حسین قجه‌ای

گره‌ای که امام خمینی (ره) برای آزادسازی خرمشهر باز کرد

گره‌ای که امام خمینی (ره) برای آزادسازی خرمشهر باز کرد


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: رزمندگان تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) در عملیات «الی بیت‌المقدس» که ۹ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ با هدف آزادسازی خرمشهر آغاز شد، در قالب دو محور عملیاتی به نام‌های «محرم» و «سلمان» کار خود را آغاز کردند. پس از انتقال کلیه‌ گردان‌ها از کرانه شرقی به کرانه غربی رود کارون، ابتدا پیشروی پنج گردان تحت امر محور عملیاتی سلمان به سمت جاده‌ آسفالت اهواز – خرمشهر آغاز می‌شود؛ این نیروها می‌بایستی مسیر ۱۸ کیلومتری دشت طاهری را طی کرده و خود را به جاده‌ آسفالت اهواز – خرمشهر می‌رساندند.

سردار جاویدالأثر «احمد متوسلیان» با حضور در سنگر فرماندهی قرارگاه عملیاتی «نصر ۲» هدایت نیروهای سپاهی، بسیجی و ارتشی تیپ ۲ و لشکر ۲۱ حمزه (تابع این قرارگاه) را بر عهده گرفت و لحظه به لحظه با تماس‌های مکرر بی‌سیمی و هم‌چنین اعزام پیک‌های خبررسان، از آخرین وضعیت نیروها کسب اطلاع کرده و هم‌چنین در لحظات مقتضی، خود در صحنه‌ی نبرد حضور پیدا کرد تا از نزدیک شاهد تحولات حین عملیات باشد.

رزمندگان تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) در عملیات «إلی بیت‌المقدس»

پس از تصرف برق‌آسای جاده‌ اهواز – خرمشهر توسط گردان‌های محور سلمان، گردان‌های محور محرم نیز به سمت این جاده به حرکت درآمدند و شرایط پیش آمده که ناشی از پاتک‌های سنگین واحدهای زرهی دشمن و عدم الحاق یگان‌های مجاور با تیپ ۲۷ بوده، باعث شد تا ادامه‌ نبرد برای نیروهای این تیپ سخت‌تر شد. در چنین شرایطی احمد متوسلیان با هدایت نیروها سعی در کنترل اوضاع داشت؛ اما فشار دشمن زیاد و امکان مقابله با آن‌ها کم بود.

ساعت‌های اولیه صبح روز جمعه دهم اردیبهشت سال ۱۳۶۱ با شهادت «محسن وزوایی» و «حسین تقوی‌منش»؛ فرمانده و جانشین محور عملیاتی محرم، اولین ضربه‌ کاری به احمد متوسلیان وارد شد؛ اما به رغم تمامی نارسایی‌ها و مشکلات موجود، رزمندگان تیپ ۲۷ طی شش شبانه‌روز جنگ نابرابر، توانستند سرانجام اهداف مرحله‌ اول عملیات «الی بیت‌المقدس» را تثبیت نموده و خود را برای آغاز مرحله‌ دوم نبرد آماده کنند.

در مرحله دوم عملیات «الی بیت‌المقدس» بیشترین نگرانی متوسلیان از جانب گردان سلمان فارسی به فرماندهی حسین قجه‌ای در منتهی الیه سمت چپ محور محرم، واقع در ایستگاه گرمدشت بود که در محاصره دشمن به مدت پنج شبانه‌روز جنگیدند و مقاومت کردند و عاقبت با شهادت اکثر نیروهای این گردان از جمله حسین قجه‌ای؛ فرمانده و محمدرضا موحد دانش؛ معاون گردان، آن منطقه را تثبیت کردند.

گره‌ای که امام خمینی (ره) برای آزادسازی خرمشهر باز کرد

سردار جاویدالأثر احمد متوسلیان در عملیات «إلی بیت‌المقدس»

احمد متوسلیان به‌دلیل ضرباتی که در مرحله‌ اول عملیات، بر پیکره‌ نیروی انسانی، به‌خصوص کادر‌های فرماندهی گردان تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) وارد شد، برای بازسازی مجدد گردان‌ها با مشکلات عدیده‌ای مواجه بود که مهم‌ترین آن‌ها، شهادت محسن وزوایی؛ فرمانده و حسین تقوی‌منش؛ جانشین محور محرم بود. به‌همین منظور، این‌بار متوسلیان گردان‌های عملیاتی تیپ را فقط در قالب یک محور عملیاتی، سازمان‌دهی کرده و مسئولیت فرماندهی آن را هم، به یار دیرینه‌اش محمود شهبازی واگذار کرد. این گردان‌ها، مأموریت داشتند تا از ایستگاه گرمدشت با گرای ۲۶۰ درجه، رو به سمت غرب پیشروی کرده و پس از طی ۱۳ کیلومتر، خودشان را به دژ مرزی کوت‌سواری برسانند.

