حلب

دعا کنید تا محرم تمام نشده، من هم شهید شوم

آرزوی جوان‌ترین شهید مدافع حرم برای پیوستن به یک سردار شهید


دعا کنید تا محرم تمام نشده، من هم شهید شومبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید سید مصطفی موسوی جوان‌ترین شهید ایرانی مدافع حرم است که در سن ۲۰ سالگی به عنوان بسیجی تکاور به سوریه اعزام شد و در روز بیست و یکم آبان سال ۱۳۹۴ در شهر حلب سوریه به شهادت رسید.

شهید سید مصطفی موسوی که به عنوان جوان‌ترین شهید ایرانی مدافع حرم شناخته شده است، به همگان ثابت کرد جنگیدن با دشمنان اسلام سن و سال نمی‌شناسد بلکه شجاعت و قلبی مطمئن به وعده خداوند می‌خواهد که همه درد‌ها و رنج‌ها را به جان بخرد و برای رضای خدا از همه چیز خود بگذرد.

در ادامه، گوشه‌ای از زندگی این شهید والامقام را از زبان پدر و مادرش می‌خوانید:

پدر شهید سید مصطفی موسوی با اشاره به هوش بالای این شهید بزرگوار اظهار داشت: «یک طرح زیردریایی داشت و من چندین بار به بنیاد نخبگان رفتم که ثبت کنم، اما متاسفانه پیگیری صورت نگرفت. گفتند که این طرح، هزینه بالایی دارد و مدت زمان زیادی می‌برد. مصطفی خودش طرح را برای کانادا فرستاد و تایید هم شد، اما او گفت من دوست دارم این طرح را به کشور خودم ارائه بدهم و از دادن طرحش صرف نظر کرد. مصطفی برای همه کارهایش برنامه‌ریزی داشت.»

مادر شهید سید مصطفی موسوی نیز با تاکید بر اینکه او عشق به شهادت داشت، گفت: «مصطفی به دوستانش گفته بود دعا کنید تا محرم تمام نشده، من هم شهید شوم و پیش شهید باقری بروم که روز آخر محرم، او هم شهید شد. وقتی اعلام کردند جوان‌ترین شهید مدافع حرم است، بسیار خوشحال شدم و خدا را شکر کردم که باعث سربلندی و افتخارم شد.»

این شهید بزرگوار، بیست و یکم آبان سال ۱۳۹۴ همراه با شهیدان مسعود عسگری، احمد اعطائی و محمدرضا دهقان امیری در شهر العیس حلب به شهادت رسید و پیکر پاک او در قطعه ۲۶ بهشت زهرا (س) تهران به خاک سپرده شد.

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

آرزوی جوان‌ترین شهید مدافع حرم برای پیوستن به یک سردار شهید بیشتر بخوانید »

ماشین تشریفات فرمانده مشهور سپاه چه بود؟

ماشین تشریفات فرمانده مشهور سپاه چه بود؟



ماشین تشریفات فرمانده مشهور سپاه چه بود؟

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «مردادماه ۸۰ صبح زود، بین خواب و بیداری بودم که زنگ تلفن خانه خواب را از سرم پراند. گوشی را که برداشتم صدای آقای همدانی کاملاً هوشیارم کرد.

– آقای میرزاخانی، برادر، هنوز که خوابیدی!

– نه حاج آقا. در خدمتم. امری باشد؟

– یک کار فوری دارم. سریع با ماشین خودت را برسان منزلمان.

آن طور که حاج حسین بر سریع رفتنم تاکید کرد، با خودم گفتم: «حتماً حاج آقا کار کوچکی دارد.» به همین علت سریع لباس ساده‌ای پوشیدم و با دمپایی سوار خودروی ژیان شدم و به طرف خانه ایشان حرکت کردم. پنج دقیق بعد، جلوی خانه حاجی بودم.

یک ماشین تویوتا هم داشتم که آن شب در محل کار مانده بود. همیشه حاجی را با آن خودرو این طرف و آن طرف می‌بردم. ولی آن روز، چون حاج حسین عجله داشت دیگر نرفتم به محل کار تا تویوتا را بیاورم. البته، خودم خجالت می‌کشیدم حاجی را با ژیان این طرف و آن طرف ببرم.

