برخلاف تولیدات بسیاری که هالیوود راجع به پیامبران اولوالعزم و خاتم المرسلین ساخته، اما تنها داشته سینمای ایران با محوریت زندگی این ۵ پیامبر، یک ساخته مجید مجیدی است.
به گزارش مجاهدت از مشرق، در سالروز رحلت پیامبر عظیمالشان جهان اسلام به سر میبریم. روزی که به فراخور آن، رسانهها و مخاطبان سینما، به سراغ تنها ساخته سینمایی کشور درباره پیامبر (ص) یعنی محمد رسولالله (ص) مجید مجیدی میروند. اینکه سینمای ایران، تنها یک کار با محوریت پیامبر (ص) ساخته، نکته قابل تاملی است که باید به شکلی جدی به آن نگریست. البته که همین تکساخته سینمایی کشور، قرار بود در ۳ اپیزود مستقل فیلمبرداری شود که در حال حاضر، تنها اپیزود اول آن که نگاهی به دوران کودکی و نوجوانی پیامبر (ص) دارد، ساخته شده و اکنون با وجود ۱۰ سال از اتمام تولید این پروژه، خبری از فیلمبرداری اپیزود دوم این فیلم نیست.
این اتفاق درحالی در سینمای ایران رخ داده که سینمای جهان، تولیدات بهمراتب بیشتری با محوریت زندگی پیامبران داشته است. آرنوفسکی، ۱۰ سال پیش، پروژه عظیم نوح را جلوی دوربین برد. در مورد حضرت ابراهیم (ع) هم جسته و گریخته چند فیلم نهچندان مهم ساخته شده. در مورد حضرت موسی (ع) نیز فیلمهای فاخری چون ده فرمان و خروج؛ خدایان و پادشاهان ساخته شده است. تعداد تولیدات با محوریت زندگی حضرت عیسی (ع) به مراتب بیشتر است. فیلمهای جاده انجیل، راه شیری، شاهنشاه، آخرین وسوسه مسیح، عیسی ناصری، معجزهساز، مسیح، پسر انسان، مصائب مسیح، کتاب مقدس تصویری، داستان یهودا و دهها فیلم دیگر با محوریت زندگی حضرت عیسی (ع) جلوی دوربین رفته است.
در مورد پیامبر (ص) اما تنها ساخته وطنی، محمد رسولالله(ص)مجید مجیدی است. جالب آنکه تعداد تولیدات خارجی با محوریت زندگی پیامبر (ص)، به مراتب بیشتر از تولیدات ملی ما است. الرساله، بلال موذن الرسول، محمد خاتم انبیا و فجر اسلام ازجمله این تولیدات به حساب میآید.
در سینما و تلویزیون کشورمان، تولیدات بسیاری راجع به پیامبران و ائمه ساخته شده است اما اینکه چه دلیل یا دلایلی سد راه تولیداتی با محوریت پیامبر (ص) شده، موردی است که در کشور امالقرای جهان اسلام به هیچ عنوان قابل پذیرش نیست. علیالخصوص اینکه استقبال خوبی از فیلم مجیدی به عمل آمد و اینطور تصور میشد که با وجود همراهی مدیران سینمایی و سیاسی و البته ساخت دکور عظیم برای این فیلم، دو قسمت بعدی این اثر، خیلی زود به جریان بیفتد اما این اتفاق تا به امروز محقق نشده است.
اکنون این امیدواری وجود دارد که سینمای بیوگرافی و مذهبی، با تعدد تولیدات باکیفیت در مورد زندگی پیامبر رحمت (ص)، وارد مرحله حرفهایتری شود و بتواند وظیفه خود را در مورد این شخصیت استثنایی عالم بشریت به خوبی ادا کند.
منبع: ایرنا
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
چون چشم امام(ع) به انبوه جمعیت لشکر دشمن افتاد و در مقابل خویش سیلی عظیم و موجی خروشان از دشمن را دید دست ها را به سوی آسمان بلند کرد و این دعا را خواند.
به گزارش مجاهدت از مشرق، امام حسین(ع) در روز عاشورا و هنگامی که جمعیت دشمن را دیدند، اینگونه دعا کردند «خدایا! تو در هر غم و اندوه پناهگاه و در هر پیشامد ناگوار، مایه امید من هستی… تو بودی که به داد من رسیده و این کوههای غم را برطرف کردهای و از این امواج اندوه نجاتم بخشیدهای».
امروز که روز حزن و اندوه شیعیان و آزادگان است، خورشید هدایت و امامت به خون نشست و در روایات نیز تاکید شده که روز عاشورای حسینی را به عزاداری و مرثیه سرایی سر کنید و در مجالس مقتل خوانی و سوگواری حاضر شوید. یکی از موضوع هایی که در مقاتل آمده است، سخنان سیدالشهدا(ع) در روز عاشوراست و امام در این روز نیز تلاش کردند تا قاتلان خود را هدایت کنند و رهنمودهایی را برای آنان ارائه فرمودند. به همین مناسبت مروری بر سخنان آن حضرت در روز عاشورا داریم:
دعای امام حسین(ع) در روز عاشورا
چون چشم امام(ع) به انبوه جمعیت لشکر دشمن افتاد و در مقابل خویش سیلی عظیم و موجی خروشان از دشمن را دید دست ها را به سوی آسمان بلند کرد و این دعا را خواند: خدایا! تو در هر غم و اندوه پناهگاه و در هر پیشامد ناگوار مایه امید من هستی و در هر حادثه ای سلاح و ملجا من. چه بسیار غم های کمرشکن که دل ها در برابرش آب و راه هرچاره در مقابلش مسدود می شود، غم های جانکاهی که با دیدن آنها دوستان، دوری جسته و دشمنان زبان به شماتت می گشودند، در چنین مواقعی تنها به پیشگاه تو شکایت آورده و از دیگران قطع امید کرده ام و تو بودی که به داد من رسیده و این کوه های غم را برطرف کرده ای و از این امواج اندوه نجاتم بخشیده ای. خدایا! تویی صاحب هر نعمت و تویی آخرین مقصد و مقصود من.
جایگاه دنیا در برابر آخرت
مرحوم شیخ صدوق از امام سجاد(ع) نقل می کند که امام حسین خطاب به یاران خود فرمود: ای بزرگ زادگان، صبر و شکیبایی به خرج دهید که مرگ چیزی جز یک پل نیست که شما را از سختی و رنج عبور داده به بهشت پهناور و نعمت های همیشگی آن می رساند، چه کسی است که نخواهد از یک زندان به قصری انتقال یابد و همین مرگ برای دشمنان شما مانند آن است که از کاخی به زندان و شکنجه گاه منتقل شوند. پدرم از پیامبر(ص) بر من نقل کرد که می فرمود دنیا برای مومن همانند زندان و برای کافر همانند بهشت است. مرگ پلی است که این گروه مومن را به بهشتشان می رساند و آن گروه کافر را به جهنمشان. آری، نه دروغ شنیده ام و نه دروغ می گویم.
آن حضرت پس از این بیان، صفوف لشکر خویش را که بنا به قول مشهور از ۷۲ تن تشکیل می یافت منظم کرد، میمنه (سمت راست) سپاه را به «زهیر بن قین» و میسره (سمت چپ) را به «حبیب بن مظاهر» و پرچم را به برادرش عباس بن علی(ع) سپرد و خود و افراد خاندانش در قلب سپاه قرار گرفتند. در این هنگام «عمر بن سعد» نیز به آرایش و تنظیم صفوف لشکر خویش مشغول بود.
