حلبچه

شهادت انتخابی که ائمه آن را برگزیدند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از لرستان، شهید «سیدسعید حسینی» بیست و پنجم شهریور ۱۳۴۶، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش عین‌الله، ارتشی بود و مادرش منیره نام داشت. تا پایان دوره متوسطه و در رشته علوم تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. چهاردهم فروردین ۱۳۶۷، با سمت تک‌تیرانداز در حلبچه عراق بر اثر اصابت ترکش به گردن، شهید شد. مزار او در زادگاهش واقع هست.

 وصیت‌نامه شهید سید سعید حسینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
 این اعجاز بزرگ قرن و این پیروزی بی‌نظیر و این جمهوری اسلامی محتاج به حفظ و نگهبانی هست. (امام امت)

با سلام به محضر ولی عصر (عج) و نایب برحقش و با درود به خانواده‌های شهدا، مفقودین، اسرا و جانبازان و رزمندگان اسلام. بگذار تا جسم با خاک یکی شود، بگذار تا در گودال مزار جای گیرم، بگذار تا در خاک فرو شوم، چراکه از خاکم و باید در خاک بروم.

این خاک، خاک نیست این گودال، گور نیست. شرط وصل هست. خاک پل وصل هست. لازمه لقاءالله هست. باید در خاک رفت و از جان گذشت تا لیاقت معامله با معشوق پیدا کرد. شادمانی شب اول قبر شهید، بسان شب دامادیش هست. گرچه مادرش در برش نیست، اما فاطمه زهرا (س) نزدش می‌آید. گرچه پدرش همراهش نیست ولی حسین بن علی (ع) سر او را در بالین می‌گیرد. مادرم، پدرم اگرچه رفتنم با شهادت همراه بود، اما گفته‌ها دارم که در ذیل به‌عرضتان می‌رسانم:

گرچه هیچ گفتنی هم ندارم، چرا که لیاقت گفتن ندارم. مادران شهدا، خانواده‌های شهدا، رزمندگانتان رفتند و همگی رفتنی هستند. ولی رفتن داریم، تا رفتن! خوشا آنان‌که در میدانگه عشق بیاد دوست جان دادند و رفتند.

خوشا آنان‌که در این وادی پست گنه، نماندند و آسان رفتند. رفتن شهدا، رفتن نیست، باز آمدن هست. شهید تا قبل از شهادت فانی بود ولی پس از شهادت جاودانه شد. مرده بود و زنده شد. آیا امکان نداشت که در غیر جبهه به‌وسیله تصادف و یا هر اتفاق دیگری از این دنیا می‌رفتیم؟ پس مرگ امکان دارد. هر لحظه برسد و در دفتر الهی لحظهٔ مرگ همگی یادداشت شده هست و معمولاً این لحظه کمتر تغییر می‌پذیرد. حال این خود انسان هست که با انتخاب، زمان مرگ خود را با شهادت همراه می‌سازد و این فیض عظمی را به جان میخرد.

به پدرم تبریک بگوئید. مادرم و خواهرانم شهادت مرگی هست انتخابی که هرگز نقطه قیاسی با مرگ عادی ندارد. انتخابی که ائمه آن را برگزیدند. ناراحتی و ضجه شما موجب خوشنودی دشمنان اسلام هست. هرگاه دل‌گیر شدید بیاد واقعه کربلا و روز عاشورا و اسارت اهل‌بیت علیهم‌السلام گریه کنید. گریه بر اهل بیت احیای خط خونین آنهاست.

مادرم جنازه مرا در قبر مگذارید. دوستان و آشنایان شما را دلداری می‌دهند. اسباب تسکین خاطر شما را فراهم می‌آورند. شما غریب و اسیر واقع نمی‌شوید. اما بدن مطهر و تکه تکه حسین (ع) چند روز زیر آفتاب سوزان کربلا افتاده بود.

بیاد آورید اسرای کربلا را که پس از این همه مصیبت‌ها در حال اسارت چه زخم زبان‌ها شنیدند. نقل کرده‌اند هنگامی‌که اسرای اهل بیت (ع) را به میان مردم بردند. از بزرگ اسرا پرسیدند آیا درخواستی دارید؟ فرمودند یک خواسته داریم و آن این هست که سر بریده و به نیزه شده حسین را در جلوی ما حرکت دهید. تا چشم مردم متوجه آن شود و متوجه ما نباشند و به ما نگاه نکنند که ما خجالت می‌کشیم.

از کلیه دوستان، فامیلان مخصوصاً خانواده‌ام حلالیت می‌طلبم. در دعا‌هایتان برایمان از خداوند طلب مغفرت کنید که طاقت عذاب آخرت را نداریم. شرمگینی روز جزا را تاب مقاومت نداریم. خداوند را با صفاتش بخوانید و خواسته‌هایتان را بطلبید و یقین به استجابت و قدرت لایزال الهی داشته باشید. با خانواده‌ام تا آنجا که می‌دانم رفتار شایسته‌ای نداشته‌ام که امیدوارم مرا عفو نمایند. «اولنا یحاسب به صلوه» اولین چیزی که در قیامت از آن سوال می‌شود نماز هست.

