حضرت زینب (س)

به یاد پرستار شهید مدافع سلامت «طاهره اسماعیلی»

به یاد پرستار شهید مدافع سلامت «طاهره اسماعیلی»


گروه استان‌های دفاع‌پرس- هستی قربانپور؛ ایستاده‌ام در سایه‌سار شکوه نامی که تاریخ، شرافت را با او می‌شناسد؛ حضرت زینب (س)، آن بانوی قهرمانی که در دل تاریک‌ترین شب‌های تاریخ، مشعلی از ایمان و استواری برافروخت. او که در طوفان سخت کربلا، نه تنها شکست نخورد، که قامتِ رسالتِ برادر را استوارتر کرد.

نقش او تنها خواهرِ حسین (ع) نبود؛ او پیام‌رسانِ شهیدی بود که جهان را به عدالت فراخواند. شرافتش در گذشتن از خود، وفایش در حفظ مکتب، و عزتش در ایستادگی در برابر طاغوت، چراغی شد برای تمامی قرن‌ها؛ و امروز، در روزگار ما، پرستاران، وارثان این چراغِ فروزان‌اند.

در صحنه‌ای دیگر، در برابر بلایی نامرئی به نام “کرونا”، آنان همان نقش را بازی کردند؛ “زینب‌وار” ایستادند. وقتی ترس، جهان را درنوردیده بود، آنان از جان خود گذشتند تا شعله‌ای از امید را زنده نگه دارند. در پشتِ ماسک‌های خسته، چهره‌هایی از مهربانی پنهان بود و در زیرِ لباس‌های سفید، قلبی به وسعتِ بشریت می‌تپید. هر شبانه‌روز، بی‌وقفه جنگیدند، نه با سلاح، که با مروت، با تزریقِ دارو و با نوازشِ دستی بر پیشانیِ بیمارانی که تنها تکیه‌گاهشان همان پرستاران بودند.

و در میان این قهرمانان، نامی می‌درخشد که قصه‌اش، روایتِ اوج این فداکاری هست: شهیده سلامت، طاهره اسماعیلی. او که در خط مقدم نبرد با کرونا، از جان خود گذشت تا دیگران زنده بمانند. او که در بیمارستان، نه یک پرستار، که فرشته‌ای بود برای درماندگان. اما ویروس، میهمان ناخوانده‌ای شد که در نهایت، پیکر پاکش را نیز نشانه رفت. طاهره، با ابتلا به کرونا و شهادت، نام خود را در دفتر زرین ایثار این سرزمین ثبت کرد. امروز، ما در برابر عکسِ همیشه خندانش سر تعظیم فرود می‌آوریم و می‌گوییم: “درود بر تو،‌ای پرستارِ بی‌ادعا که درس عشق را در عمل به انسانیتت جان دادی. “

و پایان، کلامم به سوی تمام پرستاران با غیرت و با شرف کشورم هست که نفس‌هایشان به زندگی معنا می‌بخشد، “روز پرستار” بر شما مبارک باد. این روز، تنها یادآور کوچکی از سپاسی بی‌کران هست. بر شما باد که در سایه‌سار لطف خداوند، همیشه سالم و سربلند باشید.

هرگز فراموش نکنید که شما، قهرمانانِ بدون صحنه‌ی این سرزمین هستید؛ شما شمع‌هایی هستید که می‌سوزید تا راه دیگران را روشن کنید. دستان شفابخش‌تان، قلب‌های پرمهرتان، و از جان گذشتگی تان، همواره الهام‌بخش ماست.

سپاسگزاریم، امروز و همیشه. روزتان به زیباییِ روحِ پاکتان، مبارک.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

به یاد پرستار شهید مدافع سلامت «طاهره اسماعیلی»

به یاد پرستار شهید مدافع سلامت «طاهره اسماعیلی» بیشتر بخوانید »

اسارت خاندان اهل بیت (ع)پس از واقعه عاشورا/ مصیبت اسارت اهل بیت علیهم السلام

اسارت خاندان اهل بیت (ع)پس از واقعه عاشورا/ مصیبت اسارت اهل بیت علیهم السلام



شب یازدهم محرم را اسرای اهل‌بیت در یک خیمه نیم‌سوخته سپری نمودند، که چه شب سختی را بعد از یک روز پر سوز و از دست دادن عزیزان و غارت اموال و اسارت و سوختن خیمه‌ها و اهانت‌ها و… داشته‌اند.

