حمید باکری

سال ۱۴۰۱؛ سال «سلطان مهدی باکری»

سال ۱۴۰۱؛ سال «سلطان مهدی باکری»


گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس ـ اکبر صفرزاده؛ برخی از فیلم‌هایی که در حوزه دفاع مقدس در طول ۴۰ سال گذشته در سینمای ایران تولید شده‌اند، تقریبا فاقد ارزش هنری و سینمایی هستند و بودن یا نبودن آن‌ها نه در تاریخ سینما اثرگذار است و نه در تاریخ دفاع مقدس.

اینگونه فیلم‌ها که اغلب به مدد بودجه‌های دولتی و توسط تهیه کنندگان دولتی تولید شده‌اند نه یک فرد خاص یا فرمانده خاص از هشت سال دفاع مقدس را به ما معرفی می‌کنند نه یک عملیات خاص را و نه یک جغرافیای خاص از جنگ را.

بزرگترین خاصیت اینگونه فیلم‌ها این است که درباره هیچ است و هیچ چیزی برای گفتن ندارند؛ می‌توان نام آن‌ها را ژانر هیچ گذاشت و یا «هیچستان»، چون به غیر از «هیچ» چیز دیگری تحویل تماشاگر نمی‌دهند.

جشنواره چهلم فجر برخلاف انتظار

به عنوان مثال ما هیچ فیلمی درباره والفجرهشت نداریم یا فتح المبین یا کربلای سه و اصلا نمی‌دانیم در این عملیات‌ها چه گذشته و اصلا این عملیات‌ها برای چه انجام شده است. هیچ فیلمی درباره هیچ کدام از سیاستمداران دوران جنگ هم نداریم؛ اینکه در مقاطع مختلف و حساس جنگ چه تصمیماتی اتخاذ کردند و اصلا چرا جنگ شروع شد، دیپلماسی خارجی ایران در آن دوران چگونه بود و اینکه چه کسی کوتاهی کرد و چه کسی ایثار کرد و عملکرد چه کسی خوب بود و عملکرد چه کسی بد و…

اما جشنواره چهلم فجر برخلاف انتظار همگان توانست تصویری بسیار زیبا و واقع گرایانه و درست و اصولی از دفاع مقدس ارائه و آغاز بلوغ همه جانبه این سینما را نوید دهد. سینمای دفاع مقدس در جشنواره چهلم تماما مبتنی بر واقعیت‌های موجود در جنگ بوده و خدا را شکر دیگر از توهمات بعضا ریاکارانه در این سینما خبری نبود.

«موقعیت مهدی»؛ مهمترین رویداد جشنواره فجر

سینمای دفاع مقدس در جشنواره چهلم به طور مشخص درباره فرماندهان جنگ حرف می‌زد؛ از عباس دوران، مهدی باکری، دانشمندان هسته‌ای و یا زنانی که دوشادوش مردان در خرمشهر جنگیدند. جنگ با فرماندهان خود معنا پیدا می‌کند و به یاد می‌ماند، روایت کردن هشت سال دفاع مقدس بدون فرماندهان و سربازان خاص تقریبا بی‌ارزش است؛ جنگ به خودی خود تعدادی گلوله است که از این سو به آن سو می‌رود و جان عده‌ای را می‌گیرد، زمانی این جنگ ارزش تصویری پیدا می‌کند که پای یک انسان شریف و دارای شخصیت وسط باشد.

مهمترین رویداد جشنواره چهلم فیلم سینمایی «موقعیت مهدی» بود. هادی حجازی‌فر زندگی مهدی باکری، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا و برادر کوچک‌ترش حمید را طوری روایت کرده که هم مورد قبول منتقدان واقع شد و هم مورد قبول مردم.

باکری فراتر از سینما و قاب دوربین و سینما

کاری که هادی حجازی فر با این فیلم و در این روزگار پر آشوب و پراختلاس انجام داد بسیار فراتر از سینما و قاب دوربین است. در این روزگار که ما هر روز شاهد انتشار اسامی سلطان‌های مختلف یا برادران خاص هستیم که هر کدام به نوعی اموال بیت‌المال را دزیده‌اند، هادی حجازی فر برادرانی را به ما نشان می‌دهد به شدن اهل حلال و حرام که برای برقرار بودن امنیت این کشور از همه چیزشان گذشتند و هر آنچه داشتند را فدا کردند.

