حمید حسام

سفر «مهاجر سرزمین آفتاب» به روسیه

توضیح نویسندگان «مهاجر سرزمین آفتاب» درباره چند اشکال تاریخی بر این کتاب



سفر «مهاجر سرزمین آفتاب» به روسیه/ آخرین اثر حسام به چند زبان‌ ترجمه شد

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، در پی انتشار گفتگویی با دکتر محمدصادق کوشکی درباره کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب»، نویسندگان این کتاب یادداشتی را به مشرق ارسال کردند. متن کامل این یادداشت چنین است:

گر بریزی بحر را در کوزه‌ای

چند گنجد قسمت یک‌روزه‌ای

در خصوص اشکالاتی که استاد ارجمند جناب آقای محمدصادق کوشکی به مواردی از مباحث تاریخی کتاب مهاجر سرزمین آفتاب، خاطرات خانم کونیکو یامامورا، داشته‌اند، لازم دانستیم توضیحاتی را به اطلاع برسانیم.

گفتگو با دکتر محمدصادق کوشکی درباره کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب»؛

لطفا اشکالات تاریخی این کتاب را رفع کنید + عکس

در وهلة اول، بسیار سپاسگزاریم از نگاه دقیق، تاریخی و منصفانة ایشان که با مطالعة سطربه‌سطر کتاب، جایگاه ویژه و منحصربه‌فرد کتاب را تحسین کردند و ضرورت نگارش این کتاب را به‌عنوان متنی دربردارندة سبک زندگی اسلامی و هجرت بیان کردند.

از نکات کلی می‌گذریم و به نکاتی که در حوزة تخصص ایشان است و بر همان اساس بر کتاب نقد وارد کرده‌اند می‌پردازیم. بیت زیبای مولانا را در مطلع سخن‌ آوردیم تا بگوییم اگر بخواهیم فرازهایی تاریخی از سخنان خانم کونیکو یامامورا (سبا بابایی) را تحلیل کنیم، از هر بخش آن یک رمان یا داستان بلند درمی‌آید؛ همة مختصات لازم که در عناصر داستان تعریف شده است، در خاطرات ایشان وجود دارد، اما با وجود آنکه نویسندگان اشراف نسبتاً کاملی به مباحث داستان و داستان‌نویسی داشتند، از زندگی عبرت‌آمیز، جذّاب و خواندنی ایشان به‌جای یک متن مستند، داستان ننوشتیم.

عمیقاً بدان باور داریم پیش از آنکه دنبال کار خلاقه باشیم، باید متنی را بنویسیم که به تعبیری یک «مستند پرتره» باشد، یعنی نشان دادن تصویری نزدیک و متمرکز از شخصیت راوی متکی بر اقوال خودِ او و اطرافیانش.

طبیعتاً وقتی موضوع را شخصیت‌محور می‌دانیم، مباحث دیگر در کنار این مسئله تعریف می‌شود. این مباحث می‌تواند اینها باشد: میزان آشنایی راوی به فرهنگ ایران، مبانی اعتقادی اسلام قبل از تشرّف، آشنایی با جغرافیای ایران قبل از ورود به کشورمان، اتفاقات تاریخی رخ‌داده در ایران قبل از حضور ایشان در کشور یا در هنگام حضورشان مثل اتفاقات حین انقلاب و سال‌های دفاع مقدس که در نقد استاد بدان‌ها اشاره شده است. غرض این است که قرار است خاطرات بانویی هشتادودو ساله که قریب شصت سال از عمرش در ایران گذشته را بنویسیم آن هم در حدود ۲۲۰ صفحه. شاید مصداق عینی «بحر در کوزه» مولانا باشد. یعنی ما ناچاریم طعم دریا را به خواننده بچشانیم اما به اندازة ظرفیت و اقتضای کتاب. به‌همین‌علت، از سال ۱۳۶۵ و بیان بمباران‌های تهران به زبان راوی، به فاصلة یک سطر به سال ۱۳۶۶ ورود می‌کنیم و به ماجرای بمباران حلبچه در اسفندماه می‌رسیم.

فقط به فاصلة یک سطر. این شتاب و سرعت در نگارش فقط بدان سبب است که ناگزیر بودیم کتاب را از کودکی راوی که به قبل از شروع جنگ جهانی دوم برمی‌گردد شروع کنیم. بنابراین چاره‌ای نداشتیم در ژانری که برای نگارش کتاب انتخاب کرده بودیم به فرازهای مهم زندگی راوی بپردازیم و این فرازها را در خط زمان ببینیم.