  • هتل تارا مشهد

به گزارش مجاهدت از مشرق، یکی از بزرگترین فجایع بشری در ۱۰ محرم سال ۶۱ هـ ق در سرزمین کربلا توسط امویان به وقوع پیوست هنوز نیم قرنی از رحلت پیامبر اسلام سپری نشده بود که فرزند دختر آن بزرگوار را امت خودش به دستور پلیدترین فرد امویان به شهادت رساندند و فجایع عظیم دیگری از جمله بریدن سر کشته‌ها و غارت اموال و به اسارت گرفتن اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ مبادرت ورزیدند.
وقایعی که بعد از شهادت امام حسین ـ علیه‌السلام ـ از کربلا تا مدینه برای اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ اتفاق افتاد خیلی بیشتر از آنست که بتوان آنها بطور مختصر بیان نمود.

غارت خیمه ها:

سال ۶۱ هـ ق عصر روز دهم محرم لشکر یزید بعد از اینکه امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را به شهادت رساند به دستور فرماندهان خود دست به غارت و آتش زدن خیمه‌ها و آزار و اذیت خاندان نبوت زدند، آن نامردمان به سوی خیمه‌های حرم امام حسین ـ علیه‌السلام ـ روی آوردند و اثاث و البسه و شتران را به یغما بردند و گاه بانویی از آن اهل‌بیت پاک با آن بی‌شرمان بر سر جامه‌ای در کشمکش بود و عاقبت آن لئیمان جامه را از او می‌ربودند.[۱]

تاختن بر بدن ها:

دختران رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و حریم او از خیمه‌ها بیرون آمده و می‌گریستند و در فراق حامیان و عزیزان خود شیون و زاری می‌نمودند.
بعد از این اهل‌بیت را با سر و پای برهنه و لباس به یغما رفته به اسیری گرفتند و آن بزرگواران به سپاه دشمن می‌گفتند که ما را بر کشته حسین ـ علیه‌السلام ـ بگذرانید. چون اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ نگاهشان به کشته‌ها افتاد فریاد کشیدند و بر صورت خود زدند.[۲] بعد از این قضایا عمر سعد ملعون در میان یارانش جار کشید: چه کسی است که اسب بر پشت و سینة حسین ـ علیه‌السلام ـ بتازد! ده کس داوطلب شدند و تن حسین ـ علیه‌السلام ـ را با سمّ اسبان لگدکوب کردند.[۳]

دفن نکردن بدنهای مطهر:

همان عصر عاشورا بود که عمر سعد سر مبارک امام حسین را با خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی نزد عبیداله بن زیاد به کوفه فرستاد و سرهای یاران و خاندان او را جمع کرده و هفتاد دو سر بود و به همراهی شمر بن ذی‌الجوشن و قیس بن اشعث به کوفه فرستاد.[۴] سپس کشته‌های خودشان را پیدا کرده دفن نمودند ولی جنازه بی سر و زیر پای اسبان لگدکوب شده امام حسین ـ علیه‌السلام ـ و یارانش تا روز دوازدهم محرم عریان در بیابان کربلا بود تا اینکه توسط قبیله بنی‌اسد و به راهنمائی امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ دفن شدند.[۵]

حرکت اهل بیت از کربلا:

شب یازدهم محرم را گویا اسرای اهل‌بیت در یک خیمه نیم‌سوخته سپری نمودند در این رابطه در مقاتل چیزی از احوال اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ نقل نشده ولی می‌توان تصور کرد که چه شب سختی را بعد از یک روز پر سوز و از دست دادن عزیزان و غارت اموال و اسارت و سوختن خیمه‌ها و اهانت‌ها و… داشته‌اند.