هادی حجازی فر همانطور که خودش می‌گوید به لشکر عاشورا و مهدی باکری و برادرش حمید باکری علاقه‌مند است و این علاقه به شدت در فیلمش دیده می‌شود. به یقین او سال‌ها است با این آدم‌ها زندگی می‌کند و می‌خندد و می‌گرید و همچنان بر طبق همان روش و منش زندگی می‌کند؛ او به درستی می‌داند که آنچه می‌ماند مهدی و برادرش حمید باکری است.

در آغاز دفاع مقدس هستیم نه در پایان

ما در آغاز دفاع مقدس هستیم نه در پایان آن. دیروز جنگ نظامی بود و امروز جنگ اقتصادی. دفاع مقدس امروز از جایی آغاز می‌شود که مهدی باکری بدون برادرش و دوستانش و هم رزمانش به زادگاهش باز می‌گردد تا دست تمام دزدان بیت المال و مسئولین فاسد را کوتاه کند. سال ۱۴۰۱؛ سال «سلطان مهدی باکری» است، ان‌شاءالله سال ۱۴۰۲ و سلطانی دیگر از جنس مردم، ایثار، گذشت و نان حلال را بر پرده سینما‌های کشور شاهد باشیم.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سال ۱۴۰۱؛ سال «سلطان مهدی باکری»

سال ۱۴۰۱؛ سال «سلطان مهدی باکری» بیشتر بخوانید »

نحوه شهادت «حمید باکری» به روایت همرزمش

نحوه شهادت «حمید باکری» به روایت همرزمش


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، سوم تا ۲۲ اسفند، در تقویم دفاع مقدس یادآور رشادت‌های رزمندگان دلیر اسلام در عملیات «خیبر» است؛ عملیاتی بزرگ و گسترده‌ای که با رمز مقدس «یا رسول‌الله (ص)» به‌صورت مشترک توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران و نیز پشتیبانی هوانیروز و نیروی هوایی ارتش، با هدف از بین بردن نیرو‌های سپاه سوم عراق و دستیابی به نقاط مهمی در خاک این کشور آغاز شد و با آزادسازی هزار کیلومتر مربع در هور، ۱۴۰ کیلومتر مربع در جزایر مجنون و ۴۰ کیلومتر مربع در طلاییه به پایان رسید.

برخی از فرماندهان برجسته کشورمان در جریان این عملیات به شهادت رسیدند که از جمله آن‌ها می‌توان به «حمید باکری» جانشین لشکر ۳۱ عاشورا و «محمدابراهیم همت» فرمانده لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) اشاره کرد. «حمید باکری» ۶ اسفند سال ۱۳۶۲ در جزایر مجنون به فیض شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش هیچ‌گاه به وطن بازنگشت.

«محمدحسن سهرابی‌فر» از رزمندگان جانباز لشکر ۳۱ عاشورا، آخرین لحظات حیات شهید «حمید باکری» را چنین روایت کرده است:

جزیره زیر آتش بی‌امان دشمن بود و تیراندازی‌ها فرصت پلک زدن نمی‌دادند. عملیات «خیبر» وارد چهارمین روز خود شده بود و این طرف پل «شحیطاط» کنار «حمید باکری» ایستاده بودم، حمیدآقا نیرو‌هایی که تازه به خط می‌آمدند را هدایت می‌کرد که آن‌جا سنگر بگیرند. پل «شحیطاط» – تنها راه ارتباط جزیره مجنون با خشکی- به یُمن تدبیر و فرماندهی او تصرف شده و با وجود جنگ سخت و نابرابر، دست ما بود.

حمیدآقا خسته بوده و چندروز چشم روی هم نگذاشته بود؛ ولی سرپا بود و نیرو‌های خط مقدم نبرد را در جزیره مجنون جنوبی هدایت می‌کرد. دشمن فشار زیادی می‌آورد تا ما را از پل عقب براند؛ ولی هنوز مقاومت می‌کردیم. حضور حمید آقا در مقام جانشین لشکر در آن‌جا، مایه‌ دلگرمی و قوت قلب رزمنده‌ها و امید فرماندهان شده بود.

