خانطومان
دلنوشته همسر شهید محمد بلباسی: بین من و خانطومان عزیزی هست!

به گزارش خبرنگار نوید شاهد؛ همسر شهید محمد بلباسی با انتشار عکسی در فضای مجازی نوشت: «چهارسال پیش که خانطومان آزاد شد ماشینو برداشتم و رفتم توی جاده، اشک ریختم و بی هدف رفتم و رفتم؛ امشب که باز اون منطقه اسیر دست تکفیری ها شده، باز ماشینمو برداشتم و ناخودآگاه اومدم پیشش، بین من و خانطومان یک عزیزی هست که جزء جزء بدنشو اونجا جا گذاشته.»
گفتنی است شهید محمد بلباسی یکی از شهدای مدافع حرم است که در منطقه «خان طومان» سوریه حین مبارزه با تروریستهای تکفیری به همراه دیگر همرزمانش در سال 95 به درجه رفیع شهادت نائل شد و پیکر مطهرش نیز چند سال بعد به وطن بازگشت.
این شهید بزرگوار، متولد ۱۳۵۷بود که ولادت و بزرگ شدن سه فرزند خود را دید، اما زینب او بعد از شهادتش در دفاع از حریم اهل بیت (علیهم السلام) در عملیات مستشاری در خان طومان سوریه، دیده به جهان گشود زمانی که پدر، چشم از این جهان فروبست، ولی دیدگان او نظاره گر این طفل از آسمانها است.
محبوبه بلباسی همسر شهید محمد بلباسی یک سال بعد از شهادت همسر خود در سوریه میگوید: «اگر باز هم به فروردین ماه ۹۵ برگردیم باز هم خودم کیف سفرش را میبندم و باز هم خودم از زیر قرآن عبور میدهم تا به این راه برود، زیرا راهی که رفت فقط برای خدا بود. »
انتهای پیام/
منبع خبر
دلنوشته همسر شهید محمد بلباسی: بین من و خانطومان عزیزی هست! بیشتر بخوانید »
«حوالی شش بعدازظهر» به مقصد رسید
«حوالی شش بعدازظهر»؛ خاطرات شفاهی زندگی و زمانه پاسدار مدافع حرم، شهید عینالله مصطفایی که توسط کوثر امیدی نوشته شده، توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.
به گزارش مجاهدت از مشرق، شهید مدافع حرم عینالله مصطفایی با نام جهادی مصطفی، اهل کرج و از رزمندگان بدونمرز و دلیرمردان جبهه مقاومت بود که در بامداد ۹ آبان ۱۳۹۴ همزمان با محرم به دست تکفیریهای جبهه النصره در غرب حلب به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از ۶ سال شناسایی و به وطن اسلامی بازگشت.
«حوالی شش بعدازظهر» اثر کوثر امیدی، خاطرات شفاهی زندگی و زمانهی پاسدار مدافع حرم، شهید عینالله مصطفایی است که در آن خانواده، دوستان و همکاران، روایتهایی خواندنی از او را بیان میکنند. روایتهایی کوتاه که مفاهیم بلندی را در دل خود جای دادهاند.

در توصیف لحظات شهادت او این گونه روایت کردهاند: اوج عملیات محرم سال ۹۴ در حلب بود. رزمندگان مدافع حرم به فرماندهی حاج قاسم، عملیات گستردهای را برای شکست حصر دو منطقه شیعه نشین فوعه و کفریا آغاز کرده بودند. جبهه خودی از ۵ محور به مواضع تکفیریها در جنوب غرب حلب حمله کرد و موفق شد ظرف یک هفته، منطقه وسیعی را از اشغال تروریستها در آورد. مصطفی که فرمانده گردان یکی از تیپهای شرکت کننده در عملیات بود، به همراه دیگر گردانهای تیپ موفق شد جبهه نرسیده به خان طومان را بشکند و مسیر پیشروی دیگر یگانها به فوعه و کفریا را هموار سازد. اما تکفیریها با چنگ و دندان تلاش میکردند مناطق از دست رفته را بازپسگیری کنند که با ضد حملههای سنگین آنها همراه بود.