با اتمام مرحله‌ دوم و متعاقب آن انجام ناموفق مرحله‌ سوم عملیات «الی بیت‌المقدس» در بیستم اردیبهشت سال ۱۳۶۱، دیگر همه‌چیز به نبرد پایانی موکول شد. این در حالی است که دیگر نه توانی برای ادامه‌ عملیات باقی مانده و نه نیروی کارآمدی برای بازسازی گردان‌ها؛ به‌گونه‌ای که فرماندهان در تصمیم‌گیری نهایی با مشکل و تردید مواجه شدند.

شهید «محمدابراهیم همت» جانشین فرمانده تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) در این خصوص گفته است: «… برادران عزیز، بسیجیان با ایمان! به خدمت شما عرض کنم که در آن وضعیت بحرانی، بعد از آن همه درگیری، دیگر مغز‌ها خسته شده بود! یعنی برای مرحله‌ نهایی عملیات «الی بیت‌المقدس» هیچ‌کدام از فرماندهان نمی‌دانستند چه تصمیمی بگیرند. با آن شرایطی که پیش آمده بود، تردید داشتند که آیا داخل خونین شهر بشوند یا نشوند؟ از طرف دیگر؛ چون تلفات داده بودیم، کیفیت نیروهایمان به شدت افت کرده و همین امر باعث شده بود که همه‌ ما دودل شویم که آیا به داخل خونین‌شهر برویم یا نرویم؟ اگر برویم، آیا ضربه نخواهیم خورد؟ دیگر هیچ‌کس قدرت تصمیم‌گیری نداشت. تا این‌که قرار شد برادران عزیزمان «محسن رضایی» و «صیاد شیرازی» به محضر حضرت امام شرفیاب شوند. این دو برادر خدمت امام رسیدند و به ایشان عرض کردند که ورود به خرمشهر داری چنین سختی‌هاست. ما هرچه پیش‌بینی می‌کنیم، می‌بینیم نیروی ما برای اجرای مرحله‌ نهایی عملیات کافی نیست. استحکامات دشمن فوق‌العاده زیاد است و ما نمی‌توانیم به او حمله کنیم؛ ولی باز در عین حال قادر به تصمیم‌گیری نهایی هم نیستیم. شما نظر دهید که ما چه باید بکنیم؟ حمله بکنیم یا نکنیم؟

گره‌ای که امام خمینی (ره) برای آزادسازی خرمشهر باز کرد

شهید «علی صیاد شیرازی» و «محسن رضایی»

تمام این صحبت‌ها را که مطرح کردند، امام در جواب آن‌ها فرمودند: «تا توکل‌تان چقدر باشد». در این لحظه برادران ما – رضایی و صیاد شیرازی – دیگر ننشستند و سریع حرکت کردند به سمت جنوب؛ کل فرماندهان لشکر‌ها و تیپ‌ها را احضار کردند و به آن‌ها گفتند ما مسایل و مشکلات‌مان را با امام مطرح کردیم و ایشان در جواب ما فرمودند: تا توکل‌تان چقدر باشد! این موضوع در روحیه‌ برادر‌ها خیلی تأثیر گذاشت، طوری که آن‌جا برادر‌ها همه به گریه افتادند و می‌گفتند: لابد توکل‌مان ضعیف است دیگر، لابد توکل نداریم که امام چنین صحبتی فرموده! این شد که همه عزم‌شان را جزم کردند تا با توکل به خدا، خودشان را برای اجرای مرحله‌ پایانی عملیات آماده کنند».

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

گره‌ای که امام خمینی (ره) برای آزادسازی خرمشهر باز کرد بیشتر بخوانید »

پای حسین قجه‌ای چگونه به کردستان باز شد؟

ترفند شهید «قجه‌ای» برای شناسایی سران صد انقلاب در غائله کردستان


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌‎پرس، «مجید نداف» از همرزمان شهید «حسین قجه‌ای» است که ماجرای رفتن این شهید به کردستان را در کتاب «۲۲ روز نبرد» بیان کرده است که در ادامه می‌خوانید.

