حوزه هنری

عکس‌های عملیات‌های پاکسازی تکفیری‌ها روی دیوار رفت

عکس‌های عملیات‌های پاکسازی تکفیری‌ها روی دیوار رفت


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ دفاع‌پرس، «آخرین نبرد» روایتی تصویری از آخرین عملیات‌های پاکسازی تکفیری‌ها در کشور عراق هست که حسین ولایتی در نقاط مختلف کشور عراق از فلوجه و موصل گرفته تا حویجه و تل‌عفرعکاسی کرده هست.

آثار روی دیوار رفته در گالری شماره یک خانه عکاسان، شامل ۳۳ عکس در اندازه‌های ۵۰ در ۷۵، ۱۰۰ در ۶۶، ۱۰۰ در ۱۵۰ سانتی متر و ۵/۲ در ۵/۳ متر هست که هر یک از زاویه‌ای پاکسازی مناطق تحت سلطه داعشی‌ها را به تصویر کشیده هست.

عکس‌های عملیات‌های پاکسازی تکفیری‌ها روی دیوار رفت

در میان جمع کثیری از عکاسان رسانه و مطبوعات، حسین ولایتی از هر یک از عکس‌ها روایتی جالب را بازگو می‌کند؛ خاطراتی شنیدنی که شاید تا ابد در ذهن این عکاس ماندگار شده هست.

«عراق همیشه برای من کشوری آشنا بود. مرور حوادث جنگ ایران و عراق، یادبود‌های شهدای دفاع مقدس، خاطرات خانواده‌ام از کردستان ایران در زمان جنگ، سقوط صدام حسین، رفت و آمد زائران به شهر‌های کربلا، نجف، کاظمین و سامرا بار‌ها و بار‌ها اسم عراق را برایم زنده نگاه داشته بود. اولین بار در سال ۱۳۹۲ برای زیارت اربعین به این کشور سفر کردم. سفر سخت و زمینی همزمان با پیدایش داعش و خبر‌هایی که حاکی از سقوط شهر‌های عراق یکی پس از دیگری بود. فیلم‌ها و تصاویر حضور تکفیری‌ها را دنبال می‌کردم. این که به نام اسلام و با شعار الله اکبر و رسول الله (ص) دست به کشتار بی‌گناهان می‌زدند، برایم عجیب بود.

به واسطه یکی از دوستان مستندساز توانستم به عنوان عکاس به عراق بروم، در این سفر با شهید حاج جواد حسناویی فرمانده یکی از گروهان‌های سرایاالخراسانی همراه بودم. سفر من به صورت ناتمام به پایان رسید، سفری که مفاهیم اولیه جنگ را یادم داد. جاده‌های ناامن خاکی، تله‌های انفجاری، از دست دادن دوست، خشونت جنگ، محاصره صدای تیر، کم خوابیدن، حضور دشمن در نزدیک‌ترین حالت، انفجار ماشین‌های انتحاری، نجات جان و در کنار همه اینها، تلاش برای خوب عکاسی کردن.
بعد‌ها بار‌ها توانستم به این کشور سفر کنم. تکریت، گرمه، فلوجه، کوه‌های مکحول، بیابان‌های شمال موصل، تلعفر، موصل، الحویجه، کوه‌های حقول‌العاس، … هر سفر برای من پر از خاطره بود، دوست‌های جدید، اتفاقات خوب و بد و تجربه‌هایی که بسیار گران به دست آوردم. تا جایی که مقدور بود و اجازه عکاسی داشتم، سعی کردم از موقعیتی که در آن قرار دارم به بهترین نحو ممکن عکاسی کنم.

عکس‌های عملیات‌های پاکسازی تکفیری‌ها روی دیوار رفت

من مثل دانه شنی بسیار کوچک در ساحل این دریای پرتلاطم، تمام تلاشم را کردم که بتوانم واقعیت را نشان دهم و روایت خودم را از این موضوع به نمایش بگذارم.» اینها سخنان حسین ولایتی عکاس این نمایشگاه هست که به واسطه حضور در عملیات‌های پاکسازی تکفیری‌ها تجربه‌ای خاص به دست آورده هست.

