حضرت عبدالعظیم

مدافع‌حرمی با موهای اتوکشیده و خامه‌ای! + عکس

مدافع‌حرمی با موهای اتوکشیده و خامه‌ای! + عکس



شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری - کراپ‌شده

 گروه جهاد و مقاومت مشرق – این که کتاب «یک روز بعد از حیرانی» به قلم خانم فاطمه سلیمانی ازندریانی درباره شهید مدافع حرم، محمدرضا دهقان امیری منتشر شده بود، کنجکاوی ما برای دیدار با مادر شهید را کم نکرد و سرکار خانم فاطمه طوسی نیز با بزرگواری، ما را در خانه‌ای که آقامحمدرضا در آن نفس کشیده و زیسته بود، به حضور پذیرفتند و حدود سه ساعت، بی‌وقفه برایمان از پسر ارشدشان که در سوریه و دو برادرشان که در سال‌های دفاع مقدس به شهادت رسیده بودند، گفتند.

چندین روز مشرق را با قسمت‌های مختلف این گفتگو همراهی کنید و زندگی جوانی را بخوانید که مادرش از سرنوشت او با خبر بود و قلبش در زمان شهادت فرزند، ساحل آرامی شد برای پهلو گرفتن کشتی متلاطم سایر اعضای خانواده…

قسمت اول این گفتگو را نیز بخوانید:

کافه‌نشینی تکاور مدافع حرم با خانم نویسنده! + عکس

خانم طوسی که این روزها مدیریت یک دبیرستان را بر عهده دارد، سال‌هاست در کسوت معلمی به فرزندان این مرز و بوم خدمت می‌کند و دلسوزانه و با دقت، زوایای جذابی از زندگی پسر برومندش را برای ما نورتاباند و شوقمان را از شناخت این رزمنده مدافع حرم، صد چندان کرد. قسمت دوم این گفتگو، پیش روی شماست.

کافه‌نشینی تکاور مدافع حرم با خانم نویسنده! + عکس

**: چرا آقا محمدرضا بین شهدای مدافع حرم گُل کرد. هر شهیدی خصوصیتی دارد که باعث برجسته‌تر شدنش در جامعه و بین شهدا مدافع حرم می شود و نسل امروز او را بیشتر می پسندند تا خودشان را شبیه‌شان کنند…

مادر شهید: من فکر می کنم چیزی که محمدرضا را بین دوستانش و یا بین شهدای مدافع حرم، شاخص کرد، اخلاصش بود. محمدرضا خیلی خالصانه کار می‌کرد. واقعا اگر می خواست از کسی دستگیری کند یا کسی را کمک کند، چه در دوستان و چه خانواده و فامیل، آنقدر بی‌ریا و خالصانه این کار را نجام می داد که حد نداشت. خیلی‌ها متوجه نمی‌شدند که اصلا این کمکی که انجام شد و مشکلی که حل شد و این کارشان که راه افتاد، به دست محمدرضا بوده. ما خودمان بعد از شهادتش خیلی کارها و کمک‌هایش را فهمیدیم.

به قول دوستانش در مدرسه عالی شهید مطهری؛ می گفتند: محمدرضا حلقه وصلی بود بین تمام دوستانش. به خاطر اخلاق خوبی که داشت و مهربانی‌اش، با هر طیف جامعه تفاهم داشت. اینگونه نبود که قیافه بگیرد و فقط دنبال بچه‌حزب‌اللهی‌ها باشد یا فقط جذب بچه‌هایی باشد که خیلی پایبند نیستند. با هر تیپ و ظاهری، تعامل می کرد.

وقتی می خواست به مسجد برود، بهترین لباس‌هایش را می پوشید. اگر در آن لحظات، کسی محمدرضا را می دید که داشت به موهایش اتو می‌کشید و لباس نو و تمیز می پوشید یا کفشش را واکس می زد، فکر می کرد محمدرضا به مراسم عروسی می رود یا جایی دعوت است که باید به آنجا برود در حالی که می خواست به مسجد برود، نماز بخواند و برگردد.