از کنار بدنهای پاره پاره:

عمر سعد ملعون در روز ۱۱ محرم دستور کوچ از کربلا به سوی کوفه را می‌دهد و زنان و حرم امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را بر شتران بی‌جهاز سوار کرده و این ودایع نبوت را چون اسیران کفّار در سخت‌ترین مصائب و هُموم کوچ می‌دهند.[۶] در هنگام حرکت از کربلا عمر سعد دستور داد که اسرا را از قتلگاه عبور دهند. قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمی‌کنم لحظه‌ای را که زینب دختر فاطمه ـ سلام‌الله علیها ـ را بر کشته بر خاک افتاده برادرش حسین عبور دادند که از سوز دل می‌نالید… و امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ می فرماید: … من به شهدا نگریستم که روی خاک افتاده و کسی آنها را دفن نکرده، سینه‌ام تنگ شد و به اندازه‌ای بر من سخت گذشت که نزدیک بود جانم بر آید و عمه‌ام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد که بی‌تابی نکنم.[۷] (گویا اسرای کربلا را دوبار به قتلگاه می‌آورند، یک دفعه همان عصر روز عاشورا بعد از غارت خیام و به درخواست خود اسرا و یک بار هم در روز یازدهم محرم هنگام کوچ از کربلا و به دستور عمر سعد و این کار عمر سعد شاید به خاطر این بود که می‌خواست اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ با دیدن جنازه‌های عریان و زیر آفتاب مانده شکنجه روحی به اسرا داده باشد.)

تماشای اسرا در کوفه:

بعد از اینکه روز یازدهم محرم اسرا را از کربلا حرکت دادند به سوی کوفه به خاطر نزدیکی این دو به هم روز ۱۲ محرم اسرا را وارد شهر کوفه نمودند گویا شب دوازدهم را اسرا در پشت دروازه‌های کوفه و بیرون شهر سپری کرده باشند در اثر تبلیغات عبیدالله بن زیاد علیه امام حسین ـ علیه‌السلام ـ و خارجی معرفی کردن آن حضرت مردم کوفه از این پیروزی خوشحال می‌شوند و جهت دیدن اسرا به کوچه‌ها و محله‌ها روانه می‌شوند و با دیدن اسرا شادی می‌کنند.

چوب زدن به سر مبارک:

با خطابه‌هایی که امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ و خانم زینب ـ سلام‌الله علیها ـ و سایرین از اسرا ایراد می‌کند و خودشان را به کوفیان و مردم می‌شناسانند و به حق بودن قیام امام حسین ـ علیه‌السلام ـ اذعان می‌کنند شادی کوفیان را به عزا تبدیل می‌کنند. در طول مدتی که در کوفه و در میان مردم به عنوان اسیر جنگی حرکت می‌کردند سرها بالای نیزه بود و اسرا در کجاوه‌های جا داده شده بودند و آنان که خیال می‌کردند اسرا از خارجیان هستند و بر خلیفه یزید عاصی شده‌اند، جسارت و اهانت می‌کردند، عده‌ای هم از نسب اسرا سؤال می‌کردند با این وضع وارد دارالاماره می‌شوند و در مجلس عبیدالله بن زیاد که حاکم کوفه و باعث اصلی شهادت امام حسین، این ملعون جلوی چشم اسرا و مردم با چوب‌دستی به سر مبارک می‌زد و خود را پیروز میدان قلمداد می‌کرد و کشته شدن امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را خواست خدا قلمداد می‌نمود.[۸] ولی با جواب‌های که از جانب خانم زینب و امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ می‌شنید بیشتر رسوا می‌شد.

گرداندن سرها و اسرا:

در خبرها آمده که ابن زیاد بعد از آنکه یک روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرها را در کوچه‌ها و محله‌های کوفه گردانید، آنها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد[۹] و بعد از آن اسرا را به سرپرستی مخضّر بن تعلبه عائذی و شمر بن ذی‌الجوشن به شام روانه کرد. دستور داد که امام سجاد را با غل جامعه دست‌ها را بر گردن بستند و سوار بر شتر بی‌جهاز به سوی شام حرکت دادند. مدتی که اسرا از کوفه و شام در حرکت بودند را منابع ذکر نکردند چه وقایعی اتفاق افتاده و تنها به برخی بی‌ادبی‌های حاملین سرهای مبارک از قبیل شراب اشاره دارند و در طول مسیر از شهرهای مختلف گذر می‌کردند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اسارت خاندان اهل بیت (ع)پس از واقعه عاشورا/ مصیبت اسارت اهل بیت علیهم السلام

اسارت خاندان اهل بیت (ع)پس از واقعه عاشورا/ مصیبت اسارت اهل بیت علیهم السلام بیشتر بخوانید »

شمع‌های روشن؛ روایت شام غریبان کربلا در آستان امامزاده سید ناصرالدین +فیلم

شمع‌های روشن؛ روایت شام غریبان کربلا در آستان امامزاده سید ناصرالدین +فیلم



زنان و کودکان در شب شام غریبان حسینی با شمع‌های کوچک اما دل‌هایی بزرگ و شکسته، صحن تاریخی آستان مقدس امامزاده سید ناصرالدین را روشن کردند.

