امید است نمایندگان بصیر و انقلابی این مجلس با درک حساسیت موضوع و ضرورت جهاد کبیر در مقابل نرمالیزاسیون تحمیلی دشمن، از هرگونه اقدامی که به ترویج سنتهای غلط و وارداتی صهیونیسم میانجامد، پرهیز کنند.
به گزارش مجاهدت از مشرق، سبحان حافظی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: سبت یا شَبّات (שבת) به معنای شنبه از سنتهای آیینی یهود است که اشاره به تعطیلی این روز در این دین دارد. ادیان ابراهیمی هر یک برای خود یک روز تعطیلی در هفته دارند که برگرفته از آموزههایشان است. یهودیان هم بر اساس کتابهای مقدس موجودشان معتقدند که خداوند جهان را در شش روز آفریده و روز هفتم به استراحت پرداخته است، لذا تعطیلی هفتگیشان، شنبه تعیین شده است. البته وجه تمایز جدی روز تعطیلی یهود با دیگر ادیان این است که یهودیان معتقدند که خداوند در این روز انسانها را از هرکاری جز عبادت نهی کرده و این در سایر ادیان از جمله اسلام نیست.
بر اساس شریعت شفاهی یهود (میشنا) بهطور مشخص انجام ۳۹ کار در شبات ممنوع است؛ از جمله شخم زدن، پاشیدن بذر، درو کردن، خوشه دسته کردن، خرمنکوبی، باد دادن به خرمن، انتخاب، غربال کردن، خرد کردن، خمیر کردن، آشپزی، برش، شستن، زدن پشم، رنگرزی، نخریسی، نخبافی، ساختن غربال، بافتن، تقسیم دو رشته، گره زدن، بازکردن، دوزندگی، پاره کردن، شکار، ذبح و قصابی، کندن پوست، نمک زدن به گوشت، ترسیم، صاف کردن، بریدن، نوشتن، فرستادن چیزی، ساختن مثلاً دیوار، خراب کردن، خاموش کردن آتش، افروختن آتش، کمک نهایی برای به پایان رساندن یک کار، جابهجا شدن به بیرون از محل سکونت.
همانگونه که میدانیم در اسلام صرفاً هنگامه اقامه نماز جمعه توصیه به تعطیلی کسبوکار شده و در سایر اوقات فعالیت ممنوع نیست. از طرفی میدانیم که در قرآن کریم هم به خلقت آسمانها و زمین در شش روز اشارهشده، اما آموزههای اسلامی، ذات باریتعالی را از نیاز به «استراحت» و چیزهایی از این قبیل بینیاز میداند. معلوم نیست آنچه در عمل امروز یهود است، دقیقاً همان باشد که در زمان حضرت موسی (ع) تشریع شده باشد. ما تنها بر اساس آیات قرآن کریم میدانیم یهودیان از شکار در شنبه نهی شده بودند. مشهور است که «طمع» و «ثروتاندوزی» از رذائل بنیاسرائیل بوده و پارهای از مفسران معتقدند تعطیلی شنبه در واقع ابزار تنبیهی شارع مقدس برای مهار طمعورزی یهود است تا حداقل یک روز هفته را از فعالیت اقتصادی دست بردارند و مشغول عبادت خداوند شوند.
بر این اساس حکم تعطیلی سبت بر ادیان دیگر تشریع نشده و بهخصوص در سنت اسلامی شنبه اولین روز کاری هفته قرار گرفته است. هرچند بیشتر جمعیت کشورهای غربی را مسیحیان تشکیل میدادهاند، اما نفوذ سرمایهسالاران یهود در محافل سیاسی و اقتصادی غرب و بازارهای دنیا، باعث شد بهتدریج در برخی کشورهای غربی علاوه بر یکشنبه، شنبه نیز تعطیل شود و در حال حاضر در بسیاری از بازارهای دنیا و اقتصاد سرمایهداری تعطیلی آخر هفته (Weekend) دو روز شنبه و یکشنبه باشد. در واقع روز پول و ثروت یهود چربید و سنت اختصاصی یهود که در واقع مجازات طمعورزی آنان بود به سنت اقتصادی و حتی سیاسی دنیا تبدیل شد. نکته تأسفبارتر آن است که حتی در بسیاری از کشورهای اسلامی نیز از همین سنت تحمیلی غرب و یهود پیروی شده و تعطیلات هفته دو روز شنبه و یکشنبه است. جالب اینجاست که برخی کشورها حتی حاضر شدهاند تعطیلی مسیحیان (یکشنبه) را نپذیرند، اما تعطیلی یهود را به اسم همگامی با بازارهای جهانی پذیرفتهاند. به نظر میرسد جریان چراغ خاموش «آنوسی» در حاکم کردن تعطیلی شنبه در بسیاری از کشورهای اسلامی نقشآفرین بوده و بهطور مشخص سرپل جریان تطبیع (عادیسازی روابط با رژیمصهیونیستی) در امارات متحده عربی واسطه اصلی طرح این موضوع در کشورهای عربی و اسلامی بوده است.
در کشور ما نیز برخی بهطور مشکوکی هرچند سال یکبار در مجالس و دولتهای مختلف این ایده را مطرح کردهاند و عمدتاً هم بهانه این پیشنهاد را همگامی با بازارهای جهانی اعلام نمودهاند. البته جای این پرسش هست که آیا در حال حاضر بخش خصوصی ما -که بیشتر فعالیتهای بازرگانی خارجی ما را بر عهده دارد- منعی برای کار در روز پنج شنبه یا جمعه دارد که روز تعطیلی را باید جابهجا کنیم؟ از طرفی یک میلیون معلم و ۱۵ میلیون دانشآموز چه ارتباط تجاری با دنیا دارند که بگوییم شنبه سر کلاس نروید و بهجایش مثلاً پنج شنبه بروید؟ از اینها گذشته کشوری، چون چین بهعنوان دومین قدرت اقتصادی کنونی و اولین قدرت اقتصادی آینده جهان، وقتی ۱۲ ساعت با اروپا و امریکا فاصله زمانی دارد و درست زمانی که چینیها سر کارند، اروپایی در تختخواباند و برعکس، آیا این عدم همزمانی، چین را از پیشرفت اقتصادی بازداشته است؟
چه دلیلی دارد که نظام اسلامی و ساختارهای حکومتی آن مجبور به پذیرش تحمیل یک سنت یهودی بشوند و روز یکشنبه را آغاز هفته کاری خود قرار دهند؟ آیا جز این است که این بخشی از کلان پروژه صهیونیستها برای تحمیل نرمهای خود بر جهان است و متأسفانه برخی واسطه نرمالیزاسیون در این میان هستند. رهبر معظم انقلاب اسلامی چند سال پیش با هشدار به تبعیت از نرمهای تحمیلی دشمن، در ذیل مفهوم جهاد کبیر فرمودند: «دشمن را باید شناخت و در مقابل کارهای او باید حساسیت نشان داد؛ حتی اگر نسخه اقتصادی هم به ما میدهند، باید بااحتیاط برخورد کرد؛ مثل این است که دشمنی بیاید به انسان یک دارویی را بدهد و بگوید آقا، این دارو را بخور برای فلان بیماری؛ شما احتیاط میکنید؛ احتمال دارد در داخل این دارو زهر گذاشته باشد. نسخه سیاسی و نسخه اقتصادی دشمن هم باید بااحتیاط مورد توجه قرار بگیرد؛ حساسیت در مقابل دشمن این است. طبعاً این حساسیت وقتی بود، دیگر تبعیّت نخواهد بود، و عرض کردیم که عدم تبعیت همان جهاد کبیر است.»