اگر ما برای اسلام روز و شب زحمت بکشیم از خانواده و اولاد و مال در راه خدمت به مردم بگذریم. اما نمازمان مورد قبول واقع نشود تمامی رنج‌ها و زحمت‌هایمان به‌جز سختی چیز دیگری به‌همراه ندارد. مبادا مصداق آیه «فویل للمصلین» قرار گیریم. پس وای بر نمازگزاران، آنان‌که از نماز خویش غفلت می‌کنند آنان‌که خودنمایی می‌کنند. پس از نماز غافل نشویم.

اگر نماز می‌خوانیم و در عین حال غیبت نیز می‌کنیم یا دروغ می‌گوئیم و کار‌های ناپسند انجام می‌دهیم. بدانیم این نماز ما نماز نیست. نماز با گران‌فروشی و رشوه‌خواری و احتکار آمیخته نمی‌شود. نماز انسان را از زشتی باز می‌دارد. پس این نماز ما نماز نیست. «ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر» عیب که از نماز نیست پس عیب از خود ماست. در این وادی وای به‌حال بی‌نمازان که پست‌تر از شیطان هستند.

در روایت آمده هست که شفاعت اهل بیت (ع) به شخصی که نماز را سبک بشمارد نمی‌رسد. سبک شمردن نماز یعنی مهم نشمردن آن و به تعویق انداختن وقت خواندن نماز و بی‌اعتنا به آن. ما که از خودمان هیچی نداریم و چشم امید به شفاعت معصومین داریم.

اگر قرار باشد این روزنه امید را نیز خود ببندیم حسابمان خیلی دشوار خواهد شد. البته نباید از رحمت حق ناامید شد که اگر انسان تمامی گناهان عالم را از اول تا آخر داشته باشد رحمت خدا وسیع‌تر از این همه گناه هست و امید بخشش بسیار زیاد می‌باشد. راهی داریم بسیار پرخطر و گذشتن از آن احتیاج به مراقبت مستمر و دقیق دارد و به نقل از شهید بهشتی: بهشت را به بها می‌دهند نه به بهانه. حال این بها بعضی اوقات خون دادن و جان فدا کردن هست و گاهی مواقع مبارزه و جهاد هست.

بعضی اوقات امر به معروف و نهی از منکر هست و غیره. ما باید تکلیف زمانمان را بدانیم و با تمام وجود بدان عمل کنیم. امروز این لبیک به امام گفتن و رفتن به جبهه‌ها تا پیروزی اسلام هست. ما که طاقت مقدار کمی دمای بالا و پائین هوا را نداریم، چگونه آتش جهنم را برای خود منزلگاه و جایگاه قرار می‌دهیم. (یا ای‌ها الناس اتقو ربکم ان زلزله الساعه شی عظیم) (سوره حج آیه۱)‌ای مردمان! خداترس و پرهیزگار باشید که زلزله روز قیامت بسیار حادثه بزرگ و واقعه سخت و هولناکی هست. روزیست که زنان شیرده از وحشت، اطفال خود را فراموش کنند و هر آبستن بار رحم بیفکند، مردم را از وحشت آن‌روز بیخود و مست بنگری، در صورتی‌که مست نیستند ولیکن عذاب خدا سخت هست. وقتی بعضی مواقع به این فکر میفتم که شاید در خانه و درون بستر از دنیا بروم بسیار وحشت می‌کنم چرا که با این بار سنگین و دشواری راه تحمل خیلی مشکل هست. می‌فرمایند که حضرت زهرا (س) به حضرت علی (ع) می‌فرماید:

علی وقتی مرا دفن کردی، بر سر مزارم قرآن بخوان که من از شب اول قبر هراسناکم. در این صورت وضع ما معلوم هست پس مادرم تقاضا دارم برایم از خداوند متعال طلب آمرزش کنید و بیادم صدقه دهید. پدر بر سر قبرم قرآن بخوان و خوشا به سعادت کسانی‌که در شب جمعه، شب رحمت پا به آن دنیا نهادند.

در این دنیا هر فردی که می‌خواهد به نیکی برسد باید از عزیز‌ترین دلبستگی‌ها دل کنده و در راه خدا از آن بگذرد. «لن تنالوا لبر حتی تنقضوا مما تحبون» هرگز به نیکی نمی‌رسی مگر انفاق کنی از آنچه دوستش می‌داری؛ و راه رسیدن به مقام محمود خواندن نماز شب و جهت سعادت و خوشبختی دو دنیا می‌بایست با قرآن انس گرفته و تابع اهل بیت (س) بود. در خاتمه با آیاتی از قرآن کریم این نوشته را به پایان می‌رسانم.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم.