**: کلا در همین منزل بودید؟

مادر شهید: خیر؛ دوران کودکی محمدرضا در منطقه ۱۰ و در خیابان مرتضوی و سلسبیل بودیم و تقریبا سه سال قبل از شهادتش به اینجا آمدیم.

**: پس مسجدی که می گویید، برای آن منطقه است…

مادر شهید: بله؛ مسجد صادقیه بود یا مسجد باب الحوائج در خیابان سلسبیل… تیپی اینگونه داشت و وقتی می خواست به مسجد برود، خیلی به خودش می رسید.

**: اولین بار است که چنین ویژگی را درباره یک جوان می شنوم…

مادر شهید: حرفش هم این بود که حزب اللهی باید شیک و مجلسی باشد. با دو کلمه شیک و مجلسی، همه آن فعالیت‌هایی که می کرد را به طرف مقابلش نشان می داد. همیشه می گفتم تو می خواهی بروی نماز بخوانی و بیایی؛ اتوکشیدن مویت برای چیست؟ برای چی لباست را عوض می کنی؟ آخر کفشت نیاز به واکس ندارد؛ اصلا با دمپایی برو… می گفت من دلم می خواهد وقتی به عنوان یک بسیجی وارد مسجد می شوم و  وقتی از در مسجد بیرون می آیم، اگر کسی من را دید،‌ نگوید که حزب‌اللهی‌ها را نگاه کن؛ همه شلخته‌اند! ببین همه‌شان پیراهن این مدلی دارند و کفششان لخ‌لخ می‌کند. اعتقادش این بود.

مدافع‌حرمی با موهای اتوکشیده و خامه‌ای! + عکس
شهید دهقان امیری با تی‌شرت سبز و موهای اتوکشیده…

**: خود نمازگزاران هم لذت می برند وقتی می بینند بغل‌دستی‌شان یک آدم شیک و مرتب و معطر است.

مادر شهید: روی این مسئله خیلی حساس بود. آدمی که این مدلی بود گاهی اوقات بعد از نماز صبح و صبحانه با عرق‌گیر و زیرشلواری سوار موتور می شد و می رفت. این دو با هم تناقض داشت و ضد هم بود.

**: با این وضعیت کجا می رفت؟

مادر شهید: مثلا می رفت بهشت زهرا یا مقبره الشهدای شهرک شهید محلاتی یا سری به کهف الشهدا می‌زد. وقی می خواست از در خانه بیرون برود، من دعوایش می کردم که تو تا نانوایی هم اینطوری نمی روی، ‌الان کجا می‌خواهی بروی؟ می گفت: من می روم و زود برمی گردم.

ساعت ۷ صبح می رفت و تا ساعت ۱۰ می آمد. وقتی می آمد ازش می پرسیدم چطوری با این وضع در جامعه حاضر شدی؟ می گفت: مادر! بعضی وقت ها لازم است آدم پا روی نفسش بگذارد و نفسش را بُکُشد. این نکته برای من خیلی جالب بود. پیش خودم این حرف را حلاجی می کردم که چرا محمدرضا این حرف را می زند.

احساس می کنم محمدرضا آن لحظاتی که با ‌آن تیپ و ظاهر به مسجد یا دانشگاه می رفت، شاید ذره ای یا درصدی غرور می گرفتش و می خواست نفس خودش را تأدیب کند و بشکند،. به خودش می گفت من همانی‌ام که با عرق‌گیر بیرون می روم!

**: واقعا با عرقگیر می رفت؟!

مادر شهید: بله؛ چون سوار موتور بود و جایی پیاده نمی شد. اما همین قدر که احساس می کرد در جامعه به نحوی وارد می شود که نَفسش شکسته می شود و خودش را تادیب می کند، کافی بود. این یکی از تضادهای وجود محمدرضا بود که در این تضاد، خودش را می‌ساخت.

