حلب

فرود نخستین هواپیما از کویت در فرودگاه حلب

فرود نخستین هواپیما از کویت در فرودگاه حلب



فرودگاه بین المللی حلب برای نخستین بار طی ۱۰ سال گذشته از خطوط هوایی ورودی از مبدأ کویت به این کشور میزبانی کرد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، فرودگاه بین المللی حلب برای نخستین بار طی ۱۰ سال گذشته از خطوط هوایی کویت به این کشور میزبانی کرد.

بر اساس گزارش خبرگزاری رسمی سوریه (سانا) امروز جمعه نخستین هواپیمای ورودی از کویت در فرودگاه بین المللی حلب بر زمین نشست.

گفتنی است که این نخستین فرود هواپیمای مسافربری در فرودگاه بین المللی حلب از مبدأ کویت، پس از ده سال است.

به گفته مسئولان شرکت هوایی سوری «اجنحة الشام» از این پس سفرهای هوایی میان فرودگاه کویت و حلب و بالعکس به طور میانگین دو بار در هفته (از امروز جمعه) پیگیری می‌شود.

قابل ذکر است که فعالیت فرودگاه بین‌المللی حلب از سال ۲۰۱۱ و آغاز بحران داخلی سوریه، به حال تعلیق در آمده بود.

منبع: مهر

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فرود نخستین هواپیما از کویت در فرودگاه حلب بیشتر بخوانید »

حساسیت شهید «شهریاری» بر تربیت فرزندان خود/ هر لقمه‌ای را در دهان فرزند خود نمی‌گذاشت

تدابیر شهید «اکبر شهریاری» برای تربیت صحیح فرزندان خود


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید مدافع حرم «اکبر شهریاری» روز اول فروردین ۱۳۶۳ در محله کیانشهر تهران به دنیا آمد و روز اول بهمن ۱۳۹۲ در دفاع از حریم آل‌الله در حلب سوریه به دست تروریست‌های تکفیری به شهادت رسید.

از همان دوران نوجوانی به فعالیت در بسیج علاقه داشت. فعالیت خود را در پایگاه مقاومت بسیج شروع کرد و تمام دعاهایش به آرزوی شهادت منتهی می‌شد. وی قاری و مداح هیأت پایگاه بود.

شهید شهریاری روی تربیت فرزندش بسیار حساس بود به طوری که زمانی که به دنیا آمد، به راحتی هر جایی نمی‌رفت و هر لقمه‌ای را در دهان او نمی‌گذاشت.

آخرین باری که به کربلا رفته بود، روز اربعین بود اما به حرم حضرت عباس (ع) نرفت، چون خجالت می‌کشید که وقتی حرم حضرت زینب (س) در محاصره است به زیارت حضرت عباس (ع) برود. ۱۰ روز پس از این سفر به سوریه رفت و به شهادت رسید.

زمانی که یکی از همرزمان اکبر در سوریه مجروح شده بود، او را به بیمارستان برد. در این حین تازه از شهادت شهید «محمودرضا بیضایی» مطلع شده بود و دوست مجروحش گفت: «محمودرضا خوابی دیده بود اما چون تعبیر آن را نمی‌دانست، به تو نگفت اما من می‌گویم. در این خواب، محمود دیده بود که در یک باغ سبز با تو راه می‌رود و می‌خندید.»

وقتی خبر شهادت شهید «محمودرضا بیضایی» به اکبر رسید، خودش را بالای سر آن شهید رساند و خیلی بی‌تاب شده بود. فردای آن روز به فرمانده خود گفت: «اگر اجازه بدهید من لباس‌های رزم بیضایی را بپوشم. وقتی مقداری از مقر فاصله گرفت، یک خمپاره ۶۰ او را مورد اصابت قرار داد و پهلویش را شکافت و به شهادت رسید و همان روز به ایران برگشت.

یکی از همرزمان شهید نقل کرد که: «یک بار بعد از شهادت شهید شهریاری خواب دیدم در هیأت هستیم و با هم صحبت می‌کنیم. از او پرسیدم: «چه چیزی برای آن دنیا مفید است؟»

به من جواب داد: «قرآن بسیار به درد می‌خورد.»

(اکبر قاری قرآن بود و هر چه به زمان شهادتش نزدیک‌تر می‌شد، انس بیشتری با قرآن می‌گرفت. شب‌های آخر هر وقت بیکار بودیم، شهید شهریاری به سراغ قرآن جیبی‌اش می‌رفت.)

در رؤیای خود از او پرسیدم: «آن لحظه آخر که شهید شدی چه اتفاقی افتاد؟»

به من گفت: آن لحظه شیطان می‌خواست من را نسبت به بهشت ناامید کند.