ویل لکل همزه لمزه الذی جمع مالا و عدده یحسب ان ماله و اعلده لینبذن فی الحطمه..

وای بر هر عیب جوی هرزه زبان. همان کسی که مالی جمع کرده و دائم به حساب و شماره‌اش سرگرم هست. آدمی پندارد که مال و دارایی دنیا عمر ابدیش خواهد بخشید چنین نیست بلکه محققاً به آتش دوزخ سوزان درافتد. آتشی که چگونه تصور سختی آن توانی کرد؟ آن آتش را خشم خدا افروخته. شراره آن بر دل‌های ناپاک پر از حرص دنیای کافران شعله‌ور هست…

والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

شهادت انتخابی که ائمه آن را برگزیدند بیشتر بخوانید »

استفاده صدام از بمب‌های شیمیایی آلمانی تحت نظارت آمریکایی‌ها/ برگزاری جشن «موفقیت شیمیایی» در بغداد

استفاده صدام از بمب‌های شیمیایی آلمانی تحت نظارت آمریکایی‌ها/ برگزاری جشن «موفقیت شیمیایی» در بغداد


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: ارتش بعث عراق از سلاح نامتعارف شیمیایی در طول جنگ تحمیلی، به‌عنوان یکی از مؤثرترین ابزار بازدارندگی و یک اهرم‌فشار علیه جمهوری اسلامی ایران استفاده کرده جنایات فاجعه‌باری را از این طریق رقم زد؛ جنایاتی که نه‌تنها علیه ملت ایران، بلکه علیه مردم عراق نیز رقم خورد و سکوت مجامع بین‌المللی نیز راه تکرار این جنایات را برای صدام باز کرد؛ سکوت معناداری که بی‌دلیل نبود؛ چراکه اسناد، قرائن و شواهد نشان می‌دهد که کشور‌های غربی، خود متهم تأمین سلاح‌های شیمیایی برای ارتش بعث عراق هستند.

آلمان بر اساس اسناد موجود و همچنین اعترافات مطبوعات و رسانه‌های غربی، یکی از تأمین‌کنندگان سلاح‌های شیمیایی برای ارتش بعث عراق است؛ این موضوع را «اودو اوولف کوته» که ۱۷ سال روزنامه آلمانی «اف. آ. زد» کار کرده نیز در مصاحبه‌ای با تلویزیون اینترنتی کن. اف. ام اعتراف کرده است.

«اودو اوولف کوته» که سال ۱۹۸۶ کار خود را به‌عنوان خبرنگار برای روزنامه اف. آ. زد آغاز کرده بود، اوایل جولای سال ۱۹۸۸ به بغداد فرستاده شده و از آن‌جا به خط مقدم جبهه جنوب رفت تا در آن‌جا یکی از معدود شاهدان عینی جنایات دولت‌مردان آمریکایی، آلمانی و بعثی علیه مردم ایران باشد و این‌که بعثی‌ها چگونه تحت نظارت آمریکایی‌ها، نیرو‌های ایران را با بمب‌های شیمیایی حاوی گاز خردل آلمانی بمباران می‌کنند.

این خبرنگار آلمانی در مصاحبه خود تأکید می‌کند که چندین دهه بعد از پایان جنگ جهانی دوم عراق با نظارت آمریکایی‌ها و بمب‌های شیمیایی آلمانی که مستقیماً تحت عنوان آفت‌کش از آلمان فرستاده شده بودند، ایرانی‌ها را بمباران کردند؛ این درحالی است که او از این صحنه‌ها عکس گرفته و شخصاً نیز مقدار زیادی از این گاز‌های سمی تنفس کرده و بعد‌ها مبتلا به سرطان شده  است.

وی در ادامه، از اوج وقاحت دپیلمات‌ها و نمایندگان شرکت‌های آمریکایی، آلمانی و عراقی در هتلی واقع در بغداد و جشن آنها به‌خاطر کشتار شیمیایی سخن گفته و تأکید کرده است: تمام لابی هتل پر بود از آمریکایی‌ها، آلمانی‌ها و عراقی‌هایی که من آنها را بعضاٌ از طریق سفارت آلمان می‌شناختم. آنها از این‌که ایرانی‌ها در جبهه‌های متعدد قادر به جنگ نبودند (به‌دلیل این‌که حملات شیمیایی در جبهه‌های متعددی انجام شده بود) خوشحال بودند و این «موفقیت شیمیایی» را جشن گرفته بودند.