اوایل که غائله کردستان پیش آمد، من خیلی کنجکاو شدم که بروم و از نزدیک ببینم این کردستانی که این‌همه درباره‌اش حرف می‌زنند، چیست و چگونه است. بهتر آن دیدم که خانواده‌ام از تصمیمی که گرفته‌ام خبردار نشوند. برای همین به آن‌ها این‌طور وانمود کردم که از انقلاب بریده‌ام و می‌خواهم از سپاه استعفا بدهم. لباس کردی تن کردم و بی‌آنکه به کسی اطلاع بدهم، عازم غرب کشور شدم. رفتم و همه شهر‌ها ازجمله سنندج، پاوه، مریوان و… را که دست ضدانقلاب بود، گشتم. سفر بی‌خطری نبود. در سنندج ضدانقلابیون جلویم را گرفتند و مشکوک گفتند که قیافه من به پاسدار‌ها می‌خورد، خونسردی خود را حفظ کردم. هرچند آماده پذیرش هر خطری بودم، گفتم‌ای بابا، من خودم دنبال این پاسدار‌ها می‌گردم. خودم تا آن لحظه نفهمیده بودم چه دسته‌گلی به آب داده‌ام.

در هنگامه‌ای که هر کس ریش داشت به‌عنوان پاسدار دستگیرش می‌کردند، من که لباس کردی پوشیده بودم، متوجه نبودم که محاسنم بلند است. بدجوری گیر کرده بودم. بیشتر فکر این بودم که چگونه اطلاعاتم را به بیرون از آنجا منتقل کنم. کار خودم را تمام‌شده می‌دیدم. کار خدا بود که آن‌ها دودل بودند. چند ساعتی مرا در مقرشان نگه داشتند. آن‌قدر با آن‌ها صحبت کردم تا قانع شدند و رهایم کردند. وقتی از دستشان خلاص شدم، اولین کاری که کردم، ریشم را زدم و با خیال راحت بین آن‌ها رفت‌وآمد می‌کردم. حتی برای اینکه بتوانم فرماندهان اصلی را شناسایی کنم، اعلامیه‌های حزب دموکرات و سازمان کومه‌له را هم برایشان پخش کردم. شده بودم یک ضدانقلاب و یک کمونیست کامل! سعی می‌کردم آنجا چیزی ننویسم که اگر دوباره گیر افتادم، کارم خراب نشود. در مدت ۵۰ روزی که آنجا بودم، توانستم مقرها، رهبران، پایگاه‌ها و مواضعشان را شناسایی کنم و به‌خاطر بسپارم تا هنگام حمله از اطلاعات به‌دست‌آمده، بهترین استفاده را ببرم.

«حسین قجه‌ای» اهل زرین شهر اصفهان پس از پیروزی انقلاب اسلامی به کردستان رفت تا با ضد انقلاب به مبارزه بپردازد. وی در سرکوب گروه‌های آشوبگر کردستان در سال ۵۷ نقش موثری داشت. پس از گذشت مدتی از عضویت در سپاه، فرماندهی توپخانه سپاه مریوان را بر عهده گرفت. اوج دلاوری‌های وی را می‌توان تاثیرگذاری در آزادسازی دزلی از دست کومله‌ها دانست.

مدتی نگذشته بود که به عنوان فرمانده عملیات سپاه مریوان و دزلی معرفی شد و ماه‌ها با ضدانقلاب جنگید و در عملیات محمد رسول الله (ص) با سمت فرمانده عملیات حاضر شد.

قجه‌ای در سن ۲۴ سالگی در تاریخ ۱۵ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ به همراه گردان سلمان که از اولین روز عملیات بیت‌المقدس وظیفه پدافند را در منتهی‌الیه سمت چپ مواضع تیپ ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در حاشیه جاده اهواز خرمشهر بر عهده گرفته بود، در محاصره گازانبری دو تیپ زرهی عراق که مجهز به تانک‌های تی ۷۲ لیزری بودند قرار گرفتند و با مقاومت چند روزه، مانع پیشروی نیرو‌های بعثی شدند تا اینگونه نیرو‌های ایرانی توانستند در سوم خرداد سال ۱۳۶۱ خرمشهر را فتح کنند. ایستگاه گرمدشت جاده اهواز – خرمشهر، جایگاه عروج این سردار عاشورایی و افتخارآفرین ایران بزرگ است.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ترفند شهید «قجه‌ای» برای شناسایی سران صد انقلاب در غائله کردستان بیشتر بخوانید »

پای حسین قجه‌ای چگونه به کردستان باز شد؟

پای حسین قجه‌ای چگونه به کردستان باز شد؟


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌‎پرس، مجید نداف از همرزمان شهید شهید حسین قجه‌ای است ماجرای رفتن شهید قجه‌ای به کردستان در کتاب ۲۲ روز نبرد از زبان مجید نداف بیان شده است که در ادامه می‌خوانید.

