خانواده

. « با دلی و که ایشان را میتوان نماد از انسان زنده دانست، این خود را به کودکی اهدا…


. « با دلی و که ایشان را میتوان نماد از انسان زنده دانست، این خود را به کودکی اهدا کرد اما این پایان ماجرا نبود، از آنجایی که شخص وضعیت مالی مناسبی نداشتند، خود را نیز برای عمل فروخت.
@ehda.ir
@zaerepiadeh

به پاس این در که به مناسبت روز ملی در دانشکده پزشکی شهید بهشتی برگزار شد، میزبان جناب آقای نظافتی بودیم.
@shafa.tv2
@sbmu.ac



منبع

ehda.ir@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

. « با دلی و که ایشان را میتوان نماد از انسان زنده دانست، این خود را به کودکی اهدا… بیشتر بخوانید »

همه چیز درباره والدین و بلوغ زودرس/ از درک«تن‌انگاره» نوجوانان تا تهیه «جعبه نوجوانی»

همه چیز درباره والدین و بلوغ زودرس/ از درک«تن‌انگاره» نوجوانان تا تهیه «جعبه نوجوانی»


گروه خانواده؛ نعیمه موحد: بلوغ نوجوان و حواشی آن به اندازه کافی برای والدین موضوع حساسی هست. والدین آگاه می‌دانند که بلوغ یکی از دوره‌های حساس رشد کودک است که باید قبل از رسیدن به آن درباره آن آگاهی‌های لازم را داشته باشند. اما در این بین کودکان ونوجوانانی هم هستند که دچار بلوغ زودرس می‌شوند. برای بسیاری از مردم بلوغ زودرس با مسائل دیگری همچون زودآگاهی جنسی یکسان تلقی می‌شود. اما اینکه تعیین بشود کودک یا نوجوانی به بلوغ زودرس رسیده است بستگی زیادی به نظر پزشک دارد.

در این گفت‌وگو انسیه مجذوبی، روان‌شناس بالینی کودک، بازی درمانگر و مشاور کودک از انواع بلوغ زودرس، تعریف این بلوغ و راهکارهای مواجه والدین با بلوغ زودرس کودکان خود گفته است. در این گفتگو توصیه‌های خوبی نیز برای مواجهه با بلوغ فرزندان یک خانواده ارائه شده است.

 

پیدایش علائم بلوغ در چه سنی برای نوجوان، نشان‌دهنده بلوغ زودرس است؟

تعیین این سن بستگی بسیار به محیطی که کودک در آن قرار گرفته، دارد. محیط شامل، جغرافیایی که کودک در آن بزرگ شده و بستری که در آن قرار دارد، می‌شود. هر کودک در هر کشوری با توجه به اقلیم و محیط جغرافیایی ممکن است بلوغ را زودتر یا دیرتر تجربه کند. حتی به عنوان مثال در کشور ما بر اساس اینکه در مناطق سردسیر زندگی می‌کنیم یا گرمسیر، ممکن است کودکان سن متفاوتی از بلوغ و بلوغ زودرس را تجربه کند.

اما سنی که روی آن از نظر پزشکی برای تعیین بلوغ زودرس بر آن توافق شده است برای دختران زیر9سال و برای پسران زیر 15سال است. در واقع در این سنین اگر علائم فیزیولوژیک بلوغ دیده بشود، تشخیص بلوغ زودرس داده می‌شود. اما از آنجایی که ژن در این مقوله بسیار تاثیرگذار است توصیه ما این است که در این مواقع سوابق خانوادگی خودمان و همسرمان را بدانیم و بررسی کنیم. ممکن است برای پسری، پدر و یا حتی عموی او بلوغ را در سن مشابه تجربه باشد. پس برای آن پسر دیگر بلوغ زودرس اتفاق نیفتاده است و ژن خانوادگی او به این صورت است.

 

بلوغ زودرس برای پسران بیشتر اتفاق می‌افتد یا دختران؟

برای دختران بیشتر اتفاق می‌افتد.

 

علائم بلوغ به صورت کلی چه چیزهایی هستند؟

برای دختران رشد اندام زنانه و یا به عنوان مثال چرب شدن موها اتفاق می‌افتد. برای پسران هم چرب شدن موها از علائم بلوغ است. ضمن اینکه در پسران تغییر صدا به سمت بم شدن هم اتفاق می‌افتد. در هر دو جنس ممکن است بزرگی بینی هم دیده بشود. اینها بخشی از علائم ظاهری بلوغ هستند.

در صحبت‌هایتان گفتید با دیدن علائم بلوغ زودرس باید به پزشک مراجعه کرد. چرا؟

در کل بهتر است با دیدن علائم بلوغ در نوجوان ، مراجعه به پزشک غدد داشته باشیم. پزشک آزمایش‌هایی را تجویز می‌کند و عکسی از استخوان مچ دست می‌گیرد. این عکس و آزمایش‌ها نشان می‌دهد که  آیا نوجوان شما به بلوغ زودرس مبتلا شده است یا نه. نوجوان یا به خاطر ژن و محیط به بلوغ زودرس مبتلا شده که نگران‌کننده  یا این بلوغ ارتباطی به ژن او ندارد. پس پزشک رژیم‌های غذایی تجویز می‌کند و فعالیت‌ها را متذکر می‌شود تا بلوغ زودرس نوجوان کنترل بشود.

 

آیا قرار گرفتن کودک در معرض محتوای نامناسب اخلاقی از طریق رسانه، می‌تواند منجر به بلوغ زودرس بشود؟

بعضی اوقات می‌شنویم که گفته می‌شود کودکانی که در معرض محتوای نامناسب رسانه‌ای قرار دارند، تصاویر غیراخلاقی می‌بینند یا خانواده و دوستان از نظر پوشش در پیش چشم این بچه‌ها بیش از اندازه آزاد هستند، دچار بلوغ زودرس می‌شوند. این تعریف برای بلوغ زودرس اشتباه است. کودکانی که در معرض محتوا و تصاویر نامناسب اخلاقی قرار می‌گیرند دچار «آسیب‌ذهنی» و «بیداری جنسی زودتر از موعد» می‌شوند. یعنی زودتر از آنچه معنا و مفاهیم اعمال جنسی را متوجه بشوند، درگیر این محتواها می‌شوند.

معمولا دو الی سه سال بین رسیدن فرد به بلوغ با علائم ظاهری و بلوغ جنسی فاصله است. برای این دسته از کودکان در این فاصله دو الی سه ساله از نظر اینکه تغییرات بلوغ ظاهری را تجربه می‌کنند اما به بلوغ جنسی نرسیده‌اند و از آن‌طرف زودتر از زمان لازم به آگاهی جنسی رسیده‌اند، مشکلاتی پیش می‌آید. از آن طرف بعد از رسیدن به بلوغ جنسی هم از آنجایی که این دسته هنوز در سن نوجوانی هستند، مشکلاتی را به خاطر رسیدن به زودآگاهی جنسی تجربه می‌کنند.

پس قرار گرفتن کودک در معرض محتوای نامناسب اخلاقی و جنسی، باعث بروز بلوغ زودرس یعنی زودتر ظاهر شدن علادم فیزیکی بلوغ در او نمی‌شود. علائم فیزیکی بلوغ کاملا محیطی و وابسته به ژن است. این محتواهای نامناسب کودک را زودتر از لزوم و سن مناسب به آگاهی درباره مسائل جنسی می‌رساند که تبعات خودش را دارد.

ما یک بلوغ زودرس مرکزی داریم که گفته می‌شود غذه هیپوتالاموس و هیپوفیز زودتر از موعد وارد فعالیت شده‌اند به همین خاطر هم باید به پزشک غدد مراجعه کرد. بلوغ زودرس محیطی هم هست که آن هم به خاطر عوامل محیطی و جغرافیایی هست که بدن در آن قرار می‌گیرد.

 

برخی از والدین برای بلندقد شدن کودکان و یا چاق و لاغر شدن آنها، به کودکان قرصهای مخصوصی در این زمینه می‌دهند. آیا این قرصها هم می‌تواند باعث بلوغ زودرس بشود؟

بله. مخصوصا درباره بلند قد شدن یا لاغر شدن کودکان که دغدغه بسیاری از والدین هست، بعضی از انواع داروها که هورمونی هستند، می‌تواند بلوغ زودرس به دنبال داشته باشد.

اشتباهات رایج والدین دربرخورد با کودک یا نوجوانی که دچار بلوغ زودرس شده‌اند چیست؟

اولین اشتباه این است که به پزشک مراجعه نمی‌کنند. مراجعه به پزشک مهم است چون والدین باید بدانند که آیا روند بلوغ فرزندشان در مسیر درست قرار دارد یا نه. چون اگر در مسیر نادرست باشد نیاز به راهکارهایی برای کنترل آن است.

قدم بعدی این است که روی «تن‌انگاره» نوجوان کار بشود. تن‌انگاره یعنی دیدی که نوجوان نسبت به بدن خود پیدا می‌کند. بعضی از مادران به دختران خود می‌گویند لباس گشاد بپوش تا برجستگی بدنت پیدا نباشد. این باعث شرم دختر از بدن خود می‌شود. این شرم در آینده زندگی آنها هم تاثیر بدی دارد و ممکن است حتی در بزرگسالی در روابط زناشویی هم اختلال ایجاد کند.  درحالی که رشد این اندام در بدن او یک امر طبیعی است. به جای این جمله منفی می‌شود با دخترشان حرف بزنند و لزوم رعایت عفاف و حجاب را توضیح بدهند نه اینکه روی بدن دختر نوجوان برچسب بزنند و عیب بگذارند.