استفاده صدام از بمب‌های شیمیایی آلمانی تحت نظارت آمریکایی‌ها/ برگزاری جشن «موفقیت شیمیایی» در بغداد

«اودو اوولف کوته» که با دیدن تصاویر دلخراش قربانیان و تلفات حملات شیمیایی از نظر روحی در شرایط بسیار بدی قرار گرفته بود، تصمیم گرفت تا جهان را از این مسئله آگاه کند؛ چراکه گمان می‌کرد که این خبر همه دنیا را شوکه کرده و در تمام دنیا مانند بمب صدا خواهد کرد؛ اما غافل از این‌که رسانه‌های غربی نیز همسو با سازمان‌های بین‌المللی، سیاست سکوت و سانسور را نسبت به استفاده صدام از بمب‌های شیمیایی آلمانی علیه ایران در پیش گرفته‌اند.

وی ادامه داد: در آن زمان موبایل وجود نداشت و باید منتظر می‌شدم تا با فیلم به دفتر تحریریه در فرانکفورت برگردم که چندین روز طول کشید. ضمناً شرایط سلامتی‌ام به‌شدت بد بود؛ اما فکر کردم حالا که در فرانکفورت هستم، این ماجرا انعکاس بسیار زیادی خواهد داشت.

به گفته این خبرنگار آلمانی؛ اما در تمام صفحه بزرگ روزنامه اف. آ. زد فقط یک عکس بسیار کوچک از یک ایرانی با ماسک ضدگاز با چند خط کوتاه وجود داشت و با اشاره و ابهام ذکر می‌کرد که احتمالا یکی از طرفین شاید به‌نوعی از چیزی خطرناک استفاده کرده است؛ ولی اطلاعات دقیقی در دست نیست.

«اودو اوولف کوته» گفت: وقتی در این مورد خبر‌های مفصل و دقیق‌تری نوشتم، همه گزارشات مربوط به گاز و بمب شیمایی و تمامی مطالب هولناک سانسور شده و به من گفته شد که در این باره از این بیشتر نوشته نمی‌شود و وقتی که از ناشر (فریتز اولریش فک) پرسیدم، به من گفت که در این‌باره چیزی منتشر نخواهد شد. تا این‌که سال‌ها بعد، در دسامبر ۲۰۱۳ با وی تماس گرفتم و از او پرسیدم که چرا گزارش من انتشار نیافت. مدتی بعد مجدداً از او پرسیدم، حال که اجازه انتشار عکس‌ها را در روزنامه خودش (اف. آ. زد) نداده، چرا مانع از انتشار آن توسط دیگران می‌شود؟

استفاده صدام از بمب‌های شیمیایی آلمانی تحت نظارت آمریکایی‌ها/ برگزاری جشن «موفقیت شیمیایی» در بغداد

بمباران شیمیایی مهران توسط ارتش بعث عراق – ۲۴ اردیبهشت سال ۱۳۶۵

این خبرنگار آلمانی افزود: مجله اشترن تمایل به انتشار گزارش داشت؛ بنابراین خبرنگاران اشترن از هامبورگ به فرانکفورت آمدند و عکس‌ها را دیدند؛ اما ناشر مسئول وقت اف. آ. زد (فریتز اولریش فک) صراحتاً گفت که اگر عکس‌ها را در اختیار دیگران بگذارم، اخراج خواهم شد و همچنین گفت که به عوض آن، عکس‌ها را در اختیار اتحادیه سراسری صنعت شیمی در فرانکفورت بگذارم.

شرکت‌های عضو اتحادیه سراسری صنعت شیمی، مواد گاز خردل را به خاک عراق صادر کرده بودند. من کپی عکس‌ها را به اتحادیه فرستادم و اصل آنها را نگه داشتم؛ البته چندی پیش من عکس‌ها را در اختیار ایران و روسیه قرار دادم؛ چون به نظر من این خیلی هولناک است که سال‌ها بعد از پایان جنگ جهانی دوم، ما آلمان‌ها کمک کردیم تا انسان‌ها با گاز سمی از بین بروند.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

استفاده صدام از بمب‌های شیمیایی آلمانی تحت نظارت آمریکایی‌ها/ برگزاری جشن «موفقیت شیمیایی» در بغداد بیشتر بخوانید »

عید/ گریه برای شهادت مردم از زیر ماست

روایتی از جنایت صدام در پاسخ به شکست در عملیات والفجر ۱۰


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، عملیات موفقیت‌آمیز  والفجر ۱۰ و تصرف برخی از مناطق کردستان عراق از جمله شهر حلبچه و روستاهای اطراف آن باعث خوشحالی مردم کردنشین این مناطق شد. همین امر موجب شد تا ۲۳ اسفند ۱۳۶۶ و پس از مستقر شدن نیروهای نظامی ایران در آن منطقه، صدام تصمیم بگیرد، در پاسخ به این شکست، اقدامی خصمانه و تلافی‌جویانه در برابر مردم منطقه انجام دهد. او در واقع فجیع‌ترین و بی‌رحمانه‌ترین گزینه یعنی بمباران شیمیایی را انتخاب کرد.

