خاطرات قاسم سلیمانی

مهمان ویژه خانه «ابومهدی المهندس» که بود؟ +‌ عکس

مهمان ویژه خانه «ابومهدی المهندس» که بود؟ +‌ عکس



یادداشت ابومهدی المهندس بر کتاب صباح - فاطمه دوستکامی - کراپ‌شده

گروه جهاد و مقاومت مشرق – کتاب صباح،‌ حاصل تلاش ۱۰ ساله راوی این کتاب،‌ خانم صباح وطن‌خواه و نویسنده‌اش،‌ خانم فاطمه دوست‌کامی است. این کتاب که بیانگر تلاش‌های جهادی خانم وطن‌خواه در دوران مقاومت در شهر خرمشهر است را انتشارات سوره مهر منتشر کرده است.

خانم دوستکامی درباره اتفاق بی‌نظیری که برای خود و کتابشان رخ داده می‌گوید: فردای روز شهادت حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس بود که تصمیم گرفتیم با تعدادی از دوستانمان به منزل شهید ابومهدی برویم و با خانواده‌شان دیداری داشته باشیم. من همراه با خانم سیده اعظم حسینی، ‌نویسنده کتاب «دا»، خانم دکتر لباف و همسر شهید حسن طهرانی مقدم به این دیدار رفتم.

صبح، حدود ساعت ۱۰ بود که ما خدمت خانواده شهید رسیدیم. از قبل با این بزرگواران شناختی نداشتم و اولین باری بود که می‌دیدمشان. بر حسب عادت، دو تا از کتاب‌هایم که «سرباز کوچک امام» و «صباح» بود را با خودم برده بودم تا تقدیم خانواده شهید کنم.

وارد خانه شدیم و دختر دوم شهید ابومهدی، یُسرا خانم به استقبال ما آمدند. من کتاب را تقدیم کردم. متوجه شدم از دیدن کتاب جا خوردند. نگاهشان روی کتاب سنگین شد و چند لحظه‌ای مکث کردند. چیزی نگفتند و داخل خانه آمدند.

چند لحظه که از نشستن‌مان می‌گذشت،‌ دیدم که دو تا خواهر باز به هم نگاه می‌کنند و نگاهی هم به کتاب داشتند. یکی از آن ها پرسید: ماجرای این کتاب چیه؟

خانم شهید طهرانی مقدم به من اشاره کردند و فرمودند: ‌ایشان نویسنده کتاب صباح هستند…

این را که گفتند، دیدم دو خواهر سمت خواهر کوچکشان رفتند که خواب بود. بیدارش کردند و گفتند: بلندشو! بابا برایت مهمان فرستاده. دیشب آنقدر به خاطر این کتاب گریه کردی و حالا ‌بابا برایت مهمان فرستاده!

تصاویری از کتاب صباح و حضورشان در مقاومت خرمشهر

ما متوجه ماجرا نبودیم. وقتی کوثر خانم از خواب بلند شد دیدیم کتی تنش کرده که بعدا متوجه شدم کت ابومهدی است. کتاب صباح را هم در آغوشش گرفته بود.

در این فاصله خواهرش تعریف کرد و گفت:‌ دیشب کوثر خیلی بی‌تابی کرده و بی‌قرار پدر بود. حدود ساعت ۴ – ۵ صبح کت بابا را پوشید و کتابی که از طرف پدر بهش هدیه شده بوده را بغل کرده تا آرام شده و توانست بخوابد.

چند دقیقه گذشت و کوثر خانم تشریف آوردند و کتاب هم دستشان بود. به گرمی از من استقبال کردند و کنارم نشستند. خیلی متاثر بودند و به پهنای صورت اشک می‌ریختند.

درباره این کتاب بیشتر بخوانید:

چند دقیقه با کتاب «صباح»؛ / ۶۵

جان دادن پای چتر منورهای عراقی! + عکس

مراقب باشیم «صباح» گم نشود! + عکس

فاطمه دوست‌کامی در نشست دورهمی نویسندگان دفاع مقدس؛

کار با راویِ «آقا» راحت‌تر است!

شهادت ۲نفر در بمباران مدرسه خالی

فوزیه، لب به هندوانه نزد !

کوثر خانم گفت: این کتاب شما را پدر من در آخرین دیدار ما به من هدیه دادند. من تازه ازدواج کرده بودم و برای مراسم عقدم، ‌پدر به تهران آمده بودند و یادداشتی هم در کتاب برای من نوشتند. اولش به من تاکید کردند که حتما این کتاب را بخوان و باید راجع به آن با هم حرف بزنیم و بحث کنیم. ولی من چون بحث ازدواجم پیش آمد نتونستم آن را بخوانم. دیشب این کتاب را روی میز دیدم و با دیدنش داغم تازه شد که چرا به توصیه پدر گوش ندادم تا بخوانم و راجع به آن با پدر صحبت کنم. همین که با پدر نجوا می کردم،‌ خوابم برد.