درخواست دلیل در میدان جنگ
امام حسین(ع) پس از تنظیم صفوف لشکر خویش، سوار بر اسب شد و از خیمه ها قدری فاصله گرفت و با صدای بلند و رسا خطاب به لشکر افراد عمرسعد چنین فرمود: مردم! حرف مرا بشنوید و در جنگ و خونریزی شتاب نکنید تا من وظیفه خود را که نصیحت و موعظه شماست، انجام بدهم و انگیزه سفر خود را به این منطقه توضیح بدهم. اگر دلیل مرا پذیرفتید و با من از راه انصاف درآمدید راه سعادت را دریافته و دلیلی برای جنگ با من ندارید و اگر دلیل مرا نپذیرفتید و از راه انصاف نیامدید همه شما دست به هم بدهید و هر تصمیم و اندیشه باطل که دارید درباره من به اجرا بگذارید و مهلتم ندهید ولی به هرحال امر بر شما پوشیده نماند، یار و پشتیبان من خدایی است که قرآن را فرو فرستاد و اوست یار و یاور نیکان.
برای آخرت توشه برگیرید
امام حسین(ع) در اولین خطبه در مقابل سپاه دشمن فرمود: بندگان خدا! از خدا بترسید و از دنیا در حذر باشید که اگر بنا بود همه دنیا به یک نفر داده شود و یا یک فرد برای همیشه در دنیا بماند پیامبران برای بقا سزاوارتر و جلب خشنودی آنان بهتر و چنین حکمی خوشایندتر بود ولی هرگز! زیرا خداوند دنیا را برای فانی شدن خلق کرده که تازه هایش کهنه و نعمتهایش زایل و سرور و شادیش به غم و اندوه مبدل خواهد شد. پس برای آخرت خود توشه ای برگیرید و بهترین توشه آخرت تقوا و ترس از خداست. مردم! خداوند دنیا را محل فنا و زوال قرار داد که اهل خویش را تغییر داده وضعشان را دگرگون می سازد، مغرور و گول خورده کسی است که گول دنیا را بخورد و بدبخت کسی است که مفتون آن شود.
شیطان بر شما مسلط شده است
آنگاه فرمود: مردم! دنیا شما را گول نزند که هرکس بدو تکیه کند ناامیدش سازد و هرکس بر وی طمع کند به یاس و ناامیدیش کشاند و شما اینک به امری هم پیمان شده اید که خشم خدا را برانگیخته و به سبب آن، خدا از شما اعراض کرده و غضبش را بر شما فرستاده است. چه نیکوست خدای ما و چه بد بندگانی هستید شما که به فرمان خدا گردن نهاده و به پیامبرش ایمان آوردید و سپس برای کشتن اهل بیت و فرزندانش هجوم کردید، شیطان بر شما مسلط شده و خدای بزرگ را از یاد شما برده است ننگ بر شما و ننگ بر ایده و هدف شما. ما برای خدا خلق شده ایم و برگشتمان به سوی اوست.
گفتار حسین بن علی(ع) که به اینجا رسید، سکوت کامل بر سپاه کوفه حکمفرما بود و هیچ عکس العمل و پاسخی از طرف آنان مشاهده نمی شود که امام چند تن از افراد سرشناس کوفه را که از آن حضرت دعوت کرده و در میان لشکر ابن سعد حضور داشتند، خطاب کرد و چنین فرمود: ای «شبث بن ربعی» و ای «حجار بن ابجر» و ای «قیس بن اشعث» و ای «یزید بن حارث»! آیا شما برای من نامه ننوشتید که میوه هایمان رسیده و درختانمان سرسبز و خرم است و در انتظار تو دقیقه شماری می کنیم، در کوفه لشکریانی مجهز و آماده در اختیار تو است. این افراد در مقابل گفتار امام پاسخی نداشتند جز انکار و گفتند ما چنین نامه ای به تو ننوشته ایم. در اینجا «قیس بن اشعث» با صدای بلند گفت: یا حسین! چرا با پسر عمویت بیعت نمی کنی(تا راحت شوی)؟ که در این صورت با تو به دلخواهت رفتار خواهند کرد و کوچکترین ناراحتی متوجه تو نخواهد شد.
امام در پاسخ فرمود «به خدا سوگند! نه دست ذلت در دست آنان می گذارم و نه مانند بردگان از صحنه جنگ و از برابر دشمن فرار می کنم.» سپس آیه ای را که گفتار حضرت موسی(ع) را در مقابل عناد و لجاجت فرعونیان نقل می کند، قرائت فرمود: من به پروردگار خویش و پروردگار شما پناه می برم که گفتار مرا دور می افکنید. پناه می برم به پروردگار خویش و پروردگار شما از هر شخص متکبری که ایمان به روز جزا ندارد.
لقمه های حرام بر دل های شما مهر زده است
خوارزمی می گوید: دومین سخنرانی امام(ع) در روز عاشورا و در سرزمین کربلا بدین صورت بود. پس از آنکه هر دو سپاه کاملا آماده شدند و پرچم های عمرسعد برافراشته شد و صدای طبل و شیپورشان طنین افکند و سپاه دشمن از هرطرف دور خیمه های حسین بن علی را فرا گرفته و مانند حلقه انگشتری در میان خویش گرفتند، حسین بن علی(ع) از میان لشکر خویش بیرون آمد و در برابر صفوف دشمن قرار گرفت و از آنان خواست تا سکوت کنند و به سخنان وی گوش فرا دهند ولی آنها همچنان سروصدا و هلهله می کردند.
امام حسین(ع) با این جملات به آرامش و سکوتشان دعوت کرد: وای بر شما! چرا گوش فرانمی دهید تا گفتارم را – که شما را به رشد و سعادت فرامی خوانم – بشنوید هرکس از من پیروی کند خوشبخت و سعادتمند است و هرکس عصیان و مخالفت ورزد از هلاک شدگان است و همه شما عصیان و سرکشی کرده و با دستور من مخالفت می کنید که به گفتارم گوش فرانمی دهید. آری، در اثر هدایای حرامی که به دست شما رسیده و در اثر غذاهای حرام و لقمه های غیر مشروعی که شکم های شما از آن انباشته شده، خدا این چنین بر دلهای شما مهر زده است، وای بر شما! آیا ساکت نمی شوید؟
قرآن را پشت سر انداخته اید
چون سخن امام حسین(ع) بدینجا رسید، لشکریان عمرسعد همدیگر را ملامت کردند که چرا سکوت نمی کنند و همدیگر را وادار به استماع سخنان آن حضرت کردند. چون سکوت بر صفوف دشمن حاکم شد امام(ع) در ادامه سخنانش چنین فرمود: ای مردم! ننگ و ذلت و حزن و حسرت بر شما باد که با اشتیاق فراوان ما را به یاری خود خواندید و آنگاه که به فریاد شما جواب مثبت داده و به سرعت به سوی شما شتافتیم، شمشیرهایی را که از خود ما بود علیه ما به کار گرفتید و آتش فتنه ای را که دشمن مشترک برافروخته بود، علیه ما شعله ور ساختید، به حمایت و پشتیبانی دشمنانتان و علیه پیشوایانتان بپا خاستید، بدون اینکه این دشمنان قدم عدل و دادی به نفع شما بردارند و یا امید خیری در آنان داشته باشید مگر طعمه حرامی از دنیا که به شما رسانیده اند و مختصر عیش و زندگی ذلت باری که چشم طمع به آن دوخته اید.
