حضرت خدیجه

صوت/ تبیین ابعاد شخصیتی حضرت خدیجه کبری (س)

صوت/ تبیین ابعاد شخصیتی حضرت خدیجه کبری (س)

کد ویدیو

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

صوت/ تبیین ابعاد شخصیتی حضرت خدیجه کبری (س) بیشتر بخوانید »

خدیجه درد و رنجت را نبینم!/ وقتی خدیجه دلداده محمد(ص) شد

خدیجه درد و رنجت را نبینم!/ وقتی خدیجه دلداده محمد(ص) شد



«من دوستان خدیجه را دوست دارم». این جمله را بارها پیامبر اسلام برای ابراز علاقه اش به خدیجه به زبان می‌آورد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، اهل دل‌ها حضرت خدیجه را به ماجرای عشق آسمانی اش می‌شناسند. شاید برای همین است که گاهی قدیمی‌ترها می‌گویند:«به درد عشق که دچار شدید به حضرت خدیجه متوسل شوید. خودش درد عشق کشیده و می‌داند چیست!» و چه قشنگ است دچار عشق محمد شدن! درد نیست درمان است. نور است. صراط است.

 شروع عاشقانه زندگی خدیجه 

 ماجرا از اینجا شروع شد که خدیجه یکی از برجسته ترین بازرگانان مکه در جستجوی کارگزارانی بود تا کاروانی تجاری به سوی شام حرکت دهد. کسانی که بتوان به امانت داری آنها اطمینان کرد. هر کسی شخصی را به خدیجه معرفی می‌کرد و پیشنهادی می‌داد. خدیجه همه را سبک و سنگین کرد و در آخر کسی را جز محمد نیافت! او که همه از صداقت، راستی و امانت‌داری‌اش سخن می‌گفتند. پس باید دیدار و ملاقاتی با محمد صلی الله علیه و آله می‌داشت. کسی را نزد او فرستاد و برای تفاهم و عقد قرارداد او را فراخواند.

محمد پیشنهاد خدیجه را پذیرفت. خدیجه مالی را برای تجارت در خدمت محمد گذاشت. یکی از غلامانش را نیز به او سپرد تا در سفر همراهی اش کند. قرارداد بسته شد.  محمد مسئولیت کاروان خدیجه را به عهده گرفت و راهی شام شد. خدیجه از همان روزها برای برگشتن کاروان لحظه شماری می‌کرد. مدتی بعد کاروان با سود فراوان برگشت و باخود خبر از پاکدامنی و امانتداری محمد آورد. خدیجه اما بیش از هر چیز چشم به راه خود محمد بود. و فقط خدا می‌داند در این انتظار چه بر دلِ تنگ خدیجه گذشت!

خدیجه درد و رنجت را نبینم!/ وقتی خدیجه دلداده محمد(ص) شد

مژده ای خدیجه؛ محمد موافقت کرد!

خدیجه کسی را نزد پیامبر فرستاد تا پیغامش را به او برساند. دختری که از نظر شرف بزرگ‌ترین و از نظر مال داراترین قومش بود و همه آرزومند ازدواج با او بودند. حالا در مقابل محمد، کسی که دیگران یتیم خطابش می‌کردند. غرورش را شکسته بود و اینطور گفته بود: ای پسرعمو! به جهت خویشی و جایگاه تو در قوم و امانتداری و نیک گفتاری به تو علاقه‌مندم!

مدتی گذشت قاصد خدیجه بازگشت و گفت: مژده ای خدیجه محمد موافقت کرد!

خدیجه درد و رنجت را نبینم!/ وقتی خدیجه دلداده محمد(ص) شد

خدیجه و اقتدا به رسول الله!

دو روز بیشتر از آمدن جبرئیل و بشارت رسالت نگذشته بود که در روز سوم جبرئیل به پیامبر وضو و نماز را آموزش داد. پیامبر صلی الله علیه و آله این خبر خوش را به اطلاع علی و خدیجه رساند. سپس به آنان وضو و نماز را آموزش داد و سه نفری باهم نماز خواندند. این نمازخوانیِ آنان منظره ای شگفت برای اهل مکه بوجود آوده بود.

 پس از رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله خدیجه پشت سر حضرت حرکت می‌کرد و او را همراهی می‌نمود و گام در جای گام های پیامبر می‌نهاد و همان راهی را می‌پیمود که پیامبر پیموده بود.

سلام خدا را  به خدیجه برسان!