کوثر خانم صفحه اول کتاب را باز کرد و دیدم شهید ابومهدی المهندس یادداشت بسیار مفصلی نوشته است که به زبان عربی بود. کتاب را به دخترشان تقدیم کرده بودند و توصیه کرده بودند که این کتاب را بخواند.

از کتاب عکس گرفتم و در این مدت هم ارتباط ما با خانواده شهید ابومهدی المهندس حفظ شده و برای من برکت داشته است. برای خودم هم یک علقه درونی نسبت به شناخت این شهید بزرگوار پیش آمده است. برای من جالب بود که یک ژنرال نظامی چگونه تا این حد به مباحث فرهنگی توجه می‌کند.

ما آن روز مفصل در خانه شهید بودیم و تلویزیون هم تصاویر تشییع پیکر شهید ابومهدی در نجف را نشان می‌داد و خانواده شهید کاملا با معنویت و صبور بودند و مرتب خدا را شکر می‌کردند به خاطر لیاقت شهادت پدرشان. می‌گفتند خدا را شکر می‌کنیم که پدرمان در زمان ولایت حضرت آقا و با یقین کامل به ایشان به شهادت رسید. خدا را شاکریم که پدرمان همراه با حاج قاسم شهید شد چرا که نبود «عمو قاسم» را تحمل نمی‌کرد.

می‌گفتند وقتی اتفاقی می‌افتاد و در دیدار پدرم با حاج قاسم تاخیر می شد، پدر قویِ ما بی اندازه بی‌تاب می شد.

وقتی که یادداشت شهید را روی کتابم دیدم، ‌واقعا برای من خیلی پیام داشت و می‌دانستم برای همه همکارانم در این حوزه هم کلی پیام دارد.

متن عربی و ترجمه فارسی این پیام چنین است:

بسم الله الرحمن الرحیم

الی عزیزتی الحبیبة کوثر(انا اعطیناک الکوثر)

و هی فی ایامها الاولی لعقدها الذی ارجو الله سبحانه و تعالی ان یکون مقدمة لزواج مبارک، و لتشکیل عائلة طیبة و مؤمنة… الیک ایتها العزیزة اهدی قصة “صباح” هذه البنت المجاهدة الصابرة و المبارکة عسی ان تکون لک قدوة و تجربة.

اسأل الله لک العمر المدید و التوفیق فی حیاتک السعیدة ان شاء الله

ابوک جمال(ابو کوثر) ١٩/٩/٢٠١٩

***

به نام خداوند بخشنده مهربان

به عزیزم… عشقم کوثر(وما کوثر را به تو عطا کردیم)

که تنها چند روز از پیوند عقدش می‌گذرد؛ از خداوند عزوجل می‌خواهم که این عقد، مقدمه ازدواجی مبارک و تشکیل خانواده ای صالح و مومن باشد…

روایت “صباح” این دختر مجاهد و صبور و مبارک را به تو عزیز دلم تقدیم می‌کنم و امیدوارم که او برای تو اسوه و تجربه باشد…

برایت طول عمر و توفیق را در زندگی سعادتمندانه‌ات آرزو می‌کنم ان‌شاالله…

پدرت جمال (ابوکوثر)۲۸ شهریورماه ۱۳۹۸

تصاویری از کتاب صباح و حضورشان در مقاومت خرمشهر



منبع خبر

مهمان ویژه خانه «ابومهدی المهندس» که بود؟ +‌ عکس بیشتر بخوانید »

خبر شهادت حسین را از تلویزیون شنیدم

خبر شهادت حسین را از تلویزیون شنیدم



آخرین دیدار/خبر شهادت حسین را از تلویزیون شنیدم

 به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از
مشرق، حسین پورجعفری را همه وقتی شناختند که دیگر در میان ما نبود. نزدیک‌ترین فرد به حاج قاسم سلیمانی که سال‌ها دستیار ویژه و محرم اسرارش بود و به بیشترین نقش را در موفقیت‌های فرمانده شهید نیروی قدس داشت؛ اهل کرمان و از نیروهای سابق لشکر۴۱ ثارالله که خود حاج قاسم فرماندهی‌اش را در زمان جنگ برعهده داشت.

حسین پورجعفری به همراه حاج قاسم، ابومهدی و همراهانشان در جریان حمله تروریستی ارتش آمریکا به کاروان آنها در فرودگاه بغداد به شهادت رسید و در کنار فرمانده خود در گلزار شهدای کرمان به خاک سپرده شد.

نزدیکی این دو شهید به هم به قدری بود که سردار سلیمانی در آخرین جملات وصیتنامه‌اش درباره این دوست و یار قدیمی خود اینگونه می‌نویسد: «نمی‌توانم از حسین پورجعفری نام نبرم که خیرخواهانه و برادرانه مرا مثل فرزندی کمک می‌کرد و مثل برادرانم دوستش داشتم. از خانواده ایشان و همه برادران رزمنده و مجاهدم که به زحمت انداختمشان عذرخواهی می‌کنم.»