حاج حسین با لباس کامل نظامی، مثل همیشه، تمیز و اتوکشیده، با آن دو درجه و مدال فتحش، از در خانه بیرون آمد. محو ابهت حاج حسین بودم و با خودم فکر می‌کردم: «چقدر این لباس به حاج حسین می‌آید! خیلی زیبا شده است.» ناگهان یادم آمد که حاجی این لباس‌ها را فقط برای جلسات رسمی می‌پوشد. باخودم گفتم: «وای خدای من … حالا چه کارکنم با دمپایی و ماشین ژیان؟» فکر کردم: «حاج حسین الان من را سرزنش می‌کند.»

سریع از ژیان پیاده شدم. حاج حسین یک نگاه به ظاهر من و دمپایی‌ام کرد و یک نگاه به ژیان. بعد تبسمی شیرین بر لب آورد و سریع، بدون اینکه حرفی بزند، سوار ژیان شد.

– میرزاخانی جان. سریع برو استانداری. یک جلسه مهم دارم.

اسم استانداری که به گوشم رسید، عرق سردی بر پیشانی‌ام نشست. دلم لرزید. با خودم گفتم: «خدای من، با این وضع و این ماشین چطور برم روبه‌روی استانداری؟! خودم خجالت می‌کشم؛ وای به حال حاج حسین!»، اما جالب بود که حاج حسین یک کلمه هم درباره این مسائل صحبت نکرد. من هم جرئت نکردم حرفی بزنم.

جلوی استانداری همدان، حاج حسین، قبل از اینکه پیاده شود، گفت: «میرزاخانی، من می‌روم جلسه و یک ساعت دیگر می‌آیم.»

یک ساعت بعد، دیدم حاج حسین همراه دیگر مسئولان همدان از استانداری خارج شد. هر یک از آن‌ها به طرف خوردوهای مدل بالای خود رفتند. حاج حسین هم بدون هیچ شرمندگی و خجالتی آمد و سوار ژیان شد.

در راه بازگشت، حاج حسین هیچ حرفی در این زمینه نزد. من خیلی خجالت می‌کشیدم. خواستم در این باره حرفی بزنم و معذرت خواهی کنم که گفت: آقای میرزاخانی … دنیا محل گذر است نباید به فکر دنیا باشید. ضمنا ماشین شما با همه آن ماشین‌ها فرق می‌کرد به این می‌گویند ماشین تشریفات!»

خاطره‌ای از محمود میرزاخانی

برگرفته از کتاب «ساعت شانزده به وقت حلب»؛ روایت‌هایی از زندگانی شهید حسین همدانی

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «مردادماه ۸۰ صبح زود، بین خواب و بیداری بودم که زنگ تلفن خانه خواب را از سرم پراند. گوشی را که برداشتم صدای آقای همدانی کاملاً هوشیارم کرد.

– آقای میرزاخانی، برادر، هنوز که خوابیدی!

– نه حاج آقا. در خدمتم. امری باشد؟

– یک کار فوری دارم. سریع با ماشین خودت را برسان منزلمان.

آن طور که حاج حسین بر سریع رفتنم تاکید کرد، با خودم گفتم: «حتماً حاج آقا کار کوچکی دارد.» به همین علت سریع لباس ساده‌ای پوشیدم و با دمپایی سوار خودروی ژیان شدم و به طرف خانه ایشان حرکت کردم. پنج دقیق بعد، جلوی خانه حاجی بودم.

یک ماشین تویوتا هم داشتم که آن شب در محل کار مانده بود. همیشه حاجی را با آن خودرو این طرف و آن طرف می‌بردم. ولی آن روز، چون حاج حسین عجله داشت دیگر نرفتم به محل کار تا تویوتا را بیاورم. البته، خودم خجالت می‌کشیدم حاجی را با ژیان این طرف و آن طرف ببرم.

حاج حسین با لباس کامل نظامی، مثل همیشه، تمیز و اتوکشیده، با آن دو درجه و مدال فتحش، از در خانه بیرون آمد. محو ابهت حاج حسین بودم و با خودم فکر می‌کردم: «چقدر این لباس به حاج حسین می‌آید! خیلی زیبا شده است.» ناگهان یادم آمد که حاجی این لباس‌ها را فقط برای جلسات رسمی می‌پوشد. باخودم گفتم: «وای خدای من … حالا چه کارکنم با دمپایی و ماشین ژیان؟» فکر کردم: «حاج حسین الان من را سرزنش می‌کند.»