او این عکس‌ها را در طول سال‌های ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۷ عکاسی کرده هست و درباره تجربه حضورش در مناطق پاکسازی تکفیری‌ها می‌گوید: حضور در منطقه نظامی و عملیاتی خطرناک و برایم ترس‌آور بود. به یاد دارم که در فرودگاه تلعفر خودروی انتحاری از روبرو به سمت ما می‌آمد و نیروی‌های ما سعی در رد شدن از ماشین حامل بمب بودند که ناگهان خودروی انتحاری به خودروی پشت ما برخورد کرد و موج انفجار به قدری سنگین بود که ما چندین متر آن طرف‌تر پرتاب شدیم.

او می‌افزاید: هدفم این بود که فضا و فداکاری که نیرو‌ها در حال انجامش بودند را نشان دهم و رد زمان عکاسی هم مدام به همین موضوع فکر میکردم. آنچه برایم در عملیات‌های پاکسازی بسیار لذت‌بخش بود شادی مردم بومی باقی مانده در شهر‌ها بود که وقتی نیرو‌های عراقی برای پاکسازی می‌رفتند با شادی و خوشحالی از آنها استقبال می‌کردند و با در آغوش کشیدن آنها و تعارف خوردنی‌ها از آنها قدردانی می‌کردند. شادی و خوشحالی آنها از آزادی برایم بسیار لذت‌بخش بود.

گفتنی هست، نمایشگاه عکس «آخرین نبرد» از پنجشنبه ۱۹ مهرماه ۱۴۰۳ تا ۲۴ آبان ۱۴۰۳در روز‌های شنبه تا چهارشنبه از ساعت ۱۰ تا ۱۹ و در روز‌های پنجشنبه از ساعت ۱۵ تا ۱۹ واقع در خیابان سمیه، نرسیده به پل حافظ، حوزه هنری، گالری شماره یک خانه عکاسان ایران؛ میزبان بازدیدکنندگان هست.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

عکس‌های عملیات‌های پاکسازی تکفیری‌ها روی دیوار رفت بیشتر بخوانید »

کارکنان حوزه هنری زنجان با همسر شهید «مرادخانی» دیدار کردند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از زنجان، کارکنان حوزه هنری زنجان پای صحبت‌های همسر صبور و گرانقدر شهید مدافع حرم؛ والامقام «داود مرادخانی» نشستند.  
مسئولان و کارکنان حوزه هنری زنجان در فضایی گرم و صمیمی با همسر بزرگوار شهید والامقام «داود مرادخانی» دیدار کردند و وی خاطراتی از لحظه خرسندی شهید بزرگوار از دریافت خبر اعزام به سوریه و از نگاه متعصبانه ایشان به حریم و حرم تعریف کردند.

شهید داود مرادخانی در ۱۳۴۸ درتهران به دنیا آمد. ۶ ساله بود که خانواده اش به زنجان مهاجرت کردند.جوانی انقلابی و پرورش یافته در پایتخت شور و شعور حسینی.۱۷ساله بود که سنگر دانش را رها کرد تا به یاری حسین زمان بر صدامیان بعثی بشورد. سرزمین های غرب و جنوب ایران، شرق دجله و هورالعظیم قدم های این شهید را به خاطر دارند. شهید مرادخانی در میدان نبرد در عملیات والفجر ۱۰ در حلبچه مجروح شد و از خیل جانبازان شیمیایی بود.

درسال ۶۵ به عنوان بسیجی داوطلب به جبهه رفت و در سال ۶۶ وارد سپاه پاسداران شد و در سال ۶۷ ازدواج کرد و حاصل ۲۷سال زندگی مشترکشان دو دختر بود. شهید پس از پایان جنگ تحمیلی تامقطع فوق دیپلم ادامه تحصیل داد.

سرهنگ پاسدار داود مرادخانی در۲۱ اسفند۱۳۹۴ به آرزوی دیرینه اش دست یافت و در سوریه به وصال معبود رسید وحسین وار در راه دفاع از حریم زینبی به همرزمان شهیدش پیوست.

انتهای پیام

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

کارکنان حوزه هنری زنجان با همسر شهید «مرادخانی» دیدار کردند بیشتر بخوانید »