در گفتگوی کوتاهی با همسر شهید حسین پورجعفری به برخی خصوصیات ایشان و نحوه همکاری‌اش با سردار سلیمانی و نیز آخرین دیدار با او پرداختیم که متن آن را در ادامه می‌خوانید:

سردار قاسم سلیمانی , شهید سپهبد قاسم سلیمانی , سپاه قدس | نیروی قدس , اخبار نظامی | اخبار دفاعی ,

*شما چه زمانی با شهید پورجعفری آشنا شدید و چند فرزند دارید؟

شهریور سال ۱۳۶۱ زندگی مشترک من با حسین پورجعفری آغاز شد. بعد از یک ماه از زندگی مشترک، حسین آقا  به عنوان بسیجی عازم جبهه شد و در عملیات والفجر مقدماتی شرکت کرد و بعد از ۴ ماه به مرخصی آمد.

بعد از تولد اولین فرزندمان دوباره به جبهه رفت و در سال ۱۳۶۴ از ناحیه کمر مجروح شد طوری که به نظر رسیده بود که ایشان به شهادت رسیده است ولی داخل سردخانه با تکان دادن دستش متوجه می‌شوند که زنده است و به یکی از بیمارستان‌های شیراز منتقل می‌شود.

ماحصل زندگی مشترک ما ۴ فرزند است ۲ پسر و ۲ دختر.

*همکاری شهید پورجعفری با حاج قاسم از کجا شکل گرفت و چقدر شما از میزان فعالیت آنها اطلاع داشتید؟

شهید پورجعفری از سال ۶۲ همراه حاج قاسم بود و از سال ۷۶ که سردار سلیمانی به فرماندهی نیروی قدس منصوب شدند، در دومین سفر به کرمان، شهید پور جعفری با ایشان همراه شد.

سردار قاسم سلیمانی , شهید سپهبد قاسم سلیمانی , سپاه قدس | نیروی قدس , اخبار نظامی | اخبار دفاعی ,

من آن موقع سه فرزند داشتم که هر سه در حال تحصیل بودند. ما در کرمان زندگی می‌کردیم و دار قالی داشتیم و با همان حقوق کم و در آمد دار قالی من و حسین به مکه و سوریه رفتیم.

زندگی سختی را تحمل می‌کردیم و بخاطر شرایط کاری حسین هم مجبور شدیم به تهران بیاییم. در تهران هم با توجه به شرایط کاری حسین، بزرگ کردن بچه‌ها در نبود او خیلی سخت بود ولی با همه اینها من خیلی دوستش داشتم.

یادم هست یک ماه قبل از شهادت، یک روز حسین در محل کار کمرش درد می‌گیرد و به بیمارستان منتقل می‌شود و خود حاج قاسم شخصا در بیمارستان همراهش بود. حاج قاسم با من تماس گرفت و اطلاع داد. وقتی که من به بیمارستان رفتم دیگر مرخص شده بود و فردای آن شب هم حاج قاسم با همسرش برای عیادت حسین به خانه ما آمدند. حاج قاسم خیلی حسین را دوست داشت.

* کدام ویژگی شهید پور جعفری بیشتر در خاطر شما مانده است؟

حسین انسان بسیار آرام و کم حرفی بود و سعی می‌کرد بیشتر گوش کند تا سخنی بگوید و فقط لبخند می‌زد.

 اگر کسی از او کمک می‌خواست، قول الکی نمی‌داد و فقط می‌گفت به امید خدا و در بعضی مواقع هم با حاج قاسم مشورت می‌کرد.

بخاطر نوع کاری که داشت، هیچگاه از سفرها و ماموریت هایش به ما چیزی نمی‌گفت. من همیشه می‌گفتم اگر یک روز بازنشسته شدی حتما باید یک مسافرت برویم.

سردار قاسم سلیمانی , شهید سپهبد قاسم سلیمانی , سپاه قدس | نیروی قدس , اخبار نظامی | اخبار دفاعی ,

* آخرین دیدار شما با شهید پور جعفری چگونه رقم خورد؟

چند روز قبل از شهادتش، روز چهارشنبه به کرمان رفتیم و رفت سر مزار پدر و مادرش. علی‌رغم اینکه توقع داشتیم تا جمعه بمانیم، پنجشنبه به تهران برگشتیم. معمولا سفرهایش طولانی بود. اما این سفر آخرش با همه سفرهایش فرق داشت.

جمعه دور هم جمع شدیم و به بچه ها هدیه‌ای داد. شنبه دیر وقت از سرکار برگشت و به من گفت خیلی دوست دارم فرزندان و نوه‌هایم را ببینم. یک شنبه رفت قم. با اینکه چیزی در مورد ماموریت‌هایش به ما نمی‌گفت، ولی معلوم بود که می‌خواهد به یک سفر مهمی برود. دوشنبه سفرش لغو شد. صبح روز سه شنبه قبل از رفتن، از زیر قرآن ردش کردم.

