حسین

به جای گفت و شنود/ او چه می‌دید که دیگران نمی‌دیدند؟

به جای گفت و شنود/ او چه می‌دید که دیگران نمی‌دیدند؟



این روزها، جهان اسلام در سوگ سید شهیدان عالم، حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام و یاران بی‌بدیلش به سوگ نشسته و چشم‌ها در این ماتم عظمی اشکبار و دل‌ها داغدار است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، این روزها، جهان اسلام در سوگ سید شهیدان عالم، حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام و یاران بی‌بدیلش به سوگ نشسته و چشم‌ها در این ماتم عظمی اشکبار و دل‌ها داغدار است، از این روی، ستون گفت و شنود امروز را به گونه‌ای متفاوت می‌نگاریم و آن را به بخشی از یک یادداشت کیهان اختصاص می‌دهیم.

«‌وقتی به آن صحرای داغ و تب‌دار رسید، عنان کشید، و اسب هم از حرکت ایستاد و قدم از قدم برنداشت. این بخش از صحرا با بخش‌های دیگر آن که تاکنون پیموده بود، تفاوتی نداشت. همه جا پوشیده از ریگ‌های داغ و آفتاب خورده بود و آسمانی که از شدت گرما، رنگ دود گرفته بود. سوار، اما انگار چیز دیگری می‌دید که عنان می‌کشید! دست را سایبان چشم‌ها کرده و به افق نگریست. پیرمردی به کنار ایستاده بود.

سوار روی به او کرد و پرسید؛ نام این سرزمین چیست؟ نام آن «غاضریّه» است. نام دیگری ندارد؟… این سرزمین را «‌نینوا» و «‌شاطی الفرات- شرق فراط‌» هم می‌نامند. همه آن نشانه‌ها که او می‌دید و دیگران نمی‌دیدند، نشانه‌های همان سرزمینی بود که به او خبر داده بودند… نامش اما، آن نبود. باز پرسید؛ نام دیگری ندارد؟ پیرمرد گفت: این سرزمین را «‌کربلا» هم می‌نامند. سوار آهی از ژرفای دل کشید و زیر لب زمزمه کرد: «أَرْضُ کَرْبٍ وَ بَلاَءٍ… سرزمین ‌اندوه و بلا»… همان صحرایی بود که نام آن را از جدش رسول خدا(ص) شنیده بود و پدرش امیر مؤمنان‌(ع) در میانه سفر صفین در آنجا درنگ کرده، خاکش را بوئیده و بوسیده و گریسته بود، «‌ای خاک! چقدر خوش بویی! از تو مردمانی برمی‌خیزند که بی‌حساب به بهشت می‌روند. این‌جا قربانگاه عاشقان شهیدی است که هیچیک از گذشتگان و آیندگان به مقام و منزلت آنها نمی‌رسند»… این‌جا همان جا بود که به او وعده داده بودند… کاروان «‌خوش به نشان‌» آمده بود.

این‌جا همان جایی است که قرار است بزرگ‌ترین و سرنوشت‌سازترین واقعه تاریخ بشر، بعد از بعثت رسول خدا(ص) رقم بخورد. سرنوشت‌سازترین رخداد بعد از بعثت پیامبر اسلام که اولین بود و قبل از قیام قائم آل محمد (ارواحنا له الفداء) که سومین است. قافله‌سالار، فرمان فرود داد، بارها را بگشایید و خیمه‌ها را برپا کنید، حسین‌(ع) می‌دانست که مقصد همین جاست و آن واقعه عظیم که خبر داده بودند، قرار است در همین وادی واقع ‌شود… چند روز بعد، دهم محرم (عاشورای‌) سال ۶۱ هجری آن واقعه بزرگ اتفاق افتاد و…‌»‌.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

به جای گفت و شنود/ او چه می‌دید که دیگران نمی‌دیدند؟ بیشتر بخوانید »

تو همان قاتل تمام عیار نیستی؟

تو همان قاتل تمام عیار نیستی؟



یکی از نامه‌هایی که معاویه با زبان آلوده به تهدید، خطاب به امام حسین نوشت باعث شد پاسخی برنده دریافت کند؛ پاسخی که در آن امام با سوال‌های مکرر قتل‌های شرم‌آور معاویه را به او یادآوری کردند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، ساعتی دیگر مردم در هیأت‌ها برای عزاداری در سومین شب محرم زانو به زانو کنار هم می‌نشینند. شاید برخی هنوز بر گمان باشند که اگر هر شب را به یکی از شهدای عاشورا نسبت داده‌اند، یعنی ایشان در همان تاریخ به شهادت رسیده است؛ این در صورتی است که این نام‌گذاری‌ها فقط یک قرارداد است و زمان شهادت آنها به صبح روز عاشورا تا غروب آن برمی‌گردد.