آنگاه فرمود: قدری آرام! وای بر شما! که روی از ما برتافتید و از یاری ما سرباز زدید بدون اینکه خطایی از ما سرزده باشد و یا رای و عقیده نادرستی از ما مشاهده کنید. آنگاه که تیغ ها در غلاف و دل ها آرام و رای ها استوار بود، مانند ملخ از هرطرف به سوی ما روی آوردید و چون پروانه از هرسو فرو ریختید، رویتان سیاه که شما از سرکشان امت و از ته ماندگان احزاب فاسد هستید که قرآن را پشت سر انداخته اید، از دماغ شیطان در افتاده اید، از گروه جنایتکاران و تحریف کنندگان کتاب و خاموش کنندگان سنت ها هستید که فرزندان پیامبران را می کشید و نسل اوصیا را از بین می برید. شما از لاحق کنندگان زنازادگان به نسب و اذیت کنندگان مومنان و فریادرس پیشوای استهزاگران هستید که قرآن را مورد استهزا و مسخره خویش قرار می دهند.
آن حضرت اینگونه ادامه داد: آگاه باشید! به خدا سوگند. پس از این جنگ به شما مهلت داده نمی شود که سوار بر مرکب مراد خویش شوید مگر همان اندازه که سوارکار بر اسب خویش سوار است تا اینکه آسیاب حوادث شما را بچرخاند و مانند محور و مدار سنگ آسیاب مضطربتان گرداند و این، عهد و پیمانی است که پدرم علی (ع) از جدم رسول خدا(ص) بازگو کرده است. پس با همفکران خود دست به هم بدهید و تصمیم باطل خود را پس از آنکه امر بر شما روشن شود، درباره من اجرا کنید و مهلتم ندهید، من بر خدا که پروردگار من و شما است توکل می کنم که اختیار هر جنبنده ای در ید قدرت اوست و خدای من بر صراط مستقیم است.
دست از یاری ما برداشتند
سپس آن حضرت دست های خود را به سوی آسمان برداشت و لشکریان عمرسعد را این چنین نفرین کرد: خدایا! قطرات باران را از آنان قطع کن و سال هایی (سختی) مانند سال های یوسف(ع) بر آنان بفرست و «غلام ثقفی» را بر آنان مسلط گردان تا با کاسه تلخ ذلت، سیرابشان سازد و کسی را در میانشان بدون مجازات نگذارد، در مقابل قتل، به قتلشان برساند و در مقابل ضرب، آنان را بزند و از آنان انتقام من و انتقام خاندان و پیروانم را بگیرد؛ زیرا اینان ما را تکذیب کردند و در مقابل دشمن دست از یاری ما برداشتند و تویی پروردگار ما، به تو توکل کرده ایم و برگشت ما به سوی تو است.
منبع: ایرنا
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
امید است نمایندگان بصیر و انقلابی این مجلس با درک حساسیت موضوع و ضرورت جهاد کبیر در مقابل نرمالیزاسیون تحمیلی دشمن، از هرگونه اقدامی که به ترویج سنتهای غلط و وارداتی صهیونیسم میانجامد، پرهیز کنند.
به گزارش مجاهدت از مشرق، سبحان حافظی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: سبت یا شَبّات (שבת) به معنای شنبه از سنتهای آیینی یهود است که اشاره به تعطیلی این روز در این دین دارد. ادیان ابراهیمی هر یک برای خود یک روز تعطیلی در هفته دارند که برگرفته از آموزههایشان است. یهودیان هم بر اساس کتابهای مقدس موجودشان معتقدند که خداوند جهان را در شش روز آفریده و روز هفتم به استراحت پرداخته است، لذا تعطیلی هفتگیشان، شنبه تعیین شده است. البته وجه تمایز جدی روز تعطیلی یهود با دیگر ادیان این است که یهودیان معتقدند که خداوند در این روز انسانها را از هرکاری جز عبادت نهی کرده و این در سایر ادیان از جمله اسلام نیست.
بر اساس شریعت شفاهی یهود (میشنا) بهطور مشخص انجام ۳۹ کار در شبات ممنوع است؛ از جمله شخم زدن، پاشیدن بذر، درو کردن، خوشه دسته کردن، خرمنکوبی، باد دادن به خرمن، انتخاب، غربال کردن، خرد کردن، خمیر کردن، آشپزی، برش، شستن، زدن پشم، رنگرزی، نخریسی، نخبافی، ساختن غربال، بافتن، تقسیم دو رشته، گره زدن، بازکردن، دوزندگی، پاره کردن، شکار، ذبح و قصابی، کندن پوست، نمک زدن به گوشت، ترسیم، صاف کردن، بریدن، نوشتن، فرستادن چیزی، ساختن مثلاً دیوار، خراب کردن، خاموش کردن آتش، افروختن آتش، کمک نهایی برای به پایان رساندن یک کار، جابهجا شدن به بیرون از محل سکونت.
همانگونه که میدانیم در اسلام صرفاً هنگامه اقامه نماز جمعه توصیه به تعطیلی کسبوکار شده و در سایر اوقات فعالیت ممنوع نیست. از طرفی میدانیم که در قرآن کریم هم به خلقت آسمانها و زمین در شش روز اشارهشده، اما آموزههای اسلامی، ذات باریتعالی را از نیاز به «استراحت» و چیزهایی از این قبیل بینیاز میداند. معلوم نیست آنچه در عمل امروز یهود است، دقیقاً همان باشد که در زمان حضرت موسی (ع) تشریع شده باشد. ما تنها بر اساس آیات قرآن کریم میدانیم یهودیان از شکار در شنبه نهی شده بودند. مشهور است که «طمع» و «ثروتاندوزی» از رذائل بنیاسرائیل بوده و پارهای از مفسران معتقدند تعطیلی شنبه در واقع ابزار تنبیهی شارع مقدس برای مهار طمعورزی یهود است تا حداقل یک روز هفته را از فعالیت اقتصادی دست بردارند و مشغول عبادت خداوند شوند.
بر این اساس حکم تعطیلی سبت بر ادیان دیگر تشریع نشده و بهخصوص در سنت اسلامی شنبه اولین روز کاری هفته قرار گرفته است. هرچند بیشتر جمعیت کشورهای غربی را مسیحیان تشکیل میدادهاند، اما نفوذ سرمایهسالاران یهود در محافل سیاسی و اقتصادی غرب و بازارهای دنیا، باعث شد بهتدریج در برخی کشورهای غربی علاوه بر یکشنبه، شنبه نیز تعطیل شود و در حال حاضر در بسیاری از بازارهای دنیا و اقتصاد سرمایهداری تعطیلی آخر هفته (Weekend) دو روز شنبه و یکشنبه باشد. در واقع روز پول و ثروت یهود چربید و سنت اختصاصی یهود که در واقع مجازات طمعورزی آنان بود به سنت اقتصادی و حتی سیاسی دنیا تبدیل شد. نکته تأسفبارتر آن است که حتی در بسیاری از کشورهای اسلامی نیز از همین سنت تحمیلی غرب و یهود پیروی شده و تعطیلات هفته دو روز شنبه و یکشنبه است. جالب اینجاست که برخی کشورها حتی حاضر شدهاند تعطیلی مسیحیان (یکشنبه) را نپذیرند، اما تعطیلی یهود را به اسم همگامی با بازارهای جهانی پذیرفتهاند. به نظر میرسد جریان چراغ خاموش «آنوسی» در حاکم کردن تعطیلی شنبه در بسیاری از کشورهای اسلامی نقشآفرین بوده و بهطور مشخص سرپل جریان تطبیع (عادیسازی روابط با رژیمصهیونیستی) در امارات متحده عربی واسطه اصلی طرح این موضوع در کشورهای عربی و اسلامی بوده است.
