حضرت قاسم

کودکانی که به تنهایی بانی هیئت شده‌اند +عکس

کودکانی که به تنهایی بانی هیئت شده‌اند +عکس



مراسم بچه ها بدون ریا و تجمل برگزار می شود و چه محبتی پاک تر از محبت بچه‌ها به امام حسین و بچه‌هایش. محبتی که این روزها در جای جای سرزمین مان حتی با لیوان آبی یا موکبی کوچک خود را نشان می‌دهد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، بچه ها و دنیایشان شگفت انگیزند، محبت کردنشان، ساده فکرکردن و ساده انجام دادنش قابل تامل است. در محبت کردن بچه‌ها تکلف و ریا و تجمل و غرور راهی ندارد و چه محبتی خالص‌تر و پاک‌تر از محبت بچه‌ها به امام حسین علیه السلام و بچه هایش. محبتی که این روزها در جای جای سرزمین مان حتی با لیوان آبی یا موکبی کوچک خود را نشان می‌دهد، کافی است به سادگی از کنار این محبت های ساده بچه‌ها نگذریم. آگاهی و تشویق را چاشنی این محبت کنیم، آن وقت خواهیم دید این خادمان کوچک امروز، چه بزرگانی برای فردا می‌شوند. در ادامه گوشه‌ای از این خلوص بچه‌های آمیخته در محبت  اهل بیت(ع) می آید که دیدنش خالی از لطف نخواهد بود.  

حسینه‌ای که بچه‌ها اداره اش می‌کنند 

هیات محبان بین الحرمین بلوار فردوس تهران، به پیشنهاد بچه ها و بانیان هیات،  حسینه ای برای کودکان راه انداخته است. حسینیه ای متفاوت که خود بچه‌ها اداره اش می‌کنند. مداد رنگی و آبرنگ و گواش و کاغذهای دیواری همه را بزرگ ترها تهیه کردند و دختری دوازده سیزده ساله نقاشی می‌کشد و بچه‌هایی که به حسینیه می‌آیند آن‌ها را به دلخواه رنگ می‌کنند.

کودکانی که به تنهایی بانی هیئت شده‌اند +عکس

حسینه کودکان هیات محبان بین الحرمین که بچه ها آن را اداره می‌کنند

چند نفری دیگر از بچه ها، میزبان کودکان سه تا ده سال هستند و  وقت سینه زنی بزرگ ترها، بچه ها در حسینیه سینه می زنند و به روش خود برای امام حسین علیه السلام عزاداری می‌کنند.

کودکانی که به تنهایی بانی هیئت شده‌اند +عکس

حسینه کودکان هیات محبان بین الحرمین که بچه ها آن را اداره می‌کنند

جمعی که هم مهمانان و هم میزنابانش کودک هستند و بزرگ ترهای هیات از دور مراقبشان هستند، اما اجازه داده اند جمع کودکانه شان حس مسئولیت را، آن هم در مراسم مهمی مثل عزاداری برای امام حسین علیه السلام تجربه کنند.

این موکب‌های بی‌ریا

در شهرک فرهنگیان همدان  هم یکی از موکب های بی ریا برپاست که و بچه‌ها با دو چهارپایه و یک کلمن شربت خنک  و لیوان های یک بار مصرف، به عزاداران حسینی خدمت می‌کنند و تشنگی شان را رفع.   یک پرچم یا حسین زینت بخش خادمی این بچه‌هاست.

کودکانی که به تنهایی بانی هیئت شده‌اند +عکس

ایستگاه صلواتی بچه‌ها در شهرک فرهنگیان همدان

کودکانی که به تنهایی بانی هیئت شده‌اند +عکس

مشق معرفت دبستانی ها

«بفرمائید داخل مدرسه، امروز رو مهمان حضرت قاسم علیه السلام هستید» این جمله یک دانش آموز از شش هفت دانش آموزی است که در خیابان ایستاده اند و رهگذران را به داخل مدرسه لقمان حکیم محله حکیم آباد اشکذر دعوت می‌کنند تا میزبانشان باشند.

بچه ها در یک کلاس نان رابسته بندی می‌کنند و در کلاس دیگر بسته بندی وسایل صبحانه را انجام می‌دهند، شوق و اصرار بچه‌ها و  موکب مدرسه‌ای شان آدم را یاد پیاده روی اربعین و موکب هایش می‌اندازد.

