حلبچه

ناگفته‌هایی از وضعیت مردم حلبچه به روایت یک شاهد عینی

ناگفته‌هایی از وضعیت مردم حلبچه به روایت یک شاهد عینی


ناگفته‌هایی از وضعیت مردم حلبچه به روایت یک شاهد عینی

نوید شاهد: ۲۵ اسفند ماه سالروز حمله شیمیایی صدام به شهر حلبچه است. روایت جزئیات این حمله از زبان یک شاهد عینی خواندنی است. این شاهد عینی غلامرضا صالحی، از فرماندهان سپاه است که از روزهای ابتدایی جنگ در جبهه جنوب حضور پیدا کرد و با نوشتن یادداشت‌های روزانه از اتفاقات جنگ برای ما میراث ماندگاری را بر جای گذاشت. در این میراث او از لحظات حضورش در جبهه روایت کرده است. اهمیت انعکاس بمباران شیمیایی حلبچه به خوبی در یادداشت‌های صالحی منعکس شده است برای همین روزنوشت شهید غلامرضا صالحی در ۲۶ اسفندماه سال ۶۶ را بی‌کم و کاست از کتاب «راه خون» با ویرایش و تدوین احمد دهقان طبق صفحات ۱۱۸۰ و ۱۱۸۱ برگزیدیم تا هم از او یادی کرده باشیم هم روایت این روز مهم را با جزئیاتش دوباره مرور کنیم.

 

«روز گذشته همزمان با پیشروی یگان‌های ۸ {نجف اشرف} و ۱۴ {امام حسین} برای آزادسازی شهرهای حلبچه و دوجیله، یگان‌های محور دژلی نیز مرحله دوم عملیات را آغاز کردند و در امتداد رودخانه زلم خود را به دریاچه دربندی‌خان رساندند. می‌توان گفت با این حرکت، عملیات به طور کامل انجام می‌گیرد، به جز پاکسازی محورهای باقیمانده که در محاصره قرار می‌گیرند، مانند محور نوسود.

صبح پس از خواندن نماز و روشن شدن هوا، از لابه‌لای تپه مصنوعی منطقه را مورد شناسایی قرار دادیم. در زیر پای خود، مواضع توپخانه زیادی را مشاهده کردیم که تماماً سقوط کرده بود و نفرات آنها اسیر شده بودند. پیروزی و فتح بزرگی نصیب رزمندگان اسلام شده بود. آن قدر این پیروزی سریع و عظیم است که تصور آن برای همگی ما مشکل است و هنوز باورمان نمی‌شود. منطقه‌ای بسیار وسیع با مراکز زیادی از از شهرها، پادگان‌ها، کارخانه‌ها و مملو از غنائم گوناگون که تنها در یک نگاه، ده‌ها توپ ۱۳۰، تانک‌های زیاد، خودروهای زیاد چه نظامی و چه شخصی دیده می‌شود.

برای پیگیری موارد مربوط به لشکر به سمت قرارگاه تاکتیکی که در زیر تموژن مستقر کرده بودیم، حرکت کردم. در مسیر وارد شهر حلبچه شدم. برایم بسیار هیجان‌آور و شوق‌آفرین بود تمامی مردم با حالتی هیجان‌زده و مبهوت در خیابان‌ها و کوچه‌ها و درهای منزل و مغازه‌های خود ما را نظاره می‌کردند و برایمان دست تکان می‌دادند. هر چند مردم بهت زده بودند و نمی‌دانستند که با این سرعت چه شده است ولی در چهره آنها شادی و شوق آزادی از بند صدامیان نمایان بود. به دلیل کمی وقت، با سرعت به قرارگاه لشکر آمدم و پیگیر امور شدم.

با تامین کامل هدف موردنظر در محور حلبچه، برایم قطعی شد که ماموریت ما در محور سد دربندی‌خان خواهد بود. لذا به اتفاق برادران اطلاعات و گردان‌ها به ارتفاع تموژان رفتیم و منطقه را بیشتر مورد بررسی و شناسایی قرار دادیم.

