خاطرات قاسم سلیمانی

«یک و بیست» رادیو جوان در سالگرد «حاج قاسم»

«یک و بیست» رادیو جوان در سالگرد «حاج قاسم»



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، جمعه ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ ساعت یک و بیست دقیقه بامداد در حمله موشکی هلی کوپترهای آمریکایی به دو خودرو در اطراف فرودگاه بغداد، سردار قاسم سلیمانی
فرمانده سپاه قدس و ابومهدی المهندس معاون حشدالشعبی و تنی چند از اعضای حشدالشعبی در این حمله هدف قرار گرفتند و به شهادت رسیدند.

از همین رو رادیو جوان از مدت‌ها قبل تصمیم گرفت تا در سالروز شهادت سردار دلها ویژه‌ برنامه‌ای را با نام «یک و بیست» تولید کند؛ این برنامه جمعه ۱۲ دی ماه از ساعت ۷ شب به مدت ۷ ساعت به روی آنتن می‌رود که هر بیست دقیقه با شنوندگان رادیوجوان قراری دارد و به سی استان دیگر سفر می‌کند تا صداوسیمای هر مرکز گزارشی از برنامه‌ها و تولیدات خود با موضوع حاج قاسم را ارائه نمایند؛ برنامه «یک و بیست» در ساعت پایانی و در ساعت یک و بیست دقیقه، در ارتباطی زنده با کرمان، حال و هوای حرم مطهر شهید سلیمانی را برای مخاطبان گزارش می‌کند.

برنامه «با تو، بی تو» از روز چهارشنبه ۱۰ دی ماه پس از اذان ظهر در ارتباطی زنده با سربازان جبهه مقاومت، خاطرات سردار سلیمانی را با ایشان مرور می‌کند.

از دیگر برنامه‌های رادیوجوان که به همین مناسبت با طرح‌هایی تازه روانه آنتن شده‌اند، برنامه تعاملی «تویی که نمی‌شناختمت» است که با مشارکت شنوندگان و هواداران این ایستگاه رادیویی، محتواهای مردمی با موضوع شهید سلیمانی همچون صوت، عکس، فیلم و متن که همواره از سوی مردم و گروه‌های مختلف جامعه به ویژه جوانان تولید و در فضای مجازی با هشتگ #مرد_میدان منتشر می‌شود را هدایت، تجمیع و در نهایت مورد داوری مردمی قرار دهیم. این برنامه زنده هر روز ساعت ۱۰:۰۰ صبح به مدت ۴۵ دقیقه به همّت خانه جوان رادیوجوان به روی آنتن می‌رود.

یکی دیگر از برنامه‌های رادیوجوان که با همکاری مرکز بسیج صداوسیما تولید شده است، ویژه برنامه تصویری قصّه خوانی «عقیق و رفیق» است که با حضور همه گویندگان رادیوجوان و چهره‌های نام‌آشنایی مثل امین زندگانی، علی ضیا، نجمه جودکی، زهره سادات هاشمی و… تولید شده‌است که به خوانش داستان‌هایی با موضوع شهید سلیمانی  از دو کتاب «سلیمانی عزیز» و «حاج قاسم» با مدت زمان دو تا سه دقیقه می‌پردازد و در اولین سالگرد شهادت سردار دل‌ها از شبکه‌ رادیویی جوان و شبکه‌های سیما پخش خواهد شد.

شبکه رادیویی جوان چندین مستند رادیویی نیز به همین مناسبت تولید کرده است؛ دو مستند “سرباز جمهور” که به چهره ملّی شهید سلیمانی و فعالیت‌های ایشان در حوادث مختلف از جمله سیل خوزستان و “جهان مرد” که به چهره بین المللی و نقش این شهید والامقام در آزادسازی آمرلی می‌پردازد، در گروه جامعه رادیوجوان و نیز مستندهای “بدون مرز” به مدت ۱۵ دقیقه و “از نگاه یاران” در ۱۰ قسمت با موضوع مقاومت و روایت زندگی پرافتخار سپهبد سلیمانی در گروه سیاسی رادیوجوان تولید شده که هر روز تقدیم شنوندگان می‌شوند.

همچنین این شبکه رادیویی ترانه «تازه شروع شد» را به مناسبت شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، با خوانندگی و اجرای جمعی از گویندگان خود تولید کرده‌است که نماهنگ آن در این هفته از شبکه‌های سیما پخش و در فضای مجازی و شبکه‌های اینترنتی منتشر می‌شود. 