درباره پسر نیز باید همین اتفاق بیفتد و تغییرات ظاهری بدن او باعث حس بد از بدنش نشود. البته بهتر است صحبت درباره این تغییرات بدنی و سیر طبیعی آنها برای دختر و پسر به عهده والد همجنس باشد.

 

به عنوان مثال مادر در برخورد با علائم فیزیکی دختر، چگونه با او برخورد کند که باعث شرم او بدنش نشود؟

پیشنهاد من به والدین مراجع، این است که یک «جعبه نوجوانی» برای فرزند خود تهیه کنند. حالا جعبه می‌تواند تبدیل به کیف یا هر وسیله دیگری که بتوانیم تعدادی از اقلام را در آن جای بدهیم بشود. این اقلام شامل یک سری وسائل بهداشتی است که از این به بعد و بعد از بلوغ برای نوجوان لازم است. مثلا یک اسپری بدن یا عطر، پد بهداشتی برای دختران و… . خوب است در این پد تعدادی کتاب درباره علائم بلوغ، لزوم آن و مسائلی از این دست هم بگذاریم.

این هدیه می‌تواند تحت عنوان هدیه‌ای برای ورود به یک مرحله طبیعی از رشد و یکی از مراحل اولیه بزرگسالی به نوجوان داده بشود.  در واقع دادن این بسته به نوجوان خیلی بهتر از این است که مرتب بخواهیم به او تذکر بدهیم که بوی بدنت بد شده و باید به حمام بروی. یا این را نخور، جوش می‌زنی!

وقتی این سیر را برای نوجوان به عنوان یک امر طبیعی جا بیاندازیم نیازی نیست که مرتب تغییرات بدنی او را به او یادآوری کنیم تا از این طریق باعث شرم او از بدنش بشویم. ما باید کمک کنیم بچه‌ها حالشان با خودشان خوب باشد.

البته لازمه این کار این است که خود مادر یا پدر هم حالش با خودش خوب باشد. والدینی که مرتب درگیر چاق و لاغر شدن هستند یا همیشه جلوی آینه از خودشان ایرادات بدنی می‌گیرند، والدین موفقی در دادن حس خوب از بدن به فرزندشان نیستند.

در تببین تن‌انگاره برای کودک، رسانه هم موثر است. رسانه‌ و فضای مجازی که در آن زیبایی به بینی عمل‌کرده و هیکل تراش خوره تعبیر می‌شود. از آن طرف حلقه دوستان و مدرسه هم هستند که به کودک تن‌انگاره می‌دهند. پس ما باید قبل از رسیدن کودک به سنی که از این موارد تاثیر بپذیرد خودمان به عنوان والدین تن‌انگاره صحیح و آن احساسی که هرکس باید حالش با بدن خودش خوب باشد را به فرزندمان بدهیم.

 

بلوغ زودرس چه پیامدهایی برای نوجوان دارد؟

بلوغ زودرس باعث می‌شود بچه‌ها در ارتباط با همسالان خود دچار مشکل بشوند. مخصوصا درباره دختران که باعث یک نوع شرم‌زدگی و کناره‌گیری آنها از دوستانی خواهد شد که هنوز فضای بلوغ را تجربه نکرده‌اند. یا برای پسران که این دوره، دوره اوج بودن با همسالان است ممکن است باعث بشود، پسر از نوع صدا، بزرگ شدن بینی یا درآمدن ریش و سبیل خود پیش بقیه همسالان خجالت‌زده بشود.

علائم روانی بلوغ زودرس چه چیزهایی است؟

علائم روانی هم بیشتر از همان تغییرات ظاهری و بدنی نشات می‌گیرد. یعنی فرزند ما هنوز از لحاظ عقلی به بلوغ نرسیده است اما درحال تجربه علائم جسمی آن است. اینها باعث ترس یا خجالت در کودک می‌شود. در این مواقع معمولا دو اتفاق برای کودک می‌افتد. یا آنقدر خجالت می‌کشد که ممکن است علائمش را تا مدتی از پدر و مادرش پنهان کند و اصلا نخواهد درباره آنها آگاهی پیدا کند. یا آنقدر هنوز به بلوغ عقلی نرسیده که برعکس، علائمی که تجربه می‌کند را برای هرکسی بازگو می‌کند.

اینجا والدین باز هم باید با کودک خود صحبت کنند. اگر کودکی که بلوغ زودرس رسیده و بیش از اندازه خجالت زده است؛ جدای از اینکه مراجعه به پزشک را داریم، باید به او بگوییم که این موضوع هیچ ایرادی ندارد و یک سیر طبیعی از رشد توست. همانطور که وقتی نوزاد بودی اول چهار دست و پا راه رفتی و بعد توانستی راه بروی یا حرف بزنی، بلوغ هم یک سیر طبیعی از رشد مثل همانهاست.

 

 درست است که بلوغ یک امر طبیعی است. اما تاکید زیاد بر طبیعی بودن آن باعث نمی‌شود کودک یا نوجوان ممکن است هنوز به بلوغ عقلی کافی نرسیده باشد، از شرایط بلوغ خود در خارج از خانه صحبت کند و به این ترتیب حریم شخصی‌اش آسیب ببیند؟

حریم خصوصی موضوعی است که باید از کودکی برای بچه جابیفتد. یعنی حتی همان زمانی که بچه پوشک دارد یا او را از پوشک می‌گیریم باید حریم خصوصی را به او آموزش بدهیم. اگر دوره‌های مراقبت جنسی و تربیت جنسی به خوبی برای کودک گذرانده شده باشد و به او آموزش داده شده باشد، کودکی که به بلوغ زودرس هم می‌رسد متوجه می‌شود بعضی از علائم و رفتارهایی که از این به بعد باید انجام بدهد جزء حریم خصوصی اوست و نهایتا باید از والدین برای آگاهی بیشتر درباره آنها کمک بگیرد.

حتی درباره کودکی که گفتیم ممکن است آنقدر به بلوغ عقلی نرسیده که از علائم بلوغ جسمی خود با غریبه‌ها صحبت کند، اگر او هم آموزش و تربیت جنسی صحیح دیده باشد، با یک توضیح از سمت والدین متوجه می‌شود که این موضوعات مربوط به حریم خصوصی اوست.

پس این موضوعی نیست که به یک باره از نوجوانی بخواهیم آن را به کودک آموزش بدهیم. حتی در همین سن نوجوانی هم رفتار درست این است که از کودک بخواهیم مسائل مربوط به بلوغ خود را از والد همجنس بپرسد. این خودش یکی از آموزه‌های تربیت جنسی است.

نوجوانی دوره ای است که بچه ها روی یک سنگ لغزنده ایستاده اند. این یک اغراق است ولی ما می‌گوییم حتی اگر می‌خواهید بچه را خرد کنید، این کار را قبل از نوجوانی انجام بدهید! چون نوجوان به اندازه کافی خودش در این دوران به خاطر مسائل بلوغ وضعیت لغزنده‌ای دارد. خواهش من از والدین است که استرس‌های مضاعف را تا جایی که می‌توانند از زندگی نوجوان حذف کنند. این تغییرات که با اضطراب همراه است حتی شامل عوض کردن خانه هم می‌شود. بهتر است در صورت امکان همین کارهایی که از نظر ما عادی به نظر می‌رسد هم قبل از سن نوجوانی فرزندان خانواده انجام بشود. والدین باید از قبل از رسیدن فرزندشان به سن نوجوانی آگاهی لازم را کسب کنند، کتاب بخوانند و با دانش پا در این مرحله بگذارند. چون نوجوانی و تجربه هر نوعی از بلوغ، یکی از مراحل حساس رشد هر انسانی است.

 

انتهای پیام/

 





منبع خبر

همه چیز درباره والدین و بلوغ زودرس/ از درک«تن‌انگاره» نوجوانان تا تهیه «جعبه نوجوانی» بیشتر بخوانید »

سخت‌ترین روز حاج‌قاسم در نبرد با داعش/ چرا سردار سلیمانی رئیس‌جمهور نشد؟

سخت‌ترین روز حاج‌قاسم در نبرد با داعش/ چرا سردار سلیمانی رئیس‌جمهور نشد؟


خبرگزاری فارس ـ گروه حج و زیارت ـ مریم سادات آجودانی:  همرزم نبودند اما به واسطه همشهری بودن ارتباط نزدیکی باهم داشتند و همین ارتباط محلی موجب شد تا در ستاد بازسازی عتبات نیز همراه هم باشند.

یوسف افضلی، معاون فرهنگی ستاد بازسازی عتبات عالیات که از دوران کودکی با حاج قاسم و خانواده‌اش ارتباط داشت، از تلاش‌های این سردار مقاومت قبل از انقلاب و پس از آن می‌گوید.

او معتقد است که حاج قاسم مرد میدان بود و با توجه به ولایت‌پذیری هر زمانی که حس می‌کرد، نه از راه دور بلکه در صحنه حاضر می‌شد و با رفتارها و منطقی که داشت همه را به خود جذب می‌کرد تا مشکلات را در کوتاه‌ترین زمان برطرف کند.

گفت‌وگوی فارس با او را درباره نحوه آشنایی با سردار دل‌ها و خاطراتی که باهم داشتند، می‌خوانیم:

با سردار قاسم سلیمانی چطور آشنا شدید؟

من با حاج قاسم همشهری و هم‌دیار بودم و این دلیلی شد تا ارتباطی نزدیک و خانوادگی داشته باشیم و این ارتباط همچنان با خانواده ایشان ادامه داشته باشد.