عصر برای گفت‌وگو با برادران قرارگاه و مطلع شدن از اوضاع از طریق حلبچه حرکت کردیم. دشمن قبل از ظهر با وضعی بسیار دلخراش در حالی که تمامی مردم شهر در خانه و کاشانه خود چند ساعتی بود آزادی را لمس می‌کردند با هجومی وسیع شهر را زیر بمباران خود گرفت. ساعت ۶ بعدازظهر برای دومین بار وارد شهر شدم، به طور کلی با چند ساعت قبل فرق می‌کرد. تمام شهر در آتش می‌سوخت. خانه‌ها و مغازه‌های مردم ویران شده بود خیابان‌ها پر بود از کشته و زخمی‌های مردم، از زن و مرد و کودک که بر اثر ترکش و بمباران‌ها و خصوصاً بمباران شیمیایی کشته و مجروح شده بودند.

در این لحظه از مردم هیچ اثری در شهر ندیدم فکر کردم حتماً آنهایی که زنده مانده‌اند، از شهر خارج شده‌اند. در همان لحظه مجدداً هواپیماهای دشمن شهر را بمباران شیمیایی کردند که ما نیز شیمیایی شدیم. با سرعت از شهر خارج شدیم و به سمت دوجیله حرکت کردیم. به نزدیکی شهر دوجیله که رسیده بودیم که هواپیماهای دشمن این شهر را نیز بمباران کردند. در همان نقطه‌ای که ما بودیم و جمعی از برادران گردان الزهرا و لشکر ۸ {نجف اشرف} نیز بودند، بمباران شیمیایی شد. بالاجبار با حمل عده‌ای از مجروحین، مراجعت کردیم.

 

در بازگشت مجدداً وارد شهر حلبچه شدیم. هوا تقریباً تاریک شده بود. در همان لحظات، به دلیل تاریک شدن آسمان و اطمینان اینکه بمباران قطع شده است شاهد بودیم که مردم گروه گروه از پناهگاه‌ها و منازل خود خارج می‌شدند و به سمتی می‌دویدند. تازه متوجه شدم قبل از ظهر که بمباران شهر بی‌محابا توسط دشمن شروع شده بود مردم حتی فرصت خارج شدن از شهر را نداشتند. چهرهای مردم بر خلاف صبح که اشک شادی می‌ریختند، نگران و وحشت‌زده بود و طعم آوارگی و ویرانی و مرگ و آتش را می‌چشیدند. خانواده‌ها هر کدام مقداری جزئی از وسایل منازل خود را جمع‌آوری کرده بودند و هر کسی به سمتی می‌دوید. واقعاً مردم نمی‌دانستند چه باید بکنند، حتی نمی‌دانستند به کدام طرف فرار کنند.

مردم هر چند زبان ما را متوجه نمی‌شدند ولی با اشاره به آنها فهماندیم که باید به طرف ایران حرکت کنند. آنها را به جادهای که به طرف اسکله یگان ما منتهی می‌شد راهنمایی کردیم مرد و زن و کودک و پیر و نوزادان که به دوش مادران خود بودند با وضعی بسیار دلخراش در حال ترک خانه‌های ویران خود بودند ما نیز به سمت قرارگاه حرکت کردیم. چند دقیقه‌ای بیشتر از شهر خارج نشده بودیم که هواپیماها دشمن مجدد در تاریک شب شهر را که در حال سوختن بود، زیر بمباران گرفتند. آن قدر صحنه‌های جنایت‌بار دشمن در شهر حلبچه وسیع و بزرگ است که توصیف آن امکان ندارد. تنها با چشم و گوش و حواس شامه است که می‌توان رذالت و پستی دشمن و مظلومیت مردم را دید و لمس کرد.



منبع خبر

ناگفته‌هایی از وضعیت مردم حلبچه به روایت یک شاهد عینی بیشتر بخوانید »

قربانیان خاموش سلاح‌های شیمیایی


گروه فرهنگ دفاع‌پرس ـ رسول حسنی ولاشجردی؛ جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران اسلامی زوایای پنهان و ناگفته بسیاری دارد که هنوز در انتظار آن هستند تا با زبان هنر که گویاترین و ماناترین شکل بیانی هست گفته شود. مسئله مهم بمباران شیمیایی صدام حسین علیه مردم ایران و حتی مردم مظلوم حلبچه عراق به بهانه حمایت از رزمندگان ایران یکی از موضوعات مغفول مانده‌ای هست که جز در یکی دو فیلم سینمایی مانند «اوینار» به کارگردانی «شهرام اسدی» و «درخت گردو» به کارگردانی «محمدحسین مهدویان» روایت نشده هست.