در کشور ما نیز برخی بهطور مشکوکی هرچند سال یکبار در مجالس و دولتهای مختلف این ایده را مطرح کردهاند و عمدتاً هم بهانه این پیشنهاد را همگامی با بازارهای جهانی اعلام نمودهاند. البته جای این پرسش هست که آیا در حال حاضر بخش خصوصی ما -که بیشتر فعالیتهای بازرگانی خارجی ما را بر عهده دارد- منعی برای کار در روز پنج شنبه یا جمعه دارد که روز تعطیلی را باید جابهجا کنیم؟ از طرفی یک میلیون معلم و ۱۵ میلیون دانشآموز چه ارتباط تجاری با دنیا دارند که بگوییم شنبه سر کلاس نروید و بهجایش مثلاً پنج شنبه بروید؟ از اینها گذشته کشوری، چون چین بهعنوان دومین قدرت اقتصادی کنونی و اولین قدرت اقتصادی آینده جهان، وقتی ۱۲ ساعت با اروپا و امریکا فاصله زمانی دارد و درست زمانی که چینیها سر کارند، اروپایی در تختخواباند و برعکس، آیا این عدم همزمانی، چین را از پیشرفت اقتصادی بازداشته است؟
چه دلیلی دارد که نظام اسلامی و ساختارهای حکومتی آن مجبور به پذیرش تحمیل یک سنت یهودی بشوند و روز یکشنبه را آغاز هفته کاری خود قرار دهند؟ آیا جز این است که این بخشی از کلان پروژه صهیونیستها برای تحمیل نرمهای خود بر جهان است و متأسفانه برخی واسطه نرمالیزاسیون در این میان هستند. رهبر معظم انقلاب اسلامی چند سال پیش با هشدار به تبعیت از نرمهای تحمیلی دشمن، در ذیل مفهوم جهاد کبیر فرمودند: «دشمن را باید شناخت و در مقابل کارهای او باید حساسیت نشان داد؛ حتی اگر نسخه اقتصادی هم به ما میدهند، باید بااحتیاط برخورد کرد؛ مثل این است که دشمنی بیاید به انسان یک دارویی را بدهد و بگوید آقا، این دارو را بخور برای فلان بیماری؛ شما احتیاط میکنید؛ احتمال دارد در داخل این دارو زهر گذاشته باشد. نسخه سیاسی و نسخه اقتصادی دشمن هم باید بااحتیاط مورد توجه قرار بگیرد؛ حساسیت در مقابل دشمن این است. طبعاً این حساسیت وقتی بود، دیگر تبعیّت نخواهد بود، و عرض کردیم که عدم تبعیت همان جهاد کبیر است.»
معالأسف عدهای در مجلس انقلابی –که چنین انتظاری از نمایندگان این مجلس هرگز نمیرفت- به دنبال تجویز نسخه تحمیلی سنت یهود به نام توسعه اقتصادی هستند و متأسفانه زمزمههایی از درون مجلس برای طرح مجدد این تصمیم کاملاً غلط مطرح شده است. امید است نمایندگان بصیر و انقلابی این مجلس با درک حساسیت موضوع و ضرورت جهاد کبیر در مقابل نرمالیزاسیون تحمیلی دشمن، از هرگونه اقدامی که به ترویج سنتهای غلط و وارداتی صهیونیسم میانجامد، پرهیز کنند. اگر بانیان این سیئه بزرگ از تداوم آن اجتناب کنند، اقدام صحیحی انجام دادهاند و در غیر این صورت باید در پیشگاه تاریخ و ملت ایران پاسخگو باشند.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
دستگاههای فرهنگی کشور با مناسبات جهانی تولید فیلم و سریال و اثرات وضعی منطقهای آن آشنا نیستند، در صورت افزایش آگاهی، ساخت سریال موسی(ع) مصداق نبرد مستقیم با آمریکا و اسرائیل است.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق – شامگاه یکشنبه چهارم اردیبهشت ماه ۱۳۹۰ «فرجالله سلحشور» طی مراسمی در جشنواره فیلم کیش تقدیر شد. دبیری این جشنواره را ریاست سازمان سینمایی فعلی بر عهده داشت. زمانی که مرحوم سلحشور به لابی هتل محل استقرار رسید سیدعلیرضا سجادپور، محسن علیاکبری(تهیهکننده) مجتبی علوی (دبیر فعلی جشنواره فیلمهای ورزشی)، جمال شورجه و جمعی دیگر از هنرمندان او را همراهی میکردند.
او با هنرمندانی که او را همراهی میکردند درباره سریال موسی (ع) گفتوگو میکرد و در این جمع دوستانه خبر از اتمام نگارش سریال ۷۲ قسمتی موسی (ع) داد. او از پایان دوره نگارش این پروژه بسیار مسرور بود و میگفت:” هر قسمت این سریال معادل یک فیلم سینمایی است. ” سلحشور آن روز در آن ساعت خاص خوشحال بود که مرحله نگارش سهگانه قرآنیاش را به پایان رسانده و از سوی دیگر مراسم تجلیلی که برای او برگزار شده بود لبخند تلخ و معناداری را روی صورتش نقاشی کرده بود.
در پایان رو به حاضران که در آن جمع حضور داشتند گفت: من نمیتوانم این سریال را بسازم، نمیگذارند… و تلخی کنجکاوبرانگیزی روی صورتش نقش بست. حاضران در آن جمع دوستانه از او سئوال میکردند چه کسی نمیگذارد؟ تو سریالت را خواهی ساخت. مرحوم سلحشور پاسخ داد:” آنقدر سنگاندازی میکند تا این سریال ساخته نشود، میدانم نمیشود و نمیگذارند اما خوشحالم که نگارش فیلمنامه را به اتمام رساندم.
از اردیبهشت 1390 پس از پایان آن مراسم تقدیر تولید حاشیه برای آن مرحوم اوج گرفت. کارشکنیها هیچکدام خارجی نبودند، پروژه تخریب او از داخل کشور کلید خورده بود.
او برای هر مصاحبه یا اظهارنظری ملامت میشد، حتی برای اینکه حیثیت هنری او را لکهدار دارند برای اقتباس قرآنیاش او را به دادگاه کشاندند و با تلاش فراوان او را محکوم کنند.
