حوزه هنری

نسبت به شخصیت پیامبر و اسطوره‌های ایرانی در ادبیات کم لطفی کرده‌ایم/ تفاوت ادبیات و داستان

نسبت به شخصیت پیامبر و اسطوره‌های ایرانی در ادبیات کم لطفی کرده‌ایم/ تفاوت ادبیات و داستان


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، دومین نشست تخصصی «مهمان» برای دیدار با چهره‌های ماندگار داستان ایرانی، به همت مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری، با حضور مجید قیصری و علی‌اصغر عزتی پاک در سالن طاهره صفارزاده حوزه هنری برگزار شد.

تنها سنگر و پناهم کتاب است

مجید قیصری در دومین نشست «مهمان» در ابتدا درباره چشم‌اندازش نسبت به ادبیات گفت: تا بعد از جنگ، شاید تعدادی محدود داستان خوانده بودم. سال ۶۶ دانشگاه قبول شدم، اما چون به جنگ رفتم، سال ۶۷ توانستم به دانشگاه بروم و اولین چیزی که از فضای دانشگاه احساس کردم، چیزی نبود که دنبالش بودم، چراکه پر از تصویر و خاطره جنگ بودم و نمی‌توانستم احساس خوبی در دانشگاه دانشگاه داشته باشم. عاشق روانشناسی بودم، اما روان آدم‌ها نه چیزی که در دانشگاه فرامی‌گرفتم. تنها سنگر و پناهم را کتاب دانستم و کتاب تنها چیزی بود که مرا در خانه نگه می‌داشت. روانشناسی دوست داشتم، اما در دانشگاه درباره آن‌چیزی که من دوست داشتم صحبت نمی‌شد.

وی ادامه داد: وقتی از دانشگاه فارغ‌التحصیل شدم، داستان‌نویسانی را یافتم که از همسایه‌ها و دوستان بسیار به من نزدیک‌تر بودند. به سمت داستان‌هایی، چون «خوشه‌های خشم» داستایوفسکی رفتم و بسیار جذبش شدم و حتی این داستان را با راه شب رادیو خواندم. داستان کوتاه بیشتر من را جذب کرد و وقتی این‌ها را خواندم شروع به نوشتن کردم و فکر می‌کنم سال ۷۳ بود که تجربیاتی نیز داشتم. همان زمان، با حوزه هنری آشنا شدم و مجموعه‌ای از کارهایم را که جایی منتشر نشده بود برای مرتضی سرهنگی بردم و او نیز خیلی محترمانه با من برخورد کرد. به فاصله برگشت به خانه، آقای سرهنگی با من تماس گرفت و مجموعه «صلح» را برای چاپ فرستاد. از آن زمان به بعد، خیلی جدی‌تر وارد داستان‌نویسی شدم.

نویسنده کتاب «جنگی که بود، جنگی که نبود» درباره محافل ادبی و اینکه آیا با این محافل دمخور است یا خیر، بیان کرد: خیلی اهل گعده‌ها و محافل نیستم.

علی اصغر عزتی پاک با تاکید بر اینکه حضور در محافل ادبی برای نویسندگان هم حسن دارد و هم عیب، گفت: عموما جمع، راه نویسنده را تغییر می‌دهد و اولویت‌هایش بر اساس اولویت جمع تغییر می‌کند و البته که دوری نویسنده از محافل و گعده‌ها کمک می‌کند تا صدای نویسنده، تازه و اصیل بماند.

اگر جنگ نمی‌رفتم یقینا نویسنده نمی‌شدم

قیصری در پاسخ به اینکه آیا اگر جنگ نمی‌رفتید، نویسنده می‌شدید؟ گفت: اگر جنگ نمی‌رفتم یقینا نویسنده نمی‌شدم چراکه هر کسی هر چه می‌خورد از اندوخته‌های دوران نوجوانی‌اش می‌خورد. فشاری که از طرف خاطرات جنگ داشتم، سبب شد بنویسم. ممکن است جنگ تمام شود، اما آثارش ادامه دارد و همین ادامه‌دار بودنش باعث می‌شود من هم به عنوان نویسنده ساکت نباشم.

وی با اشاره به داستان «پنجه خرس» از مجموعه داستان «ساحل تهران» که تاثیرات زیاد جنگ بر جامعه را یادآوری می‌کند، درباره این نگاه که علی اصغر عزتی پاک آن را نگاه اشراقی خواند، بیان کرد: این نگاه برای خودم هم جذاب است. دختر من ۲۵ ساله است و قبل از کرونا یکی از آشناها، دختر کوچک‌شان را نزد ما سپردند که در این حضور، هم‌نشینی با این بچه، من را سوق داد تا جهان را از دید او ببینم و به مرور زمان، این رفتار در مجموعه‌هایی که نوشتم، نشر پیدا کرد و نوع بازی و سوالات را از دید این نسل باهوش جدید روایت کردم. روایت‌هایم در این داستان، ممکن است زاده تخیل باشد، اما وام‌گرفته شده از رفتار‌های آن کودک بود.