اوایل که غائله کردستان پیش آمد، من خیلی کنجکاو شدم که بروم و از نزدیک ببینم این کردستانی که این‌همه درباره‌اش حرف می‌زنند، چیست و چگونه است. بهتر آن دیدم که خانواده‌ام از تصمیمی که گرفته‌ام خبردار نشوند. برای همین به آن‌ها این‌طور وانمود کردم که از انقلاب بریده‌ام و می‌خواهم از سپاه استعفا بدهم. لباس کردی تن کردم و بی‌آنکه به کسی اطلاع بدهم، عازم غرب کشور شدم. رفتم و همه شهر‌ها ازجمله سنندج، پاوه، مریوان و… را که دست ضدانقلاب بود، گشتم. سفر بی‌خطری نبود. در سنندج ضدانقلابیون جلویم را گرفتند و مشکوک گفتند که قیافه من به پاسدار‌ها می‌خورد، خونسردی خود را حفظ کردم. هرچند آماده پذیرش هر خطری بودم، گفتم‌ای بابا، من خودم دنبال این پاسدار‌ها می‌گردم. خودم تا آن لحظه نفهمیده بودم چه دسته‌گلی به آب داده‌ام.

در هنگامه‌ای که هر کس ریش داشت به‌عنوان پاسدار دستگیرش می‌کردند، من که لباس کردی پوشیده بودم، متوجه نبودم که محاسنم بلند است. بدجوری گیر کرده بودم. بیشتر فکر این بودم که چگونه اطلاعاتم را به بیرون از آنجا منتقل کنم. کار خودم را تمام‌شده می‌دیدم. کار خدا بود که آن‌ها دودل بودند. چند ساعتی مرا در مقرشان نگه داشتند. آن‌قدر با آن‌ها صحبت کردم تا قانع شدند و رهایم کردند. وقتی از دستشان خلاص شدم، اولین کاری که کردم، ریشم را زدم و با خیال راحت بین آن‌ها رفت‌وآمد می‌کردم. حتی برای اینکه بتوانم فرماندهان اصلی را شناسایی کنم، اعلامیه‌های حزب دموکرات و سازمان کومه‌له را هم برایشان پخش کردم. شده بودم یک ضدانقلاب و یک کمونیست کامل! سعی می‌کردم آنجا چیزی ننویسم که اگر دوباره گیر افتادم، کارم خراب نشود. در مدت پنجاه روزی که آنجا بودم، توانستم مقرها، رهبران، پایگاه‌ها و مواضعشان را شناسایی کنم و به‌خاطر بسپارم تا هنگام حمله از اطلاعات به‌دست‌آمده، بهترین استفاده را ببرم.

«حسین قجه‌ای» اهل زرین شهر اصفهان پس از پیروزی انقلاب اسلامی به کردستان رفت تا با ضد انقلاب به مبارزه بپردازد. وی در سرکوب گروه‌های آشوبگر کردستان در سال ۵۷ نقش موثری داشت. پس از گذشت مدتی از عضویت در سپاه، فرماندهی توپخانه سپاه مریوان را بر عهده گرفت. اوج دلاوری‌های وی را میتوان در آزادسازی دزلی از دست کومله‌ها دانست.

مدتی نگذشته بود که به عنوان فرمانده عملیات سپاه مریوان و دزلی معرفی شد و ماه‌ها با ضدانقلاب جنگید و در عملیات محمد رسول الله (ص) با سمت فرمانده عملیات حاضر شد.

قجه‌ای در سن ۲۴ سالگی در تاریخ ۱۵ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ به همراه گردان سلمان که از اولین روز عملیات بیت‌المقدس وظیفه پدافند را در منتهی‌الیه سمت چپ مواضع تیپ ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در حاشیه جاده اهواز خرمشهر بر عهده گرفته بود، در محاصره گازانبری دو تیپ زرهی عراق که مجهز به تانک‌های تی ۷۲ لیزری بودند قرار گرفتند و با مقاومت چند روزه، مانع پیشروی نیرو‌های بعثی شدند تا اینگونه نیرو‌های ایرانی توانستند در سوم خرداد سال ۱۳۶۱ خرمشهر را فتح کنند. ایستگاه گرمدشت جاده اهواز – خرمشهر، جایگاه عروج این سردار عاشورایی و افتخارآفرین ایران بزرگ است.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پای حسین قجه‌ای چگونه به کردستان باز شد؟ بیشتر بخوانید »