۲۵ اسفند دولت بعث عراق با دستور مستقیم صدام اقدام به بمباران شیمیایی مردم خود در منطقه حلبچه کرد. صدام به پسرعمو و معاون خود، علی حسن‌المجید معروف به علی شیمیایی، دستور بمباران شیمیایی این مناطق را داد. براساس بررسی‌های سازمان ملل متحد که بعدها در قالب یک گزارش منتشر شد، در این حمله، از گاز خردل و چند ماده شیمیایی عامل اعصاب نامعلوم، استفاده شده بود.

در پی این اقدام فجیع بسیاری از مردم شهر از کودک و زن تا مردان و کهنسالان به شهادت رسیدند. تصاویر به جای مانده از این حمله شیمیایی یکی از دردناک‌ترین صحنه‌های جنگ تحمیلی است.

سردار «بهرام نوروزی» از فرماندهان پیشکسوت انتظامی و نیز کمیته انقلاب اسلامی که سال‌های جوانی خود را در دفاع مقدس سپری کرده و سابقه حضور طولانی مدت در جبهه‌ها را دارد روایتی از بمباران حلبچه دارد که در ادامه می‎خوانید.

اسفند ماه را پشت سر می‌گذاشتیم که محمد مقدم فرمانده تیپ ظفر قرارگاه رمضان گفت آماده می‌شوند در حلبچه و منطقه سلیمانیه عراق عملیات کنند. وقتی گفت به نیرو احتیاج دارند، گردان بانه را با تعدادی از نیرو‌های گردان سنندج در اختیار آن‌ها گذاشتم.

گردان کمیته با گذشتن از ارتفاعات نوسود باید خودش را به حلبچه می‌رساند. فرمانده گردان می‌گفت مهماتشان را با الاغ و قاطر به روی ارتفاعات می‌برند تا شب حمله به مشکل برخورد نکنند. عملیات بیست و پنج اسفند شروع شد با چند نفر جلو رفتیم تا به بچه‌ها سر بزنیم به طرف نوسود می‌رفتیم که هواپیما‌های عراقی آمدند و بمب‌هایشان را روی حلبچه و اطراف آن ریختند.

به یکباره انفجار‌ها به رنگ‌های سبز و زرد و قرمز درآمدند. حدس زدم شیمیایی زدند. ماسک‌هایمان را زدیم و وارد حلبچه شدیم. ناگهان دیدیم مردم و گاو و گوسفندهایشان جلوی خانه‌ها و توی کوچه‌ها افتاده و مرده اند. نیروهایمان وارد حلبچه شده، زخمی‌ها و جنازه‌ها را به عقب می‌بردند بچه‌های یگان «شین.میم ر» هم آمده بودند و منطقه را از آلودگی پاک می‌کردند.

با فرمانده گردان تماس گرفتیم گفتند از حلبچه جلوتر رفته اند. چند زن و مرد را که حال و روز خوشی نداشتند، پشت تویوتا سوار کردیم و راه برگشت را در پیش گرفتیم در ورودی حلبچه به چشمه آبی رسیدیم یک کامیون عراقی کنار چشمه بود. چند نفرشان موقع سوار شدن به کامیون مثل چوب خشک افتاده و مرده بودند.

زیاد جلو نرفته بودیم که دیدیم زن و مرد و بچه پای پیاده از شیار کوه‌ها و ارتفاعات سرازیر شدند و افتان و خیزان به طرف پاوه میروند. وضعیت آن قدر برایمان وحشتناک و عجیب بود که بی سر و صدا زیر ماسک گریه می‌کردیم. زخمی‌ها را در پاوه پیاده کردیم همزمان با ما یک مینی بوس از مردم حلبچه از راه رسید وقتی در مینی بوس را باز کردند، مردم از شدت ضعف و سرفه نتوانستند پیاده شوند و همه روی همدیگر افتادند.

فردای آن روز دوباره به طرف حلبچه رفتیم. گاو و گوسفند‌های مردم رها بودند و چند رزمنده آن‌ها را جمع میکردند. به نزدیک چشمه نرسیده بودیم که هواپیما‌های عراقی آمدند و یک بار دیگر با بمب‌های شیمیایی منطقه را بمباران کردند. چند روزی به مردم کمک کرده بودیم که با پایان عملیات گردان کمیته از منطقه عملیاتی برگشت و به بانه و خط پدافندی اش رفت.

انتهای پیام/ 141

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایتی از جنایت صدام در پاسخ به شکست در عملیات والفجر ۱۰ بیشتر بخوانید »

تجلیل مسئولان قم از جانباز شیمیایی عملیات والفجر ۱۰ + تصاویر

تجلیل مسئولان قم از جانباز شیمیایی عملیات والفجر ۱۰+ تصاویر


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از قم، «سید مجتبی سبحانی» رییس کمیسیون خدمات شهری شورای اسلامی شهر قم به همراه تعدادی از مسئولان زیرمجموعه شهرداری قم همزمان با سالروز عملیات والفجر ۱۰ با جانباز شیمیایی محمدباقر داودآبادی فراهانی دیدار کردند.

