جنبش نجباء عراق با اشاره به اینکه حمایتهای جمهوری اسلامی ایران را در شکست داعش فراموش نخواهد کرد، گفت که مؤثرترین راه مقابله با اشغالگری، گزینه نظامی است و راهحل دیگری وجود ندارد.
به گزارش مجاهدت از مشرق، جنبش مقاومت اسلامی نُجَباء با انتشار بیانیهای بهمناسبت پنجمین سالگرد شکست گروه تروریستی داعش، این پیروزی بزرگ را به شهدا، مجاهدان، مرجعیت و ملت عراق تبریک گفت.
به گزارش مجاهدت از کانال تلگرامی نجباء، در این بیانیه با مرور مراحل پروژه ویرانگر موسوم به خلافت داعش که از پشتیبانی مالی هنگفت و حمایت لجستیک خارجی برخوردار بود، آمده است: مردم رنجکشیده ما به یاد دارند که دشمنان چگونه در آن دوره برای دریدن به جان این ملت افتادند.
این جنبش با بیان اینکه ملت عراق فقدان حامی و خیانت برادران را به خاطر سپردند، تصریح کرد: خروش مقاومت اسلامی در قالب نیروهای الحشد الشعبی به تغییر معادله انجامید. فرزندان شریف ملت عراق که داوطلبانه در صفوف بسیج مردمی قیام کردند، نمیتوانند کسانی را که در آن لحظات سخت کنارشان ایستادند فراموش کنند.
نجباء با اشاره به اینکه جمهوری اسلامی ایران و رهبر حکیمش حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای (دامظله)، برجسته ترین حامی ملت عراق بودند، ادامه داد: فرمانده دلاور لشکر اسلام، شهید حاجقاسم سلیمانی رضواناللهتعالیعلیه را به یاری ما فرستادند. برادران شهید سلیمانی در سپاه پاسداران و مجاهدان صالح از حزبالله لبنان در کنار شهید حاج ابومهدی المهندس که فرمانده میدانی شجاع، شهید جاوید عراق، فرمانده الحشد الشعبی و معمار پیروزیها بود، نیز فراموشنشدنی هستند.
در بخش بعدی بیانیه نُجَباء، ضمن یادآوری سنگاندازیهای رژیمهای متخاصم در مسیر مقابله با تروریسم تکفیری، تصریح شده است: به کوری چشم دشمنان عراق، به برکت حضرت صاحب الامر عجلاللهتعالیفرجهالشریف و خون شهدای صالحمان و جایگاه مراجع عظام دینی و مجاهدان غیور، پیروزی آشکار بهدست آمد، لشکر تاریکی شکست خورد و هرکس پشت سر آنها ایستاد، سیلی مقاومت او را گیج کرد و تمام نقشههای شومش خنثی شد.
بیانیه مذکور با تأکید بر اینکه اکتفا به شکرگزاری برای تداوم این پیروزی کافی نیست، بلکه باید برای حفظ روحیه، وحدت، حسن شهرت، اعتقاد راسخ و تحکیم روابط الحشد با گروههای خیرخواهِ دوست کوشید، خاطر نشان کرد: ما از این فرصت بزرگ برای تجدید موضع خود در نفی اشغالگری استفاده میکنیم و معتقدیم که مؤثرترین راه مقابله با آن، گزینه نظامی است و راهحل دیگری وجود ندارد.
جنبش مقاومت اسلامی نُجَباء در پایان تأکید کرد که با خداوند متعال، حضرت صاحب الامر عجلاللهتعالیفرجهالشریف، مراجع عظام و فرزندان امت اسلامی عهد بسته است که سپری مستحکم، سنگری غیرقابل نفوذ و سربازی همیشه آماده برای دفاع در برابر فتنهها و خطرات باشد و در مسیر اعتلا، عزت، پیشرفت و آبادانی عراق تلاش کند.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست در تشریح رویکرد مقام معظم رهبری به مقوله محیط زیست، از نامه مهم آیتالله خامنهای به فرمانده سپاه در بحبوحه جنگ رونمایی کرد.
