حوزه علمیه

پیش‌قراول جریان دفاع از نهضت امام (ره) در نجف چه کسی بود؟


گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: روز جمعه ۲۰ شهریور سال ۶۰ ساعت یک بعد از ظهر، آیت‌الله مدنی بعد از اتمام نماز جمعه ایستاده بود. حجت الاسلام میرزا نجف آقازاده مشغول سخنرانی بود که شخصی به نام «مجید نیکو» از اعضای سازمان منافقین به سمت آیت‌الله مدنی رفته و او را به شهادت رساند. بنا به گفته شاهدان عینی در این لحظه، دو انفجار متوالی روی داد که متعاقب آن شهید مدنی به زمین افتاد. در این حادثه، حدود ۲۰ الی ۳۰ نفر مجروح و به بیمارستان‌های تبریز منتقل شدند.

از دهخوارقان تا نجف اشرف

آیت الله سید اسدالله مدنی در سال ۱۲۹۳ در دهخوارقان دیده به جهان گشود. شهید مدنی در چهار سالگی، مادر و در ۱۶ سالگی، پدر خود را از دست داد و دوران کودکی را با رنج و سختی سپری کرد. در جوانی، به قصد کسب علم به قم عزیمت کرده و به تحصیل علوم دینی مشغول شد. وی در حوزه علمیه قم، پس از گذراندن مراحل مقدماتی، از محضر اساتید بزرگ فقه و اصول و فلسفه بهره‌مند شد. مدت چهار سال نیز در محضر امام خمینی (ره) حضور یافت و از دروس فلسفه و عرفان و اخلاق امام (ره) استفاده کرد.

شهید مدنی، پس از مدتی به نجف اشرف هجرت کرده و در حوزه علمیه نجف، در کنار تکمیل تحصیلات عالی خویش، تدریس سطوح مختلف را شروع کرده و به دستور آیت الله سید محسن حکیم، کرسی تدریس لمعه، رسائل، مکاسب و کفایه را به عهده گرفت و در زمان کوتاهی جزو اساتید معروف حوزه علمیه نجف اشرف، به شمار آمد.

سومین شهید محراب در درس خارج فقه آیت الله سید عبدالله شیرازی، آیت الله حکیم و آیت الله خوئی شرکت کرده، و از مراجع بزرگی از جمله آیت الله حکیم در نجف اشرف و آیت الله حجت کوه کمری و آیت الله خوانساری در قم، اجازه اجتهاد دریافت کرد.

سردمدار جریان دفاع از نهضت امام(ره) در نجف چه کسی بود؟

مبارزه با بهائیت

بروجردی داماد شهید مدنی در خصوص مبارزه با بهائیت از سوی شهید مدنی روایت کرد: «ایشان احساس کرد که زادگاه اصلی (آذرشهر) در خطر محاصره اقتصادی فرقه ضاله بهائیت یعنی این مسلک و مرام استعماری صهیونیستی قرار گرفته، مراکز حساس شهر مانند کارخانه تولید برق و … به دست آن‌ها افتاده است؛ لذا با بیانات آتشین خود مردم را علیه آنان بسیج کرد تا آنجا که مصرف برق آن‌ها را تحریم و مردم از چراغ‌های نفتی استفاده می‌کردند. از این مهم‌تر آذرشهر که نزدیک به تبریز واقع شده است در آن زمان مقدار زیادی از نان تبریز را تامین می‌کرد، به دستور آیت الله مدنی مردم از فروش نان و مایحتاج زندگی به این فرقه خودداری می‌کنند و آنان مجبور می‌شوند از این شهر مذهبی و اسلامی کوچ کنند. به این ترتیب تب مبارزات ضد بهایی بالا می‌گیرد.

اما تمام این حوادث از طرف شهربانی وقت پیگیری می‌شود و شهید مدنی تنها عامل همه تحریکات ضد بهائی شناخته می‌شود. در نتیجه او را به همدان تبعید می‌کنند.

با آغاز مبارزات انقلابی در سال ۱۳۴۲ امام خمینی (ره) دستگیر و مدت‌ها دور از شهر قم تحت نظر قرار گرفت. حکومت، غیرمذهبی جلوه دادن قیام و در نهایت اعدام امام (ره) را پیگیری می‌کرد. در این روز‌ها آیت الله مدنی که از استادان نامی حوزه علمیه نجف اشرف به شمار می‌رفت از دستگیری امام (ره) اطلاع پیدا کرد و کلاس‌های درس و بحث خود را تعطیل و به سوگ شهدای نهضت ایران نشست که تاثیر زیادی در تخریب وجهه خارجی حکومت محمدرضا شاه در پی داشت.

سردمدار جریان دفاع از نهضت امام(ره) در نجف چه کسی بود؟

آیت الله مدنی نخستین کسی بود که در نجف به ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام خمینی (ره) لبیک گفت و با تعطیل کردن کلاس‌های درس خود در جهت تشکیل مجالس سخنرانی جهت افشای چهره رژیم پهلوی گام برداشت. وی در این زمان در نجف سردمدار جریان دفاع و پشتیبانی از نهضت امام (ره) به شمار می‌آمد و وقایع ایران را برای طلاب بیان می‌کرد.

آیت الله مدنی مسئولیت نماز جمعه تبریز را پس از آنکه آیت الله قاضی طباطبائی طی عملیات ترور گروهک فرقان به شهادت رسید، به عهده گرفته بود.