قربانیان خاموش سلاح‌های شیمیایی

متاسفانه در مجامع بین‌المللی و روابط دیپلماتیک چنان که باید از قربانیان بمباران شیمیایی دفاع نشده هست. جانبازان حمله‌های شیمیایی بعد از گذشت چهار دهه از پایان جنگ تحمیلی هنوز با عوارض آن دست و پنجه نرم می‌کنند و با مشکلات عدیده‌ای دست به گریبان هستند. شدت عوارض ناشی از بمباران شیمیایی به حدی هست که نسل‌ بعدی و حتی نسل‌های بعدی از عواقب آن در امان نیستند. 

قربانیان خاموش سلاح‌های شیمیایی

شهرهای مرزی ایران در طول هشت سال جنگ تحمیلی بارها و بارها مورد هجوم وحشیانه دژخیمان بعثی با سلاح‌های شیمیایی بودند، این حملات نه علیه رزمندگان که علیه مردم بی‌دفاع از نوزادان تا زنان سالخورده را شامل می‌شد. رژیم بعث عراق در ۲۳ دی ۱۳۵۹ برای اولین بار و تنها پند ماه پس از آغاز جنگ منطقه‌ای واقع در پنجاه کیلومتری غرب ایلام را هدف سلاح‌های شیمایی خود قرار داد. بعد از این تاریخ نیز مردم ایران هدف انواع سلاح‌های شیمیایی قرار گرفتند که معروف‌ترین و تکان‌ دهنده‌ترین آن بمباران شیمایی سردشت در هفتم تیر ۱۳۶۶ بود. در این حمله وحشیانه چهار نقطه پرازدحام شهر سردشت مورد حمله قرار گرفت، ۱۱۰ نفر از ساکنان غیرنظامی شهر کشته شده و هشت هزار تن نیز در جانباز شدند.

قربانیان خاموش سلاح‌های شیمیایی

طبیعی هست که بخش قابل توجه این جمعیت هشت هزار نفری را کودکان و زنان دربرمی‌گیرد. زنان با توجه به محدودیت‌ها و وظایف متعددی که دارند بیشتر از مردان در متحمل عوارض آن می‎شوند. زنان علاوه بر اینکه خود از شدت عوارض بمباران شیمیایی در رنج هستند باید نقش همسری و مادری را نیز با همه مشقات آن ایفا کنند و از کودکان و همسران جانیاز خود پرستاری کنند. به همین دلیل باید گفت زنان قربانیا خاموش سلاح‌های شیمیایی هستند. 

قربانیان خاموش سلاح‌های شیمیایی

نکته تاسف‌بار این هست که این زنان که ممکن هست سرپرست خانوار نیز باشند پرونده پزشکی نیز ندارند و برای تحصیل معیشت و تهیه دارو با مشکلات عدیده‌ای مواجه هستند. مشکل دیگر نبود مراکز مجهز و پزشکان متخصص در شهرستان‌ها و روستاهای دور افتاده هست و این زنان باید کیلومتر راه را برای مراجعه به پزشک و تهیه اقلام دارویی به مراکز استان‌ها و یا تهران مراجعه کنند که با توجه به بافت سنتی شهرستان‌ها، دوری راه، محدودیت‌هایی معیشتی و درآمدی عملا ممکن نیست.

قربانیان خاموش سلاح‌های شیمیایی

هر چند برخی نهادها مانند بنیاد شهید و امور ایثارگران برای کاستن آلام زنان جانباز شیمیایی سعی خود را می‌کند اما با توجه به حجم نیازمندان کار چندانی از پیش نمی‌رود. سازمان‌های مردم نهاد، گروه‌های جهادی و دیگر دستگاه‌های دولتی نیز باید وارد این عرص شوند. نکته مهم‌تر تبیین فاجعه بمباران شیمیایی رژیم بعث عراق هست که با حمایت گسترده کشورهای غربی صورت گرفت. 