نکته دوم اینکه اعتقاد نویسندگان کتاب این است که در قالب مستندنگاری نباید فاصله‌ای میان لحن راوی و متن پیدا شود؛ دست‌نوشتة راوی در ابتدای کتاب دلالت بر این دارد که با وجود زندگی ۶۰ ساله در ایران همچنان برخی اغلاط نگارشی دارد و ما به عمد آنها را تصحیح نکردیم که خواننده متوجه شود راوی کتاب چه ویژگی بیانی دارد.

استاد ارجمند، قرار نیست حمید حسام که به تصریح شما به دقایق دفاع مقدس تسلط و شناخت دارد میزان اطلاعات خود را در ظرف و کالبد ذهنی راوی که میزان شناختش از ماجراهای انقلاب به شکل کلی است بگنجاند. حرف شما درست است که برای پرداخت به مسئلة گروهک‌ها نباید به حزب دموکرات بسنده کنیم و باید به احزاب دیگر نیز اشاره کرد، اما این حرف شما در قامت استاد اندیشه سیاسی و تاریخ دانشگاه است.

میزان شناخت راوی کتاب ما با این جزئیات نیست و اگر نویسندگان همین حرف‌ها را (با وجود اشراف به ماجرا) از زبان راوی می‌نوشتیم، راوی را از میزان اطلاعات و بیان ساده و صمیمی‌اش دور می‌کردیم و خودمان جای او می‌نشستیم. به نظر نویسندگان و عده زیادی از صاحب‌نظران خاطره و مستندنگاری، نباید دریافت‌های نویسنده جایگزین دریافت‌های راوی‌ای شود که آنها را نمی‌دانسته است.

البته اذعان داریم که نویسندگان کتاب باید در تصحیحِ اغلاط روشن و بدیهی در مقام اصلاح برمی‌آمدیم و بر عهدة راوی (العهده علی‌الراوی) نمی‌گذاشتیم. تاریخ اشتباه را ما باید درست کنیم و نقد شما درست است، اما در برخی از مصادیقی که فرمودید، دور کردن راوی و جایگزینی نویسنده به‌جای راوی است. ضمن آنکه به‌خوبی واقف بودیم جای بیان مسائل بیشتری درباره خانوادة راوی احساس می‌شود، ولی به‌سبب ملاحظات قومی و خانوادگی از آنها چشم پوشیدیم.

نکته سوم، دقیقاً به‌سبب آنکه قرار بود از ابتدا این کتاب به زبان‌های مختلفی ترجمه شود، نویسندگان تصمیم گرفتیم به زبانِ مشترک انسانی بنویسیم؛ بی‌تردید این زبان مشترک انسانی از زبان راوی تراویده و لحن خودِ اوست و دربردارندة یک‌سری داده‌ها و حقایق تاریخی نیز هست. شما خود از ما آگاه‌ترید که خوانندة انگلیسی یا ژاپنی یا عربی این کتاب نمی‌خواهد برای آگاهی از تاریخ انقلاب این کتاب را بخواند و در واقع دغدغة آن را ندارد که کدام یک از آقایان ازهاری و شریف‌امامی مقدم بر هم بوده‌اند.

زنی با ملیت، زبان، فرهنگ و مذهب دیگری آمده و عاشقانه در مسیر انقلاب گام می‌زند، کسی که امام را خوب می‌شناسد و در جریان تظاهرات پیش از انقلاب نامش روی دست می‌نویسد که اگر شهید شد او را بشناسند و همچون بسیاری دیگر پنهان نکنند، به گمان ما این موضوعات انسانی بسیار مهم‌تر است از دغدغه‌های یک استاد تاریخ و نظرگاه او که تحلیل تاریخی است.

ذکر این موارد از سوی ما انکارِ تصحیحِ اشکالات نیست بلکه بیان نگاهی است که به تجربه بدان رسیده‌ایم و اینکه گمشدة ما، ظرفیت‌های اعتقادی، انسانی اخلاقی و مراتب تحولی است و چقدر زیباست که این تحول در زنی بودایی زنی که در مقابل صحن امام رضا دست بر سینه می‌گذارد شکل یافته است. برای مثال، ممکن است راوی در بیان تاریخ زیارتِ حضرت رضا اشتباه کرده و نویسندگان به سهو یا عمد از آن عبور کرده باشند ولی این اشتباه به آن حقیقت اشکالی ایجاد نمی‌کند.