انتهای پیام/ 131



منبع خبر

پیش‌قراول جریان دفاع از نهضت امام (ره) در نجف چه کسی بود؟ بیشتر بخوانید »

طلبه‌ای که عطای تدریس را به لقای خادمی مردم بخشید+عکس

طلبه‌ای که عطای تدریس را به لقای خادمی مردم بخشید+عکس



طلبه‌ای که عطای تدریس را به لقای خادمی مردم بخشید+عکس

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «من در حوزه مُدرس بودم اما از ۵ سال پیش که به مسجد آمدم و وضعیت مردم را دیدم، تمام فعالیت‌های علمی‌ام را کنار گذاشتم و خود را وقف مسجد و مردم کردم؛طوری‌که هر روز از ۹ صبح تا ۱۲ شب با جمعی از افراد در مسجد و مشغول فعالیت‌های حول آن هستیم و هر روز همسرم برای نهار غذا برای ما درست می‌کند و به مسجد می‌آورد» این بهترین قطعه از گفت‌وگوی یک ساعته ما با یک طلبه ۳۳ ساله تهرانی است. طلبه‌ای که ۵ سالی است امام جماعت مسجد جامع شهرک مسکن مهر شهید آبشناسان در شهرستان رباط کریم شده و به عنوان امام محله، منطقه بی‌امکانات خود را تا حد مطلوبی بهره‌مند کرده است.

طلبه‌ای که عطای تدریس را به لقای خادمی مردم بخشید+عکس
حجت‌الاسلام حمید سرمدی امام محله در رباط کریم

ابتدا برای رفع نواقص عمرانی شهرک کمر همت بستم

حجت‌الاسلام حمید سرمدی طلبه سطح ۳ حوزه علمیه قم و دانشجوی کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی دانشگاه بوعلی بود، اما تمام فعالیت‌های علمی خود را ۵ سال است کنار گذاشته و امام جماعت مسجد شده است. او از زمان حضور در این منطقه به دلیل مشکلات مردم خود را صرفا امام جماعت مسجد ندید و فراتر از آن امام محله شد. این طلبه می‌گوید: «در شهرک ما مجموعاً ۶۴۱۸ خانواده با جمعیت بالغ بر ۲۴ هزار نفر زندگی می‌کنند که تماماً مسکن مهر است اما متاسفانه از لحاظ امکانات به شدت محروم بود و علی رغم جمعیت جوان ساکن، متاسفانه وضعیت معیشتی بسیاری از خانواده‌ها نیز مطلوب نبود. از زمانی که به عنوان امام جماعت منصوب شدم در ابتدا برای رفع مشکلات عمرانی موجود مانند راه آسفالته، برق، آنتن دهی موبایل، ساخت پارک و مدرسه و امنیت منطقه وارد عمل شدم.»

طلبه‌ای که عطای تدریس را به لقای خادمی مردم بخشید+عکس
تشکیل شورای معتمدین برای رفع مشکلات محله

تشکیل شورای معتمدین برای رفع مشکلات

این طلبه یکه و تنها به میدان نرفت و با تدبیر خود ۱۰ نفر از افراد معتمد محل را دور خود جمع کرد و نام این گروه را شورای معتمدین گذاشت و با ظرفیت این افراد، سراغ مسئولین مختلف رفت. او می‌گوید: «برای رفع این مشکلات، جلسات مختلفی با فرماندار، ناجا و مسئولین برگزار کردیم. الحمدلله توانستیم راه آسفالت، نور منطقه، آنتن دهی موبایل و ساخت پارک را به سرانجام برسانیم. ساخت مدرسه نیز در منطقه آغاز شده است تا ان‌شاء الله امکانات ابتدایی مورد نیاز مهیا شود.»

طلبه‌ای که عطای تدریس را به لقای خادمی مردم بخشید+عکس

طلبه‌ای که عطای تدریس را به لقای خادمی مردم بخشید+عکس
جلسه با آرایشگران زنانه و تاکسیرانان برای شناسایی نیازمندان و رفع مشکلات این قشز

شناسایی نیازمندان از طریق آرایشگاه‌های زنانه و تاکسیرانان

وضعیت معیشتی برخی از ساکنان این شهرک مطلوب نبود، برای رفع این مشکل حجت‌الاسلام سرمدی در ابتدا شناسایی دقیقی از خانواده‌ها انجام داد. برای این کار، او روش‌ها و اقدامات جالبی هم داشته است. او می‌گوید: «۳۴۰ خانواده نیازمند را شناسایی کردیم و برای رفع مشکلات آن‌ها اقدام کردیم. برای شناسایی این افراد علاوه بر کسب اطلاعات از افراد معتمد و مرتبط، با آرایشگاه‌های زنانه و تاکسیرانان صحبت کردیم تا اگر افرادی به آن‌ها مراجعه می‌کنند که آسیب‌های اجتماعی دارند و از آن‌ها با خبر می‌شوید به ما اطلاع دهید تا مرتفع کنیم. از این دو طریق توانستسم بسیاری را شناسایی کنیم. این روزها مسجد ما مامن مردم شده است و هر قشری از مسئولین برای ارتباط با مردم و یا هر صنفی برای جلسات و برنامه‌های خود در مسجد دور هم جمع می‌شوند و اعتماد بسیاری هم به مسجد و ارکانش دارند.»

طلبه‌ای که عطای تدریس را به لقای خادمی مردم بخشید+عکس
تهیه بسته‌های ارزاق و مواد بهداشتی در چند نوبت برای نیازمندان

کمک دو میلیاردی ساکنان مسکن مهر به نیازمندان

رسیدگی به مشکلات معیشتی مردم و کمک به نیازمندان توسط مسجدی‌ها در این شهرک، پا را فراتر از حصارهای شهرک هم کشیده است و این روزها آن‌ها دو روستا را حمایت می‌کنند. حجت‌الاسلام سرمدی می‌گوید: «در حوزه خدمات اجتماعی در حدود ۱۱ ماهه دوران کرونا، با کمک مردم ۲ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان پول جمع‌آوری کردیم که در مجموع ۱۰ هزار سبد کالایی تهیه و میان نیازمندان توزیع شد. زمانی که با این مبالغ نیازمندان شهرک را تحت پوشش قرار دادیم، هنوز توان برای کمک‌رسانی داشتیم بنابراین دو روستای شهرستانک و شهرآباد زیرمجموعه شهرستان رباط کریم را تحت پوشش قرار دادیم که برای آن‌ها با هزینه خود امام جماعتی منصوب کردیم تا با کمک و ظرفیت او برای شناسایی و کمک به نیازمندان اقدام کنیم.»