در یکی از این پاتکهای سنگین، مصطفی و یارانش در منطقه حویز غرب حلب محاصره شدند و با وجود تلاش دیگر گردانها برای شکست حصر و مقاومت مصطفی و یارانش، در نیمههای شب ۹ آبان ماه ۱۳۹۴ منطقه سقوط کرد. مصطفی که در ناحیه پا و شکم مورد اصابت ۳ گلوله قرار گرفته بود، از پشت بی سیم خبر زخمی شدنش را به عقب اعلام کرد و تا چند ساعت بعد هم صدای ضعیفش از پشت بی سیم شنیده میشد. با اینکه رزمنده گان جبهه مقاومت در همان شب عملیاتی را با هدف کنترل مجدد منطقه و رسیدن به مصطفی و نیروهایش به اجرا در آوردند اما بی فایده بود و ارتباط با مصطفی هم قطع شد. سه ماه بعد جبهه خودی به آن منطقه حمله کرد و آن را آزاد نمود و با وجود جستجوی زیاد، خبری از مصطفی نشد. از آن روز به بعد مصطفی در لیست مفقودین قرار گرفت.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
دهخدا میگوید معادل واژه دلیرانه میشود مردانه و شجاعانه. هروقت به عینالله فکر میکنم، یاد این واژه میافتم. تصویر قوی و شفاف از یک خاطره در ذهنم از عینالله مانده است که هیچوقت فراموش نمیکنم. هویجه یکی از مناطق عملیاتی بود که تصرف و آزادسازی آن کار خیلی سختی بود؛ اما عینالله و گروهش هرطور که بود پسش گرفته بودند و حالا وظیفهشان حفظ آنجا بود.
در یکی از آن روزها برای سرکشی بههمراه یکی از همرزمان راهی آن منطقه شدیم. به محض ورودمان آتش بهنسبت سنگینی بر سرمان آوار شد. ناخودآگاه بههمراه همرزمم زیر دیواری که مخفیگاه خوبی بود مخفی شدیم و منتظر ماندیم تا اوضاع کمی آرام بگیرد. میان آن همه صدا اما شنیدن صدای فریادهای مقتدرانه عینالله یک لطف عجیبی داشت. سرم را با احتیاط بالا گرفتم و دیدم عینالله خیلی با اعتماد به نفس و محکم در خط راه میرود و با تسلط بالا به عربی دستور و تاکتیک میگوید. انگار در عمرش تا به حال چیزی به نام ترس را تجربه نکرده بود.
«حوالی شش بعدازظهر» در ۲۴۰ صفحه قطع رقعی به شمارگان هزار نسخه و با قیمت ۱۸۰ هزار تومان به همت انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
«حوالی شش بعدازظهر» به مقصد رسید بیشتر بخوانید »
شهدایی که یک استان به آنها میبالد
به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، اردیبهشت سال ۹۵ جمعی از نیروهای لشکر ۲۵ کربلا از مازندران در منطقهای که به دست نیروهای ایرانی مدافع حرم افتاده بود آتش بسی کوتاه برقرار کردند، اما تکفیریها از فرصت سو استفاده و منطقه را بمباران کردند، در جریان این حمله دشمن تعدادی از نیروهای ایرانی به شهادت رسیدند که پیکر اغلب آنان در منطقه ماند.
در پی این حمله غیر انسانی ۱۳ تن از نیروهای لشکر ۲۵ کربلای مازندران به شهادت رسیدند. در بین اسامی شهدا نام تعدادی شهید از دیگر شهرها هم به چشم میخورد. با تائید سپاه پاسداران اعلام شد که در این حمله علاوه بر ۱۳ شهید تعداد ۲۱ نفر از نیروهای ایرانی مجروح شدند و تعداد ۶ نفر به اسارت دشمن درآمدند. در پی شهادت این ۱۳ نفر آمار شهدای مدافع حرم استان مازندران به ۲۰ شهید رسید. شیرمردان خطه شمال، خالق حماسههای اروند، فاتحان بدر و خیبر حالا حماسهای دیگر در قلب سوریه را رقم زدند.
خانطومان حلب از نقاط مهم جنگ سوریه است که بارها بین نیروهای دشمن و مقاومت دست به دست شد و اتفاقاتی در آن رقم خورد که بخشی از تاریخ مهم و انکار نشدنی سوریه است.