تفاوت ادبیات و داستان چیست

قیصری همچنین در مورد تلقی‌اش از نویسندگی توضیح داد: دو مورد را باید ابتدا خط کشی کنم؛ بین ادبیات با داستان تفاوت قائلم. خلق ادبیات جایگاهی متفاوت دارد و تشخیص این دو خیلی هم سخت نیست. داستان‌نویس، داستانی می‌نویسد که سوژه‌اش دیگران هستند، اما کسی که ادبیات خلق می‌کند، سوژه‌اش خودش و جهان خودش است. ادبیات جای آزار دیدن است، اما داستان چیز دیگری است و همه سوژه آن می‌شوند. شخم زدن خاطرات، آزار دادن خود است و وقتی نباشد ادبیاتی خلق نمی‌شود.

سلوک نوشتن آدم را یاغی می‌کند

وی در پاسخ به این پرسش که چرا شغل رسمی ندارد و ادبیات در زندگی‌اش بیستر از هر چیزی موثر است، گفت: من سال ۷۱ فرصت پیدا کردم کارمند ستاد مبارزه با مواد مخدر باشم، اما اذیت می‌شدم و خودم را کارمند نمی‌دانستم، ولی خوشبختانه تقریبا همه همکارانم از بچه‌های جنگ بودند و من مشترکاتی با آن‌ها احساس می‌کردم، اما به مرور آن‌ها هم رفتند و من هم به دلایلی از آنجا بیرون آمدم. نوشتن در زندگی آدم تاثیر می‌گذارد؛ سلوک نوشتن آدم را یاغی می‌کند، اعتماد به نفس را بسیار بالا می‌برد، باور زیادی به آدم تزریق می‌کند و من را زیادی باورمند کرده و نگاهی مستقل پیدا کرده‌ام. تمام درد ادبیات، همان فردیت است و برای فرد، هویتی مستقل پدید می‌آورد. همه لذت ادبیات به این است که نویسنده را تنها می‌کند و نویسنده با آن آرامش می‌یابد. در واقع، وقتی می‌نویسید با چیزی زبان مشترک پیدا می‌کنید که در موارد دیگری آن را نمی‌یابید. در جمع‌ها نیز کسی درباره کتاب، سینما و هنر صحبت نمی‌کند و از منظر هنر کسی به دنیا نگاه نمی‌کند. این احوالات برای نویسندگان، آشنا است.

قیصری درباره آثارش که با نگاه اجتماعی، جنگ و تاثیرات آن و هویت‌بخشی نوشته شده‌اند و نمایش چهره انسان ایرانی و اینکه نویسنده‌ای هویت‌گراست، گفت: در مجموعه «ساحل تهران» جایی شخصیت کودک به شخصیت زن داستان می‌گوید «به زیر پایت نگاه نکن، به آسمان نگاه کن.» و این همان نگاه والا است. وقتی به آثار غربی نگاه می‌کنید می‌بینید که حضور پررنگ دین و عیسی بن مریم در آن‌ها مشهود است. اما ما در آثارمان اصلا به آن فکر نمی‌کنیم و حذفش کردیم! تاثیرگذارترین شخصیت در طول تاریخ بشریت که لیست خیلی بلندبالایی است، در راسش، رسول اکرم (ص) است چراکه یک‌تنه جهان را تغییر می‌دهد و غرورانگیز و مومنانه، جهان را دگرگون می‌کند. حالا فکر کنید چنین شخصیتی در سینما، هنر و ادبیات ما حضور ندارد و مقصر خود ما هستیم.

وی همچنین تاکید کرد: ما همچنین نسبت به اسطوره‌های ایرانی نیز کم لطفی کرده‌ایم و آثار معدود و جدی در این حوزه شاهدیم و وقتی این‌ها را نداشته باشیم، حتما یکجای کار می‌لنگد.

نویسنده کتاب «سه کاهن» با تاکید بر اینکه نویسنده باید با متن‌های پیش از خود ارتباط برقرار کند و ارجاعاتی به آن‌ها داشته باشد، اظهار کرد: نویسنده باید بینامتنی باشد و باید حتما با متن قبل از خودش، ارتباط برقرار کند، در صورتی که متونی، چون شاهنامه و قرآن که عقبه ما هستند باید شناخته شوند و بر اساس داشته‌هایمان باید نگارنده جدید باشیم.

علی‌اصغر عزتی پاک، رمان «شیر نشو» را بزنگاهی در مسیر داستان‌نویسی مجید قیصری دانست.