طلبه‌ای که عطای تدریس را به لقای خادمی مردم بخشید+عکس
تحت پوشش قراردادن دو روستای شهرستان رابط کریم توسط مسجدی‌ها

کمک به نیازمندان در شب عید

مسجدی‌ها در ایام کرونایی ۷ هزار بسته بهداشتی کامل شامل ماسک، مایع ضدعفونی کننده دست و سطوح و دستکش تهیه و در سطح شهرک توزیع کردند . سرمدی می‌گوید: «شب عید سال گذشته هزار دست کفش، کاپشن و شلوار تهیه و در ماههای منتعی به سال نو میان نیازمندان معرفی شده از اسلامشهر تا پرند که در اطراف ما هستند، توزیع کردیم.»

طلبه‌ای که عطای تدریس را به لقای خادمی مردم بخشید+عکس
حجت‌الاسلام سرمدی با کارها و اقدامات خود رابطه خوب و نزدیکی با جوانان برقرار کرده است

ترک اعتیاد معتادان و ایجاد اشتغال برای آن‌ها

در حوزه آسیب‌های اجتماعی نیز این طلبه گام‌های خوبی برداشته است و برای کمک به معتادان و احیای آن‌ها طرح سبز را ایجاد کرده است که طی آن با فراخوانی در سطح محل، معتادان داوطلبانه به مسجد می‌روند تا روند درمان آن‌ها طی شود. او می‌گوید: «در این طرح هیچ اجباری وجود ندارد و افراد معتاد داوطلبانه به مسجد می‌آیند که ابتدا آزمایش کرونا از آن‌ها گرفته می‌شود و سپس برای ترک به کمپ هماهنگ شده اعزام می‌شوند. در مدت حضور این افراد در کمپ برای خانواده‌ آن‌ها تسهیلاتی اعم از ارائه مشاوره و همچنین رفع تمامی نیازهای مالی‌شان انجام می‌شود تا مشکلی نداشته باشند. بعد از خروج و احیای این افراد از کمپ نیز با کارگاه تولید ماسکی که در طبقه فوقانی مسجد فعال شده، هماهنگ شده است تا این افراد را جذب کند. افراد بهبود یافته در صورت توانایی کار با چرخ خیاطی به عنوان خیاط و یا بازاریاب جذب می‌شوند تا درآمدی کسب کنند و به زندگی خود با خانواده‌ها ادامه دهند. تاکنون ۲۰ نفر در شهرک با این شیوه احیا شده‌اند.»

طلبه‌ای که عطای تدریس را به لقای خادمی مردم بخشید+عکس
راه اندازی یک گلخانه سبک در فضای مسجد

حجت‌الاسلام سرمدی در مسجد شهرک یک گلخانه نیز ایجاد کرده است و گوجه فرنگی، خیار، فلفل و گیاهان دارویی در آن کشت می‌شود، آن‌ها حتی بنا دارند بالای هر آپارتمان در صورت موافقت ساکنان این گلخانه‌ها را احداث کنند تا محلی برای رفع نیازهای زندگی مردم و احیانا کسب درآمدشان باشد.

طلبه‌ای که عطای تدریس را به لقای خادمی مردم بخشید+عکس
برگزاری جلسه با مسئولین مختلف شهرستان برای رفع مشکلات مختلف مردم

برگزاری سه دوره یادواره شهدا

در حوره فرهنگی نیز حجت‌الاسلام سرمدی در قالب شناسایی‌هایی که برای نیازمندان شهرک داشته است، توانسته ۴۰ خانواده شهید در شهرک را شناسایی کند که تاکنون طی این ۵ سال، سه دوره یادواره شهدای شهرک را برگزار کرده است. او می‌گوید: «برای ایجاد عدالت آموزشی در شهرک، با کمک دانشجویان شهرستانی نخبه موجود در شهرک، مجمع نخبگان را ایجاد کردیم که کلاس‌های علمی برای کودکان و نوجوانان و محصلان شهرک برگزار می‌کنند.»

طلبه‌ای که عطای تدریس را به لقای خادمی مردم بخشید+عکس
تهیه بسته‌های ارزاق با کمک مردم برای ارائه به نیازمندان در مناسبت‌های مختلف

یاری دادن به بهزیستی و کمیته امداد!

کارهای خدمات‌رسانی این مسجد به حدی موفقیت‌آمیز بوده است که سازمان بهزیستی و کمیته امداد امام خمینی(ره) آن‌ها را در منطقه به عنوان یک مرجع می‌شناسند و حتی برای رسیدگی به خانواده‌های تحت پوشش خود از ظرفیت این مسجد کمک می‌گیرند. تمامی این توفیقات ناشی از تلاش امام جماعت و اعتماد مردم به مسجد است که به عنوان یک پایگاه اجتماعی مهم توانسته منشاء تحولات منطقه باشد.



منبع خبر

طلبه‌ای که عطای تدریس را به لقای خادمی مردم بخشید+عکس بیشتر بخوانید »

حاشیه‌های یک دیدار عاشقانه با علامه مصباح یزدی

حاشیه‌های یک دیدار عاشقانه با علامه مصباح یزدی



مصباح یزدی

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، دکتر مهدی جمشیدی درباره دیدارشان با مرحوم آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی، مطلبی را در اختیار مشرق قرار دادند که متن آن چنین است؛

استاد، خودشان دستور داده بودند که مسئولِ دفتر، وقتِ خاصی را برای من تعیین کنند: ششمِ بهمنِ سالِ هشتادوسه، ساعتِ شانزده‌وسی دقیقه، مؤسسۀ ‌آموزشی‌وپژوهشیِ‌ امام‌خمینی، دفترِ علامه محمّدتقی مصباح‌یزدی. کمی در اتاق، منتظر ماندم تا استاد وارد شوند. پس از ورودِ ایشان، یکدیگر را به‌گرمی در آغوش کشیدیم و سپس نشستیم. متنِ کوتاهی را خواندم و از ایشان درخواست کردم تا صحبت کنند. دراین‌میان، پرسش‌های خود را نیز مطرح ساختم. در حاشیۀ دیدار، نکات و لطایفی را دریافتم که ابتدا، آنها را  برمی‌شمارم:

[۱]. ایشان در آغازِ ورودشان به اتاق، در پاسخ به حرکتِ عاطفی‌ام، مرا سخت در «آغوش» کشیدند و به‌گرمی و با محبّتِ فراوان، فشردند.

