حضرت آقا

اساتید و برجستگان کشورمان را «چهره» کنیم

اساتید و برجستگان کشورمان را «چهره» کنیم



دنبال این هستم که استادان را چهره کنیم تا علوم سیاسی دنیا تحت تاثیر آموزه های اساتید عالم و درست‌کار باشد. باید تلاش کنیم چند نفر از اساتید و برجستگان کشورمان را در یوتیوب چهره کنیم.

گروه جهاد و مقاومت مشرق – آقا مهدی را در چند برنامه فرهنگی دیده بودم و تسلطش بر مباحث فرهنگی و سیاسی برایم جالب بود. قرار گفتگو اگر چه بارها به دلایل مختلف به تأخیر افتاد اما بالاخره صبح یک روز تابستانی، در یکی از طبقات حوزه هنری توانستیم در فضایی آرام بنشینیم و دو ساعت گپ بزنیم. تمام تلاشمان این بود که از کلام آقا مهدی، به ویژگی‌های پدر شهیدش پی‌ببریم. او که تسلط خوبی بر مباحث مربوط به جریان مقاومت اسلامی داشت، از این منظر به خوبی توانست شخصیت پدرش را از کودکی تا شهادت برای ما ترسیم کند. این گفتگوی طولانی در چندین قسمت بدون کم و کاست تقدیمتان می‌شود و آنچه پیش روی شماست، ششمین و آخرین قسمت از آن است.

قسمت های قبلی گفتگو را اینجا بخوانید؛

عمو و پدرم همزمان در سوریه می‌جنگیدند

برگزیده قدرتمند آزمون سپاه + عکس

پدرم قبل از «داعش» به حساب «پژاک» رسید + عکس

آخرین نفری بودم که متوجه شهادت پدرم شدم

می‌خواهم دو برابر پدرم تکفیری‌ها را نابود کنم

فرزند شهید: من خیلی با فرزندان شهدا ارتباط دارم.

**: جالب است… شما الان وضعیت خانواده شهدای مدافع حرم را چطور ارزیابی می کنید؟

فرزند شهید: درباره این خانواده ها حرف زیاد است اما مهمترین حرف این است که بنیاد شهید و بخش فرهنگی سپاه باید یک سری اقامات ویژه ای انجام بدهد در حالی که احساس من این است که در این زمینه ضعف هایی وجود دارد. این درباره خانواده شهدا است و البته به طور خاص، شهدای مدافع حرم. کار فرهنگی و کارهایی که تولید فکر کند و گفتمان آن‌ها را ارتقا بدهد و از هر جهت پشتیبانی کند، مهم است. حمایت از این خانواده‌ها نه در آن حدی که به هر حال تبعیضی پیش بیاید، یا کسی بخواهد سوء استفاده کند، لازم است اما متاسفانه در دستور کار نیست.

اساتید و برجستگان کشورمان را «چهره» کنیم

**: در این باره می شود بیشتر توضیح بدهید؟ این که در دستور کار نیست یعنی اصلا حمایتی وجود ندارد؟

فرزند شهید: چرا، منظورم این بود که حمایت باید هوشمندانه باشد. مثلا یک حمایتی داریم که گاهی جلوی یک چیز را گرفتن، معنای حمایت پیدا می کند. در بین خانواده شهدای مدافع حرم کسانی را داریم تبدیل به سلبریتی شده‌اند که این شایسته نیست. باید حرف‌هایشان را بزنند اما تبدیل شدن به سلبریتی در این حیطه، شاید منجر به اتفاقاتی بشود که همه خانواده‌ها از آن ضربه ببینند.

**: یعنی نگاه به شهدای مدافع حرم باید متوازن باشد. جایی اگر کسی خیلی در حال دیده شدن است، ممکن است چالش‌هایی را به همراه داشته باشد.

فرزند شهید: بله. این نکته مهمی است.