قیصری در پایان در جمع‌بندی بحث گفت: هر نسلی سه میراث علمی، میراث منشی و میراث روشی از خود به جا می‌گذارد. ادبیات، منش دوران است. دهه شصتی‌ها روش و منشی از خود بجا گذاشتند که ادبیات آن را به چالش می‌کشد، چیزی که هیچ هنر دیگری نمی‌تواند به آن نزدیک شود و این دقیقا وظیفه ادبیات است که باید آن را بروز و شکل دهد.

افشین شحنه‌تبار مدیر و مؤسس و صاحب‌امتیاز انتشارات «شمع و مه» در تهران و لندن که مترجم برخی آثار مجید قیصری است، گفت: مجید در عین اینکه سعی می‌کند تلخ ننویسد، اما ناخواسته به سمت جایی از جامعه می‌رود که شیرین نیست. کاملا ایرانی می‌نویسد و به لایه‌هایی در ادبیات می‌پردازد که مختص به خودش است. من نگاه غیرایرانی‌ها نسبت به آثارش را دیده‌ام و ترجمه تعدادی از آثارش تجربه جالبی برایم بود.

انتهای پیام/ ۱۲۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نسبت به شخصیت پیامبر و اسطوره‌های ایرانی در ادبیات کم لطفی کرده‌ایم/ تفاوت ادبیات و داستان بیشتر بخوانید »

عادی نویسی آفت تاریخ شفاهی دفاع مقدس

عادی نویسی آفت تاریخ شفاهی دفاع مقدس


«یاور باقری» معاون فرهنگی حوزه هنری استان آذربایجان غربی در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‌پرس در ارومیه، در خصوص وضعیت تاریخ شفاهی در ادبیات پایداری استان اظهار داشت: «تاریخ شفاهی» یکی از وظایف اصلی حوزه هنری در موضوع دفاع مقدس است که ما در این نهاد روی آن معطوف هستیم و تربیت محققین در زمینه تاریخ شفاهی را یکی از اولویت‌های این مجموعه می‌دانیم.

وی گفت: اما متاسفانه هنوز بصورت علمی تاریخ شفاهی دفاع مقدس آنگونه که باید و شاید در استان آذربایجان غربی جا نیفتاده و برخی از نهادها به دلیل ورود با شتاب و سراسیمه در این عرصه، باعث شدند آنطور که یک محقق و صاحب نظر می‌تواند مفاهیم و رویدادهای تاثیرگذار را استخراج کند این اتفاق صورت نگیرد و به عادی نویسی منتهی و برخی جنبه۲های حادثه در تحقیقات گم بماند و تولیدات حاصل شده در شان  آن شخصیت‌ها و حوادث نباشد.

باقری تصریح کرد: البته به خاطر یکسری تقریظ‌هایی که رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره کتاب‌های تاریخ شفاهی دفاع مقدس انجام داده‌اند عده‌ای آرام آرام وارد این عرصه شده‌اند اما هنوز خیلی جای کار وجود دارد که هم به لحاظ ادبیات و هم به لحاظ مستندنگاری به آن استاندارد و کیفیت مطلوب برسیم.

وی افزود: بر همین اساس حوزه هنری در این راستا آموزش‌های مقدماتی را ابتدا درباره تاریخ شفاهی و آموزش‌های اولیه مصاحبه برای علاقه‎مندان برنامه‌ریزی کرده و بعد از آن آشنایی با نحوه پیاده‌سازی محققین، سپس بحث تحقیق و تدوین فایل‌های پیاده‌سازی شده و پس از آن تدوین نهایی که بعد از چند مرحله آموزش‌های کارگاهی این پروژه‌ها به سرانجام می‌رسند را در جمله اقدامات خود در این خصوص قرار داده است.

باقری در خصوص ورود حوزه هنری در عرصه کارآفرینی اجتماعی برای تاریخ‌نگاری نیز اظهار داشت: با توجه به فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره جهاد تبیین بیان داشتند این موضوع یکی از اولویت‌های کنونی حوزه هنری این است که یکسری فعالیت‌هایی که رزمندگان گذشته با ورود به فعالیت‌های تولیدی در حال انجام هستند را شناسایی کنیم  تا یک جنبه از فعالیت‌ها و نقش رزمندگان دیروز در اقتصاد امروز را تبدیل به محصول و محتوا کرده و بتوانیم از تجارب آنها در عرصه تولید و عرصه اقتصاد نیز استفاده کنیم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عادی نویسی آفت تاریخ شفاهی دفاع مقدس بیشتر بخوانید »

کاری که مصطفوی در حق اسرا کرد/ سید پیش از انقلاب، یک چهره انقلابی بود

طنین نام «امام خمینی (ره)» در کاخ سعدآباد/ خدمتی که سرتیم محافظان امام (ره) به اسرا کرد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، جلسه ۳۳۳ شب خاطره و مراسم رونمایی از کتاب «هنوز هم خروشان» نوشته «زهرا عابدی» خاطرات زندگی محافظ شخصی امام خمینی (ره) مرحوم «سید علی‌اکبر مصطفوی» روز پنج‌شنبه (پنجم اسفند) در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد.