  • هتل تارا مشهد

به گزارش مجاهدت از مشرق، امامزاده سید ناصرالدین، یکی از قدیمی‌ترین بقاع متبرکه تهران با قدمتی نزدیک به نهصد سال، شامگاه شام غریبان حسینی میزبان سیل عزادارانی بود که هر یک با شمعی، بغض و رویایی کهنه به این حریم آمدند.

صحن و حجره‌های بقعه، زیر آسمان تابستانی یکشنبه شب تهران، سرشار از نور شمع‌هایی بود که زنان، دختران و حتی کودکان کوچک با اشک و آه در یاد زینب کبری(س)، حضرت رقیه و اهل بیت امام حسین(ع) می‌افروختند. قاب آجرهای کهن، گنبد فیروزه‌ای، و سقف‌های نقاشی‌شده بقعه با نجوای روضه‌ها و سینه‌زنی‌ها آمیخته بود و لحظاتی ناب از غربت و استجابت دعا خلق می‌کرد.

شمع‌های روشن؛ روایت شام غریبان کربلا در آستان امامزاده سید ناصرالدین + فیلم

هر گوشه از صحن، مادرانی ایستاده بودند که با اشک، صورت فرزندان خود را می بوسیدند و زیر لب، از خدا عاقبت‌به‌خیری و حاجت رواشدن طلب کردند. دخترکی شمعی در دست، به مادرش گفت: امشب شب حضرت رقیه(س) است. تو می‌دانی در خرابه‌ها چقدر سرد و تاریک بود؟

دل اهالی، کهن‌سال و نوجوان، همه به یاد خرابه‌های شام، برای خاموشی اندوه اهل بیت دعا کردند.

شمع‌های روشن؛ روایت شام غریبان کربلا در آستان امامزاده سید ناصرالدین + فیلم

صدای مداحی و روضه‌خوانی در فضا پیچیده بود؛ گاهی هم‌همه گریه کودکی با صدای حزن‌انگیز مداح گره می‌خورد و قطره اشکی بی‌صدا روی گونه پایین می‌لغزید. مردان بسیاری نیز در صف‌های سینه‌زنی، با زمزمه “یا حسین غریب مادر” تا نیمه‌های شب به عزاداری پرداختند.

شمع‌های روشن؛ روایت شام غریبان کربلا در آستان امامزاده سید ناصرالدین + فیلم

در حاشیه مراسم، دیگ‌های قیمه نذری، رسم دیرین امامزاده، با دستان خادمان میان عزاداران تقسیم شد. آجرهای تاریخی امامزاده، در شب شام غریبان، نه فقط پناهگاه عزاداران بلکه شاهد بغض و امید نسل‌های مختلف بود.

امامزاده سید ناصرالدین، بنایی صفوی-قاجار، در میان شلوغی شهر تهران، شبی به آرامی و معنویت خرابه‌های شام بدل شد، جایی که زنان و کودکان تهران، دردهای خود را با اشک و شمع و نذر به اهل بیت(ع) سپردند و دل‌های شکسته خود را به پنجره اجابت خداوند گره زدند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شمع‌های روشن؛ روایت شام غریبان کربلا در آستان امامزاده سید ناصرالدین +فیلم

شمع‌های روشن؛ روایت شام غریبان کربلا در آستان امامزاده سید ناصرالدین +فیلم بیشتر بخوانید »

مقتل شب چهارم ماه محرم/ جزئیات شهادت دو طفلان حضرت زینب (س) +اسناد


طفلان حضرت زینب(س)

مطابق گزارش شیخ مفید دو تن از فرزندان حضرت زینب(س) در کربلا همراه امام حسین(ع) بودند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، شب و روز چهارم محرم‌الحرام، به نام بزرگانی مانند دو فرزند رشید حضرت زینب‌(س)، نامگذاری شده است و در این میان شعرای آئینی کوشیده‌اند تا در اشعار خود، یادی هم از این جاودانگان و از جمله فرزندان برومند حضرت زینب(س) داشته باشند؛ آنانی که در کربلا حاضر بودند و جانشان را برای اسلام تقدیم کردند.