جبرئیل نزد پیامبر آمد و گفت: از سوی پروردگار سلام خدا را  به خدیجه برسان. رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود: ای خدیجه! این جبرئیل است که از طرف پروردگارت سلام می‌رساند. خدیجه گفت: سلام و از اوست سلام و بر جبرئیل باد سلام! 

جبرئیل بار دیگر بر پیامبر نازل می‌شود باز پیام آور وحی است. قبل از هر چیز از خدیجه سخن می‌گوید. سلام خدا را به او می‌رساند و از جایگاه بهشتی اش خبر می‌دهد. جبرئیل نزد پیامبر می‌آید و می‌گوید: این خدیجه است که با ظرفی پوشیده که در آن خورشت است. به سویت می‌آید. پس زمانی که نزدت آمد. از سوی پروردگارش و من سلام را برسان و او را به خانه ای در بهشت که  از لؤلؤ و دُر ساخته شده  و در آن سختی و رنجی نیست بشارت بده!

خدیجه درد و رنجت را نبینم!/ وقتی خدیجه دلداده محمد(ص) شد

 خدیجه درد و رنجت را نبینم!

بعد از ۲۵ سال زندگی  و پس از عمری  رنج ِعشق ؛ به ویژه  ده سال اخیر که رنج و اذیت دشمنان به درازا کشیده شده بود. خدیجه آماده شد تا از جهان پر بکشد.  او با دخترش و رسول الله صلی الله علیه و آله وداع کرد و به عالم جاودانه پر گشود. 

خدیجه پس از محاصره ای که سه سال به درازا کشید. بیمار و رنجور شد. دوران سخت محاصره بر جان و تنش سنگینی کرد و  پس از بیرون آمدن از محاصره  دو ماه بیشتر زنده نماند. در دوران بیماریِ خدیجه، رسول الله در کنار بسترش به پرستاری و همدردی با او می‌پرداخت و درد و رنج هایش را می‌کاست. پیامبر با مژده به بهشت دردش را سبک می‌کرد. 

در یکی از روزهایی که خدیجه در بستر بود. رسول الله صلی الله علیه و آله بر او وارد شد و فرمود: «ای خدیجه! درد و رنجت را نبینم. ولی خداوند در این ناخوشی خیر بسیار قرار داده است.» سرانجام خدیجه با رسول الله وداع گفت و از دنیا رفت. پس سلام باد بر خدیجه. یار و یاور رسول خدا!

خدیجه درد و رنجت را نبینم!/ وقتی خدیجه دلداده محمد(ص) شد

من دوستان خدیجه را دوست دارم!

«من دوستان خدیجه را دوست دارم». این جمله را بارها پیامبر برای ابراز علاقه اش به خدیجه به زبان می‌آورد. پیامبر صلی الله و علیه و آله به دوستان خدیجه صله می‌داد. آن حضرت هر ماه گوسفندی را قربانی می‌کرد و گوشت آن را برای دوستان خدیجه می‌فرستاد. وقتی از پیامبر علت این کار را جویا می‌شدند. می‌فرمود:« محبت خدیجه به من روزی شده است.» و یا عرض می‌کرد:« من دوستان خدیجه را دوست دارم.»

محبتی که دو طرفه بود!

خدیجه هم همین طور بود هر که رسول خدا صلی الله علیه و آله را دوست داشت. دوست می‌داشت و گرامی می‌داشت. روزی حلیمه سعدیه دایه پیامبر صلی الله و علیه و آله نزد پیامبر آمد. خدیجه تازه به همسری پیامبر درآمده بود. آن روزگار در صحرا و بادیه قحطی و خشکسالی بود. حلیمه از فقر و نیازی که با آن مواجهه شده بود نزد پیامبر گله و شکایت کرد. رسول الله مطلب را با خدیجه در میان گذاشت. خدیجه یک شتر و چهل گوسفند را جهت تقدیر و قدردانی به حلیمه بخشید. 

منبع:کتاب فرازهایی از زندگی حضرت خدیجه

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خدیجه درد و رنجت را نبینم!/ وقتی خدیجه دلداده محمد(ص) شد بیشتر بخوانید »

حضرت خدیجه (ص): سال‌ها انتظار پیامبری تو را می‌کشیدم

حضرت خدیجه (ص): سال‌ها انتظار پیامبری تو را می‌کشیدم


گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس ـ رسول حسنی؛ روز بیست و هفتم ماه رجب بعثت پیامبری است که به تصریج خود آن حضرت و ائمه بعد از ایشان و همچنین بسیاری از اهل علم و تاریخ و سیره پیامبر (ص) برای اتمام مکارم اخلاق به پیامبری رسیدند.