در دیداری همراه با راوی در ژاپن در دانشکده اقتصاد هیروشیما، چند سوال از تعدادی دانشجوی نخبة ژاپنی پرسیدیم. یکی تمایز و برداشت آنها از مذهب تشیع و تسنن بود. هیچ‌کدام از آن دانشجویان اساساً تمایزی میان آن دو قائل نبودند و از آن مهم‌تر با اساس اسلام آشنا نبودند. عجیب آنکه تعدادی از این دانشجویان نمی‌دانستند ایران و عراق در جغرافیای غرب آسیا دو کشور جدا از هم هستند.

ما با این مظلومیت‌ها در جهان روبه‌رو هستیم که در ژاپن در سالگرد بمباران اتمی هیروشیما از ایران در کنار دو کشور دیگر به‌عنوان تهدید جهانی سخن گفته می‌شود؛ درست است که جنبه‌ای سیاسی دارد و نشان‌دهندة رسوخ رسانه‌های غرب خصوصاً آمریکا است، اما ما باید پادزهر این حرف را در کتابمان پیدا کنیم که این بانوی بزرگوار به شیوایی در کتاب بیان می‌کند: «ایرانی نبودم. از خاور دور، از سرزمین خورشید تابان، آمده بودم، اما غرور شکسته‌ام در هیروشیما و ناکازاکی را اینجا- هزاران کیلومتر دورتر از سرزمین مادری‌ام- بازیافتم.» به نظر ما زیر این مصادیق خط کشیدن و اینها را برجسته کردن بهتر است.

به هر تقدیر هر نقدی از منظر علمی قابل تأمل است و حتی ممکن است اشکالات تاریخی دیگری نیز در کتاب باشد که شما بدان اشاره نکردید. امیدوارم همگی در بیان معارف حقه اعتقادی و بیان زیبایی‌ها و حُسن‌ها بتوانیم سرافرازانه گام برداریم.

حمید حسام-مسعود امیرخانی



منبع خبر

توضیح نویسندگان «مهاجر سرزمین آفتاب» درباره چند اشکال تاریخی بر این کتاب بیشتر بخوانید »

استقبال از خاطرات مادر شهید ژاپنی همچنان ادامه دارد

استقبال از خاطرات مادر شهید ژاپنی همچنان ادامه دارد


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، استقبال از کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب»، جدیدترین اثر حمید حسام و مسعود امیرخانی که روایت خاطرات کونیکویامامورا، یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران است، همچنان ادامه دارد و این کتاب به تازگی به چاپ پنجم رسید.

این کتاب جدیدترین اثر حسام و به قول خودش یکی از بهترین آنهاست که به روایت خاطرات کونیکویامامورا می‌​پردازد. وی تنها مادر شهید است که اصالتی ژاپنی دارد و فرزند شهیدش جوان نوزده ساله​ای بود که هم در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت‌های زیادی داشت و هم در زمان جنگ تحمیلی با وجود سن کم، راهی جبهه‌​ها شد تا از اسلام و ایران دفاع کند که در عملیات والفجر یک، در منطقه فکه به شهادت رسید.

یامامورا که پس از ازدواج با یک ایرانی مسلمان و مهاجرت به ایران اسم سبا با الهام از قرآن را برای خود برمی​گزیند، با دقتی بی​نظیر و زبانی ساده و شیوا خاطرات خود را از کودکی تا حال بیان می‌​کند. هرچند که سال‌ها قبل در کشور ژاپن و در خانواده​ای بودایی مذهب متولد شده و تا بیست و یک سالگی تحت آموزه​های بودایی بوده، اما ازدواج با یک جوان مسلمان ایرانی مسیر زندگی‌اش را تغییر داده و آنقدر روحیات انقلابی و اسلامی‌​اش را تقویت کرده که فرزند نوزده ساله‌اش در جبهه‌های جنگ تحمیلی ایران به شهادت رسیده است.