[۲]. ایشان با اصرار، سعی داشتند که اوّل، من بنشینم!

[۳]. با این‌که تمایل داشتم ایشان بابِ گفتگو را بگشایند، امّا به‌ناگزیر، خودم صحبت را آغاز کردم و کمی در موردِ احساساتم نسبت به ایشان، تاریخچۀ آشنایی‌ام ، علّتِ ارادتِ خاصم و فعّالیّت‌های علمی‌ام، سخن گفتم.

[۴]. در ابتدای دیدار، یک متنِ ادبی خواندم و در آن، ایشان را با تعبیرِ «مصباحِ عزیز» و «تو»، مخاطب قرار دادم. ایشان هم با دقّتِ تمام، گوش دادند. یک جوانکِ بیست‌وسه ساله در برابرِ یک فیلسوفِ بسیار بزرگ!

[۵]. بیشتر جملاتِ ایشان، دارای واژه‌ها و مفاهیمِ «الهی» و «اخلاقی» بود، به‌طوری‌که تصوّر می‌کردم در جلسۀ درسِ اخلاق قرار گرفته‌ام.

[۶]. احساسم این بود که ایشان به‌طورِ جدّی و باشدّت، در حالِ «مراقبه» بودند؛ چنان‌که به‌صورتِ دقیق، توجّه می‌کردند که چه می‌گویند.

[۷]. «خضوع» و «فروتنیِ» ایشان، وصف‌ناپذیر بود. ایشان اغلب، سربه‌زیر می‌انداختند و به‌سمتِ پایین، نگاه می‌کردند.

[۸]. ایشان آن‌قدر «مؤدبانه» و «متواضعانه» رفتار کردند که به‌تدریج، فراموش کردم که در مقابلِ چه‌کسی قرار دارم. آنچنان احترام نهادند و بی‌پیرایه و ساده رفتار کردند که کم‌کم، این احساس که در کنارِ فردی خاص و عالی و بی‌نظیر نشسته‌ام، در من کم‌رنگ شد!

[۹]. برخلافِ سخنرانی‌های متعدّدی که از ایشان شنیده بودم، ایشان در پاسخ به پرسش‌هایم، مدّتِ قابل‌توجّهی (گاهی حدودِ شش‌ثانیه)، «درنگ» و «تأمّل» می‌کردند و سپس پاسخ می‌دادند. گاهی اوقات، در میانِ سخنان‌شان هم این «توقف»، مشهود بود.

[۱۰]. ایشان مرا با لفظِ «آقا» می‌خواندند.

[۱۱]. تبسّمِ دلنشین‌شان، آن‌گونه که در فیلم‌ها و تصاویر دیده بودم، همچنان بر چهره ایشان، نقش بسته و ثابت بود. این سیمای دل‌انگیز و جذاب، احساسِ لطیف و خوشایندی را به من منتقل می‌کرد، به‌طوری‌که، نمادِ محبّت ایشان بود.

[۱۲]. در ابتدا از ایشان پرسیدم که من چقدر زمان در اختیار دارم؟ ایشان با لبخندِ آرامش‌بخشی گفتند: «وقت داریم، عجله نکنید!» امّا بااین‌که وقتِ از پیش‌ تعیین‌شده‌ام سی دقیقه بود، گفت‌وشنودِ ما تا پنجاه دقیقه، به‌طول انجامید! بااین‌که وقت گذشته بود، ایشان تلاش نمی‌کرد تا مقدّماتِ پایانِ دیدار را فراهم کند و به من تفهیم نماید که وقت، تمام شده است! حتّی سه‌بار به‌فاصلۀ پنج دقیقه، یادآور شدم که اگر اجازه دهید بیش از این مزاحم‌تان نشوم، چون فرصت، پایان یافته است، امّا ایشان به‌هیچ‌رو، تمایلی به خاتمۀ دیدار از خود نشان نمی‌داد! هرچند همچنان تشنۀ کلام و دیدنِ او بودم، امّا حیا کردم از ادب و اخلاقِ ایشان، سوء‌استفاده کنم و وقتِ گرانبهای ایشان را ضایع سازم.

[۱۳]. کتابی را که ویراستاری و بخشی از آن را تألیف کرده بودم، به‌عنوانِ هدیه به ایشان تقدیم کردم. درحالی‌که من این‌کار را با یک دست انجام دادم، ایشان با حالتِ احترام و ادب، آن را با «دو دستِ» خویش گرفتند! پس از تورقِ آن، چند بار از من خواستند تا یادداشتی را در صفحۀ اوّلِ آن برای ایشان بنویسم، امّا من به‌شدّت پرهیز کردم و گفتم این‌کار، از شأنِ من بسیار فراتر است و این کتاب، ارزشی در مقابلِ شما ندارد! ایشان نیز با لبخند گفتند: «چون ملاقاتِ اوّل است، ما خیلی سخت نمی‌گیریم، إن‌شاء‌الله در دفعاتِ بعدی»!

[۱۴]. در پایان، از ایشان خواستم که باز هم اجازه بدهند به دیدارشان بیایم، گفتند: «مشکلی نیست، هر وقت خواستید با دفتر هماهنگ کنید.» گفتم: «به شما بسیار نیاز دارم»، گفتند: «همۀ ما به خداوند نیاز داریم، خداوند إن‌شاء‌الله نیازِ ما را برطرف کند.»

[۱۵]. در هنگامِ خروج از اتاق، ایشان «دو بار» مرا در «آغوشِ» خود فشردند و گونه‌هایم و سپس پیشانی‌ام را بوسیدند و با کمالِ ادب و احترام، از من خداحافظی کردند.

[۱۶]. ایشان آن‌قدر در جلوی در اتاق، «منتظر» ایستادند تا من امتدادِ راهرو را طی کنم و از زاویۀ نگاهِ ایشان خارج شوم!!