در لعثت آن حضرت روایات متواتری در کتب شیعه و سنی نقل شده که اغلب آن‌ها تقریبا با مختصری اختلاف به یک شکل ثبت و ضبط شده است. مطلبی که در ادامه می‌خوانید بخشی از تاریخ زندگی پیامبر اسلام (ص) از کتاب شریف منتهی‌الآمال نوشته شیخ عباس قمی انتخاب شده که در ادامه می‌خوانید:

بخوان؛ اولین امر خداوند به پیامبر خویش

در روز بیست و هفتم شهر رجب که با روز نوروز مطابق بود حضرت محمد بن عبدالله به سن چهل سالگی مبعوث به رسالت شد و به روایت امام حسن عسکری (ع) چون چهل سال از سن آن حضرت گذشت حق تعالی دل او را بهترین دل‌ها و خاشع‌تر و مطیع‌تر و بزرگ‌تر از همه دل‌ها یافت پس دیده آن حضرت را نور دیگر داد و امر فرمود که درهای آسمان را گشودند و فوج فوج از ملائکه به زمین می‌آمدند و آن حضرت نظر می‌کرد و ایشان را می‌دید و رحمت خود را از ساق عرش تا سر آن حضرت متصل گردانید.

پس جبرئیل فرود آمد و اطراف آسمان و زمین را فرو گرفت و بازوی آن حضرت را حرکت داد و گفت: یا محمّد بخوان.

فرمود: چه چیز بخوانم؟

گفت :اِقْرء بِاسْمِ ربّک الّذی خلق، خلق الاِنْسان مِنْ علق. پس وحی خدا را به او رسانید.

و به روایت دیگر پس بار دیگر جبرئیل با هفتاد هزار ملک و میکائیل با هفتاد هزار ملک نازل شدند و کرسی عزت و کرامت برای آن حضرت آوردند و تاج نبوت بر سر آن سلطان سریر رسالت گذاشتند و لوای حمد را به دستش دادند و گفتند بر این کرسی بالا رو و خداوند خود را حمد کن و به روایت دیگر آن کرسی از یاقوت سرخ بود و پایه‌ای از آن از زبرجد بود و پایه‌ای از مروارید.

پس چون ملائکه بالا رفتند و آن حضرت از کوه حِراء به زیر آمد، انوار جلال او را فرو گرفته بود که هیچ کس را یارای آن نبود که به آن حضرت نظر کند و بر هر درخت و گیاه و سنگ که می‌گذشت آن حضرت را سجده می‌کردند و به زبان فصیح می‌گفتند: السّلامُ علیْک یا نبِیّ اللّهِ، السّلامُ علیْک یا رسُول اللّهِ.

و چون داخل خانه خدیجه (ص) شد از شعاع خورشید جمالش خانه منور شد. خدیجه (ص) گفت: یا محمّد (ص) این چه نور است که در تو مشاهده می‌کنم؟

فرمود: این نور پیغمبری است بگولا اِله الا اللّهُ مُحمّدٌ رسُولُ اللّهِ.

خدیجه (ص) گفت که سال‌ها است من پیغمبری تو را می‌دانم.

پس شهادت گفت و به آن حضرت ایمان آورد؛ پس حضرت فرمود: ای خدیجه (ص)، من سرمایی در خود می‌یابم جامه ای بر من بپوشان.

چون خوابید از جانب حق تعالی ندا به او رسید: یا ایُّها الْمُدّثّرُ قُمْ فانْذِرْ وربّک فکبِّرْ؛ ای جامه بر خود پیچیده برخیز پس بترسان مردم را از عذاب خدا، و پروردگار خود را پس تکبیر بگو و به بزرگی یاد کن.

پس حضرت برخاست و انگشت در گوش خود گذاشت پس گفت: اللّهُ اکْبرُ اللّهُ اکْبرُ.

پس صدای آن حضرت به هر موجودی رسید و همه با او موافقت کردند.

و اظهار فرمود رسول خدا (ص) دعوت خود را از پس آنکه مدت سه سال حضرت پیغمبر (ص) مردمان را پنهانی دعوت می‌فرمود و گروهی روش آن حضرت را گرفتند و ایمان آوردند جبرئیل این آیه مبارکه آورد: فاصْدعْ بِما تُؤْمرُ و اعْرِضْ عنِ الْمُشرِکین اِنّا کفیْناک الْمُسْتهْزِئین.