سریع از ژیان پیاده شدم. حاج حسین یک نگاه به ظاهر من و دمپایی‌ام کرد و یک نگاه به ژیان. بعد تبسمی شیرین بر لب آورد و سریع، بدون اینکه حرفی بزند، سوار ژیان شد.

– میرزاخانی جان. سریع برو استانداری. یک جلسه مهم دارم.

اسم استانداری که به گوشم رسید، عرق سردی بر پیشانی‌ام نشست. دلم لرزید. با خودم گفتم: «خدای من، با این وضع و این ماشین چطور برم روبه‌روی استانداری؟! خودم خجالت می‌کشم؛ وای به حال حاج حسین!»، اما جالب بود که حاج حسین یک کلمه هم درباره این مسائل صحبت نکرد. من هم جرئت نکردم حرفی بزنم.

جلوی استانداری همدان، حاج حسین، قبل از اینکه پیاده شود، گفت: «میرزاخانی، من می‌روم جلسه و یک ساعت دیگر می‌آیم.»

یک ساعت بعد، دیدم حاج حسین همراه دیگر مسئولان همدان از استانداری خارج شد. هر یک از آن‌ها به طرف خوردوهای مدل بالای خود رفتند. حاج حسین هم بدون هیچ شرمندگی و خجالتی آمد و سوار ژیان شد.

در راه بازگشت، حاج حسین هیچ حرفی در این زمینه نزد. من خیلی خجالت می‌کشیدم. خواستم در این باره حرفی بزنم و معذرت خواهی کنم که گفت: آقای میرزاخانی … دنیا محل گذر است نباید به فکر دنیا باشید. ضمنا ماشین شما با همه آن ماشین‌ها فرق می‌کرد به این می‌گویند ماشین تشریفات!»

خاطره‌ای از محمود میرزاخانی

برگرفته از کتاب «ساعت شانزده به وقت حلب»؛ روایت‌هایی از زندگانی شهید حسین همدانی



منبع خبر

ماشین تشریفات فرمانده مشهور سپاه چه بود؟ بیشتر بخوانید »

درخواست شهید مدافع حرم از مسؤولان +فیلم

درخواست شهید مدافع حرم از مسؤولان +فیلم



درخواست شهید مدافع حرم از مسؤولان+فیلم

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، همزمان با سالروز شهادت مرتضی مسیب‌زاده شهید مدافع حرم، دفتر نمایندگی ولی‌فقیه در سوریه اقدام به انتشار فیلمی از این شهید کرد.

شهید مسیب‌زاده متولد سال ۱۳۶۱ است. او پس از وضعیت سوریه در درگیری با داعش، به عنوان مدافع حرم وارد این کشور شد و به دلیل تسلط به زبان عربی، در قالب مربی مستشاران نظامی فعالیت کرد.

مسیب‌زاده در ۱۴ خرداد ۹۵ در حلب به شهادت رسید و از او دو فرزند به یادگار مانده است.

در ادامه فیلمی از بازدید حجت‌الاسلام طباطبایی، نماینده سابق رهبری در سوریه در بازدید از مدافعان حرم و سخنان مسیب‌زاده درباره اهمیت دفاع از حرم را مشاهده می‌کنید:

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، همزمان با سالروز شهادت مرتضی مسیب‌زاده شهید مدافع حرم، دفتر نمایندگی ولی‌فقیه در سوریه اقدام به انتشار فیلمی از این شهید کرد.

شهید مسیب‌زاده متولد سال ۱۳۶۱ است. او پس از وضعیت سوریه در درگیری با داعش، به عنوان مدافع حرم وارد این کشور شد و به دلیل تسلط به زبان عربی، در قالب مربی مستشاران نظامی فعالیت کرد.

مسیب‌زاده در ۱۴ خرداد ۹۵ در حلب به شهادت رسید و از او دو فرزند به یادگار مانده است.