کودکانی که به تنهایی بانی هیئت شده‌اند +عکس

موکبی برپا شده در مدرسه لقمان حکیم محله حکیم آباد اشکذر

ایستگاه صلواتی دهه نودی‌ها

ایستگاه صلواتی، قرار نیست بزرگ باشد و پر و پیمان. همین که بچه‌های دهه نودی با نیت‌های پاک و دست‌های کوچک شان، دلشان می‌خواهد از عزاداران امام حسین علیه السلام پذیرایی کنند و آن را با آب و شربت و سیاه پوش کردن گوشه ای از کوچه شان انجام می‌دهند، قشنگ و قابل تقدیر است. کاری که این روزها دهه نودی های خیابان ذوالفقار ۴ شهر رامهرمز، برای پذیرایی همسایه ها انجام می دهند و میزنانی شان را می‌کنند.

کودکانی که به تنهایی بانی هیئت شده‌اند +عکس

دهه نودی های خیابان ذوالفقار ۴ شهر رامهرمز

بخشنده تر از حاتم طایی

دو پسربچه از روستای میان آب از توابع شوش دانیال، روستایی که بیشتر اوقات کم آبی جزو جدانشدنی از زندگی مردم آن است، با یک تخته و دو آجر و پارچ و لیوان های پلاستیکی ایستگاه صلواتی راه انداخته اند و روی حاتم طایی را سفید کرده اند از بخشندگی.

کودکانی که به تنهایی بانی هیئت شده‌اند +عکس

ایستگاه صلواتی دو کودک در روستای میان آب شوش دانیال

 سه خادم کوچک و سه روز چوپانی

اما بعضی از بچه ها هم دلشان می‌خواهد کاری بیشتر انجام دهند و پولی در بساط ندارند، اما جنم شان برای کار کردن زیاد است. مثل  این سه کودک که سه روز چوپانی را به جان خریدند  و با دستمزدشان پرچم خریدند و در کوچه برای امام حسین علیه‌السلام خیمه عزا زدند و با چای و شیرکاکائو از عزاداران حسینی پذیرایی کردند.

موکبی با چادر مادر

کودکان در حاشیه شهر بجنورد که قلبشان برای امام حسین علیه السلام و یارانش می تپید، می‌خواستند موکب داری کنند اما چادری نداشتند تا برپا کنند. مادرشان که از نیت بچه ها خبردار شد، چادرش را به آن ها داد و حالا آنها با چادر مادر، موکب زده اند و در آن از عزاداران حسینی با چای پذیرایی می‌کنند و چه خوب خدمتی است، خادمی کردن برای این تبار محترم.  

موکب

خوابی چنین میانه میدانم آرزوست

اما  بچه‌ها که عشق به امام حسین علیه السلام در قلبشان موج می زدند،  فقط با زدن موکب و در پی خیمه ای علم کردن صحنه های زیبا و آموزنده خلق نمی کنند، نمونه اش همین خادم نوجوان موکب حسینی مسجد عمار ارومیه است که کار فقط جسمش را خسته کرده و شیرین و آرام در میان همهمه هیات خوابش برده است.  

کودکانی که به تنهایی بانی هیئت شده‌اند +عکس

خواب شیرین نوجوان خادم موکب حسینی مسجد عمار ارومیه بعد از خدمت

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کودکانی که به تنهایی بانی هیئت شده‌اند +عکس بیشتر بخوانید »

فیلم/ ماجرای شهادت حضرت قاسم به روایت رهبر انقلاب

فیلم/ ماجرای شهادت حضرت قاسم به روایت رهبر انقلاب



در ادامه فیلمی از شهادت حضرت قاسم ابن‌الحسن به روایت رهبر انقلاب اسلامی آمده است:


دریافت
10 MB

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ ماجرای شهادت حضرت قاسم به روایت رهبر انقلاب بیشتر بخوانید »

سوگواره «احلی من العسل» در حرم بانوی کرامت برگزار می‌شود

سوگواره «احلی من العسل» در حرم بانوی کرامت برگزار می‌شود


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از قم، سوگواره «احلی من العسل» همچون سال‌های قبل، با اجتماع چهار هزار نفری پسران دوره متوسطه اول و دوم در حرم بانوی کرامت برگزار می‌شود.