عملیاتی هم با او همراه بودید؟

از بُعد نظامی‌گری با ایشان همرزم و همراه نبودم. ولی چون هر دو زاده شهرستان «رابُر» در استان کرمان بودیم، ارتباط خانوادگی و نزدیکی داشتیم. رفت و آمدهای خانوادگی‌مان به خصوص با برادر ایشان زیاد بود؛ تا جایی که با سهراب، برادر حاج قاسم وارد دستگاه قضایی شدیم و تهران آمدیم و قبل از بازنشستگی با دستخط حاج قاسم در ستاد بازسازی عتبات عالیات مشغول خدمت شدم.

محتوای آن دستخط چه بود؟

حاج قاسم در دستخطی خطاب به رئیس وقت ستاد بازسازی عتبات نوشته بود: «برادر عزیز! جناب آقای پلارک باسلام… جناب آقای افضلی که از مدیران بسیار خوب و متدین و بسیجی هستند را در مجموعه ستاد بازسازی عتبات بکارگیری نمایید (به صورت شایسته)».

وقتی فرد شرور، متأثر از رفتار حاج قاسم با پای پیاده به مشهد مشرف شد

از نظر شما مهم‌ترین ویژگی سردار قاسم سلیمانی چه بود؟

صحبت کردن درباره سردار سلیمانی، خیلی سخت است. ویژگی‌های فراوانی داشت. یکی از ویژگی‌هایی او، زمان‌شناسی بود. هر زمان که احساس می‎‌کرد باید وارد میدان شود و به مردم خدمت کند، وارد می‌شد. حاج قاسم با منطقی که در رفتار خود داشت بر خانواده و اطرافیان بسیار اثرگذار بود. در  نوجوانی نیز در کرمان موقعیت ایجاد شد که ایشان در دوران شاه فعالیت‌های انقلابی داشته باشد و عکس امام (ره) را برای اولین بار به رابر آورد. ایشان پرورش یافته مکتب عاشورایی، حسینی و امام خمینی (ره) بودند.

پس از پیروزی انقلاب، موقعیت ایجاد شد که وارد سپاه شود و پس از آن وارد جنگ ۸ ساله شد. بعد از آن نیز در شرق کشور، ناامنی به وجود آمد و اشرار جنوب کرمان و سیستان و بلوچستان ناامنی‌هایی را ایجاد کردند و ایشان با هدف برقراری امنیت، ولی نه به زور اسلحه بلکه با رفتار و منشی که در کار خود داشت، این ارتباط را برقرار کرد و امان‌نامه داد.

یادم می‌آید آن موقع که در دستگاه قضایی کرمان خدمت می‌کردم، دستگاه امنیتی افرادی که شرارت می‌کردند به زندان آورده بود و حاج قاسم برای آزاد کردن آن‌ها بسیار پیگیری کرد و می‌گفت من به آن‌ها امان‌نامه داده‌‎ام. رفتار حاج قاسم سلیمانی به قدری در افراد تاثیرگذار بود که حتی افراد شرور با پای پیاده از جیرفت کرمان به پابوس امام رضا (ع) رفتند. جالب اینجاست که همین شرور کشور، تا مدتی امنیت یک منطقه را بر عهده گرفت!

حاج قاسم آماده‌سازی فضا در اربعین را آغاز تمدن اسلامی می‌دانست

ستاد بازسازی عتبات یادگار سردار سلیمانی است. این ستاد با چه هدفی و چگونه تشکیل شد؟

بعد از اینکه در شرق کشور امنیت برقرار شد، حاج قاسم تشخیص داد که باید وارد عراق شود و تصمیم گرفت قبل از شروع کار خود، به زیارت حرم امیر المومنین(ع) برود. خودش تعریف می‌کند که آن موقع حرم بسته بود. متولی حرم در را باز کرد و وقتی وارد صحن شدند، روی ضریح خاک نشسته بود. حاج قاسم می‌گفت که واقعا حرم امام علی (ع) غریب است و همین طور در حرم‌های دیگر وضعیت بسیار بد بود. بر همین اساس تصمیم می‌گیرد که ستاد بازسازی عتبات عالیات را تشکیل دهد.

همان طور که می‌دانید دیکتاتور بعثی، دست دوستداران اهل بیت (ع) را تا مدت‌ها از عتبات مقدس قطع کرده بود که توسط سردار دل‌ها مسیر زیارت باز شد و حاج قاسم با راه‌اندازی ستاد بازسازی عتبات در ایران و جمع‌آوری نذورات مردمی برای توسعه حرم‌ها، فضا را برای اربعین حسینی آماده کرد. ایشان بسیار تاکید داشت که آماده‌سازی فضا در اربعین حسینی، آغاز تمدن اسلامی خواهد بود.


نجف اشرف ـ بازدید حاج قاسم از صحن حضرت زهرا (س) در حرم امیرالمومنین علی علیه‌السلام

مهم‌ترین اقدامات سردار سلیمانی برای توسعه اعتاب مقدسه عراق چه بود و با چه روشی در برهه‌ای که حتی سفر به عراق به راحتی انجام نمی‌شد، برنامه‌ریزی کرد؟

در عراق سه برنامه کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت برای عتبات در نظر گرفته شد. در برنامه کوتاه‌مدت حدود ۶ ماه خادمان به نظافت آنجا پرداختند و در میان‌مدت نیز بیش از ۱۵۰ پروژه از قبیل کاشی‌کاری، سنگ‌کاری، تعویض درها و ترمیم انجام شد. برنامه بلندمدت نیز طرح توسعه حرم‌ها بود که در این برنامه صحن و شبستان حضرت زهرا (س) بیش از ۲۲۰ هزار متر مربع توسعه یافت. خود سردار می‌گفت اینجا به حرم آقا امام علی (ع) متصل شد و برای اولین بار در جهان اسلام چنین پروژه‌ای برای حضرت زهرا (س) ساخته شد.

طی جلسه‌ای در مشهد، امام جمعه مشهد، آقای سیداحمد علم الهدی، رئیس هیأت امنای ستاد بازسازی در استان‌ها به حاج قاسم اعلام کرد که ستاد بازسازی کاری کرد که حضرت علی (ع) را از خجالت حضرت زهرا (س) درآورد و این کار بسیار ارزشمند بود. در نجف نیز، حدود ۹۵ درصد کارها صورت گرفته است. در حرم امام حسین (ع)، صحن و شبستان حضرت زینب (س) با بیش از ۱۴۰ هزار متر مربع ساخته می‌شود که حدوداً مساحت حرم را ۱۴ برابر می‌کند.

ماجرای سپرده شدن توسعه حرم حسینی به ایران

حاج قاسم به توسعه عتبات اهمیت زیادی می‌داد. ابتدا عراقی‌ها ساخت صحن و شبستان حضرت زینب (س) را نمی‌خواستند به ایران بدهند. با این وجود ایران همچنان برای توسعه حرم حسینی اصرار داشت. می‌‌گفتیم کار ایران در توسعه حرم علوی را ببینید، اگر خوب بود توسعه حرم سیدالشهدا (ع) را هم به ما بدهید. شیخ عبدالمهدی، نماینده آیت‌الله سیستانی در کربلا، بیمار و چند روزی در خانه خود بستری شد. خود شیخ مهدی اینگونه روایت می‌کند: «بعد از اذان صبح یک شیخ معتمد که از دوستان لبنانی‌ام است، با من تماس گرفت و گفت کربلا چه خبر است؟ من هم گفتم من مریض هستم. به من گفت: مریضی شما خوب می‌شود. بعد بحث داعش را هم مطرح کردم و گفت که داعش هم تمام می‌شود و دوباره از من پرسید که داخل حرم چه خبر است؟ من هم مکث کردم. اما او گفت که من خواب دیدم امام حسین (ع) به سمت باب‌الرأس و باب‌القبله حرکت می‌کردند و چند نفر پشت ایشان بودند که شما (شیخ عبدالمهدی) و آیت الله بهجت ایرانی هم در آن بین بودید که ناگهان حضرت فاطمه زهرا (س) از زیر چادرش، تحفه‌ای به آیت‌الله بهجت ایرانی داد. من هم با شنیدن این خواب، داستان ساخت صحن حضرت زینب (س) و پیشنهاد ایرانیان را مطرح کردم که او هم گفت فوری این کار را انجام بده».

ساعت ۱۰ همان روز از طرف شیخ عبدالمهدی که تولیت شرعی حرم سیدالشهدا (ع) است، با دوستان ستاد بازسازی عتبات تماس گرفته شد که ساعت یک در حرم باشید. شیخ عبدالمهدی در جلسه‌ای با مسؤولان ستاد بازسازی عتبات در حالی که گریه می‌کرد، گفت که  قرارداد صحن و شبستان حضرت زینب (س) با ایران منعقد می‌شود که در نهایت هم کار توسعه حرم حسینی در فاز نخست در قالب احداث صحن حضرت زینب (س) به ایران واگذار شد.

در جلسه‌ای که در ستاد بازسازی عتبات با حضور حاج قاسم برگزار شد، ایشان می‌گفت که ستاد بازسازی مثل جبهه است و ستاد بازسازی عتبات کارهای بسیاری انجام داده و نظام جمهوری اسلامی بهترین یادگاری‌ها را در عراق گذاشته است و ملت ایران را در عراق با این کار پیوند داده است.

واکنش سردار به حضور در انتخابات ریاست جمهوری

آخرین دیدار با سردار سلیمانی چگونه بود و به چه مباحث و نکاتی اشاره کردند؟

۲۰ روز قبل از شهادت ایشان در یک جمع خانوادگی بودیم که من در محضر ایشان بودم. آن روزها اغتشاشات در عراق بود که از ایشان چند سوال پرسیدم. گفتم وضعیت عراق چه می‌شود؟ که ایشان گفت که مشکل خاصی ندارد و مسئله‌ای نیست. بعد با توجه به ناآرامی‌های عراق از او پرسیدم که جریان عتبات چه می‌شود؟ حاج قاسم در جوابم گفت که من به رئیس ستاد عتبات گفتم یک روز کار عتبات نباید تعطیل شود. چون بزرگ‌ترین و ماندگارترین آثار نظام جمهوری اسلامی ایران، ساخت و ساز حرم‌ها و پیوند میان شیعه و جهان اسلام است.