این‌بار یکی از نامه‌هایی که میان معاویه و حسین‌بن علی (ع) رد و بدل شده بود را مرور می‌کنیم. این نامه در کتاب «حکمت‌نامه امام حسین» از آثار غنی و درخشان مرحوم «آیت‌الله محمدی ری‌شهری» آمده است؛ کتابی که آن مرحوم به عنوان یکی از حدیث‌شناسان برجسته جمع‌آوری کرد و به یادگار گذاشت.

ابتدای متن زیر نامه‌ای از معاویه به امام حسین را می‌خوانید که ایشان را با زبانی آلوده به تهدید خطاب می‌کند. اما پاسخ امام حسین (ع) خواندنی است. پاسخی که چهره قدرت‌مند و درایت کلام ایشان را به تصویر می‌کشد. این نامه به گفته رهبر انقلاب، می‌تواند تلاشی برای آن باشد که در کنار صفحه جنگ واقعه عاشورا، چند برگی از تاریخ شیعه را ورق بزنیم.

متن نامه حرف به حرف به نقل از کتاب «حکمت‌نامه امام حسین» اینجا آورده شده و صرفاً در میان خطوط و قبل از متن نامه، عباراتی برای تفکیک موضوعات و جملات از زبان خبرنگار نوشته می‌شود.

در متن این کتاب مرحوم ری شهری به نقل از انساب الأشراف آورده است:

ای حسین! گمان نمی‌برم آنچه مردم برای پدرت نکردند برای تو بکنند!

معاویه به امام حسین نوشت: «اما بعد، خبر کارهایی از تو به من داده شده که آنها را از تو بعید می‌دانم. اگر آن خبرها درست باشد، با تو بر آنها موافقت نمی‌کنم. به جانم سوگند کسی که به پیمان خود و عهد و میثاق الهی وفا کند، سزاوار وفاست؛ و اگر آنها درست نباشند تو در میان مردم بیش‌ترین سهم را از این داری و به بهره خود می‌آغازی و به عهد خدا وفا می‌کنی. مرا به قطع پیوند و بدی با خود، وادار مکن.»

معاویه سپس با کلامی آلوده به تهدید می‌نویسد: «اگر مرا انکار کنی انکارت می‌کنم و اگر به من نیرنگ بزنی، به تو نیرنگ می‌زنم.»

او سپس امام را که معصوم و آگاه از حقایق گذشته و آینده بودند هشدار می‌دهد: «از شکستن اجتماع این امت و بازگرداندن آنها به فتنه بپرهیز، تو مردم را تجربه کرده و آزموده‌ای و پدرت از تو برتر بود و نظر کسانی که به تو پناه می‌آورند، بر او گرد آمده بود و گمان نمی‌برم آنچه برای پدرت نکردند برای تو بکنند. پس به فکر خود و دینت باش و کسانی که یقین ندارند تو را سبک نشمارند.»

ای معاویه! تو همان قاتل تمام عیاری…

امام حسین در پاسخ معاویه نوشت: «اما بعد، نامه‌ات به من رسید. نوشته بودی کارهایی از من به تو رسیده که دوست نداری [گفته باشم] و اگر درست باشد، با من بر آنها موافقت نمی‌کنی. جز خدا به نیکی‌ها ره نمی‌نماید و به آنها موفق نمی‌دارد. اما سخن چینی انجام شده برای تو را چاپلوسان سخن‌چینِ تفرقه‌افکنِ میان جماعت کرده‌اند. من، سرِ جنگ و مخالفت با تو را ندارم. سوگند به خدا، آن را وا نهاده‌ام و من از این وا نهادن از خدا می‌ترسم و گمان نمی‌کنم خداوند از این که دشمنی با تو را کنار گذاشته‌ام و درباره تو و دوستان متجاوز ملحدت که حزب ظالمان و دار و دسته شیطان اند، در برابر خدا عذری جز آنچه خود بپذیرد، ندارم.»

امام در ادامه این نامه آورده‌اند: «آیا تو حجر بن عدی و یارانش را به ستم و تجاوز نکشتی؟ آنان که نمازگزار و عابد بودند و ستم را زشت و بدعت‌ها را دهشتناک می‌شمردند و از سرزنش هیچ سرزنش‌گری در راه خدا نمی‌ترسیدند. این قتل را پس از امان دادن به آنها، با همه وثیقه‌ها و سوگندهای غلیظ و شدید، انجام دادی. آیا تو قاتل عمرو بن حمق، صحابی پیامبر خدا نیستی که عبادت، فرسوده‌اش کرده و رنگش را زرد و بدنش را لاغر نموده بود؟ … تو سنت پیامبر خدا را وا نهادی و به عمد با فرمان او مخالفت کردی و از سر تکذیب هوس خود را دنبال کردی بی آن که رهنمودی از جانب خدا داشته باشی.»

ای معاویه! تو همانی که گفتی هر کس بر اندیشه علی بود را بکُشند!