از نظر درسی و تحصیلی هم باید بنیاد شهید و سپاه، پیگیری‌های بیشتری کند چون این فرزندان شهدای مدافع حرم در سنینی هستند که می توانند روی آن ها کار کنند. اکثرا از من کوچکترند و فرصت خوبی برای اقدامات فرهنگی و درسی برای آن ها وجود دارد. بعضی از آن ها وارد حیطه های مختلفی شده اند. مثلا فلان فرزند شهید وارد حیطه‌هایی شده است که در شأن فرزند شهید نیست یا این که می تواند وارد فعالیت هایی بشود که مانع درس و تحصیل او نشود. محیط‌هایی که دور خانواده شهدا ایجاد شده را باید مدیریت کنند.

**: یک تجربه ناموفق هم در زمینه فرزندان شهدای جنگ تحمیلی داشتیم که بنیاد شهید آنقدر تلاش می کرد جای خالی پدرانشان را پر کند که اثر عکس گذاشت و در برخی موارد، نتیجه نداد. در برخی مواقع مانع می شد که این فرزندان، روی پای خودشان رشد کنند. این هم یکی از چالش‌های مهم است. یعنی مراقبت باید خیلی هوشمندانه باشد.

فرزند شهید: روایتی داریم که «ابن العلما، نصف العلما» که حرف درستی است. واقعا وقتی کسی در خانواده ای باشد که پدرش شهید شده باشد، این ظرفیت وجود دارد که خودش هم مثل شهدا عمل کند. این را باید پرورش بدهیم و از این فرصت استفاده کنیم.

اساتید و برجستگان کشورمان را «چهره» کنیم

یا مثلا بعضی از مشکلاتی که خانواده شهدا دارند واقعا نادیده گرفته می شود؛ مخصوصا شهدای مدافع حرمی که در شهرستان ها هستند. در تهران معمولا رسیدگی‌ها خوب است اما در شهرستان ها خانواده‌هایی را می‌شناسم که واقعا مشکلات متعددی دارند و کسی هم نیست که این‌ها را هواداری کند. یا گاها ارتباطی ندارند یا اگر خود مجموعه های مختلف دوست دارند به این ها کمک کنند و خودشان را خدمتگزار این خانواده ها می دانند اما ارتباطی وجود ندارد و ساماندهی‌هایی نیاز دارد که وظیفه نهادهای مختلف است که ان شا الله آن ها هم بتوانند کار خودشان را انجام بدهند.

**: شما با ارتباط هایی که با فرزندان شهدا دارید هیچ موقع به فکر یک تشکلی رسمی برای پیگیری کارها نیفتاده اید؟

فرزند شهید: به نظر من برای سن و سال این فرزندان، این کار به مصلحت نیست. حتی اگر به حضرت آقا هم این حرف را بزنیم، واقعا قبول نمی کنند و هنوز موقعش نیست.

**: پس بیشتر ارتباطاتتان دوستانه بوده.

فرزند شهید: نباید به این‌ها که سن و سالشان کم است، موقعیت بیشتر از حدشان داد چون ممکن است مخرب باشد. الان اگر چند نفر از فرزندان شهدای مدافع حرم با هم جمع بشوند به راحتی می توانند کارهایی بکنند که ممکن است آسیب هایی برایشان داشته باشند.

شما که جزو فرزندان شهدا هستید چرا در گروه فرزندان شاهد توییتر فعالیت نمی کنید؟

**: من کلا نتوانستم با فضای توییتر ارتباط برقرار کنم. ابتدا می شنیدم که توییتر فضای نخبگانی دارد و خیلی از رفقا می گفتند که محتواهای تولیدی‌ام را به توییتر ببرم. مخصوصا کم بودن کاراکترهای توییتر باعث می شد که در آنجا متن های فاخری ببینم و محرک خوبی برای حضور من بود. اما هیچ وقت یخم با این فضا نگرفت. بعد که آمدیم جلوتر، احساس کردم سلامتی که پیامرسان‌های دیگر دارند، توییتر ندارد.

فرزند شهید: البته به نظر یوتیوب هم فضای خوبی برای انتشار مطالب مناسب و جریان سازی انقلابی است. من الان به این سمت رفته‌ام که آدم هایی را برای یوتیوب تربیت کنم.

