به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، شهید مدافع حرم «محمد کامران» روز نهم اردیبهشت ۱۳۶۷ در روستای دستجرد جرقویه از توابع استان اصفهان به دنیا آمد. در دوران کودکی شجاع، پر انرژی و دوست داشتنی بود. از همان زمان تلاش میکرد تا راه دایی شهیدش را ادامه دهد. دوره ابتدایی را در همان روستا (روستای دستجرد جرقویه از توابع استان اصفهان) گذراند و از سال ۱۳۷۸ به تهران آمد. بعد از گرفتن دیپلم وارد سپاه پاسداران شد.
در این سالها به خوبی مسائل فقهی را یاد گرفته بود و بسیار روی مال حلال و حرام به خصوص پرداخت خمس حساس بود. سال ۹۲ ازدواج کرد. با ناامن شدن حرم عمه سادات و حمله تکفیریها عزم رفتن به سوریه کرد. بارها به سوریه رفت تا اینکه روز چهارشنبه ۲۳ دی سال ۹۴ قبل از اذان ظهر در منطقه «خانطومان» بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شاهرگ و پهلو به شهادت رسید.
مادر شهید مدافع حرم «محمد کامران» و خواهر شهید «محمد خدامی» و همسر جانباز «مهدی کامران»، در گفتوگو با دفاعپرس اظهار داشت: پسرم و البته برادرم هر دو بسیار به دنبال حلال و حرام بودند. چند نکته و مسئلهای که پسرم در وصیتنامه خود توصیه کرده بود، این بود که حتما پشتیبان ولایت فقیه باشید و بسیار به این نکته سفارش میکرد. نکته دیگری که پسرم در وصیتنامه خود بسیار به آن سفارش داشت، این بود که نماز خود را اول وقت بخوانید. پسرم حتی در خانه هم که بود، نماز اول وقت او هیچ گاه ترک نمیشد.
وصیت شهید کامران به بازماندگان
مادر شهید افزود: نکته دیگری که پسرم در وصیتنامه خود بسیار به آن سفارش کرد، بحث امر به معروف و نهی از منکر، حجاب زنان و غیرت مردان بود. پسرم میگفت: خواهرانم، حجاب خود را حفظ کنید و از همه میخواست غیرت علوی خود را حفظ کنند. خطاب به آنها میگفت: «طوری نباشد که ما به شهادت برسیم و شما پشت ولایت فقیه را خالی کنید حتما پشتیبان ولایت فقیه باشید اگر اینگونه نباشید، این گرگهای درنده یا همان دشمنان اسلام، فقط منتظر همین لحظهها هستند.»
خواهر شهید «خدامی» گفت: یکی از خصیصههایی که پسرم داشت، آن بود که اگر توافق کرده بود چه مدت زمانی را کار کند، بیشتر از آن اضافه کار میایستاد و اعلام میکرد که هر زمانی برای ناهار، نماز و وضو صرف کرده است را از حقوق او کسر کنند. ما سفارش میکنیم که مردم باید هم حجاب داشته باشند، هم غیرت و تا میتوانند به سفارش شهدا عمل کنند، اما برخی از مردم هستند که به سفارش شهدا عمل نمیکنند و اگر هم نامی برده شود و به آنها گفت شود، به آن توجه نمیکنند و حتی در مواردی نام شهدا را هم از کوچهها برداشتهاند. البته اینکه مردم به حرف ما خانواده شهدا عمل کنند یا نکنند تأثیری بر ما ندارد. اما اگر اسم کوچه از نام شهدا انتخاب شود یا عکسی از شهدا استفاده شود، شاید خدا کمک کند و برخی به خاطر عکس شهدا هدایت شوند.
این مادر شهید افزود: پسر من پاسدار بود و شغل او ایجاب میکرد که مرتب در رفت و آمد باشد. چهار دفعه به سوریه رفت و برگشت و دفعه آخر به شهادت رسید. در منطقه حلب سوریه میجنگید. چون به زبان عربی مسلط بود، آموزش نظامی میداد. از آنجا که پسرم به زبان عربی مسلط بود، چند سال بچههای سوریه را به ایران میآوردند و محمد به آنها درس سلاح و آموزش نظامی میداد. پس از مدتی دیدند که این، کار سختی است و بنابراین بچهها را از اینجا به سوریه بردند تا آموزش نظامی را در آنجا پیگیری کنند که رفت و بار پنجم در تاریخ ۲۳ دی ۱۳۹۴ به شهادت رسید.
پسرم میخواست راه دایی شهید خود را ادامه دهد
مادر شهید کامران ادامه داد: وقتی خبر شهادت فرزندم را شنیدم، احساس افتخار میکردم. آن هنگام، دو رکعت نماز شکر به جای آوردم. خدا را شکر کردم که پسرم توانست در این راه ادامه دهد و دنبالهروی دایی خود باشد. برادرم سال ۱۳۶۵ به شهادت رسید و پسرم سال ۱۳۶۷ به دنیا آمد. وقتی برادرم شهید شد، نام او را روی پسرم گذاشتم. پسرم همیشه آرزوی این را داشت که راه دایی خود را ادامه دهد و خدا را شکر که توانست در این راه حرکت کند. شهادت افتخاری برای همه ما و برای کشور هست. از آنجا که در نهایت انسان باید بمیرد. اگر اینگونه است، رفتن انسان اگر با شهادت باشد، خیلی بهتر است.
این مادر شهید گفت: من فکر میکنم اگر کسی میگوید من شهادت را دوست ندارم، یقین به شهادت ندارد. کسی که میمیرد نه نامی دارد و نه یادی، اما اگر به شهادت رسید، آن خودش کارهای بسیار میکند و مانند عسل شیرین است. توصیه من به مردم این است که تا میتوانند به سفارش شهدا عمل کنند. نماز خود را اول وقت بخوانند، حلال و حرام را در زندگی خود رعایت کنند، امر به معروف و نهی از منکر را رعایت کنند و در رأس تمام اینها پشتیبان ولایت فقیه باشند.
انتهای پیام/ 118