سبحانی در این دیدار، با اشاره به اینکه ترویج فرهنگ عاشورایی ایثار و شهادت، عامل مصونیت جامعه در برابر هجمه‌های دشمنان است، اظهار داشت: دیدار با جانبازان سرافراز و رزمندگان سلحشور دوران هشت سال دفاع مقدس، قدردانی از روحیه ایثار و از خودگذشتگی آنان و خانواده‌های بزرگوارشان و تلاش در راستای بسط و گسترش روحیه مقاومت و جهاد محسوب می‌شود.

وی که در عملیات والفجر ۱۰ خود امدادگر دسته یک گروهان حرّ دلاور گردان سیدالشهدا (ع) از لشکر ۱۷ امام علی بن ابی طالب (ع) بوده است، ثبت خاطرات رزمندگان اسلام را اقدامی ضروری و لازم در راستای تکمیل پازل نقش آفرینی‌های دلاورمردان سلحشور دوران ایثار و شهادت خواند.

تجلیل مسئولان قم از جانباز شیمیایی عملیات والفجر ۱۰ + تصاویر

«سید حمید سبحانی» پیشکسوت دفاع مقدس و مسئول دسته فوق در عملیات والفجر ۱۰ نیز در این دیدار، اجرای جلسات و برنامه‌های انسجام و همدلی بین رزمندگان اسلام و ثبت خاطرات و اسناد آنان به صورت مکتوب و تصویری را از مهم‌ترین اقدامات در راستای حفظ روحیه ایثار و بهره مندی از گنجینه عظیم دفاع مقدس برشمرد.

در این دیدار، رضا خانه‌زاد یزدی سرپرست معاونت حمل‌ونقل شهرداری قم، قاسم طالبی سرپرست سازمان مدیریت و نظارت بر تاکسیرانی و حسین محمدرضایی معاون فرهنگی سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری قم، نماینده اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس قم و تعدادی از اعضای دسته رزمی فوق نیز حضور داشتند و با تقدیم لوح و هدایایی از این رزمنده دفاع مقدس تقدیر کردند.

تجلیل مسئولان قم از جانباز شیمیایی عملیات والفجر ۱۰ + تصاویر

محمدباقر داودآبادی فراهانی متولد اول شهریور سال ۱۳۳۰ در قم است؛ وی دوره خدمت سربازی را قبل از انقلاب به پایان رسانده و طی سال‌های ۱۳۶۳ و ۱۳۶۶ با لبیک به ندای امام خمینی (ره) مبنی بر حضور در جبهه و با داشتن چهار فرزند و شغل کفاشی در خیابان آذر قم، به صورت بسیجی عازم جبهه‌های نبرد شده است.

این رزمنده بسیجی بدلیل اختلاف سنّی که با دیگر رزمندگان یگان خود داشت، نقش موثری در هدایتگری و ایجاد انس و همدلی بین آنان ایفا می‌کرد.

وی اواخر اسفند سال ۱۳۶۶ در جریان عملیات والفجر ۱۰ و بمباران شیمیایی شهر‌های خرمال و حلبچه عراق از سوی دشمن بعثی، شیمیایی و مفتخر به مدال جانبازی شد و در حال حاضر به عنوان راننده تاکسی به خدمت رسانی به شهروندان اشتغال دارد.

تجلیل مسئولان قم از جانباز شیمیایی عملیات والفجر ۱۰ + تصاویرتجلیل مسئولان قم از جانباز شیمیایی عملیات والفجر ۱۰ + تصاویرتجلیل مسئولان قم از جانباز شیمیایی عملیات والفجر ۱۰ + تصاویر

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تجلیل مسئولان قم از جانباز شیمیایی عملیات والفجر ۱۰+ تصاویر بیشتر بخوانید »

نقاشی یک نقاش مسیحی از عکس نماز جماعت حضرت آقا/ روایت برادر شهید طهرانی مقدم از پافشاری حضرت آقا در بازدید از حلبچه در جریان عملیات والفجر ۱۰

ماجرای نقاشی یک نقاش مسیحی از عکس نماز جماعت امام خامنه‌ای/ ماجرای پافشاری رهبر معظم انقلاب اسلامی برای بازدید از حلبچه در عملیات والفجر ۱۰


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، چندی پیش سَری به موزه رضوی حرم مطهر امام رضا (ع) زدم. در گنجینه قرآن و نفایس تصویری نقاشی شده از نماز جماعتی دیدم که امام جماعت آن، رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت امام «سید علی خامنه‌ای» است که مربوط به دوره ریاست جمهوری ایشان بود و در توضیح آن نقاشی که به حرم اهدا شده بود، نوشته شده بود: «تابلو نقاشی تصویر مقام معظم رهبری در جمع رزمندگان، اهدایی خانواده شهید طهرانی مقدم، ۱۳۹۱ ش.»

