حضرت زهرا

اختتامیه کنگره بین‌المللی «سیره فاطمی» برگزار می‌شود


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «مریم مجتهدزاده» رئیس سازمان نشر آثار و ارزش‌های مشارکت زنان در دفاع مقدس، از برگزاری وبینار اختتامیه کنگره بین‌‌المللی «سیره فاطمی» با هدف ترویج گفتمان فاطمی فردا (سه‌شنبه) خبر داد.

وی در این‌باره اظهار داشت: این مراسم در راستای تحقق اهداف و رسالت سازمان نشر آثار و ارزش‌های مشارکت زنان در دفاع مقدس، مصادف با میلاد مسعود امام حسن عسکری (ع) برگزار و از نویسندگان مقالات برتر تجلیل خواهد شد.

مجتهدزاده خاطرنشان کرد: این کنگره با هدف ترویج گفتمان فاطمی و تبدیل آن به نقشه راهی جهت گشودن دروازه های نقش‌آفرینی بی‌بدیل بانوان در تحقق تمدن نوین اسلامی، از فروردین سال ۱۳۹۸ با تشکیل دبیرخانه خود در محل سازمان نشر آثار و ارزش‌های مشارکت زنان در دفاع مقدس آغاز به فعالیت کرد.

وی تصریح کرد: بعد از انتشار فراخوان دبیرخانه کنگره سیره فاطمی، میزبان آثار و مقالات علمی و پژوهشی بسیاری از اقصی‌نقاط جهان در حوزه سبک و سیره حیاتی زیستی و مبارزاتی حضرت زهرا (س) بودیم.

اختتامیه کنگره بین‌المللی «سیره فاطمی» برگزار می‌شود

خاطرنشان می‌شود؛ میهمانان داخل کشور با استفاده از لینک زیر می‌توانند در این وبینار شرکت کنند:

https://live21.ir/official/ganjineh

همچنین مهیمانان خارجی نیز جهت حضور در این وبینار می‌توانند از لینک زیر استفاده کنند:

https://live21.ir/official/ganjineh1

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

اختتامیه کنگره بین‌المللی «سیره فاطمی» برگزار می‌شود بیشتر بخوانید »

ماجرای درخواست شهید بهتاج از حضرت زهرا (س) برای نرم کردن دل پدر و مادرش


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، محبوب شهبازی از مدیران بنیاد شهید و امور ایثارگران در خاطره‌ای از دوران دفاع مقدس گفته است: ۱۴ – ۱۳ ساله بودم با شهادت چند نفر از هم بازی هایم جنگ برایم ملموس شد سال های ۶۵-۶۴ اوج جنگ بود و من در پایگاه بسیج محله مان فعال بودم هر روز که از جنگ می گذشت با حضور هم محلی ها، دوستان، اقوام و همسایگان در جبهه، جنگ برایم ملموس تر می‌شد.

به گمانم اردبیل بیشترین شهید نوجوان را در دفاع مقدس تقدیم کرده و سمبل آنها هم شهید مرحمت بالازاده است (نقل شده بود در سفر ریاست جمهوری وقت به اردبیل این شهید به حضرت آقا گفته اند که اگر اجازه حضور به نوجوانان در جبهه نمی دهند بهتر است روضه ی حضرت قاسم را هم در منابر نخوانند؛ این عبارت در شهر ما که ایام محرم در آن خاص و ویژه است، موجی ایجاد کرده بود.)

بهتاج پسرعمویم پنج سال از من بزرگ تر بود. او الگوی من در زندگی بود. بهتاج دورهی دبیرستان بود و من دوره ی راهنمایی؛ حس برادری به او داشتم و بهتاج هم توجه زیادی به من می کرد و به درس‌هایم می رسید. علقه ی خاصی بین ما ایجاد شده بود. اما دیری نپایید و بهتاج سال ۶۴ در عملیات والفجر ۸ شهید شد. هنگامی که شهید شد او دوم دبیرستان بود و من دوم راهنمایی بودم. خیلی عجیب بود، تلاش و تقلاهایش، برای رفتن به جبهه؛ البته با مقاومت خانواده اش روبه رو می شد. محور مخالفت سن کمش بود و والا بزرگ ترها از خانواده چند بار اعزام به جبهه داشتند. یادم می آید که آن زمان می‌گفتند عراقی‌ها درشت اندامند و ترسناک و با این حرفها قصد داشتند منصرفش کنند. اما او می‌گفت من فوتبال هم که بازی می‌کنم ریز نقشم؛ بزرگ ترها را به راحتی دریبل و حتی لایی می‌زنم، جنگیدن اصلا به درشتی نیست.

به خاطر دارم که همان زمان یک بار به اتفاق خانواده رفتند مشهد. زن عمویم دعا کرده بود که: «خدایا! این فکری که به ذهن بهتاج افتاده از سرش بیرون کن، چون او خیلی کوچک است.» موقع برگشت پرسیدند که: «بهتاج شما چه دعایی کردی؟» گفت: «دعا کردم به واسطه حضرت، خدا دل پدر و مادرم را نرم کند و برای رفتنم به جبهه موافقت کنند». یک بار اوایل سال ۶۳ مخفیانه اعزام شده بود. آن موقع به اتفاق پدرم تا تبریز به دنبالش رفتیم. پدرم به دو شرط توانست بهتاج را راضی به برگشت کند، خودش به جای او اعزام شود تا جبهه خالی از خانواده ما نماند. دوم اینکه وقتی بهتاج بزرگ تر شد اجازه دهند به جبهه برود.

بالاخره سال ۶۴ بهتاج موفق شد رضایت همه را بگیرد و به منطقه اعزام شود و در ۲۴ بهمن در عملیات والفجر ۸ به شهادت رسید. شهادت بهتاج خیلی روی من اثر گذاشت و سراپای وجودم را درگیر جبهه و جنگ کرد. بلافاصله بعد از شهادتش، خیلی از هم محلی هایمان نیز شهید شدند.

بعد از آن روزی نبود که درگیر مسائل جبهه و جنگ نشویم. مادرم با زنان همسایه در مسجد محل برای پشتیبانی و جمع آوری کمک ها؛ بابا در جبهه، من هم در پایگاه محل مشغول بودیم. یادم است یکی از اقواممان در جبهه گلوله خورده بود. بیش از ده تا گلوله خورده بود؛ به رگبار بسته بودندش. چهار پنج تا گلوله فقط خورده بود بالای گردنش؛ ایشان هنوز هم در قید حیات است جانباز جبرئیل حمزه زاده. صورتش مچاله شده بود. همه ناراحت و غیرتی میشدیم که نامردها چکار کرده اند! باید برویم انتقامشان را بگیریم.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

ماجرای درخواست شهید بهتاج از حضرت زهرا (س) برای نرم کردن دل پدر و مادرش بیشتر بخوانید »