اساتید و برجستگان کشورمان را «چهره» کنیم

**: که بتوانند محتوا تولید کنند…

فرزند شهید: بله. یک چیزی هم بگویم؛ کسی اگر بخواهد از نظر اقتصادی درست بشود و وضعش خوب بشود، از لحاظ این که چهره بشود و از لحاظ این که حرفش در دنیا بگیرد، از الان باید یوتیوب را در اختیار خودش بگیرد و حتی اگر یک ثانیه هم تاخیر کند، ضرر کرده است.

این به خاطر تحلیل های من است که نشسته ام و بررسی کرده ام. الان اگر به افق های رسانه ای یوتیوب نگاه کنید؛ در افق ده ساله خودش گفته که ما در ده سال آینده دیگر دانشگاهی نخواهیم داشت و هوش مصنوع یوتیوب می گوید که آقای فلان در داخل یوتیوب، فیلم فلان درس ها را نگاه کرده اند، فلان واحد را پاس کرده اند و مدرک کارشناسی‌ را باید به او بدهیم.

ما در ده سال آینده دانشگاهی به نام دانشگاه تهران که برویم سر کلاس، نخواهیم داشت…

**: آنقدر که شما آموخته اید نشان می دهد که چه مدرکی شایسته شماست. و نشان می دهد که چقدر آگاهی دارید…

فرزند شهید: بله.

**: خیلی عجیب است.

فرزند شهید: ممکن است جایی آزمون هم بگذارد ولی به طور کلی همین سیستم را دارد.

**: یعنی نوع جستجو و نوع انتخاب ویدئوها، سطح شما را نشان می دهد.

فرزند شهید: الان جستجوهای شما در یوتیوب که انجام می دهید، بقیه محتواهایی که نشان می دهد هم مبتنی بر همان جستجوها است.

**: البته بیشتر پلتفرم‌ها همین طور است.

فرزند شهید: مثلا با ۲۰ جستجوی شما متوجه می شود که در چه فضای فکری می اندیشید و با ۱۰۰ جستجو، کلا وضعیت شما را هم می فهمد و اگر ۲۰۰ جستجو کنید، حتی می تواند تشخیص بدهد که مثلا احتمال دارد شما چقدر خشونت‌زا باشید یا حرکات خاصی انجام بدهید.

**: یا متفکر باشید؛ یا ورزشکار باشید…

فرزند شهید: همه چیز را مشخص می کند. افق سه سال اینده این است که الان وقتی داخل یوتیوب حرف می زنید، زیرش با استفاده از هوش مصنوعی و مترجم گوگل، متن را زیر گفته شما همزمان ترجمه می کند. مردم دنیا دیگر لازم نیست برای شنیدن حرف شما، زبان یاد بگیرند بلکه می توانند حرف شما را با زبان خودشان بخوانند.

یا در افق ۵ ساله این است که همزمان صحبت شما، یک نفر بیاید و صحبت های شما را به صورت صوتی دوبله کند و در افق ۱۰ ساله این است که همزمان که دارید صحبت می کنید، صدای شما را بگیرد و با صدا و لحن شما، آن متن را ترجمه کند.

با این حساب، آموزش زبان کنسل می شود و آموزش های دانشگاهی هم از این فرم سنتی در می آید. این کار درآمدزا هم هست چرا که هر ویدئویی که بسازید، به تعداد هر بازدیدی که بگیرد،‌ به شما پول می دهد و می تواند درآمدزا هم باشد.

اساتید و برجستگان کشورمان را «چهره» کنیم

**: البته این به خاطر جذب تعداد بیشتری از مخاطبان است.

فرزند شهید: من هم موافقم که یوتیوب رفع فیلتر شود تا مردم بتوانند از این بستر استفاده کنند.

مثلا می دانید که سرود «سلام فرمانده» چگونه در کل کشور و دنیا فراگیر شد؟ سه ماه اولی که در ایران بود، فراگیری این سرود زیاد نبود .