 نزدیک ظهر تماس گرفت و گفت: «ناهار داریم بیام خونه؟» منم گفتم بله. سفرش به بعد از ظهر همان روز موکول شده بود. مدتی بود که کمرش درد می‌کرد و غذایش را روی میز می‌خورد. عادت داشت ظرف غذا و میوه را خودش بشوید و در کار خانه هم خیلی به من کمک می‌کرد. ساعت ۲:۳۰ بعدازظهر دوباره از زیر قرآن ردش کردم و برای آخرین بار نگاه عمیقی به من کرد و رفت.

 همان شب با من تماس گرفت و از احوال خودش برایم گفت. همیشه به من می‌گفت نپرس کجا هستم. فقط گفت جای اول هستم و خداحافظی کردیم.

 پنج شنبه هم دوباره زنگ زد و باز هم احوال ما را پرسید و گفت از جای اول می‌روم به جای دوم. بعد از شهادت ما متوجه شدیم که جای اول سوریه بود و جای دوم عراق. این آخرین مکالمه ما بود.

سردار قاسم سلیمانی , شهید سپهبد قاسم سلیمانی , سپاه قدس | نیروی قدس , اخبار نظامی | اخبار دفاعی ,

* چطور خبر شهادت ایشان را شنیدید؟

شب جمعه بود. خیلی بی تاب بودم و از نگرانی خوابم نمی‌برد. زیارت عاشورا  می‌خواندم و صلوات می‌فرستادم. انگار به من الهام شده بود که قرار است اتفاقی بیفتد.

بعد از نماز صبح دیدم گوشی پسرم زنگ خورد و برای صحبت رفت به سمت تراس. بعد که برگشت، هراسان گفت: تلویزیون را روشن کنید. وقتی تلویزیون را روشن کردم دیدم عکس حاج قاسم روی صفحه تلویزیون است. آنجا متوجه شدم حسین هم شهید شده است.

این اواخر به من می‌گفت ما طوری شهید می‌شویم که اثری از ما باقی نمی‌ماند.

 به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از
مشرق، حسین پورجعفری را همه وقتی شناختند که دیگر در میان ما نبود. نزدیک‌ترین فرد به حاج قاسم سلیمانی که سال‌ها دستیار ویژه و محرم اسرارش بود و به بیشترین نقش را در موفقیت‌های فرمانده شهید نیروی قدس داشت؛ اهل کرمان و از نیروهای سابق لشکر۴۱ ثارالله که خود حاج قاسم فرماندهی‌اش را در زمان جنگ برعهده داشت.

حسین پورجعفری به همراه حاج قاسم، ابومهدی و همراهانشان در جریان حمله تروریستی ارتش آمریکا به کاروان آنها در فرودگاه بغداد به شهادت رسید و در کنار فرمانده خود در گلزار شهدای کرمان به خاک سپرده شد.

نزدیکی این دو شهید به هم به قدری بود که سردار سلیمانی در آخرین جملات وصیتنامه‌اش درباره این دوست و یار قدیمی خود اینگونه می‌نویسد: «نمی‌توانم از حسین پورجعفری نام نبرم که خیرخواهانه و برادرانه مرا مثل فرزندی کمک می‌کرد و مثل برادرانم دوستش داشتم. از خانواده ایشان و همه برادران رزمنده و مجاهدم که به زحمت انداختمشان عذرخواهی می‌کنم.»

در گفتگوی کوتاهی با همسر شهید حسین پورجعفری به برخی خصوصیات ایشان و نحوه همکاری‌اش با سردار سلیمانی و نیز آخرین دیدار با او پرداختیم که متن آن را در ادامه می‌خوانید:

سردار قاسم سلیمانی , شهید سپهبد قاسم سلیمانی , سپاه قدس | نیروی قدس , اخبار نظامی | اخبار دفاعی ,

*شما چه زمانی با شهید پورجعفری آشنا شدید و چند فرزند دارید؟

شهریور سال ۱۳۶۱ زندگی مشترک من با حسین پورجعفری آغاز شد. بعد از یک ماه از زندگی مشترک، حسین آقا  به عنوان بسیجی عازم جبهه شد و در عملیات والفجر مقدماتی شرکت کرد و بعد از ۴ ماه به مرخصی آمد.

بعد از تولد اولین فرزندمان دوباره به جبهه رفت و در سال ۱۳۶۴ از ناحیه کمر مجروح شد طوری که به نظر رسیده بود که ایشان به شهادت رسیده است ولی داخل سردخانه با تکان دادن دستش متوجه می‌شوند که زنده است و به یکی از بیمارستان‌های شیراز منتقل می‌شود.

ماحصل زندگی مشترک ما ۴ فرزند است ۲ پسر و ۲ دختر.

*همکاری شهید پورجعفری با حاج قاسم از کجا شکل گرفت و چقدر شما از میزان فعالیت آنها اطلاع داشتید؟

شهید پورجعفری از سال ۶۲ همراه حاج قاسم بود و از سال ۷۶ که سردار سلیمانی به فرماندهی نیروی قدس منصوب شدند، در دومین سفر به کرمان، شهید پور جعفری با ایشان همراه شد.