سیدالشهدا در پاسخ به معاویه اینطور نوشته‌اند: «سپس زیاد را بر کوفه و بصره مسلّط کردی تا دستان مسلمانان را قطع کند و چشمان آنان را با میله داغ بَرکَنَد و به شاخه‌های نخل بیاویزد. گویی تو از امت نیستی و او هم از تو نیست که پیامبر خدا فرمود: هر کس بیگانه‌ای را جز خاندان قومی حساب کند که نسبش آن نیست، ملعون است! آیا تو همان نیستی که [زیاد] ابن سمیه به تو نوشت: حَضْرَمیان بر دین علی هستند و تو به او نوشتی هر کس را که بر دین علی و اندیشه اوست، بکش، و او هم به فرمان تو، آنان را کشت و مثله کرد؟»

ایشان با کلام قاطع خود در ادامه این نامه فرموده‌اند: «دین علی، دین محمد (ص) است که بر سر آن با پدرت می‌جنگید؛ کسی که با بستن خود به [آئین] او بر این جایگاه نشسته‌ای و اگر او نبود برترین شرف تو زحمت ترتیب دادن (دو سفر از مستانی و تابستانی قریش) در طلب شراب بود!»

ای معاویه! فتنه‌ای بزرگ‌تر از تو نمی‌شناسم

شهید عاشورا در متن این نامه در جواب معاویه که خلافت وقت را تصاحب کرده بود؛ برنده و محکم از جهاد علیه او خبر دادند و فرمودند: «گفتی: به خودت و دین و امت بیندیش و اجتماع و الفت امت را نشکن و مردم را به فتنه باز نگردان. من، فتنه‌ای بزرگ‌تر از فرمانروایی تو بر این امت نمی‌شناسم و برای خود و دینم رأیی برتر از جهاد با تو نمی‌دانم. اگر جهاد کنم، مایۀ نزدیکی من به پروردگارم است و اگر آن را واگذارم گناهی است که از فراوانی تقصیرم در آن، از خدا مغفرت می‌طلبم و از خدا می‌خواهم که به درست‌ترین کار، موفقم بدارد.»

امام سوم شیعیان با همه آن که به جهل و ظلم معاویه آگاه بود باز هم او را نصیحت فرمودند: «دودش در چشم خودت می‌رود اما، زیان نیرنگ تو با من، بیش از هر کس دیگر به خودت می‌رسد! مانند همین کار تو با این چند تنی که آنان را کشتی و مثله‌شان نمودی، با آن که آنان، در صلح با تو بودند و نه با تو جنگیده و نه پیمانت را شکسته بودند و فقط، از چیزی ترسیدی که اگر هم آنان را نمی‌کشتی پیش از این می‌مردی یا آنان، پیش از رسیدن به آن می‌مردند. پس ای معاویه! قصاص را در پیش رو داری به حساب، یقین داشته باش و بدان که خدا، نوشته‌ای دارد که هیچ کار کوچک و بزرگی نیست، جز آن که آن را برشمرده است.»

ای معاویه! خدا فراموش نمی‌کند…

امام حسین (ع) در پایان این نامه خطاب به معاویه نوشته‌اند: «خدا فراموش نمی‌کند دستگیر کردن‌هایت را به خاطر بی‌اعتمادی و بدبینی، و کشتن اولیا را به شبهه و تهمت و بیعت گرفتنت را از مردم برای پسرت، آن جوان نابه‌خرد، شراب‌خوار و سگ‌باز. جز این نمی‌دانم که خود را تباه کردی و دینت را هلاک نمودی و امانتت را خوردی و مردمت را فریفتی و جایگاهی از آتش برای خود برگرفتی! پس دور باد قوم ظالم از رحمت الهی!»

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تو همان قاتل تمام عیار نیستی؟ بیشتر بخوانید »

جمله تکان‌دهنده امام (ره) به صیاد شیرازی و محسن رضایی

جمله تکان‌دهنده امام (ره) به صیاد شیرازی و محسن رضایی



«محسن رضایی» و «صیاد شیرازی» خدمت امام رسیدند و به ایشان عرض کردند که ورود به خرمشهر دارای سختی‌های فراوانی‌ست. ما هرچه پیش‌بینی می‌کنیم، می‌بینیم نیروی ما برای اجرای مرحله‌ نهایی عملیات کافی نیست…

به گزارش مجاهدت از مشرق، رزمندگان تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) در عملیات «الی بیت‌المقدس» که ۹ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ با هدف آزادسازی خرمشهر آغاز شد، در قالب دو محور عملیاتی به نام‌های «محرم» و «سلمان» کار خود را آغاز کردند. پس از انتقال کلیه‌ گردان‌ها از کرانه شرقی به کرانه غربی رود کارون، ابتدا پیشروی پنج گردان تحت امر محور عملیاتی سلمان به سمت جاده‌ آسفالت اهواز – خرمشهر آغاز می‌شود؛ این نیروها می‌بایستی مسیر ۱۸ کیلومتری دشت طاهری را طی کرده و خود را به جاده‌ آسفالت اهواز – خرمشهر می‌رساندند.