سفر «دوکوهه ادبیات» به استان‌ها برای بررسی ادبیات جنگ


ابوالفضل محمدباقر، تهیه‌کننده برنامه «دوکوهه ادبیات» در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، با بیان اینکه دوکوهه ادبیات از مینی دوکوهه‌ای که سال ۱۳۶۷ در حوزه هنری پایه‌گذاری شد و از اقصی نقاط کشور رزمنده‌ها برای بیان خاطرات دعوت شدند، الگو گرفت که آرام آرام ادبیات دفاع مقدس را شکل داد، اظهار داشت: چندین سال از جنگ تحمیلی گذشته و با اینکه ما فکر می‌کنیم آثار زیادی درخصوص جنگ تولید شده و کتاب‌های زیادی در استان‌های مختلف نشر پیدا کرده هست، اما وقتی وارد خاطرات و گفتگو میشویم و با کسانی که اهل فن هستند و خودشان درگیر جنگ بوده‌ند صحبت می‌کنیم، می‌بینیم که ما نتوانستیم همه خاطرات و یا حتی نصفی از خاطرات را ثبت و ضبط کنیم درحالی که این خاطرات باید هرچه سریع‌تر طبق فرمایش حضرت آقا ثبت و ضبط شود.

دفاع مقدس در استان‌ها می‌پردازد” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/1403/7/5/2622724_965.jpg” alt=”«دوکوهه ادبیات» به ظرفیت‌های ادبیات دفاع مقدس در استان‌ها می‌پردازد” width=”600″ height=”402″>

تهیه‌کننده برنامه «دوکوهه ادبیات» به تشریح ابعاد این برنامه پرداخت و تصریح کرد: هدف ما در این برنامه این بود که اگر کسی خاطره و حرفی از جنگ دارد در این برنامه بیان شود تا تبدیل به کتاب و محصول ادبی شود؛ این برنامه یک اصل مهم دارد و اصل مهم در آن این بود که ما میخواهیم ظرفیت‌های مغفول مانده و گمنام هر استان در زمینه دفاع مقدس را بشناسانیم یعنی خاطراتی که در استان‌ها وجود دارد و جایی بازگو نشده را پیدا کنیم و برای انتشار کتاب و تولید فیلم معرفی شود.

وی عنوان کرد: ما در این برنامه سعی کردیم به ۳۱ استان بپردازیم؛ یعنی هر قسمت از برنامه مربوط به یک استان هست و در این برنامه‌ها مهمان ویژه‌ای از استان که نسبت به مسائل ادبیات استان کاملاً شناخت داشته هست، دعوت شده و توضیحاتی را درخصوص ادبیات دفاع مقدس استان ارائه داده هست.

محمدباقر به مباحث تولید برنامه پرداخت و با بیان اینکه بخشی از استودیو برنامه داخل تهران بود، افزود: در هر برنامه حدود ۲۰ دقیقه‌ی از برنامه با یک مهمان سپری می‌شد و سپس ما در استان قرار می‌گرفتیم و با نویسندگان و راویان بومی استان صحبت می‌کردیم که با هماهنگی بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و حوزه هنری صورت می‌گرفت. در این گفتگو‌ها افراد از ظرفیت‌ها و کار‌های صورت نگرفته استان خودشان صحبت می‌کردند که باید اتفاق می‌افتاد و نوشته می‌شد.

کد ویدیو

تهیه‌کننده برنامه «دوکوهه ادبیات» ادامه داد: ما در بخشی از برنامه به مسائل آماری ادبیات پایداری و خانواده‌های شهدا می‌پرداختیم که مثلاً ۱۰ هزار شهید در یک استان وجود دارد که از این مقدار شهید حداقل مثلاً باید ۲۰۰۰ کتاب در استان تولید می‌شد درحالی که ما کلاً آثار مکتوب دفاع مقدس‌مان که به صورت رسمی در کل کشور چاپ شده حدود ۲۴ هزار عنوان کتاب هست درحالی که درباره شهدای شاخص تنوع کتاب‌ها وجود دارد این درحالی هست که حدود یک میلیون نفر تحت تاثیر فضای جنگ بوده‌اند.

وی عنوان کرد: هدف اصلی ما در این برنامه فرمایش حضرت آقاست که فرمودند، قبل از اینکه پدران و مادران شهدا از بین ما بروند، خاطراتشان ثبت و ضبط بشود؛ لذا ما در این برنامه آمدیم و گفتیم در این استان چه تعداد شهید وجود دارد و چه تعداد از ان‌ها کتاب نوشته شده هست. در این برنامه دو پادکست داشتیم که یک بخش آن نمایشی بود و در داخل این برنامه یعنی به صورت نمایشی یکی دو دقیقه در مورد ابعاد تولیدش صحبت می‌شد.