و امّا سخنانِ استاد. بیشتر صحبت‌های ایشان را یادداشت کردم که به این شرح است:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم.

ما نمی‌توانیم عمقِ حکمت‌های خداوند را دریابیم؛ خداوند، عیب‌های انسان‌ها را می‌پوشاند، در مواردی، حتّی عیوبِ انسان از خودِ او نیز، مخفی می‌ماند و این، از لطفِ خداوند است! در ادعیّه می‌خوانیم که: «پروردگارا! تو فضایلی از من در بینِ مردم نشر دادی که من نداشتم»!  همین مسأله است که باعثِ حُسن‌ظنِ افراد به یکدیگر می‌شود، در غیرِ این‌صورت، نظامِ جامعه، مختل می‌شد. درعین‌حال، ما باید مراقب باشیم که با وجودِ این لطفِ خداوند، دچارِ «غرور» و «غفلت» نشویم.

انسان، وقتی احساسِ گرمی نسبت به انسان‌هایی که حتماً عیوبی دارند یا حداقل، معصوم نیستند پیدا می‌کند و آنها برای او ارزشمند می‌شوند، باید به این فکر بیفتد که «معصومین» از چه ارزشی برخوردارند و در برابرِ آنها چه باید کرد؟! معصومین، «پل» و «راه» هستند به‌سوی خداوند. در واقع، آنها کسانی هستند که واقعاً، لیاقتِ «محبّت» را دارند. البتّه عشقِ به آنها باید مقدّمۀ عشقِ به خداوند باشد که کمالِ مطلق است و همۀ کمال‌ها و جمال‌ها از ناحیّۀ اوست. «عواطف»، از جمله بهترین و شیرین‌ترین نعمت‌های خداست. زندگی بدونِ عواطف، سرد و بی‌مزه است و دراین‌حال، سختی‌های زندگی، بیشتر احساس می‌شود. با عاطفه و احساس، معنیِ زندگی را بهتر می‌توان فهمید. من نمی‌خواهم فرمایشاتِ شما را تخطئه کنم یا عیوبِ خودم را مطرح کنم – که این، خود یک گناه است – امّا بندگانِ بهتر از ما فراوانند که غالباً گمنام هستند. غالباً کسانی‌که در جامعه به‌ خوبی شناخته می‌شوند، خالی از آفت و تهدیدِ خودنمایی نیستند و ممکن است دچارِ غرور شوند و نعمتِ خداوند را در زمینۀ عیب‌پوشی فراموش کنند. در ادعیّه می‌خوانیم که: «خدایا! هرچه من در نزدِ مردم عزیزتر شدم، مرا نزدِ خودم، خوارتر کن».

· من جوانی نیستم که بر موجِ احساساتِ زودگذر و بی‌مایه سوار باشم؛ عشقِ من نسبتِ به شما، بسیار عمیق و ریشه‌دار است.

من تصوّر نمی‌کنم که در این زمینه، احساساتِ جوانی دخالتی داشته باشد.

· آیا این عشق، متقابل است؟ شما هم من را دوست دارید؟

اگر بگویم به شخصِ شما علاقۀ خاصی دارم، حرفِ گزافی گفته‌ام، به‌صرفِ یک نامه، محبّتِ متقابل به شخصِ شما به‌وجود نمی‌آید؛ چون من شناختی از شما ندارم، امّا از این‌که انسانی دارای چنین عواطفِ پاکی باشد، حقّ‌شناس باشد، درکِ خوبی‌ها را داشته باشد و درصدد برآید تا محبّتِ خودش را ابراز نماید، من هم عاشق و دوست‌دارِ چنین انسانی هستم. اساساً ابرازِ محبّت به محبوب، زمینه‌ای است که محبّت، کامل بشود و این مسیر برای انسان، مطلوبیّتِ فطری دارد؛ این، کمالِ فطری است. انسان از عمقِ  دلش می‌ستاید کسی را که دارای چنین کمالی باشد. خدا را شکر می‌کنم که این‌چنین بندگانِ پاک و باصفا و حق‌ّشناسی را آفریده و رشد داده است.

البتّه من هم طبعاً، آدمِ احساسی و عاطفی هستم و خیلی باید خود را کنترل کنم تا احساساتم مهار شود، ولی به‌هرحال از این‌که محبّت پاکی به یک انسانِ شایسته‌ای داشته باشم، افتخار می‌کنم. روایتی در کافی آمده به این مضمون که در روزِ قیامت، مجموعه‌ای از انسان‌ها را مخاطب قرار می‌دهند و به آنها می‌گویند بی‌حساب به بهشت بروید! آنها کسانی هستند که همدیگر را به‌خاطرِ خدا دوست دارند؛ «هم متحابون فی الله»! دقّت کنید: محبّت‌شان نسبت به «همدیگر» است؛ رابطه‌ای است بینِ خودِ مؤمنان با یکدیگر. انسان خیلی تعجب می‌کند! اگر محبّتِ طرفینی، برای خدا باشد، زشتی‌ها از بین ‌می‌رود؛ دو نفر که بدونِ اغراضِ مادّی و دنیوی، یکدیگر را دوست دارند. امید است که ما نیز، مصداقِ این روایت باشیم. بنده با ضعفی که از خودم سراغ دارم، باید پناه ببرم به خداوند که به «جاه‌طلبی» مبتلا نشوم، به این آفت مبتلا شویم که دوست داشته باشیم دیگران به ما احترام بگذارند.

· نامۀ عاطفی و عاشقانه‌ای را برای شما نوشتم. آیا محتوای آن را باور کردید؟

نامۀ دوّمِ شما، خیلی ادبی بود! «سخنِ صادقانه» به‌هرحال، اثرِ خودش را می‌گذارد!