بخشی از وصیتنامه شهید به شرح زیر است:

«الهی و ربی من لی غیرک

خدایا، خودت می‌دانی که غیر از تو کسی را ندارم و کسی به جز تو نیست که از درون و برون من آگاه باشد؛ لذا فقط از تو می‌خواهم که مرا هدایت کنی و همچنین یاریم کنی و در نهایت به سعادت واقعی که همان شهادت است، برسانی.»

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تدابیر شهید «اکبر شهریاری» برای تربیت صحیح فرزندان خود بیشتر بخوانید »

قول دادی برایم گریه کنی، خیالم راحت باشد؟ / عکسی که لحظات آخر اعزام کنار گذاشت


قول دادی برایم گریه کنی، خیالم راحت باشد؟/ عکسی که لحظات آخر اعزام کنار گذاشت

گفت: اگر شهید شدم، برای من گریه می‌کنی؟ دوستش به شوخی گفت: تو شهید شو، ببین چه ضجه‌ای برایت بزنم! بعد هر دو زیر خنده زدند. باز محسن به دوستش گفت: قول دادی گریه کنی، خیالم راحت باشد!؟

به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، موقع رفتن، عکس فاطمه زهرا را از جیبش درآورد، بوسید و به دست همسرش داد. او همیشه در مأموریت‌هایش عکس‌ فرزندانش را همراهش می‌برد، اما انگار این دفعه، با دفعات قبل یک فرقی دیگر داشت. حس می‌کرد برای انجام دادن کامل مأموریتش باید از دنیا دل بکند و این مأموریت تنها برای حضرت زینب (س) است.  در حالی که به چشمان همسرش می‌نگریست، محل مزارش و کارهای بعد از شهادتش را به او گفت و  « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» را زمزمه کرد. اصرار داشت همسرش او را بدرقه کند. چرا که می‌دانست این لحظات، لحظات آخر است و برگشتی وجود ندارد. او رفت و ۲۵ روز بعد از آن آسمانی شد.

قول دادی برایم گریه کنی، خیالم راحت باشد؟ / عکسی که لحظات آخر اعزام کنار گذاشت

در میدان رزم مین‌های فراوانی را خنثی کرد

قول دادی گریه کنی، خیالم راحت باشد؟

چند روز قبل از اینکه اعزام شود، دوستش متوجه شد که قصد راهی شدن دارد، اما محسن همچنان انکار می‌کرد. در نهایت چاره‌ای نداشت تا اعتراف کند که قرار است به سوریه برود. دوستش وقتی دید محسن خیال ندارد از موضعش کوتاه بیاید، به او گفت: إن‌شاءالله که می‌روی، داعشی‌ها سرت را می‌برند و شهیدت می‌کنند. محسن گفت: دلت می‌آید که سرم را ببرند! دوستش گفت: حقیقتش نه!  إن‌شاءالله که تیر میان دو ابروهایت می‌خورد و شهید می‌شوی! محسن گفت: خودم هم همین را دوست دارم. بعد هنوز جمله‌اش تمام نشده بود، برگشت و گفت: اگر شهید شدم، برای من گریه می‌کنی؟ دوستش به شوخی گفت: تو شهید شو، ببین چه ضجه‌ای برایت توی مراسم بزنم! بعد هر دو زیر خنده زدند. باز محسن به دوستش گفت: قول دادی گریه کنی، خیالم راحت باشد؟

قول دادی برایم گریه کنی، خیالم راحت باشد؟ / عکسی که لحظات آخر اعزام کنار گذاشت

و مصمم راهش را ادامه می‌داد

بالاخره یکی از ما جنازه دیگری را برمی‌گرداند

آن روز، وقتی عزم رفتن کرد، از اینکه هیچ یک از دوستانش همراهش نبودند، بسیار ناراحت بود و گفت: مسافر که بدون همراه به شهر غریب نمی‌رود. حسابی دمغ بود تا اینکه در داخل اتوبوس صدای آشنایی به گوشش رسید. حسین بشیری از بچه‌های همدان بود که همزمان اعزام شده بودند. دوستش که متوجه شد محسن از حضور او خیلی خوشحال است، به شوخی به او گفت: بالاخره یکی از ما جنازه دیگری را در این سفر برمی‌گرداند.