قربانیان خاموش سلاح‌های شیمیایی

حجم تولید آثار فرهنگی با توجه به حجم و گستردگی بمباران شیمیایی به هیچ وجه قابل قبول نیست. رسانه ملی، شبکه نمایش خانگی، سینما و تئاتر باید با همه توان خود وارد این عرصه شوند و زندگی سخت زنان جانباز شیمیایی را به تصویر بکشند. جز زبان هنر، هیچ زبانی نمی‌تواند افکار عمومی جهان را متوجه قربانیان بمباران شیمیایی کند. بخشی از تحقق رسالت جهاد تبیین که بر عهده اصحاب هنر قرار دارد گفتن از زنانی هست که جایی برای گفتن دردهای خود ندارند.

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

قربانیان خاموش سلاح‌های شیمیایی بیشتر بخوانید »

فیلم/ چگونگی انتقال رزمندگان به ساحل دشمن به‌روایت رزمنده یگان دریایی «کوثر»

فیلم/ چگونگی انتقال رزمندگان به ساحل دشمن به‌روایت رزمنده یگان دریایی «کوثر»

گروه ساجد دفاع‌پرس: اسفند سال ۱۳۶۶ در جریان عملیات «والفجر ۱۰» فیلمی در نزدیکی سد «دربندیخان» و شهر «حلبچه» عراق ضبط شده هست که یکی از رزمندگان عضو یگان دریایی «کوثر» از لشکر هشت نجف اشرف در آن مصاحبه می‌کند و در پاسخ به سوال خبرنگار درباره انگیزه خود برای آمدن به جبهه و این‌که چرا یگان دریایی کوثر را از بین واحد‌های این لشکر انتخاب کرده هست، ابتدا چگونگی انتقال رزمندگان به ساحل دشمن را تشریح کرده و سپس می‌گوید: و از این‌که من این واحد (یگان دریایی کوثر) را انتخاب کردم و در این واحد دارم خدمت می‌کنم؛ چون بسیار بسیار شیرینی هست و فکر کنم علاقه بسیار زیادی هم داشتم که در این یگان آمدم؛ ان‌شاءالله که از خداوند می‌خواهم توفیق بیشتری به ما عطا کند تا بتوانیم خدمت بیشتری به اسلام و مسلمین کرده باشیم».

کد ویدیو

انتهای پیام/ ۱۱۳

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

فیلم/ چگونگی انتقال رزمندگان به ساحل دشمن به‌روایت رزمنده یگان دریایی «کوثر» بیشتر بخوانید »

شهادت انتخابی که ائمه آن را برگزیدند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از لرستان، شهید «سیدسعید حسینی» بیست و پنجم شهریور ۱۳۴۶، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش عین‌الله، ارتشی بود و مادرش منیره نام داشت. تا پایان دوره متوسطه و در رشته علوم تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. چهاردهم فروردین ۱۳۶۷، با سمت تک‌تیرانداز در حلبچه عراق بر اثر اصابت ترکش به گردن، شهید شد. مزار او در زادگاهش واقع هست.

 وصیت‌نامه شهید سید سعید حسینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
 این اعجاز بزرگ قرن و این پیروزی بی‌نظیر و این جمهوری اسلامی محتاج به حفظ و نگهبانی هست. (امام امت)

با سلام به محضر ولی عصر (عج) و نایب برحقش و با درود به خانواده‌های شهدا، مفقودین، اسرا و جانبازان و رزمندگان اسلام. بگذار تا جسم با خاک یکی شود، بگذار تا در گودال مزار جای گیرم، بگذار تا در خاک فرو شوم، چراکه از خاکم و باید در خاک بروم.

این خاک، خاک نیست این گودال، گور نیست. شرط وصل هست. خاک پل وصل هست. لازمه لقاءالله هست. باید در خاک رفت و از جان گذشت تا لیاقت معامله با معشوق پیدا کرد. شادمانی شب اول قبر شهید، بسان شب دامادیش هست. گرچه مادرش در برش نیست، اما فاطمه زهرا (س) نزدش می‌آید. گرچه پدرش همراهش نیست ولی حسین بن علی (ع) سر او را در بالین می‌گیرد. مادرم، پدرم اگرچه رفتنم با شهادت همراه بود، اما گفته‌ها دارم که در ذیل به‌عرضتان می‌رسانم:

گرچه هیچ گفتنی هم ندارم، چرا که لیاقت گفتن ندارم. مادران شهدا، خانواده‌های شهدا، رزمندگانتان رفتند و همگی رفتنی هستند. ولی رفتن داریم، تا رفتن! خوشا آنان‌که در میدانگه عشق بیاد دوست جان دادند و رفتند.