سردار جاویدالأثر «احمد متوسلیان» با حضور در سنگر فرماندهی قرارگاه عملیاتی «نصر ۲» هدایت نیروهای سپاهی، بسیجی و ارتشی تیپ ۲ و لشکر ۲۱ حمزه (تابع این قرارگاه) را بر عهده گرفت و لحظه به لحظه با تماس‌های مکرر بی‌سیمی و هم‌چنین اعزام پیک‌های خبررسان، از آخرین وضعیت نیروها کسب اطلاع کرده و هم‌چنین در لحظات مقتضی، خود در صحنه‌ی نبرد حضور پیدا کرد تا از نزدیک شاهد تحولات حین عملیات باشد.

گره‌ای که امام خمینی (ره) برای آزادسازی خرمشهر باز کرد

رزمندگان تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) در عملیات «إلی بیت‌المقدس»

پس از تصرف برق‌آسای جاده‌ اهواز – خرمشهر توسط گردان‌های محور سلمان، گردان‌های محور محرم نیز به سمت این جاده به حرکت درآمدند و شرایط پیش آمده که ناشی از پاتک‌های سنگین واحدهای زرهی دشمن و عدم الحاق یگان‌های مجاور با تیپ ۲۷ بوده، باعث شد تا ادامه‌ نبرد برای نیروهای این تیپ سخت‌تر شد. در چنین شرایطی احمد متوسلیان با هدایت نیروها سعی در کنترل اوضاع داشت؛ اما فشار دشمن زیاد و امکان مقابله با آن‌ها کم بود.

ساعت‌های اولیه صبح روز جمعه دهم اردیبهشت سال ۱۳۶۱ با شهادت «محسن وزوایی» و «حسین تقوی‌منش»؛ فرمانده و جانشین محور عملیاتی محرم، اولین ضربه‌ کاری به احمد متوسلیان وارد شد؛ اما به رغم تمامی نارسایی‌ها و مشکلات موجود، رزمندگان تیپ ۲۷ طی شش شبانه‌روز جنگ نابرابر، توانستند سرانجام اهداف مرحله‌ اول عملیات «الی بیت‌المقدس» را تثبیت نموده و خود را برای آغاز مرحله‌ دوم نبرد آماده کنند.

در مرحله دوم عملیات «الی بیت‌المقدس» بیشترین نگرانی متوسلیان از جانب گردان سلمان فارسی به فرماندهی حسین قجه‌ای در منتهی الیه سمت چپ محور محرم، واقع در ایستگاه گرمدشت بود که در محاصره دشمن به مدت پنج شبانه‌روز جنگیدند و مقاومت کردند و عاقبت با شهادت اکثر نیروهای این گردان از جمله حسین قجه‌ای؛ فرمانده و محمدرضا موحد دانش؛ معاون گردان، آن منطقه را تثبیت کردند.

گره‌ای که امام خمینی (ره) برای آزادسازی خرمشهر باز کرد

سردار جاویدالأثر احمد متوسلیان در عملیات «إلی بیت‌المقدس»

احمد متوسلیان به‌دلیل ضرباتی که در مرحله‌ اول عملیات، بر پیکره‌ نیروی انسانی، به‌خصوص کادرهای فرماندهی گردان تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) وارد شد، برای بازسازی مجدد گردان‌ها با مشکلات عدیده‌ای مواجه بود که مهم‌ترین آن‌ها، شهادت محسن وزوایی؛ فرمانده و حسین تقوی‌منش؛ جانشین محور محرم بود. به‌همین منظور، این‌بار متوسلیان گردان‌های عملیاتی تیپ را فقط در قالب یک محور عملیاتی، سازمان‌دهی کرده و مسئولیت فرماندهی آن را هم، به یار دیرینه‌اش محمود شهبازی واگذار کرد. این گردان‌ها، مأموریت داشتند تا از ایستگاه گرمدشت با گرای ۲۶۰ درجه، رو به سمت غرب پیشروی کرده و پس از طی ۱۳ کیلومتر، خودشان را به دژ مرزی کوت‌سواری برسانند.

با اتمام مرحله‌ دوم و متعاقب آن انجام ناموفق مرحله‌ سوم عملیات «الی بیت‌المقدس» در بیستم اردیبهشت سال ۱۳۶۱، دیگر همه‌چیز به نبرد پایانی موکول شد. این در حالی است که دیگر نه توانی برای ادامه‌ عملیات باقی مانده و نه نیروی کارآمدی برای بازسازی گردان‌ها؛ به‌گونه‌ای که فرماندهان در تصمیم‌گیری نهایی با مشکل و تردید مواجه شدند.