این مراسم معنوی روز پنجشنبه ۱۳ مرداد همزمان با ششم محرم ساعت ۹ صبح در شبستان حضرت امام خمینی (ره) آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه (س) برگزار خواهد شد.

مسئولان آموزش و پرورش استان قم و آیت‌الله سعیدی تولیت آستان مقدس قم در این مراسم حضور خواهند داشت.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سوگواره «احلی من العسل» در حرم بانوی کرامت برگزار می‌شود بیشتر بخوانید »

راز جمعیت جاری در شاهراه امام علی (ع)

کیمیای کربلا و مغناطیس آزادگی



آمریکایی‌ها نمی‌دانند لبیک یا حسین یعنی چه؟ لبیک یا حسین یعنی اینکه در معرکه جنگ حاضر باشی، هرچند تنها باشی و هر چند مردم تو را رها کرده باشند و تو را متهم کرده باشند و تو را بی‌یاور گذاشته باشند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱- از شرق تا غرب عالم، هر جا از عوام و خواص نظرسنجی کنید که بالاترین ارزش‌ها کدام است، بی‌تردید «اختیار و آزادی»، از پرتکرارترین پاسخ‌ها خواهد بود؛ فارغ از این که مراد آنها، «آزادی از چه و برای چه» باشد.

در عین حال، آنها که عمیق‌تر و انسانی‌تر درباره آزادی و اختیار سخن گفته‌اند، تصریح کرده‌اند که آزادی بدون مسئولیت‌پذیری، نه تنها ارزشمند نیست بلکه مصیبت است. آزمون حقیقی، و مرز واقعی بدویت و مدنیت را باید در همین‌جا جست‌وجو کرد: بدمستی و کام جویی و افسارگسیختگی به نام آزادی، یا احساس مسئولیت و در اختیار گرفتن تمناها و دلخواه‌ها.

۲- انبیا و اولیای الهی، در میدان مجاهدت، طعنه و توهین و تهمت و آزار فراوان به جان خریدند اما پا پس نکشیدند. خداوند اراده کرده بود بندگانش، گوهر وجود را به دست خویش بتراشند و بسازند.

آزمون حضرت ابراهیم‌(ع)، تا میانه آتش بود و آزمون حضرت موسی‌(ع) تا کرانه دریا. حضرت ابراهیم‌(ع) تا پای آتش رفت؛ آتشی چنان شعله‌ور که اطرافیان نمرود، مجبور شدند ابراهیم را با منجنیق به درون آتش پرتاب کنند. اما وقتی ابراهیم‌(ع) استقامت و اخلاص نشان داد، آتش به اذن الهی بر او سرد و سلامت شد.

حضرت موسی‌(ع) و قوم او نیز، تا لب دریای نیل و محاصره لشکر فرعون آزموده شدند و پس از آن، دریا به اذن الهی شکافته شد و پس از نجات یاران موسی، فرعون و لشکرش غرق شدند.

۳- اما قله تمدن‌سازی، ماجرای کربلاست که خداوند با آراستن آن در اوج تقابل خیر و شرّ، حجت را بر همه آنها که در دامنه قدم می‌زنند، تمام کرده است.

کسی نمی‌تواند بگوید که عوام و خواص معاصر امام حسین علیه‌السلام، اختیار و آزادی داشتند و او نداشت. او هم می‌توانست مانند خیلی‌های دیگر، مسیر کنار آمدن با دربار یزید را انتخاب کند. اما چنین نکرد، چون خدا و پیامبر و مومنان، ابا داشتند: «أَلا وَ إِن الدعِی بْنَ الدعِی قَدْ رَکزَ بَینَ اثْنَتَینِ: بَینَ السلهًِْ وَالذلهًْ، وَ هَیهاتَ مِنا الذلهًْ، یأْبَی الله‏ُ لَنا ذلِک وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِیهًْ وَ نُفُوسٌ أَبِیهًْ؛ آگاه باشید که زنازاده‌‏ فرزند زنازاده، مرا بین دو چیز مخیّر کرده است: شمشیر و ذلت. و ذلت و خواری هرگز؛ زیرا خداوند و رسول او و مؤمنان ودامن‏‌های پاک و افراد با حمیت و نفوس با غیرت، آن را نمی‌‏پسندند».