دفاع مقدس در استان‌ها می‌پردازد” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/1403/7/5/2622728_423.jpg” alt=”«دوکوهه ادبیات» به ظرفیت‌های ادبیات دفاع مقدس در استان‌ها می‌پردازد” width=”600″ height=”800″>

محمدباقر درباره روند تولید برنامه «دوکوهه ادبیات» گفت: آذرماه مهر سال گذشته کار این برنامه کلید خورد؛ اتاق فکر برنامه شروع شد که توسط مرکز سیمرغ رسانه ملی طرح پذیرفته شد و قائم مقام فرهنگی سیما از طرح حمایت کردند. سرپرست نویسندگان برنامه رحیم رحیم مخدومی بودند و کار کلید خورد در هر قسمت لوکیشن متفاوت داشتیم که در موزه دفاع مقدس ضبط شد و اجرای برنامه توسط دکتر کامور بخشایش بود. 

تهیه‌کننده برنامه «دوکوهه ادبیات» با بیان اینکه کارگردانی این برنامه برعهده سید مجتبی اسدی پور بود و سینا اسحاقی تدوین آن را عهده‌دار بود، افزود: تولید و ضبط این برنامه تقریبا تا اواسط اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ طول کشید و تدوین آن تا به امروز با توجه به تغییرات و اصلاحاتی که لازم دارد، ادامه دارد و قراره شد برنامه چهارشنبه‌ها ساعت ۱۹ از شبکه ۴ پخش شود و بازپخش آن ساعت ۱۲ و نیم روز پنجشنبه هر هفته صورت بگیرد.

دفاع مقدس در استان‌ها می‌پردازد” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/1403/7/5/2622735_172.jpg” alt=”«دوکوهه ادبیات» به ظرفیت‌های ادبیات دفاع مقدس در استان‌ها می‌پردازد” width=”600″ height=”450″>

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

سفر «دوکوهه ادبیات» به استان‌ها برای بررسی ادبیات جنگ بیشتر بخوانید »

میرشکاک: «سرسبز بود دره من» برمبنای تفکر و معناست/ با یکی از مواریث موفق سیدمرتضی آوینی مواجه هستیم

میرشکاک: «سرسبز بود دره من» برمبنای تفکر و معناست/ با یکی از مواریث موفق سیدمرتضی آوینی مواجه هستیم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، نمایشگاه نقاشی سیدعلی میرفتاح با عنوان «سرسبز بود دره من» همزمان با هفته دفاع مقدس با موضوع و محوریت دفاع مقدس و مقاومت عصر امروز (سه‌شنبه) با حضور محمدمهدی دادمان رئیس حوزه هنری، یوسفعلی میرشکاک نویسنده و جمعی از هنرمندان در گالری ابوالفضل عالی حوزه هنری افتتاح شد.

میرفتاح درباره ایده خلق آثار این نمایشگاه اظهار داشت: وقتی اخبار غزه را می‌شنیدم شروع کردم به کار کردن و در فضای مجازی منتشر کردم، ولی جایی نمایش ندادم. از این آثار پنج اثر درباره غزه هست. در فضایی که به غزه بی‌اعتنایی می‌شد من سعی کردم به عنوان یک رسانه عمل کنم، پس در شبکه‌های مجازی منتشر کردم. چون نقاشی ماندگار هست، فکر کردم به ماندگاری مظلومیتی که مردم غزه دارند کمک کند، به‌خصوص برای کودکان غزه که بی‌دفاع هستند و کاری از دستشان برنمی‌آید.

میرشکاک: «سرسبز بود دره من» برمبنای تفکر و معناست/ با یکی از مواریث موفق سیدمرتضی آوینی مواجه هستیم

وی به تشریح سبک هنری به کار رفته در این تابلو‌ها و متنی که در کناره هرکدام نقش بسته پرداخت و گفت: تکنیک آکریلیک روی بوم هست و سعی کردم خیلی رئال نباشد. هرچند رئالیسم هست، ولی خیلی در واقعیت گیر نکردم. من بخاطر کار‌های مطبوعاتی خیلی سال بود که کار نمی‌کردم. الان که فراغتی پیدا کردم به این وادی برگشتم و، چون اهل روزنامه‌نگاری و نوشتن هستم و کلمات توی ذهنم می‌آید، این پیوند شعر و کلمه که در کنار تابلو‌ها استفاده کردیم را می‌پسندم.

این هنرمند درباره آثار مربوط به دفاع مقدس عنوان کرد: این آثار پیوندی بود بین حس من نسبت به جنگ و این مقاومتی که الان هست. شروع کردم به مرور عکس‌هایی که از زمان جنگ بود و روی آنها کار کردم و این کار‌ها تولید شدند. دوستان در حوزه هنری اینها را دیدند و پیشنهاد برگزاری نمایشگاه را دادند.