به گزارش مجاهدت از مشرق، «علی سلاجقه» در نشست پاسخگویی به تماسهای مردمی که امروز (چهارشنبه ۱۶ آذر) در مرکز ارتباطات مردمی ریاست جمهوری انجام شد، در پاسخ به اظهارات یکی از شهروندان اهل کردستان که درباره برنامه سازمان محیط زیست برای حفظ زیستگاههای گونههای در معرض انقراض و مناطق در معرض آسیب بهدلیل وجود پادگانهای نظامی سوال کرده بود، گفت: تجربه نشان داده مناطق مجاور پادگانها و پایگاههای نظامی حیات وحش و محیط زیست ما بهتر حفظ شدهاند.
وی افزود: منطقه خجیر و سرخه حصار در وسط پایتخت از مناطقی است که کمتر جایی در دنیا میتوان با تنوع گیاهی و جانوری مانند آن پیدا کرد و خوشبختانه تقریباً خوب حفظ شده که یکی از علتهای آن در کنار اقدامات انجام شده توسط سازمان محیط زیست، نظامی بودن این منطقه است.
رئیس سازمان حفاظت محیط زیست با بیان اینکه «موضوعات امنیتی از اولویتهای اصلی کشور است»، در عین حال به ذکر خاطرهای از دوران دفاع مقدس پرداخت و گفت: در زمان جنگ در یکی از جزایر جنوبی حفاظت شده کشور یک سایت موشکی راهاندازی شده بود که سازمانهای مربوطه نسبت به تخریب محیط زیست خدمت حضرت آیتالله خامنهای ابراز نگرانی کردند و ایشان نامهای به فرمانده وقت سپاه نوشتند که سند بسیار محکمی در تبیین رویکرد رهبر معظم انقلاب به مقوله محیط زیست است.
سلاجقه افزود: حضرت آقا در شرایط جنگ که اضطرار ایجاب میکند حتی خانههای ما پایگاه قرار گیرد، در آن نامه خطاب به سردار محسن رضایی نوشتند «جناب آقای رضایی، هرچهسریعتر نسبت به تخلیه منطقه حفاظت شده [مذکور] اقدام شود و در اختیار دستگاههای مربوطه قرار گیرد» که هیچجا نمیتوان چنین حکمی را، آن هم در زمان جنگ دید.
وی بر همین اساس به آحاد جامعه اطمینان داد که اگر کوچکترین خطری برای اکوسیستم یک منطقه باشد یا تصمیم و اقدامی موجب فرار حیات وحش باشد، سازمان محیط زیست آن را پیگیری خواهد کرد.
«محسن رضایی» روز یکشنبه ۱۶ آبان ۹۵ در «همایش سیاستهای کلی محیط زیست، اجرا و نظارت» که با هدف پیگیری روند تحقق سیاستهای کلی محیط زیست در مجلس شورای اسلامی برگزار شد، با روایتی از رویکرد مقام معظم رهبری به محیط زیست گفته بود: عدهای گفتند رهبر فرزانه انقلاب در مورد محیط زیست، برنامهای پیشبینی نکردهاند اما ایشان میخواستند که سند بالادستی محیط زیست ابلاغ شود و آنگاه همه مواد آن در تدوین قوانین و مخصوصاً در برنامه ششم توسعه مدنظر قرار گیرد.
او همچنین گفته بود: سیاستهای کلان محیط زیست مصوب مقام معظم رهبری تحول بزرگی در این حوزه بهوجود میآورد و پس از تدوین و تصویب سیاستها، باید قانون، نقشه راه و طرحی برای آموزش، تبلیغات و نظارت در این عرصه نیز تهیه شود.
منبع: ایرنا
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
احمدی بعد از ماجرای بازیدراز به عضویت سپاه درآمد و به گردان۹سپاه پیوست. دی ماه سال۱۳۶۰. هنوز مهر کارتش خشک نشده بود که او را به نهاد ریاستجمهوری فرستادند تا نگهبانی دهد.