**: البته همان اولین باری که این سرود را شنیدم، فهمیدم که از نظر ملودی و شعر، می تواند مورد توجه قرار بگیرد.

فرزند شهید: اما در سه ماه اول، اتفاق خاصی برایش نیفتاد. الان علمای نجف هم به سمت یوتیوب رفته اند. یک بنده خدایی سرود سلام فرمانده را در یوتیوبش آپلود کرده بود و از همان راه، توانسته بود این سرود را در کل جهان ترند کند. نگاه نکنید که ما در ایران در چند پلتفرم هستیم در حالی که ۹۰ درصد کشورهای دنیا در یوتیوب فعالیت می کنند.

**: فضای ابری و پیامرسان اجتماعی هم دارد و تعاملی است؟

فرزند شهید: بله.

**: چیزی که در ذهن ما از یوتیوب هست، فقط اشتراک‌گذاری ویدئو است.

فرزند شهید: نه. خیلی کارهای مختلفی در آن بستر انجام می شود. مثلا فضای سیاسی کشور ما در توییتر است. اگر در توییتر مطلبی را بنویسید، این مطلب ۲۴ ساعت مهلت دارد که دیده بشود و اگر دیده نشود، به قهقرا می رود. در اینستاگرام اگر مطلبی را بنویسید، اگر ظرف سه روز دیده شد، فراگیر می شود اما اگر دیده نشد، دیگر امیدی به آن نیست ولی در یوتیوب با هوش مصنوعی که دارد، می تواند تشخیص بدهد شما دنبال چه محتوایی می گردید و ممکن است محتوایی را از ۱۵ سال پیش برای شما بیاورد. این خیلی مهم است.

یادم هست یک کلیپی بود که هفت سال پیش در یوتیوب منتشر کرده بودند و ناگهان متناسب با یک مسئله روز در جهان، بالا آمد و خیلی دیده شد.

من الان تلاش خودم این است و با کمک نهاد رهبری در دانشگاه ها دنبال این هستم که استادان را چهره کنیم تا علوم سیاسی دنیا تحت تاثیر آموزه های اساتید عالم و درست‌کار باشد.

ما در هر زمینه ای که هستیم، باید تلاش کنیم چند نفر از اساتید و برجستگان کشورمان را در یوتیوب چهره کنیم.

من یک روز حساب کردم و تا جایی که توانستم ۲۰۰ اجرای متفاوت از «سلام فرمانده» جدید را دیدم که حتی خودمان هم در اینستاگرام ندیده بودیم! الان گروهی را در یک مدرسه رسانه ای شکل داده‌ام و به آن ها گفته ام که صفحه ای برای سلام فرمانده ایجاد کنید و از یوتیوب، این اجراها را به سایر پیامرسان‌ها انتقال بدهید.

الان به زبان ترکی و کردی شمال عراق هم این سرود خوانده شده که بسیار شنیدنی است.

اساتید و برجستگان کشورمان را «چهره» کنیم

**: ان شا الله یک نشست دیگر هم با شما خواهیم داشت که بیشتر درباره مسائل سوریه با شما صحبت کنیم. از همکاری‌تان بسیار ممنونم.

فرزند شهید: من در حال حاضر منابعی جمع می کنم از منابع سوری و لبنانی تا بتوانم در این زمینه به اطلاعات دست اولی برسم. من هم از شما ممنونم

*میثم رشیدی مهرآبادی

پایان

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اساتید و برجستگان کشورمان را «چهره» کنیم بیشتر بخوانید »

دلمان به این خانه گرم است

دلمان به این خانه گرم است



تمام این سال‌ها تنها همراه و همدل ما حضرت آقا بودند. دلداری ایشان با خانواده شهدای منا حکم آب بر آتش دل ما را داشته و دارد. دلگرمی ما این خانه است و صاحبش…

