حسین کاجی

راز روضه خواندن پشت موتور برای یک شهید

راز روضه خواندن پشت موتور برای یک شهید


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، راهیان نور قرار هر ساله عاشقانی است که از میعادگاه شهدا پلی به سوی آسمان می‌کشند تا در هوای بهشتی روز‌های جبهه و جنگ نفسی بکشند و دل سبک کنند. یادمان کربلای چهار و یا همان نهر علمه در نزدیک خرمشهر یادآور رشادت‌های غواصان خط شکن عملیات کربلای ۴ و لاله‌های به خون خفته وطن است که در غربت شب دل دریایی خود را به اروند خروشان زدند تا حماسه جاویدشان خط رشادت جوانان نسل بعدشان باشد.

حاج حسین کاجی از رزمندگان پیشکسوت دوران دفاع مقدس و از راویان امروز جبهه‌های نبرد است که با بیان شیوا و رسا روایتگر خاطرات آن دوران و سلحشوری رزمندگان است که در جریان سفر به منطقه عملیاتی کربلای ۴ و در میان جمعی از جوانان بازدیدکننده از این یادمان راز آسمانی شدن شهدا را روایت می‌کند.

وی روایت کرد: ما در گردان تخریب بودیم که دیدم هیچ کس نیست، گشتم و رسیدم به حسین قاسمی، دیدم یک جا نشسته، صدایش زدم، اما او گفت برو، من با خدا دوتایی نشستیم و داریم عشق می‌کنیم. حسین نیکو صحبت شب عملیات پشت موتور رفت با برادرش وداع کند، موتور پر از سر و صدا داشت، خواستیم راه بیفتیم به من گفت حسین، برام یه روضه می‌خوانی؟ گفتم اخه تو این شلوغی و سر و صدا؟ گفت بخوان من یکی دو شب دیگه شهید می‌شوم می‌خواهم وقتی حضرت زهرا را دیدم بگویم یا زهرا من عاشق بودم، من عاشق حسین تو بودم هرجا رسیدم برای حسین تو گریه کردم. می‌خواهم به بی بی بگویم در نیزار در سنگر در سجده در شب و در همه جا گریه کردم، حسین من پشت موتور گریه نکردم اگر می‌توانی پشت موتور روضه بخوان و گریه کن. هنوز صدای هق هق گریه اش پشت موتور در گوشم هست.

کد ویدیو

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

راز روضه خواندن پشت موتور برای یک شهید بیشتر بخوانید »

بهداروند: خیلی‌ها می‌خواستند فخری‌زاده را یک شهید معمولی جا بزنند

بهداروند: خیلی‌ها می‌خواستند فخری‌زاده را یک شهید معمولی جا بزنند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، مستقر در محل برگزاری سی‌و‌چهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران؛مراسم رونمایی و بررسی کتاب «شنبه آرام»، زندگی‌نامه شهید دکتر محسن فخری‌زاده از زبان همسر شهید، به قلم حجت‌الاسلام محمدمهدی بهداروند و فاطمه اکبری اصل، نویسندگان کتاب، کاری از انتشارات حماسه یاران، در غرفه مجمع ناشران انقلاب اسلامی برگزار شد.

حجت‌الاسلام محمدمهدی بهداروند، نویسنده کتاب «شنبه آرام»، درباره انگیزه‌اش برای نگارش این اثر در این نشست اظهار داشت: شعار امسال نمایشگاه «آینده خواندنی است» است. من از این شعار وام می‌گیرم و می‌گویم هر جامعه‌ای گذشته نداشته باشد، آینده‌ای هم ندارد. گذشته انقلاب اسلامی سرشار از فداکاری و خلاقیت و مقاومت بوده و برای اینکه این رشادت‌ها و گذشته خوب را به فردا انتقال دهیم، باید آنها را مکتوب کنیم. اگر ما ننویسیم دیگران می‌نویسند همانطور که این اتفاق هم افتاده. مثلا برای حادثه عاشورا چقدر حریفات و دروغ ایجاد شده، چون آن زمان نویسنده‌ای خوبی نبوده. در هشت سال جنگ نیز همین مسئله را داشتیم. دکتر فخری‌زاده دوست من بود و یکی از افراد شاخص انقلاب. ایشان در دورانی که در سازمان سپند که سازمانی به کلی سری در دل وزارت دفاع بود فعالیت می‌کرد، به بهانه‌های مختلف با هم مرتبط بودیم. آخرین کاری که با ایشان داشتم، توصیف یک شهید لیزری بود که تا امروز هم گمنام است. فخری‌زاده می‌خواست درباره این شهید کاری انجام دهد. طی همین ماجرا از دلتنگی‌هاییش به دلیل اینکه در این دنیا مانده برای من می‌گفت تا اینکه به شهادتش منجر شد. روزی آقای حسین کاجی پیشنهاد کردند خوب است زندگی‌نامه دکتر فخری‌زاده منتشر شود.
 
بهداروند ادامه داد: زمانی همسر ایشان به قم آمدند و به همراه آقای کاجی رفتیم و ایشان کمی از روز حادثه گفتند. همین منجر به پیگیری شد و با دیگر اعضای خانواده شهید صحبت کردیم و گفتگوها یک سالی طول کشید. 
 