عین همین حالت ها را در دانشگاه داشت. دوستانش می گفتند که ما تازه بعد از شهادت محمدرضا فهمیدیم حلقه وصل این طیف از دانشگاه با آن طیف از دانشگاه، ‌محمدرضا بوده. مثلا این دسته از دانشجویان با این اعتقادات خاص و ان دسته ار دانشجوها با اعتقادات خاص دیگر بودند که فقط محمدرضا حلقه وصل بین آن ها بود و این خیلی عجیب و غریب بود.

مدافع‌حرمی با موهای اتوکشیده و خامه‌ای! + عکس

مثلا بچه‌های دانشگاه شهید مطهری پاتوقی داشتند در سرچشمه و کافه کتابی بود به نام کافه قرار. یکسری از بچه‌های سرچشمه هم به آن پاتوق می آمدند. افرادی بودند که برای شهدا کار می کردند و زحمت می کشیدند. محمدرضا درآن پاتوق همه بچه ها را با هم جمع می کرد و با همدیگر جلسات بصیرتی و شناسایی شهدا می گذاشتند. خیلی از دوستانش می گفتند وقتی محمدرضا راجع به شهیدی حرف می زد، آنقدر اطلاعات زیادی داشت که ما همیشه دهانمان باز می ماند که تو این همه اطلاعات را از کجا داری؟

یکی از دوستانش (آقای محمدی) همیشه به من می گفت: من همیشه به محمدرضا می‌گفتم که این همه برای شهید کار کردی و طعنه شنیدی (بالاخره در جمع‌های دانشگاه ها جوهای خاصی وجود دارد؛ البته دانشگاه شهید مطهری جو خوبی دارد اما محمدرضا با برخی دوستانش در دانشگاه‌های دیگر هم رفت و آمد داشت و طعنه‌هایی می شنید که چرا برای شهدا کار می‌کنی؟)

آقای محمدی می گفت: به محمدرضا می گفتم بس است دیگر اینقدر برای شهدا کار کردی. همیشه محمدرضا می گفت شهدا از جان خودشان مایه گذاشتند و حالا من از آبروی خودم مایه نگذارم؟ من که کاری برای شهدا نکرده ام تا حالا؟

**: کسانی که شهید شدند را اگر بررسی کنیم، ‌در زمان زندگی‌شان هم به خوبی می شود فهمید که دارند در مسیر شهدا قدم برمی دارند و  کسی که زندگی شهدایی نداشته باشد،‌ لایق شهادت هم نمی شود.

نکته مهم این است که آقامحمدرضا نقطه تلاقی دو خاندان است؛ خاندان دهقان امیری و طوسی. این تلاقی موجب تولد شخصیتی دوست‌داشتنی می شود که وقتی عکسش را ما نگاه می کنیم،‌ لذت می بریم. نورانیت چهره محمدرضا چیزی فراتر از تیپ و ظاهر است…

مادر شهید: بله؛ محمدرضا عکس هایی دارد با تی‌شرت سبز رنگ سه دکمه…

**: بله، عکسش در کتابشان هم هست… فکر می کنم در این تی‌شرت خیلی راحت بوده اند و زیاد آن را می پوشیده اند.

مادر شهید: وقتی محمدرضا شهید شده بود،‌ جزو معدود شهدایی بود که در سه نقطه تهران تشییع شد. اول؛ از همین منزل که ۵ صبح، جمعیت موج می زد. جمعیت زیادی آمدند و تشییع به سمت خیابان آزادی تا سر خیابان استاد معین ادامه داشت. پیکر را آوردند و به دست مردم دادند. حدود ساعت ۸ صبح رسید به مسجد صادقیه در خیابان خوش. در خیابان خوش، آیت الله امامی کاشانی بر پیکرشان نماز خواندن. خیلی برایم عجیب بود که تمام خیابان خوش و آذربایجان و خیابان‌های اطراف،‌ عکس سبز محمدرضا بود و بنرهای بزرگی زده بودند و در و دیوار پر شده بود.