به گزارش مجاهدت از مشرق، معصومه صبور می‌نویسد: دم دمای طلوع آفتاب است؛ ساز خواب ناکوک می‌شود و روز را به مبارکی کوک می‌کند! شوق و دلهره هر دو در دلم ریشه می‌دواند و مرا به سوی رفتن روان. وعده حضور ساعت ۹ است. پیش از وعده حاضر می‌شوم. رسیدن بخیر بود و برکت. این نوید را از چشمان بانویی که رسیدنش با رسیدنم و نگاهش به نگاهم تلاقی کرد؛ دانستم. چهره‌اش عجیب آشناست. انگار پیشتر هزار بار ملاقات کرده‌ایم. سلام می‌کنم و به گرمی پاسخ می‌گوید. می‌پرسم خبرنگار هستید؟ جواب می‌دهد: فرزند شهیدم. احترامش دو چندان واجب می‌شود؛ نام شهید «مهر و احترام و عزت» را توامان به دل می‌نشاند.

همراه می‌شویم و هنوز چند دقیقه از این همراهی نگذشته است که پدرش را از لابلای اخبار تلخ شهدای منا می‌شناسم. شهید محمدرحیم آقایی‌پور. دیپلمات بود و از همکاران و دوستان شهید رکن‌آبادی. همان مردی که از اولین پیکرهای بی جان رسیده به وطن بود. همان که فرزندانش نوشتند  «نفسمان به نفس بابا بود»  و دیدارشان از خداحافظی و بدرقه حج به سلام در قیامت منتهی شد. شوق و دلهره ساعتی قبل حالا با ابری بهاری در چشمانم هماهنگ شده است. آن دلهره هم کم کم جای خود را به عطش شنیدن بخشیده است.

گفت‌وگویمان گل انداخته است. به سرعت دل به تاریخ سپردیم و رسیدیم به ۷ سال پیش همین ایام. می‌گوید داغمان تازه است، انگار همین ۷ دقیقه پیش از رفتنش گذشته … اما غم فراق و دوری بوی ۷ هزار سالگی می‌دهد … حالا چند ۷ همنشین هم شده‌اند و به درد در ذهنم قطاری ساخته‌اند…

پدر راهی حج می‌شود سفری که تمام ملائک نگهبانان بی منت زائران خانه‌اش هستند و سرنوشت آن می‌شود که نباید… از پدرش که می‌گوید سیمایش به پهنا و گرمای خورشید غم را نشانه می‌گیرد؛ ولی در کنترل خود استاد است صدایش با شکوه و صلابت ادامه می‌یابد. بابا نفس ما بود … اشک اما راه چشمان مرا بسته است و پنهان کردنش بی ادبیست … دلش شکسته است و سخن چشم را خوب می‌فهمد. دستم را می‌فشارد و می‌گوید ببخشید ناراحتت کردم…

جمله آخرش تمام اشک‌ها را به لبخندی عمیق بدل می‌کند

«در تمام این سال‌ها تنها همراه و همدل ما حضرت آقا بودند. دلداری ایشان با خانواده شهدای منا حکم آب بر آتش دل ما را داشته و دارد. همین که پیکر بابا به ایران بازگشت از سخن آقا بود و گرنه این داغ داغ تر از این بر دلمان می‌ماند. دلگرمی ما این خانه است و صاحبش…» سه فرزند قد و نیم قدش را به مادرش سپرده و با عشق آمده است خانه پدری، روشن است دلش گرم است؛ دلم گرم می‌شود و راهی راه می‌شویم.
 
وارد حسینیه می‌شویم. صبح با سعادتی است. نشانه‌ها صف کشیده‌اند. دیوارها تمام‌قد به  «فاطمه زهرا(س)» سلام می‌کنند و با سلام و تحیت وارد می‌شویم. کارگزاران حج آمده و آماده‌اند به پند پدرانه رهبری فرزانه. همه چیز در آرامش و انتظار پیش می‌رود. فضای متفاوتی اینجا حکومت می‌کند. خبری از خبرهای آن طرف در نیست. راستش را بخواهید صبح با خود فکر می‌کردم چند ساعت دور از اخبار و تلفنی که هیچ وقت همراه نیست و فقط نام همراهی را یدک می‌کشد چگونه طی می‌شود؟ برای بشر امروز تکنولوژی شده است همه کس و شاید همین دلیل تنهایی عمیق ماست. در حوالی این افکار با وسواس تمرین می‌کردم هوش و حواس را جملگی به خدمت بیاورم. اما اینجا که رسیدم همه تمرین‌ها از یاد رفت و هوش و حواس خود به خودی خود در من به آرامش و احترام نشست.