معالأسف عدهای در مجلس انقلابی –که چنین انتظاری از نمایندگان این مجلس هرگز نمیرفت- به دنبال تجویز نسخه تحمیلی سنت یهود به نام توسعه اقتصادی هستند و متأسفانه زمزمههایی از درون مجلس برای طرح مجدد این تصمیم کاملاً غلط مطرح شده است. امید است نمایندگان بصیر و انقلابی این مجلس با درک حساسیت موضوع و ضرورت جهاد کبیر در مقابل نرمالیزاسیون تحمیلی دشمن، از هرگونه اقدامی که به ترویج سنتهای غلط و وارداتی صهیونیسم میانجامد، پرهیز کنند. اگر بانیان این سیئه بزرگ از تداوم آن اجتناب کنند، اقدام صحیحی انجام دادهاند و در غیر این صورت باید در پیشگاه تاریخ و ملت ایران پاسخگو باشند.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
دستگاههای فرهنگی کشور با مناسبات جهانی تولید فیلم و سریال و اثرات وضعی منطقهای آن آشنا نیستند، در صورت افزایش آگاهی، ساخت سریال موسی(ع) مصداق نبرد مستقیم با آمریکا و اسرائیل است.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق – شامگاه یکشنبه چهارم اردیبهشت ماه ۱۳۹۰ «فرجالله سلحشور» طی مراسمی در جشنواره فیلم کیش تقدیر شد. دبیری این جشنواره را ریاست سازمان سینمایی فعلی بر عهده داشت. زمانی که مرحوم سلحشور به لابی هتل محل استقرار رسید سیدعلیرضا سجادپور، محسن علیاکبری(تهیهکننده) مجتبی علوی (دبیر فعلی جشنواره فیلمهای ورزشی)، جمال شورجه و جمعی دیگر از هنرمندان او را همراهی میکردند.
او با هنرمندانی که او را همراهی میکردند درباره سریال موسی (ع) گفتوگو میکرد و در این جمع دوستانه خبر از اتمام نگارش سریال ۷۲ قسمتی موسی (ع) داد. او از پایان دوره نگارش این پروژه بسیار مسرور بود و میگفت:” هر قسمت این سریال معادل یک فیلم سینمایی است. ” سلحشور آن روز در آن ساعت خاص خوشحال بود که مرحله نگارش سهگانه قرآنیاش را به پایان رسانده و از سوی دیگر مراسم تجلیلی که برای او برگزار شده بود لبخند تلخ و معناداری را روی صورتش نقاشی کرده بود.
در پایان رو به حاضران که در آن جمع حضور داشتند گفت: من نمیتوانم این سریال را بسازم، نمیگذارند… و تلخی کنجکاوبرانگیزی روی صورتش نقش بست. حاضران در آن جمع دوستانه از او سئوال میکردند چه کسی نمیگذارد؟ تو سریالت را خواهی ساخت. مرحوم سلحشور پاسخ داد:” آنقدر سنگاندازی میکند تا این سریال ساخته نشود، میدانم نمیشود و نمیگذارند اما خوشحالم که نگارش فیلمنامه را به اتمام رساندم.
از اردیبهشت 1390 پس از پایان آن مراسم تقدیر تولید حاشیه برای آن مرحوم اوج گرفت. کارشکنیها هیچکدام خارجی نبودند، پروژه تخریب او از داخل کشور کلید خورده بود.
او برای هر مصاحبه یا اظهارنظری ملامت میشد، حتی برای اینکه حیثیت هنری او را لکهدار دارند برای اقتباس قرآنیاش او را به دادگاه کشاندند و با تلاش فراوان او را محکوم کنند.
مجموعه اتفاقاتی که درباره مرحوم سلحشور افتاد را نمیتوان در یک گزارش روزمره رسانهای منتشر کردچرا که نیاز به صراحت بیشتری دارد. اما عدهای که ظاهری همسو با وی داشتند و در طول ۴۳ سال بودجهخواری در سینما و سیما نتوانستند یک اثر قابل اعتنا در تاریخ تولیدات نمایشی پس از انقلاب را مانا و ماندگار کنند، آثار مرحوم سلحشور خار چشمهایشان بود. سریال یوسفپیامبر خاورمیانه را کاملا درنوریده بود و در کشورهای عربی مثل مصر برخی شبکههای تلویزیونی علی رغم سیاستهای رایج ضد ایرانی مجبور به پخش چندین باره این مجموعه شدند.
محمدرضا عباسیان مدیر سابق رسانههای تصویری بارها این روایت را در مناسباتهای عمومی و رسانهای درباره اشتیاق مسئولان کشورهای عربی نسبت به این سریال مطرح کرده است. او در این روایتها میگوید به هر کشوری در منطقه سفر میکرد نخستین مطالبه مدیران فرهنگی از او لوح فیزیکال و با کیفیت سریال یوسف پیامبر بود. به واسطه موفقیت این سریال، مردان آنجلس نیز در بسیاری از شبکههای تلویزیونی خاورمیانه پخش شد و هیچگاه مدیران رسانهملی از میزان پخش و فروش رایت تلویزیونی این سریال گزارشی منتشر نکردند.
طبیعی است که در این شکل ریلگذاری، حسادتهای ساختاری در فضای فرهنگی کشور تمام مسیر افتخار تولیدات نمایشی ایرانی را به اسکار و فیلمهای فرهادی گره خواهد زد و هیچگاه از موفقیتهای منطقهای و مردمیتر این سریال قرآنی کمتر گفته خواهد شد.
هر کارگردان عرب زبانی وارد ایران میشد از اقبال تودههای عرب زبان نسبت به این سریال قرآنی سخن میگفت. با این تفاوت که اینجا مرحوم سلحشور توسط رسانههابه دلیل عدم انکار عقایدش محاکمه میشدتا اینکه این نویسنده و کارگردان سینما با مرگ مشکوکی چشم از جهان فروبست. مراسم تدفین او در ابعاد باشکوهی حتی گسترده از مراسم مرحوم علی حاتمی برگزار شد تا عیار محبوبیت و مردمی بودنش در مراسم تدفینش عیان شود.
از تراژیکترین رخدادهای مراسمهای خاکسپاری و ترحیم مرحوم سلحشور حضور مدیرانی فرهنگی بود که از تامین بودجه ساخت سریال امتناع کردند اما در مقابل دوربینهای تلویزیونی شیفتهوار از هنر سلحشور خطابه سرودند و در پایان این سروده از ساختن نشدن سریال موسی(ع) ابراز تاسف کردند.
پس از مرگ مرحوم سلحشور ساختار خموده فرهنگی کمی به خودش آمد و تلاش کرد پروسه ساخت این سریال را احیا کند و این کار دشوار را به رفیق و همراه سالیان این مرحوم «جمال شورجه» سپرده شد.
شورجه نیز پس از مدت کوتاهی دچار بیماریهای مختلفی شد و نشستن او را روی ویلچر نشان داد که کارگردانی این سریال باید به فرد دیگری سپرده شود.
تهیهکنندگی این سریال را احمدمیرعلائی برعهده داشت. تهیهکنندهای که فیلم موفقی را در کارنامه سینماییاش ثبت نکرده و در حوزه مدیریت سینمایی کارنامه معتبری ندارد. اگرچه یارانش تلاش میکنند تولید فیلم استرداد را به مدیریت او در بنیاد سینمایی فارابی نسبت دهند اما مدیریت میرعلائی در فارابی وضعیت پایداری نداشت و حتی نتوانست در اواخر دولت دهم سرنوشت تولید فیلم چمران حاتمیکیا را به سرانجام برساند. متاسفانه خلا مدیریتی سبب شد که پروژه «چ» در نیمه راه به سازمان اوج واگذار شود و برای اثبات این عدم ثبات مدیریت کافیست از این طیف خاص سئوال کنیم که تهیهکننده نخست فیلم چمران به چه سرنوشتی دچار شد؟
با توجه به وخامت حال شورجه زمان از دست میرفت و اقدام عاجلی از سوی تهیهکننده صورت نمیپذیرفت و کلید خوردن سریال دائما به موعد دیگری موکل میشد تا اینکه برای سکانداری سریال ابراهیم حاتمیکیا انتخاب شد و پس از مدتی سید محمود رضوی جایگزین احمدمیرعلائی شد.