امر کرد آن حضرت را که آشکارا دعوت کند؛ پس آن حضرت به کوه صفا بالا رفت و مردم را انذار کرد و شرح دعوت آن حضرت مردم را به دین مبین و خواندن قرآن مجید برایشان و اذیت و آزارهایی که به آن حضرت رسید خارج از این مختصر است.

و از آن سوی کفار قریش در رنج و شکنجه مسلمانان سخت کوشیدند و بدان کس که قدرت بر زحمت او نداشتند به زبان زیان می‌کردند و هرکه را قوم و عشیرتی نبود به عذاب و عقاب می‌کشیدند و در رمضاء مکه به گرسنگی و تشنگی بازمی‌داشتند و زره در تن ایشان می‌کردند و به توقف در آفتاب حکم می‌دادند چندان که از پیغمبر خدا (ص) تبری جویند.

چون مسلمانان از شکنجه کفار قریش سخت به ستوه شدند و با ظلم کفار قریش صبر نتوانستند، از حضرت رسول (ص) دستوری طلبیدند تا به شهر دیگر شوند. حضرت ایشان را اجازت داد که به ارض حبشه هجرت کنند؛ چه آنکه مردم حبشه از اهل کتابند و نجاشی پادشاه حبشه به کسی ظلم نمی‌کند و این هجرت نخستین است که بعضی از اصحاب به سوی حبشه کوچ دادند و هجرت بزرگ آن بود که رسول خدا (ص) به سوی مدینه کوچ داد.

جمیعا زیاده از هشتاد مرد و زن در ماه رجب از مکه بیرون شدند کشتی در آب راندند و به اراضی حبشه درآمدند و در آن مملکت از کین و کید قریش و عذاب آن جماعت آسوده شدند و در جوار نجاشی ایمن زیستند و به عبادت حق تعالی پرداختند.

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حضرت خدیجه (ص): سال‌ها انتظار پیامبری تو را می‌کشیدم بیشتر بخوانید »

معیارهای اصلی ازدواج پیامبر اسلام و حضرت خدیجه +فیلم

معیارهای اصلی ازدواج پیامبر اسلام و حضرت خدیجه +فیلم



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، امروز ۶ آبان‌ماه و ۱۰ ربیع‌الاول مصادف با سالروز با سعادت ازدواج پیامبر (ص) و حضرت خدیجه (س) است. حجت‌الاسلام ناصر رفیعی استاد حوزه علمیه و کارشناس مسائل دینی در بیانی با اشاره به اهمیت ملاک‌های دینی در ازدواج و الگوگیری از برترین الگوهای عالم در این زمینه گفت: امروزه خیلی از پسرها وقتی به خواستگاری دخترها می‌روند، پدرها و مادرها از مسائل زیادی دربارۀ او سؤال می‌کنند از جمله، ثروت، خانه، شغل، درآمد، بیمه و …، اما چند درصد از ما به اخلاق، صداقت، امانت‌داری، حسن خلق آن پسر توجه می‌کنیم؛ این‌ها ویژگی‌های ماندگار است.

بیشتر بخوانید:

جایگاه و ماموریت همسران پیامبر و طرح توطئه توسط بعض همسران در سوره تحریم

وی افزود: من نمی‌گویم ثروت و دارایی نباید باشد، اما ملاک اولیۀ ما واقعاً چه باید باشد؟ به عنوان مثال، وقتی موضوع ازدواج حضرت خدیجه سلام‌الله علی‌ها با پیامبر اکرم (ص) مطرح شد ـ پیغمبر قبل از اینکه مبعوث شوند ازدواج کردند ـ زمانی که ایشان به خواستگاری حضرت خدیجه (س) آمدند، فرمودند: من تمایل به ازدواج با شما دارم، اما چرا؟ یکی به دلیل خویشاوندی، دوم به خاطر امانت‌داری، سوم به دلیل خوش‌اخلاقی و چهارم به دلیل راست‌گویی شما.

این کارشناس مسائل دینی تأکید کرد: این‌ها ملاک‌های ما برای ازدواج باید باشد، من نمی‌گویم پسر شغل نداشته باشد و یا تحصیل کرده نباشد و …؛ اما این مسائل ملاک اولیۀ ما هم نباشد.

دانلود



منبع خبر

معیارهای اصلی ازدواج پیامبر اسلام و حضرت خدیجه +فیلم بیشتر بخوانید »