میرشکاک: بنای کار میرفتاح بر تفکر و معناست

یوسفعلی میرشکاک پس از بازدید از نمایشگاه، درباره تفاوت بین آثار هنرمند نقاشی که صرفا در این وادی فعالیت دارد با آثار هنرمندی که دست به قلم و نویسنده‌ای تواناست، گفت: تفاوت کار ایشان با کسی که صرفا نقاش هست و به قول ما بحت و بسیط هست این هست که ایشان بنای کارش بر تفکر و معناست. فرم و تکنیک و رنگ و خط در خدمت معناست. به این معنا که تکنیک معنا را نمی‌خورد و معنا به تکنیک صدمه نمی‌زند؛ آن‌وقت در چند مرحله و ساحت قابلیت تأویل دارد. این ویژگی‌ها هم به‌خاطر سواد ایشان هست. چون فقط ژورنالیست ابتدایی نبود. ایشان آنقدر خواند که نویسنده و منتقد قابلی شد. الحمدلله ما با یکی از مواریث موفق سیدمرتضی آوینی مواجه هستیم.

میرشکاک آثار این نمایشگاه را دارای درجه عالی توصیف کرده و عنوان کرد: اگر این نمایشگاه در کشور‌های دیگر بود برخی تابلو‌ها بلافاصله فروش رفته بود، چون آنها قدر هنر و هنرمند را بهتر می‌دانند. من از گذشته شاهد رشد جناب میرفتاح بودم و دیدم چگونه جوانه‌ای بود که برخاست و قد کشید و در حوزه‌های مختلف ثمر داد.

میرشکاک: «سرسبز بود دره من» برمبنای تفکر و معناست/ با یکی از مواریث موفق سیدمرتضی آوینی مواجه هستیم

در حاشیه برگزاری این نمایشگاه، هفت ویدئوپادکست برای معرفی هفت هنرمند که از پیشکسوتان هنر انقلاب هستند، به مخاطبان ارائه شد. این هنرمندان عبارتند از ابوالفضل عالی، حبیب‌اله صادقی، ناصر پلنگی، کاظم چلیپا، حمید شریفی آل هاشم، مصطفی گودرزی و حسین خسروجردی که هنرمندان نسل اول حوزه هنری هستند و آثاری تأثیرگذار در ارتباط با دفاع مقدس از ایشان به یادگار مانده هست.

نمایشگاه «سرسبز بود دره من» از ۴ تا ۱۸ مهر ۱۴۰۳، از ساعت ۹ تا ۱۸، در روز‌های شنبه تا چهارشنبه، در نگارخانه عالی حوزه هنری، پذیرای علاقمندان هست.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

میرشکاک: «سرسبز بود دره من» برمبنای تفکر و معناست/ با یکی از مواریث موفق سیدمرتضی آوینی مواجه هستیم بیشتر بخوانید »

خشاب دوربین عکاسی‌ام گلوله نداشت

روزی‌ که خشاب دوربین عکاسی‌ام گلوله نداشت+ فیلم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار گروه فرهنگ دفاع‌پرس، تاریخ جنگ تحمیلی مملو از خاطرات تلخ و شیرین بسیاری هست، خاطراتی که برخی از آنها بار‌ها گفته شده و برخی هنوز در یاد رزمندگان و یادگاران جنگ تحمیلی مانده هست. مرور این خاطرات هر چند بار‌ها و بار‌ها شنیده باشیم هنوز حلاوت خود را از دست نداده هست. 

زنده یاد رسول ملاقلی‌پور از کارگردانان سینمای دفاع مقدس که از همان ابتدای جنگ به عنوان عکاس و مستندساز وارد جبهه‌های نبرد شده بود، خاطرات بسیاری از آن دوران داشت. وی بخشی از این خاطرات را در آثار سینمایی خود برای همیشه ثبت و ضبط کرد.
ملاقلی‌پور همچنین در صد و چهل و چهارمین برنامه شب خاطره که در آذر ۱۳۸۴ در حوزه هنری برگزار شده بود، به نقل یکی از خاطرات خود پرداخت که در ادامه می‌خوانید:

عکاسی بدون نگاتیو

 در جمع خرمشهری‌ها یک عکاسی بود که از بچه‌های قدیمی حوزه هنری بود مشغول عکاسی از رزمندگان خرمشهری بود. من دیدم یک تعدادی از شهرستانی‌ها که نوجوان و پیرمرد و… در بین‌شان بود، ترک هم بین آنها زیاد بود، آمدند که عکس بگیرند؛ گفتند نباید از شما عکس بگیرم بروید واحد خودتان. 