در این مراسم، «عبدالصاحب قماشیان» از آزادگان و هم‌اردوگاهی مرحوم مصطفوی، امیر سرتیپ «سید حسام هاشمی» همرزم شهید صیاد و مرحوم مصطفوی و در آخر هم امیر سرتیپ دوم «غلامحسین دربندی» از فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی در دوران دفاع مقدس درمورد خاطرات خود از مرحوم مصطفوی صحبت کردند.

به او گفتند به امام توهین کن، اما این کار را نکرد

در ابتدا «عبدالصاحب قماشیان» از آزادگان و هم‌اردوگاهی مرحوم مصطفوی به بیان خاطرات پرداخت. درمورد ممانعت سید از توهین به امام اظهار داشت: سید را از اردوگاه رمادیه به ارودگاه ما آوردند. من آن موقع مترجم اردوگاه بودم. آن‌ها را جلوی ۱۸۰ نفر شروع به شکنجه کردند. در هوای سرد این‌ها را با کابل زدند. به او گفتند به امام توهین کن، اما این کار را نکرد.

هم‌اردوگاهی سید درمورد فعالیت شجاعانه مصطفوی گفت: هنگامی که یک افسر می‌آمد، همه باید جلوی او برمی‌خاستند و پا می‌کوبیدند. در این هنگام سید حرکتی را آغاز کرد. گفت: اگر این افسر داخل اردوگاه آمد و برپا دادند، ما بلند نمی‌شویم، اما اگر افسر مافوق او آمد، ما بلند می‌شویم.

وی ادامه داد: هنگامی که آن افسر آمد، سید و چند نفر دیگر بلند نشدند، اما به جز آن‌ها باقی افراد از جای خود بلند شدند. این‌ها سید را به زندان بردند و باقی را به آسایشگاه بردند. به سید گفتم: من طوری حرف می‌زنم و شما هم به گونه‌ای حرف بزن که کتک نخوری، اما از من خواست که هر چه گفت را ترجمه کنم.

قماشیان اظهار داشت: او را آوردند و شروع به زدن او کردند. از حرکات دست او فهمیدم که او رزمی‌کار بوده است. من خوشحال بودم که شخصی پیدا شده است که اینگونه و تا این حد توانسته است آن‌ها را زجر بدهد و بعد از این حرکت سید، هر کس داخل اردوگاه می‌آمد، اسرا بلند نمی‌شدند و سید این کار را در حق اسرا انجام داد.

کاری که مصطفوی در حق اسرا کرد/ سید پیش از انقلاب، یک چهره انقلابی بود

رئیس محافظان امام (ره)، نفس ضدانقلاب را برید

پس از آن امیر سرتیپ «سید حسام هاشمی» همرزم شهید صیاد و مرحوم مصطفوی به بیان خاطره‌ای از مرحوم مصطفوی پرداخت و در این مورد اظهار داشت: هر لحظه از زندگی سید درس بود. او مردی تنومند بود و قوی، شجاع، نترس، مبارز، حق جو، حق‌طلب و اهل عمل بود. اگر حرف می‌زد، به آن عمل می‌کرد و اهل سوءاستفاده از موقعیت نبود. در هر گوشه از زندگی او که در کتاب آمده است، اخلاص را می‌توانید احساس کنید.

همرزم سید درمورد روزی که با محافظ امام آشنا شد، گفت: ما روز سوم اردیبهشت ۱۳۵۹ وارد سنندج شدیم و همراه با شهید صیاد و برادر «رحیم صفوی» با ضدانقلاب می‌جنگیدیم. روز قبل از آنکه سید بیاید، شهید صیاد شیرازی گفت: «فردا قرار است گروهی به اینجا بیایند و به شما ملحق شوند.»
من روز ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۹ در سنگر و میدان مبارزه با ضدانقلاب در سنندج با او آشنا و دوست شدم.

وی در توصیف سید و گروهی که با او به کردستان آمده بودند، گفت: روز ۱۶ اردیبهشت شهید صیاد نبود و خود سید با ۱۰ – ۱۲ نفر از کسانی همگی هم‌تیپ و هم‌هیکل او بودند، آمدند. یکی از آن‌ها مجهز به تیربار «ژ ۳» بود، دیگری تیربار «کالیبر ۵۰» داشت، فرد دیگری دوشکا داشت، خمپاره داشتند، سید هم با خود یک «خمپاره ۱۲۰» آورده بود و با از تهران با هواپیما به سنندج آمدند. آن زمان او رئیس گروه محافظان حضرت امام (ره) بود؛ اما با این حال هر گاه جبهه به او نیاز داشت، با گروه خود به جبهه می‌آمد.