شهید «محمدابراهیم همت» جانشین فرمانده تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) در این خصوص گفته است: «… برادران عزیز، بسیجیان با ایمان! به خدمت شما عرض کنم که در آن وضعیت بحرانی، بعد از آن همه درگیری، دیگر مغزها خسته شده بود! یعنی برای مرحله‌ نهایی عملیات «الی بیت‌المقدس» هیچ‌کدام از فرماندهان نمی‌دانستند چه تصمیمی بگیرند. با آن شرایطی که پیش آمده بود، تردید داشتند که آیا داخل خونین شهر بشوند یا نشوند؟ از طرف دیگر؛ چون تلفات داده بودیم، کیفیت نیروهایمان به شدت افت کرده و همین امر باعث شده بود که همه‌ ما دودل شویم که آیا به داخل خونین‌شهر برویم یا نرویم؟ اگر برویم، آیا ضربه نخواهیم خورد؟ دیگر هیچ‌کس قدرت تصمیم‌گیری نداشت. تا این‌که قرار شد برادران عزیزمان «محسن رضایی» و «صیاد شیرازی» به محضر حضرت امام شرفیاب شوند. این دو برادر خدمت امام رسیدند و به ایشان عرض کردند که ورود به خرمشهر داری چنین سختی‌هاست. ما هرچه پیش‌بینی می‌کنیم، می‌بینیم نیروی ما برای اجرای مرحله‌ نهایی عملیات کافی نیست. استحکامات دشمن فوق‌العاده زیاد است و ما نمی‌توانیم به او حمله کنیم؛ ولی باز در عین حال قادر به تصمیم‌گیری نهایی هم نیستیم. شما نظر دهید که ما چه باید بکنیم؟ حمله بکنیم یا نکنیم؟

تمام این صحبت‌ها را که مطرح کردند، امام در جواب آن‌ها فرمودند: «تا توکل‌تان چقدر باشد». در این لحظه برادران ما – رضایی و صیاد شیرازی – دیگر ننشستند و سریع حرکت کردند به سمت جنوب؛ کل فرماندهان لشکرها و تیپ‌ها را احضار کردند و به آن‌ها گفتند ما مسایل و مشکلات‌مان را با امام مطرح کردیم و ایشان در جواب ما فرمودند: تا توکل‌تان چقدر باشد! این موضوع در روحیه‌ برادرها خیلی تأثیر گذاشت، طوری که آن‌جا برادرها همه به گریه افتادند و می‌گفتند: لابد توکل‌مان ضعیف است دیگر، لابد توکل نداریم که امام چنین صحبتی فرموده! این شد که همه عزم‌شان را جزم کردند تا با توکل به خدا، خودشان را برای اجرای مرحله‌ پایانی عملیات آماده کنند».

منبع: دفاع پرس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جمله تکان‌دهنده امام (ره) به صیاد شیرازی و محسن رضایی بیشتر بخوانید »

پرفروش‌های داستانی حوزه مقاومت در نمایشگاه

پرفروش‌های داستانی حوزه مقاومت در نمایشگاه



چه می‌شود که کتابی، در یک نمایشگاه چند روزه خوب دیده می‌شود و خوب می‌فروشد؟ قطعاً دلایل زیادی برای موفقیت کتاب‌ها در رویدادهای این‌چنینی وجود دارد. بخشی از این دلایل به جذابیت خود کتاب برمی‌گردد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، کتاب «سلام بر ابراهیم» در نمایشگاه مجازی سال گذشته فروش خوبی داشت و البته همیشه یکی از پرطرفدارترین کتاب‌های ادبیات پایداری بوده است، چون تصویری واقعی و ملموس از شهید هادی را نشان‌مان می‌دهد. در این کتاب با مرد جوانی مواجه می‌شویم که سراسر فضایل اخلاقی است، اما پا روی زمین دارد و به‌ظاهر همه کنش و واکنش‌هایش زمینی‌اند. در گذر از همین زندگی عادی، همین حوادث ریز و درشتی که با آن‌ها مواجه می‌شود، فضایل اخلاقی‌اش را نیز بروز می‌دهد. کتاب «سلام بر ابراهیم» در معرفی شهید هادی به اغراق روی نمی‌آورد و فقط حقیقت را، تا حد ممکن به همان شکلی که بوده است روایت می‌کند.

می‌خوانیم: در ایام مجروحیت ابراهیم به دیدنش رفتم. بعد با موتور به منزل یکی از رفقا برای مراسم افطاری رفتیم. صاحبخانه از دوستان نزدیک ابراهیم بود. خیلی تعارف می‌کرد. ابراهیم هم که به تعارف احتیاج نداشت! خلاصه کم نگذاشت. تقریباً چیزی از سفره اتاق ما اضافه نیامد! جعفر جنگروی از دوستان ما هم آنجا بود. بعد از افطار مرتب داخل اتاق مجاور می‌رفت و دوستانش را صدا می‌کرد. یکی‌یکی آن‌ها را می‌آورد و می‌گفت: ابرام جون، ایشون خیلی دوست داشتند شما را ببینند و… ابراهیم که خیلی خورده بود و به خاطر مجروحیت، پایش درد می‌کرد، مجبور بود به احترام افراد بلند شود و روبوسی کند. جعفر هم پشت سرشان آرام و بی‌صدا می‌خندید. وقتی ابراهیم می‌نشست، جعفر می‌رفت و نفر بعدی را می‌آورد! چندین بار این کار را تکرار کرد. ابراهیم که خیلی اذیت شده بود با آرامش خاصی گفت: جعفر جون، نوبت ما هم می‌رسه!