برنامه‌های رادیو جوان روی موج اف ام ردیف ۸۸ مگاهرتز پخش می‌شوند.



منبع خبر

«یک و بیست» رادیو جوان در سالگرد «حاج قاسم» بیشتر بخوانید »

خوشحالی «حاج‌قاسم» از ازدواج مجدد همسران شهدا

خوشحالی «حاج‌قاسم» از ازدواج مجدد همسران شهدا



وقتی حواس حاج‌قاسم به همه چیز هست/ ازدواج مجدد همسران شهدا خوشحالش می‌کرد

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، در این گزارش می‌خواهیم به زاویه دیگری از شخصیت حاج قاسم بپردازیم. شخصیتی که چند بعدی بود و در هر مواجهه‌ای همان گونه که باید با مخاطبش روبه‌رو می‌شد. مثلا خیلی شنیده‌ایم در میدان کارزار سربازی شجاع بود و در برابر دشمنان کوچک‌ترین ضعفی از خود بروز نمی‌داد. یا شنیده ایم در مقابل نیروهایش پر از عطوفت بود و مقابل فرماندهان تحت امرش بسیار جدی و مقید به رعایت همه ضوابط نظامی. اما در این گزارش می‌خواهیم به بعد پدرانه سردار شهیدمان بنگریم. وقتی مقابل همسران شهدا، خصوصا همسران شهدای مدافع حرم که اغلب سن و سالشان به دختران سردار می‌خورد، قرار می‌گرفت، احساس پدری‌اش بر هر بعد دیگری از شخصیت او غلبه می‌کرد. نگرانی برای زنانی که بعد از همسرشان چکار باید بکنند؟

دختری جوان با فرزندان کوچک یا بی‌فرزند در سنین بیست و چند یا سی و چند ساله همسرش را در حالی از دست می‌دهد که در اوج خوشبختی بوده و کنار بهترین مخلوقات خدا کیف زندگی مشترکش را می‌برده است. هر چند اغلب روزهای کمی کنار هم بودند، اما همان‌مدت کوتاه روح و قلب او را به تسخیر خود در آورده. حالا با رفتن همسرش چه کسی می‌تواند جای او را پر کند؟

اصلا چه کسی همه این سال‌ها حواسش به همسران شهدا بوده؟ با دادن امکانات مادی بنیاد شهید چه زیاد باشد چه کم، جای خالی مرد خانه پر نمی‌شود. چه بسیارند مغزهای کوچک زنگ‌زده‌ای که فکر می‌کنند با دادن این امکانات دیگر همه چیز حل شده و یک زن، دیگر چه از خدا می‌خواهد؟! چه کسی جای همصحبتی شبانه یک همسر را بعد از یک روز خستگی پر می‌کند؟ چه کسی وقتی دل نگران آینده کودکانت هستی می‌تواند دستت را بگیرد و بگوید: خانم! نگران نباش با هم درستش می‌کنیم؟ همه اینها به کنار، زنی که توانسته آنقدر قوت قلب همسرش باشد که او را راهی یک سفر بی‌بازگشت کند و دلش از خانه و کاشانه‌اش قرص و محکم باشد، چرا نباید فرزندان بیشتری مانند خود تربیت کند؟ مگر نه اینکه او نیز در مسیر جهاد در راه خدا قدم برداشته است؟

بگذارید جمله‌ای از حضرت روح الله را یادآوری کنم. وقتی در اوج جنگ یعنی ۲۵ فروردین سال ۱۳۶۱ خطاب به همسران شهدا می‌فرمایند: «یک نصیحت مخلصانه و پدرانه به بانوانی که جوانند و همسرانشان به لقاءالله پیوسته اند می‌نمایم که از ازدواج، این سنت ارزنده الهی سر باز نزنند و با ازدواج خود یادگارهایی چون خود، مقاوم و ارزنده به جای گذارند، و به وسوسه بعضی اشخاص بی‌توجه به صلاح‌ها و فسادها گوش فراندهند و … »

اما بینی و بین الله چند نهاد و مسئول فرهنگی و اجتماعی به این موضوع مهم توجه داشتند؟ چند نفر مثل حاج قاسم عزیز ما با آن همه مشغله حواسش به پشت جبهه هم بوده؟ 

همسر شهید مدافع حرم محمد نریمانی که ازدواج مجدد کرد از واکنش حاج قاسم بعد از فهمیدن این موضوع در خانه‌شان می‌گوید: «حاج قاسم تا مرا دید، سلام و علیک گرمی کرد و آمد داخل. از بچه کوچکی که در آغوشم بود، متوجه شد ازدواج مجدد کرده‌ام. گفت: چرا به من نگفتی ازدواج کردی و بچه‌دار شدید؟ باید وقتی زنگ زدیم می‌گفتی تا هدیه ازدواج و بچه‌ات را می‌آوردم. با پدر مادر شهید هم خیلی گرم سلام و علیک کردند. 