مدافع‌حرمی با موهای اتوکشیده و خامه‌ای! + عکس

فرمانده بسیج مساجد آنجا می گفتند که باورتان نمی شود خیلی از جوان هایی که فکر نمی کردیم پایشان در مسجد باز شود به واسطه عکس محمدرضا به مسجد آمدند. می گفتند مگر ممکن است جوانی با این مدل موی خامه‌ای و با این مدل لباس آستین کوتاه برود و شهید مدافع حرم بشود؟! چطور شده که این تا آنجا رفته؟!

می گفتند آنقدر پذیرش بسیج داشتیم و جوان‌ها به ما مراجعه می کردند که بروند آموزش ببینند و به سوریه بروند.

**: در جاهای مختلف‌، این تی‌شرت تن آقامحمدرضا هست… حتی در زیارت حضرت عبدالعظیم هم همین تی‌شرت را پوشیده اند.

مادر شهید: بله، این عکس برای یک هفته قبل از اعزام است که خانوادگی به زیارت رفتیم. به قول شما،‌ معنویتی که در وجود محمدرضا بود از تیپ و ظاهرش فراتر بود.

**: حتی در سیر عکس‌های آقامحمدرضا هم می شود تشخیص داد که متحول شده اند و آماده شده اند برای شهادت.

مادر شهید: به نظر من این ها کسانی هستند که ندا و صدای امام حسین علیه السلام را می شنوند. محمدرضا اینطوری بود.

*میثم رشیدی مهرآبادی

ادامه دارد…

مدافع‌حرمی با موهای اتوکشیده و خامه‌ای! + عکس
شهید دهقان امیری با تی‌شرت سبز و موهای اتوکشیده…



منبع خبر

مدافع‌حرمی با موهای اتوکشیده و خامه‌ای! + عکس بیشتر بخوانید »

هجرت هوشمندانه عبدالعظیم و ایجاد مرکزیت برای شیعه

هجرت هوشمندانه عبدالعظیم و ایجاد مرکزیت برای شیعه


هجرت هوشمندانه عبدالعظیم و ایجاد مرکزیت برای شیعهبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس به نقل از ایرنا، حجت الاسلام محمد رضایی آدریانی به مناسبت سالروز وفات حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) به خبرنگار ایرنا گفت: حضرت عبدالعظیم از تبار سادات حسنی بود و سادات حسنی بعد‌ها به خاطر اینکه به دنبال بعضی از مناصب بودند، گاهی با اهل بیت حاشیه داشتند. البته بعضی از آن‌ها دارای معرفت و ولایت به اهل بیت بودند که حضرت عبدالعظیم در این زمینه شاخص بودند و خوش درخشیدند.

وی افزود: سیده نفیسه خاتون عمه عبدالعظیم بود که در مصر محور معنویت و عشق و علاقه مردم به اهل بیت به شمار می‌رفت، ولی حضرت عبدالعظیم سرآمد سادات حسنی بود. چون وی بیش از ۷۰ سال در محضر ائمه حضور داشت. آن بزرگوار مدتی در خدمت امام رضا (ع) بود و ۲۰ سال محضر امام جواد را درک کرد. همچنین ۱۴ سالی که امام هادی در مدینه بودند، عبدالعظیم به صورت مستقیم از آن حضرت کسب فیض می‌کرد.

رضایی ادامه داد: حضرت عبدالعظیم حسنی یکی از محدثان معروف است و ۵۰ تا ۷۰ حدیث در مسند عبدالعظیم ذکر شده که به صورت غیرمکرر از اهل بیت به ویژه امام جواد و امام هادی نقل شده است و لذا عبدالعظیم یک شخصیت علمی و سادات صحیح النسب پرافتخار است که در محضر ائمه از جهت معنوی، عرفانی، عبادی و اخلاقی رشد پیدا کرد.

وی افزود: در حدود ۱۵۰ سال که از خلافت عباسی می‌گذشت، نسبت به اهل بیت دو خطر را احساس می‌کردند. یکی از جهت محبوبیتی که ائمه در جامعه پیدا کرده بودند. چون با وجود این که بنی عباس صد سال در بستر امور بودند و تمام دستگاه‌های اجتماعی و تبلیغی به دست آن‌ها بود، اما محبوبیت ائمه بیشتر شده بود و نکته دوم این که روایاتی مبنی بر ظهور آخرین منجی موعود اسلامی به نام حضرت مهدی و دوازدهمین امام شنیده بودند و از این نظر احساس خطر می‌کردند. به همین دلیل امام هادی را به سامرا منتقل کردند و کاملا او را زیرنظر گرفتند تا موضوع مهدویت متوقف شود و بساط جامعه شیعه به تدریج جمع شود.