زندگینامه فرزندان حضرت زینب سلام الله علیها

هنگامی که زینب علیهاالسلام به حد بلوغ رسید، خواستگارهایش زیاد شدند، اما حضرت علی علیه‌السلام به هیچ کدام از آنها جواب مثبت نداد، و او را به نکاح برادرزاده‌اش عبدالله بن جعفر درآورد. براستی چه کسی تواند که برای زینب از عبدالله بهتر باشد در حالی که وی پسر عموی اوست، و پدرش جعفر طیار برای اسلام آوردن سبقت گرفته و سومین کسی بود که مسلمان شد و همراه مسلمین در راه اسلام هجرت کرد و جهاد نمود و به شهادت رسید.

برخی گفته‌اند: شدت علاقه‌ی زینب علیهاالسلام نسبت به برادرش حسین بن علی علیه‌السلام به حدی بود که هنگام ازدواج با عبدالله شرط کرد که هر گاه امام حسین علیه‌السلام خواست به سفری برود زینب بتواند به همراه برادر مسافرت کند و عبدالله از او جلوگیری نکند!چگونه امام علیه‌السلام دوری زینب را تحمل کند در حالی که او را مثال خویش و آیینه تمام نمای خود می‌دید؟ روایت شده است که هرگاه زینب علیهاالسلام سخن می‌گفت، گویا پدرش علی علیه‌السلام سخن می‌گوید.

شیخ نقدی از نیشابوری نقل می‌کند که: زینب علیهاالسلام در فصاحت و بلاغت کلام، و زهد و عبادت و مرام، همچون پدرش علی مرتضی علیه‌السلام و مادرش فاطمه‌ی زهرا علیهاالسلام بود. حاصل ازدواج زینب علیهاالسلام با عبدالله بن جعفر، سه پسر به نامهای: محمد، عباس و عون، و نیز یک دختر به نام «ام‌کلثوم» بود. و این ام‌کلثوم همان است که معاویه برای فرزند خود «یزید» خواستگاری کرد! اما دایی او یعنی امام حسین علیه‌السلام او را به نکاح پسر عمویش «قاسم» پسر محمد بن جعفر بن ابیطالب درآورد.(یادگار خیمه‌های سوخته: ترجمه کتاب « مع بطله کربلا»تالیف محمدجواد مغینه ،ص، ۳۶)بعضی نوشته اندوی از عبد الله دارای پنج فرزند به نام‌های: علی، عون اکبر، عباس، محمد و أم کلثوم بود.[۱]

مطابق گزارش شیخ مفید دو تن از فرزندان حضرت زینب(س) در کربلا همراه امام حسین(ع) بودند:

عبد اللَّه بن جعفر[۲] (شوهر حضرت زینب سلام الله علیها) دو فرزند خود عون و محمد را نزد امام حسین(ع) فرستاد و نامه‌ای نیز به وسیله آن دو برای آن‌حضرت فرستاد که در آن چنین نوشته بود: «اما بعد تو را به خدا قسم می‌دهم، زمانی مرا خواندی از این سفر برگرد؛ زیرا من از این راهی که بر آن می‌روی بر تو ترسناکم از این‌که هلاکت تو و پریشانی خاندانت در آن باشد، و اگر امروز تو از میان بروی روشنایی زمین خاموش خواهد شد؛ زیرا توچراغ فروزان راه یافتگان و آرزو و امید مؤمنان هستی، و به راهی که می‌روی شتاب مکن تا من به دنبال این نامه خدمت شما برسم و السلام».[۳]

