حضرت امکلثوم (س) شخصیتی بیمانند، اما گمنام
به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاعپرس، بیست و یکم جمادی الثانی مصادف هست با وفات حضرت امکلثوم (س) در مدینه. آن حضرت با همه جلالت شان و عظمت وجودیشان در میان فرزندان حضرت زهرا (س) همچنان ناشناخته ماندهاند. حال آنکه ایشان در کنار امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) از کسانی بودند که نقاب از چهره مزورانه و پلید بنیامیه برداشتند.
در منابع از دختر کوچک امیرالمومنین (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) با نام زینب صغری و کنیه امکلثوم یاد شده هست. ام کلثوم کودکی بیش نبود که جد بزرگوارش رسول خدا (ص) را از دست داد و اندکی بعد سیاهپوش مادرشان حضرت زهرا (س) شد. روایت شده که، چون مادرش وفات یافت حضرت امکلثوم (ص) برقعی به صورت انداخته و عبایی به سر کشید و با نالههای جانسوز میگفت: «یا ابتاه یا رسول الله (ص) امروز مصیبت پنهان شدن تو در نظر ما آشکار شد و این فراقی هست که هرگز لقایی بعد آن نخواهد بود.»
صاحب ریاحین الشریعه به نقل از اعیان الشیعه میفرماید: امیرالمؤمنین (ع) آن مخدره را به عقد عون بن جعفر طیار درآوردند. آنچه در مورد ازدواج حضرت امکلثوم (ع) با غیر عون بن جعفر نقل شده از بافتههای مخالفین هست.
در فراق پدر
بیشترین اخباری که از حضرت امکلثوم (ص) در دوره امیرالمومنین (ع) در دست هست مربوط به آخرین روزهای حیات پدرشان هست. ایشان روایتگر اصلی آخرین روزهای حیات پدر هست. بنا بر نقل شیخ مفید، امیرالمؤمنین (ع) در آن شبی که صبحش به دست ابن ملجم ضربت خورد در منزل حضرت امکلثوم (ص) به سر میبردند. در این شب نیز امام (ع) دخترشان را از وقوع چنین حادثهای خبر داد.
سخنان حضرت امکلثوم (ص) با ابن ملجم مرادی پس از ضربت خوردن امیرالمؤمنین (ع) نیز از دیگر مواردی هست که بسیاری از مورخان و سیره نگاران از آن در آثار خود سخن گفتهاند. هنگامی که ابن ملجم بر فرق مبارک امیرالمومنین (ع) ضربت زد حضرت امکلثوم (ص) نزد ابن ملجم ملعون رفت و فرمود: «ای دشمن خدا امیرالمؤمنین (ع) را کشتی؟»
ابن ملجم گفت: «من امیرالمومنین (ع) را نکشتم بلکه پدر تو را کشتم.»
ام کلثوم گفت: «امیدوارم که این ضربت به پدرم ضرری نرساند.»
ابن ملجم گفت: «گویا میبینم که بر مرگ پدرت شیون و زاری میکنی، زیرا به خدا قسم ضربتی بر او زدم که اگر این ضربت بر همه اهل زمین فرود آمده بود هیچ یک از آنان را زنده نمیگذاشت.»
حضور در کربلا
حضرت امکلثوم (ص) از حاضران در عرصه کربلا و از شاهدان این واقعه تلخ به شمار میرود. در آثار مورخان و وقایعنگاران به مواردی از حضور ایشان در صحرای کربلا اشاره شده هست که از جمله این موارد میتوان به وداع ایشان با سیدالشهدا (ع) در عصر عاشورا اشاره کرد. نقل شده «در عصر عاشورا و به هنگام وداع با برادر ارجمندشان حضرت امکلثوم (ص) صدا به شیون و زاری بلند کرده بود و میگفت: «وا محمداه وا علیاه وا اماه وا اخاه وا حسیناه.»
امام (ع) ایشان را تسلی دادند و فرمودند: «خواهرم در راه خدا صبر پیشه کن ساکنان آسمان همه فانی میشوند و اهل زمین همه میمیرند و همه انسانها هلاک میشوند»
همچنین در روایتی دیگر آمده: «زمانی که امام حسین (ع) به شهادت رسید اسب امام (ع) به سوی خیمهگاه آمد. حضرت امکلثوم (ص) از خیمه بیرون آمد و با گریه میگفت: «ای محمد (ص)،ای جد بزرگوار … این حسین (ع) هست که عریان به خاک افتاده هست سر از پشت جدا و عمامه و ردایش از تن خارج کردهاند سپس با اسب بر او تاختهاند.»
منابع از حضور حضرت امکلثوم (ص) ام کلثوم در کوفه در چند جا سخن به میان آمده هست. سخنان او در بدو ورود به کوفه یکی از این موارد هست. روایت شده که پس از ورود اسرا به کوفه، کوفیان با خرما و نان و گردو به استقبال اسرا آمدند و از روی ترحم و دلسوزی آن را به کودکان میدادند. حضرت امکلثوم (ص) این غذاها را از دست و دهان کودکان میگرفت و بر زمین میانداخت و خطاب به کوفیان فریاد میزد: «ای اهل کوفه همانا صدقه بر ما حرام هست.»