راوی می‌افزاید: آخر شب می‌خواستیم برگردیم. ابراهیم سوار موتور من شد و گفت: سریع حرکت کن! جعفر هم سوار موتور خودش شد و دنبال ما راه افتاد. فاصله ما با جعفر زیاد شد. رسیدیم به ایست و بازرسی! من ایستادم. ابراهیم با صدای بلند گفت: برادر بیا اینجا! یکی از جوان‌های مسلح جلو آمد. ابراهیم ادامه داد: دوست عزیز، بنده جانباز هستم و این آقای راننده هم از بچه‌های سپاه هستند. یک موتور دنبال ما داره میاد که… بعد کمی مکث کرد و گفت: من چیزی نگم بهتره، فقط خیلی مواظب باشید. فکر کنم مسلحه! بعد گفت: بااجازه و حرکت کردیم. کمی جلوتر رفتم توی پیاده‌رو و ایستادم. دوتایی داشتیم می‌خندیدیم. موتور جعفر رسید. چهار نفر مسلح دور موتور را گرفتند! بعد متوجه اسلحه کمری جعفر شدند! دیگر هر چه می‌گفت کسی اهمیت نمی‌داد و… تقریباً نیم ساعت بعد مسئول گروه آمد و حاج جعفر را شناخت. کلی معذرت‌خواهی کرد و به بچه‌های گروهش گفت: ایشون، حاج جعفر جنگروی از فرماندهان لشگر سیدالشهداء هستند. بچه‌های گروه، با خجالت از ایشان معذرت‌خواهی کردند. جعفر هم که خیلی عصبانی شده بود، بدون اینکه حرفی بزند اسلحه‌اش را تحویل گرفت و سوار موتور شد و حرکت کرد. کمی جلوتر که آمد ابراهیم را دید. در پیاده‌رو ایستاده و شدید می‌خندید! تازه فهمید که چه اتفاقی افتاده. ابراهیم جلو آمد، جعفر را بغل کرد و بوسید. اخم‌های جعفر باز شد. او هم خنده‌اش گرفت. خدا را شکر با خنده همه‌چیز تمام شد.

نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲ و پرفروش‌های ادبیات مقاومت

شهادت و حقیقت، خاطراتی از جنس پاکی و مظلومیت

کتاب «من میترا نیستم» نیز در فهرست پرفروش‌های نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲ جای گرفته بود. این کتاب که کاری از معصومه رامهرمزی و بازنویسی یکی از آثار قبلی اوست، داستانی از پاکی و معصومیت را روایت می‌کند. داستان دختر نوجوانی به اسم زینت کمایی که به انقلاب دل بست و به سهم خود برای تحقق آرمان‌های آن کوشید، اما به دست دشمنان همین انقلاب به شهادت رسید. زمان شهادت چهارده سال بیشتر نداشت. سرشار از زندگی بود و مسیری طولانی پیش رو داشت. اما در همان نخستین قدم‌ها، قربانی ترور منافقین شد. منافقینی که شرارت را نمایندگی می‌کردند، شرارتی که تاب تحمل پاکی و درستی این دختر نوجوان را نداشت و نه فقط با او یا با انقلاب، که با همه زیبایی‌ها و خوبی‌ها دشمن بود. آنچه جذابیت این کتاب را بیشتر می‌کند، لحن صمیمی و ساده‌ای است که رامهرمزی برای مرور زندگی شهید کمایی انتخاب کرده است. همین مظلومیت و معصومیت قهرمان داستان است که خواه‌ناخواه خواننده را متأثر می‌کند و به درون روایت می‌برد. معصومیتی که به شهادت ختم شد و مظلومیتی که حتی بعد از این شهادت، ادامه داشت.

در جایی از کتاب، از قول مادرش می‌خوانیم: بعد از اینکه خودش را شناخت و فهمید از زندگی چه می‌خواهد، اسمش را عوض کرد. می‌گفت: «من میترا نیستم. اسمم زینبه. با اسم جدید صدام کنید.» از باباش و مادربزرگش به خاطر اینکه اسمش را میترا گذاشته بودند، ناراحت بود. من نُه ماه بچه‌ها را به دل می‌کشیدم؛ اما وقتی به دنیا می‌آمدند، ساکت می‌نشستم و نگاه می‌کردم تا مادرم و جعفر روی آن‌ها اسم بگذارند… بعد از انقلاب، دیگر دخترم نمی‌خواست میترا باشد. دوست داشت همه‌جوره پوست بیندازد و چیز دیگری بشود؛ چیزی به خواست و اراده خودش، نه به خاطر من، جعفر یا مادربزرگش… زینب برای اینکه تکلیف اسمش را برای همیشه روشن کند، یک روز روزه گرفت و دوستان همفکرش را برای افطار به خانه دعوت کرد. می‌خواست با این کار به همه بگوید که دیگر میترا نیست و این اسم باید فراموش شود.