امیر هاشمی ادامه داد: اوصاف او را کمی از شهید صیاد شنیده بودم که گفته بود: «سید تیرانداز ممتاز سِنتو در چند سال بود.» (یعنی میان نظامیان جهان یا کشور‌های سنتو که هم‌پیمان بودند، این مسابقه تیراندازی انجام می‌شد و او نفر ممتاز بود.) برای آزمایش به او گفتم آن سیگار را در فاصله دوری گذاشتم و با اولین گلوله آن نخ سیگار را زد.

همرزم سید درمورد مهارت سید در تیراندازی اظهار داشت: آنجا ما بسیار در مضیقه بودیم و شب‌ها ضدانقلاب به بیمارستان نزدیک رودخانه که بسیار به ما نزدیک بود، تیراندازی می‌کرد. فاصله ما با این رودخانه شاید کمتر از ۲۰۰ متر به صورت سراشیبی بود. سید به من گفت: «من می‌خواهم با خمپاره ۱۲۰ در اینجا تیراندازی کنم.»
من در شب اول مانع او از این کار شدم. از او می‌پرسیدم: با خمپاره ۱۲۰ در چه زاویه‌ای می‌خواهی تیراندازی کنی؟ به خودی برخورد نکند.

وی افزود: پس از این همه ما را به یک زیرزمین راهنمایی کرد و خمپاره را گذاشت و با زاویه ۸۳ – ۸۴ درجه تیراندازی کرد. خمپاره به هوا رفت و به صورت عمودی پایین آمد و دو گلوله زد. با این کار نفس ضدانقلاب برید.

خودش را با اسم مستعار معرفی کرد که او را نشناسند

امیر هاشمی در رابطه با تغییر ظاهر سید اظهار داشت: سال ۱۳۶۶ یک عکس از سید بیرون آمد و خانواده سید به «مرحوم مداحی» دادند. او هم خیلی سید را دوست داشت. آن موقع من فرمانده توپخانه بودم و این فرد نزد من بود. عکس سید را نشانم داد و از من پرسید این فرد را می‌شناسی؟ عکس، تصویر هنگام اسارت سید بود، اما من او را نشناختم. در توضیح این، سید به من گفت: اولین کاری که کردم، ریش‌های صورت خود را خشک خشک با تیغ زدم که مرا نشناسند. (چون ریش او بلند بود و مشخص می‌شد) همچنین خودش را به اسم مستعار معرفی کرده بود.

با بیش از ۵۰ سال سن، دانشجویان افسری به گرد پای او نمی‌رسیدند

همرزم سید درمورد مهارت تیرانداز سید که بعد از ۱۰ سال از دانشجویان ۲۰ ساله هم بیشتر بود، گفت: مصطفوی بعد از اسارت آمد و در هیئت معارف جنگ شهید صیاد با هم کار می‌کردیم. وی بعد از ۱۰ سال اسارت برای دانشجویان دانشگاه افسری مسابقه تیراندازی با تیربار «ژ ۳» گذاشت که در آن با سرعت در سن بالای ۵۰ و خرده‌ای سال می‌دوید و تیراندازی می‌کرد، اما دانشجویان ۲۰ – ۲۱ ساله به گرد پای او نمی‌رسیدند.

هنگامی که سپاه یکی شد، مسئولیت آموزش را برعهده گرفت

امیر هاشمی درمورد تشکیل سپاه پاسداران اظهار داشت: پیش از انقلاب از لشکر گارد با سلاح همراه با شهید منتظری فرار کرد. سید پایه‌گذار سپاه پاسداران است. «محسن رفیق‌دوست» بار‌ها در خاطرات خود گفته است که سه سپاه تشکیل شد که بعد‌ها این سه سپاه تجمیع شدند. نخستین آن را «سید علی‌اکبر مصطفوی» همراه با شهید «محمد منتظری» تشکیل داده بودند. هنگامی که سپاه یکی شد، سید نگفت من سهمی دارم بلکه مسئولیت آموزش سپاه پاسداران را برعهده گرفت.

سید، کار را عبادت می‌دانست

همرزم سید ادامه داد: وی خدمات بزرگی به سپاه پاسداران ارائه کرد. زندگی این مرد در سربازی بود، مرد عمل بود. با اعتقاد و پایه اساسی که داشت، کار را عبادت می‌دانست. در همان خدمت سربازی، تیراندازی و فعالیت‌های ورزشی او مورد توجه قرار گرفت که بعد از پایان خدمت سربازی، لشکر گارد جاویدان از او درخواست کرد که در آنجا بماند.

کاری که مصطفوی در حق اسرا کرد/ سید پیش از انقلاب، یک چهره انقلابی بود

طنین نام «امام خمینی (ره)» در کاخ سعدآباد

سپس امیر سرتیپ دوم «غلامحسین دربندی» از فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی در دوران دفاع مقدس به بیان خاطرات خود پرداخت و اظهار داشت: شهید «صیاد شیرازی» رئیس هیئت معارف جنگ درمورد سید گفت: او دو بار شهید شد.