عبد اللَّه(این نامه را فرستاد و از آن سو) به نزد عمرو بن سعید (حاکم مکه) رفته از او درخواست کرد اماننامه برای امام حسین(ع) بفرستد و او را آرزومند سازد که از این راه باز گردد، عمرو بن سعید نامه‌ای برای آن ‌حضرت نوشت و در آن نامه او را امیدوار به نیکی و صله کرد و بر جانش امان داد، و آن نامه را به وسیله برادرش یحیی بن سعید فرستاد، پس یحیی و عبد اللَّه بن جعفر به آن حضرت رسیده و پس از آن‌که پسران خود را فرستاده بود (خود نیز آمده) و نامه عمرو بن سعید را به او دادند و در بازگشت آن ‌حضرت تلاش بسیار کردند، سید الشهداء(ع) فرمود: «من رسول خدا(ص) را در خواب دیدم و مرا به آنچه به دنبال آن می‌روم دستور فرمود»، آن دو گفتند: آن خواب چه بوده؟ امام(ع) فرمود: «آن‌را برای کسی نگفته و نخواهم گفت تا خدای خویش را دیدار کنم»، پس همین که عبد اللَّه بن جعفر از بازگشت آن ‌حضرت ناامید شد به دو فرزند خود عون و محمد دستور داد امام حسین(ع) را همراهی کنند و در رکابش شمشیر زنند، و خود با یحیی بن سعید به مکه بازگشت‌.[۴]

و در نهایت این دو فرزند زینب و عبدالله بن جعفر در کربلا به درجه رفیع شهادت نائل شدند.[۵]

چرا عبدالله همسر حضرت زینب(س) به کربلا نرفت؟

حضرت زینب با اجازه شوهرش عبدالله بن جعفر به کربلا رفت . عبدالله بن جعفر نه تنها به حضرت زینب اجازه حضور در کربلا را داد، بلکه به دو فرزند خویش اجازه داد همراه حضرت زینب (س) به کربلا بروند.مرحوم شیخ مفید می‌نویسد: وقتی خبر شهادت حسین(ع) و عون و محمد (فرزندان عبدالله بن جعفر)، در مدینه به گوش عبدالله رسید، گفت: “انا لله و انّا الیه راجعون” یکی از غلامان وی در مقام تأسف برآمدو گفت: این مصیبت از ناحیه حسین به ما رسید!عبدالله بن جعفر از سخن او سخت ناراحت شد و برآشفت و با کفش خود بر سر او زد و گفت: آیا درباره حسین(ع) چنین می‌گویی؟! به خدا سوگند! خودم نیز آرزوداشتم هرگز از او جدا نشوم. اگر در کربلا حضور داشتم، در رکاب او می‌جنگیدم تا شهید شوم؛ زیرا او شایسته است جان فدایش شود. فرزندانم همراه برادرم و پسر عمویم کشته شده‌اند و به پاداش صابران هم دست خواهند یافت.»آن گاه عبدالله متوجه اهل مجلس شد و گفت:« شهادت حسین به ما عزّت بخشید .

اگر چه نتوانستم در رکاب حسین فداکاری کنم. اما فرزندانم با جانبازی خود حسین (ع) را خوب یاری کردند.»صحبت های عبدالله نشان از آن دارد که او نیز آرزوی شرکت در قیام امام(ع) را داشت، ولی برخی از عوامل مانع از حضور او در کربلا شد. نقل است عبدالله بن جعفر، پس از شهادت عموی خود امام علی(ع) شدیداً مطیع امام حسن و امام حسین(ع) بود و هیچ گاه در آشکار و پنهان مخالف دستور آنان عمل نمی‌کرد، بلکه وقتی “معاویه” دختر عبدالله “ام کلثوم” را برای یزید خواستگاری کرد، اختیار ازدواج آن دختر را به امام حسن و امام حسین(ع) واگذار نمود.شاید علت نرفتن او به کربلا این بود که امام(ع)، قیام را بر وی واجب نکرد، بلکه همان طور که درباره دیگران معمول داشت، اختیار قیام را به خود عبدالله گذاشت.

ثانیاً شاید عبدالله تشخیص داد ماندن او درمدینه ازجهات مختلفی که برای ما روشن نیست، به صلاح و مصلحت نزدیک‌تر است ، ولی در عین حال ، اگر حسین (ع) قیام و خارج شدن را واجب می‌کرد، زودتر از دیگران ، دستور حسین(ع) را به مرحله عمل در می‌آورد. برخی دیگر احتمال دادند که عبدالله به این دلیل به کربلا نرفت که زینب (ع) فارغ البال تر بتواند رسالت خویش را در پیام رسانی خون شهیدان عملی سازد.