چون برادرم هم بود از من پرسید همسرت کدام است؟ وقتی معرفی کردم، سردار سلیمانی با لبخند گفت: او را شهید کنی چه می‌کنی؟ گفتم: حاجی! خدا بزرگ است. گفتند بچه را بیاور می‌خواهم ببوسم. سفت و محکم می‌بوسید و چند بار بعد با خنده گفت: من عادت دارم بچه هرچه کوچک‌تر باشد محکم‌تر می‌بوسمش.

محمدهادی فرزند شهید، کنارم گوشه‌ای نشسته بود. سردار نگاهش کرد و گفت: آقا محمدهادی ما چرا نمی‌آید جلو؟ محمدهادی برای اولین بار که کسی را ببیند، خیلی غریبی می‌کند، اما سردار گفتند: «پاشو بیا بابا پیش من پاشو بیا بابا.» محمدهادی رفت بغل سردار و تا آخر نشسته بود. 

سپس رو کردند سمت پدر و مادر شهید و حال و احوالشان را پرسیدند. مادر شهید بحث را کشاند به جایی که شروع کرد از من و همسرم تعریف کردن. مادر رو کرد به همسرم و گفت: او مثل محمود پسرم هست و سارا هم عین دخترم می‌ماند. از محمود هم بیشتر دوستش دارم. همدیگر را بغل کردیم و زدیم زیر گریه. سردار گفت: خیلی عالی! خدا برای همدیگر نگهتان دارد. بعد با خوشحالی گفت: «این ظرفیت بالای شما را می‌رساند که اجازه دادید عروستان ازدواج کند و حالا هم با آرامش و خوبی کنارشان هستید.» از آن‌ها خیلی تشکر کرد.

حاج قاسم گفت: بعد از شهادت آقا «محمود» ازدواج شما هم حتی یک جهاد بود. بعد رو کرد به همسرم و گفت: شما چند کار مهم انجام دادی. اول اینکه سنت پیامبر (ص) را انجام دادی، دوم اینکه فرزند شهید را پدری می‌کنی و سوم اینکه دختر ما را سرپرستی می‌کنی. چند بار با کلمه «دخترم» مرا خطاب کردند که بسیار برایم دلنشین بود. قبل از ازدواج من، پدرم از دنیا رفته بود و همیشه آرزو داشتم‌ ای کاش زنده بود و یکبار به خانه‌ام می‌آمد. حالا احساس می‌کردم آن روز پدرم آمده خانه‌ام.»

یادم هست یک بار که پای درد و دل همسر شهیدی نشستم، گذری به این جمله حاج قاسم داشت و گفت: «راست می‌گوید سردار، ازدواج مجدد برای ما یک جهاد است؛ آن هم زیر نگاه سنگین جامعه‌ای که در آن اغلب فکر می‌کنند اگر همسر شهید ازدواج کند، خطایی کرده و یا خیلی برخورد مناسبی با او نمی‌شود. می‌گفت این نگاه اینقدر برای ما سنگین است که علی رغم همه نیازهایمان تنها زندگی کردن را ترجیح می‌دهیم.»

وقتی با خانواده‌هایی که با حاج قاسم دیدار داشته‌اند، صحبت می‌کنم، یکی از نکات مشترک همه این دیدارها جویا شدن وضعیت همسران شهداست. حاج قاسم باید مطمئن می‌شد آنها که مانند دخترانش دوستشان می‌داشت، مشکلی نداشته باشند و یا اگر دارند باید به هر طریقی می‌شد حل شود. 