طبیعی است که با انتخاب رضوی معادله بازی رسانهای تقریبا تغییر کند. اگر احمد میرعلائی با همان کارنامه زیرمتوسط این پروژه را پیش میبرد، این سریال به کارویژه عملیات رسانهای تبدیل نمیشد. از سوی دیگر حاتمیکیا مجبور بود با شرایطی غیرآرتیستیک و کاملا اداری پروژه را پیش ببرد. رضوی یکی از چهرههای کارکشته سینماست که در فعالیت بیش از یک دههای خود کارنامه قابل اعتنایی از خود به جای گذاشته و میتوان اطیمنان داشت شرایط تولید را از سیکل اداری خارج و فضایی کاملا هنری برای تولید آن فراهم کند.
حالا جریان انقلابی با تهیهکننده انقلابی مواجه است که میتواند کارزار تولید این سریال را به سرانجام برساند.
چرا تولید سریال موسی (ع) برای جمهوری اسلامی اهمیت دارد؟
دستاندازیها، تخریبها ومرگ پر از ابهام مرحوم سلحشور و بیماریهای گوناگون جمال شورجه نشان میدهد چرا این پروژه نمیتواند از یک هزارتوی سخت عبور کند.
ظاهرا این پروژه درباره سلوک و زیست حضرت موسی (ع)، اما به واقع این پروژه درباره بنیاسرائیل است. دست کم یک چهار قرآن به روایات مختلف درباره این پیامبر آسمانی و قصص قوم بنیاسرائیل اختصاص دارد. در قرآن کریم به صورت مفصّل به بیان زندگی، ویژگی ها و نوع برخورد «بنی اسرائیل» با پیامبران پرداخته شده است. در قرآن کریم، 41 بار از این قوم نام برده شده، همچنین در عهدین، سیر تحوّلات و اوصاف آنان در سفرهای گوناگون بیان شده است.
درباره بنی اسرائیل در منابع تاریخی اسلامی مطالب زیادی نقل شده و حکایت زندگی آنان از آغاز تا پایان مطرح گردیده است، اما با نگاهی اجمالی میتوان که بسیاری از این مطالب برگرفته از عهدین و فاقد مقبولیت قرآنی هستند.
یکی از اقوامی که به صورت مفصّل مورد توجه قرآن قرار گرفته و آیات زیادی به ذکر وقایع و حوادث و گاه ویژگی های آنان پرداخته است، قوم بنی اسرائیل است. قرآن حتی به بیان بسیاری از اموری که بنی اسرائیل بر سر آن اختلاف نظر دارند نیز پرداخته است.
علّامه طباطبائی در بحثی ذیل یکی از آیات میفرماید: بنی اسرائیل با آنکه مدعی بودند همیشه بر دین جدّشان حضرت ابراهیم(علیه السلام) بوده و خدای یگانه و غیر جسمانی را پرستش می کنند، اما چون دارای خویی مادی و حسی بودند، و اصالت حقیقی را در ماورای حس نمیدانند و چون سال ها در خدمت قبطیان بت پرست بودند، به همین دلیل، با دیدن نشانه هایی از بت پرستی به سرعت به آن روی می آوردند.
قرآن کریم در آیه ای از اینکه بنی اسرائیل با وجود نشانه های زیادی که خداوند برای آنان فرستاد، باز هم در گمراهی بودند، آنان را مورد مذمّت قرار می دهد: (سَلْ بَنِی إِسْرَائِیلَ کَمْ آتَیْنَاهُم مِّنْ آیَة بَیِّنَة وَمَن یُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللّهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ) (بقره: 211) این نشانه ها شامل مار شدن عصای موسی(علیه السلام)، سایه انداختن ابرها بر سر بنی اسرائیل در روزهای آفتاب سوزان، شکافته شدن دریا و غرق شدن فرعون و انزال من و سلوی برای آنان بود. اما آنان کفر ورزیدند و گناهانی مانند نقض عهد، قتل انبیا و ترک وصیت های حضرت موسی(علیه السلام) را مرتکب شدند
ساخت پروژه موسی به مراتب از ساخت فیلم مصائب مسیح (مل گیبسن) در ایران دشوارتر است. هر پروژهای که حتی گوشهای از آن به انحرافات بنیاسرائیل اشاره میکند با مصائب سنگینی مواجه خواهد شد.
از سودیگر عموم پروژه سینمایی درباره پیامبران در سطح جهانی با انحرافات عقیدتی همراه استکه نمونه شاخص آن فیلم نوح (ع) دارن آنوفسکی است.
اما قصه موسی روایتی بر اساس مصادیق انحرافی یا برگرفته از عهدین نیست. این یک روایت قرآنی است که برای ساخت آن در جمهوری اسلامی از نبرد مستقیم با حاکمیت رژیم اشغالگر قدس واجبتر است. انحرافهای عقیدتی بنیاسرائیل هزاران سال بعد نمود واضحی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در سراسر جهان به خود گرفته است و قطعا ساخت این پروژه جنجالی درباره ریشههای بنیاسرائیل تاثیرات گستردهای در خاورمیانه خواهد داشت. متاسفانه دستگاههای فرهنگی کشور با مناسبات جهانی تولید فیلم و سریال و اثرات وضعی منطقهای آن آنچنان آشنا نیستند و اگر سطح این آگاهی به مناسبات گسترش مییافت، بسیاری از مسئولان اصرار و تلاش خود را برای ساخت سریال موسی(ع) چند برابر میکردند. ساخت چنین اثری مصداق جنگ نظامی مستقیم با ایالات متحده و رژیم اشغالگر و پیروزی قطعی است.
پاپاراتزیها پروژه «گوساله سامری» را با هجمه دروغین درباره بودجه سریال آغاز کردند؟
در دو روز اخیر پروژه گوساله سامری توسط پاپاراتزهای مجازی با دستمایه قرار دادن یک گزارش محاسباتی افسانهای درباره بودجه سریال کلید خورده است. چهارم دیماه جلسهای با حضور وزیر فرهنگ در کمیسیون فرهنگی مجلس برگزار شد، رایزنیهایی که ظاهراً به اختصاص بودجههای قابل توجه برای برخی تولیدات الف ویژه تلویزیون منجر شده است.
حجتالاسلام محمدرضا میرتاج الدینی نائب رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی درباره تولیدات الف ویژه سیما گفتوگویی را با خبرگزاری تسنیم انجام داد و گفت: در مقابل رسانههای استکباری و دیکتاتوری رسانهای علیه انقلاب اسلامی شکل گرفته، لازم است رسانههای داخلی از جمله صداوسیما را تقویت کنیم که در دو دهه گذشته فیلم فاخری تولید نشده و شاهد آن نبودهایم. بعد از سریال «امام علی(ع)» و «مختارنامه» یا سریالی درباره امام رضا(ع) – «ولایت عشق» – از این نوع سریالهای فاخر کم داریم. سریالهایی که الف ویژه و فاخرند و هزینهها و اعتبارات سنگینی را میطلبد.»
میرتاج الدینی تاکید کرد: «باید تشکر کنیم از صداوسیما که دو سالی است سریال فاخرِ «سلمان فارسی» را آغاز کرده و سناریویِ «حضرت موسی(ع)» را هم پیش میبرد. بالأخره هرکدام از این سریالها، دو هزار میلیارد بودجه میخواهند. سالی هزار میلیارد باید تزریق بشود تا اینها راه بیفتند. با بودجههای محدود صداوسیما به جایی نمیرسند و ما باید به دنبال منابع جدید برای حمایت از این کارهای بزرگ، نوسازی تجهیزات رسانه ملّی و آنتنهایی که دارند؛ ماهوارههایی که قرارداد میبندند و بخشهای خصوصی و تحریمهایی که ایجاد میشود.»
همزمان با این انتشار این اظهار نظر از سوی میرتاجالدینی، خبرآنلاین با تحلیل اظهارات این نماینده مجلس گزارشی را منتشر کرد و در بخشی از آن نوشت: وقتی بعد از پنج سال برآورد این سریال از ۲۰۰ میلیارد تومان به ۲ هزار میلیارد تومان رسیده و ده برابر شده، در حالی که هنوز ساختش شروع نشده؛ میتوان به این نتیجه رسید که هزینه نهایی تولید رقمی نزدیک به ده هزار میلیارد تومان خواهد بود چرا که در کمترین حالت هزینه نهایی یک سریال الف ویژه ۳ برابر برآورد اولیه است. تنها پروژهای که همان میزان برآورد شده به اتمام رسید، سریال «مدار صفر درجه» به کارگردانی حسن فتحی بود در حالی که سریالهای دیگر مثل «معمای شاه» با زیر ده میلیارد تومان برآوردشان شروع شد و نهایتا با ۵۶ میلیارد تومان به پایان رسید این یعنی هزینه نهایی ساخت سریال «معمای شاه» دو برابر سریال «مختار نامه» بوده است.