منطقه روستایی در جنوب غربی حلب سوریه است که در فاصله ۱۰ تا ۱۵ کیلومتری جنوب این شهر قرار دارد. این منطقه از آن جهت حائز اهمیت است که راه استراتژی کمک رسانی تروریستها به مناطق جنوب حلب محسوب میشود و در اوج جنگ، تروریستهای النصره از طریق جاده خانطومان اقدام به جابه جایی مهمات و اسلحه به جنوب سوریه میکردند.
سردار حمیدرضا رستمیان فرمانده لشکر عملیاتی ۲۵ کربلا که خود در واقعه خان طومان حضور داشت اهمیت منطقه خان طومان را برای تکفیریها همچون شلمچه برای صدام میداند. رستمیان در خصوص شهادت ۱۳ نیروی مازندرانی در مصاحبهای گفته بود: دشمن به فاصله ۱۰ روز برای بازپسگیری خانطومان تلاش کرد که در هر مرحله خسارت جدی به آنها وارد میشد طوری که ۲۱ فروردین ماه بیش از ۱۰۰ کشته داشتند. در عملیات سوم دشمن در تاریخ ۱۶ اردیبهشت، دشمن آمادگی خودش را توسعه داد و توان رزمی اش را پنج برابر کرد.
وی ادامه داد: رزمندگان ما ۱۴ ساعت در برابر دشمن مقاومت کردند و به اذعان خودشان ۷۰۰ کشته و زخمی در این عملیات متوجه دشمن شد. حماسه خانطومان ماندگار شد به این دلیل که مانع از دستیابی دشمن به دیگر نقاط سوریه شد، به همین دلیل سردار سلیمانی از حماسه آفرینی لشکر عملیاتی ۲۵ کربلا تقدیر کرد و گفت: «اگر حماسهآفرینی رزمندگان لشکر عملیاتی ۲۵ کربلا در خانطومان نبود ما متحمل خسارتهای بسیاری زیادی میشدیم.»
شهیدانی، چون حبیبالله قنبری، رضا حاجی زاده، سید رضا طاهر، حسین مشتاقی، محمود رادمهر، محمد بلباسی، علی جمشیدی، علیرضا بریری، سعید کمالی، علی عابدینی از جمله شهدای آن روز بودند که بعدا به شهدای خانطومان معروف شدند.
سالها بی خبری از پیکرهای به جای مانده از شهدای خانطومان باعث شده بود تا خانواده شهدا هرکجا فرماندهان جبهه مقاومت و به ویژه سردار دلها حاج قاسم سلیمانی را میدیدند سراغ شهدیشان را از او بگیرند. اسفند سال ۹۷ فرصتی شد تا حاج قاسم در یادواره شهدای مازندران به بابل برود. بسیاری از خانوادههای شهدای مدافع حرم در این یادواره حضور داشتند و خواستار تفحص جدی و بازگشت پیکرهای شهدای خود شدند.

یک سال پس از شهادت سردار سلیمانی نامهای منتشر شد که سندی بر اهتمام ویژه سردار سلیمانی در تفحص شهدای خانطومان دلالت داشت. در پی دستور مکتوب فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران پیکرهای مطهر شهدای خانطومان پس از سالها به کشور بازگشت. سردار حاج قاسم سلیمانی در ۲۶ آبان ماه سال ۹۷ طی نامهای خطاب به سردار احمد کریمی، معاون نیروی انسانی سپاه نوشته بود: «ضمن تشکر فراوان، خداوند از شما به بهترین وجه قبول بفرماید. خواهش میکنم ادامه موضوع خصوصا باقیمانده مفقودین جنوب و خان طومان با جدیت دنبال شود، دستتان را میبوسم.»
بیستم مهر ۹۹ سردار سرتیپ دوم پاسدار ابوالقاسم شریفی مسئول ایثارگران سپاه پاسداران در اطلاعیهای از کشف و شناسایی پیکر هفت تن از شهدای مدافع حرم منطقه خانطومان سوریه در عملیات تفحص شناسایی و تایید هویت آنان خبر داد. شهیدان والامقام رضا حاجی زاده، علی عابدینی، محمد بلباسی و حسن رجایی فر از استان مازندران، شهید زکریا شیری از استان قزوین، شهید مجید سلمانیان از استان البرز و شهید مهدی نظری از استان خوزستان از شهدای تفحص شده منطقه خان طومان هستند.