کنار حمیدآقا ایستاده بودم که خمپاره‌ای پشت سرمان اصابت کرد و ده‌ها ترکش در بدنش (از کمر به بالا) نشست و یکی هم به زانوی پای راست من اصابت کرد. زخم‌های حمیدآقا به قدری کاری بود که نتوانست روی زمین بنشیند. روبه‌روی ما برکه‌ کوچکی وجود داشت و روی آب جعبه‌ مهمات چوبی خالی بود. حمیدآقا که نتوانست خودش را سرپا نگه دارد، هنگام افتادن یک لحظه در روبه‌رویش متوجه برکه و جعبه مهمات روی آب شد. در حالی که به رو می‌افتاد، هر دو دستش را روی جعبه مهمات گذاشت تا داخل آب نیفتد. دست انداختم زیر بغلش و نگذاشتم داخل آب بیفتد؛ کشیدم به سینه خاکریز (سدبند) و دیدم از دهانش باریکه خون می‌آید. فهمیدم ترکش‌ها کار خودشان را کرده‌اند. حمیدآقا چیزی نگفت و چشمانش آرام‌آرام بسته و دنیا پیش چشمانم تیره شد. شهادت «حمید باکری» را باور نمی‌کردم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نحوه شهادت «حمید باکری» به روایت همرزمش

نحوه شهادت «حمید باکری» به روایت همرزمش بیشتر بخوانید »

توصیف شهید حاج ابراهیم همت در خصوص حمید باکری: حمید یک فرمانده لایق بود

توصیف شهید حاج ابراهیم همت در خصوص حمید باکری: حمید یک فرمانده لایق بود


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از ارومیه، ششم اسفندماه سالروز شهادت «حمید باکری» از فرماندهان دوران دفاع مقدس و برادر سردار شهید «مهدی باکری» است.

یکی از جملات زیبایی که از حمید باکری به یادگار مانده توصیفی بود که شهید حاج ابراهیم همت بعد از شنیدن خبر شهادت حمید گفت: «حمید یک فرمانده لایق در حد فرمانده لشکر‌های بسیار مهم بود»

حمید باکری در اول سال ۱۳۳۴ در شهرستان ارومیه به دنیا آمد . وی در تاریخ ششم اسفند 1362 در عملیات خیبر در اثر اصابت آرپی‌جی به شهادت رسید و پیکر پاک او جاودانه شد و هرگز به میهن بازنگشت.

در ادامه مروری داریم به بخشی از سخنان فراموش نشدنی شهید حمید باکری جانشین فرماندهی لشکر 31 عاشورا که از سالهای پس از جنگ و جایگاه و موقعیت رزمندگان پیش بینی کرده است: « دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند در غیر این صورت زمانی فرامی‌رسد که جنگ تمام می‌شود و رزمندگان امروز سه دسته می‌شوند: دسته‌ای که به مخالفت با گذشته خود برمی‌خیزند. دوم دسته‌ای راه بی‌تفاوتی برمی‌گزینند و در زندگی مادی غرق می‌شوند و همه چیز را فراموش می‌کنند.دسته سوم به گذشته خود وفادار می‌مانند و احساس مسوولیت می‌کنند که از شدت مصائب و غصه‌ها دق خواهند کرد.

پس از خداوند بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزو دسته سوم ماندن بسیار سخت و دشوار خواهد بود.»

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

توصیف شهید حاج ابراهیم همت در خصوص حمید باکری: حمید یک فرمانده لایق بود

توصیف شهید حاج ابراهیم همت در خصوص حمید باکری: حمید یک فرمانده لایق بود بیشتر بخوانید »

برگزاری مراسم «شبی با شهدا» در اردکان

برگزاری مراسم «شبی با شهدا» در اردکان


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از یزد، مراسم «شبی با شهدا» شامگاه پنج‌شنبه ۵ اسفند همراه با اقامه نماز مغرب و عشاء در شهرستان «اردکان» برگزار می‌شود.