همسر شهید رضا حاجی‌زاده که زمان شهادت رضا تنها ۲۳ سالش بود با دو فرزند از دیدار با حاج قاسم اینگونه روایت می‌کند: «حاج قاسم میز به میز پای صحبت خانواده‌ها نشستند و دقایقی بعد به میز ما نشستند. ابتدا با پدر و مادر شهید صحبت کردند و بعد نگاهی به من کردند و پرسیدند شما دختر شهید هستید؟ گفتم: نه همسر شهیدم. با تعجب دوباره پرسیدند: شما همسر شهید هستی؟! گفتم: بله. با همان لحن متعجب پرسیدند: بچه هم داری؟ گفتم: بله دو فرزند هم دارم. سردار گفتند: بنشین بنشین می‌خواهم با تو صحبت کنم. از اوضاع و احوالم پرسید و من همه را با اشک جواب دادم. سردار گفت: گریه نکن! گفتم: نمی‌توانم. حاج قاسم رو کردند به مادرشوهرم و گفتند: حاج خانم! هوای دختر ما را داری؟ مادرشوهرم گفت: بله! دوباره عروس خودم شد. سردار با لبخندی گفت: دختر به این ماهی، اگر این کار را نمی‌کردید چه می‌کردید؟ بعد با حالتی گفت: کسانی که به شهادت می‌رسند، اینقدر از شهادتشان ناراحت نمی‌شوم که همسرانشان را می‌بینم، ناراحتم می‌کند. 

حاج قاسم بسیار از ازدواج مجدد همسران شهدا خوشحال می‌شد و تشویق به این کار می‌کرد. هر چند در جامعه برخی‌ها که نمای مذهب هم دارند خیلی برخورد بدی با این همسران می‌کنند. ما می‌دانیم هدفمان درست است، اما توان صحبت‌ها و کنایه‌های مردم را ندارم. خیلی به هم می‌ریزم.» 

جمله آخر را به سردار دل‌ها باید گفت: حالا که شما نیستی چه کسی هوای دخترانتان را خواهد داشت؟

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، در این گزارش می‌خواهیم به زاویه دیگری از شخصیت حاج قاسم بپردازیم. شخصیتی که چند بعدی بود و در هر مواجهه‌ای همان گونه که باید با مخاطبش روبه‌رو می‌شد. مثلا خیلی شنیده‌ایم در میدان کارزار سربازی شجاع بود و در برابر دشمنان کوچک‌ترین ضعفی از خود بروز نمی‌داد. یا شنیده ایم در مقابل نیروهایش پر از عطوفت بود و مقابل فرماندهان تحت امرش بسیار جدی و مقید به رعایت همه ضوابط نظامی. اما در این گزارش می‌خواهیم به بعد پدرانه سردار شهیدمان بنگریم. وقتی مقابل همسران شهدا، خصوصا همسران شهدای مدافع حرم که اغلب سن و سالشان به دختران سردار می‌خورد، قرار می‌گرفت، احساس پدری‌اش بر هر بعد دیگری از شخصیت او غلبه می‌کرد. نگرانی برای زنانی که بعد از همسرشان چکار باید بکنند؟

دختری جوان با فرزندان کوچک یا بی‌فرزند در سنین بیست و چند یا سی و چند ساله همسرش را در حالی از دست می‌دهد که در اوج خوشبختی بوده و کنار بهترین مخلوقات خدا کیف زندگی مشترکش را می‌برده است. هر چند اغلب روزهای کمی کنار هم بودند، اما همان‌مدت کوتاه روح و قلب او را به تسخیر خود در آورده. حالا با رفتن همسرش چه کسی می‌تواند جای او را پر کند؟

اصلا چه کسی همه این سال‌ها حواسش به همسران شهدا بوده؟ با دادن امکانات مادی بنیاد شهید چه زیاد باشد چه کم، جای خالی مرد خانه پر نمی‌شود. چه بسیارند مغزهای کوچک زنگ‌زده‌ای که فکر می‌کنند با دادن این امکانات دیگر همه چیز حل شده و یک زن، دیگر چه از خدا می‌خواهد؟! چه کسی جای همصحبتی شبانه یک همسر را بعد از یک روز خستگی پر می‌کند؟ چه کسی وقتی دل نگران آینده کودکانت هستی می‌تواند دستت را بگیرد و بگوید: خانم! نگران نباش با هم درستش می‌کنیم؟ همه اینها به کنار، زنی که توانسته آنقدر قوت قلب همسرش باشد که او را راهی یک سفر بی‌بازگشت کند و دلش از خانه و کاشانه‌اش قرص و محکم باشد، چرا نباید فرزندان بیشتری مانند خود تربیت کند؟ مگر نه اینکه او نیز در مسیر جهاد در راه خدا قدم برداشته است؟

بگذارید جمله‌ای از حضرت روح الله را یادآوری کنم. وقتی در اوج جنگ یعنی ۲۵ فروردین سال ۱۳۶۱ خطاب به همسران شهدا می‌فرمایند: «یک نصیحت مخلصانه و پدرانه به بانوانی که جوانند و همسرانشان به لقاءالله پیوسته اند می‌نمایم که از ازدواج، این سنت ارزنده الهی سر باز نزنند و با ازدواج خود یادگارهایی چون خود، مقاوم و ارزنده به جای گذارند، و به وسوسه بعضی اشخاص بی‌توجه به صلاح‌ها و فسادها گوش فراندهند و … »