چیزی که داستان زندگی این مادر شهید را منحصر به ​فرد می​کند حوادثی است که در طول زندگی‌​اش اتفاق می​‌افتد و مسیر زندگی وی را تغییر می‌​دهد تا جایی که خودش می‌​نویسد: هیچ​گاه تصور نمی‌​کردم داستان زندگی من روزی به صورت کتاب منتشر شود چون اگر در ژاپن و در کنار خانواده​‌ام می​‌ماندم یک زندگی کاملا عادی را تجربه می‌​کردم در حالی که آشنایی من با یک مسلمان ایرانی مسیر زندگِی‌​ام را تغییر داد و توسط او به دنیای جدید و ناشناخته‌​ای آمدم.

زندگی در ایران و جامعه اسلامی برای یامامورا بسیار جالب و پر از اتفاقات و حوادثی نظیر قیام ۱۵ خرداد، انقلاب و تغییر حکومت و دوران جنگ تحمیلی است که یکی از پسران خود را در این مسیر تقدیم اسلام و کشور می​کند و معتقد است در زندگی هرچه جلوتر می‌​رود درهای جدیدی به رویش باز می‌​شود.

وی در مورد نگارش خاطرات خود می​‌گوید: پس از شهادت پسرم تاکنون چندین نفر پیشنهاد کردند که داستان زندگی​‌ام را بنویسند اما موافقت نکردم تا اینکه در سفر به هیروشیما با آقای حسام همسفر شدم. ایشان پیشنهاد دادند که خاطراتم را بنویسد و من فکر کردم که آغاز زندگی‌ام تا به امروز منحصر به ​فرد است و مثل و مانند نداشته است، پس به ایشان اعتماد کردم و انجام مصاحبه‌​ها کار نوشتن کتاب شروع شد.

حمید حسام هم در مورد آشنایی با یامامورا و نگارش کتاب خاطراتش اینگونه می‌​نویسد: مردادماه سال ۱۳۹۳ با گروهی نه نفره از جانبازان شیمیایی برای شرکت در مراسم سالگرد بمباران اتمی هیروشیما به ژاپن دعوت شدیم. در فرودگاه، بانویی محجبه با سیمای شرقی، به عنوان مترجم گروه، به ما معرفی شد. این سفر سرآغاز آشنایی من با کونیکو یامامورا بود. او در مسیر طولانی پرواز دبی توکیو بیشتر قرآن می‌خواند و گاهی با زبان ساده و تا حدی نامأنوس خاطراتی برای من تعریف می​‌کرد. در ژاپن، به هنگام دیدار جانبازان شیمیایی و بازماندگان بمباران اتمی هیروشیما، گوشم به سرفه‌های جانبازان بود و چشمم به کونیکو یامامورا که حرف‌های دو گروه را برای هم ترجمه می‌کرد و گاهی قطره اشکی از گوشه چشمانش جاری می‌شد و عطش مرا برای شنیدن داستان زندگی‌اش بیشتر می‌کرد و من تا آن زمان نمی‌دانستم که او یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران است.

وی می​افزاید: از همان سال، همواره اندیشه نگارش زندگی این یگانه بانو ذهنم را مشغول کرده بود. بنابراین، طبق قاعدة شخصی​ام، پیش از مصاحبه‌ها، طریق «مصاحبت» و همراهی با راوی را پیش گرفتم و طی هفت سال به هر بهانه و در هر دیدار نقبی به دنیای درونی‌اش زدم تا در اتفاقات و حادثه‌ها نمانم. و سرانجام پذیرفت که اسرار ناگفته زندگی‌اش را بازگو کند.



منبع خبر

استقبال از خاطرات مادر شهید ژاپنی همچنان ادامه دارد بیشتر بخوانید »

آرزوی رهبری درباره «حسام» برآورده شد

گلعلی بابایی در نشست رونمایی «در جستجوی مهتاب» گفت: قرایی آرزوی رهبر معظم انقلاب را برآورده کرده است زیرا ایشان فرموده بودند ای‌کاش کسی بود که درباره حمید حسام می‌نوشت.

به گزارش مشرق مراسمرونمایی از کتاب «در جستجوی مهتاب» نوشته حسین قرایی که به تاریخ شفاهی زندگی و نویسندگی حمید حسام می‌پردازد، در تماشاخانه مهر حوزه هنری برگزار شد.