انتهای پیام/ ۱۴۱
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
شهدایی که یک استان به آنها میبالد بیشتر بخوانید »
نمیخواهد نگرانم باشی، برو شهید شو!
به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، همسر شهید مدافع حرم «علی عابدینی» درباره روزهای اعزام همسرش به خط مقدم مبارزه با داعش اظهار داشت: از اوضاع سوریه باخبر بودم، اما نمیدانستم میخواهد برود. عادت نداشت وقتی میخواهد جایی برود به من زود بگوید، معمولاً میگذاشت نزدیک رفتن به من خبر میداد. خیلی از رفتنش ناراحت بودم، اما با خودم میگفتم: شوهر من نرود چه کسی برای دفاع برود!
وقتی اینها را به خودش هم گفتم، خیلی خوشحال شد. دفعه اول تا زمانی که به تهران برگشت نمیدانستم زخمی شده است. بعد از آمدنش خبر دادند به بیمارستان رفته و حالش خوب شد. علی واقعاً خیلی شجاع بود و تازه بعد از شهادتش دارم او را میشناسم.
نمیخواهد نگرانم باشی، برو شهید شو!
دفعه دوم که میخواست به سوریه برود مخالفت کردم، اما بعد دلم را گذاشتم پیش حضرت زینب (س) و گفتم برو. گفت: خیلی خوشحالم از اینکه تو به من روحیه میدهی و میگویی برو. این در حالی بود که همسر بعضی از مدافعان حرم خبر نداشتند، اما من میدانستم همسرم به سوریه میرود. روزی به من گفت: اگر من شهید شوم تو چکار میکنی؟ نگاهی به او انداختم و گفت: نمیخواهد نگران من باشی، خدا مواظب من است!
تلگرامی که بد خبر بود
جمعه صبح ساعت ۱۰ صبح بود که نرگس سادات در تلگرام عکس علی را دید. آن قدر شوکه شد که ناگهان جیغ بلندی کشید. پدرشوهرش با ترس پیش او آمد و وقتی متوجه شد سعی کرد که عروسش را آرام کند و گفت: اینها همه فتوشاپ است. اما بعد از تماس با سپاه فهمید که او دیگر همسر یک شهید شده است.
تبرکی که علی از داعشیهای چچنی گرفت!
علی همیشه سعی میکرد از خودش دل و جرأت نشان دهند تا روحیه نیروهایش حفظ شود. در خط مقدم مبارزه با داعشیهای چچنی، توسط تکتیرانداز آنها زخمی شد. علی ماشین آنها را به رگبار بست و توانست تعدادی از تروریستها را زمینگیر کند. بعد از مدتی علی چفیه سرش را باز کرد و به دور دستش که زخمی شده بود، بست و با دست دیگر به تیراندازیاش کرد. هر لحظه ممکن بود بیهوش شود. دوستش از او پرسید: علی چی شده؟ علی گفت: چیزی نیست، تبرک گرفتم. بعد هم بیهوش شد. وقتی چشمانش را باز کرد در بیمارستان حلب بود.
درباره شهید
شهید مدافع حرم «علی عابدینی» در ۲۵ مرداد ۱۳۶۵ در شهرستان فریدونکنار به دنیا آمد. او در لشکر ۲۵ کربلا مازندان مشغول خدمت شد. شهید علی عابدینی برای اولین بار سال ۱۳۹۴به عنوان مدافع حرم راهی سوریه شد. او در ۱۷ اردیبهشتماه سال ۱۳۹۵ در شهر خان طومان از توابع حلب سوریه به همراه ۱۲ یار دیگر او به فیض شهادت نائل آمد. از این شهید یک فرزند پسر به نام «امیر محمد» به یادگار مانده است.
انتهای پیام/ 118
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
نمیخواهد نگرانم باشی، برو شهید شو! بیشتر بخوانید »