سردار قاسم سلیمانی , شهید سپهبد قاسم سلیمانی , سپاه قدس | نیروی قدس , اخبار نظامی | اخبار دفاعی ,

من آن موقع سه فرزند داشتم که هر سه در حال تحصیل بودند. ما در کرمان زندگی می‌کردیم و دار قالی داشتیم و با همان حقوق کم و در آمد دار قالی من و حسین به مکه و سوریه رفتیم.

زندگی سختی را تحمل می‌کردیم و بخاطر شرایط کاری حسین هم مجبور شدیم به تهران بیاییم. در تهران هم با توجه به شرایط کاری حسین، بزرگ کردن بچه‌ها در نبود او خیلی سخت بود ولی با همه اینها من خیلی دوستش داشتم.

یادم هست یک ماه قبل از شهادت، یک روز حسین در محل کار کمرش درد می‌گیرد و به بیمارستان منتقل می‌شود و خود حاج قاسم شخصا در بیمارستان همراهش بود. حاج قاسم با من تماس گرفت و اطلاع داد. وقتی که من به بیمارستان رفتم دیگر مرخص شده بود و فردای آن شب هم حاج قاسم با همسرش برای عیادت حسین به خانه ما آمدند. حاج قاسم خیلی حسین را دوست داشت.

* کدام ویژگی شهید پور جعفری بیشتر در خاطر شما مانده است؟

حسین انسان بسیار آرام و کم حرفی بود و سعی می‌کرد بیشتر گوش کند تا سخنی بگوید و فقط لبخند می‌زد.

 اگر کسی از او کمک می‌خواست، قول الکی نمی‌داد و فقط می‌گفت به امید خدا و در بعضی مواقع هم با حاج قاسم مشورت می‌کرد.

بخاطر نوع کاری که داشت، هیچگاه از سفرها و ماموریت هایش به ما چیزی نمی‌گفت. من همیشه می‌گفتم اگر یک روز بازنشسته شدی حتما باید یک مسافرت برویم.

سردار قاسم سلیمانی , شهید سپهبد قاسم سلیمانی , سپاه قدس | نیروی قدس , اخبار نظامی | اخبار دفاعی ,

* آخرین دیدار شما با شهید پور جعفری چگونه رقم خورد؟

چند روز قبل از شهادتش، روز چهارشنبه به کرمان رفتیم و رفت سر مزار پدر و مادرش. علی‌رغم اینکه توقع داشتیم تا جمعه بمانیم، پنجشنبه به تهران برگشتیم. معمولا سفرهایش طولانی بود. اما این سفر آخرش با همه سفرهایش فرق داشت.

جمعه دور هم جمع شدیم و به بچه ها هدیه‌ای داد. شنبه دیر وقت از سرکار برگشت و به من گفت خیلی دوست دارم فرزندان و نوه‌هایم را ببینم. یک شنبه رفت قم. با اینکه چیزی در مورد ماموریت‌هایش به ما نمی‌گفت، ولی معلوم بود که می‌خواهد به یک سفر مهمی برود. دوشنبه سفرش لغو شد. صبح روز سه شنبه قبل از رفتن، از زیر قرآن ردش کردم.

 نزدیک ظهر تماس گرفت و گفت: «ناهار داریم بیام خونه؟» منم گفتم بله. سفرش به بعد از ظهر همان روز موکول شده بود. مدتی بود که کمرش درد می‌کرد و غذایش را روی میز می‌خورد. عادت داشت ظرف غذا و میوه را خودش بشوید و در کار خانه هم خیلی به من کمک می‌کرد. ساعت ۲:۳۰ بعدازظهر دوباره از زیر قرآن ردش کردم و برای آخرین بار نگاه عمیقی به من کرد و رفت.

 همان شب با من تماس گرفت و از احوال خودش برایم گفت. همیشه به من می‌گفت نپرس کجا هستم. فقط گفت جای اول هستم و خداحافظی کردیم.

 پنج شنبه هم دوباره زنگ زد و باز هم احوال ما را پرسید و گفت از جای اول می‌روم به جای دوم. بعد از شهادت ما متوجه شدیم که جای اول سوریه بود و جای دوم عراق. این آخرین مکالمه ما بود.

سردار قاسم سلیمانی , شهید سپهبد قاسم سلیمانی , سپاه قدس | نیروی قدس , اخبار نظامی | اخبار دفاعی ,

* چطور خبر شهادت ایشان را شنیدید؟

شب جمعه بود. خیلی بی تاب بودم و از نگرانی خوابم نمی‌برد. زیارت عاشورا  می‌خواندم و صلوات می‌فرستادم. انگار به من الهام شده بود که قرار است اتفاقی بیفتد.

بعد از نماز صبح دیدم گوشی پسرم زنگ خورد و برای صحبت رفت به سمت تراس. بعد که برگشت، هراسان گفت: تلویزیون را روشن کنید. وقتی تلویزیون را روشن کردم دیدم عکس حاج قاسم روی صفحه تلویزیون است. آنجا متوجه شدم حسین هم شهید شده است.