قول دادی برایم گریه کنی، خیالم راحت باشد؟ / عکسی که لحظات آخر اعزام کنار گذاشت

شهیدان حسین بشیری و محسن فانوسی

چند روز از اعزام آن‌ها گذشته بود. وقتی این دو رفیق می‌خواستند به منطقه بروند، سر اینکه چه کسی برود بحثشان شد. در نهایت محسن اسلحه را از حسین گرفت و گفت: دیگر نمی‌توانم بمانم! او رفت و لحظاتی بعد در حین خنثی‌سازی تله انفجاری، تک تیرانداز داعشی پیشانی او را هدف داد. در آن هنگام نگاه محسن لحظات آخر به آسمان دوخته شد، لبخندی زد و بعد چشمانش را بست.

به مناسبت ششمین سالگرد شهادت محسن فانوسی

و حالا حسین بشیری مانده بود و پیکر دوست شهیدش که باید باز می‌گشت. او طاقت این فراق را نداشت. برای همین در چهلمین روز شهادت محسن، پوتین‌های رفیقش را برای خانواده‌اش برد. وقتی نگاه‌های محمدمهدی و فاطمه زهرا را دید، خجالت کشید. رو به همسر شهید گفت: خانم فانوسی! دعا کنید تا سالگرد محسن هم من شهید شوم. انگار مرغ آمین آن لحظه آنجا بود؛ چرا که مدتی بعد نیز حسین بشیری به شهادت رسید.  

قول دادی برایم گریه کنی، خیالم راحت باشد؟ / عکسی که لحظات آخر اعزام کنار گذاشت

امام جماعت تخریب‌چی‌ها

امام جماعتی تخریب‌چی در خط مقدم

نیروها در بحوث جمع شده بودند. فرمانده بعد از سلام و احوالپرسی از نیروهایش پرسید: چه کسی نمازش کامل است؟ چند نفری که متوجه نیت فرمانده شده بودند، دستشان را بالا بردند تا امام جماعت شوند! محسن هم سرش را پایین انداخت و دستش را کمی بالا برد. فرمانده از او خواست که امام جماعت شود، اما او قبول نکرد و خواست خود فرمانده امام جماعت شود. فرمانده با این توجیه که نماز او شکسته است، دوباره بر امام جماعتی محسن اصرار کرد. در اینجا چون مافوقش به او دستور داد، محسن هم گفت: اطاعت می‌کنم! فرمانده این بار با مزاح خطاب به او گفت: از فردا مثل پسرهای خوب می‌آیی و امام جماعت می‌شوی. البته فرمانده خیلی دوست داشت محسن امام جماعت شود و دنبال بهانه بود که بالاخره هم موفق شد. چون نمازهایی که او اقامه می‌کرد بسیار متفاوت و حضور قلبش هم مشهود بود.  

قول دادی برایم گریه کنی، خیالم راحت باشد؟ / عکسی که لحظات آخر اعزام کنار گذاشت

شهید محسن فانوسی

۴ جمله آخری که به همسرش گفت

ظهر روز جمعه هشتم آبان ماه، بچه‌ها حسابی شیطنت می‌کردند؛ به طوری که مادرشان را عاصی کرده بودند. همسر محسن که بی‌تاب حضور پدر خانواده بود، با شنیدن صدای اذان، شروع به خواندن زیارت عاشورا کرد تا شاید مرهمی بر دل بیقرارش باشد. هنوز چند خطی از زیارت عاشورا را نخوانده بود که صدای تلفن آمد. گوشی را برداشت. محسن پشت خط بود. مجالی برای احوالپرسی نداد و گفت: سمیرا! مواظب بچه‌ها باش، آن‌ها غیراز تو کسی را ندارند، خداحافظ! بعد تلفن را قطع کرد. این چهار جمله آخرین جملات محسن به خانواده‌اش بود. او یک ساعت بعد از این تماس، راهی منطقه شد و چند ساعت بعد هم به شهادت رسید.

قول دادی برایم گریه کنی، خیالم راحت باشد؟ / عکسی که لحظات آخر اعزام کنار گذاشت

فاطمه زهرا بر سر مزار پدر

درباره شهید

شهید مدافع حرم محسن فانوسی در اول شهریور ماه سال ۱۳۵۹ به دنیا آمد. او در سال ۱۳۷۹ در گردان ۴۳ رزمی مهندسی امام علی (ع) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استخدام شد و در گردان تخریب مشغول به کار بود. شهید فانوسی نزدیک به ۱۳ سال برای پاکسازی میدان مین در مناطق مرزی کشور از جمله شمال غرب، جنوب و شلمچه و بسیاری از مناطق دیگر خدمت کرد. او در سال ۱۳۹۲ به‌ عنوان پاسدار نمونه انتخاب شد. تخریب‌چی مدافعان حرم در روز ۹ آبان ماه سال ۱۳۹۴ در روستاهای اطراف حلب در حین خنثی‌سازی تله انفجاری با قناصه تک تیرانداز به شهادت رسید. پیکر مطهرش در گلزار شهدای کوی دره مراد بیگ همدان آرامیده است. از این شهید، ۲ فرزند به یادگار مانده است.