این فرمانده ارتش در دفاع مقدس درمورد قدرت حفاظت سید گفت: در تمام صحنه‌ها حضور داشت. پیش از انقلاب یک چهره انقلابی بود. قدرت داشت که در پوشش یک نفر در گارد جاویدان شرکت داشته باشد و حلقه اول حفاظت از «فرح» در کاخ سعدآباد بود. یعنی تا این حد مورد اطمینان بود، اما به عنوان یک چهره انقلابی، مقلد حضرت امام (ره) بود.

وی درمورد حرکت انقلابی سید در کاخ سعدآباد از زبان محافظ امام تعریف کرد: «در ایامی که بختیار نخست وزیر بود، می‌خواستم حرکتی انقلابی انجام دهم.

گفت: من سرود «خمینی‌ ای امام!» (تازه منتشر شده بود و شاه هنوز نرفته بود و فراری نشده بود و این واقعه در دی اتفاق افتاد) را در یک ضبط یک نوار کاست گذاشتم و در بخش چند بار تکرار ضبط، سرود «خمینی‌ ای امام!» را ضبط کردم.

در حالیکه حلقه اول حفاظت از فرح بودم، آن شب که افسر نگهبان کاخ سعدآباد و مسئول حفاظت از کاخ فرح بودم، ضبط را با یک طناب از یک درخت آویزان کردم و دکمه روشن آن را زدم. ناگهان در تاریکی شب نیمه‌شب کاخ سعدآباد، صدای بلند «خمینی‌ای امام، خمینی‌ای امام!…» طنین‌انداز شد.»

پس از این من گیج شدم و خودم را در سمتی پنهان کردم.» این یعنی این فرد پیش از انقلاب، فردی انقلابی بود.

به خاطر ورزیدگی که داشت، سرپرست محافظین امام (ره) شد

امیر دربندی در این مورد که سید چگونه رئیس محافظین امام شد، اینگونه اظهار داشت که: مهم‌ترین کار انقلابی سید، حفاظت از جان امام بود. این یعنی حفاظت از انقلاب، یعنی مبارزه با استکبار و ادامه دادن راه امام. وی به خاطر مهارت‌هایی که داشت، ورزیدگی، آمادگی جسمانی سرپرست محافظین حضرت امام (ره) شد.

مصطفوی خود می‌گفت: طرح‌های حفاظتی از جان امام را برنامه‌ریزی می‌کردم که چگونه از جان امام محافظت کنیم که در مکان‌های شلوغ بروند.

زمانی که مریوان آزاد شد، شروع به قرائت سوره نصر کرد

این فرمانده ارتش در دفاع مقدس از نحوه اسارت سید از زبان خودش، گفت: سید تعریف می‌کرد: هنگامی که دفاع مقدس آغاز شد، برای عظیمت به جبهه و نبرد با ضدانقلاب از امام اجازه گرفتم و به جبهه رفتم.

شهید صیاد تعریف می‌کرد: «با خمپاره ۱۲۰ که در دست داشت، دشمن در یک غار در آن طرف کوه قرار داشت. سید با دومین خمپاره‌ای که گفت بالا برود و عمودی بازگردد، به غاری خورد که ضدانقلاب در آن بود واین نشان‌دهنده مهارت او در کردستان بود.»

امیر دربندی درمورد شجاعت سید اظهار داشت: هنگامی که مریوان آزاد شد، نخستین فردی که وارد شهر شد تا از لحاظ امنیت، شرایط را بسنجد، مصطفوی بالای یک نفربر رفت و روی آن ایستاد که اگر ضدانقلاب بخواهند کسی را بزنند، نخستین نفر او را بزنند و بلند شروع به قرائت سوره نصر کرد و پشت سر او یگان‌ها وارد شهر آزادشده مریوان شدند.

دو روز پس از آنکه به جبهه رفت، اسیر شد

امیر دربندی درمورد ویژگی عدم سوءاستفاده از شرایط در سید گفت: هنگامی که جنگ آغاز شد، خدمت حضرت امام (ره) رفتم و از ایشان اجازه حضور در جبهه را گرفتم، اما ایشان اجازه ندادند و نزد حاج احمد آقا در بیت حضرت امام (ره) رفتم و از او خواستم با امام صحبت کند.

این فرمانده ارتش در دفاع مقدس درمورد اسارت سید چنین اظهار داشت: سرانجام امام فرمودند: دلم راضی نیست، اما چون آمدی و اصرار می‌کنی، می‌گذارم. رفت، اما دو روز بعد در سومار اسیر شد. درگیری مستقیم با دشمن داشت. انگار امام می‌دانستند که چنین اتفاقی می‌افتد و ۱۰ سال هم در اسارت بود.