دو طفلان زینب چگونه فدایی نهضت حسین (ع) شدند؟

این نامه را به وسیله دو پسر خود محمد و عون به خدمت آن حضرت فرستاد و خود به نزد عمروبن سعید فرماندار مدینه رفت و از او خواست که امــــان نامه ای برای ابی عبدالله(ع) بنویسد و از او بخواهد که از این سفر باز گردد. عمروبن سعید امان نامه ای برای آن حضرت نوشت و وعده پاداش و احسان داد.

شب چهارم محرم متعلق به فرزندان حضرت زینب علیهاالسلام، حر و مسلم علیهماالسلام است و شهادت این عزیزان مورد توجه قرار می‌گیرد.

محمد و عون دو فرزند حضرت زینب کبری و عبدالله بن جعفرطیار(ع) بودند. وقتی حضرت اباعبدالله (ع) از مکه به قصد شهر کوفه خارج شد، عبدالله بن جعفر (ع) نامه به این مضمون به حضرت نوشت: شما را به خدای متعال سوگند می دهم که از این سفر منصرف شوید زیرا من می ترسم که به واسطه این سفر شما را به شهادت رسانیده و اهل بیت شما آواره شوند. اگر کشته شوید، نور اهل زمین خاموش خواهد شد. شما امروز پناهگاه و پیشوای مومنان و مقتدای هدایت یافتگان هستید. پـس در این سفـر شتاب مکنید و من هم به دنبال نامه ام به شما خواهم پیوست.

این نامه را به وسیله دو پسر خود محمد و عون به خدمت آن حضرت فرستاد و خود به نزد عمروبن سعید فرماندار مدینه رفت و از او خواست که امــــان نامه ای برای ابی عبدالله(ع) بنویسد و از او بخواهد که از این سفر باز گردد. عمروبن سعید امان نامه ای برای آن حضرت نوشت و وعده پاداش و احسان داد.

عبدالله بن جعفر امان نامه را به همراه برادر خود یحیی بن سعید برداشته و به سوی امام به راه افتاده و در میان راه به حضور امام رسیدند وامان نامه را تقدیم داشت. حضرت نپذیرفت و فرمود: من پیغمبر خدا را در خواب دیدم و به من دستور داد تا به سفر خود ادامه دهم.

سپس حضرت جواب نامه عمروبن سعید را نوشت و آن را (احتمالا”) به عبدالله بن جعفر داد. عبدالله چون از انصراف امام مایوس شد، به فرزندان خود عون و محمد سفارش کرد که در طول سفر و جهاد در رکاب آن حضرت باشند و خود با یحیی بن سعید بازگشت.

در روز عاشورا، وقتی نوبت به جوانان هاشمی رسید. فرزندان زینب کبری (سلام الله علیها) نیز خود را آماده قتال کردند. حضرت زینب (سلام الله علیها) در این موقع که فرزندان دلبند خود را راهی قتال با دشمنان دین و قرآن می کرد، حالتی دگرگون داشت.

او عقیلة بنی هاشم است. او نائبة الامام است. اصلاً او شریک کربلای حسین (علیه السلام) است. نه بدین جهت که بنابر نقل، فرزندان خود را با دست خود کفن پوش و فدیة راه حسین (علیه السلام) کرده، که از لحظه ای که از دامن زهرای مرضیه (سلام الله علیها) پای به عرصه وجود گذاشته، دیده به دیدار حسین (علیه السلام) باز کرده است. برای همین است که اهل دل، آفرینش او را برای کربلا معنا کرده اند.

مگر نه آنکه در زمان حضور در کوفه، در مجلس تفسیر قرآن، وقتی آیه شریفة ”کهیعص” را برای زنان کوفی تفسیر می کرد، امیرالمؤمنین (علیه السلام) به او فرمود: این عبارت ”کهیعص” رمزی در مصیبت وارده بر شماست و کربلا را برای آن مخدّره ترسیم کرد. بسیاری می گویند: زینب کبری (سلام الله علیها)، دو فرزند خود را مهیای نبرد کرد و به آنها تعلیم داد که اگر با امتناع آن حضرت مواجه شدید – کما اینکه آن مظلوم حتی غلام سیاه را از قتال بر حذر می داشت – دائی خود را به مادرش فاطمه (سلام الله علیها) قسم دهید تا اجازه میدان رفتن بگیرید.