تحیل خبر آنلاین به سرعت تبدیل به خبری با تیتر بودجه دههزارمیلیارد تومانی سریال موسی شد و فوج حملات به سمت تهیهکننده سریال در فضای مجازی آغاز شد.
دست کم تمام افرادی که پس از آشوبهای اخیر بابت موضع گیری های اخیر رضوی از او دلخور بودند، پیامهای انتقادی خود را منتشر کردند.
مهاجم با عناوین حقیقی و حقوقی دارای گستردگی و تنوع بسیار جالبی بودند. سیامک رحمانی سردبیر سابق مجله پیام دامپزشکان که برای هر شماره با یک سلبریتی درباره نگاهداری حیوان خانگیاش گفتوگویی را تدارک میدید، متلکهایش را در توییتر منتشر کرد.
رهبران خارج نشینی که همچون علی مصلح (کارشناسی سینمایی اینترنشنال) و گلاویژه نادری (مدیر روابط عمومی محصولات محمد صادق رنجکشان) را میتوان به عنوان طرفهای مهاجم به سوی سریال موسی توصیف کرد.
اغلب گزارشها و اظهارنظرهای منتشر شده کاملا هماهنگ و همسو به نظر میرسند و در این مورد خاص رسانههایی که ظاهرا همسو با عقاید سازندگان هستند سکوت پیشه کردهاند و هیچ واکنشی به تحلیل اقتصادی – افسانهای منتشرشده نشان نمیدهند.
بیشتر بخوانید:
واکنش سید محمود رضوی به شایعه بودجه سریال حضرت موسی
با اوجگیری حملات تهیهکننده در توییتر خودش اعداد و ارقام مطرح شده را تکذیب کرد. تولید سریال موسی(ع) کلید نخورده اما پروژه گوسالههای سامری در حال تکمیل شدن است.
حالا باید منتظر ماند و دید مسئولان ارشد سیما در مورد این هجمه گسترده به سیما که دستمایه آن سریال موسی(ع) است چه واکنشی را نشان خواهند داد.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، امام جواد (ع) در شرایطی به دنیا آمدند که حدود ۵۰ سال از عمر شریف پدرشان، امام رضا علیهالسلام، میگذشت و ایشان تا آن سن صاحب فرزندی نشده بودند. این در حالی بود که بنا به فرموده پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله، ائمه اطهار علیهم السلام به تعداد ۱۲ نفر یکی پس از دیگری به امامت میرسند و هر امام معصوم فرزند امام قبل از خود خواهد بود. فرزند نداشتن امام رضا علیه السلام تا حدود نیم قرن که از عمر شریف ایشان میگذشت، امتحانی از جانب خدای متعال برای مردم و البته شیعیان بود تا اعتقادات سنجیده شود. به طوری که به نقل از منابع تاریخی عدهای از مردم جاهل و سست ایمان، بنای آزار امام رضا علیه السلام را گذاشتند تا اینکه چشم جهان به جمال نورانی امام جواد علیه السلام روشن شد. بعد از آن هم رویدادهایی در زندگی آن امام بزرگوار اتفاق افتاد، از جمله اینکه ایشان ناچار ناگزیر به ازدواج با دختر مأمون یعنی دختر قاتل پدر خود شدند.
در گفتوگویی که با حجتالاسلام مهدی پیشوایی، پژوهشگر اسلامی و نویسنده کتاب سیره پیشوایان انجام شده، به بررسی بخشهایی از رویدادهای زمان تولد و زندگی امام جواد علیه السلام پرداخته است. آن طور که این کارشناس دینی شرح میدهد تا زمانی که امام جواد علیه السلام به دنیا بیایند، مدت زیادی گذشته بود و امام رضا علیه السلام به عنوان امام هشتم شیعیان فرزندی نداشتند. اما به هر حال همه میدانستند که شیعیان دوازده امام خواهند داشت که یکی فرزند امام قبل از خود خواهد بود. اما گویا در طول سالهایی ظاهراً این تولد به وقفه افتاده بود. به همین دلیل مردم نادان طعنهها و آزارهایی به امام رضا علیه السلام میدادند که البته محک ایمان خود آنها بود. چون امام رضا علیه السلام با علم الهی میدانستند که از نسل ایشان فرزند مبارکی به دنیا خواهد آمد که امام بعد از ایشان است. اما بعضی از مردمی که ایمان قوی نداشتند و کمصبر بودند، حتی در امامت آن حضرت شک کرده بودند.
مادر امام جواد علیه السلام
درباره زندگی و شخصیت مادر امام جواد علیه السلام اطلاعات کمی داریم. ایشان چه شخصیتی داشتند و از لحاظ مرتبه دینی و اعتقادی در چه مقامی بودند که لیاقت مادری امام معصوم را به دست آوردهاند؟
مادر امام جواد علیه السلام بانوی مکرمی است که گفته شده نوبی نژاد بوده و از سمت افریقا بود. ایشان سبیکه یا خیزران نام داشت. او از خاندان ماریه قبطیه بود. افرادی که با خاندان اسلامی و تاریخ صدر اسلام آشنایی داشته باشند حتماً میدانند که وقتی پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله ترویج و تبلیغ اسلام را آشکارا کردند و این آیین آسمانی را به صورت جهانی و علنی تبلیغ فرمودند، به تمام مسئولان و حاکمان آن زمان نامههایی نوشتند و آنها را به اسلام دعوت کردند. در این میان نامهای برای پادشاه مصر نوشته و اسلام را به آنها معرفی کردند.
در این زمان، پادشاه مصر به حسب ظاهر اظهار تمایل کرد و نشان داد که علاقه دارد. در عین حال فرستاده پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله را مورد تکریم و احترام قرار داد. زمانی هم که پیک آن حضرت قصد بازگشت از مصر را داشت، پادشاه مصر مرکب و اسبی به نام دُلدُل را برای آن حضرت به عنوان هدیه فرستاد و در عین حال دو خواهر را به عنوان کنیز برای ایشان فرستاد.
یکی از این دو خواهر، ماریه نام داشت و چون از خاندان قبطی مصر بود، به ماریه قبطیه معروف شده بود. قبطیه اشاره به نژاد و قبیله او دارد. در مورد مادر امام جواد علیه السلام هم عنوان شده که ایشان از نسل این بانو، یعنی ماریه قبطیه بودند.
مادر امام جواد علیه السلام از لحاظ شخصیت و مقامات اعتقادی و اخلاقی در مراتب بالایی بود. به طوری که یکی از برترین و باتقواترین زنان زمان خود بود. مقام ایشان به اندازهای بود که امام رضا علیه السلام از ایشان به عنوان بانویی بافضیلت، پاکدامن و بلندمرتبه یاد کردهاند.
تنها فرزند امام رضا علیه السلام
با وجود اینکه امام موسی کاظم علیه السلام، یعنی پدر بزرگوار امام رضا علیه السلام، فرزندان زیادی داشتند اما امام رضا علیه السلام پسری جز امام جواد علیه السلام نداشتند. درست است؟
بله. خداوند تنها یک پسر و به روایتی تنها یک فرزند به امام رضا علیه السلام عنایت فرمودند که او، امام جواد علیه السلام است. در روایتی کلثم بن عمران نقل کرده است که به امام رضا علیه السلام عرض کردم: شما که فرزند دوست دارید، دعا کنید تا خداوند پسری به شما عنایت کند. آن حضرت فرمودند: «به من فقط یک پسر عطا میشود که او وارث من و امام بعد از من خواهد بود.»