· شما در یکی از سخنرانی‌های خود گفتید که در دورانِ جوانی، دچارِ اضطراب بودید. چگونه آن را درمان کردید؟

علّتِ اضطرابِ من در آن ایّام، عدمِ اعتمادبه‌نفس بود و علاجِ آن «تمرین» است؛ با خود گفتم که باید سدها را شکست! یکی دو مرتبه با کمالِ اضطراب، سؤال کردم تا برایم عادی شد؛ «تمرین»، دوای همۀ «مشکلاتِ رفتاری» است. این از نظرِ روانشناسی، ثابت شده است. مَثَلِ همان حکیم و دریا است که کسی از آب می‌ترسید، او را در آب انداختند، ترسش برطرف شد!

· آیا شما رابطه‌ای با استاد مطهری داشتید؟ دراین‌باره، تابه‌حال در جایی نخوانده‌ام که صحبتی کرده باشید.

من در آن حدّ نبودم! روابطِ ما، بعد از شروعِ نهضت آغاز شد و بیشتر در حوزۀ مسائلِ «اجتماعی» و «سیاسی» بود. روابطِ علمیِ ما، کم بود. یکی دو بار، مستقیماً به منزلِ ایشان در قلهک رفتم و با ایشان در موردِ مسایلِ سیاسی صحبت کردم. جلساتِ مشترکی نیز با حضورِ ایشان و شهید بهشتی داشتیم.

· چرا از شما برای سخنرانی در حسینیۀ ارشاد دعوت نشد؟

آن زمان، ما خیلی «بچه» بودیم؛ ما در آن حدّ نبودیم! البتّه حالا هم بچه هستیم!

· ممکن است دربارۀ ازدواج  و انتخابِ همسر، توصیه بفرمایید؟

اوّل این‌که از «توسّل» استفاده کنید؛ کار را به خدا واگذارید تا آنچه صلاحِ شماست، تحقّق یابد. منتظرِ خدا باشید، ولی «تحقیق» هم باید بکنید؛ این دو، منافاتی با یکدیگر ندارند. دوّم این‌که «ایده‌آل» فکر نکنید؛ تصوّر نکنید که همسرِ من، باید «تمامِ خصوصیّاتِ» موردِ نظرِ من را داشته باشد و «بدون‌نقص» باشد. دراین‌صورت، با مشاهدۀ کوچک‌ترین ضعفی، از او زده خواهید شد. اختلافِ سلیقه را باید «تحمّل» کرد؛ خودِ این، یک کارِ است! سوّم این‌که در خوبی‌هایی که انتظار دارید، «‌اولویّت‌ها» را در نظر بگیرید و آنها را احراز کنید؛ «درجه‌بندی» کنید. «اساسی‌ترینِ» آنها باید ملاحظه شود و مراحلِ پایین، اگر نشد اشکالی ندارد. در درجۀ اوّل نیز، «ایمان» مهمّ است و بعد «توافقِ اخلاقی».

· برای فعّالیّت در قلمروِ جامعه‌شناسیِ اسلامی، چه میزان مطالعاتِ اسلامی ضرورت دارد؟

تحصیلاتِ طلبگی در حدّ «معلوماتِ عمومی»، نیاز است. «ادبیّاتِ عرب» را حتماً باید بدانید، در غیرِ این‌صورت، «کلیدِ اصلی در تحقیق» را از دست می‌دهید و ممکن است در برداشت‌های خود، دچارِ اشتباه شوید. بنابراین، برای استفاده از متونِ اسلامی، باید ادبیّاتِ عرب را بدانید. این، یک ضرورت است. آشناییِ کلّی و ابتدایی با رشته‌های مختلفِ علومِ اسلامی، ضرورت دارد. خوب است پیشِ استادی بروید که با درکِ عمیق، نکته‌ها را بگوید. البتّه کار  در  این زمینه، «طیف‌ها» و «مراتبِ» مختلفی از معلوماتِ اسلامی را دربرمی‌گیرد.

· روشِ غیرمستقیمِ اسلام‌شناسی چطور است؟ منظورم مطالعۀ دستاوردهای علمای اسلامی است.

این روش، دو اشکال دارد: اولاً، با مطالعۀ دستاوردهای فکریِ دیگران، «عمقِ مطلب» را درک نخواهید کرد. تصوّر می‌کنید که می‌فهمید امّا در واقع، این‌گونه نیست. ثانیاً، چنین شخصی، خودش نمی‌تواند چیزی به مطالبِ آنها «اضافه» کند و فقط باید «تابعِ» همان‌ها باشد. می‌توانید در این زمینه، نتایجِ تحقیقاتِ خود را با مشورت و گفتگو با متخصصین، تکمیل کنید. ادبیّاتِ عرب را خوب باید بدانید تا به‌اصطلاحِ ما بتوانید پس از طیِ این مراحل، حداقل یک «نیمچه مجتهد» شوید. البتّه گاهی اوقات، افرادی دارای «استعدادِ خدادادِ قوّی» هستند، درحالی‌که «مقدّماتِ کلاسیک» را طی نکرده‌اند؛ ممکن است گاهی خدای‌متعال، «الهاماتی» کند و با جهشِ ذهنی و برق‌های فکری، فرد به مطالبی دست یابد که حتّی برای اساتید هم، میسّر نیست! من برای شما دعا می‌کنم، کاری به‌جز دعا از من ساخته نیست. امیدوارم که موفّق باشید.

*****



منبع خبر

حاشیه‌های یک دیدار عاشقانه با علامه مصباح یزدی بیشتر بخوانید »

آیت الله مصباح یزدی دعوت حق را لبیک گفت / مراسم وداع: شنبه ساعت ۹ صبح در حرم حضرت عبدالعظیم(ع)

حال آیت‌الله مصباح یزدی وخیم شده است


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرگزاری فارس از قم، در اطلاعیه دفتر آیت الله مصباح یزدی آمده است: در خلال روند درمانی آیت الله مصباح یزدی، حال ایشان رو به وخامت گذاشته است.

در این اطلاعیه تصریح شده است: لذا از تمامی مؤمنین خواستاریم با تضرع به درگاه خداوند متعال و توسل به اهل بیت (ع)، خصوصا حضرت بقیة الله الاعظم (ارواحنا فداه) برای شفای عاجل و کامل ایشان دعا بفرمایید.