اما بینی و بین الله چند نهاد و مسئول فرهنگی و اجتماعی به این موضوع مهم توجه داشتند؟ چند نفر مثل حاج قاسم عزیز ما با آن همه مشغله حواسش به پشت جبهه هم بوده؟ 

همسر شهید مدافع حرم محمد نریمانی که ازدواج مجدد کرد از واکنش حاج قاسم بعد از فهمیدن این موضوع در خانه‌شان می‌گوید: «حاج قاسم تا مرا دید، سلام و علیک گرمی کرد و آمد داخل. از بچه کوچکی که در آغوشم بود، متوجه شد ازدواج مجدد کرده‌ام. گفت: چرا به من نگفتی ازدواج کردی و بچه‌دار شدید؟ باید وقتی زنگ زدیم می‌گفتی تا هدیه ازدواج و بچه‌ات را می‌آوردم. با پدر مادر شهید هم خیلی گرم سلام و علیک کردند. 

چون برادرم هم بود از من پرسید همسرت کدام است؟ وقتی معرفی کردم، سردار سلیمانی با لبخند گفت: او را شهید کنی چه می‌کنی؟ گفتم: حاجی! خدا بزرگ است. گفتند بچه را بیاور می‌خواهم ببوسم. سفت و محکم می‌بوسید و چند بار بعد با خنده گفت: من عادت دارم بچه هرچه کوچک‌تر باشد محکم‌تر می‌بوسمش.

محمدهادی فرزند شهید، کنارم گوشه‌ای نشسته بود. سردار نگاهش کرد و گفت: آقا محمدهادی ما چرا نمی‌آید جلو؟ محمدهادی برای اولین بار که کسی را ببیند، خیلی غریبی می‌کند، اما سردار گفتند: «پاشو بیا بابا پیش من پاشو بیا بابا.» محمدهادی رفت بغل سردار و تا آخر نشسته بود. 

سپس رو کردند سمت پدر و مادر شهید و حال و احوالشان را پرسیدند. مادر شهید بحث را کشاند به جایی که شروع کرد از من و همسرم تعریف کردن. مادر رو کرد به همسرم و گفت: او مثل محمود پسرم هست و سارا هم عین دخترم می‌ماند. از محمود هم بیشتر دوستش دارم. همدیگر را بغل کردیم و زدیم زیر گریه. سردار گفت: خیلی عالی! خدا برای همدیگر نگهتان دارد. بعد با خوشحالی گفت: «این ظرفیت بالای شما را می‌رساند که اجازه دادید عروستان ازدواج کند و حالا هم با آرامش و خوبی کنارشان هستید.» از آن‌ها خیلی تشکر کرد.

حاج قاسم گفت: بعد از شهادت آقا «محمود» ازدواج شما هم حتی یک جهاد بود. بعد رو کرد به همسرم و گفت: شما چند کار مهم انجام دادی. اول اینکه سنت پیامبر (ص) را انجام دادی، دوم اینکه فرزند شهید را پدری می‌کنی و سوم اینکه دختر ما را سرپرستی می‌کنی. چند بار با کلمه «دخترم» مرا خطاب کردند که بسیار برایم دلنشین بود. قبل از ازدواج من، پدرم از دنیا رفته بود و همیشه آرزو داشتم‌ ای کاش زنده بود و یکبار به خانه‌ام می‌آمد. حالا احساس می‌کردم آن روز پدرم آمده خانه‌ام.»

یادم هست یک بار که پای درد و دل همسر شهیدی نشستم، گذری به این جمله حاج قاسم داشت و گفت: «راست می‌گوید سردار، ازدواج مجدد برای ما یک جهاد است؛ آن هم زیر نگاه سنگین جامعه‌ای که در آن اغلب فکر می‌کنند اگر همسر شهید ازدواج کند، خطایی کرده و یا خیلی برخورد مناسبی با او نمی‌شود. می‌گفت این نگاه اینقدر برای ما سنگین است که علی رغم همه نیازهایمان تنها زندگی کردن را ترجیح می‌دهیم.»

وقتی با خانواده‌هایی که با حاج قاسم دیدار داشته‌اند، صحبت می‌کنم، یکی از نکات مشترک همه این دیدارها جویا شدن وضعیت همسران شهداست. حاج قاسم باید مطمئن می‌شد آنها که مانند دخترانش دوستشان می‌داشت، مشکلی نداشته باشند و یا اگر دارند باید به هر طریقی می‌شد حل شود. 