سخنرانی حضرت امکلثوم (ص) در کوفه نیز از دیگر مواردی هست که از حضور ایشان در کوفه حکایت دارد. نقل شده که در بدو ورود اسرا به کوفه و پس از سخنان فاطمه دختر امام حسین (ع) حضرت امکلثوم (ص) در حالی که به سختی میگریست به سخن ایستاد و فرمود: «ای مردم کوفه، بدا به حالتان چه کردید؟ به حسین (ع) خیانت کردید و او را تنها گذاشتید و آنگاه او را کشتید و اموالش را به غارت بردید و زنانش را به اسیری گرفتید؟ مرگ بر شما، آیا میدانید چه کردید و چه گناه بزرگی مرتکب شدهاید؟ هیچ میدانید که چه خونهایی ریختید و چه زنان شریفی را داغدار و چه اموالی را به یغما بردید و لباس چه دختران و زنانی را به تاراج بردید؟ مهر و محبت از دلهایتان برداشته شده هست؟ شما بهترین مردان بعد از رسول خدا (ص) را کشتید؛ با این حال حزب خدا پیروز هست و حزب شیطان شکست خورده و زیان کار.»
حضرت امکلثوم (ص) در شام
از حضور و سخنان حضرت امکلثوم (ص) در شام خبر چندانی به دست ما نرسیده هست به گونهای که شاید بتوان گفتوگوی ایشان با شمر بن ذیالجوشن در بدو ورود به دمشق را از مهمترین موارد حضور آن حضرت در شام ارزیابی کرد در روایات آمده هست، چون کاروان اسرای اهل بیت (ع) نزدیک دروازه شام رسیدند. حضرت امکلثوم (ص) شمر بن ذی الجوشن را طلب کرد و فرمود: «مرا با تو حاجتی هست.»
شمر گفت: «حاجتت چیست؟»
فرمود: «اینک این شهر دمشق هست ما را از دروازهای وارد کن که مردمان کمتری در آن اجتماع کرده باشند و بگو سرهای شهدا را از میان محملها دور کنند تا مردم به نظاره سرها مشغول شده و به حرم رسول خدا (ص) ننگرند.».
اما شمر بر خلاف فرموده ایشان عمل کرد و فرمان داد تا سرهای شهدا را در میان محملها جای دهند و ایشان را از دروازه ساعات که مردم بیشتری در آن جمع شده بودند وارد کردند.
بازگشت به مدینه
روایت شده که حضرت امکلثوم (ع) پس از بازگشت از سفر شام و در بدو ورود به مدینه با اندوه بسیار شهر مدینه را خطاب قرار دادند و چنین سرودند: «ای مدینه وای شهر جد ما رسول خدا (ص) ما را نپذیر، زیرا ما با یک دنیا غم و اندوه به سوی تو میآییم. آن روز که از نزد تو به سوی عراق رفتیم همه رجال و فرزندان ما جمع بودند ولی امروز که به سوی تو بر میگردیم رجال و فرزندان ما را کشتهاند.
مدینه جدمان آیا ما را نمیپذیری ما با حسرت و اندوه به سوی تو آمدهایم. از جانب ما به پیامبر خدا (ص) خبر بده که ما به مصیبت از دست دادن برادرمان دچار شدیم؛ و مردان ما در سرزمین کربلا بدون سر به خون خود غلطیدهاند و به خاک افتادهاند و فرزندانمان را سر بریدهاند. به جدمان خبر بده که ما اسیر شدیم و پس از اسارتای جد بزرگوار ما به انواع مصائب اسارت مبتلا شدیمای پیامبر خدا (ص) خانوادهات و در سرزمین طف با تنی عریان به خاک افتادهاند. حسین (ع) را سربریدند و در این کارای پیامبر خدا (ص) جانب تو را رعایت نکردند.»
رحلت حضرت امکلثوم (ص)
در زمان و مکان وفات حضرت امکلثوم (س) اختلافاتی به چشم میخورد. بر اساس نقل برخی از منابع حضرت امکلثوم (س) چهار ماه بعد از ورود کاروان اسرا به مدینه وفات کرد. بنابر قول علامه حلی در العدد القویه و شیخ کفعمی در المصباح و شیخ مفید در مسار الشیعه ورود اسرا به مدینه را بیستم صفر دانستهاند، پس وفات آن بانوی ارجمند بایستی تقریبا در دهه سوم جمادی الثانی سال شصت و دو هجری صورت گرفته باشد.
انتهای پیام/ 161
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
حضرت امکلثوم (س) شخصیتی بیمانند، اما گمنام بیشتر بخوانید »