انتهای پیام/خ





منبع خبر

حال آیت‌الله مصباح یزدی وخیم شده است بیشتر بخوانید »

آیت‌الله مصباح یزدی؛ متفکر انقلابی که در نگارش کتب راه‌گشا بی‌نظیر بود


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: ۱۲ دی ۹۹ و درحالی‌که ملت ایران مشغول سوگواری به‌دلیل فرا رسیدن اولین سالگرد شهادت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی بودند، خبری ناراحت‌کننده در رسانه‌ها مبنی بر درگذشت عالم ربانی و فقیه بصیر، آیت الله محمدتقی مصباح یزدی منتشر شد. این مجتهد انقلابی که اقدامات فراوانی را در تربیت شاگردان و پیشبرد اهداف نظام جمهوری اسلامی ایران انجام داده بود، سرانجام به‌دلیل عارضه گوارشی در سن ۸۶ سالگی از دنیا رفت.

محمدتقی مصباح یزدی در ۱۱ بهمن سال ۱۳۱۳ در خانواده‌ای مذهبی در استان یزد دیده به جهان گشود. کشور در آن سال‌ها در دوران خفقان به سر می‌برد و رژیم پهلوی با تأکید رضاخان، تلاش بسیاری را بر عدم برگزاری مجالس مذهبی انجام می‌داد و حتی با افرادی که به فکر برگزاری مجالس بودند نیز به‌شدت برخورد می‌شد. پدر آقای مصباح در همان دوران اقدام به برگزاری مجالس هفتگی دعای کمیل می‌کرد و در صبح هر جمعه نیز دعای ندبه در زیرزمین منزلشان برگزار می‌شد، لذا خانواده‌ای که حاجاقای مصباح در آن رشد پیدا کردند، از خانواده‌های به‌شدت مذهبی بود و طبیعی بود که مسیر ایشان نیز به سمت فراگیری علوم دینی و قرآنی برود.

در دوران ابتدایی جزو شاگردان برتر مدرسه بود و از این روز همواره مورد محبت و لطف معلمان و مسئولان مدرسه قرار می‌گرفت. رضاخان در آن دوران تلاش می‌کرد تا اقشار مختلف جامعه را نسبت به روحانیت بدبین کند و از این قبیل اقدامات حتی در مدارس نیز انجام می‌شد. در این فضای خفقان بود که محمدتقی مصباح یزدی تصمیم گرفت تا برای فراگرفتن علوم دینی به حوزه برود و البته که وجود عالمی، چون مرحوم حاج شیخ احمد آخوندی که از خویشاوندان مادری وی بود نیز تأثیر بسیاری بر تصمیم آقای مصباح برای رفتن به حوزه داشت. ایشان ساکن نجف بودند، اما هرازچند گاهی برای دید و بازدید به یزد می‌آمدند و در همین رفت و آمد‌ها بود که محمدتقی مصباح شیفته ایشان شد.

بعد از اتمام دوران ابتدایی تحصیل در سال ۱۳۲۶، وارد مدرسه شفیعیه یزد شد و علاقه ایشان به یادگیری علوم دینی، منجر به این شد که در طول چهار سال دروس متوسطه را فرا بگیرد. بعد از این چهار سال بود که محمدتقی مصباح یزدی به همراه خانواده‌اش نزد شیخ احمد آخوندی رفت تا در حوزه علمیه نجف به ادامه تحصیل بپردازد، اما به‌دلیل مشکلات مالی خیلی زود به تهران بازگشت و تصمیم گرفت تا برای ادامه تحصیل به قم برود.

در حوزه علمیه قم چنان مطالعه و مباحثه وقت او را پر کرده بود که به گفته خود در شبانه روز پنج ساعت برای خواب باقی می‌ماند. هنوز کفایه و مکاسب را به پایان نبرده بود که گهگاه برای کسب آمادگی در درس امام خمینی (ره) حاضر می‌شد و شخصیت امام تأثیر شگرفی در زندگی ایشان گذاشت. در کنار درس امام راحل، در درس فقه «آیت‌الله العظمی بروجردی» نیز شرکت می‌کرد و در همین سالها، با شخصیت علامه‌طباطبایی انس فراوانی پیدا کرده بود و در مجالس درس عمومی و خصوصی ایشان نیز حضور می‌یافت.

از دیگر کسانی که محمدتقی مصباح یزدی سال‌های متمادی را به تحصیل نزد او گذراند، آیت الله العظمی بهجت بود، وی در طول این سال‌ها بنا به گفته هم دوره‌ای هایش با دقت فراوان و با جهد و تلاش شایان به تحصیل علوم می‌پرداخت و همزمان به تهذیب نفس و ایجاد سجایای اخلاقی اهتمام ویژه نشان می‌داد.

پیشرفت آقای مصباح در حوزه و به‌ویژه در حوزه فلسفه و فقه به‌حدی رسیده بود که از وی با عنوان مطهری زمان یاد می‌کردند. ایشان، علوم گوناگون اسلامی را در محضر استادان حوزه آموخته‌اند و به مطالعه و تدبّر فراوان در آن پرداخته‌اند، به‌طوری که در فقه و اصول با بهره بردن از محضر استادانی، چون آیات عظام بروجردی، اراکی، امام خمینی و بهجت در سن ۲۷ سالگی به درجه اجتهاد رسیدند. در علم تفسیر نیز با بهره از دیدگاه‌ها و سفارشهای خصوصی علامه طباطبایی (ره)، توانستند روش صحیح تعمّق و تفکّر در قرآن را بیاموزند تا آنجا که علامه کار بازخوانی «تفسیر المیزان» پیش از چاپ را به او سپردند. آیت الله مصباح یزدی، در فلسفه، «اسفار» و «شفا» را نزد علامه (ره) فرا گرفتند و خود، سال‌ها به تدریس فلسفه اسلامی و غرب در حوزه‌های علمیه پرداختند؛ به گونه‌ای که امروزه، یکی از برجسته‌ترین استادان فلسفه به شمار می‌آیند و کتاب «آموزش فلسفه» ایشان، در مراکز مختلف فرهنگی تدریس می‌شود.