۴- امام، هنگام عزیمت به سمت عراق، وقتی زنهار از روی خیرخواهی برادرش، محمد حنفیه را شنید، فرمان رسول خدا(ص) را بازگو کرد: «یا حسین اُخرُج الی العراق فإن الله قد شاء ان یراک قتیلا.

ای حسین به سوی عراق خارج شو که خدا خواسته، تو را کشته ببیند. (و درباره زنان) انّ الله قد شاء ان یراهنّ سبایا. خداوند می‌خواهد آنها را اسیر ببیند». خبر، متواتر بود. پیامبر اعظم(ص)، نیم قرن پیشتر، خبر را هنگام تولد حسین‌(ع) به مادرش فاطمه(س) داده بود.

دو دهه پیش از ماجرای کربلا نیز، هنگامی که سپاه امیر حق در مسیر نبرد صفین به کربلا رسیدند، امیر مومنان‌(ع) خاک کربلا را بویید وگریست و فرمود «واهاً لک ایتها التربهًْ … چه خوشبویی ‌ای خاک! از تو قومی محشور می‌شوند که بی‌حساب وارد بهشت می‌شوند. این‌جا بارانداز سواران و قربانگاه عاشقان شهیدی است که هیچ‌کس از گذشتگان بر آنها سبقت نگرفته و هیچ‌کس از آیندگان به مرتبت آنها نمی‌رسد». آن روز، حسین‌(ع) در رکاب پدر بود.

۵- تا پیش از ماجرای کربلا، ترس از محاصره و تحریم و تهدید، آخر دنیا بود. نقطه بن‌بست، و آخر خطی که طاغوت‌ها و مستکبران با نمایش آن، صاحبان حق را وادار به تسلیم می‌کردند. اما آن روز در کربلا ورق برگشت. امام در آغاز محاصره به حرّ بن یزید ریاحی فرمود: «لَیْسَ شَأْنی شَأنُ مَنْ یَخافُ الْمَوْتَ، ما أَهْوَنَ الْمَوْتِ عَلی سَبیلِ نَیْلِ الْعِزِّ وَاِحْیاءِ الْحَقِّ، لَیْسَ الْمَوْتُ فی سَبیلِ الْعِزِّ اِلاّ حَیاهًًْ خالِدَهًًْ وَلَیْسَتِ الْحَیاهًُْ مَعَ الذُّلِّ اِلاَّالْمَوْتَ الَّذی لاحَیاهًَْ مَعَهُ، اَفَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنی… وَهَلْ تَقْدِرُونَ عَلی أَکْثَرِ مِنْ قَتْلی؟! مَرْحَباً بِالْقَتْلِ فیسَبیلِ الله ِ، وَلکِنَّکُمْ لاتَقْدِروُنَ عَلی هَدْمِ مَجْدی وَمَحْوِ عِزّی وَشَرَفی. شأن و جایگاه من، جایگاه کسی که از مرگ بترسد نیست. مرگ در راه عزّت و زنده کردن حقّ، چقدر پیش من آسان است. مرگ در راه عزّت، چیزی جز حیات جاودانه نیست و زندگی با ذلّت، جز مرگ و نیستی که هیچ حیاتی همراه ندارد، نیست. آیا مرا با مرگ می‌ترسانید. آیا بیش از کشتن من می‌توانید؟ آفرین به مرگ در راه خدا، ولی شما نمی‌توانید شکوه مرا نابود کنید و عزّت و شرافتم را از بین ببرید».

روز عاشورا هم، از شهادت به مثابه پل پیروزی و رستگاری یاد کرد و به یاران خویش فرمود «صَبرًا بَنِی الکِرامِ، فَمَا المَوتُ إلاّ قَنطَرَهًْ تَعبُرُ بِکُم عَنِ البُؤسِ والضَّرّاءِ إلَی الجِنانِ الواسِعَهًِْ والنَّعیمِ الدّائِمَةِ، فَأَیُّکُم یَکرَهُ أن یَنتَقِلَ مِن سِجنٍ إلی قَصرٍ.. صبور باشید، ‌ای فرزندان کرامت که مرگ نیست مگر پلی که شما را از سختی و زیان به نعمت دائمی و وسعت بهشت عبور می‌دهد. کدام یک از شما ناخوش می‌دارد که از زندان به قصر درآید؟».