بعد از او پرسیدم که سخت‌ترین روز شما در مبارزه با داعش و مبارزه با تروریست چه روزی بود؟ گفت سخت‌ترین روز من آن روزی بود که داعشی‌ها در مسیر جاده بغداد به سامرا و کاظمین می‌خواستند به کربلا بیایند و حرم‌‌ها را مورد تعرض قرار دهند. من مثل گندم برشته یا به عبارتی مانند اسپند روی آتش، بی‌قرار بودم که خدا را شکر جلوی آنها گرفته شد. سپس از ایشان پرسیدم که برای انتخابات ۱۴۰۰، بین مردم بحث این است که شاید شما تشریف بیاورید. از آنجایی که ایشان باهوش بود و فراموشکار نبود، رو کرد به من و گفت: «آقای افضلی! من جواب شما را یکبار دیگر هم داده‌ام».

حدود ۱۰ سال پیش که سوار هواپیما با ایشان به کرمان می‌رفتم، از ایشان سوال کردم که برای فرماندهی سپاه شما مطرح هستید. ایشان گفت که آخرین سمت من در نظام جمهوری اسلامی این است که شهید شوم یا هر اتفاقی که بیفتد و یا بازنشست شوم در نیروی قدس باشد؛ دیگر برای من خیلی سخت است که در نظام جمهوری اسلامی بخواهم مسؤولیت بپذیرم.

ارادت سردار به حضرت زهرا(س)/ آنچه حاج قاسم در برابرش آرام نمی‌گرفت

یکی از ویژگی‌هایی که رزمندگان و همراهان حاج قاسم به آن اشاره می‌کنند، اقتدار و شجاعت در برابر سختی‌ها و دشمن و همچنین نرمی در برابر دوستان و خانواده است. این روحیه چگونه در یک فرد جمع می‌شود؟

رفتار حاج قاسم، مصداق همان آیه ۲۹سوره فتح است که می‌فرماید «با دشمنان خود سخت بگیر و در بین خود مهربان باش» و همچنین آیه ۲۱سوره احزاب که می‌فرماید «با خدای خود پیمان بست و در پیمان خود پایبند بود». حاج قاسم به آرزوی دیرین خود که همان شهادت بود، رسید و به جمع دوستان خود پیوست.

هرچه از ایشان بگویم باز کم است. ایشان اسطوره مهربانی، مقاومت، رعب و وحشت در دل دشمن، سردار معمار حرم، پرورش‌یافته مکتب عاشورا است و ذوب شده در مکتب امام (ره) بود. همین مردمی بودن ایشان و نوع نگاهی که به جوانان و خانواده شهدا داشت، باعث شد تا در درون مردم عشق او شعله‌ور شود و پس از شهادت حاج قاسم و در تشییع جنازه ایشان مردم این چنین بی‌تاب شوند.

حاج قاسم در کنار شجاعت در مبارزه با داعش، قلب مهربانی داشت. وقتی در طرح لاغرسازی ستون‌های اطراف حرم امام حسین (ع) یا احداث صحن حضرت زهرا (س) به عتبات مشرف شد، در کنار توصیه‌هایی که برای توسعه عتبات داشت، به شدت اشک می‌ریخت. حاج قاسم در برابر روضه حضرت زهرا (س) هم آرام نمی‌گرفت و به شدت می‌گریست و علاقه ویژه‌ای به حضرت فاطمه (س) داشت.


حاج قاسم در بین جهادگران سیل خوزستان

حاج قاسم همیشه در صف اول کمک به مردم بود

حاج قاسم را بیش‌تر به عنوان کسی می‌شناسند که در حوزه مقاومت اسلامی و در جنگ‌های عراق و سوریه فعالیت داشت. در کنار این چهره، حاج قاسم یک چهره جهادی نیز بود؛ تا جایی که حتی سال گذشته در سیل شاهد حضور سردار سلیمانی در مناطق سیل‎زده جنوب کشور هم بودیم. از این چهره و از اقدامات جهادی ایشان بفرمایید.

در سیل خوزستان کم‌تر از حدود ۴۸ ساعت پس از اعلام فراخوانی که برای موکب‌ها داده شد، بیش از ۴۰۰ موکب آمادگی خود را اعلام کرد و در خوزستان و لرستان و گرگان به کمک مردم رفتند. موکب‌ها در این شهرها به مردم غذای گرم دادند و حتی تعمیر خودرو و وسایلی که نیاز به تعمیر داشت، توسط بچه‌ها انجام شد.

سردار سلیمانی واقعا مرد میدان بود. در سیل خوزستان کمک کرد و ابومهدی المهندس نیز از عراق آمد تا در کنار حاجی باشد. حاج قاسم همیشه در صف اول کمک به مردم بود. نمی‌گذاشت دیده شود، ولی همیشه حضور داشت. به خانواده شهدا مرتب رسیدگی می‌کرد. شبی با ایشان و اخوی‌شان جلسه‌ای داشتیم که به ما گفتند شب دو ـ سه ساعتی دیرتر می‌آیم. چون قول داده بود که به خانواده شهیدی سر بزند.

حاج قاسم روزهای جمعه روضه خانگی داشت

در مراسم تشییع سردار سلیمانی سخنرانی مقتدرانه زینب سلیمانی را شاهد بودیم و اخیرا در محضر رهبری فاطمه سلیمانی نامه حاج قاسم را قرائت کرد. سردار چطور توانسته با وجود اینکه کمتر در خانواده حضور داشته فرزندانی بدین شکل  تربیت کند؟

نیاز نیست حتما فرد کامل در خانواده حضور داشته باشد. همان مدت کوتاه حضور در خانه هم اگر رفتار و روش صحیحی داشته باشد، کفایت می‌کند. حاق قاسم، تربیت یافته خانواده مذهبی و پرورش یافته مکتب عاشورایی بود. در زمانی که حاج قاسم در ایران بود، روزهای جمعه در کنار خانواده، از مداحی دعوت می‌کرد تا برای خانواده به صورت خصوصی روضه بخواند. فردی که از نظر معنوی این فضا را برای فرزندان خود ایجاد می‌کرد، قطعا فرزندانش پرورش یافته او خواهند شد. فرزندان ایشان ساده‌زیست، خوش اخلاق و بسیار مردمی هستند. زینب سلیمانی به نظر من خود حاج قاسم است. زینب خانم دختر ایشان، با توجه به رابطه صمیمی که با هم داشتند، اکثر سفرها همراه حاج قاسم بود و مسلط به زبان عربی و انگلیسی است و مانند پدرش ثابت قدم در گفتار و عمل است.

حاج قاسم بسیار با فرزندان خود مهربان بود و به تعلقات دنیوی وابستگی نداشت. ولی دو نفر از خانواده را بیش از حد دوست داشت و آن هم نوه‌هایش بودند. یک هفته قبل از شهادت همه را جمع کرد. اما اواخر انگار که می‌دانست باید برود، کمتر به سمت نوه‌هایش می‌رفت چون آنها هم خیلی حاج قاسم را دوست داشتند و وقتی از هم دور بودند، ناراحتی می‌کردند.


کرمان ـ گلزار شهدا، محل دفن حاج قاسم

ناراحتی حاج قاسم از اینکه سه روز از حضرت آقا بی‌خبر بود

یکی از نکات مهم در زندگی سردار سلیمانی ولایت پذیری است.

ایشان به آقا بسیار علاقه داشت. یادم است که رفته بودیم رابُر برای دفن پدرشان و تا سوم ایشان آنجا ماندند. وقتی از رابُر به کرمان برگشتیم، یکی از دوستان تعریف می‌کرد حاج قاسم در ماشین حالتی عجیب پیدا کرد و آه کشید. فکر کردیم خسته هستند. به ایشان گفتیم شما کمی استراحت کنید. گفت نه خسته نیستم. گفتیم پس چرا این آه را کشیدید و چرا اینقدر ناراحت هستید؟ گفت برای اینکه من سه روز است که از آقا خبر ندارم.

ماجرای عکس انداختن حاج قاسم با خانم بدحجاب

ایشان با وجود نفوذ و محبوبیتی که داشت، از هیچ حزب و جناحی طرفداری نمی‌کرد. این رفتار دلیل خاصی داشت؟

دقیقا. حاج قاسم وابسته به هیچ حزبی نبود و خط قرمز ایشان خط ولایت بود. در فامیل و افراد نزدیک ما، افرادی هم بودند که چادری نبودند، اما حاج قاسم هیچ گاه کسی را  سرزنش نمی‌کرد، بلکه با رفتار و منشی منطقی، طرف مقابل را مجذوب می‌کرد و هیچگاه تحکمی برخورد نمی‌کرد. هیچ وقت در جمع هیچ تذکری نمی‌داد و می‌گفت که در جمع کسی نصیحت‌بردار نیست. نظرشان این بود که اثر منفی خواهد داشت.

یکی از دوستان تعریف می‌کرد و می‌گفت که روزی یک دختر بدحجاب از او درخواست کرد که با ایشان عکس بیندازد. من به حاج آقا گفتم من اگر بودم، با این دختر عکس نمی‌انداختم، چرا عکس انداختید؟ حاج آقا به من گفت که عزیز من! اینها فرزندان ما هستند، جوانان ما و آینده کشورمان هستند و هر درخواستی داشته باشند باید بتوانیم به آن عمل کنیم.