ایشان در بسیاری از مسائل فلسفه به گفته اهل فن نوآوری‌هایی نیز انجام داده‌اند و شاگردان بسیاری را تربیت کردند. ایشان ضمن تحصیل دروس حوزه در کلاسهای فیزیک، شیمی و… شرکت می‌کرد و زبانهای خارجی فرانسه و انگلیسی را نیز تا حدّی آموخته‌اند.

این عالم برجسته و شخصیت علمی تاکنون آثار بسیاری در زمینه‌های مختلف از خود به یادگار گذاشته است که بخشی از آن‌ها مربوط به پیش از انقلاب و برخی مربوط به بعد از انقلاب است. خداشناسی، کیهان‌شناسی، انسان‌شناسی، راه و راهنماشناسی، قرآن‌شناسی، اخلاق در قرآن، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، حقوق و سیاست در قرآن، آموزش فلسفه، شرح نهایه الحکمه، شرح جلد اول اسفار الاربعه، شرح جلد هشتم اسفار الاربعه، دروس فلسفه اخلاق، خودشناسی برای خودسازی، بر درگاه دوست، نقدی فشرده بر اصول مارکسیسم، آموزش عقاید، قرآن در آیینه نهج البلاغه، نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه و. از جمله آثار این فقیه انقلابی محسوب می‌شود.

محمدتقی مصباح علاوه بر اقدامات فراوان فرهنگی در حوزه، در خارج از حوزه نیز کار‌های فرهنگی بسیاری را به کمک شاگردانش انجام داد. تأسیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) یکی از اقدامات آیت الله مصباح بود که تاکنون بیش از یک‌هزار نفر از طلاب فاضل را تحت پوشش خود قرار داده و آن‌ها را با علوم روز آشنا می‌کند.

اعتقاد و علاقه قلبی به، ولی فقیه چه در زمان امام راحل و چه در زمان امام خامنه‌ای منجر به این شد که از گذشته تا کنون بار‌ها مورد تهاجم و تخریب از سوی دشمنان قسم خورده نظام جمهوری اسلامی ایران قرار بگیرد. ایشان در دوران پهلوی در کنار امام خمینی (ره) برای آگاهی بخشی مردم نسبت به اقدامات ظالمانه رژیم منحوس پهلوی اقدامات گسترده و اثرگذاری را انجام دادند که تنظیم شکوائیه به زبان انگلیسی و ارسال آن به سازمان ملل و کمیسیون حقوق بشر، ایراد سلسله سخنرانی‌های «حکومت اسلامی» در کتابخانه مسجد خیابان ایرانشهر تهران، مشارکت در تدوین اساسنامه اولین تشکل سازمان یافته مبارزاتی روحانیت، موسوم به تشکل یازده نفری، چاپ مخفیانه اعلامیه‌ها و سخنرانی‌های امام (ره) و مشارکت در تهیه ده‌ها نامه و اعلامیه در محکومیت رژیم شاه و حمایت از امام (ره) از جمله آنهاست.

ولایتمداری از ویژگی‌های بارز این فقیه عالی قدر بود و ایشان هیچ‌گاه از، ولی فقیه نه جلوتر و نه عقب‌تر حرکت نکردند بلکه همواره خود را مطیع، ولی فقیه می‌دانستند و توصیه اکید ایشان به شاگردانش هم همین بود که یکی از راه‌های عاقبت به خیری پیروی از، ولی فقیه و ایمان قلبی به ولایت فقیه است. بصیرت و درک صحیح از مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در کنار علم بالای ایشان منجر به این شد تا رهبر معظم انقلاب اسلامی درخصوص شخصیت ایشان بگویند که اگر خدای متعال به نسل کنونی ما، این توفیق را نداد که از شخصیت‌هایی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کند، اما به لطف خدا، این شخصیت عزیز و عظیم القدر، خلا آن عزیزان را در زمان ما پر کرده است.

این عالم ربانی سرانجام در غروب روز جمعه ۱۲ دی‌ماه ۱۳۹۹ پس از عمری مجاهدت و تلاش در راه اعتلای اسلام و استقرار نظام اسلامی دعوت حق را لبیک گفت.

در آخر پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب اسلامی در پی درگذشت این عالم وارسته و استاد برجسته حوزه‌های علمیه را از نظر می‌گذرانید.

بسم الله الرّحمن الرّحیم

با تأسف و تأثر فراوان خبر درگذشت عالم ربانی، فقیه و حکیم مجاهد، آیت‌الله آقای حاج شیخ محمدتقی مصباح یزدی را دریافت کردم. این، خسارتی برای حوزه‌ی علمیه و حوزه‌ی معارف اسلامی است. ایشان متفکری برجسته، مدیری شایسته، دارای زبان گویائی در اظهار حق و پای با استقامتی در صراط مستقیم بودند. خدمات ایشان در تولید اندیشه‌ی دینی و نگارش کتب راه‌گشا، و در تربیت شاگردان ممتاز و اثرگذار، و در حضور انقلابی در همه‌ی میدان‍هائی که احساس نیاز به حضور ایشان میشد، حقاً و انصافاً کم‌نظیر است. پارسائی و پرهیزگاری خصلت همیشگی ایشان از دوران جوانی تا آخر عمر بود و توفیق سلوک در طریق معرفت توحیدی، پاداش بزرگ الهی به این مجاهدت بلندمدت است.

اینجانب که خود سوگوار این برادر قدیمی و عزیز می‌باشم، به خاندان گرامی و فرزندان عالم و صالح و دیگر بازماندگان ایشان و نیز به شاگردان و ارادتمندان این معلّم بزرگ و به حوزه‌ی علمیه تسلیت عرض میکنم و علوّ درجات ایشان و مغفرت و رحمت الهی را برای ایشان مسألت می‌نمایم.

گزارش از احسان یعقوبی

انتهای پیام/ ۱۱۷



منبع خبر

آیت‌الله مصباح یزدی؛ متفکر انقلابی که در نگارش کتب راه‌گشا بی‌نظیر بود بیشتر بخوانید »