این اواخر به من می‌گفت ما طوری شهید می‌شویم که اثری از ما باقی نمی‌ماند.



منبع خبر

خبر شهادت حسین را از تلویزیون شنیدم بیشتر بخوانید »

«عمویم سلیمانی» به ونزوئلا رفت

«عمویم سلیمانی» به ونزوئلا رفت



«عمویم سلیمانی» به ونزوئلا رفت

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، با حضور شماری از مقامات کشور ونزوئلا و همزمان با برگزاری مراسم سالگرد شهادت سردار سلیمانی در این کشور از کتاب «عمویم سلیمانی» و مجله کودکانه «گام اول» در ونزوئلا رونمایی شد.

این مراسم که در میدان سیمون بولیوار شهر کاراکاس پایتخت کشور ونزوئلا برگزار شده بود، خانم اریکا فاریاس شهردار کاراکاس و جاکلین فاریا رئیس دولت محلی این کشور و همین طور حجت الله سلطانی سفیر جمهوری اسلامی ایران در کشور ونزوئلا به ایراد سخنرانی پرداختند.

با توجه به موج جدید شیوع ویروس کرونا در این کشور و کاهش تجمعات و ارتباطات اجتماعی این جلسه تحت پروتکل‌های بهداشتی و با رعایت ضوابط برگزار شد و شماری از دانش آموزان ونزوئلایی نیز به صورت نمادین در این مراسم حضور پیدا کرده بودند.

در این مراسم جاکلین فاریا رئیس دولت محلی این کشور ضمن خواندن بخش‌هایی از کتاب عمویم سلمانی که اخیرا به زبان اسپانیایی در کشورهای مختلف آمریکای لاتین منتشر شده است به تشریح ابعاد شخصیتی این سردار پرداخت.

در این مراسم با حضور کودکان و نوجوانان از کتاب عمویم سلیمانی و مجله اسپانیایی گام اول رونمایی شد.

کتاب عمویم سلیمانی نوشته محمدعلی جابری از آثار منتشره انتشارات کتابک است که از سوی انتشارات بین المللی فانوس دریایی به زبان‌های اسپانیایی و فرانسوی منتشر شده است. این کتاب طی دو هفته گذشته سه بار در منطقه آمریکای لاتین به چاپ رسیده است و تا کنون در کشورهای کلمبیا، اکوادور و ونزوئلا عرضه شده است.

همچنین مجله کودکانه اسپانیایی زبان گام نخست هم که از آثار انتشارات بین المللی فانوس دریایی است برای نخستین بار در کشور ونزوئلا عرضه شد و در کشورهای دیگر آمریکای لاتین نیز به صورت دیجیتالی و مکتوب عرضه می‌شود. این نشریه هر سه ماه یک بار برای کودکان اسپانیایی زبان منطقه آمریکای لاتین منتشر خواهد شد.



منبع خبر

«عمویم سلیمانی» به ونزوئلا رفت بیشتر بخوانید »

شهید سلیمانی عصاره تمام شهدای جنگ و مقاومت است

شهید سلیمانی عصاره تمام شهدای جنگ و مقاومت است



شهید سلیمانی عصاره تمام شهدای دفاع مقدس و جبهه مقاومت است

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سردار حمید رستمیان فرمانده سابق لشگر ۲۵ کربلا و مدیر پژوهش و مطالعه پیرامون جبهه مقاومت اسلامی در برنامه سرباز آرامش از رادیو مقاومت گفت: شهید قاسم سلیمانی نماد و عصاره تمام شهدای دفاع مقدس و دوران جبهه مقاومت است و همه شهدا را باید در وجود سردار سلیمانی خلاصه کرد.

وی افزود: ویژگی درونی سردار سلیمانی به مقامی رساند که امروز محبوب دل‌های هم مردم شد. سردار سلیمانی ولایت‌مدار، ولایت پذیر و عاشق ولایت بود، تا جایی که در وصیت‌نامه خود نوشته بود که در سنگ قبرم سرباز ولایت بنویسید.

فرمانده سابق لشگر ۲۵ کربلا بیان کرد: سردار سلیمانی خادم و یاور مردم بود و در هر شرایطی در کنار مردم بود و همین ویژگی سبب شده بود تا محبوب مردم باشد هیچوقت خود را برتر از دیگران نمی‌دانست.

رستمیان در ادامه گفتگ: مشورت پذیری از همه نفرات علی‌رغم مقام والای خود سبب شده بود که حاج قاسم به بهترین تصمیمات برسد و در میدان بهترین تصمیم را بگیرد.

رادیو مقاومت صدای گفتمان و مکتب سلیمانی در سالگرد شهادت سردار سلیمانی از ابتدای دی ماه تا پایان آن از طریق موج FM ردیف ۹۵,۵ مگاهرتز قابل دریافت است. 