حسام دیده‌بان جنگ است

وهب همدانی، فرزند سردار شهید حسین همدانی در این مراسم با اشاره به روند نوشته شدن کتاب «خداحافظ سالار» به قلم حمید حسام گفت: حسام مبتنی بر اصول حرفه‌ای خاطرات را ثبت می‌کرد و فقط در صورت لزوم نظرات ما را در کتاب لحاظ می‌کرد. وقتی کتاب چاپ شد، آنچه می‌دیدیم با آنچه انتظار داشتیم متفاوت بود. برای همین کمی جنجال شد اما مادرمان همان شب در خواب دید که حمید حسام اولین فردی است که پشت پیکر پدرمان در حرم حضرت زینب حضور دارد. بنابراین خواست طبق نظر پدرمان که همیشه به نظرات کارشناسی اهمیت ویژه‌ای می‌داد، در کار انتشار کتاب «خداحافظ سالار» دخالت نکنیم.

وی ادامه داد: الان که این کتاب به چاپ چهارم رسیده است، متوجه شده‌ایم که آنچه حمید حسام از منظر کارشناسی می‌دید، درست بود و باعث معرفی سبک زندگی جدیدی شد. آقای حسام هنوز بوی نعنا می‌دهد. هنوز همان دیده‌بان زمان جنگ است و دوربین می‌چرخاند و دانه درشت‌های دفاع مقدس را پیدا می‌کند تا آن‌ها را به آیندگان معرفی کند. این یک هر خاص است.

به گفته وهب همدانی، حسام خودش از جنس شهیدان است و بهترین راوی برای آن‌هاست. نسل جدید برای پذیرش سبک زندگی شهیدان آماده است و اگر مشکلی وجود دارد، به دلیل کوتاهی ماست.

دفاع حسام از قیصر امین‌پور

مصطفی محدثی خراسانی نیز در این برنامه گفت: آرامش همیشگی حسام نشان نمی‌دهد که چنان وجود پرشور و بی‌قراری داشته باشد. جلوه‌هایی از این وجهه را در کتاب «در جستجوی مهتاب» مشاهده می‌کنیم.

وی این کتاب را اثری گیرا و خواندنی دانست و افزود: بخشی از کتاب به سوالات و تصویرگری‌های قیصر امین‌پور اختصاص دارد. معتقدم فردی که از متن دفاع مقدس برآمده است می‌تواند در حوزه دفاع مقدس دیگران را در این عرصه قضاوت کند. قضاوت‌های حمید حسام عمیق و دقیق و روشنگر است.

محدثی خراسانی به ماجرای ثبت ویژه‌نامه برای قیصر امین‌پور اشاره کرد و افزود: قیصر امین‌پور در همین حوزه هنری مخالفانی داشت. قرایی در این کتاب پرسیده است که گویا نگاه قیصر نسبت به سال‌های اول انقلاب تغییر کرده است و حسام چقدر مستدل و زیبا پاسخ او را داده و رفع شبهه کرده است.

به گفته این شاعر، او بحث مخالفت قیصر با تاسیس رشته ادبیات پایداری در دانشگاه‌ها را پیش می‌کشد و آن را دیدگاهی مبنی بر دلسوزی قلمداد می‌کند. فقط افرادی چون حمید حسام این دلسوزی قیصر نسبت به دفاع مقدس را درک می‌کنند. افرادی که از این جنس نیستند، همواره قیصر را محکوم می‌کنند.

اسطوره‌ها به وسیله نویسندگان ایجاد می‌شود

یوسف قوجوق دیگر سخنران این آیین بود. وی با اشاره به این‌که آثار هیچ نویسنده‌ای و هیچ جامعه‌ای بدون اسطوره نیست، گفت: اسطوره‌ها در طول تاریخ و به واسطه شاعران و نویسندگان ایجاد می‌شوند. بسیاری از قلم‌به دستان که در زمینه زندگینامه شهدا کار می‌کنند دست به اسطوره‌سازی می‌زنند و این اسطوره‌هاست که مردم را به خودباوری و تلنگر زندگی می‌رساند. حمید حسام یکی از این نویسندگان است.

وی «آب هرگز نمی‌میرد» را نخستین اثری معرفی کرد که از حمید حسام مطالعه کرده است و افزود: این کتاب سراسر پند و اندرز است و سبک زندگی خاص ایرانی‌ها را نشان می‌دهد که جند سالی است با آن غریبه شده‌ایم. «در جستجوی مهتاب» بازنمایی روش و اهداف کسانی است که اسطوره‌سازی کرده‌اند و این کار عالی است. کار حسین قرایی این است که نشان دهد منشور حضرت امام(ره) درباره نویسندگان چیست.