۶- استاد شهید مطهری درباره حماسه حسینی می‌گوید: «امام حسین‌(ع) یک روح بزرگ و مقدس است. اساسا روح که بزرگ شد، تن به زحمت می‌افتد و روح که کوچک شد، تن آسایش پیدا می‌کند… روح کوچک دنبال پست و مقام می‌رود ولو با گرو گذاشتن ناموس باشد. روح کوچک تن به هر ذلت و بدبختی می‌دهد… روح وقتی که بزرگ شد، خواه‌ناخواه باید در روز عاشورا سیصد زخم به بدنش وارد شود. آن تنی که در زیر سم اسب‌ها لگدمال می‌شود، جریمه یک روحیه بزرگ را می‌دهد، جریمه یک حماسه را می‌دهد، جریمه حق‌پرستی را می‌دهد، جریمه روح شهید را می‌دهد».

این کلام برآمده غیرت و مروّت، از حضرت اباعبدالله الحسین‌(ع) است که فرمود: «لایَحِلُّ لِعَینٍ مُؤمِنَهًٍْ تَرَی اللهَ یُعصی فَتَطرِفَ حَتّی تَغَیِّرَهُ. بر چشم هیچ مؤمنی روا نیست که ببیند خدا نافرمانی می‌شود و چشم خود را فرو بندد، مگر آن که آن وضع را تغییر دهد». با همین باور هم بود که در مسیر عزیمت به کربلا نهیب زد: «أَلا تَرَوْنَ أَنَّ اَلْحَقَّ لاَ یُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ اَلْبَاطِلَ لاَ یُتَنَاهَی عَنْهُ لِیَرْغَبَ اَلْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ اَللهِ مُحِقّاً فَإِنِّی لاَ أَرَی اَلْمَوْتَ إِلاَّ سَعَادَهًًْ وَ لاَ اَلْحَیَاهًَْ مَعَ اَلظَّالِمِینَ إِلاَّ بَرَماً. آیا نمی‌بینید که به حق عمل نمی‌شود و از باطل نهی نمی‌شود؟ به‌راستی که مؤمن باید به [مرگ و ] دیدار خدا روی آورد. پس من مرگ را جز سعادت، و زندگی با ستمگران را جز رنج و ملال نمی‌بینم».

۷- سوزاندن آتش، قانون خداست؛ به جوش آمدن آب در صد درجه، و یخ بستن آن در صفر درجه هم. جاذبه هم، قانون تخلف‌ناپذیر خداست. همان پروردگاری که اراده کرد حسین‌(ع) را کُشته ببیند، محبت او را مغناطیس جذب دل‌های مومنان قرار داد؛ چنان که پیامبر اعظم(ص) فرمود «إنّ لِقَتلِ الحُسینِ حَرارَهًْ فی‌ قُلوبِ المُؤمِنینَ لاتَبرُدُ اَبَداً. برای شهادت حسین، حرارتی در دل‌های مؤمنان است که هرگز سرد نمی‌شود».

بنابراین، انگار همین دیروز و تازه به تازه بوده – و نه ۱۳۸۴ سال قبل – که سرور آزادگان فرمود: «من کان باذلا فینا مهجته و موطنا علی لقاءالله نفسه فلیرحل معنا». گوش بده! هنوز این ندا تازه است که چون حضرت تصمیم گرفت به سوی عراق برود، مقابل جمعیت ایستاد و فرمود: «سپاس خدا را و همان خواهد شد که خدا می‌خواهد و تغییر و نیرویی نیست مگر به اراده خدا، درود و سلام خدا بر پیامبر او باد. مرگ بر فرزندان آدم، چونان گردنبند بر گردن دختران جوان، نقش بسته است، چقدر شیفته دیدار گذشتگان خود هستم؛ چونان اشتیاق یعقوب به یوسف. برای من قتلگاهی اختیار شده که آن را خواهم دید، گویی می‌بینم که گرگ‌های بیابان، بندهای پیکرم را میان نواویس و کربلا، پاره پاره می‌کنند. از روزی که با قلم [الهی] نگاشته شده، گریزی نیست. خشنودی خدا، خشنودی ما اهل‌بیت است. ما بر آزمون او، شکیبایی می‌ورزیم و او پاداش شکیبایان را به کمال به ما خواهد داد… مَن کانَ فینا باذِلاً مُهجَتَهُ ومُوَطِّنًا عَلی لقاءِاللهِ نَفسَهُ فَلیَرحَل معنا، فَإِنّی راحِلٌ مُصبِحًا إن‌شاءَالله. هر که در راه ما خون می‌دهد و آماده دیدار خداست، پس با ما حرکت کند که من به خواست خدا، صبح، به راه خواهم افتاد».