در ادامه فیلمی از بازدید حجت‌الاسلام طباطبایی، نماینده سابق رهبری در سوریه در بازدید از مدافعان حرم و سخنان مسیب‌زاده درباره اهمیت دفاع از حرم را مشاهده می‌کنید:



منبع خبر

درخواست شهید مدافع حرم از مسؤولان +فیلم بیشتر بخوانید »

لحظات دیدنی حضور فاطمیون در ارتفاعات لاذقیه+ فیلم

لحظات دیدنی حضور فاطمیون در ارتفاعات لاذقیه+ فیلم


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، از ابتدای شهریور سال ۱۳۹۳ اولین گروه از نیرو‌های افغانستانی شامل ۲۲ رزمنده قدیمی تیپ محمد (ص) برای کمک و دفاع از حرم اهل بیت (ع) و ممناعت از حمله تکفیری‌ها، به سوریه اعزام شدند. تیپ محمد پیش از این در جهاد افغانستان مقابل شوروی مبارزات جانانه‌ای را داشتند. بعد‌ها با قوت گرفتن حضور نیرو‌های مقاومت در سوریه بر تعداد افغانستانی‌هایی که آمادگی مقابله با داعش را داشتند افزوده شد و این یگان نظامی نام «فاطمیون» به خود گرفت. فاطمیون ابتدا یگانی بود به فرماندهی شهید «علیرضا توسلی (ابوحامد)» که پس از مدتی به تیپ و پس از گذشت چند سال به لشکر تبدیل شد تا حضور موثر شیعیان دیگر کشور‌ها برای دفاع از ارزش‌های اسلام و مسلمانان را پررنگ‌تر از گذشته نشان دهد. این لشکر در بسیاری از عملیات‌های پیروزمندانه جبهه مقاومت حضور داشت.

لحظات دیدنی حضور فاطمیون در ارتفاعات لاذقیه+ فیلم

شهید مصطفی صدرزاده با نام جهادی سید ابراهیم و شهید حسین فدایی با نام جهادی ذوالفقار از فرماندهان فاطمیون بودند که سال‌ها در جبهه سوریه مقابل تکفیری‌ها جنگیدند.

شهید حسین فدایی از رزمندگان با سابقه فاطمیون بود که در جریان عملیاتی در حومه شهر حلب سوریه به شهادت رسید. او سابقه چندین مرتبه مجروحیت در جبهه افغانستان و سوریه را داشت.

«مصطفی صدرزاده» با نام جهادی «سید ابراهیم» در بحبوحه جنگ سوریه در تاسوعای سال ۹۴ به شهادت رسید، شهیدی که شهادتش در بین جوان تر‌ها با تاثیر زیادی همراه بود، رفتار و شخصیت مصطفی به عنوان الگویی از جوان انقلابی امروز که برای نبرد و جهاد پیشگام شد در بین اهالی جهاد و شهادت معرفی می‌شود.

مصطفی از اولین نیرو‌هایی بود که داوطلبانه به سوریه رفت و مدتی بعد با هویت فردی افغانستانی وارد لشکر فاطمیون شد و به عنوان فرمانده گردان عمار در کنار رزمندگان این لشکر ماند. او پس از سال‌ها مجاهدت در اولین روز از آبان ماه مصادف با تاسوعای حسینی در حلب سوریه به شهادت رسید.

در ادامه فیلمی از لحظات حضور رزمندگان فاطمیون در ارتفاعات لاذقیه سوریه و تصرف تپه‌ای از چنگ تکفیری‌ها با حضور شهید صدرزاده و فدایی را می‌بینید.

فاطمیون

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

لحظات دیدنی حضور فاطمیون در ارتفاعات لاذقیه+ فیلم بیشتر بخوانید »

عملیات آزادسازی شهر «تدمر»؛ آغازی بر پایان سیطره سرزمینی داعش


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: شهر باستانی و تاریخی «تدمر» واقع در حومه شرقی «حمص» سوریه، در اواخر اردیبهشت سال ۱۳۹۴ به تصرف گروه تروریستی داعش درآمد و تکفیری‌ها با پیشروی در محور «دیرالزور»، «سخنه»، «تدمر» قصد داشتند تا فرودگاه استراتژیک T4 را نیز اشغال کرده و سپس شهر «حمص» مرکز استان «حمص» را هم به تصرف خود بیاورند و ارتباط شمال و جنوب خاک سوریه را قطع کنند؛ اما نیرو‌های محور مقاومت با حضور مستقیم و میدانی سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، ابتدا توانستند از پیشروی داعش به‌سمت فرودگاه T4 جلوگیری کرده و پس از ۱۰ ماه، عملیات آزادسازی «تدمر» را در دستور کار خود قرار دهند.