مجموعه اتفاقاتی که درباره مرحوم سلحشور افتاد را نمیتوان در یک گزارش روزمره رسانهای منتشر کردچرا که نیاز به صراحت بیشتری دارد. اما عدهای که ظاهری همسو با وی داشتند و در طول ۴۳ سال بودجهخواری در سینما و سیما نتوانستند یک اثر قابل اعتنا در تاریخ تولیدات نمایشی پس از انقلاب را مانا و ماندگار کنند، آثار مرحوم سلحشور خار چشمهایشان بود. سریال یوسفپیامبر خاورمیانه را کاملا درنوریده بود و در کشورهای عربی مثل مصر برخی شبکههای تلویزیونی علی رغم سیاستهای رایج ضد ایرانی مجبور به پخش چندین باره این مجموعه شدند.
محمدرضا عباسیان مدیر سابق رسانههای تصویری بارها این روایت را در مناسباتهای عمومی و رسانهای درباره اشتیاق مسئولان کشورهای عربی نسبت به این سریال مطرح کرده است. او در این روایتها میگوید به هر کشوری در منطقه سفر میکرد نخستین مطالبه مدیران فرهنگی از او لوح فیزیکال و با کیفیت سریال یوسف پیامبر بود. به واسطه موفقیت این سریال، مردان آنجلس نیز در بسیاری از شبکههای تلویزیونی خاورمیانه پخش شد و هیچگاه مدیران رسانهملی از میزان پخش و فروش رایت تلویزیونی این سریال گزارشی منتشر نکردند.
طبیعی است که در این شکل ریلگذاری، حسادتهای ساختاری در فضای فرهنگی کشور تمام مسیر افتخار تولیدات نمایشی ایرانی را به اسکار و فیلمهای فرهادی گره خواهد زد و هیچگاه از موفقیتهای منطقهای و مردمیتر این سریال قرآنی کمتر گفته خواهد شد.
هر کارگردان عرب زبانی وارد ایران میشد از اقبال تودههای عرب زبان نسبت به این سریال قرآنی سخن میگفت. با این تفاوت که اینجا مرحوم سلحشور توسط رسانههابه دلیل عدم انکار عقایدش محاکمه میشدتا اینکه این نویسنده و کارگردان سینما با مرگ مشکوکی چشم از جهان فروبست. مراسم تدفین او در ابعاد باشکوهی حتی گسترده از مراسم مرحوم علی حاتمی برگزار شد تا عیار محبوبیت و مردمی بودنش در مراسم تدفینش عیان شود.
از تراژیکترین رخدادهای مراسمهای خاکسپاری و ترحیم مرحوم سلحشور حضور مدیرانی فرهنگی بود که از تامین بودجه ساخت سریال امتناع کردند اما در مقابل دوربینهای تلویزیونی شیفتهوار از هنر سلحشور خطابه سرودند و در پایان این سروده از ساختن نشدن سریال موسی(ع) ابراز تاسف کردند.
پس از مرگ مرحوم سلحشور ساختار خموده فرهنگی کمی به خودش آمد و تلاش کرد پروسه ساخت این سریال را احیا کند و این کار دشوار را به رفیق و همراه سالیان این مرحوم «جمال شورجه» سپرده شد.
شورجه نیز پس از مدت کوتاهی دچار بیماریهای مختلفی شد و نشستن او را روی ویلچر نشان داد که کارگردانی این سریال باید به فرد دیگری سپرده شود.
تهیهکنندگی این سریال را احمدمیرعلائی برعهده داشت. تهیهکنندهای که فیلم موفقی را در کارنامه سینماییاش ثبت نکرده و در حوزه مدیریت سینمایی کارنامه معتبری ندارد. اگرچه یارانش تلاش میکنند تولید فیلم استرداد را به مدیریت او در بنیاد سینمایی فارابی نسبت دهند اما مدیریت میرعلائی در فارابی وضعیت پایداری نداشت و حتی نتوانست در اواخر دولت دهم سرنوشت تولید فیلم چمران حاتمیکیا را به سرانجام برساند. متاسفانه خلا مدیریتی سبب شد که پروژه «چ» در نیمه راه به سازمان اوج واگذار شود و برای اثبات این عدم ثبات مدیریت کافیست از این طیف خاص سئوال کنیم که تهیهکننده نخست فیلم چمران به چه سرنوشتی دچار شد؟
با توجه به وخامت حال شورجه زمان از دست میرفت و اقدام عاجلی از سوی تهیهکننده صورت نمیپذیرفت و کلید خوردن سریال دائما به موعد دیگری موکل میشد تا اینکه برای سکانداری سریال ابراهیم حاتمیکیا انتخاب شد و پس از مدتی سید محمود رضوی جایگزین احمدمیرعلائی شد.
طبیعی است که با انتخاب رضوی معادله بازی رسانهای تقریبا تغییر کند. اگر احمد میرعلائی با همان کارنامه زیرمتوسط این پروژه را پیش میبرد، این سریال به کارویژه عملیات رسانهای تبدیل نمیشد. از سوی دیگر حاتمیکیا مجبور بود با شرایطی غیرآرتیستیک و کاملا اداری پروژه را پیش ببرد. رضوی یکی از چهرههای کارکشته سینماست که در فعالیت بیش از یک دههای خود کارنامه قابل اعتنایی از خود به جای گذاشته و میتوان اطیمنان داشت شرایط تولید را از سیکل اداری خارج و فضایی کاملا هنری برای تولید آن فراهم کند.
حالا جریان انقلابی با تهیهکننده انقلابی مواجه است که میتواند کارزار تولید این سریال را به سرانجام برساند.
چرا تولید سریال موسی (ع) برای جمهوری اسلامی اهمیت دارد؟
دستاندازیها، تخریبها ومرگ پر از ابهام مرحوم سلحشور و بیماریهای گوناگون جمال شورجه نشان میدهد چرا این پروژه نمیتواند از یک هزارتوی سخت عبور کند.
ظاهرا این پروژه درباره سلوک و زیست حضرت موسی (ع)، اما به واقع این پروژه درباره بنیاسرائیل است. دست کم یک چهار قرآن به روایات مختلف درباره این پیامبر آسمانی و قصص قوم بنیاسرائیل اختصاص دارد. در قرآن کریم به صورت مفصّل به بیان زندگی، ویژگی ها و نوع برخورد «بنی اسرائیل» با پیامبران پرداخته شده است. در قرآن کریم، 41 بار از این قوم نام برده شده، همچنین در عهدین، سیر تحوّلات و اوصاف آنان در سفرهای گوناگون بیان شده است.
درباره بنی اسرائیل در منابع تاریخی اسلامی مطالب زیادی نقل شده و حکایت زندگی آنان از آغاز تا پایان مطرح گردیده است، اما با نگاهی اجمالی میتوان که بسیاری از این مطالب برگرفته از عهدین و فاقد مقبولیت قرآنی هستند.
یکی از اقوامی که به صورت مفصّل مورد توجه قرآن قرار گرفته و آیات زیادی به ذکر وقایع و حوادث و گاه ویژگی های آنان پرداخته است، قوم بنی اسرائیل است. قرآن حتی به بیان بسیاری از اموری که بنی اسرائیل بر سر آن اختلاف نظر دارند نیز پرداخته است.
علّامه طباطبائی در بحثی ذیل یکی از آیات میفرماید: بنی اسرائیل با آنکه مدعی بودند همیشه بر دین جدّشان حضرت ابراهیم(علیه السلام) بوده و خدای یگانه و غیر جسمانی را پرستش می کنند، اما چون دارای خویی مادی و حسی بودند، و اصالت حقیقی را در ماورای حس نمیدانند و چون سال ها در خدمت قبطیان بت پرست بودند، به همین دلیل، با دیدن نشانه هایی از بت پرستی به سرعت به آن روی می آوردند.