سردار سلیمانی را به عنوان قهرمان همبستگی ملی معرفی می‌کنند. از نقش ایشان در همبستگی ملی و اتحاد میان ایران و عراق و کشورهای منطقه بگویید.

مردمی بودن ایشان باعث شد که چه در کشور عراق و سایر کشورها، به عنوان یک قهرمان و ژنرال نظامی شناخته شود. از دیدگاه من ایشان یک قهرمان معنوی هم بود. چون با همه ارتباط داشت و در عراق حتی با عشایر و قبایل نشست و برخاست داشت و همه او را بسیار دوست داشتند.

بخشی از پرچم روی تابوت حاج قاسم را قاب کردم

چگونه از شهادت سردار سلیمانی باخبر شدید؟

بدترین خاطره و خبر این بود که پنج شنبه عازم کرمان بودم که به پدر و مادرم سر بزنم. صبح جمعه بین ساعت دو تا سه بود که گوشی خود را نگاه کردم، دیدم که دوست مشترکمان با سردار، پیام داد «حاج قاسم آسمانی شد». با او تماس گرفتم، دیدم های های گریه می‌کند و می‌گفت که حاج قاسم را کشتند. من عصبی شده بودم و باور نمی‌کردم. آن موقع شب هم نمی‌توانستم با اخوی ایشان تماس بگیریم. مجبور شدم تا نماز صبح منتظر بمانم. نماز صبح را که خواندم به سمت منزل حسین، برادر بزرگ ایشان حرکت کردم که جمعیتی از نزدیکان و فامیل آنجا جمع شده بودند. قرار شد که به بیت الزهرا (س) در کرمان برویم. وقتی رسیدیم با جمعیتی از مردم مواجه شدیم که گریه می‌کردند.


انتقال پیکر حاج قاسم به کرمان

پیکر سردار در عراق تشییع شد و پرچمی که بر تابوت ایشان بود، بخشی از آن را تقدیم خانواده سردار کردیم و بخشی دیگر از پرچم را به عنوان یادگاری پیش خودمان نگاه داشتیم. آن شب پرچم را به مدیر فرهنگی دادم تا آن را قاب کند. به منزل که برده بود خانم ایشان گفت چه بوی معطری می‌آید. این بو از کجاست؟ پرچم تابوت حاج قاسم واقعا بوی عطر خاصی داشت. داغ سردار هنوز برای ما تازه است و امیدوار هستیم که بتوانیم دنباله‌رو راه ایشان باشیم و ما را در این مسیر یاری کنند.

بهترین خاطره‎‌ یا یادگاری که از سردار دارید، چه بود؟ آیا توصیه‌ای هم قبل از شهادت به شما کرده بودند؟

خاطره خوبی که از ایشان دارم، این بود که ایشان علاوه بر هدایایی که به من می‌دانند، یک هدیه‌ای از سمت ایشان گرفتم که بهترین هدیه در طول زندگی‌ام بود. دستخط ایشان برای حضورم در ستاد بازسازی عتبات. برادر ایشان سهراب با من تماس گرفتند و بدون سلام و علیک، نامه حاج قاسم را برای من خواند: «جناب آقای افضلی که از مدیران بسیار خوب و متدین و بسیجی هستند را در مجموعه ستاد بازسازی عتبات بکارگیری نمایید (به صورت شایسته)» این بهترین هدیه حاج قاسم برای من بود.

حاج قاسم پس از تشکیل ستاد بازسازی عتبات بسیار تاکید داشت که جمع آوری نذورات مردم باید شفاف‌سازی شود و در کوچک‌ترین شهرستانی که فردی ۱۰ هزار تومان هم کمک می‌کرد، باید رصد و گزارش داده می‌شد که این پول کجا و صرف چه کاری شده است. مثلا اگر می‌گفت در حرم امام حسین (ع)، باید همانجا خرج می‌شد. همیشه می‌گفت وای به حال آن روز که مردم نسبت به ستاد بازسازی بی‌اعتماد شوند.

درست است که ستاد بازسازی عتبات زیر نظر شورای سیاستگذاری است، اما به عنوان یک تشکل مردمی است و با اینکه همیشه زیر نظر حاج قاسم بوده، ولی تاکید داشتند که این ستاد باید مردمی باشد. یک روحانی از من پرسید که چرا این نذورات را برای عتبات از مردم جمع‌آوری می‌کنید، وقتی در این کشور جوانانی هستند که باید ازدواج کنند و ما مشکل مدرسه داریم. نباید این کار را بکنید. من هم گفتم حاج آقا شما چرا این حرف را می‌زنید؟ اتفاقا همین افراد کم درآمد جامعه و آنهایی که تحت پوشش حمایت‌های دولتی هستند، بیشترین کمک را می‌کنند. مثلا در خراسان جنوبی، میانگین نذورات از هر نفر ۵ هزار تومان بوده و اکنون هم با وجود وضعیت کرونا به نفری ۱۷هزار تومان رسیده است.

انتهای پیام/





منبع خبر

سخت‌ترین روز حاج‌قاسم در نبرد با داعش/ چرا سردار سلیمانی رئیس‌جمهور نشد؟ بیشتر بخوانید »

چرا سردار سلیمانی رئیس‌جمهور نشد؟

چرا سردار سلیمانی رئیس‌جمهور نشد؟



حاج قاسم سلیمانی نمایه

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق،  همرزم نبودند اما به واسطه همشهری بودن ارتباط نزدیکی باهم داشتند و همین ارتباط محلی موجب شد تا در ستاد بازسازی عتبات نیز همراه هم باشند.

یوسف افضلی، معاون فرهنگی ستاد بازسازی عتبات عالیات که از دوران کودکی با حاج قاسم و خانواده‌اش ارتباط داشت، از تلاش‌های این سردار مقاومت قبل از انقلاب و پس از آن می‌گوید.

او معتقد است که حاج قاسم مرد میدان بود و با توجه به ولایت‌پذیری هر زمانی که حس می‌کرد، نه از راه دور بلکه در صحنه حاضر می‌شد و با رفتارها و منطقی که داشت همه را به خود جذب می‌کرد تا مشکلات را در کوتاه‌ترین زمان برطرف کند.

گفت‌وگو با او را درباره نحوه آشنایی با سردار دل‌ها و خاطراتی که باهم داشتند، می‌خوانیم:

با سردار قاسم سلیمانی چطور آشنا شدید؟

من با حاج قاسم همشهری و هم‌دیار بودم و این دلیلی شد تا ارتباطی نزدیک و خانوادگی داشته باشیم و این ارتباط همچنان با خانواده ایشان ادامه داشته باشد.

عملیاتی هم با او همراه بودید؟

از بُعد نظامی‌گری با ایشان همرزم و همراه نبودم. ولی چون هر دو زاده شهرستان «رابُر» در استان کرمان بودیم، ارتباط خانوادگی و نزدیکی داشتیم. رفت و آمدهای خانوادگی‌مان به خصوص با برادر ایشان زیاد بود؛ تا جایی که با سهراب، برادر حاج قاسم وارد دستگاه قضایی شدیم و تهران آمدیم و قبل از بازنشستگی با دستخط حاج قاسم در ستاد بازسازی عتبات عالیات مشغول خدمت شدم.

محتوای آن دستخط چه بود؟

حاج قاسم در دستخطی خطاب به رئیس وقت ستاد بازسازی عتبات نوشته بود: «برادر عزیز! جناب آقای پلارک باسلام… جناب آقای افضلی که از مدیران بسیار خوب و متدین و بسیجی هستند را در مجموعه ستاد بازسازی عتبات بکارگیری نمایید (به صورت شایسته)».

وقتی فرد شرور، متأثر از رفتار حاج قاسم با پای پیاده به مشهد مشرف شد

از نظر شما مهم‌ترین ویژگی سردار قاسم سلیمانی چه بود؟

صحبت کردن درباره سردار سلیمانی، خیلی سخت است. ویژگی‌های فراوانی داشت. یکی از ویژگی‌هایی او، زمان‌شناسی بود. هر زمان که احساس می‎‌کرد باید وارد میدان شود و به مردم خدمت کند، وارد می‌شد. حاج قاسم با منطقی که در رفتار خود داشت بر خانواده و اطرافیان بسیار اثرگذار بود. در  نوجوانی نیز در کرمان موقعیت ایجاد شد که ایشان در دوران شاه فعالیت‌های انقلابی داشته باشد و عکس امام (ره) را برای اولین بار به رابر آورد. ایشان پرورش یافته مکتب عاشورایی، حسینی و امام خمینی (ره) بودند.

پس از پیروزی انقلاب، موقعیت ایجاد شد که وارد سپاه شود و پس از آن وارد جنگ ۸ ساله شد. بعد از آن نیز در شرق کشور، ناامنی به وجود آمد و اشرار جنوب کرمان و سیستان و بلوچستان ناامنی‌هایی را ایجاد کردند و ایشان با هدف برقراری امنیت، ولی نه به زور اسلحه بلکه با رفتار و منشی که در کار خود داشت، این ارتباط را برقرار کرد و امان‌نامه داد.

یادم می‌آید آن موقع که در دستگاه قضایی کرمان خدمت می‌کردم، دستگاه امنیتی افرادی که شرارت می‌کردند به زندان آورده بود و حاج قاسم برای آزاد کردن آن‌ها بسیار پیگیری کرد و می‌گفت من به آن‌ها امان‌نامه داده‌‎ام. رفتار حاج قاسم سلیمانی به قدری در افراد تاثیرگذار بود که حتی افراد شرور با پای پیاده از جیرفت کرمان به پابوس امام رضا (ع) رفتند. جالب اینجاست که همین شرور کشور، تا مدتی امنیت یک منطقه را بر عهده گرفت!