حکایت قلب کوچکی که برای آقا می‌تپد

فرشته‌ای کوچک سپیدپوش در جمع بزرگان چون ستاره‌ای می‌درخشد. از جثه و جنب و جوش بی‌باکش پیداست هنوز پایش به مدرسه باز نشده است. نظم و نظام اجتماعی نمی‌داند و یک ریز و پی در پی شوق است. دو خودکار و برگه‌ای سفید در دستان کوچکش جا داده است.

دلمان به این خانه گرم است

از خانمی که راهنمای بانوان در جلسه است علت حضور این ستاره با آن شوق کودکانه مگو و مپرسش را جویا می‌شوم. می‌گوید کوچک‌ترین زائر حج امسال است. یک آن تمام دلم پَر می‌کشد و پُر می‌شوم از هوای خانه حضرت دوست… اشک هم همراهی می‌کند برای پرواز…

ردیف اول نشسته است، اعتماد و عزت نفس هر دو در او هویداست؛ نزدیکش می‌شوم و می‌پرسم اسمت چیه فرشته کوچولو؟ می‌گوید حلما. ادامه می‌دهم چند ساله هستی حلما خانوم؟ با آن برق چشمانش انگشت‌های دست راست را به علاوه یکی از کوچکترین‌های دست چپ می‌کند و می‌گوید ۶ سال، هنوز هم مدرسه نرفتم. می‌پرسم اینجا چه کار می‌کنی؟ با لحنی که با سن و سالش هماهنگ نیست ولی فخر صادقانه‌ای در آن موج می‌زند جواب می‌دهد خب دارم می‌رم حج با مامانم. خوش به سعادتت خانوم! تنها و کامل‌ترین جمله که آشکارا در نگاهم می‌خواند! آن برگه با نقاشی‌های پاک او حالا رنگی شده است. دو قلب یکی بزرگ و یکی کوچک‌تر در آن می‌تپد. به همراه یک درخت بزرگ و چندین گل کوچک. انگار باغچه‌ایست از گل‌های کوچک‌تر در پناه درختی بزرگ‌تر نشسته‌اند. قلب کوچک را با انگشتِ نشانه نشانه می‌روم؛ ‌ حلما جان این قلب کیست؟ با صدایی رسا می‌گوید این قلب منه و اونم قلب حضرت آقا. برای آقا نقاشی کردم. ادامه می‌دهد خب خیلی خوشحالم که اومدم خانه آقا. چشم، دل و سخنش همگی در هماهنگی کامل هستند. بی‌قرار رسیدن آقاست برای نشان دادن آن نقاشی و آن قلب‌ها و گل‌های باغچه که در پناه درخت آرام گرفته‌اند… وصف حال جمع را با آن دستان کوچکش و در اوج صداقت رسم کرده است؛ حالش خوب است و نیازی به توصیف بیش ندارد.

«هرگز نمیرد آنکه دلش» جلد مشهد است

دهه کرامت و در آستانه میلاد امام رئوف(ع) مهمان خانه پدری رئوف بودن؛ همنشینی لطف و سعادت و مهر  است. این همزمانی را به فال نیک می‌گیریم و نیت می‌کنیم رزق برکت و خِرد از مهمانی پدر برگیریم.

حاج مهدی سماواتی به انگیزه ایام ولادت امام رضا(ع) ‌ و در مدح امامش اشعاری را می‌خواند و خوش می‌خواند.