قرآن کریم در آیه ای از اینکه بنی اسرائیل با وجود نشانه های زیادی که خداوند برای آنان فرستاد، باز هم در گمراهی بودند، آنان را مورد مذمّت قرار می دهد: (سَلْ بَنِی إِسْرَائِیلَ کَمْ آتَیْنَاهُم مِّنْ آیَة بَیِّنَة وَمَن یُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللّهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ) (بقره: 211) این نشانه ها شامل مار شدن عصای موسی(علیه السلام)، سایه انداختن ابرها بر سر بنی اسرائیل در روزهای آفتاب سوزان، شکافته شدن دریا و غرق شدن فرعون و انزال من و سلوی برای آنان بود. اما آنان کفر ورزیدند و گناهانی مانند نقض عهد، قتل انبیا و ترک وصیت های حضرت موسی(علیه السلام) را مرتکب شدند
ساخت پروژه موسی به مراتب از ساخت فیلم مصائب مسیح (مل گیبسن) در ایران دشوارتر است. هر پروژهای که حتی گوشهای از آن به انحرافات بنیاسرائیل اشاره میکند با مصائب سنگینی مواجه خواهد شد.
از سودیگر عموم پروژه سینمایی درباره پیامبران در سطح جهانی با انحرافات عقیدتی همراه استکه نمونه شاخص آن فیلم نوح (ع) دارن آنوفسکی است.
اما قصه موسی روایتی بر اساس مصادیق انحرافی یا برگرفته از عهدین نیست. این یک روایت قرآنی است که برای ساخت آن در جمهوری اسلامی از نبرد مستقیم با حاکمیت رژیم اشغالگر قدس واجبتر است. انحرافهای عقیدتی بنیاسرائیل هزاران سال بعد نمود واضحی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در سراسر جهان به خود گرفته است و قطعا ساخت این پروژه جنجالی درباره ریشههای بنیاسرائیل تاثیرات گستردهای در خاورمیانه خواهد داشت. متاسفانه دستگاههای فرهنگی کشور با مناسبات جهانی تولید فیلم و سریال و اثرات وضعی منطقهای آن آنچنان آشنا نیستند و اگر سطح این آگاهی به مناسبات گسترش مییافت، بسیاری از مسئولان اصرار و تلاش خود را برای ساخت سریال موسی(ع) چند برابر میکردند. ساخت چنین اثری مصداق جنگ نظامی مستقیم با ایالات متحده و رژیم اشغالگر و پیروزی قطعی است.
پاپاراتزیها پروژه «گوساله سامری» را با هجمه دروغین درباره بودجه سریال آغاز کردند؟
در دو روز اخیر پروژه گوساله سامری توسط پاپاراتزهای مجازی با دستمایه قرار دادن یک گزارش محاسباتی افسانهای درباره بودجه سریال کلید خورده است. چهارم دیماه جلسهای با حضور وزیر فرهنگ در کمیسیون فرهنگی مجلس برگزار شد، رایزنیهایی که ظاهراً به اختصاص بودجههای قابل توجه برای برخی تولیدات الف ویژه تلویزیون منجر شده است.
حجتالاسلام محمدرضا میرتاج الدینی نائب رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی درباره تولیدات الف ویژه سیما گفتوگویی را با خبرگزاری تسنیم انجام داد و گفت: در مقابل رسانههای استکباری و دیکتاتوری رسانهای علیه انقلاب اسلامی شکل گرفته، لازم است رسانههای داخلی از جمله صداوسیما را تقویت کنیم که در دو دهه گذشته فیلم فاخری تولید نشده و شاهد آن نبودهایم. بعد از سریال «امام علی(ع)» و «مختارنامه» یا سریالی درباره امام رضا(ع) – «ولایت عشق» – از این نوع سریالهای فاخر کم داریم. سریالهایی که الف ویژه و فاخرند و هزینهها و اعتبارات سنگینی را میطلبد.»
میرتاج الدینی تاکید کرد: «باید تشکر کنیم از صداوسیما که دو سالی است سریال فاخرِ «سلمان فارسی» را آغاز کرده و سناریویِ «حضرت موسی(ع)» را هم پیش میبرد. بالأخره هرکدام از این سریالها، دو هزار میلیارد بودجه میخواهند. سالی هزار میلیارد باید تزریق بشود تا اینها راه بیفتند. با بودجههای محدود صداوسیما به جایی نمیرسند و ما باید به دنبال منابع جدید برای حمایت از این کارهای بزرگ، نوسازی تجهیزات رسانه ملّی و آنتنهایی که دارند؛ ماهوارههایی که قرارداد میبندند و بخشهای خصوصی و تحریمهایی که ایجاد میشود.»
همزمان با این انتشار این اظهار نظر از سوی میرتاجالدینی، خبرآنلاین با تحلیل اظهارات این نماینده مجلس گزارشی را منتشر کرد و در بخشی از آن نوشت: وقتی بعد از پنج سال برآورد این سریال از ۲۰۰ میلیارد تومان به ۲ هزار میلیارد تومان رسیده و ده برابر شده، در حالی که هنوز ساختش شروع نشده؛ میتوان به این نتیجه رسید که هزینه نهایی تولید رقمی نزدیک به ده هزار میلیارد تومان خواهد بود چرا که در کمترین حالت هزینه نهایی یک سریال الف ویژه ۳ برابر برآورد اولیه است. تنها پروژهای که همان میزان برآورد شده به اتمام رسید، سریال «مدار صفر درجه» به کارگردانی حسن فتحی بود در حالی که سریالهای دیگر مثل «معمای شاه» با زیر ده میلیارد تومان برآوردشان شروع شد و نهایتا با ۵۶ میلیارد تومان به پایان رسید این یعنی هزینه نهایی ساخت سریال «معمای شاه» دو برابر سریال «مختار نامه» بوده است.
تحیل خبر آنلاین به سرعت تبدیل به خبری با تیتر بودجه دههزارمیلیارد تومانی سریال موسی شد و فوج حملات به سمت تهیهکننده سریال در فضای مجازی آغاز شد.
دست کم تمام افرادی که پس از آشوبهای اخیر بابت موضع گیری های اخیر رضوی از او دلخور بودند، پیامهای انتقادی خود را منتشر کردند.
مهاجم با عناوین حقیقی و حقوقی دارای گستردگی و تنوع بسیار جالبی بودند. سیامک رحمانی سردبیر سابق مجله پیام دامپزشکان که برای هر شماره با یک سلبریتی درباره نگاهداری حیوان خانگیاش گفتوگویی را تدارک میدید، متلکهایش را در توییتر منتشر کرد.
رهبران خارج نشینی که همچون علی مصلح (کارشناسی سینمایی اینترنشنال) و گلاویژه نادری (مدیر روابط عمومی محصولات محمد صادق رنجکشان) را میتوان به عنوان طرفهای مهاجم به سوی سریال موسی توصیف کرد.
اغلب گزارشها و اظهارنظرهای منتشر شده کاملا هماهنگ و همسو به نظر میرسند و در این مورد خاص رسانههایی که ظاهرا همسو با عقاید سازندگان هستند سکوت پیشه کردهاند و هیچ واکنشی به تحلیل اقتصادی – افسانهای منتشرشده نشان نمیدهند.