عملیات آزادسازی «تدمر» ۲۹ اسفند سال ۱۳۹۴ آغاز و سرانجام ۷ فروردین سال ۱۳۹۵ این شهر از لوث وجود داعش پاکسازی شد و به‌صورت کامل در اختیار محور مقاومت و ارتش و مردم سوریه قرار گرفت. این در حالی است که از سویی دیگر، نیرو‌های محور مقاومت در سراسر خاک سوریه و در بخش اعظمی از خاک عراق، به‌خصوص در «ریف» دمشق، «حلب»، «موصل» و «سامرا»، با انواع گروه‌های تکفیری شدیداً درگیر بودند؛ بنابراین عملیات آزادسازی «تدمر» مقدمه و زمینه‌ساز آزادسازی شهر استراتژیک «حلب» و «موصل» هم محسوب می‌شود.

عملیات آزادسازی شهر «تدمر» بعد از تشکیل یک قرارگاه عملیاتی مرکب از «قرارگاه نصر ۳»، «قرارگاه عملیاتی مقدم ارتش روسیه» و «قرارگاه عملیاتی ارتش سوریه» با به‌کارگیری بخشی از نیرو‌های محور مقاومت، از جمله ارتش سوریه، نیرو‌های دفاع وطنی، نیرو‌های محلی، لشکر فاطمیون و همچنین به‌کارگیری بخش زیادی از توان پشتیبانی رزمی ارتش روسیه انجام شد و نیرو‌های این قرارگاه مشترک با اجرای بزرگ‌ترین عملیات مرکب خود، به تجربیات گران‌قدری دست یافتند؛ از جمله: نحوه هماهنگی بین چند نیرو از چند کشور که از چند نوع آیین رزم پیروی می‌کردند از طریق چندین مترجم و همچنین نحوه ترکیب پشتیبانی رزمی دور (هواپیما‌های بمب‌افکن)، پشتیبانی رزمی نزدیک هوایی (بالگردها)، موشک‌های زمین به زمین و توپخانه و خمپاره‌ها از چند کشور.

روایت فرمانده جبهه مقاومت از عملیاتی که سرآغاز سلسه شکست‌های داعش شد

این‌روزها مصادف است با ایام سالروز آزادسازی شهر «تدمر»؛ بنابراین خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس به گفت‌وگو با یکی از سرداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در این عملیات فرماندهی «قرارگاه نصر ۳» را برعهده داشته، پرداخته است؛ فرمانده‌ای که رزمندگان مدافع حرم و دیگر فرماندهان حاضر در نبرد با تروریست‌های تکفیری، او را با نام «حاج تنها» می‌شناسند.

«حاج تنها» در این گفت‌وگو به تبیین اهمیت آزادسازی شهر استراتژیک «تدمر» و همچنین تشریح چگونگی انجام عملیات آزادسازی این شهر پرداخته و سپس خاطره‌ای را از مرحله پایانی این عملیات روایت کرده است که در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید.

دفاع‌پرس: آزادسازی شهر «تدمر» سوریه چه اهمیتی برای جبهه مقاومت، در راستای نابودی گروه تروریستی داعش داشت؟

گروه تروریستی داعش با تسلط بر امتداد رود فرات و شرق سوریه، بخش اعظمی از خاک سوریه و مرزهای مشترک سوریه و عراق را در اختیار داشت و به‌راحتی مراکز جمعیتی، اقتصادی، نفتی و ارتباطی استان‌های «حلب»، «حماه»، «حمص»، «دمشق» و «سویدا» را مورد تهدید جدی قرار می‌داد و هر از چندگاهی راه ارتباطی و محورهای دسترسی نیروهای مقاومت به شمال و جنوب سوریه را قطع کرده و به‌صورت مستقیم در عملیات مقابله با سایر گروه‌های تکفیری اختلال اجرا می‌کرد؛ بنابراین آزادسازی شهر «تدمر»، امکان دسترسی گسترده نیروهای خودی به همه جغرافیای در اشغال داعش و به‌خصوص مراکز اصلی فرماندهی آن از «رقه» تا حواشی «سویدا» و «درعا» را فراهم می‌ساخت.