همچنین باید از «تنها گریه کن» کاری از اکرم اسلامی نام ببریم، کتابی درباره شهید محمد معماریان که زندگی‌اش از زبان مادرش اشرف سادات منتظری مرور می‌شود. «برای بقیه سه سال از شهادت محمد گذشته بود، برای من هر روزِ این سه سال، به‌اندازه سی سال کش آمده بود.» اینجا با مادر شهید روبه‌رو هستیم، مادری که از خودش، از خاطراتش، و از پسرش صحبت می‌کند. «آن اوایل که جنگ شروع شد، ما فکر می‌کردیم خیلی زود تمام می‌شود. به خیالمان هم نمی‌رسید که هی جوان‌ها بروند و برنگردند، مردها سایه‌شان از سر زن و بچه‌هایشان کم شود و زن‌ها تلاش کنند قوی روی پا بمانند و بچه‌های‌شان را دست‌تنها بزرگ کنند. ما بارها و بارها هر چیزی را که به فکرمان می‌رسید، پشت کامیون‌ها بار بزنیم و هر دفعه توی دلمان دعا کنیم دفعه آخر باشد و خیلی زود شر جنگ از زندگی‌مان کم شود، ولی نشود و دوباره سبزی خشک کنیم و لباس بدوزیم و چشم به راه، بغض‌مان را فرو بخوریم و به هم دلداری بدهیم.»

حرف‌های مادر، خواننده را نه فقط درگیر می‌کند، که تکان می‌دهد. خاطراتش را می‌خوانیم و در بخش‌هایی از آن، با حقایقی بزرگ مواجه می‌شویم. «سرش را آورد بالا و این بار با التماس و بغض خیره شد توی چشم‌هایم و گفت: مامان جان! می‌دونید شهادت داریم تا شهادت. دلم می‌خواد طوری شهید بشم که احتیاج به غسل نداشته باشم؛ مثل امام حسین بدنم بمونه روی زمین، زیر آفتاب. دعا می‌کنی برام؟ نمی‌فهمیدم این بچه کجاها را می‌دید. غافلگیر شده بودم. من فوق فوقش دعا می‌کردم پسرم با شهادت عاقبت‌به‌خیر بشود، اما پسرم، فقط آن را نمی‌خواست؛ آرزو داشت تا آنجا که می‌شود، شبیه امامش باشد.»

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پرفروش‌های داستانی حوزه مقاومت در نمایشگاه بیشتر بخوانید »

۲۰۰ میاندار هیئت تجلیل می‌شوند

۲۰۰ میاندار هیئت تجلیل می‌شوند



این مراسم ۲۰ تیرماه، ساعت ۱۷ در حسینیه فاطمیون واقع در خیابان مجاهدین اسلام برگزار می‌شود و مسئولین کشوری و لشکری در آن حضور خواهند داشت.

به گزارش مجاهدت از مشرق، نشست خبری رویدادِ «مقام مجنون»، آیین نکوداشت پیرغلامان امام حسین علیه السلام در دفتر اندیشکده هیئت برگزار شد.

امسال در تمام استان‌ها توسط بنیاد دعبل خُزاعی متعلق به سازمان تبلیغات اسلامی، از پیرغلامان اهل‌ بیت علیهم‌السلام تکریم و تقدیر به عمل خواهد آمد. در تهران این پاسداشت بصورت مراسم جمعی و با حضور پیشکسوتان و پیرغلامان برگزار می‌شود و از نشان ملی حبیب رونمایی خواهد شد.

اعضای شورای هنری بنیاد دعبل خزاعی در نشست خبری، چرایی و چگونگی و کم و کیف این رویداد را تبیین و تشریح کردند.

*میانداران هیئت‌ها تجلیل می‌شوند

جواد حیدری رئیس مجمع شاعران آئینی در ابتدای این نشست گفت: بنیاد دعبل قرار است به کسوت‌های دیگر در ارکان هیئت‌ها هم بپردازد و فقط مداحان و سخنرانان را مد نظر قرار ندهد. امسال به میاندارها می‌پردازیم و از آن‌ها تقدیر خواهم کرد. نمایندگان ما در کل کشور به خانه میاندارهای پیرغلام می‌روند تا حضور این افراد در هیئت‌ها احیا شود.

۲۱۲ میاندار هیئت تجلیل می‌شوند

وی افزود: ان‌شاالله در تهران برنامه شاخص داریم و میاندار مسجد شهدا، شهید حاج ابوالفضل کاظمی که مدتی قبل بر اثر جراحات باقی مانده از دوران جنگ به شهادت رسیدند در این مراسم تجلیل خواهند شد. این مراسم در حسینیه فاطمیون برگزار می‌شود و برنامه‌های مختلفی خواهیم داشت و از پیرغلامان میاندار تهران برای شرکت در این مراسم دعوت کرده‌ایم.

حیدری ادامه داد: این مراسم ۲۰ تیرماه، ساعت ۱۷ در حسینیه فاطمیون واقع در خیابان مجاهدین اسلام برگزار می‌شود و مسئولین کشوری و لشکری در آن حضور خواهند داشت. از مداحان شاخص مثل حاج مهدی آصفی و حاج منصور ارضی نیز برای شرکت در این مراسم دعوت به عمل آورده‌ایم.