این مراسم که به یاد فرماندهان شهید اسفند، شهیدان «حمید باکری، حاج حسین خرازی، محمد ابراهیم همت، عباس کریمی» و «مهدی باکری» در جوار گلزار شهدای ترک آباد شهرستان اردکان برگزار خواهد شد، با روایت‌گری حاج «جواد کمالی» و مداحی «حمید ابراهیمیان» همراه است.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

برگزاری مراسم «شبی با شهدا» در اردکان

برگزاری مراسم «شبی با شهدا» در اردکان بیشتر بخوانید »

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی شهید باکری

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی شهید باکری


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، تقویم این سرزمین همیشه با عطر شهادت همراه بوده است؛ از «باکری»، «خرازی» و «همت» گرفته تا «حجت‌الله رحیمی» که همگی مردان نام‌آشنای عاشقی در راه معبود هستند.

جنگ که باشد، فرقی نمی‌کند که آخر سال است یا اول آن، زمستان است یا تابستان؛ دشمن که راه خانه را بست، قهرمانانی از راه می‌رسند تا با غیرت و نثار خون خود، رویای هر اهریمنی را که قصد وطن ما کند، به کابوسی پریشان تبدیل کنند.

روزهای آخر اسفند، سالروز یادآوری برخی از این حماسه‌هاست؛ حماسه‌های قهرمانانی که مردانه ایستادند و تاریخ این سرزمین تا ابد مرهون ایثار آن‌هاست. یکی از این قهرمانان «حمید باکری» نام دارد، سردار گمنام دفاع مقدس که خستگی را خسته کرد.

آذر سال ۱۳۳۴ «حمید» به‌عنوان ششمین فرزند خانواده «باکری»، در ارومیه به‌دنیا آمد. پدرش کارمند کارخانه قند و مادرش هم خانه‌دار بود. ۱۸ ماه بیشتر نداشت که یک تصادف، او را برای همیشه از مهر مادری محروم کرد. «حمید» سال‌های درس و مدرسه را در کارخانه قند ارومیه گذراند و پس از اخذ دیپلم ریاضی، به خدمت سربازی رفت.

سال‌ها بعد، داغ از دست رفتن مادر تنها غم‌شان نشد؛ بلکه برادر بزرگ‌ترش «علی باکری» نیز توسط «ساواک» دستگیر و در زندان به شهادت رسید. شاید همین امر سرآغاز فعالیت سیاسی «حمید» و برادرش «مهدی» شد؛ به‌طوری که راهی تبریز شدند و به پخش اعلامیه‌ها و سخنرانی‌های امام خمینی (ره) در این شهر پرداختند.

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی

«حمید» چندی بعد یعنی در سال ۱۳۵۵، با مشورت برادرش «مهدی» تصمیم گرفت تا برای فراهم‌شدن امکان بیشتر مبارزه علیه رژیم پهلوی، برای ادامه تحصیل راهی خارج از کشور شود؛ بنابراین ابتدا به ترکیه سفر کرد؛ اما به‌دلیل این‌که شرایط محیطی مغایر با عقایدش بود، از آن‌جا راهی آلمان شد. بعد از هجرت امام خمینی (ره) به پاریس، «حمید» هم راهی فرانسه شد تا از نزدیک و بدون واسطه، گوش جان به سخنرانی‌های امام خمینی (ره) بسپارد؛ این سفر، فصل جدیدی از مبارزات او را به‌همراه داشت و در آن‌جا مأموریت پیدا کرد تا عازم سوریه و لبنان شده و آموزش‌های چریکی را فرا گیرد.

در همان روزها، مسئولیت حمل اسلحه از مرز ترکیه به ایران را برعهده گرفت تا این‌که بعد از شنیدن خبر ورود امام خمینی (ره) به ایران، به کشورش بازگشت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به عضویت سپاه پاسداران ارومیه درآمد و به‌عنوان نیروی واحد عملیات، در این نهاد انقلابی مشغول به خدمت شد.

همزمان با صدور فرمان تاریخی تشکیل بسیج مستضعفین توسط امام امت (ره)، «حمید باکری»‌ مسئولیت بسیج ارومیه را برعهده گرفت و برای رفع محرومیت‌های روستاها، در جهاد و سازندگی فعالیت کرد. غائله کردستان که فرا رسید، وی مانند دیگر سپاهیان غیور، راهی این دیار شد و در عمليات پاک‌سازی منطقه «سرو» و آزادسازی «مهاباد»، «پيرانشهر» و «بانه»، نقش به‌سزایی ایفا کرد.