به گزارش مجاهدت از مشرق، این روزها نقش راوی دفاعمقدس را ایفا میکند. خاطرات زیادی از ۸سال جنگ تحمیلی دارد. وقتی پا به جبهه گذاشت، ۱۶سالش هم نشده بود. تابستان سال۱۳۶۰درست بعد از تعطیلی مدارس به جای اینکه وقتش را به بازی و تفریح بگذراند، راهی جبهه شد. چند ماهی در منطقه جنگی حضور داشت. فضای آنجا نهتنها از آمدن پشیمانش نکرد بلکه بیشتر مشتاق شد درس و مدرسه را رها کند و تا پایان جنگ در جبهه ماندگار شود. او بارها در عملیاتهای مختلف مجروح شد اما به محض مداوا دوباره ساک سفر میبست و خود را به خط مقدم میرساند. فیروز احمدی، دیدبانی بود که بهدلیل مهارت بالایی که داشت، مسئولیتهای سنگینی برعهدهاش گذاشته میشد. از دیدبانی لشکر ۱۰سیدالشهدا(ع) تا دیدبانی تیپ ۱۱۰خاتمالانبیا. او حالا در جبهه فرهنگی تلاش میکند. همه توانش را برای زندهنگهداشتن فرهنگ دفاعمقدس گذاشته و بهعنوان روایتگر جنگ ایفای نقش میکند. البته در کنارش سرپرستی تیم فوتبال نونهالان و بزرگسالان نفت را هم برعهده دارد و سعی میکند خاطرات خود را با چاشنی خنده برای آنها تعریف کند.
سن و سالی از او گذشته و در آستانه ۶۰سالگی است. معمولا روز خود را با حضور در باشگاه فوتبال و کارکردن با کودکان و جوانان سپری میکند. سرپرست تیم نونهالان و بزرگسالان نفت است. البته روزهایی را هم به روایت جنگ میپردازد. معمولا مسئولان فرهنگی دانشگاهها یا بانیان سفرهای راهیاننور از او دعوت میکنند تا در دورهمیهایشان شرکت کند و از اتفاقات جنگ بگوید. او آنقدر حوادث تلخ و شیرین آن روزها را دلنشین تعریف میکند که اگر ساعتها صحبت کند دوست نداری کلامش را به پایان برساند. احمدی به روزهای نوجوانیاش برمیگردد؛ زمانی که امتحانات خردادماه سال۶۰را به پایان رساند. برخلاف دیگر بچهها که لحظهشماری برای تعطیلات تابستان میکردند تا روز و شب خود را به بازی و تفریح بگذرانند، او عزمش را جزم کرد تا به جبههها برود. باقی ماجرا را از زبان خودش میشنویم: «سال دوم را که تمام کردم به پدر و مادرم گفتم میخواهم به جبهه بروم. یک ماه در پادگان امامحسین(ع) دوره نظامی آموزش دیدم، بعد هم راهی شدم.»