همسر شهید رضا حاجی‌زاده که زمان شهادت رضا تنها ۲۳ سالش بود با دو فرزند از دیدار با حاج قاسم اینگونه روایت می‌کند: «حاج قاسم میز به میز پای صحبت خانواده‌ها نشستند و دقایقی بعد به میز ما نشستند. ابتدا با پدر و مادر شهید صحبت کردند و بعد نگاهی به من کردند و پرسیدند شما دختر شهید هستید؟ گفتم: نه همسر شهیدم. با تعجب دوباره پرسیدند: شما همسر شهید هستی؟! گفتم: بله. با همان لحن متعجب پرسیدند: بچه هم داری؟ گفتم: بله دو فرزند هم دارم. سردار گفتند: بنشین بنشین می‌خواهم با تو صحبت کنم. از اوضاع و احوالم پرسید و من همه را با اشک جواب دادم. سردار گفت: گریه نکن! گفتم: نمی‌توانم. حاج قاسم رو کردند به مادرشوهرم و گفتند: حاج خانم! هوای دختر ما را داری؟ مادرشوهرم گفت: بله! دوباره عروس خودم شد. سردار با لبخندی گفت: دختر به این ماهی، اگر این کار را نمی‌کردید چه می‌کردید؟ بعد با حالتی گفت: کسانی که به شهادت می‌رسند، اینقدر از شهادتشان ناراحت نمی‌شوم که همسرانشان را می‌بینم، ناراحتم می‌کند. 

حاج قاسم بسیار از ازدواج مجدد همسران شهدا خوشحال می‌شد و تشویق به این کار می‌کرد. هر چند در جامعه برخی‌ها که نمای مذهب هم دارند خیلی برخورد بدی با این همسران می‌کنند. ما می‌دانیم هدفمان درست است، اما توان صحبت‌ها و کنایه‌های مردم را ندارم. خیلی به هم می‌ریزم.» 

جمله آخر را به سردار دل‌ها باید گفت: حالا که شما نیستی چه کسی هوای دخترانتان را خواهد داشت؟



منبع خبر

خوشحالی «حاج‌قاسم» از ازدواج مجدد همسران شهدا بیشتر بخوانید »

چرا «حاج قاسم» لباس مهندسان پرواز را پوشید؟

«متولد مارس» در پویش کتاب خوب برای حاج قاسم



کتاب متولد مارس - شهید حاج قاسم سلیمانی - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس. کتاب «متولد مارس»، خاطرات دوستان، هم‌رزمان و نزدیکانِ حاج قاسم سلیمانی است که به اهتمام علی اکبری مزدآبادی تدوین شده و در انتشارات یازهرا (س) منتشر شده است. این خاطرات تجمیع‌شده، از تحولات سوریه و عراق آغاز شده و تا شهادت حاج قاسم ادامه پیدا می‌کند.

مطالب این کتاب، جدید و بیانگر نکاتی است که خلق و خوی این شهید بزرگوار را به تصویر می‌کشد. ضمن اینکه تصاویر متنوع و عکس‌های جدید و دیده‌نشده از سردار که به‌صورت چهار رنگ در کادر چیده شده، ضمیمه مطالب شده است.

ژنرال محبوب، شاید بهترین وصف برای شخصیت اصلی این کتاب باشد که برای ما مصداق رُحَماءُ بَینَهُم و اَشِّداءُ عَلَی الکُفّار است.

«متولد مارس» ابعاد پنهانی شهید سلیمانی را در مواجهه با مردم عادی و غیرنظامی بیان می‌کند و به نوعی، چهره‌ای برون‌جنگی از سردار ارائه می‌دهد؛ مردی که چهل سال تمام در معرکه جنگ، لباس رزم پوشید و مجال این را نیافت که به گفته خودش: «به زراعت و صناعت میراث پدری برگردد». فقط جنگید و بذر صلح را در اقصا نقاط جهان کاشت.

متولد مارس در سه فصل نوشته شده است که فصل اول آن، خاطرات مبارزات او در سوریه است. نویسنده در این فصل با گردآوری خاطراتی از شخصیت‌هایی برجسته همچون سیدحسن نصرالله، حسین امیرعبداللهیان، امیر اسداللهی، عبدالله عراقی و چند تن از محافظان او، کوشیده تا نقش و منش سردار را در پشت جبهه‌های سوریه به تصویر بکشد. در این فصل، «یک روایت ابلهانه» به روایتگری مک کریستال، فرمانده سابق عملیات‌های ویژه آمریکا در عراق، بیان شده است که روایتی است از نقشه تروری که برای سردار طراحی شده بود.