همچنین برای ایجاد امنیت شهرها و آزادی عمل برای مقابله با سایر گروه‌های تروریستی و دسترسی به عمق مناطق تحت نفوذ داعش، به‌خصوص شهرهای «رقه»، «دیرالزور»، «بوکمال» و «موصل»، لازم بود تا شهر «تدمر» از لوث وجود داعش پاکسازی شود.

از سوی دیگر، آزادسازی شهر «تدمر» امکان دسترسی به خط مرزی سوریه و عراق از «بوکمال» تا «تنف» را فراهم می‌ساخت و از تردد داعشی‌ها از این محور به کشور «اردن» که از حامیان اصلی داعش بود، جلوگیری می‌کرد و بیابان‌ها و صحرای شرقی سوریه که منطقه جولان داعش بود نیز از کنترل آن‌ها خارج می‌شد.

روایت فرمانده جبهه مقاومت از عملیاتی که سرآغاز سلسه شکست‌های داعش شد

دفاع‌پرس: عملیات آزادسازی شهر «تدمر» چگونه انجام شد؟

عملیات آزادسازی «تدمر» با به‌کارگیری بخشی از نیرو‌های محور مقاومت، از جمله ارتش سوریه، نیرو‌های دفاع وطنی، نیرو‌های محلی، لشکر فاطمیون و با به‌کارگیری بخش زیادی از توان پشتیبانی رزمی ارتش روسیه، اجرا شد. بر این اساس، قرارگاه عملیاتی مرکب از «قرارگاه نصر ۳»، «قرارگاه عملیاتی مقدم ارتش روسیه» و «قرارگاه عملیاتی ارتش سوریه» در تاریخ ۲۷ اسفند سال ۹۴ افتتاح و عملیات آزادسازی شهر «تدمر» رسماً از تاریخ ۲۹ اسفند سال ۹۴ آغاز شد.

با تدبیر سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، مقرر شد تا تمام تمرکز ارتش روسیه بر این عملیات قرار گیرد تا عملیات آزادسازی «تدمر» در کوتاه‌ترین زمان ممکن به اتمام برسد؛ به‌همین دلیل ارتش روسیه در عملیات آزادسازی «تدمر» نقش تعیین‌کننده‌ای در پشتیبانی رزمی و پشتیبانی خدمات رزمی شامل آتش توپخانه، شناسایی و آتش هوایی ایفا کرد.

نیرو‌های پیاده شرکت‌کننده در این عملیات عبارت بودند از: یگان‌هایی از نیرو‌های دفاع وطنی، یگان‌هایی از ارتش سوریه، چند واحد از رزمندگان قهرمان ما از حزب‌الله لبنان، یک لشکر از نیرو‌های فاطمیون و چند واحد کوچک رزمی از ارتش روسیه.

عملیات آزادسازی «تدمر» در سه مرحله صورت گرفت؛ در مرحله اول، ارتفاعات «جبل‌الهیال» و «دارالحمرا» آزاد و موجب شد تا سه‌راهی تدمر در دسترس قرار گیرد. در مرحله دوم عملیات، قلعه «تدمر»، ارتفاع «سریاتل» و همچنین کاخ موزه معروف به کاخ مادر امیر قطر در اختیار محور مقاومت قرار گرفت و در مرحله سوم نیز نیرو‌ها از سه محور وارد شهر شدند؛ به عبارت دقیق‌تر، در محور شمالی، ارتفاع «العامریه» تصرف و جناح شمالی تأمین شد. در محور مرکزی وسط شهر تا فرودگاه هدف قرار گرفت و در محور جنوبی نیز میادین الزارعه در اختیار نیرو‌های مقاومت گرفت و سرانجام در عصر روز هفتم فروردین سال ۱۳۹۵، این نیرو‌ها از سه محور فوق در فرودگاه شهر «تدمر» به‌هم ملحق شدند.