نقاشی یک نقاش مسیحی از عکس نماز جماعت حضرت آقا/ روایت برادر شهید طهرانی مقدم از پافشاری حضرت آقا در بازدید از حلبچه در جریان عملیات والفجر ۱۰

در پی اینکه قضیه این عکس و نقاشی چیست، به جست‌وجو پرداختم و «محمد طهرانی مقدم» برادر شهیدان طهرانی مقدم و رئیس مؤسسه «شهدای غدیر ولایت» در مورد این نقاشی توضیحاتی را ارائه کرد.

«محمد طهرانی مقدم» برادر شهیدان «علی طهرانی مقدم» شهید ظهر عاشورای سوسنگرد و «حسن طهرانی مقدم» پدر موشکی ایران در گفت‌وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس در توضیح این نقاشی اظهار داشت: برادرم، حسن مدتی مرا برای مأموریتی به روسیه فرستاده بود. در آنجا یک نقاش مسیحی این عکس را در دست من دید. گفت: این چه عکس جالبی است. من می‌توانم این عکس را ببینم؟

عکس را نشان او دادم و او متعجبانه از من پرسید: این رهبر شماست؟

گفتم: بله؛ ایشان رهبر ما هستند.

گفت: چقدر ساده. من می‌خواهم با اجازه شما، یک نقاشی از این عکس بکشم.

گفتم: اشکالی ندارد.

وی افزود: سه ماه طول کشید که آن نقاش یک نقاشی کشید. آن نقاشی را به من داد و به من گفت: من از شما خواهش می‌کنم که این نقاشی را به‌دست رهبرتان برسانید و بگویید یک نقاش مسیحی از روسیه این نقاشی را کشیده است.

طهرانی مقدم ادامه داد: این نقاشی در دست من بود و من در این فکر بودم که آن را چگونه به‌دست آقا برسانم. بعد از شهادت حسن، آقا به منزل ما تشریف آوردند. خیلی فرصت خوبی بود. بعد از اینکه از مادرم، همسر و فرزندان شهید تفقد کردند، موقع رفتنشان به ایشان گفتم: آقا، من امانتی از یک نقاش مسیحی دارم.

نقاشی یک نقاش مسیحی از عکس نماز جماعت حضرت آقا/ روایت برادر شهید طهرانی مقدم از پافشاری حضرت آقا در بازدید از حلبچه در جریان عملیات والفجر ۱۰

ایشان پرسیدند: این امانتی چیست؟

برادر شهید طهرانی مقدم در مورد استقبال حضرت آقا از آن نقاشی گفت: من ماجرای این نقاشی را به ایشان توضیح دادم و ایشان خیلی از آن استقبال کردند و خیلی از آن خوششان آمد و فرمودند: من این را به منزلمان می‌برم و آن نقاشی را همانجا با خود به منزلشان بردند.

ایشان معمولاً اشیاء قیمتی و به‌یاد ماندنی را به امام رضا (ع) هدیه می‌دهند. چند وقت پیش من به موزه امام رضا (ع) رفتم و دیدم که این عکس آنجاست.

طهرانی مقدم در مورد مأموریتی که برادرش وی را به خاطر آن به روسیه فرستاده بود، گفت: آن موقع دنیا ما را تحریم کرده بود. ما در جنگ مشکل سیم خاردار داشتیم. طبیعی بود که های‌تک (high tech) به ما نمی‌دادند. ما به روسیه رفته بودیم تا نمونه‌های مقداری از قطعات موشکی که می‌خواستیم در داخل کشور بسازیم را بیاوریم. حسن این نمونه‌قطعات را مهندسی معکوس می‌کرد. الآن ما به جایی رسیده‌ایم که موشک «فتاح» را به‌دست همین جوانان و دانشمندان خودمان رونمایی کرده‌ایم که همه صد درصد ایرانی هستند.

نقاشی یک نقاش مسیحی از عکس نماز جماعت حضرت آقا/ روایت برادر شهید طهرانی مقدم از پافشاری حضرت آقا در بازدید از حلبچه در جریان عملیات والفجر ۱۰

برادر شهید طهرانی مقدم در مورد عکسی که نقاشی شد، اظهار داشت: من در جریان عملیات والفجر ۱۰ در حلبچه و فرماندار نظامی حلبچه بودم. دیدم قبل از ظهر روز سوم فروردین ۱۳۶۷ که اواخر جنگ و اول عید بود، آقا به سنگر ما تشریف آوردند و فرمودند که شما گزارشی از وضعیت حلبچه بدهید. آن موقع ایشان در سِمَت ریاست جمهوری به جمهوری اسلامی خدمت می‌کردند.

وی ادامه داد: من شروع به گزارش مجاهدت از دادن کردم که آقا خطاب به من فرمودند: «تو با لباس کُردی هستی؟ خب کُردی بگو.» به ایشان گفتم که اگر من کُردی بگویم، شما متوجه نمی‌شوید.