خوشا آنان‌که در این وادی پست گنه، نماندند و آسان رفتند. رفتن شهدا، رفتن نیست، باز آمدن هست. شهید تا قبل از شهادت فانی بود ولی پس از شهادت جاودانه شد. مرده بود و زنده شد. آیا امکان نداشت که در غیر جبهه به‌وسیله تصادف و یا هر اتفاق دیگری از این دنیا می‌رفتیم؟ پس مرگ امکان دارد. هر لحظه برسد و در دفتر الهی لحظهٔ مرگ همگی یادداشت شده هست و معمولاً این لحظه کمتر تغییر می‌پذیرد. حال این خود انسان هست که با انتخاب، زمان مرگ خود را با شهادت همراه می‌سازد و این فیض عظمی را به جان میخرد.

به پدرم تبریک بگوئید. مادرم و خواهرانم شهادت مرگی هست انتخابی که هرگز نقطه قیاسی با مرگ عادی ندارد. انتخابی که ائمه آن را برگزیدند. ناراحتی و ضجه شما موجب خوشنودی دشمنان اسلام هست. هرگاه دل‌گیر شدید بیاد واقعه کربلا و روز عاشورا و اسارت اهل‌بیت علیهم‌السلام گریه کنید. گریه بر اهل بیت احیای خط خونین آنهاست.

مادرم جنازه مرا در قبر مگذارید. دوستان و آشنایان شما را دلداری می‌دهند. اسباب تسکین خاطر شما را فراهم می‌آورند. شما غریب و اسیر واقع نمی‌شوید. اما بدن مطهر و تکه تکه حسین (ع) چند روز زیر آفتاب سوزان کربلا افتاده بود.

بیاد آورید اسرای کربلا را که پس از این همه مصیبت‌ها در حال اسارت چه زخم زبان‌ها شنیدند. نقل کرده‌اند هنگامی‌که اسرای اهل بیت (ع) را به میان مردم بردند. از بزرگ اسرا پرسیدند آیا درخواستی دارید؟ فرمودند یک خواسته داریم و آن این هست که سر بریده و به نیزه شده حسین را در جلوی ما حرکت دهید. تا چشم مردم متوجه آن شود و متوجه ما نباشند و به ما نگاه نکنند که ما خجالت می‌کشیم.

از کلیه دوستان، فامیلان مخصوصاً خانواده‌ام حلالیت می‌طلبم. در دعا‌هایتان برایمان از خداوند طلب مغفرت کنید که طاقت عذاب آخرت را نداریم. شرمگینی روز جزا را تاب مقاومت نداریم. خداوند را با صفاتش بخوانید و خواسته‌هایتان را بطلبید و یقین به استجابت و قدرت لایزال الهی داشته باشید. با خانواده‌ام تا آنجا که می‌دانم رفتار شایسته‌ای نداشته‌ام که امیدوارم مرا عفو نمایند. «اولنا یحاسب به صلوه» اولین چیزی که در قیامت از آن سوال می‌شود نماز هست.

اگر ما برای اسلام روز و شب زحمت بکشیم از خانواده و اولاد و مال در راه خدمت به مردم بگذریم. اما نمازمان مورد قبول واقع نشود تمامی رنج‌ها و زحمت‌هایمان به‌جز سختی چیز دیگری به‌همراه ندارد. مبادا مصداق آیه «فویل للمصلین» قرار گیریم. پس وای بر نمازگزاران، آنان‌که از نماز خویش غفلت می‌کنند آنان‌که خودنمایی می‌کنند. پس از نماز غافل نشویم.