در مطلب دیگری هم نوشته شده که جنان بن سدیر نقل کرده که از امام رضا علیه السلام سؤال کردم: «آیا امامی هست که پسر نداشته باشد؟» آن حضرت فرمودند: «برای من غیر از یک پسر نخواهد بود ولی خدای مهربان فرزندان زیادی را از او به وجود خواهد آورد.»
همراهی پدر با فرزند
میدانیم که امام رضا علیه السلام به دستور مأمون از مدینه به مرو تبعید شده بودند. اما امام جواد علیه السلام در مدینه به دنیا آمدند. آیا زمان تولد ایشان، امام رضا علیه السلام در مدینه بودند؟
روایت شده که وقتی امام جواد علیه السلام متولد شدند، امام رضا علیه السلام در تمام شب بالای گهواره ایشان بوده و با ایشان گفتوگو میکردند، نوازش میدادند و این کار را چند شب متوالی انجام میدادند.
از طرف دیگر عنوان شده که آن زمانی که امام جواد علیه السلام با نام مبارک محمد به دنیا آمدند، امام رضا علیه السلام به یاران و اصحاب خود فرمودند: «امشب پسری برای من به دنیا میآید که مانند حضرت موسی علیه السلام دریاها را میشکافد.» سپس فرمودند که: «او شهید میشود به طوری که اهل آسمان برای او گریه میکنند. او شهید خشم و غضب خواهد شد و خداوند به قاتل او غضب میکند. به طوری که قاتل و کشنده او بعد از ارتکاب قتل، در دنیا عمری نخواهد داشت و خداوند در عذاب دردناک او تعجیل خواهد کرد.»
امتحان مردم قبل از تولد امام جواد علیه السلام
گفته شده که خداوند این فرزند مبارک را در سن حدود ۵۰ سالگی امام رضا علیه السلام به ایشان عنایت کرد. آیا میتوان این رویداد را یکی از امتحانات و محک ایمان مردم و شیعیان آن دوران دانست؟
تا زمانی که امام جواد علیه السلام به دنیا بیایند، مدت زیادی گذشته بود و امام رضا علیه السلام به عنوان امام هشتم شیعیان فرزندی نداشتند. اما به هر حال همه میدانستند که شیعیان دوازده امام خواهند داشت که یکی فرزند امام قبل از خود خواهد بود. اما گویا در طول سالهایی ظاهراً این تولد به وقفه افتاده بود. به همین دلیل مردم نادان طعنهها و آزارهایی به امام رضا علیه السلام میدادند که البته محک ایمان خود آنها بود.
چون امام رضا علیه السلام با علم الهی میدانستند که از نسل ایشان فرزند مبارکی به دنیا خواهد آمد که امام بعد از ایشان است. اما بعضی از مردمی که ایمان قوی نداشتند و کمصبر بودند، حتی در امامت آن حضرت شک کرده بودند.
دعای مستجاب
این مطلب به آن معنی است که امام رضا علیه السلام پیش از تولد امام جواد علیه السلام مورد آزار مردم قرار داشتند؟
گروهی از مردم این طور شک کرده بودند و ایشان را آزار میدادند. به عنوان مثال در ماجرایی که حسن بن بشار واسطی نقل کرده، گفته که حسن بن قیامی صیرفی خواست تا امام رضا علیه السلام را ملاقات کند. وقتی امام رضا علیه السلام به او اجازه داد، او مقابل آن حضرت ایستاد و گفت: «تو امام هستی؟» امام فرمودند: «بله» او گفت: «من شهادت میدهم که تو امام نیستی!»
امام رضا علیه السلام فرمودند: «از کجا میدانی که امام نیستم؟» او گفت: «از امام صادق علیه السلام برای من نقل شده که فرمودند امام نباید بدون فرزند باشد، بلکه هر امام فرزند امام قبل از خود خواهد بود. این در حالی است که شما به این سن رسیدهای و هنوز پسری نداری!»
همان موقع امام رضا علیه السلام سر خود را به سوی آسمان بلند کرده و این طور دعا کردند: «اللهم إنی أشهدک إنه لا تمضی الایام و اللیالی حتی ترزقنی ولدا یملاء الارض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا.» وقتی ما حساب کردیم متوجه شدیم فاصله آن روزی که امام رضا علیه السلام چنین دعا کردند تا روز تولد امام جواد علیه السلام، به اندازه مدت بارداری زنان شد. گویا دعای آن حضرت همان لحظه به اجابت رسید و خداوند امام جواد علیه السلام را به ایشان هدیه دادند.
همسر امام جواد علیه السلام
در مورد شخصیت و موقعیت همسر امام جواد علیه السلام کمتر مطلبی عنوان شده است. گاهی این شبهه به وجود میآید که آیا دختر مأمون، همسر امام جواد علیه السلام و مادر امام هادی علیه السلام بود؟
این طور نیست. مادر امام جواد علیه السلام، دختر مأمون نبود. یکی از تفکرات و اندیشههای مأمون این بود که دختر خود را به همسری امام معصوم درآورد تا شاید از دختر او فرزندی به دنیا بیاید تا نسل او با نسل رسول گرامی اسلام صلیالله علیه و آله گره بخورد. درواقع یکی از انگیزههای مأمون برای ازدواج دخترش، ام فضل با امام علیه السلام همین مطلب بود تا دخترش صاحب فرزند شود تا او نوه مشترک مأمون و پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله باشد.
آیا چنین اتفاقی افتاد؟
خیر. مأمون هیچ گاه به این آرزو نرسید. چراکه اصولاً اراده خدا بر این قرار نداشته که نسل رسول گرامی اسلام صلیالله علیه و آله با نسل آن ملعون پیوندی داشته باشد. به این ترتیب ازدواج ام فضل با امام جواد علیه السلام بدون فرزند بود. پس او مادر هیچ امامی نبود.
پس امام جواد علیه السلام همسر دیگری جز دختر مأمون داشتند.
بله. ایشان در عین حال با سمانه مغربیه هم ازدواج کرده بودند که البته ایشان به عنوان کنیز امام بودند. یا این وجود از آنجا که سمانه مغربیه زنی مؤمن، پاکدامن و باتقوا بود شأن و منزلت پیدا کرد تا مادر امام بعدی یعنی امام هادی علیه السلام باشد. در عین حال موسی مبرقع و حکیمه خاتون که از امامزادههای عظیمالشأن هستند، از فرزندان امام جواد علیه السلام است.
پاسخ به یک شبهه
اما در اینجا یک سؤال و شبهه مهم به وجود میآید مبنی بر اینکه چطور امام جواد علیه السلام با دختر کسی ازدواج کردند که قاتل پدر ایشان بوده؟
دقت کنید که این ازدواج با زور و اجبار مأمون اتفاق افتاد و امام جواد علیه السلام امکان مخالفت نداشتند و چون مأمون همان طور که امام رضا علیه السلام را به شهادت رسانده بود، جان امام جواد علیه السلام را هم به نوعی تهدید میکرد. پس آن حضرت ناچار به این ازدواج شدند. حتی ایشان در آن زمان به سن بلوغ هم نرسیده بودند. اما مأمون با اصرار و به ستوه درآوردن حضرت، ایشان را وادار به ازدواج با دخترش کرد.
درست است که مأمون، امام رضا علیه السلام را به شهادت رسانده اما نباید فراموش کرد که او شخص اول حکومت و خلافت است و قدرت فراوانی دارد و مخالفت با او و رد کردن پیشنهادش به معنای مقابله با او و ایستادن در برابر اوست. به عبارت دیگر امام جواد علیه السلام اگر بیشتر در برابر این ازدواج مقاومت میکردند و نمیپذیرفتند، در حقیقت دشمنی خود و مخالفت صریح خود با خلیفه را نشان میدادند.
رد درخواست خلیفه به معنای دشمنی با او بود و بهانهای به دست مأمون میداد که با امام جواد علیه السلام مقابلهای سخت داشته باشد. لذا امام جواد علیه السلام چارهای نداشتند جز اینکه این پیشنهاد را بپذیرند. البته همان طور که اشاره شد، دختر مأمون تنها همسر امام علیه السلام نبود. امام ازدواج دیگری هم داشتند و امام هادی علیه السلام از همسر دیگر امام جواد علیه السلام به دنیا آمدند و دختر مأمون که در نهایت قاتل امام جواد علیه السلام هم شد، شایستگی این را پیدا نکرد که از امام جواد علیه السلام دارای فرزند شود.