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سردار حمید رستمیان فرمانده سابق لشگر ۲۵ کربلا و مدیر پژوهش و مطالعه پیرامون جبهه مقاومت اسلامی در برنامه سرباز آرامش از رادیو مقاومت گفت: شهید قاسم سلیمانی نماد و عصاره تمام شهدای دفاع مقدس و دوران جبهه مقاومت است و همه شهدا را باید در وجود سردار سلیمانی خلاصه کرد.

وی افزود: ویژگی درونی سردار سلیمانی به مقامی رساند که امروز محبوب دل‌های هم مردم شد. سردار سلیمانی ولایت‌مدار، ولایت پذیر و عاشق ولایت بود، تا جایی که در وصیت‌نامه خود نوشته بود که در سنگ قبرم سرباز ولایت بنویسید.

فرمانده سابق لشگر ۲۵ کربلا بیان کرد: سردار سلیمانی خادم و یاور مردم بود و در هر شرایطی در کنار مردم بود و همین ویژگی سبب شده بود تا محبوب مردم باشد هیچوقت خود را برتر از دیگران نمی‌دانست.

رستمیان در ادامه گفتگ: مشورت پذیری از همه نفرات علی‌رغم مقام والای خود سبب شده بود که حاج قاسم به بهترین تصمیمات برسد و در میدان بهترین تصمیم را بگیرد.

رادیو مقاومت صدای گفتمان و مکتب سلیمانی در سالگرد شهادت سردار سلیمانی از ابتدای دی ماه تا پایان آن از طریق موج FM ردیف ۹۵,۵ مگاهرتز قابل دریافت است. 



منبع خبر

شهید سلیمانی عصاره تمام شهدای جنگ و مقاومت است بیشتر بخوانید »

صحنه شهادت «حاج قاسم» تقابل تمام حق در برابر تمام باطل بود

صحنه شهادت «حاج قاسم» تقابل تمام حق در برابر تمام باطل بود



سردار قاسم سلیمانی

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، حشمت‌الله قنبری در گفت و گویی به شهادت مظلومانه سردار سلیمانی و عبرت های ناشی از آن اشاره کرد.

وی در ابتدای صحبت‌های خود با اشاره به مظلومیت شهید سلیمانی گفت: همین که از من انتظار دارید حاج قاسم را تعریف کنم و در عظمت و شکوه او و در فضائلی که در دایره فکر، اندیشه و عقل من نمی‌گنجد صحبت کنم، نشان‌دهنده مظلومیت سردار سلیمانی است.

وی با اشاره به فضائل گسترده شهید سلیمانی گفت: شهید سلیمانی به قدرت عبودیت و بندگی و اخلاصش تبدیل به جوهره‌ای شده است که اگر درباره هر رفتار، اخلاق و فضل او صحبت کنید، حتی اگر به به تملق هم صحبت کنید به دامنه فضائل او دسترسی پیدا نمی‌کنید. ایشان نسخه‌ای منحصر به فرد است. او را باید در آینده‌ها جست چرا که او مرگ ندارد. سند این موضوع، قول حق متعال است. خداوند متعال به اولاد آدم فرموده است: «عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی…». ای آدم! اطاعاتم کن؛ من غنی هستم که هرگز نیازمند نمی‌شوم و اگر از من اطاعات کنی تو را هم آنچنان غنی خواهم کرد که هرگز احتیاج پیدا نخواهی کرد. من زنده‌ای هستم که نمی‌میرم و اگر تو مرا اطاعت کنی، تو را زنده‌ای قرار می‌دهم که مرگ به تو احاطه پیدا نکند.

وی اضافه کرد: حاج قاسم عبودیت را به معنای واقعی کلمه تفسیر کرد. 63 سال در این عالم زندگی کرد؛ 63 سال زمان مناسبی برای زندگی در این عالم است و مدت کمی نیست اما وقتی این طول عمر به شخصیت بزرگی مثل حاج قاسم اعطا می‌شود به اندازه 60 ثانیه هم به حساب نمی‌آید. تمام بندگان خدا در این کره خاکی و ما ملت ایران که او را از خودمان می‌دانیم، به اندازه 60 ثانیه از عمر 63 ساله قاسم سلیمانی را ادراک نکردیم.

این استاد دانشگاه و پژوهشگر برجسته تاریخ اسلام با تاکید بر اینکه هنوز شهید سلیمانی را نشناخته‌ایم، گفت: همه تعاریفات و توصیفاتی که از حاج قاسم اسلام ارائه می‌کنیم، وصف و دریافت ناقص ماست و خیلی با هیبت بزرگ او فاصله دارد. در حیات او یک خورشید در حجاب قرار داشت که چشم‌های باز قدرت دریافت نور او را نداشتند فلذا او را درک و دریافت نمی‌کردند. همه آن چیزی که درباره شجاعت، صداقت و اثربخشی او در جهت حیات اسلام و حفظ جبهه مقاومت گفته می‌شود درست است اما این درست با حقیقت درست قاسم سلیمانی فاصله زیادی دارد. بوی قاسم سلیمانی را باید از خون ریخته شده محسن حججی کشف و استشمام کرد.