اگر نماز می‌خوانیم و در عین حال غیبت نیز می‌کنیم یا دروغ می‌گوئیم و کار‌های ناپسند انجام می‌دهیم. بدانیم این نماز ما نماز نیست. نماز با گران‌فروشی و رشوه‌خواری و احتکار آمیخته نمی‌شود. نماز انسان را از زشتی باز می‌دارد. پس این نماز ما نماز نیست. «ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر» عیب که از نماز نیست پس عیب از خود ماست. در این وادی وای به‌حال بی‌نمازان که پست‌تر از شیطان هستند.

در روایت آمده هست که شفاعت اهل بیت (ع) به شخصی که نماز را سبک بشمارد نمی‌رسد. سبک شمردن نماز یعنی مهم نشمردن آن و به تعویق انداختن وقت خواندن نماز و بی‌اعتنا به آن. ما که از خودمان هیچی نداریم و چشم امید به شفاعت معصومین داریم.

اگر قرار باشد این روزنه امید را نیز خود ببندیم حسابمان خیلی دشوار خواهد شد. البته نباید از رحمت حق ناامید شد که اگر انسان تمامی گناهان عالم را از اول تا آخر داشته باشد رحمت خدا وسیع‌تر از این همه گناه هست و امید بخشش بسیار زیاد می‌باشد. راهی داریم بسیار پرخطر و گذشتن از آن احتیاج به مراقبت مستمر و دقیق دارد و به نقل از شهید بهشتی: بهشت را به بها می‌دهند نه به بهانه. حال این بها بعضی اوقات خون دادن و جان فدا کردن هست و گاهی مواقع مبارزه و جهاد هست.

بعضی اوقات امر به معروف و نهی از منکر هست و غیره. ما باید تکلیف زمانمان را بدانیم و با تمام وجود بدان عمل کنیم. امروز این لبیک به امام گفتن و رفتن به جبهه‌ها تا پیروزی اسلام هست. ما که طاقت مقدار کمی دمای بالا و پائین هوا را نداریم، چگونه آتش جهنم را برای خود منزلگاه و جایگاه قرار می‌دهیم. (یا ای‌ها الناس اتقو ربکم ان زلزله الساعه شی عظیم) (سوره حج آیه۱)‌ای مردمان! خداترس و پرهیزگار باشید که زلزله روز قیامت بسیار حادثه بزرگ و واقعه سخت و هولناکی هست. روزیست که زنان شیرده از وحشت، اطفال خود را فراموش کنند و هر آبستن بار رحم بیفکند، مردم را از وحشت آن‌روز بیخود و مست بنگری، در صورتی‌که مست نیستند ولیکن عذاب خدا سخت هست. وقتی بعضی مواقع به این فکر میفتم که شاید در خانه و درون بستر از دنیا بروم بسیار وحشت می‌کنم چرا که با این بار سنگین و دشواری راه تحمل خیلی مشکل هست. می‌فرمایند که حضرت زهرا (س) به حضرت علی (ع) می‌فرماید:

علی وقتی مرا دفن کردی، بر سر مزارم قرآن بخوان که من از شب اول قبر هراسناکم. در این صورت وضع ما معلوم هست پس مادرم تقاضا دارم برایم از خداوند متعال طلب آمرزش کنید و بیادم صدقه دهید. پدر بر سر قبرم قرآن بخوان و خوشا به سعادت کسانی‌که در شب جمعه، شب رحمت پا به آن دنیا نهادند.

در این دنیا هر فردی که می‌خواهد به نیکی برسد باید از عزیز‌ترین دلبستگی‌ها دل کنده و در راه خدا از آن بگذرد. «لن تنالوا لبر حتی تنقضوا مما تحبون» هرگز به نیکی نمی‌رسی مگر انفاق کنی از آنچه دوستش می‌داری؛ و راه رسیدن به مقام محمود خواندن نماز شب و جهت سعادت و خوشبختی دو دنیا می‌بایست با قرآن انس گرفته و تابع اهل بیت (س) بود. در خاتمه با آیاتی از قرآن کریم این نوشته را به پایان می‌رسانم.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم.

ویل لکل همزه لمزه الذی جمع مالا و عدده یحسب ان ماله و اعلده لینبذن فی الحطمه..