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق؛ سرلشکر حسین سلامی فرمانده کل سپاه در جمع تعدادی از مسئولان نمایندگی ولی فقیه در سپاه، فلسفه پیدایش انقلاب و وضعیت امروز انقلاب اسلامی را در عرصه جهانی تبیین کرد.
سردار سلامی با بیان اینکه در ایام فجر انقلاب، در چهلودومین سال حیات یکی از شگفتانگیزترین پدیدههای عالم هستی هستیم، اظهار داشت: امروز در موقعیت بسیار قوی و مرتفع، هم نسبت به سالهای قبل و هم نسبت به دشمن از هر زمان دیگری قرار گرفتیم و این دقیقاً نشاندهنده نزول نصرتهای الهی است.
وی ادامه داد: وقتی اسلام در ۴۲ سال پیش خورشید پرفروغ خود را از پشت ابرهای جاهلیت با هنرنمایی پیامبرگونه امام راحل عظیمالشأن خارج کرد و خورشید اسلام از افق ایران طلوع و سیاره زمین را روشن کرد، از آن زمان تا به امروز همه شیاطین عالم برای خاموش کردن نور انقلاب متحد شدند و به صحنه آمدند.
فرمانده کل سپاه افزود: شاید بیان این عبارات گفتن بدیهیات است، ولی بدیهیات به همان اندازه که واضح هستند، گاهی بیشتر مهم هستند و این سفارش خدا به حضرت موسی (ع) که مردم را به ایام الله متذکر شوید، نشاندهنده این مهم است؛ چون در این تذکر آیات الهی است، ما مجبوریم این تاریخ نزول نصرتها را مرور کنیم، این حقانیت انقلاب مدام باید در صحنه فکر، اندیشه و باور مردم ما تجدید حیات کند.
سرلشکر سلامی گفت: ما به صرف اینکه توصیفی از واقعههای بزرگ ارائه دهیم، ذکر تاریخ نمیکنیم؛ بلکه میخواهیم آیات الهی را از درون این توصیفات استخراج کنیم تا با آن به سمت آینده حرکت کنیم.
وی خاطرنشان کرد: بعد از ۱۴۰۰ سال، کار بزرگ امام (ره) تشکیل حاکمیت برای اسلام بود. اسلام حکومت تشکیل داد و قدرت، قابلیت و ظرفیت پیادهسازی و اجرا پیدا کرد. اسلام به عنوان منشور سعادتبخش جامعه بشری به عرصه تقابل و رقابت با سایر نظامها و مکاتب سیاسی عالم آمد تا اثبات شود که دین در عالم و در نزد خدا جز اسلام نیست و «یعلوا و لا یعلی علیه» اثبات شد.
فرمانده کل سپاه افزود: این شاهکار جاودانه و ابدی امام بود؛ دقیقاً همه آنچه در بعثت اتفاق افتاده بود، اینجا هم تکرار شد، مانند آن زمان که ندای اسلام منتشر شد و همه مشرکان و کافران در مکه آرایش گرفتند، تا از ظهور اسلام در همان نقطه تشکیل جلوگیری کنند و نور خدا را آن زمان خاموش کنند.
سردار سلامی با ذکر آیه شریفه «وَاذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ» بیان کرد: خداوند اسلام را روی زمین بر کفار و مشرکان غلبه داد و به سرعت امپراتوریهای بزرگ کمفروغ شدند و اسلام اقطار سیاره زمین را درنوردید. این بار هم همین اتفاق افتاد؛ منتها در مقیاس توازن قدرتهای امروزی! امام، اسلام را بر امپراتوریهایی مانند آمریکا و شوروی غلبه داد و به سرعت و خیرهکننده در مقابل آرایش بههم پیوسته جنگی آنها ایستاد و گفت که «ما تا آخر ایستادهایم»؛ این شعار، به حقیقتی در میدان تبدیل شد؛ این هنر ولی فقیه است. نظام ولایی یعنی ولایت وقتی حاکمیت میگستراند، دقیقاً منطق اسلام را بر کفر سیطره میبخشد. در این امر ما بارها «از نیل عبور کردهایم».
«شیطان بزرگ» کوچک شده است
وی اظهار داشت: اتفاقات بزرگی که در کشور ما در این ۴۲ سال صورت گرفته است، همانند عبور چندین باره ما از نیل است. مشکلات و مخاطرات پیش رو و دشمن پشت سر، جدی و سخت و مصمم با تمام قدرت بینظیری که در تاریخ امپراتوریهای بشر، روی زمین هرگز نبوده است؛ یعنی به امروز آمریکا نگاه نکنیم که کوچک و افسرده شده و کم تأثیر است و نقش جهانی خود را از دست داده و از مدل، ریخت و قیافه یک قدرت افتاده و ناتوان کمتوان است، به ظاهر هنوز صاحب قدرت است، اما حکمت و اردهای برای عمل وجود ندارد.
فرمانده کل سپاه اضافه کرد: هزینه نظامی آمریکا هنوز هم به اندازه هزینه نظامی تمام دنیاست؛ یعنی ۵۰ درصد هزینههای نظامی دنیا متعلق به آمریکاست؛ اما آمریکا را رهبران کوچک و ضعیف، که او را به اندازه خود کوچک کردهاند و همچنین نبودِ حکمت، به زمین زده است؛ این نه سخن من، بلکه اعتراف خود آمریکاییهاست.
مقاومت پیوسته است و انقطاع ندارد
سرلشکر سلامی ادامه داد: اما این سوی صحنه را ببینید، چگونه ما از این سختیها و فرازهای خطرناک، که در همه آن لحظهها طراحی و اراده دشمن بر اسقاط و فروپاشی و براندازی نظام بوده، عبور کردهایم؛ یعنی هر روز ما با دشمن درگیر بودیم. بعضی از روزها شاخص هستند و به دلیل اوج داشتن آنها در حفظ این انقلاب شاخصترند، اما خصلت ایام الهی همه روزها به قوت خود باقی است و ما هر روز به دنبال حفظ این امانت بزرگ الهی هستیم؛ یعنی نه اینکه در مقاطعی این انقلاب حفظ شده و بعد دشمن آرام گرفته و ما در مسیری هموار حرکت کردهایم و تهدید خاموش شده؛ نه اینگونه نبوده، بلکه همیشه شعلههای خطرناک آتشفشان تهدید فوران کرده است و دشمن همانند آتشفشان، آتش ریخته است و هر روز این انقلاب حفظ شده است. این مقاومت پیوسته است و انقطاع ندارد؛ چون عمل دشمن و تمرکز او بر قلب انقلاب ما همیشه بوده است.
وی افزود: در این مدت نمیتوان زمانی را یافت که جمهوری اسلامی ایران، قلب کره زمین در جغرافیای ۴۲ سال گذشته نباشد. نقش جغرافیای سیاسی انقلاب اسلامی نقش قلب در همه تحولات ۴۲ سال گذشته بوده است و هنر امام (ره) و پس از امام که پیچیدگیها هم متنوعتر، سختتر، همهجانبهتر، نزدیکتر و خطرناکتر شده است، این بوده که توانستهاند تمرکز دشمن را بر این سرزمین متلاشی کنند که این کار مشکلی است.
دشمن در همه جبههها شکست خورده است
فرمانده کل سپاه گفت: حذف تمرکز دشمن از قلب انقلاب و وسعت دادن به جبین انقلاب و گسترش پیشانی جبهه خیلی عظمت دارد. برای دشمن شکستها تکرار شده است؛ از همه زوایا آمدهاند و تمام راهها را تجربه کردهاند؛ از همه مسیرها برای تسلیم انقلاب وارد شدهاند؛ اقتصاد، فرهنگ، امور اجتماعی، اطلاعاتی، رسانهای، نظامی و سیاسی. هرچه ما به زمان حال نزدیک شدهایم، این تهاجمات همراه و همزمان باهم شدهاند و ما درست امروز در نقطهای قرار گرفتهایم که همه تهاجمات دشمن همزمان علیه انقلاب ما وجود دارد و در عین حال ما هم در همه جبههها در حال نبردیم؛ اما در یک قضاوت دقیق، تا این لحظه دشمن در همه این جهات نبرد شکست خورده است و اینها واقعیت است.