این نویسنده با بیان اینکه خیلی‌ها می‌خواستند او را یک شهید معمولی جا بزنند نه یک شهید هسته‌‎ای، درباره چالش‌های مسیر نوشتن کتاب «شنبه آرام» گفت: شهید فخری‌زاده یک شخصیت عادی نبود و یک بعد خانوادگی و اجتماعی آشکار داشت و یک بعد محرمانه. ما برای اینکه بعد محرمانه ایشان را به تصویر بکشیم، با محدودیت‌های بسیار جدی روبه‌رو بودیم و طی ویرایش نسخه‌های این کتاب بخشی از مطالب به همین دلیل حذف می‌شد. چالش دیگر دوستانی بودند که حرف‌هایی می‌خواستند بزنند که جنبه عمومی نداشت و قابل استفاده نبود. ما به آنها می‌گفتیم شما اینها را بگویید تا در صندوقچه تاریخ بماند و سال‌های دیگر می‌شود از اینها استفاده کرد. چالش دیگر این بود که شهید فخری‌زاده از روز شهادتش تا به امروز مورد سهم‌خواهی جریانات سیاسی بود و این یکی از مشکلات ما بود. در کنار همه این چالش‌ها خود شهید کمکمان کرد و این کار بعد از دو سال منتشر شد.
 
نویسنده کتاب زندگینامه شهید محسن فخری‌زاده درباره دلیلش برای انتخاب روایت همسرانه عنوان کرد: مثال معروفی داریم که می‌گویند پشت سر هر مرد موفقی یک همسر خوب حضور دارد. طی صحبت‌هایی که با خود شهید داشتیم و بعد از شهادت با خانواده شهید، همه می‌گفتند اگر خانم صدیقه قاسمی کنار شهید نبود، شاید اشان به خیلی از توفیقات دست نمی یافت. هیچکس بهتر از همسر ایشان نمی‌توانست ابعاد پیدا و پنهان شهید را برای ما روشن کند. همچنین شخصیتی بود که در صحنه شهادت حضور داشت که نقطه اوج کتاب است.
 
در ادامه فاطمه اکبری اصل، نویسنده دیگر اثر، درباره روند اضافه شدنش به پروژه گفت: همیشه برای من قصه دلدادگی و صبر همسران شهدا شیرین بود و مدتی هم بود که در کنگره شهدای قم مشغول نگارش کتابی بودم. در روند نگارش همین کتاب با حاج‌آقا بهداروند آشنا شدم. ایشان بعد از اینکه اتودهایی از من درباره این شهید دیدند، پیشنهاد دادند وارد این پروژه بشوم و من این را توفیق خداوند و عنایت شهید می‌دانم. طی جلساتی، مصاحبه‌هایی که با خانواده کرده بودند را با هم جمع‌خوانی و فصل‌بندی کردیم. این روند ادامه یافت؛ ولی جسته گریخته بود. در لحظه‌های آخر که کتاب قرار بود چاپ شود، برای بازبینی به من سپرده شد.
 
گفتنی است نام این اثر اشاره به سخن نتانیاهو دارد که بعد از شهادت دکتر فخری‌زاده گفت شنبه آرامی را برای یهودی‌ها آرزو می‌کنم.

سی‌وچهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران با شعار «آینده خواندنی‌ است» ۲۰ تا ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ در مصلی امام خمینی‌ (ره) تهران و همزمان به‌صورت مجازی در ketab.ir در حال برگزاری است.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بهداروند: خیلی‌ها می‌خواستند فخری‌زاده را یک شهید معمولی جا بزنند بیشتر بخوانید »

انس شهید «مهدی زین‌الدین» با یک آیه معروف قرآن کریم


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «حسین کاجی» دوست و همرزم شهید «مهدی زین‌الدین» در برنامه «عصر مقاومت» اظهار داشت: «افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد» آیه‌ای بود که شهید زین الدین همیشه زیر لب داشت. ۲۵ مرداد برای عملیات والفجر ۸ به منطقه والفجر رفتیم و عملیات ۲۰ بهمن انجام شد. در این مدت شهید زین‌الدین گزارش شناسایی‌ها را می‌گرفت و تا آخرین لحظه نزدیک دشمن می‌آمد و بعد که برمی‌گشتیم شهید زین‌الدین می‌دوید و ما هم پشت سرش می‌دویدیم.

شهیدی که از ۵ سالگی با قرآن انس داشت

وی ادامه داد: همه تعجب کرده بودیم که چرا می‌دود؟ وقتی رسیدیم گفت برای این می‌دویدم که نماز شب‌مان قضا نشود. از سویی جلسه‌های قرآن هم برگزار می‌کرد تا بچه‌ها با قرآن انس بگیرند و تفسیر قرآن را هم انجام می‌داد.

کاجی در ادامه افزود: مادرشان می‌گفت در پنج سالگی همراه من به جلسه‌های قرآن می‌آمد و همانجا با قرآن انس گرفت و تا لحظه شهادت از قرآن جدا نشد و تا زمان شهادت نیز قرآنش را از خودش جدا نکرد و بعد از شهادت قرآن خونی را در جیبش پیدا کردند.

انتهای پیام/ 112



منبع خبر

انس شهید «مهدی زین‌الدین» با یک آیه معروف قرآن کریم بیشتر بخوانید »