امیر دربندی در رابطه با جهاد فرهنگی که سید انجام می‌داد، گفت: در تمام صحنه‌ها حضور داشت. بالاترین زمان اسارت که ۱۰ سال است و بیشترین درصد جانبازی که ۷۰ درصد است را داشت. در رابطه با فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی زمانی که می‌فرمایند: «جهاد تبیین، روشنگری، آگاهی‌بخشی»، قدم به قدم همراه حاج قاسم بود. زمانی هم که به سفر‌های راهیان نور می‌رفت، نیرو‌ها تا نیمه‌شب دور وی جمع می‌شدند و این نوعی جهاد فرهنگی بود.

کاری که مصطفوی در حق اسرا کرد/ سید پیش از انقلاب، یک چهره انقلابی بود

روایت نویسنده کتاب از آمادگی «رئیس محافظان امام» برای مرگ

در ادامه «زهرا عابدی» نویسنده کتاب «هنوز هم خروشان» به بیان خاطرات خود از «سید علی‌اکبر مصطفوی» پرداخت و درمورد نگارش کتاب اظهار داشت: من به عنوان کسی که ۱۰ سال برای شهدا قلم زدم، این را بگویم که کسی که برای شهدا می‌نویسد، با خصائص آن‌ها آشناست. سردار مصطفوی شهید زنده بود. خط قرمز او رهبر معظم انقلاب اسلامی بود و اهل تزکیه نفس و تهذیب بود.

نویسنده کتاب درمورد نحوه نگارش کتاب گفت: ابتدا بنا بود که یک جلد کتاب تا اسارت سید باشد و جلد دوم به مطالب پس از اسارت اختصاص یابد، اما عمر وی به سرانجام رسید.

وی در رابطه با آخرین سخنان سید اظهار داشت: در دیدار‌های آخر، به من گفت: از مرگ نمی‌ترسم و برای آن آماده‌ام و کارهایم را کرده‌ام.

انتهای پیام/ ۱۱۸

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

طنین نام «امام خمینی (ره)» در کاخ سعدآباد/ خدمتی که سرتیم محافظان امام (ره) به اسرا کرد بیشتر بخوانید »

حوزه هنری توجه ویژه‌ای به ادبیات پایداری دارد

حوزه هنری توجه ویژه‌ای به ادبیات پایداری دارد


«سیدحسام‌الدین حسینی» مدیرکل ارتباطات و رسانه حوزه هنری در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‌پرس در همدان اظهار داشت: حوزه هنری نهادی است‌ که عمرش به اندازه عمر انقلاب است و فراتر از دولت‌ها و جهت‌گیری‌های دولتی همیشه کار خود را پیش برده  است.

وی گفت: حوزه هنری به تعبیری باغ هنر انقلاب و محل گردهمایی اهالی فضل، فرهنگ، ادب و اندیشه و متعهد به حقیقت و  انقلاب اسلامی است و با تغییر دولت‌ها تغییری در مسیرش ایجاد نمی‌شود؛ چه بسا در دولت‌هایی که برحسب ظاهر از جریان انقلابی دور باشند، در آن دولت‌ها حوزه میدان‌داری بیشتری دارد.

حسینی تصریح کرد: حوزه هنری مسئولیت خودش را این می‌داند که آن هدف و جهت‌گیری که برایش ترسیم شده است را احیا کند و مسئله توجه و کشف و پرورش استعدادها را به صورت جدی پیگیری کند.

وی ادامه داد: شاید حوزه هنری در دورانی به‌تبع مسائلی همچون اشتغال به فضای تولید  یا برخی مسائل ساختاری، از بعضی از مزیت‌های تاریخی خودش تا حدی فاصله گرفت، اما این روزها دوستانی که در استان‌ها منصوب می‌شوند فضایی را دارند فراهم می‌کنند که گردهمایی هنرمندان انقلابی و به تعبیری باغ هنر انقلاب را شاهد باشیم.

مدیرکل ارتباطات و رسانه حوزه هنری بیان داشت: سالیان سال استان‌ها در حوزه هنری چندان دیده نمی‌شدند، منتها در دوران جدید از ابتدا با تغییر ساختار ستادی به معاونت و تغییر مسائل بودجه‌ای و برنامه‌ای، توجه از ستاد به استان‌ها بیشتر شده، ضمن اینکه احیای نقش تاریخی حوزه که  گردهمایی نیروهای انقلابی است فضایش در شهرستان‌ها بسیار مهیاتر و آماده‌تر و استعدادها بکرتر است و امکان سرمایه‌گذاری بیشتری روی آنان است.

وی با اشاره به مأموریت حوزه هنری در سطح بین‌الملل گفت: امروز حوزه در حال کاشتن بذرهای حضورش در فضای بین‌المللی در کشورهایی همچون  سوریه و عراق است و به‌زودی خبر آن شنیده خواهد شد.