امام راضی نشده و مخالفت می نماید. عقیله بنی هاشم زینب کبری(س) بی درنگ عرض می کند: برادر به حق مادرم، اذن میدان به فرزندان خواهرت بده . پسران نیز این درخواست و سوگند را مؤثر یافته و می گویند: دایی جان، به حق مادرت فاطمه زهرا (س)اجازه بده.

امام صورت خواهر زاده های خود را می بوسد و اجازه نبرد به آن دو می دهد. آن دو بزرگوار پیاده به میدان نبرد رهسپار می گردند. ابن سعد آنها را شناخته و با صدای برخاسته از شگفــتی می گوید: (عَجَبا لِلرَحِمِ ) یعنی شگفت از این پیوستگی خواهر و برادری بین حسین و زینب (علیهما السلام).

پس، ابتدا محمد بن عبدالله بن جعفر به میدان آمد و این رجز را سر داد: به خداوند شکایت می کنم از دشمنی دشمنان، قوم ستمگری که کورکورانه به جنگ با ما برخاسته اند. نشانه های قرآنی را که محکم و مبیّن و آشکار کننده کفر و طغیان است را ترک کردند و پس از نبردی نمایان، به شهادت رسید.

پس از او، برادرش عون بن عبدالله جعفر راهی نبرد شد و خود را اینگونه معرفی کرد: اگر مرا نمی شناسید من فرزند جعفر طیار هستم که از سر صدق به شهادت رسید و در بهشت نورانی با بال های سبز پرواز می کند. برای من از حیث شرافت در محشر همین کافی است.”

عـون پس از نـبردی دلیرانه به دست عبدالله بن قُطنَه به شهادت می رسد و فدایی راه حضرت حسین (علیه السلام) شد. سید الشهدا (ع) برجسد این دو برادر حضور یافته و آنها را به سینه چسبانیده و به خیمه شهدا می رساند. تمام اهل حرم بیرون می آیند الا مادرشان زینب کبری (س) که درون خیمه می ماند و می فرماید: می ترسم که از بی طاقتی زجه کشم و برادرم از من شرم کرده و ناراحت و غمگین شود.

شهدای کربلا، در پایین پای حضرت حسین (علیه السلام) مدفونند و به احتمال قوی این دو دلداده نیز در همانجا پروانه شمع محفل حائر حسینی هستند. البته در ۱۲ کیلومتری کربلا بارگاهی کوچک منصوب به عون ابن عبدالله وجود دارد که ملجأ زائرین است. برخی را عقیده بر این است که این مرقد یکی از نوادگان امام مجتبی (علیه السلام) به نام عون می باشد.

بارگاه طفلان زینب(س) کجاست؟

شهدای کربلا، در پایین پای حضرت حسین (علیه السلام) مدفونند و به احتمال قوی این دو دلداده نیز در همانجا پروانه شمع محفل حائر حسینی هستند. البته در ۱۲ کیلومتری کربلا بارگاهی کوچک منصوب به عون ابن عبدالله وجود دارد که مامن زائرین است. برخی معتقدند که این مرقد یکی از نوادگان امام مجتبی (علیه السلام) به نام عون است.

منابع:

[۱]. کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری‌، ج ‌۸، ص ۳۴۰، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق.

[۲]. درباره عبد الله بن جعفر ر.ک: «همراهی نکردن عبدالله بن جعفر از امام حسین(ع)»، سؤال ۱۵۰۶۴؛ «قبر عبدالله جعفر»، سؤال ۹۸۵۲؛ «زینب و عبدالله بن جعفر»، سؤال ۱۱۷۰۸٫

[۳]. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج ‌۲، ص ۶۸ – ۶۹، کنگره شیخ مفید، قم‌، چاپ اول‌، ۱۴۱۳ق‌.

[۴]. همان، ص ۶۹٫

[۵]. همان، ص ۱۲۵؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج ‌۱،ص ۴۷۶، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مقتل شب چهارم ماه محرم/ جزئیات شهادت دو طفلان حضرت زینب (س) +اسناد

مقتل شب چهارم ماه محرم/ جزئیات شهادت دو طفلان حضرت زینب (س) +اسناد بیشتر بخوانید »

طرح/ مثل امیرالمؤمنین (ع)

طرح/ مثل امیرالمؤمنین (ع)


انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

طرح/ مثل امیرالمؤمنین (ع)

طرح/ مثل امیرالمؤمنین (ع) بیشتر بخوانید »