 باید غبار صحن تو را طوطیا کنند
«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»
 هو هوی باد نیست که پیچیده در رواق
 خیل ملائکند رضا یا رضا کنند
 بازار عاشقان تو از بس شلوغ شد
 ما شاعرت شدیم که ما را سوا کنند
  «هرگز نمیرد آنکه دلش» جلد مشهد است
 حتی اگر که بال و پرش را جدا کنند
 هر کس به مشهد آمد و حاجت گرفت و رفت
 او را به درد کرببلا مبتلا کنند
 دردی عظیم و سخت که آن درد را فقط
 با یک نگاه گوشه چشمت دوا کنند
 از آن حریم قدسی‌ات آقای مهربان
  «آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند»

رسیدن مقصود

زمان هم برای شنیدن ابراز تشنگی می‌کند. ساعت به ۱۱ می‌رسد و انتظارها به مقصد. ورودش سکوت و شکوه را به جمع هدیه می‌کند با همنوایی صلوات بر آل محمد.

در آغاز  حاج سیدحمیدرضا مقدسی دستجردی قاری روحانی این دیدار آیاتی از کلام الله مجید با محور حج را تلاوت کرد.
در ادامه حجت‌الاسلام والمسلمین نواب، نماینده ولی فقیه در حج و زیارت گزارشی از فعالیت‌های این سازمان برای حج به محضر رهبری معظم تقدیم کرد و پس از آن حسینی، رئیس حج و زیارت درخصوص اقدامات این سازمان برای حجاج سخنانی را ایراد کرد.

همه حسینیه گوش و هوش است برای شنیدن. با خود می‌اندیشم این مکان با این ابعاد و این شکوه که سالیان سال است همه طیف‌ها و قشرهای مسئولان و مردم را به صحنه خود دیده است تا امروز چندین حاجی را پای پند پدرانه و حکیمانه نشانده است و راهی بیت الله الحرام کرده است؟ حالا اما دو سال بود به واسطه همه‌گیری کرونا این دیدار به تعویق افتاده بود و امروز روز شکرگزاری مکرر است برای رفتن آن ویروس و نشستن پای سخن رهبر حکیم و راهی که می‌رود به سوی زیارت خانه خدا. الهی شکر به جمله رفتن و آمدن‌های مبارک.

حج ستون زندگی

رهبر معظم انقلاب همچون همیشه سخنانشان را با تدبر بر آیاتی از کلام الله آغاز کردند. پروردگار عالمیان در آیه ۹۷ سوره مبارکه مائده می‌فرمایند: «جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَامًا لِلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْیَ وَالْقَلَائِدَ ۚ ذَٰلِکَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَأَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»؛ خداوند، کعبه‌ بیت‌الحرام را وسیله‌ سامان‌بخشی و قوام مردم قرار داده و نیز ماه حرام و قربانی‌های بی‌نشان و نشان‌دار را (وسیله‌ برپایی مردم قرار داده است) این برای آن است که بدانید خداوند آنچه (از اسرار) در آسمان‌ها و زمین است می‌داند و خداوند به هر چیز آگاه است.

دلمان به این خانه گرم است

همه حکمت حج در این آیه است؛ حج مایه قوام و ثبات است؛ ستون زندگی انسان.

چند درس و نکته مهم در سخنان برکت‌آفرین رهبری روشن است؛ آنقدر محکم و شیواست که رد دلیلی دیگری را نمی‌توان گرفت. سخن خداست که بنده خوبش هدیه می‌کند. می‌گویند حج تمرین سبک زندگی درست انسان است. فکر می‌کنم پشت این در چقدر این واژه دچار دگرگونی است. سبک زندگی و انسان. همه آنچه باید برای زندگی بهتر و انسانی بهتر دانست در همین دو مفهوم ساخته می‌شود. می‌فرمایند حج تمرین ساده‌زیستی، پرهیز از آنچه همیشه داشتیم و حالا باید چشم بپوشیم است، تمرین همزیستی سالم و سازنده، حج رنگ و نژاد و قوم نمی‌شناسد. این سخنان را بارها از جعبه جادویی تلویزیون و از سوی رهبر فرزانه شنیده‌ام ولی شنیدن در فاصله‌ای که تقریبا بی‌فاصله است حلاوت دیگری دارد. حال بقیه حاضران نیز چنین است؛ این را از چشمان دوخته و به هوششان می‌فهمم.