حسینی ابراز داشت: حوزه هنری متشکل از چند گروه است همچون گروهی اهل نمایش و فضای نمایشی، گروهی از شعرا و اهل ادب و همچنین یک گروه پربرکت و ریشه‌دار در بحث ادبیات مقاومت و پایداری است که نوعی از ادبیات به وجود آورده است که نه خاطره و نه رمان است و امروز در دنیا به آن توجه می‌شود و در همایش‌های جدی تاریخ شفاهی در دنیا از آن الگوگیری و یاد می‌شود.

وی تصریح کرد: حوزه هنری به ادبیات پایداری توجه ویژه‌ای داشته و  نوعی جدیدی از توجه به مسائل دفاع مقدس و توجه به مسئله مقاومت را ایجاد کرده و امروز کتاب‌های متعددی در حوزه ادبیات پایداری در سایر نقاط ایران همچون کتاب‌های نویسندگان همدانی «حمید حسام» و ‌«بهناز ضرابی‌زاده» را می‌بینیم که مردم با آن‌ها خاطره دارند و وارد فرهنگ عامه آنان شده است.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حوزه هنری توجه ویژه‌ای به ادبیات پایداری دارد بیشتر بخوانید »

«عکس سه نفره» ساسان ناطق منتشر شد

«عکس سه نفره» ساسان ناطق منتشر شد



کتاب «عکس سه نفره» نوشته ساسان ناطق شامل خاطرات همسر شهید سید علی حسینی توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، کتاب «عکس سه نفره» نوشته ساسان ناطق، مدیر دفتر ادبیات داستانی مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری به‌تازگی توسط انتشارات سوره مهر منتشر و راهی بازار نشر شده است.

نویسنده این کتاب در تازه‌ترین اثر خود پای خاطرات لیلا قلیزاده، همسر سردار شهید سید علی حسینی نشسته‌است.

ناطق بعد از کتاب «اعترافات کاتب کشته شده» که روایتی از واقعه کربلا را در قالب داستان ارائه کرده، در این کتاب در ۱۹۹ صفحه، خاطرات همسر این سردار شهید را با عنوان «عکس سه نفره» در انتشارات سوره مهر منتشر کرده است.

کتاب «عکس سه نفره» در ۱۵ فصل، خط زندگی این سردار بزرگ و دلاوری‌هایش را به تصویر می‌کشد.

فصل پانزدهم این کتاب شامل عکس‌هایی از حضور او در جبهه‌های حق علیه باطل و نامه‌ها و یادداشت‌ها این شهید است. حاصل زندگی مشترک لیلا و علی دختری به نام فاطمه است.
سید علی در سال اول هنرستان وارد نیروی هوایی شد اما آنجا نماند و پس از دو سال در اسفند ۱۳۵۵ به سربازی رفت اما شهریور ۱۳۵۷ به فرمان امام (ره) از پادگان آموزشی لشکرک تهران فرار کرد. دو ماه پس از تأسیس سپاه پاسداران در تیر ماه ۱۳۵۸ به عضویت سپاه در آمد و در پادگان آموزشی امام رضا (ع) به آموزش پاسداران پرداخت. او پس از مدت کوتاهی که در کردستان بود به جبهه رفت و در ارتفاعات الله اکبر فرماندهی گردان را به عهده گرفت.

فرماندهی گردان حر آغازی برای حضور او در جبهه‌های نبرد بود چرا که به فاصله کوتاهی از راه‌اندازی واحد اطلاعات عملیات خراسان مسئولیت اطلاعات عملیات تیپ ۲۱ امام رضا (ع) در اسفند ۱۳۵۹ به او سپرده شد.

او در هیچ دانشگاه نظامی درس نخوانده بود اما کم‌کم نبوغ خود را نشان داد و همین باعث شد تا مسئولیت اطلاعات عملیات لشکر ۵ نصر، اطلاعات عملیات قرارگاه قدس، اطلاعات عملیات قرارگاه نصر، اطلاعات عملیات قرارگاه نجف اشرف، اطلاعات عملیات قرارگاه سلمان، معاون اطلاعات سپاه هشتم و جانشینی اطلاعات عملیات نیروی زمینی سپاه به او سپرده شود.

فرماندهی تیپ اطلاعاتی ۱۱۳ حل آخرین مسئولیت سید علی حسینی بود، مسئولیتی که در ۲۴ بهمن ۱۳۶۶ در منطقه عملیاتی بیت‌المقدس ۲ در ارتفاعات ماووت عراق او را به یاران شهیدش رساند.

ساسان ناطق در این کتاب سعی کرده تا از وجوه مختلفی زندگی شهید حسینی را مرور کند.

این کتاب با ۱۹۹ صفحه و شمارگان ۱۲۵۰ نسخه به چاپ رسیده است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«عکس سه نفره» ساسان ناطق منتشر شد بیشتر بخوانید »