این بچه‌ها که از آنها عکس نگرفته بودند، و در واقع غیر از خرمشهری‌ها از بقیه عکس نگرفتند. برگشتند بین خاکریز‌های موقتی که احداث شده بود. آنجا بغض کردند. من هم در دوره‌ای بودم که در کوله پشتی‌ام دوربین سوپر ۸ و دوربین عکاسی بود. اما من نمی‌توانستم عکس بگیرم از آنها که دلیلش را متوجه می‌شوید. در بین بچه‌ها یک نوجوان ۱۵ ساله بود که اگر اشتباه نکنم عباس نام داشت. در تاریک و روشن هوا دیدم که بغض کرده هست. رفتم پیشش و گفتم: چرا گریه می‌کنی؟ حالا از تو عکس نگرفتند، مهم نیست.

کلی سربه‌سرش گذاشتم تا به حرف آمد و گفت: من پدر و مادر ندارم. در یتیم خانه بزرگ شدم. عشقم کشیده بود یک عکس یادگاری بگیرم. با اینکه کسی را ندارم تا جایی این عکس را بگذارد و راجع من بعد‌ها صحبت بکند، اما دلم می‌خواست این عکس را داشته باشم.

گفتم: خوب این عکس را من می‌گیرم.

گفت: نه. نمی‌خواهم.

من دست کردم تو کوله‌پشتی و دوربین عکاسی‌ام را درآوردم. متوجه یک اتفاق تلخ شدم، وقتی من در دارخوین بودم یادم رفتم بروم اهواز نگاتیو بخرم. فیلم‌های خام من تمام شده بود و دوربین من یا اسلحه من هیچ فشنگی نداشت، خشابش خالی بود. احساس کردم به عنوان یک آدم باید یک حالی باید به این پسر ۱۵ ساله بدهم. فلاش را روی دوربین عکاسی گذاشتم، باطری هم داشت، فلاش بزرگی هم داشتم. شروع کردم میزان کردن آن.

اما عباس با دست جلوی صورتش را گرفت بغض هم داشت که در تاریک و روشن دیده می‌شد. یک فلاش زدم که صورتش را در ویزور دیدم. با خوردن نور فلاش دانه دانه بچه‌های بسیجی که حدودا سه هزار نفر می‌شدند پیدایشان شد. تعدادی از این بسیجی‌ها داشتند سوار کامیون‌ها می‌شدند و در حال خواندن نوحه بودند که بروند دم خط. با خوشحالی آمدند و گفتند: اخوی فیلم داری؟ عکس می‌اندازی؟

گفتم: بله. همه بیایید.

تک تکی، دوتایی، بچه محل بودند، بچه‌های مسجد بودند. من تند تند عکس می‌گرفتم، در حالی که فیلمی وجود نداشت و این جرات را هم نداشتم به اینها بگویم. فیلمی وجود ندارد و همه دارند عکس یادگاری می‌گیرند و به من می‌گویند شماره تلفن بده، آدرس بده، ما کجا بیاییم عکس بگیریم. من مگر جرات می‌کردم در حوزه اندیشه و هنر اسلامی در خیابان حافظ کار می‌کنم.

تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که من از این بسیجی‌ها آدرس بگیرم. گفتم: شما‌ها به من آدرس بدهید، من عکس‌ها را می‌فرستم.

حدود دوهزار یا سه هزار عکس گرفتم و همین تعداد آدرس و شماره تلفن بچه‌ها را گرفتم و ریختم در کوله‌پشتی ام. در حالی که عکسی نگرفته بودم. به هیچ‌کدام هم نگفتم. همه سوار کامیون‌های ده‌تن شدیم. با ترس و لرز حقیقتا نمی‌خواستم بمیرم. می‌خواستم زنده بمانم. می‌خواستم صاحب خانه بشوم، صاحب زندگی بشوم. مثل بقیه آدم‌ها، مثل آن بسیجی‌ها تصمیم نگرفته بودم شهید بشوم.

کد ویدیو

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

روزی‌ که خشاب دوربین عکاسی‌ام گلوله نداشت+ فیلم بیشتر بخوانید »