فصل دوم اختصاص به روایت‌هایی بکری دارد که در دیدارهای خاص رخ داده است؛ مانند دیدار سردار و امام‌خامنه‌ای و حضورشان در مراسم نامزدی یک فرزند شهید، خواب سیدحسن نصرالله برای قبض روح سردار سلیمانی و عکس دسته‌جمعی با پرستاران بیمارستان.

حتماً این صحبت سردار را که مکرراً در رسانه‌ها بازنشر شده، شنیده‌اید: «شهدا پیش از اینکه شهید شوند، شهید بوده‌اند.» فصل آخر این کتاب به شما ثابت خواهد کرد که سپهبد قاسم سلیمانی، مانند تمام هم‌رزمانش، شهید بود، پیش از آنکه به شهادت برسد، پس فصل آخر متولد مارس را به آرامی بخوانید.

در مقدمه کتاب این‌طور آمده است: مارس را هم «روح جنگ» دانسته‌اند و هم «محافظ صلح». مارس نماینده همه باورهای آدمیانِ کهن بود درباره «جنگ و صلح». محبوب‌ترین و نام‌آورترین نظامیان تاریخ، آنانی بوده‌اند که برای «صلح» شمشیر می‌زدند؛ و حاج قاسم سلیمانی، در ماه «مارس» متولد شد.

مرکز رسانه‌ای شیرازه با همکاری کتابشهر ایران، به مناسبت اولین سالگرد شهادت سپهبد قاسم سلیمانی، پویش «کتاب خوب برای حاج قاسم» را راه‌اندازی کرده اند و کتاب‌های مفید درباره شهید سلیمانی را معرفی خواهند کرد.

علاقه‌مندان برای تهیه این کتاب می‌توانند به کتابفروشی‌های معتبر در سراسر کشور مراجعه کنند، یا از طریق سایت کتابیکا به آدرس ketabika.com یا از طریق فروشگاه‌های کتابشهر ایران آن‌ها را خریداری نمایند. همچنین می‌توانند برای دریافت کتاب، عدد ۱۳ را به ۵۰۰۰۵۴۶۰ پیامک کنند.



منبع خبر

«متولد مارس» در پویش کتاب خوب برای حاج قاسم بیشتر بخوانید »

توصیه جالب «حاج قاسم» درباره عکس شهدا

توصیه جالب «حاج قاسم» درباره عکس شهدا



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سپهبد شهید قاسم سلیمانی متولد سال ۱۳۳۵ در شهرستان رابُر است. او از سال ۱۳۷۶ و با حکم مقام معظم رهبری فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را برعهده گرفت. نظامیان تروریست آمریکایی بامداد ۱۳ دی ماه سال گذشته در اقدامی تروریستی، سردار قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس معاون سابق رئیس سازمان الحشد الشعبی عراق را به همراه چند نفر از رزمندگان مقاومت هنگام خروج از فرودگاه بغداد به شهادت رساندند. حاج قاسم که در قلب های بسیاری از مردم آزاده جهان نفوذ کرده است، به نام سردار دل ها و سید الشهدای مقاومت نیز معروف است. قسمتی از خاطرات شفاهی حاج قاسم درباره عظمت و مقام بالای شهدا در ادامه می‌آید:

من هیچ وقت مانع گریه مادر شهید و پدر شهید نه تنها نمی شوم بلکه توصیه دارم. در روستای خودم مادر شهیدی خیلی زیبا مویه می کند. با آن عبارت زیبا رودم رودم رودم من با این جان می گرفتم. اعتقاد دارم باید این صدا تا وقتی او حیات دارد در گوش ما باشد این اشک و این غصه برای ما قیمت دارد، سرمایه است. ما باید داخل خانه های مان، داخل محیط کارمان یک عکس شهید داشته باشیم. من معتقد هستم هر ایرانی باید در خانه خود یک عکس شهید داشته باشد.

ما نباید راه نور را ببندیم. ما باید پرده ها را بکشیم. باید باز کنیم. این نور بتابد به داخل خانه‌های های ما. این حس تعلق به شهید نباید در یک مجموعه مختصر و مشخصی به عنوان خانواده شهید بماند. هر ایرانی باید در خانه خودش یک عکس شهید داشته باشد. چرا شهدای ما مثل امامزاده ها هستند؟ اینها مثل یک شیء نورانی اند که وصل به منبع نور هستند. مثل یک مدار مغناطیسی که به یک مدار عظیم تر از خودش وصل شده است. شهدای ما معصوم نیستند اما اتصال کامل و انتصاب کامل به معصوم دارند. مرکز توسلند. مرکز توجه اند.