شنا در رودخانه دشمن او را به کردستان فرستادند. شهر بانه تازه آزاده شده بود. کوملهها همه جا بودند و بیرحمانه قتلعام میکردند. یک ماهی را آنجا بود. بعد به ارتفاعات بازیدراز رفت. او از شاهکاری که در بازیدراز خلق کرده، میگوید: «من و چند نفر دیگر از بچهها در قله هزار و صد بازیدراز مستقر بودیم. همهمان هم دانشآموز بودیم؛ ۸نفری میشدیم. فرمانده به ما گفت روزها کاری ندارید اما شبها باید پست بدهید. چون هیکل من از همه درشتتر بود من را مسئول تیم کردند. یک ظرف ۲۰لیتری در اختیار ما گذاشتند تا هفته بعد. تذکر دادند که فقط این آب برای نوشیدن است. گفتند برای نماز باید تیمم کنید، این در حالی بود که رودخانهای پایین ارتفاعات قرار داشت و خروش آن وسوسهکننده بود. ما نمیدانستیم رودخانه در خاک عراق است. فکر کردیم فرماندهها برای اینکه ما را محدود کنند دستور دادند پایین نرویم.» یکی از روزها ساعت۶ صبح را نشان میداد. احمدی و ۳نفر دیگر تصمیم گرفتند برای آبتنی به رودخانه پایین کوه بروند. راهی شدند و تا چشمشان به خروش آب افتاد از خود بیخود شدند و به دل آب زدند. فارغ از اینکه متوجه شوند عراقیها آنها را زیرنظر دارند. احمدی از گفتن این جمله به خنده میافتد: «عراقیها انگشت به دهان مانده بودند که این اعجوبهها کی هستند جلوی چشم آنها آبتنی میکنند. مشغول شستن لباسهایمان بودیم که عراقیها ما را به گلوله بستند. خمپاره بود که در یک قدمیمان منفجر میشد.» ولولهای برپا شده بود. بچهها همگی فرار کردند تا خود را به جای امنی برسانند. سرتا پایشان گلی شده و بیآنکه خبر داشته باشند، در منطقه مینگذاری شده میدویدند. خود را به دشت ذهاب رساندند. در این حین راننده ماشینی که حملکننده یخ بود آنها را دید و سوارشان کرد. اما عراقیها ماشین را هم به گلوله بستند. احمدی به یاد میآورد: «مجبور شدیم از ماشین پیاده شده و پناه بگیریم. ۲نفرمان تیر خورد که با همان ماشین به عقب فرستادیم. اما باقی، پیاده گز کردیم تا به روستایی رسیدیم و از آنجا با ماشین حمل غذا به مقرمان رسیدیم. تا فرمانده ما را دید گفت کی شما را برده است. گفتم من! جریمهام کردند و شدم دژبان. اما این تنبیه بهترین اتفاق زندگیام بود چون با سردار شیخ محمود غفاری آشنا شدم. برای همین دیدبانی را انتخاب کردم.»
حضرتآقا مرا زیرنظر داشت احمدی بعد از ماجرای بازیدراز به عضویت سپاه درآمد و به گردان۹سپاه پیوست. دی ماه سال۱۳۶۰. هنوز مهر کارتش خشک نشده بود که او را به نهاد ریاستجمهوری فرستادند تا نگهبانی دهد. فکر میکرد چون این مکان در فضای امن شهر قرار گرفته، نگهبانیدادن در آنجا مشکل نیست. البته حق هم داشت چون با شیوه نگهبانی در این فضا آشنا نبود. فکر میکرد چون در فضای امن شهر قرار گرفته میتواند راحت باشد. زمان برایش به سختی میگذشت برای همین تصمیم گرفت در حال پستدادن ورزش کند. برای همین اسلحه را روی دوشاش گذاشت و پا مرغی میرفت. بهاصطلاح خودش میخواست مشق نظامی کند. سرگرم ورزش بود که پاسبخش آمد و گفت: «لازم نیست دیگر پست بدهی. پنجره روبهرو را نگاه کن، آقای خامنهای تو را زیرنظر داشتند. برای همین زنگ زدند و گفتند تو را عوض کنم.» از این حرف دمغ شد و کناری نشست. باید تا فردا صبح که پایان ۲۴ساعت پستش تمام میشد در محل میماند. با خودش گفت: «نماز صبحم را میخوانم بعد میروم.» در این فکر بود که حضرتآقا را دید. سلامی کرد و خیلی آرام گفت: «ببخشید.» آقا تبسمی کردند و از کنارش رد شدند. بعد دستور دادند همه نیروها جمع شوند. ایشان بیآنکه به کسی اشاره کنند، گفتند: «در نگهبانی خواندن کتاب و قرآن نباشد. باید فکر و ذکرتان نگهبانی باشد. لباسها و پوتینهایتان مرتب باشد. پاسداری که بند پوتینش باز باشد به درد نمیخورد.» این گفته آقا نقش بست بر لوح وجودی احمدی. با این حال نتوانست از جبهه دل بکند و در تهران ماندگار شود؛ برای همین دوباره به منطقه جنگی برگشت. در سرپل ذهاب مأمور توپخانه ارتش شد و درکنارش دیدبانی هم میکرد. میگوید: «در عملیات بیتالمقدس بدجور زخمی شدم، ترکش به شکمام اصابت کرد. مدتی بستری بودم برای درمان. عملیات بیتالمقدس حماسهای بود که باید در تاریخ نوشت. بچهها واقعا گل کاشتند.»