حاج قاسم آماده‌سازی فضا در اربعین را آغاز تمدن اسلامی می‌دانست

ستاد بازسازی عتبات یادگار سردار سلیمانی است. این ستاد با چه هدفی و چگونه تشکیل شد؟

بعد از اینکه در شرق کشور امنیت برقرار شد، حاج قاسم تشخیص داد که باید وارد عراق شود و تصمیم گرفت قبل از شروع کار خود، به زیارت حرم امیر المومنین(ع) برود. خودش تعریف می‌کند که آن موقع حرم بسته بود. متولی حرم در را باز کرد و وقتی وارد صحن شدند، روی ضریح خاک نشسته بود. حاج قاسم می‌گفت که واقعا حرم امام علی (ع) غریب است و همین طور در حرم‌های دیگر وضعیت بسیار بد بود. بر همین اساس تصمیم می‌گیرد که ستاد بازسازی عتبات عالیات را تشکیل دهد.

همان طور که می‌دانید دیکتاتور بعثی، دست دوستداران اهل بیت (ع) را تا مدت‌ها از عتبات مقدس قطع کرده بود که توسط سردار دل‌ها مسیر زیارت باز شد و حاج قاسم با راه‌اندازی ستاد بازسازی عتبات در ایران و جمع‌آوری نذورات مردمی برای توسعه حرم‌ها، فضا را برای اربعین حسینی آماده کرد. ایشان بسیار تاکید داشت که آماده‌سازی فضا در اربعین حسینی، آغاز تمدن اسلامی خواهد بود.


نجف اشرف ـ بازدید حاج قاسم از صحن حضرت زهرا (س) در حرم امیرالمومنین علی علیه‌السلام

مهم‌ترین اقدامات سردار سلیمانی برای توسعه اعتاب مقدسه عراق چه بود و با چه روشی در برهه‌ای که حتی سفر به عراق به راحتی انجام نمی‌شد، برنامه‌ریزی کرد؟

در عراق سه برنامه کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت برای عتبات در نظر گرفته شد. در برنامه کوتاه‌مدت حدود ۶ ماه خادمان به نظافت آنجا پرداختند و در میان‌مدت نیز بیش از ۱۵۰ پروژه از قبیل کاشی‌کاری، سنگ‌کاری، تعویض درها و ترمیم انجام شد. برنامه بلندمدت نیز طرح توسعه حرم‌ها بود که در این برنامه صحن و شبستان حضرت زهرا (س) بیش از ۲۲۰ هزار متر مربع توسعه یافت. خود سردار می‌گفت اینجا به حرم آقا امام علی (ع) متصل شد و برای اولین بار در جهان اسلام چنین پروژه‌ای برای حضرت زهرا (س) ساخته شد.

طی جلسه‌ای در مشهد، امام جمعه مشهد، آقای سیداحمد علم الهدی، رئیس هیأت امنای ستاد بازسازی در استان‌ها به حاج قاسم اعلام کرد که ستاد بازسازی کاری کرد که حضرت علی (ع) را از خجالت حضرت زهرا (س) درآورد و این کار بسیار ارزشمند بود. در نجف نیز، حدود ۹۵ درصد کارها صورت گرفته است. در حرم امام حسین (ع)، صحن و شبستان حضرت زینب (س) با بیش از ۱۴۰ هزار متر مربع ساخته می‌شود که حدوداً مساحت حرم را ۱۴ برابر می‌کند.

ماجرای سپرده شدن توسعه حرم حسینی به ایران

حاج قاسم به توسعه عتبات اهمیت زیادی می‌داد. ابتدا عراقی‌ها ساخت صحن و شبستان حضرت زینب (س) را نمی‌خواستند به ایران بدهند. با این وجود ایران همچنان برای توسعه حرم حسینی اصرار داشت. می‌گفتیم کار ایران در توسعه حرم علوی را ببینید، اگر خوب بود توسعه حرم سیدالشهدا (ع) را هم به ما بدهید. شیخ عبدالمهدی، نماینده آیت‌الله سیستانی در کربلا، بیمار و چند روزی در خانه خود بستری شد. خود شیخ مهدی اینگونه روایت می‌کند: «بعد از اذان صبح یک شیخ معتمد که از دوستان لبنانی‌ام است، با من تماس گرفت و گفت کربلا چه خبر است؟ من هم گفتم من مریض هستم. به من گفت: مریضی شما خوب می‌شود. بعد بحث داعش را هم مطرح کردم و گفت که داعش هم تمام می‌شود و دوباره از من پرسید که داخل حرم چه خبر است؟ من هم مکث کردم. اما او گفت که من خواب دیدم امام حسین (ع) به سمت باب‌الرأس و باب‌القبله حرکت می‌کردند و چند نفر پشت ایشان بودند که شما (شیخ عبدالمهدی) و آیت الله بهجت ایرانی هم در آن بین بودید که ناگهان حضرت فاطمه زهرا (س) از زیر چادرش، حضرت زینب (س) را به آیت‌الله بهجت ایرانی داد. من هم با شنیدن این خواب، داستان ساخت صحن حضرت زینب (س) و پیشنهاد ایرانیان را مطرح کردم که او هم گفت فوری این کار را انجام بده».

ساعت ۱۰ همان روز از طرف شیخ عبدالمهدی که تولیت شرعی حرم سیدالشهدا (ع) است، با دوستان ستاد بازسازی عتبات تماس گرفته شد که ساعت یک در حرم باشید. شیخ عبدالمهدی در جلسه‌ای با مسؤولان ستاد بازسازی عتبات در حالی که گریه می‌کرد، گفت که  قرارداد صحن و شبستان حضرت زینب (س) با ایران منعقد می‌شود که در نهایت هم کار توسعه حرم حسینی در فاز نخست در قالب احداث صحن حضرت زینب (س) به ایران واگذار شد.

در جلسه‌ای که در ستاد بازسازی عتبات با حضور حاج قاسم برگزار شد، ایشان می‌گفت که ستاد بازسازی مثل جبهه است و ستاد بازسازی عتبات کارهای بسیاری انجام داده و نظام جمهوری اسلامی بهترین یادگاری‌ها را در عراق گذاشته است و ملت ایران را در عراق با این کار پیوند داده است.

واکنش سردار به حضور در انتخابات ریاست جمهوری

آخرین دیدار با سردار سلیمانی چگونه بود و به چه مباحث و نکاتی اشاره کردند؟

۲۰ روز قبل از شهادت ایشان در یک جمع خانوادگی بودیم که من در محضر ایشان بودم. آن روزها اغتشاشات در عراق بود که از ایشان چند سوال پرسیدم. گفتم وضعیت عراق چه می‌شود؟ که ایشان گفت که مشکل خاصی ندارد و مسئله‌ای نیست. بعد با توجه به ناآرامی‌های عراق از او پرسیدم که جریان عتبات چه می‌شود؟ حاج قاسم در جوابم گفت که من به رئیس ستاد عتبات گفتم یک روز کار عتبات نباید تعطیل شود. چون بزرگ‌ترین و ماندگارترین آثار نظام جمهوری اسلامی ایران، ساخت و ساز حرم‌ها و پیوند میان شیعه و جهان اسلام است.

بعد از او پرسیدم که سخت‌ترین روز شما در مبارزه با داعش و مبارزه با تروریست چه روزی بود؟ گفت سخت‌ترین روز من آن روزی بود که داعشی‌ها در مسیر جاده بغداد به سامرا و کاظمین می‌خواستند به کربلا بیایند و حرم‌ها را مورد تعرض قرار دهند. من مثل گندم برشته یا به عبارتی مانند اسپند روی آتش، بی‌قرار بودم که خدا را شکر جلوی آنها گرفته شد. سپس از ایشان پرسیدم که برای انتخابات ۱۴۰۰، بین مردم بحث این است که شاید شما تشریف بیاورید. از آنجایی که ایشان باهوش بود و فراموشکار نبود، رو کرد به من و گفت: «آقای افضلی! من جواب شما را یکبار دیگر هم داده‌ام».

حدود ۱۰ سال پیش که سوار هواپیما با ایشان به کرمان می‌رفتم، از ایشان سوال کردم که برای فرماندهی سپاه شما مطرح هستید. ایشان گفت که آخرین سمت من در نظام جمهوری اسلامی این است که شهید شوم یا هر اتفاقی که بیفتد و یا بازنشست شوم در نیروی قدس باشد؛ دیگر برای من خیلی سخت است که در نظام جمهوری اسلامی بخواهم مسؤولیت بپذیرم.

ارادت سردار به حضرت زهرا(س)/ آنچه حاج قاسم در برابرش آرام نمی‌گرفت

یکی از ویژگی‌هایی که رزمندگان و همراهان حاج قاسم به آن اشاره می‌کنند، اقتدار و شجاعت در برابر سختی‌ها و دشمن و همچنین نرمی در برابر دوستان و خانواده است. این روحیه چگونه در یک فرد جمع می‌شود؟

رفتار حاج قاسم، مصداق همان آیه ۲۹سوره فتح است که می‌فرماید «با دشمنان خود سخت بگیر و در بین خود مهربان باش» و همچنین آیه ۲۱سوره احزاب که می‌فرماید «با خدای خود پیمان بست و در پیمان خود پایبند بود». حاج قاسم به آرزوی دیرین خود که همان شهادت بود، رسید و به جمع دوستان خود پیوست.