سردار سلامی عنوان کرد: اینکه دشمن نتوانسته است و ما آسیبناپذیر ماندهایم، اعجاز است؛ معجزهای به نام نصرت، اعجازی به نام حکمت، این حاکمیت اراده الهی است و این از تنویر و نورانیت از شاهکار ولایت ناشی میشود و لاغیر. همه چیز سبقه، ولی به خود میگیرد. هر کشور و ملتی به اندازه روح، تدبیر و حکمت رهبرش کوچک یا بزرگ میشود، استثنا هم ندارد، این قاعده است؛ چون رهبر تکثیر میشود، شخصیت، منطق و روح میسازد، قدرت تولید میکند و او میتواند قِلّت مستضعفان را بعد از ۴۲ سال به یک قدرت معتبر به رسمیت شناخته شده و دارای خط اثر جهانی تبدیل کند.
وی افزود: اینکه ما در این ۴۲ سال آسیب ندیدیم، ناشی از هنر رهبری است و اینکه دشمن آسیب دیده، هنر رهبری است، اینکه او با همه جنگیده است، هنر رهبری است، اینکه اجازه نداده است کسی با او بجنگد، هنر رهبری است، این عبارات ادبیات نیست، حقیقت است. همه خلع سلاح شدهاند. سالهای سال این را دیدهایم.
فرمانده کل سپاه اضافه کرد: من در دو سال گذشته بیشتر به این حقیقت رسیدهام که رهبری چگونه ابتکار میکند و شجاعت تصمیم دارد و تصمیمات محکم به دو مفهوم آراسته به حکمت و مصمم و مؤمنانه میگیرد که تردید هم به آن راه ندارد، ما بارها تا لبههای جنگ پیش میرفتیم، ولی حکمت او اجازه این را نمیداد که دشمن رهیافتی برای جنگ داشته باشد. دشمن کتک میخورد، نمیتوانست پاسخ دهد، راهها برایش بسته میشد. در این زمینه مصادیق قابل بیان نیست، ولی مفاهیم قابل بیان است.
سردار سلامی تصریح کرد: دشمن فرسوده شد. قدرت آمریکا را نمیشد یکروزه شکست داد، این قدرت باید در زمان فرسوده میشد. فرسایش و تحلیل تدریجی قدرت دشمن در زمان از ابتکارات و از اختصاصات تدبیر و حکمت رهبری معظم انقلاب اسلامی است؛ چه در حیات و زعامت امام راحل و چه در دوران پر برکت رهبری عزیز و عظیمالشأن انقلاب حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای.
وی ادامه داد: اما در خصوص سپاه، همانطور است که رهبر معظم انقلاب اسلامی چند سال پیش آن را مصداق «اسس علی التقوی» دانستند. سپاه یک سازمان معنوی است. تفاضل و برتری سپاه نسبت به همه ارتشهای جهان همین تقوی و معنویت است. روش سپاه نه آنکه تقوی است، بلکه بر ستون تقوا پایهگذاری شده و در دامنه مواضع، اندیشهها و دیدگاهها و نگرشهای رهبری عمل میکند. جبهه سیاسی ما هم انقلاب اسلامی است.
فرمانده کل سپاه درباره نقش مردم در پیشرفت کشور گفت: ما خالصانه برای مردم کار میکنیم. مردم سرزمین رشد انقلاب هستند، ما با مردم قوی هستیم، ما با موشکهایمان قوی میشویم؛ اما اصل قدرت را موشک نمیدانیم. قدرت ما درون قلبها و ذهنهای مردم است، درون چشمهای پر محبت و درون لفظهای روحیه بخش و درون اراده آنها، درون صبر و شکیبایی آنها و سر سفرههای کمبضاعت و با بضاعت، درون آنهایی که برای تشییع پیکر یک فرمانده سپاهی دهها شهیدشان زیر پای هم له میشوند. همه این مردم خوب هستند. خیلی سریع دلها متمایل میشود، ظرفیت محبت مردم ما خیلی بالاست و زود این محبت خود را نشان میدهند.
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سردار سرلشکر پاسدار «حسین سلامی» در جمع تعدادی از مسئولان نمایندگی، ولی فقیه در سپاه، فلسفه پدیدآیی انقلاب و وضعیت امروز انقلاب اسلامی را در عرصه جهانی تبیین کرد.
فرمانده کل سپاه گفت: در ایام فجر انقلاب، در چهلودومین سال حیات یکی از شگفتانگیزترین پدیدههای عالم هستی هستیم. امروز در موقعیت بسیار قوی و مرتفع؛ هم نسبت به سالهای قبل و هم نسبت به دشمن از هر زمان دیگری قرار گرفتیم و این دقیقا نشاندهنده نزول نصرتهای الهی است. وقتی اسلام در ۴۲ سال پیش خورشید پرفروغ خود را از پشت ابرهای جاهلیت با هنرنمایی پیامبرگونه امام راحل عظیمالشأن خارج کرد و خورشید اسلام از افق ایران طلوع و سیاره زمین را روشن کرد، از آن زمان تا به امروز همه شیاطین عالم برای خاموش کردن نور انقلاب متحد شدند و به صحنه آمدند.
وی افزود: شاید بیان این عبارات گفتن بدیهیات است، ولی بدیهیات به همان اندازه که واضح هستند گاهی بیشتر مهم هستند و این سفارش خدا به حضرت موسی (ع) که مردم را به ایام الله متذکر شوید، نشاندهنده این مهم است. چون در این تذکر آیات الهی است، ما مجبوریم این تاریخ نزول نصرتها را مرور کنیم، این حقانیت انقلاب مدام باید در صحنه فکر، اندیشه و باور مردم ما تجدید حیات کند.
سردار سلامی اظهار کرد: ما به صرف اینکه توصیفی از واقعههای بزرگ ارائه دهیم، ذکر تاریخ نمیکنیم؛ ما میخواهیم آیات الهی را از درون این توصیفات استخراج کنیم تا با آن به سمت آینده حرکت کنیم. بعد از ۱۴۰۰ سال کار بزرگ امام (ره) تشکیل حاکمیت برای اسلام بود. اسلام حکومت تشکیل داد و قدرت، قابلیت و ظرفیت پیادهسازی و اجرا پیدا کرد. اسلام به عنوان منشور سعادتبخش جامعه بشری به عرصه تقابل و رقابت با سایر نظامها و مکاتب سیاسی عالم آمد تا اثبات شود که دین در عالم و در نزد خدا جز اسلام نیست و «یعلوا و لا یعلی علیه» اثبات شد.
فرمانده کل سپاه تاکید داشت: این شاهکار جاودانه و ابدی امام بود؛ دقیقا همه آنچه در بعثت اتفاق افتاده بود، اینجا هم تکرار شد، مانند آن زمان که ندای اسلام منتشر شد و همه مشرکان و کافران در مکه آرایش گرفتند، تا از ظهور اسلام در همان نقطه تشکیل جلوگیری کنند و نور خدا را آن زمان خاموش کنند.
وی ادامه داد: «وَاذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ» خداوند اسلام را روی زمین بر کفار و مشرکان غلبه داد و به سرعت امپراتوریهای بزرگ کم فروغ شدند و اسلام اقطار سیاره زمین را درنوردید. این بار هم همین اتفاق افتاد؛ منتها در مقیاس توازن قدرتهای امروزی! امام، اسلام را بر امپراتوریهایی مانند آمریکا و شوروی غلبه داد و به سرعت و خیرهکننده در مقابل آرایش بههم پیوسته جنگی آنها ایستاد و گفت: «ما تا آخر ایستادهایم.» این شعار، به حقیقتی در میدان تبدیل شد؛ این هنر، ولی فقیه است. نظام ولایی یعنی ولایت وقتی حاکمیت میگستراند، دقیقاً منطق اسلام را بر کفر سیطره میبخشد. در این امر ما بارها «از نیل عبور کردهایم».