بیشتر بخوانید:
واکنش سید محمود رضوی به شایعه بودجه سریال حضرت موسی
با اوجگیری حملات تهیهکننده در توییتر خودش اعداد و ارقام مطرح شده را تکذیب کرد. تولید سریال موسی(ع) کلید نخورده اما پروژه گوسالههای سامری در حال تکمیل شدن است.
حالا باید منتظر ماند و دید مسئولان ارشد سیما در مورد این هجمه گسترده به سیما که دستمایه آن سریال موسی(ع) است چه واکنشی را نشان خواهند داد.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، امام جواد (ع) در شرایطی به دنیا آمدند که حدود ۵۰ سال از عمر شریف پدرشان، امام رضا علیهالسلام، میگذشت و ایشان تا آن سن صاحب فرزندی نشده بودند. این در حالی بود که بنا به فرموده پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله، ائمه اطهار علیهم السلام به تعداد ۱۲ نفر یکی پس از دیگری به امامت میرسند و هر امام معصوم فرزند امام قبل از خود خواهد بود. فرزند نداشتن امام رضا علیه السلام تا حدود نیم قرن که از عمر شریف ایشان میگذشت، امتحانی از جانب خدای متعال برای مردم و البته شیعیان بود تا اعتقادات سنجیده شود. به طوری که به نقل از منابع تاریخی عدهای از مردم جاهل و سست ایمان، بنای آزار امام رضا علیه السلام را گذاشتند تا اینکه چشم جهان به جمال نورانی امام جواد علیه السلام روشن شد. بعد از آن هم رویدادهایی در زندگی آن امام بزرگوار اتفاق افتاد، از جمله اینکه ایشان ناچار ناگزیر به ازدواج با دختر مأمون یعنی دختر قاتل پدر خود شدند.
در گفتوگویی که با حجتالاسلام مهدی پیشوایی، پژوهشگر اسلامی و نویسنده کتاب سیره پیشوایان انجام شده، به بررسی بخشهایی از رویدادهای زمان تولد و زندگی امام جواد علیه السلام پرداخته است. آن طور که این کارشناس دینی شرح میدهد تا زمانی که امام جواد علیه السلام به دنیا بیایند، مدت زیادی گذشته بود و امام رضا علیه السلام به عنوان امام هشتم شیعیان فرزندی نداشتند. اما به هر حال همه میدانستند که شیعیان دوازده امام خواهند داشت که یکی فرزند امام قبل از خود خواهد بود. اما گویا در طول سالهایی ظاهراً این تولد به وقفه افتاده بود. به همین دلیل مردم نادان طعنهها و آزارهایی به امام رضا علیه السلام میدادند که البته محک ایمان خود آنها بود. چون امام رضا علیه السلام با علم الهی میدانستند که از نسل ایشان فرزند مبارکی به دنیا خواهد آمد که امام بعد از ایشان است. اما بعضی از مردمی که ایمان قوی نداشتند و کمصبر بودند، حتی در امامت آن حضرت شک کرده بودند.
مادر امام جواد علیه السلام
درباره زندگی و شخصیت مادر امام جواد علیه السلام اطلاعات کمی داریم. ایشان چه شخصیتی داشتند و از لحاظ مرتبه دینی و اعتقادی در چه مقامی بودند که لیاقت مادری امام معصوم را به دست آوردهاند؟
مادر امام جواد علیه السلام بانوی مکرمی است که گفته شده نوبی نژاد بوده و از سمت افریقا بود. ایشان سبیکه یا خیزران نام داشت. او از خاندان ماریه قبطیه بود. افرادی که با خاندان اسلامی و تاریخ صدر اسلام آشنایی داشته باشند حتماً میدانند که وقتی پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله ترویج و تبلیغ اسلام را آشکارا کردند و این آیین آسمانی را به صورت جهانی و علنی تبلیغ فرمودند، به تمام مسئولان و حاکمان آن زمان نامههایی نوشتند و آنها را به اسلام دعوت کردند. در این میان نامهای برای پادشاه مصر نوشته و اسلام را به آنها معرفی کردند.
در این زمان، پادشاه مصر به حسب ظاهر اظهار تمایل کرد و نشان داد که علاقه دارد. در عین حال فرستاده پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله را مورد تکریم و احترام قرار داد. زمانی هم که پیک آن حضرت قصد بازگشت از مصر را داشت، پادشاه مصر مرکب و اسبی به نام دُلدُل را برای آن حضرت به عنوان هدیه فرستاد و در عین حال دو خواهر را به عنوان کنیز برای ایشان فرستاد.
یکی از این دو خواهر، ماریه نام داشت و چون از خاندان قبطی مصر بود، به ماریه قبطیه معروف شده بود. قبطیه اشاره به نژاد و قبیله او دارد. در مورد مادر امام جواد علیه السلام هم عنوان شده که ایشان از نسل این بانو، یعنی ماریه قبطیه بودند.
مادر امام جواد علیه السلام از لحاظ شخصیت و مقامات اعتقادی و اخلاقی در مراتب بالایی بود. به طوری که یکی از برترین و باتقواترین زنان زمان خود بود. مقام ایشان به اندازهای بود که امام رضا علیه السلام از ایشان به عنوان بانویی بافضیلت، پاکدامن و بلندمرتبه یاد کردهاند.
تنها فرزند امام رضا علیه السلام
با وجود اینکه امام موسی کاظم علیه السلام، یعنی پدر بزرگوار امام رضا علیه السلام، فرزندان زیادی داشتند اما امام رضا علیه السلام پسری جز امام جواد علیه السلام نداشتند. درست است؟
بله. خداوند تنها یک پسر و به روایتی تنها یک فرزند به امام رضا علیه السلام عنایت فرمودند که او، امام جواد علیه السلام است. در روایتی کلثم بن عمران نقل کرده است که به امام رضا علیه السلام عرض کردم: شما که فرزند دوست دارید، دعا کنید تا خداوند پسری به شما عنایت کند. آن حضرت فرمودند: «به من فقط یک پسر عطا میشود که او وارث من و امام بعد از من خواهد بود.»
در مطلب دیگری هم نوشته شده که جنان بن سدیر نقل کرده که از امام رضا علیه السلام سؤال کردم: «آیا امامی هست که پسر نداشته باشد؟» آن حضرت فرمودند: «برای من غیر از یک پسر نخواهد بود ولی خدای مهربان فرزندان زیادی را از او به وجود خواهد آورد.»
همراهی پدر با فرزند
میدانیم که امام رضا علیه السلام به دستور مأمون از مدینه به مرو تبعید شده بودند. اما امام جواد علیه السلام در مدینه به دنیا آمدند. آیا زمان تولد ایشان، امام رضا علیه السلام در مدینه بودند؟
روایت شده که وقتی امام جواد علیه السلام متولد شدند، امام رضا علیه السلام در تمام شب بالای گهواره ایشان بوده و با ایشان گفتوگو میکردند، نوازش میدادند و این کار را چند شب متوالی انجام میدادند.