هیچ کجا قبولم نکردند سال۶۲ وقتی ۲۰ساله بود، مادر، یکی از دخترهای فامیل را برایش زیرنظر گرفت؛ دختری مومن از یک خانواده اصیل. مراسم خواستگاری انجام و خیلی زود جشن عقدی برگزار شد. حاجی همان شب پی برد که عملیات والفجر۲ در راه است. برای همین خطبه عقد که خوانده شد و مهمانها رفتند او هم ساکش را بست و به جبهه رفت. هنوز جراحت شکمش خوب نشده بود که دستش بهشدت آسیب دید بهطوری که چند انگشتاش قطع شده بود. او را به بیمارستان تهران انتقال دادند. قرار بود فردا عمل جراحی شود. اما احمدی کسی نبود که بتوان یک جا ثابت نگهش داشت. باقی ماجرا را از زبان خودش میشنویم: «برای اینکه در وقت صرفهجویی کرده باشم به دوستم حمید شاهحسینی که شهید شده گفتم یک دست کت و شلوار برایم جور کند. میخواستم به دیدن نوعروسم بروم. گفتم فردا صبح قبل از اینکه کسی متوجه شود برمیگردم. اما همین که برگشتم بیمارستان قبولم نکرد. گفتم بیخیال! با همان وضعیت به جبهه رفتم اما چون برگه ترخیص نداشتم آنجا هم قبولم نکردند. من هم به تهران برگشتم و جشن عروسی را برگزار کردم.»
نانآور جبههها او در جنگ پیشرفتهای زیادی کرد و در دیدبانی یکی از نیروهای متخصص بود. او را بهعنوان مسئول دیدبانی لشکر ۱۰سیدالشهدا(ع) و تیپ۱۱۰خاتمالانبیا انتخاب کردند و سپس مسئول تطبیق آتش توپخانه قرارگاه شد. شنیدن وقایع جنگ از زبان احمدی به قدری جذاب و شنیدنی است که دوست داری تا صبح برایت صحبت کند. او خاطره جالبی تعریف میکند: «رزمندهها برای تهیه نان مشکلات زیادی داشتند. نانی که به جبهه میرسید یا خشک بود یا بیات. برای همین از پدرم که نانوا بود خواستم به جبهه بیاید. او هم الحق سنگتمام گذاشت. با هزینه خودش تنور درست کرد. نانوایی را راه انداختیم. ۲تا سرباز هم وردستش بودند. هر روز تعداد زیادی نان میپخت. این طوری نان گرم بهدست بچهها میرسید.»