خط مشی برای نویسندگان جوان

گلعلی بابایی نیز در ادامه با اشاره به همکلاسی بودن حمید حسام و قیصر امین‌پور، گفت: حسین قرایی وما ادراک حسین قرایی! مردی با دو دست اما با پروژه‌های بسیار زیاد درباره انقلاب و دفاع مقدس. ثبت تاریخ شفاهی نویسندگان و شاعران یکی از کارهای بزرگ و ارزشمند اوست.

به گفته بابایی، نویسنده «در جستجوی مهتاب» آرزوی رهبر معظم انقلاب را برآورده کرده است زیرا ایشان در جایی فرموده بودند ای کاش کسی بود که درباره حمید حسام می‌نوشت. او در این کتاب به صنایع هنری و وجه نویسندگی حمید حسام پرداخته است و می‌تواند برای نویسندگان خط مشی باشد.

رهبر انقلاب با رصد کتاب‌های دفاع مقدس بسیاری از نویسندگان را مطرح کردند

در ادامه حسین قرایی نویسنده «در جستجوی مهتاب» طی سخنانی گفت: افتخار می‌کنیم که در عصری زندگی می‌کنیم که عصر خمینی بزرگ لقب گرفته است. در عصر انقلاب اسلامی هنرمندان و نویسندگان زیادی رشد کرده‌اند و اعتقاد داریم که انقلاب آمده است تا همه افراد جامعه را اصلاح کند.

تصمیم دارم ثبت تاریخ شفاهی نویسندگان و هنرمندان پس از انقلاب اسلامی را به عدد ۱۰۰ برسانم. معتقدم که حمید حسام در عرصه زندگی شخصی خود نیز به سلامت بیرون آمده است و فرزندان و خانواده او همگی افرادی کارآمد هستند.

وی با تاکید بر این‌که هنرمند عصر انقلاب اسلامی باید از فقر و عدالت بنویسد، گفت: حمید حسام نویسنده‌ای است که با قلمش این موضوعات را از انزوا خارج کرد. معتقدم او نویسنده‌ای بزرگ است و نویسندگان دیگر نیز می‌توانند از جنبه‌های دیگر زندگی او بنویسند. اسنادی که حسام در آثارش می‌آورد، آبشخور نویسندگی است. حسام در کتاب «در جشتجوی مهتاب» زندگی‌اش را بدون سانسور روایت کرده است.

لباس دفاع مقدس را از تن درآوردیم و لباس فرهنگی پوشیدیم

حمید حسام سخنران پایانی این آیین بود. او با اشاره به روند نویسندگی‌اش گفت: سبک مستند داستانی مثل سبک غزل مثنوی، پس از انقلاب اسلامی خلق شد و همواره نگران حفظ این سبک ادبی بودم. این سبکی است که برآمده از هنر دقت به داده‌های تاریخی و استفاده از عناصر ادبی بدون اغراق است. قالبی هوشمندانه است که اهتمام نویسندگان زمان ما را می‌طلبد.

این نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس ادامه داد: این قالبی که ما در سال‌های اخیر در پیش گرفتیم در دهه‌های گذشته کمتر شناخته شده بود. زمانی که لباس مقدس دفاع مقدس را از تن درآوردیم دغدغه‌های فرهنگی پیدا کردیم و در دهه ۷۰ مشخصا به اینگونه کارها و نوشتن رمان پرداختیم.

او افزود: فضای داستان در آن زمان بسیار کم بود و تنها امیرحسین فردی و محمدرضا سرشار داستان‌هایی می‌نوشتند. تصور می‌شد عنصر تخیل را در داستان‌های دفاع مقدس نباید به کار گرفت و من سال‌ها تلاش کردم تا این موضوع را حل کنم تا سرانجام کتاب «وقتی مهتاب گم شد» راهی بازار کتاب شد.

حسام اضافه کرد: برای اینکه آثارمان خواندتی‌تر شود باید نگاه‌ هنرمندانه را تزریق کنیم و نسبت به کارهایمان وسواس داشته باشیم و با نگاه ادیبانه به آثار نگاه کنیم. مباحثی را که موضوع آن را مهم نمی‌دانیم باید در کتاب بگوییم.

در پایان این مراسم با حضور محسن مومنی شریف، رییس حوزه هنری و نویسندگان و شاعران حاضر از کتاب «در جستجوی مهتاب» رونمایی شد.

آرزوی رهبری درباره «حسام» برآورده شد بیشتر بخوانید »