هجرت هوشمندانه به ری

این کارشناس تاریخ اسلام اضافه کرد: حضرت عبدالعظیم در چنین موقعیتی که دستش از امام کوتاه شده بود، ولی در محضر اهل بیت آموخته بود که چگونه تهدید‌ها را به فرصت تبدیل کند و بدترین موقعیت‌ها را به خلق حماسه منجر کند، به جای این که در یک گوشه بنشیند و به صورت منفعلانه عمل کند، با خود اندیشید اکنون که امام حضور ندارد و زندگی مخفیانه در مدینه نیز مشکلی را حل نمی‌کند، به دستور قرآنی و طرح اهل بیتی هجرت عمل کرد.

وی افزود: البته هجرت عبدالعظیم که مانند سفر امام رضا (ع) به ایران بود که آن حضرت به صورت تحمیلی و تبعیدی قبول کرده و آن را به فرصتی عظیم برای جامعه ایرانی تبدیل کردند و نه مانند هجرت حضرت فاطمه معصومه بود که در بستر هجرت امام رضا به قم صورت گرفت تا محوریت علم و معنویت در این جامعه جدید یعنی قم شود.

رضایی ادامه داد: گزاره‌ها و فرصت‌های متعددی در مناطقی همچون یمن، شمال آفریقا، مصر، ایران، دره سند و پاکستان پیش روی حضرت عبدالعظیم بود، ولی می‌بینیم این دانشمند شیعی که در مدینه مخفی بود، ناگهان سر از ری درمی آورد می‌توان این حضور ناگهانی را تحلیل کرد که چرا به ری مهاجرت کرد و در واقع یک انتخاب هوشمندانه داشته است.

وی افزود: در آن زمان ایران با الهام از مکتب اهل بیت در حال متحول شدن بود. چون علویان و شخصیت‌های شیعه به شهر‌هایی مانند اصفهان، آذربایجان و شیراز مهاجرت می‌کردند و این شهر‌ها متحول می‌شدند. کمتر کسی تصور می‌کرد که منطقه‌ای مانند خراسان یا شهر‌های اصفهان و شیراز به شهر‌های اهل بیتی تبدیل شود و در همان زمان قم به عنوان شهر محوری اهل بیت مطرح بود، ولی در کنار شهر قم که یک شهر کوچک بود، شهر بزرگ ری وجود داشت که دورترین فاصله را از مکتب اهل بیت داشت.

این پژوهشگر مذهبی درباره فاصله ری از مکتب اهل بیت گفت: این دوری دو دلیل داشت. یکی این که ناخواسته و بدون اینکه مردم آن گناهی کرده باشند، نام این منطقه در پرونده کربلا وارد شده بود و به نام آن منطقه جنایت بزرگ کربلا رخ داده بود؛ بنابراین مردم آنجا مقصر نبودند، ولی برچسبی در تاریخ به نام ری زده شد. دلیل دوم نیز این بود که بنی امیه بر اساس این برچسب ناخواسته در دوران ۹۰ ساله خود تلاش وسیعی کرده بودند تا مردم مناطقی مانند ری و اصفهان را با دورترین فاصله با مکتب اهل بیت تربیت کنند و هیچ زمینه‌ای برای مکتب اهل بیت در این مناطق نباشد.

وی افزود: با این اوصاف در اصفهان می‌بینیم که برخی فرزندان علی بن جعفر امام صادق به آنجا رفتند و ساکن شدند و بعضی از علمای شیعه نیز در آنجا سکونت گزیدند و اصفهان را به تدریج متحول کردند. این تحول در ری نیازمند یک اتفاق مهم بود و حضور یک شخصیت شیعه منتسب به پیامبر می‌توانست این تحول را ایجاد کند و لذا حضرت عبدالعظیم تصمیم گرفت که خودش در ری حضور پیدا کند.