بیشتر بخوانیم:

«قاسم» هنوز زنده است… /۱

بگردم دور «اسمت» حاج قاسم

«قاسم» هنوز زنده است… /۲

آیا «حاج قاسم» موافق «برجام» بود؟

«قاسم» هنوز زنده است… / ۳

ترس حاج قاسم از آدم‌های دولت!

«قاسم» هنوز زنده است… / ۴

چرا «حاج قاسم» لباس مهندسان پرواز را پوشید؟

«قاسم» هنوز زنده است… / ۵

«حاج قاسم» چگونه زیر آن حجم آتش زنده ماند؟!

«قاسم» هنوز زنده است… / ۶

در تماس تلفنی «حاج قاسم» و مسعود بارزانی چه گذشت؟

«قاسم» هنوز زنده است… / ۷

عکس «حاج قاسم» روی پیراهن زن فمینیست!

«قاسم» هنوز زنده است… / ۸

بعد از خواندن این کتاب، به روح «حاج قاسم» درود بفرستی

«قاسم» هنوز زنده است… / ۹

حاج قاسم؛ مهمان سرزده مراسم خواستگاری!

«قاسم» هنوز زنده است… / ۱۰

آیا مادر شهید هاشمی برای «حاج قاسم» هم پارتی‌بازی کرد؟

«قاسم» هنوز زنده است… / ۱۱

گفتگوی تلفنی «حاج قاسم» روی خط شبکه ۳

«قاسم» هنوز زنده است… / ۱۲

حاج قاسم؛ حرفت را گوش ندادیم و چوبش را هم خوردیم!

«قاسم» هنوز زنده است… / ۱۳

حضور سرزده رهبر و حاج قاسم در مراسم بله‌برون

«قاسم» هنوز زنده است… / ۱۴

دستور «حاج قاسم» برای اجاره خانه در سوریه!

اگر سوال کنی از این جمع که قبر پدر بزرگ شما کجاست بخش اعظم شان نمی دانند یا در طول سال سر قبرش نمی روند. نه زائری و نه ذاکری اما شهدا می دانند. چرا پدر تلاش می‌کند نزدیک قبر پسر شهیدش دفنش کنند؟ زیرا پدر می‌خواهد به پسر تقرب پیدا کند. پسر به نقطه ای رسیده که پدر که تربیت کننده او و آورنده او بود، به او تقرب پیدا می‌کند. بنیاد شهید وقتی بخواهد به پدر و مادر شهدا امتیاز دهد، اجازه می دهد نزدیک قبور شهدا دفنشان کنند. این مقام شهید خیلی مهم است. شما هر که باشی، سرلشکر یا فرمانده؛ تا شهید نشوی آنجا جایت نمی دهند.

منبع: تسنیم



منبع خبر

توصیه جالب «حاج قاسم» درباره عکس شهدا بیشتر بخوانید »

شیرین‌ترین خاطره «آهنگران» از «حاج قاسم»

شب شعر «سردار دل‌ها» برپا می‌شود



شیرین‌ترین خاطره «آهنگران» از شهید قاسم سلیمانی/ حال متفاوت سردار دل‌ها در كنار ضریح حضرت رقیه (س)

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ۱۳ دی‌ماه اولین سالروز شهادت سردار سیلمانی است؛ شاعران در فراق سردار دلها سروده‌های زیادی داشته و به مقام شامخ آن شهید بزرگوار عرض ادب کردند.

به همین مناسبت، در سالروز شهادت سردار سلیمانی نشست ادبی «سردار دلها» در فرهنگ سرای رسانه برگزار می‌شود. .

این برنامه به همت کانون ادبی جامی و با مشارکت انجمن ادبی جامی و فرهنگ سرای رسانه برگزار می‌شود. 

این مراسم شب شعر روز شنبه ۱۳ دی ماه از ساعت ۱۶ تا ۱۸ در فرهنگ‌سرای رسانه برگزار می‌شود اما به دلیل رعایت نکات بهداشتی و دوری از تجمعات، این شب شعر از طریق صفحه اینستاگرامی فرهنگسرا به صورت زنده پخش می‌شود.   



منبع خبر

شب شعر «سردار دل‌ها» برپا می‌شود بیشتر بخوانید »