پس از اجرای این عملیات، داعش شکست عظیمی را با تمام وجود خود حس کرد، به‌طوری که بخش زیادی از نیرو‌ها و فرماندهان غیر بومی آن به هلاکت رسیدند. این در حالی است که موقعیت جغرافیایی منطقه، امکان متواری شدن و پنهان شدن را از نیرو‌های داعش گرفته بود؛ چراکه فاصله بین تدمر با اولین منطقه جمعیتی به‌نام «سخنه» که در مسیر «دیرالزور» قرار دارد، نزدیک به ۵۰ کیلومتر است؛ بنابراین نیرو‌های داعش که غافل‌گیر شده بودند، نمی‌توانستند به‌راحتی تغییر موضع داده و خود را نجات دهند، به‌همین دلیل باید تا آخرین نفس مقاومت می‌کردند.

پس از آزادسازی شهر «تدمر»، والی رقّه‌نشین «تدمر» بلافاصله حکم جهاد همه‌جانبه را برای پس گرفتن این شهر صادر کرد؛ بنابراین از زمان حضور نیرو‌های محور مقاومت در شهر «تدمر»، پاتک‌های بسیار شدید و پشت سر هم داعشی‌ها برای بازپس گیری این شهر آغاز شد، به‌طوری که در طول یک‌ماه نزدیک به حدود ۱۰۰ پاتک انجام شد؛ اما همه این پاتک‌ها با تلفات بالای داعشی‌ها خنثی شدند.

روایت فرمانده جبهه مقاومت از عملیاتی که سرآغاز سلسه شکست‌های داعش شد

نیرو‌های محور مقاومت در عملیات آزادسازی «تدمر»، برای اولین‌بار با حادثه بسیار عجیبی مواجه شدند؛ چراکه گروه تروریستی داعش تمام بستر این شهر و خیابان‌ها و حواشی آن را با انواع بمب‌ها و تله‌های انفجاری مسلح کرده و در کف تمام خیابان‌های شهر و حتی زیر پوسته آسفالت‌ها نیز بمب‌گذاری کرده بود که این بمب‌ها و تله‌های انفجاری با لرزش‌های ناشی از عبور تانک‌ها یا بولدوزر‌ها یا به‌وسیله ریموت‌های کنترل از فاصله دور و یا با برق‌دار شدن منازل و خیابان‌ها منفجر می‌شدند.

به‌عبارتی دیگر، داعش در نظر داشت که این شهر یا برای خودش بماند و یا این‌که کاملاً بر سر ساکنان آن تخریب شود؛ به همین دلیل پاکسازی این بمب‌ها وقت زیادی از نیرو‌ها گرفت؛ البته داعش مناطق اطراف شهر مانند درب ورودی به باغ‌ها، پل‌ها و هر مکانی را که مناسب دیده بود بمب‌گذاری کرده بود.

آزادسازی شهر «تدمر» موجب شد تا توان اصلی داعش نابود شود و نیرو‌های محور مقاومت با اجرای بزرگ‌ترین عملیات مرکب خود، به تجربیات گران‌قدری دست یابند؛ نحوه هماهنگی بین چند نیرو از چند کشور که از چند نوع آیین رزم پیروی می‌کردند از طریق چندین مترجم. نحوه ترکیب پشتیبانی رزمی دور (هواپیما‌های بمب‌افکن)، پشتیبانی رزمی نزدیک هوایی (بالگردها)، موشک‌های زمین به زمین و توپخانه و خمپاره‌ها از چند کشور، پدیده جالب این عملیات بود.

بلافاصله پس از تصرف شهر «تدمر»، جهت برداشتن دید و تیر دشمن از روی شهر، ارتفاع «جبل‌المزار» که بلندترین ارتفاع در کل منطقه «تدمر» تا بیابان‌های جنوبی تا «دیرالروز» است نیز هدف عملیاتی قرار گرفت و نیرو‌های محور مقاومت با حداقل تلفات توانستند این ارتفاع صخره‌ای را در یک جنگ تن به تن و بسیار نزدیک آزاد کنند؛ به‌طوری که داعشی‌ها از عمق وجود خود، شجاعت، تیزهوشی، شهادت‌طلبی و مهارت رزمی رزمندگان ما را حس کرده و شکست را پذیرفتند.