شیطان بزرگ کوچک شده است!
سردار سلامی با بیان اینکه اتفاقات بزرگی که در کشور ما در این ۴۲ سال صورت گرفته است، همانند عبور چندین باره ما از نیل است بیان کرد: مشکلات و مخاطرات پیشرو و دشمن پشت سر، جدی و سخت و مصمم با تمام قدرت بینظیری که در تاریخ امپراتوریهای بشر، روی زمین هرگز نبوده است؛ یعنی به امروز آمریکا نگاه نکنیم که کوچک و افسرده شده و کم تأثیر است و نقش جهانی خود را از دست داده و از مدل، ریخت و قیافه یک قدرت افتاده و ناتوان کم توان است، به ظاهر هنوز صاحب قدرت است، اما حکمت و اردهای برای عمل وجود ندارد. هزینه نظامی آمریکا هنوز هم به اندازه هزینه نظامی تمام دنیاست؛ یعنی پنجاه درصد هزینههای نظامی دنیا متعلق به آمریکاست؛ اما آمریکا را رهبران کوچک و ضعیف، که او را به اندازه خود کوچک کردهاند و همچنین نبود حکمت، به زمین زده است، این نه سخن من، بلکه اعتراف خود آمریکاییهاست.
مقاومت پیوسته است و انقطاع ندارد
وی گفت: اما این سوی صحنه را ببینید چگونه ما از این سختیها و فرازهای خطرناک، که در همه آن لحظهها طراحی و اراده دشمن بر اسقاط و فروپاشی و براندازی نظام بوده، عبور کردهایم؛ یعنی هر روز ما با دشمن درگیر بودیم. بعضی از روزها شاخص هستند و به دلیل اوج داشتن آنها در حفظ این انقلاب شاخصترند، اما خصلت ایام الهی همه روزها به قوت خود باقی است و ما هر روز به دنبال حفظ این امانت بزرگ الهی هستیم. یعنی نه اینکه در مقاطعی این انقلاب حفظ شده و بعد دشمن آرام گرفته و ما در مسیری هموار حرکت کردهایم و تهدید خاموش شده! نه اینگونه نبوده، همیشه شعلههای خطرناک آتشفشان تهدید فوران کرده است و دشمن همانند آتشفشان، آتش ریخته است و هر روز این انقلاب حفظ شده است. این مقاومت پیوسته است؛ انقطاع ندارد، چون عمل دشمن و تمرکز او بر قلب انقلاب ما همیشه بوده است.
برای دشمن شکستها تکرار شده است
سردار سلامی افزود: در این مدت نمیتوان زمانی را یافت که جمهوری اسلامی ایران، قلب کره زمین در جغرافیای چهل و دو سال گذشته نباشد. نقش جغرافیای سیاسی انقلاب اسلامی نقش قلب در همه تحولات ۴۲ سال گذشته بوده است و هنر امام و پس از امام که پیچیدگیها هم متنوعتر، سختتر، همهجانبهتر، نزدیکتر و خطرناکتر شده است، این بوده که توانستهاند تمرکز دشمن را بر این سرزمین متلاشی کنند که این کار مشکلی است. حذف تمرکز دشمن از قلب انقلاب و وسعت دادن به جبین انقلاب و گسترش پیشانی جبهه خیلی عظمت دارد. برای دشمن شکستها تکرار شده است؛ از همه زوایا آمدهاند و تمام راهها را تجربه کردهاند؛ از همه مسیرها برای تسلیم انقلاب وارد شدهاند؛ اقتصاد، فرهنگ، امور اجتماعی، اطلاعاتی، رسانهای، نظامی و سیاسی. هرچه ما به زمان حال نزدیک شدهایم، این تهاجمات همراه و همزمان باهم شدهاند و ما درست امروز در نقطهای قرار گرفتهایم که همه تهاجمات دشمن همزمان علیه انقلاب ما وجود دارد و در عین حال ما هم در همه جبههها در حال نبردیم؛ اما در یک قضاوت دقیق، تا این لحظه دشمن در همه این جهات نبرد شکست خورده است و اینها واقعیت است.
همه چیز ناشی از هنر رهبری است
فرمانده کل سپاه گفت: اینکه دشمن نتوانسته است و ما آسیبناپذیر ماندهایم، اعجاز است. معجزهای به نام نصرت، اعجازی به نام حکمت، این حاکمیت اراده الهی است و این از تنویر و نورانیت از شاهکار ولایت ناشی میشود و لاغیر. همه چیز سبقه، ولی به خود میگیرد. هر کشور و ملتی به اندازه روح، تدبیر و حکمت رهبرش کوچک یا بزرگ میشود، استثنا هم ندارد، این قاعده است؛ چون رهبر تکثیر میشود، شخصیت، منطق و روح میسازد، قدرت تولید میکند و او میتواند قلت مستضعفان را بعد از ۴۲ سال به یک قدرت معتبر به رسمیت شناخته شده و دارای خط اثر جهانی تبدیل کند.
وی با تاکید بر اینکه اگر ما در این ۴۲ سال آسیب ندیدیم، ناشی از هنر رهبری است تصریح کرد: اینکه دشمن آسیب دیده، هنر رهبری است، اینکه او با همه جنگیده است هنر رهبری است، اینکه اجازه نداده است کسی با او بجنگد هنر رهبری است، این عبارات ادبیات نیست، حقیقت است. همه خلع سلاح شدهاند. سالهای سال این را دیدهایم و من در دو سال گذشته بیشتر به این حقیقت رسیدهام که او چگونه ابتکار میکند و شجاعت تصمیم دارد و تصمیمات محکم به دو مفهوم آراسته به حکمت و مصمم و مؤمنانه میگیرد که تردید هم به آن راه ندارد، ما بارها تا لبههای جنگ پیش میرفتیم، ولی حکمت او اجازه این را نمیداد که دشمن رهیافتی برای جنگ داشته باشد. دشمن کتک میخورد، نمیتوانست پاسخ دهد، راهها برایش بسته میشد. در این زمینه مصادیق قابل بیان نیست، ولی مفاهیم قابل بیان است.
فرمانده کل سپاه بیان داشت: دشمن فرسوده شد، قدرت آمریکا را نمیشد یک روزه شکست داد، این قدرت باید در زمان فرسوده میشد. فرسایش و تحلیل تدریجی قدرت دشمن در زمان از ابتکارات و از اختصاصات تدبیر و حکمت رهبری معظم انقلاب اسلامی است، چه در حیات و زعامت امام راحل و چه در دوران پر برکت رهبری عزیز و عظیمالشأن انقلاب حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای (مدظلهالعالی).
وی گفت: اما در خصوص سپاه، همانطور که رهبر معظم انقلاب چند سال پیش آن را مصداق «اسس علی التقوی» دانستند، است. سپاه یک سازمان معنوی است. تفاضل و برتری سپاه نسبت به همه ارتشهای جهان همین تقوی و معنویت است. روش سپاه نه آنکه تقوی است؛ بلکه بر ستون تقوا پایهگذاری شده و در دامنه مواضع، اندیشهها و دیدگاهها و نگرشهای رهبری عمل میکند. جبهه سیاسی ما هم انقلاب اسلامی است.
سردار سلامی اذعان داشت: اما نقش مردم، ما خالصانه برای مردم کار میکنیم. مردم سرزمین رشد انقلاب هستند، ما با مردم قوی هستیم، ما با موشکهایمان قوی میشویم؛ اما اصل قدرت را موشک نمیدانیم. قدرت ما درون قلبها و ذهنهای مردم است. درون چشمهای پر محبت و درون لفظهای روحیه بخش و درون اراده آنها، درون صبر و شکیبایی آنها و سر سفرههای کم بضاعت و با بضاعت، درون آنهایی که برای تشییع پیکر یک فرمانده سپاهی دهها شهیدشان زیر پای هم له میشوند. همه این مردم خوب هستند. خیلی سریع دلها متمایل میشود، ظرفیت محبت مردم ما خیلی بالاست و زود این محبت خود را نشان میدهند.