پس از آغاز تجاوز ارتش بعث عراق به میهن، این‌بار «حمید باکری» راهی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد و ضمن برعهده گرفتن فرماندهی خط مقدم ایستگاه «هفت» آبادان، به سازمان‌دهی نیرو‌های مردمی پرداخت و پس از مدتی، عهده‌دار مسئوليت پاک‌سازی مناطق آزادشده كردنشين در منطقه «سرو» و سپس به‌عنوان مسئول كميته برنامه‌ریزی جهاد استان آذربایجان غربی، منصوب شد.

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی

عملیات «فتح‌المبین»، آغازی بود بر حضور دائمی «حمید باکری» در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل؛ همچنین عملیات «بیت‌المقدس» نیز شاهد حماسه‌های این رزمنده دلاور به‌عنوان فرمانده گردان در تیپ «نجف» بود که به‌همراه دیگر رزمندگان اسلام، نقش مهمی را در آزادسازی «خرمشهر» ایفا کرد.

عملیات موفقیت‌آمیز «مسلم بن عقیل» بخشی دیگر از رشادت‌های «حمید باکری» را به تصویر کشید؛ به‌طوری از طرف فرماندهی کل سپاه، او را به‌عنوان فرمانده تیپ حضرت ابو‌الفضل (ع) منصوب کردند؛ اما شایستگی‌های «حمید باکری» به این‌جا نیز ختم نشد؛ چراکه بعد از عملیات «والفجر مقدماتی» مسئولیت معاونت لشکر ۳۱ عاشورا را به وی سپردند.

«حمید باکری» سپس در عملیات‌های «والفجر ۱»، «والفجر ۲» و «والفجر ۴» در کنار رزمندگان تحت امر خود، در خطوط مقدم جبهه‌ها حضور پیدا کرد؛ او در حالی که در عملیات «والفجر ۱» از ناحیه پا مجروح شده و زانوی وی تحت عمل جراحی قرار گرفته بود، اما در عملیات‌های بعدی، با وجود این‌که از درد پا رنج می‌برد، این درد را هیچ‌وقت بر زبان نمی‌آورد.

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی

عملیات «خیبر» نقطه پایان حماسه‌های «حمید باکری» در دفاع مقدس و نقطه آغاز جاودانگی وی در تاریخ ایران است. قبل از عملیات، برادرش، شهید «مهدی باکری» در جمع فرماندهان گفت: «ما باید در این عملیات ابولفضل‌وار بجنگیم و هرکس آماده شهادت نیست، پا پیش نگذارد و حمید آرام گفت که برادران دعا کنید من هم شهید شوم»؛ این جمله «حمید»، همه را به گریه انداخت.

«حمید باکری» در عملیات «خیبر» توانست با نیرو‌های خود، در ساعت ۱۱ شب روز سوم اسفند سال ۱۳۶۲، پل مجنون را در عمق ۶۰ کیلومتری خاک عراق تصرف کند و سپس تا پای جان، در این منطقه به نبرد با دشمن بعثی بپردازد و به دیدار معبود خوبش بشتابد.

سردار «جمشید نظمی» یکی از همرزمانش، در خصوص آخرین دیدار خود با «حمید باکری» گفته است: «آخرین باری که حمید را دیدم، بعد از تصرف پل «شیتات» بود و حدود عصر. من مجروح شده بودم و مرا گذاشته بودند آن‌جا. «حمید» داشت نیرو‌ها را هدایت می‌کرد که یادش افتاد نماز ظهرش را نخوانده است. سریع رفت وضو گرفت و آمد، جایی قامت بست و نماز خواند که در تیر‌رس بود. هر لحظه امکان داشت فاجعه اتفاق بیافتد؛ اما او با طمأنینه و آرامشی نمازش را می‌خواند که من دردم را فراموش کردم و فقط به او خیره شدم. حتی وقتی بلندم کردند که ببرندم، برگشته بودم به آرامش نماز خواندن حمید نگاه می‌کردم».

انتهای پیام/ 113

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی شهید باکری

منبع خبر

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی شهید باکری بیشتر بخوانید »