شکست نفر به نفر داعش در جنگ سنگر به سنگر «جبل‌المزار» تمام غرور و هیبت و اعتبار رزمی نیرو‌های داعش را به هم ریخت و از این نقطه بود که سلسله شکست‌های داعش آغاز شد و پس از آزادسازی «موصل» و «بوکمال»، از بین رفتن سیطره و حکومت داعش بر کلیه مراکز جمعیتی و جغرافیایی توسط سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی اعلام شد.

دفاع‌پرس: آیا سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی نیز در این عملیات حضور داشت؟

مراحل عملیات آزادسازی «تدمر» با نظر شخص سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی طراحی و اجرا شد؛ اما با توجه به شرایط منطقه، ترجیح داده شد تا وی در این عملیات حضور فیزیکی نداشته باشد؛ بر این اساس، در ادامه سلسله عملیات‌ها نیز طرح‌های عملیاتی از محور «تدمر» به‌سمت «سخنه» و «دیرالزور» به حضور سردار شهید قاسم سلیمانی تقدیم شد و سپس عملیات صورت گرفت.

دفاع‌پرس: گروه تروریستی داعش چگونه توانسته بود با این حجم بالا شهر «تدمر» را بمب‌گذاری کند؟ این‌همه سلاح را از کجا تأمین کرده بود؟

نکته حائز اهمیت در بحث توان رزمی داعش، سلاح‌هایی است که در اختیار این گروه تروریستی قرار داشت. داعشی‌ها از سمت جنوب با کشور‌های عراق، ترکیه و اردون هم‌مرز بودند؛ بنابراین به انواع سلاح‌های پیشرفته آمریکایی و اروپایی دسترسی داشتند و زمانی هم که توانسته بودند شهر «موصل» عراق را که دومین مرکز نظامی این کشور به‌شمار می‌رفت را اشغال کنند، حجم دسترسی آن‌ها به انواع و اقسام سلاح‌های پیشرفته به‌شدت افزایش پیدا کرد و از انواع و اقسام این سلاح‌ها، به‌صورت انبوه و در عملیات حفظ «تدمر» استفاده کرد.

روایت فرمانده جبهه مقاومت از عملیاتی که سرآغاز سلسه شکست‌های داعش شد

دفاع‌پرس: خاطره‌ای از عملیات آزادسازی شهر «تدمر» بگویید.

در آخرین مرحله از عملیات آزادسازی شهر «تدمر» در محور جنوبی عملیات، هنگامی که به‌همراه نیرو‌های پیاده به‌سمت فرودگاه «تدمر» در حال حرکت بودم، در فاصله تقریباً یک کیلومتری به فرودگاه شهر قرار داشتیم و دیگر عملیات آزادسازی شهر داشت تمام می‌شد؛ بنابراین اکثر فرماندهان از ایران، سوریه و… که روند عملیات را به‌صورت لحظه‌ای دنبال می‌کردند، با من تماس می‌گرفتند و آزادسازی شهر «تدمر» را تبریک می‌گفتند. در همین لحظات سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی با من تماس گرفت و من نیز مشغول گزارش دادن به وی شدم؛ اما ناگهان تعدادی از داعشی‌ها که در حاشیه فرودگاه «تدمر» مخفی شده بودند، آتش سنگینی را به سمت ما گشودند؛ بنابراین من به ناچار ارتباط را قطع کردم و پشت یک برجستگی کوچکی پناه گرفتم. حجم آتش آن‌قدر شدید بود که تا لحظاتی نتوانستم به تماس‌ها پاسخ دهم؛ ولی وقتی کمی اوضاع آرام شد، شهید حاج قاسم سلیمانی مجدداً با من تماس گرفت و با یک نگرانی از من پرسید: «چه شده؟ بچه‌ها در چه حالی هستند؟» و من نیز به وی گفتم که «آسیبی به بچه‌ها نرسیده است و…».

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

عملیات آزادسازی شهر «تدمر»؛ آغازی بر پایان سیطره سرزمینی داعش بیشتر بخوانید »