وای بر هر عیب جوی هرزه زبان. همان کسی که مالی جمع کرده و دائم به حساب و شماره‌اش سرگرم هست. آدمی پندارد که مال و دارایی دنیا عمر ابدیش خواهد بخشید چنین نیست بلکه محققاً به آتش دوزخ سوزان درافتد. آتشی که چگونه تصور سختی آن توانی کرد؟ آن آتش را خشم خدا افروخته. شراره آن بر دل‌های ناپاک پر از حرص دنیای کافران شعله‌ور هست…

والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

شهادت انتخابی که ائمه آن را برگزیدند بیشتر بخوانید »

استفاده صدام از بمب‌های شیمیایی آلمانی تحت نظارت آمریکایی‌ها/ برگزاری جشن «موفقیت شیمیایی» در بغداد

استفاده صدام از بمب‌های شیمیایی آلمانی تحت نظارت آمریکایی‌ها/ برگزاری جشن «موفقیت شیمیایی» در بغداد


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: ارتش بعث عراق از سلاح نامتعارف شیمیایی در طول جنگ تحمیلی، به‌عنوان یکی از مؤثرترین ابزار بازدارندگی و یک اهرم‌فشار علیه جمهوری اسلامی ایران استفاده کرده جنایات فاجعه‌باری را از این طریق رقم زد؛ جنایاتی که نه‌تنها علیه ملت ایران، بلکه علیه مردم عراق نیز رقم خورد و سکوت مجامع بین‌المللی نیز راه تکرار این جنایات را برای صدام باز کرد؛ سکوت معناداری که بی‌دلیل نبود؛ چراکه اسناد، قرائن و شواهد نشان می‌دهد که کشور‌های غربی، خود متهم تأمین سلاح‌های شیمیایی برای ارتش بعث عراق هستند.

آلمان بر اساس اسناد موجود و همچنین اعترافات مطبوعات و رسانه‌های غربی، یکی از تأمین‌کنندگان سلاح‌های شیمیایی برای ارتش بعث عراق است؛ این موضوع را «اودو اوولف کوته» که ۱۷ سال روزنامه آلمانی «اف. آ. زد» کار کرده نیز در مصاحبه‌ای با تلویزیون اینترنتی کن. اف. ام اعتراف کرده است.

«اودو اوولف کوته» که سال ۱۹۸۶ کار خود را به‌عنوان خبرنگار برای روزنامه اف. آ. زد آغاز کرده بود، اوایل جولای سال ۱۹۸۸ به بغداد فرستاده شده و از آن‌جا به خط مقدم جبهه جنوب رفت تا در آن‌جا یکی از معدود شاهدان عینی جنایات دولت‌مردان آمریکایی، آلمانی و بعثی علیه مردم ایران باشد و این‌که بعثی‌ها چگونه تحت نظارت آمریکایی‌ها، نیرو‌های ایران را با بمب‌های شیمیایی حاوی گاز خردل آلمانی بمباران می‌کنند.

این خبرنگار آلمانی در مصاحبه خود تأکید می‌کند که چندین دهه بعد از پایان جنگ جهانی دوم عراق با نظارت آمریکایی‌ها و بمب‌های شیمیایی آلمانی که مستقیماً تحت عنوان آفت‌کش از آلمان فرستاده شده بودند، ایرانی‌ها را بمباران کردند؛ این درحالی است که او از این صحنه‌ها عکس گرفته و شخصاً نیز مقدار زیادی از این گاز‌های سمی تنفس کرده و بعد‌ها مبتلا به سرطان شده  است.

وی در ادامه، از اوج وقاحت دپیلمات‌ها و نمایندگان شرکت‌های آمریکایی، آلمانی و عراقی در هتلی واقع در بغداد و جشن آنها به‌خاطر کشتار شیمیایی سخن گفته و تأکید کرده است: تمام لابی هتل پر بود از آمریکایی‌ها، آلمانی‌ها و عراقی‌هایی که من آنها را بعضاٌ از طریق سفارت آلمان می‌شناختم. آنها از این‌که ایرانی‌ها در جبهه‌های متعدد قادر به جنگ نبودند (به‌دلیل این‌که حملات شیمیایی در جبهه‌های متعددی انجام شده بود) خوشحال بودند و این «موفقیت شیمیایی» را جشن گرفته بودند.