از طرف دیگر عنوان شده که آن زمانی که امام جواد علیه السلام با نام مبارک محمد به دنیا آمدند، امام رضا علیه السلام به یاران و اصحاب خود فرمودند: «امشب پسری برای من به دنیا میآید که مانند حضرت موسی علیه السلام دریاها را میشکافد.» سپس فرمودند که: «او شهید میشود به طوری که اهل آسمان برای او گریه میکنند. او شهید خشم و غضب خواهد شد و خداوند به قاتل او غضب میکند. به طوری که قاتل و کشنده او بعد از ارتکاب قتل، در دنیا عمری نخواهد داشت و خداوند در عذاب دردناک او تعجیل خواهد کرد.»
امتحان مردم قبل از تولد امام جواد علیه السلام
گفته شده که خداوند این فرزند مبارک را در سن حدود ۵۰ سالگی امام رضا علیه السلام به ایشان عنایت کرد. آیا میتوان این رویداد را یکی از امتحانات و محک ایمان مردم و شیعیان آن دوران دانست؟
تا زمانی که امام جواد علیه السلام به دنیا بیایند، مدت زیادی گذشته بود و امام رضا علیه السلام به عنوان امام هشتم شیعیان فرزندی نداشتند. اما به هر حال همه میدانستند که شیعیان دوازده امام خواهند داشت که یکی فرزند امام قبل از خود خواهد بود. اما گویا در طول سالهایی ظاهراً این تولد به وقفه افتاده بود. به همین دلیل مردم نادان طعنهها و آزارهایی به امام رضا علیه السلام میدادند که البته محک ایمان خود آنها بود.
چون امام رضا علیه السلام با علم الهی میدانستند که از نسل ایشان فرزند مبارکی به دنیا خواهد آمد که امام بعد از ایشان است. اما بعضی از مردمی که ایمان قوی نداشتند و کمصبر بودند، حتی در امامت آن حضرت شک کرده بودند.
دعای مستجاب
این مطلب به آن معنی است که امام رضا علیه السلام پیش از تولد امام جواد علیه السلام مورد آزار مردم قرار داشتند؟
گروهی از مردم این طور شک کرده بودند و ایشان را آزار میدادند. به عنوان مثال در ماجرایی که حسن بن بشار واسطی نقل کرده، گفته که حسن بن قیامی صیرفی خواست تا امام رضا علیه السلام را ملاقات کند. وقتی امام رضا علیه السلام به او اجازه داد، او مقابل آن حضرت ایستاد و گفت: «تو امام هستی؟» امام فرمودند: «بله» او گفت: «من شهادت میدهم که تو امام نیستی!»
امام رضا علیه السلام فرمودند: «از کجا میدانی که امام نیستم؟» او گفت: «از امام صادق علیه السلام برای من نقل شده که فرمودند امام نباید بدون فرزند باشد، بلکه هر امام فرزند امام قبل از خود خواهد بود. این در حالی است که شما به این سن رسیدهای و هنوز پسری نداری!»
همان موقع امام رضا علیه السلام سر خود را به سوی آسمان بلند کرده و این طور دعا کردند: «اللهم إنی أشهدک إنه لا تمضی الایام و اللیالی حتی ترزقنی ولدا یملاء الارض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا.» وقتی ما حساب کردیم متوجه شدیم فاصله آن روزی که امام رضا علیه السلام چنین دعا کردند تا روز تولد امام جواد علیه السلام، به اندازه مدت بارداری زنان شد. گویا دعای آن حضرت همان لحظه به اجابت رسید و خداوند امام جواد علیه السلام را به ایشان هدیه دادند.
همسر امام جواد علیه السلام
در مورد شخصیت و موقعیت همسر امام جواد علیه السلام کمتر مطلبی عنوان شده است. گاهی این شبهه به وجود میآید که آیا دختر مأمون، همسر امام جواد علیه السلام و مادر امام هادی علیه السلام بود؟
این طور نیست. مادر امام جواد علیه السلام، دختر مأمون نبود. یکی از تفکرات و اندیشههای مأمون این بود که دختر خود را به همسری امام معصوم درآورد تا شاید از دختر او فرزندی به دنیا بیاید تا نسل او با نسل رسول گرامی اسلام صلیالله علیه و آله گره بخورد. درواقع یکی از انگیزههای مأمون برای ازدواج دخترش، ام فضل با امام علیه السلام همین مطلب بود تا دخترش صاحب فرزند شود تا او نوه مشترک مأمون و پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله باشد.
آیا چنین اتفاقی افتاد؟
خیر. مأمون هیچ گاه به این آرزو نرسید. چراکه اصولاً اراده خدا بر این قرار نداشته که نسل رسول گرامی اسلام صلیالله علیه و آله با نسل آن ملعون پیوندی داشته باشد. به این ترتیب ازدواج ام فضل با امام جواد علیه السلام بدون فرزند بود. پس او مادر هیچ امامی نبود.
پس امام جواد علیه السلام همسر دیگری جز دختر مأمون داشتند.
بله. ایشان در عین حال با سمانه مغربیه هم ازدواج کرده بودند که البته ایشان به عنوان کنیز امام بودند. یا این وجود از آنجا که سمانه مغربیه زنی مؤمن، پاکدامن و باتقوا بود شأن و منزلت پیدا کرد تا مادر امام بعدی یعنی امام هادی علیه السلام باشد. در عین حال موسی مبرقع و حکیمه خاتون که از امامزادههای عظیمالشأن هستند، از فرزندان امام جواد علیه السلام است.
پاسخ به یک شبهه
اما در اینجا یک سؤال و شبهه مهم به وجود میآید مبنی بر اینکه چطور امام جواد علیه السلام با دختر کسی ازدواج کردند که قاتل پدر ایشان بوده؟
دقت کنید که این ازدواج با زور و اجبار مأمون اتفاق افتاد و امام جواد علیه السلام امکان مخالفت نداشتند و چون مأمون همان طور که امام رضا علیه السلام را به شهادت رسانده بود، جان امام جواد علیه السلام را هم به نوعی تهدید میکرد. پس آن حضرت ناچار به این ازدواج شدند. حتی ایشان در آن زمان به سن بلوغ هم نرسیده بودند. اما مأمون با اصرار و به ستوه درآوردن حضرت، ایشان را وادار به ازدواج با دخترش کرد.
درست است که مأمون، امام رضا علیه السلام را به شهادت رسانده اما نباید فراموش کرد که او شخص اول حکومت و خلافت است و قدرت فراوانی دارد و مخالفت با او و رد کردن پیشنهادش به معنای مقابله با او و ایستادن در برابر اوست. به عبارت دیگر امام جواد علیه السلام اگر بیشتر در برابر این ازدواج مقاومت میکردند و نمیپذیرفتند، در حقیقت دشمنی خود و مخالفت صریح خود با خلیفه را نشان میدادند.
رد درخواست خلیفه به معنای دشمنی با او بود و بهانهای به دست مأمون میداد که با امام جواد علیه السلام مقابلهای سخت داشته باشد. لذا امام جواد علیه السلام چارهای نداشتند جز اینکه این پیشنهاد را بپذیرند. البته همان طور که اشاره شد، دختر مأمون تنها همسر امام علیه السلام نبود. امام ازدواج دیگری هم داشتند و امام هادی علیه السلام از همسر دیگر امام جواد علیه السلام به دنیا آمدند و دختر مأمون که در نهایت قاتل امام جواد علیه السلام هم شد، شایستگی این را پیدا نکرد که از امام جواد علیه السلام دارای فرزند شود.