طهرانی مقدم در مورد نمازی که رهبر معظم انقلاب اسلامی امام جماعت آن در حلبچه بودند، بیان کرد: زمانی که گزارش من تمام شد، ظهر بود. اذان گفتند و آقا با همان لباس سپاه که تنشان بود و یک چفیه که به حالت «تحت‌الحنک» بسته بودند، قامت بستند. ایشان یک چفیه روی شانه‌شان انداخته بودند که آن را روی سرشان گذاشتند؛ چون مستحب است که مردان در نماز تحت‌الحنک کنند. ایشان چفیه را انداختند و قامت به نماز بستند و نمازی به یاد ماندنی خواندند.

نقاشی یک نقاش مسیحی از عکس نماز جماعت حضرت آقا/ روایت برادر شهید طهرانی مقدم از پافشاری حضرت آقا در بازدید از حلبچه در جریان عملیات والفجر ۱۰

برادر شهید طهرانی مقدم ادامه داد: من سمت راست آقا بودم و شهید صیاد شیرازی در سمت چپ ایشان بود. نماز که تمام شد، ناگهان هواپیما‌های عراقی شروع به بمباران شیمیایی کردند. من به آقا گفتم: آقا، دارند شیمیایی می‌زنند؛ شما سریع بروید.

ایشان به من گفتند: من برای بازدید به جبهه آمده‌ام. نهایت آن، شهادت است.

گفتم: دارند شیمیایی می‌زنند و شما رئیس جمهور هستید. دیدم آقا به حرف من گوش نکردند. به صیاد شیرازی اشاره کردم و او تماس گرفت و یک هلی‌کوپتر آورد. آقا را در آغوش گرفتیم و سوار هلی‌کوپتر کردیم و از معرکه خارج کردیم.

وی در مورد اشخاص دیگری که در آن نماز جماعت حضور داشتند، اظهار داشت: اشخاص دیگری که در آن جمع نماز جماعت بودند، عبارتند از شهید علی صیاد شیرازی، «محسن رضایی» فرمانده کل سپاه، علیرضا افشار که در حال حاضر مشاور رئیس جمهور است و خیلی از فرماندهان دیگر بودند از جمله شهید قاسم سلیمانی که آن عقب ایستاده بود و در این عکس دیده نمی‌شود. وی همیشه می‌آمد و عقب می‌نشست. آنجا تمام جمع فرماندهان بودند.

طهرانی مقدم در مورد فعالیت‌های خود گفت: من هشت سال در قرارگاه رمضان داخل عراق بودم و بعد از دفاع مقدس، مدتی جانشین فرمانده سپاه لبنان و سوریه و مدتی هم وابسته نظامی در روسیه در یک پوششی بودم و هر جا که انقلاب اقتضا می‌کرد، من بودم. در سوریه و لبنان هم بودم.

وی در مورد فعالیت‌های این روز‌های خود بیان کرد: من یک بسیجی ساده بودم و هر جا که امام و رهبر معظم انقلاب اسلامی دستور دادند، ما بودیم. من الآن رئیس مؤسسه «شهدای غدیر ولایت» هستم. ما این مؤسسه را به دستور رهبر معظم انقلاب اسلامی تأسیس کردیم.

برادر شهید طهرانی مقدم در مورد مأموریت این مؤسسه گفت: مأموریت مؤسسه علمی، فرهنگی، ورزشی و خیریه است. این کنگره (کنگره بین‌المللی شهید طهرانی مقدم) هم که برگزار شده، تلاش مؤسسه «شهدای غدیر ولایت» بوده است و این برنامه، در راستای بخش فرهنگی این مؤسسه است.

طهرانی مقدم در مورد برادر دیگر شهیدش، شهید «علی طهرانی مقدم» گفت: برادرم علی روز ۲۱ رمضان سال ۱۳۴۱ به دنیا آمد و در ظهر عاشورا در سال ۱۳۵۹ در سوسنگرد شهید شد.

ماجرای نقاشی یک نقاش مسیحی از عکس نماز جماعت حضرت آقا/ روایت برادر شهید طهرانی مقدم از پافشاری حضرت آقا در بازدید از حلبچه در جریان عملیات والفجر ۱۰

وی با اشاره به اینکه شهید «علی طهرانی مقدم» یکی از همرزمان شهید چمران در سوسنگرد بود، ادامه داد: زمانی که رهبر معظم انقلاب اسلامی که به بیت شهید تشریف آوردند، ابتدا چشمشان به عکس علی افتاد و فرمودند که من آن موقع با شهید چمران وارد سوسنگرد شدم و اولین شهید مدافع سوسنگرد، علیِ شما بود.

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ماجرای نقاشی یک نقاش مسیحی از عکس نماز جماعت امام خامنه‌ای/ ماجرای پافشاری رهبر معظم انقلاب اسلامی برای بازدید از حلبچه در عملیات والفجر ۱۰ بیشتر بخوانید »