رئیس مجمع شاعران آئینی تصریح کرد: درباره پیرغلامانی که به رحمت خدا رفته‌اند هم مستندسازی انجام شده که در مراسم پخش خواهد شد. رونمایی از تندیس ملی حبیب هم از برنامه‌های آن مراسم است و لوح تقدیر و کارت هدیه به پیرغلامان اهدا خواهد شد.

حیدری گفت: تعدادی از مهمانان ما در آن روز، هیئتی‌های جدید هستند که باید با این فرهنگ آشنا شوند. میاندارهای قدیمی شعله گریه را گرم می‌کردند و نظم هیئت با میاندار بوده است و مردمف بیشترین التماس دعا را به اینها می‌گفتند. لازم است که جوانترها این فرهنگ را ادامه دهند.

وی ادامه داد: تنها مزار کنار حضرت امام حسین علیه‌السلام، مزار حبیب‌بن مظاهر است که پیرغلام بوده و این، نکته نکته مهمی است. این که پیرغلامان، بنیاد دعبل را از خودشان می‌دانند، مسئولیت ما را افزون می‌کند. میانداران مشهد، قم، اردبیل، آذربایجان غربی و شرقی و اصفهان حضور پررنگ‌تری در این رویداد دارند و ما یک میاندار آذری‌زبان هم در بین ۱۲ نفر تجلیلی در تهران انتخاب کرده‌ایم.

* هیئت‌داری یک سنت ایرانی است

هادی جانفدا، شاعر آئینی نیز در این مراسم گفت: در این چند ساله بحث هیئت را یک امر دینی تلقی کرده‌ایم در حالی که هیئت‌داری یک سنت ایرانی و مقوم فرهنگ ایرانی است.

۲۱۲ میاندار هیئت تجلیل می‌شوند

وی افزود: وقتی در مورد پیرغلامان صحبت می‌کنیم چون رسانه‌ها بیشتر روی مداحان زوم می‌کنند فکرها هم به سمت آنها می‌رود در صورتی که هیئت، ارکان زیادی دارد و دوستان ما در بنیاد دعبل خزاعی حرکت تجلیل از ارکان هیئت را آغاز کرده‌اند تا مشخص شود هیئت یک امر زنده و پدیده پیچیده است. معرفی سیره رفتاری این پیرغلامان مهم است و چیزی که کمتر به آن توجه می‌شود مستندنگاری و ثبت تاریخ شفاهی هیئت است.

جانفدا در مورد ریز برنامه‌های تجلیل از پیرغلامان ادامه داد: حجت‌الاسلام قمی در این مراسم سخنرانی خواهند کرد. همچنین آقای احمد علوی شعری را در مورد میانداران سروده‌اند که برای اولین بار قرائت خواهد شد. سخنرانی پیرغلامان نیز بخش دیگری از برنامه است. پخش نماهنگی از روند تولید نشان حبیب، پخش نماهنگی از تجلیل پیرغلامان در سال‌های قبل و رونمایی از نشان ملی حبیب نیز از دیگر بخش‌های برنامه ۲۰ تیرماه خواهد بود.

*یک تندیس ویژه با ابعاد طلایی

رضا محمدی هنرمند و شاعر آئینی که مسئولیت ساخت نماد ملی حبیب را بر عهده داشته نیز در بخشی از این نشست گفت: به این نتیجه رسیدیم که حبیب را چه چیزی ویژه می‌کند؟ امام حسین علیه السلام نامه‌ای به حبیب می‌نویسند و حبیب پاسخ می‌دهند؛ این رفت و برگشت، مبنای طراحی ما قرار گرفت. تندیس حبیب نیز بر این مبنا در ابعاد طلایی اجزا شده و جنسش فلز است. طراحی و ساختش حدود ۲۷ روز زمان برده و این تندیس، همراه با بج سینه خواهد بود.

۲۱۲ میاندار هیئت تجلیل می‌شوند

*تجلیل از ۲۰۰  نفر میاندار در ایران

سعید مقدسیان معاونت سرمایه انسانی و امور پیرغلامان بنیاد دعبل خزاعی نیز در بخشی از این نشست با بیان این مطلب که ۲۰۰ نفر در کل کشور و ۱۲ نفر در تهران بر مبنای قدمت و سابقه‌شان در میانداری تجلیل می‌شوند، گفـ: از عید غدیر تا اول محرم این برنامه برگزار می‌شود و در استان‌ها به خانه میاندارها خواهیم رفت و از آن‌ها تجلیل خواهیم کرد.

۲۱۲ میاندار هیئت تجلیل می‌شوند

وی افزود: همه پیرغلامان در سامانه دعبل خزاعی ثبت‌نام کرده و خدماتی مثل تسهیلات سفر دریافت می‌کنند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

۲۰۰ میاندار هیئت تجلیل می‌شوند بیشتر بخوانید »