استفاده صدام از بمب‌های شیمیایی آلمانی تحت نظارت آمریکایی‌ها/ برگزاری جشن «موفقیت شیمیایی» در بغداد

«اودو اوولف کوته» که با دیدن تصاویر دلخراش قربانیان و تلفات حملات شیمیایی از نظر روحی در شرایط بسیار بدی قرار گرفته بود، تصمیم گرفت تا جهان را از این مسئله آگاه کند؛ چراکه گمان می‌کرد که این خبر همه دنیا را شوکه کرده و در تمام دنیا مانند بمب صدا خواهد کرد؛ اما غافل از این‌که رسانه‌های غربی نیز همسو با سازمان‌های بین‌المللی، سیاست سکوت و سانسور را نسبت به استفاده صدام از بمب‌های شیمیایی آلمانی علیه ایران در پیش گرفته‌اند.

وی ادامه داد: در آن زمان موبایل وجود نداشت و باید منتظر می‌شدم تا با فیلم به دفتر تحریریه در فرانکفورت برگردم که چندین روز طول کشید. ضمناً شرایط سلامتی‌ام به‌شدت بد بود؛ اما فکر کردم حالا که در فرانکفورت هستم، این ماجرا انعکاس بسیار زیادی خواهد داشت.

به گفته این خبرنگار آلمانی؛ اما در تمام صفحه بزرگ روزنامه اف. آ. زد فقط یک عکس بسیار کوچک از یک ایرانی با ماسک ضدگاز با چند خط کوتاه وجود داشت و با اشاره و ابهام ذکر می‌کرد که احتمالا یکی از طرفین شاید به‌نوعی از چیزی خطرناک استفاده کرده است؛ ولی اطلاعات دقیقی در دست نیست.

«اودو اوولف کوته» گفت: وقتی در این مورد خبر‌های مفصل و دقیق‌تری نوشتم، همه گزارشات مربوط به گاز و بمب شیمایی و تمامی مطالب هولناک سانسور شده و به من گفته شد که در این باره از این بیشتر نوشته نمی‌شود و وقتی که از ناشر (فریتز اولریش فک) پرسیدم، به من گفت که در این‌باره چیزی منتشر نخواهد شد. تا این‌که سال‌ها بعد، در دسامبر ۲۰۱۳ با وی تماس گرفتم و از او پرسیدم که چرا گزارش من انتشار نیافت. مدتی بعد مجدداً از او پرسیدم، حال که اجازه انتشار عکس‌ها را در روزنامه خودش (اف. آ. زد) نداده، چرا مانع از انتشار آن توسط دیگران می‌شود؟

استفاده صدام از بمب‌های شیمیایی آلمانی تحت نظارت آمریکایی‌ها/ برگزاری جشن «موفقیت شیمیایی» در بغداد

بمباران شیمیایی مهران توسط ارتش بعث عراق – ۲۴ اردیبهشت سال ۱۳۶۵

این خبرنگار آلمانی افزود: مجله اشترن تمایل به انتشار گزارش داشت؛ بنابراین خبرنگاران اشترن از هامبورگ به فرانکفورت آمدند و عکس‌ها را دیدند؛ اما ناشر مسئول وقت اف. آ. زد (فریتز اولریش فک) صراحتاً گفت که اگر عکس‌ها را در اختیار دیگران بگذارم، اخراج خواهم شد و همچنین گفت که به عوض آن، عکس‌ها را در اختیار اتحادیه سراسری صنعت شیمی در فرانکفورت بگذارم.

شرکت‌های عضو اتحادیه سراسری صنعت شیمی، مواد گاز خردل را به خاک عراق صادر کرده بودند. من کپی عکس‌ها را به اتحادیه فرستادم و اصل آنها را نگه داشتم؛ البته چندی پیش من عکس‌ها را در اختیار ایران و روسیه قرار دادم؛ چون به نظر من این خیلی هولناک است که سال‌ها بعد از پایان جنگ جهانی دوم، ما آلمان‌ها کمک کردیم تا انسان‌ها با گاز سمی از بین بروند.

انتهای پیام/ ۱۱۳

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

استفاده صدام از بمب‌های شیمیایی آلمانی تحت نظارت آمریکایی‌ها/ برگزاری جشن «موفقیت شیمیایی» در بغداد بیشتر بخوانید »