ایجاد مدرسه حدیثی در ری

رضایی ادامه داد: حضرت عبدالعظیم با علم، معنویت، عرفان و آن جایگاه اجتماعی و تدبیری که داشت، به صورت نیمه مخفی و بدون این که حساسیتی ایجاد کند، وارد ری شد و شیعیان اندک آن دیار را به سمت خود جذب کرد. تعداد اندکی از راویان حدیث را که در این شهر بودند، گرد خود آورد و یک مدرسه اولیه حدیثی ایجاد کرد و اندک شیعه عاطفی شهرری را تبدیل به شیعه مکتبی کرد و بعد بستر‌های توسعه را برای آنان فراهم کرد یعنی افراد را تربیت می‌کرد.

وی افزود: محدثینی که از ری هستند، شاگردان حضرت عبدالعظیم محسوب می‌شوند. سهل بن زیاد رازی و ابوحماد رازی و حتی دانشمندانی مانند خالد بن محمد بن برقی و احمد بن مهران قمی که از قم هستند و حمزة بن قاسم علوی از علویانی هستند که وارد ری شدند و طیف‌های مختلف شاگردان عبدالعظیم را تشکیل می‌دادند

این کارشناس مذهبی اضافه کرد: حضرت عبدالعظیم حدود ۱۰ سال در ری سکونت داشت، اما این حضور، شیعه عاطفی اندک را به یک جامعه هویت یافته مکتبی قابل رشد و توسعه تبدیل کرد و نه تنها در حیات خود بلکه وقتی مظلومانه و غریبانه در این شهر رحلت کرد، مومنانی را از نظر روحی و معنوی تربیت کرده بود که پیامبر اکرم (ص) را در رویا دیدند و محل دفن عبدالعظیم را به آنان نشان داده است.

وی اضافه کرد: در واقع محل دفن حضرت عبدالعظیم نیز هدفمند بود تا به صورت غریبانه و مخفیانه نباشد و مزارش به عنوان یکی از مراکز و کانون‌های شیعه مطرح شود. یعنی همان طرحی که عبدالعظیم داشت، بعد از رحلتش بر محور نورانیت و معنویت مزارش ادامه پیدا کند

رضایی افزود: نتیجه چنین فعالیت‌هایی در کمتر از ۱۰۰ سال به بار می‌نشیند و زمانی که آل بویه بر سر کار می‌آید، ری را به عنوان یکی از مهم‌ترین پایتخت‌های خود در کنار شیراز و بغداد قرار می‌دهد. یعنی اولین پایتخت این حکومت ری بود. البته آل بویه جزو شیعیان بودند در حالی که اکثریت ری را شیعیان تشکیل نمی‌دادند، ولی ظرفیت مرکزیت یک حکومت شیعی را پیدا کرده بود و به قدری این مدرسه حدیثی مهم شده بود که کلینی از مدرسه حدیثی ری برمی‌خیزد و جزو شاگرد شاگردان عبدالعظیم قرار می‌گیرد.

وی اضافه کرد: آن قدر این مدرسه مهم است که شیخ صدوق از قم به ری می‌آید و ری جایگاهی پیدا می‌کند که در بلندای تاریخ و جغرافیای ایران بر محوریت نورانیت و معنویت این مزار ظرفیت مرکزیت برای جامعه شیعه ایرانی پیدا می‌کند.

حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در چهارم ربیع الثانی سال ۱۷۳هجری در شهر مدینه چشم به جهان گشود. وی فرزند عبدالله بن علی، از نوادگان امام حسن مجتبی (ع) بود که نسبتش با چهار واسطه به امام مجتبی (ع) می‌رسد.
آن حضرت بنا به نقلی بر اثر بیماری در سال ۲۵۲ هجری قمری در سن ۷۹ سالگی در پانزدهم شوال چشم از جهان فرو بست و در شهرری به خاک سپرده شد؛ بارگاهی که اینک زیارتگاه شیعیان است.