وی خاطرنشان کرد: کسانی که شهید سلیمانی را می‌شناختند، می‌دانستند که این زمین سالهاست برای او تنگ شده است. اگر کسی خوب نگاه می‌کرد به راحتی دریافت می‌کرد که جسم او قدرت حمل روح او را ندارد و این جسم به سختی آن روح متعالی را با خود به گردش درآورده است.

قنبری، شهادت شهید سلیمانی را تقابل تمام حق در برابر تمام باطل دانست و گفت: مرگ قاسم سلیمانی به آن معنایی که ما تعریف می‌کنیم، باید هجرت اسوه‌ای می‌بود. در هشت سال دفاع مقدس، در غرب و جنوب کشور و در کردستان، در دوران سپاه قدس در عراق، سوریه و لبنان، مرگ چیزی نبود که با حاج قاسم سلیمانی فاصله زیادی داشته باشد و همواره دو برادر دست به گردن بودند اما دست مرگ به دامن و کمر همت حاج قاسم نمی‌رسید. حتی اگر داعشی‌ها او را می‌کشتند، به نظرم اتفاق بدی رخ داده بود. باید ناپاک‌ترین دست و فکر عالم و شیطانی‌ترین برنامه‌ریزی عالم در اطراف او قرار می‌گرفت،‌ به طوری که آوردگاهشان ، به مثابه مقابله تمام حق در مقابل تمام باطل می‌شد.

او با اشاره به سخنی از امیرالمومنین در نهج‌البلاغه، «لا یقاس بآل محمد(ص) من هذه الامة احد» صحبت‌های خود را ادامه داد و گفت: هیچ کسی از مسلمین قابل مقایسه با آل محمد نیست، اما در عمل به احکام الهی و حرکت در سایه قرآن و سیره نبوی، افراد می‌توانند رنگ و بوی الهی بگیرند. وقتی امیرالمومنین در برابر عمر به عبدود قرار گرفت، پیامبر اکرم فرمود: «پرودگارا تو شاهد باش، تمام حق در برابر تمام باطل قرار گرفت.» روزی که دست ناپاک امضا کرد و دست‌ناپاک‌تر شلیک کرد و بدن قاسم سلیمانی را متلاشی کرد، آن روز تمام حق در برابر تمام باطل قرار گرفت و آن نیمه شب قاسمی که مطلوب و محبوب پرورگار بود، متولد شد. باید این جسم باز می‌شد تا دست قاسم سلیمانی وسعت پیدا کند. نه محور مقاومت اسلامی بلکه کل کره خاکی را در آغوش خود می‌گرفت.

پژوهشگر برجسته تاریخ اسلام بیان داشت: منتهی آرزو و خواسته شهید سلیمانی چه بود؟‌ مثل شهدای کربلا شدن، اینکه جسم را به قاب و حالتی تبدیل کند که هیچ موجودیتی در این عالم برایش وجود نداشته باشد. باور کنید که حاج قاسم دوست نداشت همان دست و همان انگشترهم برایش بماند. ما به او نیاز داشتیم. ما به انگشتر خاتم سلیمانی او احتیاج داشتیم. قاسم مستغنی بود و نیاز نداشت. فلذا آن روزی که به شهادت رسید، ولادت پیدا کرد و در آن روز عالم دچار حیرت شد. دیدید اربعین او نگذشته بود که ویروس کرونا جهان‌گیر شد و قلب مسلم و مشرک را در خوف و هراس بزرگی فرو برد. دیدید که بعد از قاسم سلیمانی، عالم نگاه توحیدی دیگری پیدا کرد. وقتی کرونا آمد، چشم مردم را به مرگ باز کرد. وقتی کرونا آمد، مردم فهمیدند عالم برپایه حکمت‌های الهی اداره می‌شود. خوف درست بر قلب‌ها مستولی شد تا آن کسانی که دنبال بندگی درست هستند، راه و روشش را بیاموزند.

قنبری شهادت سردار سلیمانی را رقم‌زننده پایان نظام لیبرال دموکراسی در عالم دانست و گفت: بعد از او دیدید نظام لیبرال دموکراسی و نظام سلطه امروز عالم به سخره گرفته شد، من معتقدم همانطور که به روی سنگ قبر قاسم سلیمانی تاریخ شهادت او ثبت شده است، باید در دامنه همان کوه باعظمتی که دست قاسم سلیمانی در آن دفن شده است، کوه را شکافت، قبری در آن ایجاد کرد، تابوتی در آن قرار داد و با صحیفه‌ای از نور روی آن تابوت نوشت، تاریخ مرگ و پایان لیبرال دموکراسی و منهدم‌کننده‌اش، حاج قاسم سلیمانی.

وی در پایان صحبت‌های خود گفت: قاسم زنده‌است، پویا و بانشاط و شاداب‌تر از همیشه و بزرگتر از همه دوران‌های حیاتش، شاهد و ناظر ماست.



منبع خبر

صحنه شهادت «حاج قاسم» تقابل تمام حق در برابر تمام باطل بود بیشتر بخوانید »