۸- آدرس این مغناطیس و جاذبه نیرومند را از آن نوجوان اردبیلی بپرسید که راه رئیس‌جمهور را با ‌گریه بست و گفت: «دستور بدهید دیگر دیگر روضه حضرت قاسم را نخوانند! چرا که نمی‌گذارند عازم جبهه شوم و می‌گویند تو سیزده ساله‌ای!». مرحمت بالازاده می‌گفت و می‌گریست، تا توانست دل آقای رئیس‌جمهور را به دست آورد و عازم میدان جنگ و شهادت شود.

و در مدار همان مغناطیس پرقدرت بود که حاج قاسم سلیمانی خطاب به فرعون آمریکایی گفت: «ما ملت شهادتیم، ما ملت امام حسینیم. بپرس؛ ما حوادث سختی را پشت‌سر گذاشته‌ایم. بیا! ما منتظریم. مرد این میدان ما هستیم برای شما. شما می‌دانید این جنگ یعنی نابودی همه‌ امکانات شما. این جنگ را شما شروع می‌کنید، اما پایانش را ما ترسیم می‌کنیم».

او و همرزمانش بودند که هیبت و هیمنه استکبار را در غرب آسیا نابود کردند. و همرزم او، جناب سیدحسن نصرالله(حفظه‌الله) است که گفت: «نَحنُ سَوفَ نَبقی هُنا وسَوفَ یَبقی نِدائُنا أن یَفهَمَهُ الإِمِرِکیّون. أمِرِکیّیون لا یَعرِفون ماذا یَعنی لبّیکَ یا حُسَین. لَبّیکَ یا حُسَین یَعنی أنَّکَ تَکونُ حاضِراً فی المَعرَکَه وَلو کُنتَ وَحدَه وَلو تَرَکَکَ النّاس وَاتَّهَمَکَ النّاس وَخَذَلَکَ النّاس… ما اینجا خواهیم ماند و ندای ما خواهد ماند که آمریکایی‌ها آن را بفهمند.

آمریکایی‌ها نمی‌دانند لبیک یا حسین یعنی چه؟ لبیک یا حسین یعنی اینکه در معرکه جنگ حاضر باشی، هرچند تنها باشی و هر چند مردم تو را رها کرده باشند و تو را متهم کرده باشند و تو را بی‌یاور گذاشته باشند. لبیک یا حسین، یعنی تو و مال تو و زن و فرزندانت در این معرکه جنگ باشید. لبیک یا حسین، یعنی مادر فرزندش را به میدان جنگ بفرستد و هنگامی که فرزندش شهید شد و سرش بریده شد و به سوی مادرش ‌انداخته شد، مادرش آن را به خانه برده، خاک و خون را از آن پاک کرده، به او بگوید: از تو راضی هستم؛ خداوند روسفیدت کند، همان‌طور که مرا برای روز قیامت و نزد فاطمه زهرا روسفید کردی. این است معنای لبیک یا حسین. لبیک یا حسین، یعنی مادر و خواهر و زنی می‌آید تا شوهر یا برادر یا فرزندش را لباس رزم بپوشاند و او را راهی میدان جنگ کند. لبیک یا حسین یعنی زینب(س)، جواز مرگ و شهادت را به برادرش حسین تقدیم کند؛ این یعنی لبیک یا حسین».

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کیمیای کربلا و مغناطیس آزادگی بیشتر بخوانید »