منبع

قول دادی برایم گریه کنی، خیالم راحت باشد؟ / عکسی که لحظات آخر اعزام کنار گذاشت بیشتر بخوانید »

اعجوبه‌ای که قدر و قیمتش هنوز هم درک نشده


به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، سیدپویان حسین‌پور،  فعال رسانه‌ای در توییتر نوشت:

‏این شهید سید علی زنجانی‌ست. اعجوبه‌ای بود که قدر و قیمتش هنوز هم درک نشده..

مدافع حرم ترک‌زبانی که با موشک پهپادهای ترکیه در حلب به شهادت رسید..

خاک ایران، سید علی زنجانی، بسیار دارد.

اعجوبه‌ای که قدر و قیمتش هنوز هم درک نشده

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.





منبع

اعجوبه‌ای که قدر و قیمتش هنوز هم درک نشده بیشتر بخوانید »

آموزندگی «صحیفه سجادیه» در قالب دعا/ اخلاق خراب، منشأ تمام مفاسد

مبارزه امام سجاد (ع) با منشأ تمام مفاسد از دیدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی


آموزندگی «صحیفه سجادیه» در قالب دعا/ اخلاق خراب، منشأ تمام مفاسدبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شماره ۳۰۲ نشریه خط حزب‌الله روز جمعه (۲۹ مرداد) با عنوان «سلاح مؤمن در سختی‌ها» منتشر شد.

این هفته‌نامه که به صاحب‌امتیازی پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای هر هفته روز‌های جمعه منتشر می‌شود، به انتشار بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ارتباط با مسائل اساسی داخل کشور و یا دنیای اسلام می‌پردازد.

از آنجا که در آستانه بررسی صلاحیت وزرای پیشنهادی دولت سیزدهم توسط مجلس شورای اسلامی هستیم، خط حزب‌الله به انتشار بیاناتی از زبان رهبر معظم انقلاب اسلامی در مورد مدیران شایسته و ارائه برخی راهکار‌ها در مورد بهبود فعالیتشان پرداخته است.

همچنین از آنجا که در آستانه شهادت امام سجاد (ع) هستیم، خط حزب‌الله به انتشار بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در این مورد پرداخته است. همچنین به این علت که امام سجاد (ع) به شیوه دعا اقدام به آگاهی‌بخشی جامعه اسلامی می‌کردند، خط حزب‌الله در سخن هفتگی خود به بررسی نقش «دعا» در کنار «تلاش» پرداخته است.

خط حزب‌الله این شماره خود را به روح مطهر شهید مدافع حرم «مصطفی صدرزاده» تقدیم کرده است. شهید صدرزاده با نام جهادی «سید ابراهیم» ظهر تاسوعای سال ۱۳۹۴ در حومه حلب به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار قرار دارد.

سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در خصوص تبیین اقدامات امام سجاد (ع) برای اصلاح جامعه اسلامی به شرح زیر است:

«امام سجاد (ع) کمر به تعلیم و تغییر اخلاق در جامعه بستند برای آنکه طبق تحلیل ایشان بخش مهمی از مشکلات اساسی دنیای اسلام که به فاجعه کربلا منجر شد، ناشی از انحطاط و فساد اخلاق مردم بود. اگر مردم از اخلاق اسلامی برخوردار بودند، یزید، ابن زیاد، عمر سعد و دیگران نمی‌توانستند آن فاجعه را خلق کنند.

اگر مردم آنطور پست نشده بودند، آنطور به خاک نچسبیده بودند، آنطور از آرمان‌ها فاصله نگرفته بودند و رذایل بر آن‌ها غالب نشده بود، امکان نداشت که حکومت‌ها هرچند هم فاسد، بی‌دین یا جائر باشند بتوانند مردم را وادار به ایجاد آن فاجعه عظیم کشتن پسر حضرت زهرا (س) کنند. این مگر شوخی است؟ وقتی اخلاق یک ملت خراب شد، منشأ همه مفاسد خواهد شد.

این امر را امام سجاد (ع) در چهره جامعه اسلامی جستجو کردند و تصمیم گرفتند جامعه را از این زشتی پاک کنند و اخلاق را نیکو کنند. به همین خاطر دعای «مکارم‌الاخلاق» و یا «صحیفه سجادیه» با آنکه مجموعه ادعیه هستند، اما هر کدام درس هستند.»

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

مبارزه امام سجاد (ع) با منشأ تمام مفاسد از دیدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی بیشتر بخوانید »