هرچه از ایشان بگویم باز کم است. ایشان اسطوره مهربانی، مقاومت، رعب و وحشت در دل دشمن، سردار معمار حرم، پرورش‌یافته مکتب عاشورا است و ذوب شده در مکتب امام (ره) بود. همین مردمی بودن ایشان و نوع نگاهی که به جوانان و خانواده شهدا داشت، باعث شد تا در درون مردم عشق او شعله‌ور شود و پس از شهادت حاج قاسم و در تشییع جنازه ایشان مردم این چنین بی‌تاب شوند.

حاج قاسم در کنار شجاعت در مبارزه با داعش، قلب مهربانی داشت. وقتی در طرح لاغرسازی ستون‌های اطراف حرم امام حسین (ع) یا احداث صحن حضرت زهرا (س) به عتبات مشرف شد، در کنار توصیه‌هایی که برای توسعه عتبات داشت، به شدت اشک می‌ریخت. حاج قاسم در برابر روضه حضرت زهرا (س) هم آرام نمی‌گرفت و به شدت می‌گریست و علاقه ویژه‌ای به حضرت فاطمه (س) داشت.


حاج قاسم در بین جهادگران سیل خوزستان

حاج قاسم همیشه در صف اول کمک به مردم بود

حاج قاسم را بیش‌تر به عنوان کسی می‌شناسند که در حوزه مقاومت اسلامی و در جنگ‌های عراق و سوریه فعالیت داشت. در کنار این چهره، حاج قاسم یک چهره جهادی نیز بود؛ تا جایی که حتی سال گذشته در سیل شاهد حضور سردار سلیمانی در مناطق سیل‎زده جنوب کشور هم بودیم. از این چهره و از اقدامات جهادی ایشان بفرمایید.

در سیل خوزستان کم‌تر از حدود ۴۸ ساعت پس از اعلام فراخوانی که برای موکب‌ها داده شد، بیش از ۴۰۰ موکب آمادگی خود را اعلام کرد و در خوزستان و لرستان و گرگان به کمک مردم رفتند. موکب‌ها در این شهرها به مردم غذای گرم دادند و حتی تعمیر خودرو و وسایلی که نیاز به تعمیر داشت، توسط بچه‌ها انجام شد.

سردار سلیمانی واقعا مرد میدان بود. در سیل خوزستان کمک کرد و ابومهدی المهندس نیز از عراق آمد تا در کنار حاجی باشد. حاج قاسم همیشه در صف اول کمک به مردم بود. نمی‌گذاشت دیده شود، ولی همیشه حضور داشت. به خانواده شهدا مرتب رسیدگی می‌کرد. شبی با ایشان و اخوی‌شان جلسه‌ای داشتیم که به ما گفتند شب دو ـ سه ساعتی دیرتر می‌آیم. چون قول داده بود که به خانواده شهیدی سر بزند.

حاج قاسم روزهای جمعه روضه خانگی داشت

در مراسم تشییع سردار سلیمانی سخنرانی مقتدرانه زینب سلیمانی را شاهد بودیم و اخیرا در محضر رهبری فاطمه سلیمانی نامه حاج قاسم را قرائت کرد. سردار چطور توانسته با وجود اینکه کمتر در خانواده حضور داشته فرزندانی بدین شکل  تربیت کند؟

نیاز نیست حتما فرد کامل در خانواده حضور داشته باشد. همان مدت کوتاه حضور در خانه هم اگر رفتار و روش صحیحی داشته باشد، کفایت می‌کند. حاق قاسم، تربیت یافته خانواده مذهبی و پرورش یافته مکتب عاشورایی بود. در زمانی که حاج قاسم در ایران بود، روزهای جمعه در کنار خانواده، از مداحی دعوت می‌کرد تا برای خانواده به صورت خصوصی روضه بخواند. فردی که از نظر معنوی این فضا را برای فرزندان خود ایجاد می‌کرد، قطعا فرزندانش پرورش یافته او خواهند شد. فرزندان ایشان ساده‌زیست، خوش اخلاق و بسیار مردمی هستند. زینب سلیمانی به نظر من خود حاج قاسم است. زینب خانم دختر ایشان، با توجه به رابطه صمیمی که با هم داشتند، اکثر سفرها همراه حاج قاسم بود و مسلط به زبان عربی و انگلیسی است و مانند پدرش ثابت قدم در گفتار و عمل است.

حاج قاسم بسیار با فرزندان خود مهربان بود و به تعلقات دنیوی وابستگی نداشت. ولی دو نفر از خانواده را بیش از حد دوست داشت و آن هم نوه‌هایش بودند. یک هفته قبل از شهادت همه را جمع کرد. اما اواخر انگار که می‌دانست باید برود، کمتر به سمت نوه‌هایش می‌رفت چون آنها هم خیلی حاج قاسم را دوست داشتند و وقتی از هم دور بودند، ناراحتی می‌کردند.


کرمان ـ گلزار شهدا، محل دفن حاج قاسم

ناراحتی حاج قاسم از اینکه سه روز از حضرت آقا بی‌خبر بود

یکی از نکات مهم در زندگی سردار سلیمانی ولایت پذیری است.

ایشان به آقا بسیار علاقه داشت. یادم است که رفته بودیم رابُر برای دفن پدرشان و تا سوم ایشان آنجا ماندند. وقتی از رابُر به کرمان برگشتیم، یکی از دوستان تعریف می‌کرد حاج قاسم در ماشین حالتی عجیب پیدا کرد و آه کشید. فکر کردیم خسته هستند. به ایشان گفتیم شما کمی استراحت کنید. گفت نه خسته نیستم. گفتیم پس چرا این آه را کشیدید و چرا اینقدر ناراحت هستید؟ گفت برای اینکه من سه روز است که از آقا خبر ندارم.

ماجرای عکس انداختن حاج قاسم با خانم بدحجاب

ایشان با وجود نفوذ و محبوبیتی که داشت، از هیچ حزب و جناحی طرفداری نمی‌کرد. این رفتار دلیل خاصی داشت؟

دقیقا. حاج قاسم وابسته به هیچ حزبی نبود و خط قرمز ایشان خط ولایت بود. در فامیل و افراد نزدیک ما، افرادی هم بودند که چادری نبودند، اما حاج قاسم هیچ گاه کسی را  سرزنش نمی‌کرد، بلکه با رفتار و منشی منطقی، طرف مقابل را مجذوب می‌کرد و هیچگاه تحکمی برخورد نمی‌کرد. هیچ وقت در جمع هیچ تذکری نمی‌داد و می‌گفت که در جمع کسی نصیحت‌بردار نیست. نظرشان این بود که اثر منفی خواهد داشت.

یکی از دوستان تعریف می‌کرد و می‌گفت که روزی یک دختر بدحجاب از او درخواست کرد که با ایشان عکس بیندازد. من به حاج آقا گفتم من اگر بودم، با این دختر عکس نمی‌انداختم، چرا عکس انداختید؟ حاج آقا به من گفت که عزیز من! اینها فرزندان ما هستند، جوانان ما و آینده کشورمان هستند و هر درخواستی داشته باشند باید بتوانیم به آن عمل کنیم.

سردار سلیمانی را به عنوان قهرمان همبستگی ملی معرفی می‌کنند. از نقش ایشان در همبستگی ملی و اتحاد میان ایران و عراق و کشورهای منطقه بگویید.

مردمی بودن ایشان باعث شد که چه در کشور عراق و سایر کشورها، به عنوان یک قهرمان و ژنرال نظامی شناخته شود. از دیدگاه من ایشان یک قهرمان معنوی هم بود. چون با همه ارتباط داشت و در عراق حتی با عشایر و قبایل نشست و برخاست داشت و همه او را بسیار دوست داشتند.

بخشی از پرچم روی تابوت حاج قاسم را قاب کردم

چگونه از شهادت سردار سلیمانی باخبر شدید؟

بدترین خاطره و خبر این بود که پنج شنبه عازم کرمان بودم که به پدر و مادرم سر بزنم. صبح جمعه بین ساعت دو تا سه بود که گوشی خود را نگاه کردم، دیدم که دوست مشترکمان با سردار، پیام داد «حاج قاسم آسمانی شد». با او تماس گرفتم، دیدم های های گریه می‌کند و می‌گفت که حاج قاسم را کشتند. من عصبی شده بودم و باور نمی‌کردم. آن موقع شب هم نمی‌توانستم با اخوی ایشان تماس بگیریم. مجبور شدم تا نماز صبح منتظر بمانم. نماز صبح را که خواندم به سمت منزل حسین، برادر بزرگ ایشان حرکت کردم که جمعیتی از نزدیکان و فامیل آنجا جمع شده بودند. قرار شد که به بیت الزهرا (س) در کرمان برویم. وقتی رسیدیم با جمعیتی از مردم مواجه شدیم که گریه می‌کردند.


انتقال پیکر حاج قاسم به کرمان

پیکر سردار در عراق تشییع شد و پرچمی که بر تابوت ایشان بود، بخشی از آن را تقدیم خانواده سردار کردیم و بخشی دیگر از پرچم را به عنوان یادگاری پیش خودمان نگاه داشتیم. آن شب پرچم را به مدیر فرهنگی دادم تا آن را قاب کند. به منزل که برده بود خانم ایشان گفت چه بوی معطری می‌آید. این بو از کجاست؟ پرچم تابوت حاج قاسم واقعا بوی عطر خاصی داشت. داغ سردار هنوز برای ما تازه است و امیدوار هستیم که بتوانیم دنباله‌رو راه ایشان باشیم و ما را در این مسیر یاری کنند.