شیخ صدوق در کتاب کمال الدین می‌نویسد: وقتی حضرت عبدالعظیم (ع) خدمت امام هادی (ع) مشرف شد و عقاید خود را اظهار کرد؛ امام فرمود «تو از دوستان حقیقی ما هستی». روزی امام رضا (ع) به حضرت عبدالعظیم که مورد اعتماد ایشان بوده و توصیه‌های امام را به شیعیان می‌رساند؛ فرمود:‌ای عبدالعظیم! سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو که شیطان را به خودشان راه ندهند. آنان را به راست گویی و امانت داری و سکوت و ترک مجادله در کار‌های بیهوده و دیدار از همدیگر و توجه به یکدیگر دستور بده. چرا که این‌ها مایه نزدیک شدن به من است.

امام هشتم افزودند: هرگز خودتان را مشغول دشمنی با یکدیگر نکنید. من با خود پیمان بسته ام که هرکسی چنین کند و یکی از دوستانم را به خشم آورد، از خدا بخواهم که او را در دنیا به شدیدترین صورت عذاب کند و در آخرت نیز چنین کسی را از زیان کاران قرار دهد.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

هجرت هوشمندانه عبدالعظیم و ایجاد مرکزیت برای شیعه بیشتر بخوانید »

پیکر مطهر شهید «ناصر صدقی» در شهرری تشییع شد


پیکر مطهر شهید «ناصر صدقی» در شهرری تشییع شدبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، پیکر مطهر شهید «ناصر صدقی» از شهدای تازه تفحص‌شده دوران هشت سال دفاع مقدس، صبح امروز (یک‌شنبه) مصادف با سالروز شهادت حضرت زهرا (س) در شهر ری تشییع و خاکسپاری شد.

بر اساس این گزارش، پیکر مطهر این شهید والامقام، ابتدا در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) طواف داده شده و بعد از اقامه نماز به امامت حجت‌الاسلام «ابراهیمی» امام جمعه موقت شهرری در میدان سوم دولت‌آباد، تشییع و در امامزاده عبدالله (ع) به خاک سپرده شد.

خاطرنشان می‌شود، بسیجی شهید «ناصر صدقی» متولد ۲۱ شهریور سال ۱۳۴۱ اهل محله «دولت آباد» شهرری بود که هفتم مرداد سال ۱۳۶۱ در عملیات «رمضان» در شرق بصره، به درجه رفیع شهادت نائل آمد و بعد از ۳۸ سال پیکرش تفحص و به زادگاهش بازگشت.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

پیکر مطهر شهید «ناصر صدقی» در شهرری تشییع شد بیشتر بخوانید »

پیکر مطهر شهید «ناصر صدقی» در شهرری تشییع شد


پیکر مطهر شهید «ناصر صدقی» در شهرری تشییع شدبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، پیکر مطهر شهید «ناصر صدقی» از شهدای تازه تفحص‌شده دوران هشت سال دفاع مقدس، صبح امروز (یک‌شنبه) مصادف با سالروز شهادت حضرت زهرا (س) در شهر ری تشییع و خاکسپاری شد.

بر اساس این گزارش، پیکر مطهر این شهید والامقام، ابتدا در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) طواف داده شده و بعد از اقامه نماز به امامت حجت‌الاسلام «ابراهیمی» امام جمعه موقت شهرری در میدان سوم دولت‌آباد، تشییع و در امامزاده عبدالله (ع) به خاک سپرده شد.

خاطرنشان می‌شود، بسیجی شهید «ناصر صدقی» متولد ۲۱ شهریور سال ۱۳۴۱ اهل محله «دولت آباد» شهرری بود که هفتم مرداد سال ۱۳۶۱ در عملیات «رمضان» در شرق بصره، به درجه رفیع شهادت نائل آمد و بعد از ۳۸ سال پیکرش تفحص و به زادگاهش بازگشت.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

پیکر مطهر شهید «ناصر صدقی» در شهرری تشییع شد بیشتر بخوانید »