سخن اتحاد  و حجت تمام

سخنان حکیمانه رهبر عظیم الشان به موضوع اتحاد امت اسلام رفته است و حجت تمام. «حج مظهر اتحاد است؛ باید همه تلاش به‌کار گرفته شود تا هیچ خللی به موضوع اتحاد مسلمانان وارد نشود زیرا ایجاد اختلاف به خصوص اختلاف میان شیعه و سنی از ترفندهای انگلیسی‌هاست.» تأکید می‌کنند که بارها گفته‌ام موضوع شیعه و سنی محل افتراق ما در مسلمانی نیست باز هم یک عده این تفرقه را دنبال می‌کنند. رهبری معظم به تأکید امام راحل به موضوع نماز جماعت در مسجدالحرام اشاره می‌کنند و اینکه این تأکید ایشان نیز است؛  تشویق می‌کنند حرکت به سمت نقاط اشتراک و تقبیح از رفتن به سوی اختلاف عقیده و سلیقه که کام مسلمانان را از وحدت به تفرقه تلخ می‌کند. سخن کامل، اول و آخر است. هر تفسیر و تحلیلی بیهوده است.

سوغاتی حقیقی حج

حجاج عزیز آمادگیِ درونی برای این سفر معنوی بسیار مهم است. توصیه می‌کنم از امور ناپسندی همچون بازارگردی پرهیز کنید. سوغاتی واقعی سفر حج، قرائت قرآن، نماز و طواف در مسجدالحرام است و نباید وقت گرانبها را برای کارهای بیهوده هدر داد.  

تأمین امنیت همه زائران به‌ویژه زائران ایرانی و جلوگیری از تکرار فجایع گذشته از مطالبات جدی رهبر معظم انقلاب در این دیدار بود.  نگاهم به نگاه حبیبه آقایی‌پور گره می‌خورد چشمانش از دو نور براق است؛ فراق پدری که نیست و غرور پدری که هست.  

رهبر فرزانه توشه حج‌گزاران عزیز را با این سخنان مختصر، مفید و راهگشا نورانی کردند. مهمانی تمام است و در دل مهمانی باشکوهی از بیانات ارزنده پدر برپاست. با احترام حسینیه را بدرود می گوییم و در دل امید به دیداری دیگر.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دلمان به این خانه گرم است بیشتر بخوانید »

شرایط خاص همسر شهید برای ازدواج مجدد +عکس


رزمنده فاطمیون، شهید مرتضی خدادادی

خواستگار زیاد داشتم، بهشان گفتم من اگر بخواهم با شما ازدواج کنم، عکس شهیدم در خانه من هست، ۵ شنبه‌ها و اگر نشود دو سه هفته یک بار من سر مزار شهیدم می روم، شرایطم این طور است…

شرایط خاص همسر شهید برای ازدواج مجدد + عکس
خانم رحیمی، همسر شهید خدادادی و دخترش نازنین‌زهرا



منبع

شرایط خاص همسر شهید برای ازدواج مجدد +عکس بیشتر بخوانید »

مقایسه جالب امنیت افغان‌ها در ایران و اروپا


رایزنی‌های ایران و اروپا بعد از توقف اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی

وقتی به آژانس زنگ می زنم یک ایرانی من را می برد بهشت زهرا سر قبر عزیزم. به قدری آرامش و امنیت دارم در ایران که من فکر نمی کنم افغانستانی‌هایی که به اروپا رفتند اینقدر آرامش داشته باشند.

مقایسه جالب امنیت افغان‌ها در ایران و اروپا
خانم طاهره رحیمی، همسر شهید مرتضی خدادادی



منبع

مقایسه جالب امنیت افغان‌ها در ایران و اروپا بیشتر بخوانید »