همه فرماندهها اینطوری هستند؟ حاجاحمدی ۳فرزند دارد. زینب دخترش سال۱۳۶۳و حسین سال۱۳۶۵و امیر هم سال ۱۳۷۱به دنیا آمدهاند. همسرش معصومه محمدی در ادامه گفتههای او، سر حرف را باز میکند و از سختیهایی که پشتسر گذاشته میگوید: «حاجی با اینکه عیالوار شده بود اما کمتر در خانه پیدایش میشد. من بودم و خانه مستأجری و زینب و حسین که هر دو نوپا بودند. حقوق بخور و نمیری میگرفت که نصف آن برای اجاره خانه هزینه میشد. هنگام تولد بچهها نبود. موقع مریضشدنشان هم حضور نداشت. مرتب باید از این خانه به آن خانه نقل مکان میکردیم. گاهی دست تنها بودم. یکبار به او گفتم همه فرماندهها اینطور زندگی میکنند یا فقط شما هستید؟»
ورزشگاهی در دل زمین جنگ که تمام شد احمدی لباس رزم را کنار گذاشت و شغل نانوایی را برگزید؛ حرفه آبا و اجدادیاش را. با اینکه انگشتان یکی از دستانش قطع شده و پخت نان را به سختی انجام میدهد با این حال باز خود را در خدمت مردم میداند. تا سال ۸۰هم در نانوایی کار میکرد. بعد از آن بهدلیل مشکلاتی که برای پخت نان داشت در اداره مترو مشغول کار شد و کارگری میکرد تا سال۸۸. بعد از آن به ورزش رو آورد چون علاقه زیادی به این کار داشت سرپرستی تیم فوتبال نونهالان نفت را بر عهده گرفت و بعد تیم بزرگسالان. میگوید: «در جبهه حمیدیه سنگر بزرگی درست کردم. در واقع یک کانال را سرپوشیده کرده بودم. آنجا ورزشگاهمان شده بود چون سقف کوتاهی داشت نشسته والیبال بازی میکردیم؛ چه روزهایی داشتیم. بعد از بازی بچهها سرحال میشدند.»
مژگان مهرابی / روزنامه همشهری
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
جمعی از فرماندهان و مسئولان نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، ظهر امروز (دوشنبه) به مناسبت هفتم آذرماه روز نیروی دریایی، با حضرت آیتالله خامنهای فرمانده کل قوا دیدار کردند.
به گزارش مجاهدت از مشرق، حضرت آیتالله خامنهای فرمانده معظم کل قوا ظهر امروز (دوشنبه) در دیدار تعدادی از فرماندهان نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران تأکید کردند: استفاده از فرصت دریا و ظرفیتهای عظیم آن باید به فرهنگ عمومی در کشور تبدیل شود.
در این دیدار که به مناسبت ۷ آذر روز نیروی دریایی برگزار شد، حضرت آیتالله خامنهای ارتقاء همهجانبه توان رزمی و تجهیزات دفاعی در نیروی دریایی و استمرار اقداماتی همچون دریانوردی در آبهای دوردست و بینالمللی را لازم دانستند و گفتند: تقویت ارتباط نیروهای مسلح با دولت و سایر قوا به تفاهم و همکاری و پیشرفت کارها کمک خواهد کرد.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به سوابق دریانوردی ایرانیان در گذشته که باعث انتقال فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی به مناطق دیگر دنیا شد، خاطرنشان کردند: با وجود این سابقه و سواحل طولانی دریایی در شمال و بخصوص جنوب ایران، فرهنگ استفاده از فرصتهای دریا در کشور مورد غفلت واقع شده و باید به فرهنگ عمومیِ مردم تبدیل شود.
ایشان فرهنگسازی در این زمینه و ایجاد فهم عمومی از دریا بهعنوان یک زیرساخت اساسی را ضروری دانستند و افزودند: در چند سال گذشته بحث توسعه سواحل مکران مطرح شد و دولتها هم از آن استقبال کردند اما پیشرفت جدی در این موضوع نیازمند فرهنگسازی است.
حضرت آیتالله خامنهای، تولیدات هنری از جمله پویانمایی را در شناساندن فرصتهای متنوع دریا مؤثر خواندند و گفتند: با استفاده از تولیدات هنری و معرفی ظرفیتهای پیشرفت دریاپایه کشور چه در بخش نظامی و چه در بخش عمرانی، شوق مردم به استفاده از این فرصت افزایش خواهد یافت.
در این دیدار امیر دریادار شهرام ایرانی فرمانده نیروی دریایی ارتش نیز گزارشی از اقدامات و برنامههای این نیرو در بخشهای مختلف بیان کرد.
منبع: دفتر مقام معظم رهبری
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است