بهترین خاطره‎‌ یا یادگاری که از سردار دارید، چه بود؟ آیا توصیه‌ای هم قبل از شهادت به شما کرده بودند؟

خاطره خوبی که از ایشان دارم، این بود که ایشان علاوه بر هدایایی که به من می‌دانند، یک هدیه‌ای از سمت ایشان گرفتم که بهترین هدیه در طول زندگی‌ام بود. دستخط ایشان برای حضورم در ستاد بازسازی عتبات. برادر ایشان سهراب با من تماس گرفتند و بدون سلام و علیک، نامه حاج قاسم را برای من خواند: «جناب آقای افضلی که از مدیران بسیار خوب و متدین و بسیجی هستند را در مجموعه ستاد بازسازی عتبات بکارگیری نمایید (به صورت شایسته)» این بهترین هدیه حاج قاسم برای من بود.

حاج قاسم پس از تشکیل ستاد بازسازی عتبات بسیار تاکید داشت که جمع آوری نذورات مردم باید شفاف‌سازی شود و در کوچک‌ترین شهرستانی که فردی ۱۰ هزار تومان هم کمک می‌کرد، باید رصد و گزارش داده می‌شد که این پول کجا و صرف چه کاری شده است. مثلا اگر می‌گفت در حرم امام حسین (ع)، باید همانجا خرج می‌شد. همیشه می‌گفت وای به حال آن روز که مردم نسبت به ستاد بازسازی بی‌اعتماد شوند.

درست است که ستاد بازسازی عتبات زیر نظر شورای سیاستگذاری است، اما به عنوان یک تشکل مردمی است و با اینکه همیشه زیر نظر حاج قاسم بوده، ولی تاکید داشتند که این ستاد باید مردمی باشد. یک روحانی از من پرسید که چرا این نذورات را برای عتبات از مردم جمع‌آوری می‌کنید، وقتی در این کشور جوانانی هستند که باید ازدواج کنند و ما مشکل مدرسه داریم. نباید این کار را بکنید. من هم گفتم حاج آقا شما چرا این حرف را می‌زنید؟ اتفاقا همین افراد کم درآمد جامعه و آنهایی که تحت پوشش حمایت‌های دولتی هستند، بیشترین کمک را می‌کنند. مثلا در خراسان جنوبی، میانگین نذورات از هر نفر ۵ هزار تومان بوده و اکنون هم با وجود وضعیت کرونا به نفری ۱۷هزار تومان رسیده است.



منبع خبر

چرا سردار سلیمانی رئیس‌جمهور نشد؟ بیشتر بخوانید »

گفت‌وگو با یک واسطه‌گر ازدواج و بازخوانی معیارهای غلط/رفتارهای غلط در خواستگاری‌‌ها چیست؟

گفت‌وگو با یک واسطه‌گر ازدواج و بازخوانی معیارهای غلط/رفتارهای غلط در خواستگاری‌‌ها چیست؟


گروه‌خانواده؛ عطیه‌همتی: اگر این موضوع را بپذیریم که همه آدم‌ها نمی‌توانند همدم و یار و همسر زندگی‌شان را خودشان پیدا کنند. نقش معرف‌ها حسابی مهم می‌شوند. معرف‌هایی که می‌توانند در پیدا کردن همسفر دنیا و احتمالا آخرت حسابی به جوان‌ها کمک کنند اما در دهه‌های اخیر نقش‌شان خیلی کمرنگ‌تر از قبل شده‌ است. چون خیلی‌ها معتقدند درست است که باعث و بانی ازدواج شدن ثواب زیادی دارد اما دردسرهای خودش را هم دارد. اگر تصورتان از معرف‌ها زنان سن و سال‌دار دنیا چشیده‌است باید بگویم که «مریم ابراهیمی» تنها 27 سال دارد و علاقه به این کار کنار تحصیل روانشناسی خانواده باعث شده مراجعه‌های زیادی در همه امور مربوط به ازدواج و خانواده داشته باشد. به همین خاطر با او گفتگو کردیم تا درباره معرف بودن و مشکلات این کار، خواستگاری و خاطرات و توصیه‌هایش بپرسیم.

 

گفتم من می‌توانم معرف خوبی باشم

مریم ابراهیمی متولد 1372 فارغ التحصیل روانشناسی خانواده درمانی از دانشگاه شهید بهشتی تهران است. سال 94 ازدواج کرده و از همان سال تصمیم گرفته به صورت کاملا جدی کار معرفی ازدواج انجام دهد. کاری که در دوران مجردی هم کم و بیش انجام می‌داده و حالا بعد از تحصیل مشاوره خانواده شده ‌است. او درباره دغدغه‌اش می‌گوید:«دغدغه من از اینجا شکل گرفت که دختران مذهبی زیادی را اطرافم می‌دیدم که اهل به نمایش گذاشتن خودشان نبودند و تمایل به ازدواج داشتند اما این امکان برایشان فراهم نشده‌است. من هم به خودم قول دادم که حالا که خودم هم ازدواج کردم حتما حواسم به دختران دور و اطرافم باشد. اوایل کارم به صورت خیلی محدود بود و مثلا یکسری از خانم‌ها دوستان همسرشان را معرفی می‌کردند و می‌گفتند دنبال مورد مناسبی برای ازدواج می‌گردند و کمک می‌خواهند. اما کم‌کم گوش به گوش چرخید. افراد بیشتری با من آشنا شدند و هرکسی که تمایل به ازدواج داشت به من مراجعه می‌کرد. به نهاد رهبری دانشگاه هم مراجعه کردم و گفتم که تمایل دارم در زمینه کمک به ازدواج همکاری کنم که آن‌ها هم استقبال کردند. دانشگاه شهید بهشتی یک دفتری به نام «هدی» دارد که موسس آن همسر یکی از شهداست. پیش ایشان هم رفتم و گفتم می‌خواهم همکاری کنم. اولش به من گفتند سن تو برای این کار خیلی پایین است و من گفتم اما تواناییش را دارم می‌دانم می‌توانم در این زمینه کمک کنم. یک مدت آزمایشی کار کردم و خیلی از من راضی بودند و یکسالی به صورت پاره‌وقت کار کردم. بعد که شغل ثابت پیدا کردم بیرون آمدم.»

به افراد دارای ملاک‌های غیر منطقی کسی را معرفی نمی‌کنم

مریم می‌گوید اوایل فقط برایش مهم بوده که دختر و پسرها را به هم برساند و فکر می‌کرده همین‌ کار درست است. اما به مرور می‌فهمد که باید مسیر را درست برود و نتیجه مهم نیست. بلکه گاهی باید ملاک اشتباه آدم‌ها را به رویشان آورد و آن ها را نسبت به اشتباه‌شان آگاه کرد :«اوایل فقط به این صورت بود که فقط برایم مهم بود که ازدواج شکل بگیرد. هرکس با هر ملاکی به من مراجعه می‌کرد رسالت خودم می‌دانستم که حتما باید کسی را برای ازدواج معرفی کنم. حتی اگر ملاک‌هایش اشتباه بود به خودم می‌گفتم اشکالی ندارد بالاخره او هم باید ازدواج کند. اما بعد از یک مدت نظرم تغییر کرد که ما معرف‌ها هم نباید به ملاک‌های اشتباه این افراد بها بدهیم.  این بها دادن موجب شده که این قبیل آدم‌ها خیال کنند که هر ملاکی دارند می‌توانند سفارش بدهند و وظیفه ماست که باید برای‌شان مورد مناسبی را پیدا کنیم. الان دیگر مثل سابق نیستم. اینطوری شدم که به پسرهایی که ملاک‌های غیرمنطقی دارند موردی معرف نمی‌کنم. البته قبلش با آن‌ها صحبت می‌کنم و می‌گویم که ملاک‌هایی که در ذهنشان دارند ملاک‌های صحیحی برای ازدواج نیست و اگر همچنان روی اشتباهشان اصرار داشتند؛ خیلی محترمانه می‌گویم که چنین موردی ندارم و بهتر است به کس دیگری مراجعه کنید.»

متاسفانه واسطه ازدواج بودن، به غلط شأن اجتماعی را می‌شکند!

همیشه در بحث‌های حول ازدواج و خانواده می‌شنویم که معرف‌های ازدواج کمتر شده‌اند و همین به کم شدن ازدواج دامن زده ‌است. «مریم» درباره کمرنگ شدن معرف‌ها در جامعه امروز می‌گوید:«یکی از دلایلی که معرف‌های ازدواج کمتر شده‌‌اند و معرفی برای ازدواج کمتر شده‌ است این است که این کار به عنوان شغل شناخته نمی‌شود. چون پول و درآمد ندارد در حالی که زحمت بسیار زیادی دارد. حتی کسانی که می‌خواهند این کار را به صورت خیرخواهانه و داوطلبانه انجام دهند آنقدر مشکلات سر راهشان قرار دارد زیاد است که واقعا آدم دلش می‌خواهد قید همه چیز را بزند و بی‌خیال شود. یکی از این مشکلات این است که این کار نه تنها به کسی که انجامش می‌دهد شأن اجتماعی نمی‌دهد، بلکه شأن اجتماعی فرد را می‌شکند. خیلی از کسانی که روانشناس هستند به هیچ عنوان حاضر نیستند وارد این کار شوند. گویی که کسرشأن‌شان می‌شود. چون گاهی انگ‌ها و اسم‌های بدی به آدم می‌زنند. مثلا می‌گویند بنگاه شادمانی زده‌ای! خانم ازدواجیه! و این احساس را دارند که تو می‌خواهی همه را به زور بهم بچسبانی و مجبور به ازدواج کنی. مثلا اوایل وقتی در صفحه شخصی‌ام صرفا خودم را معرف ازدواج معرفی کردم بسیار برخوردهای بدی با من شد. اما بعد از چندوقت که نوشتم کارشناسی ارشد روانشناسی خانواده دارم. نگاه‌ها کامل تغییر کرد.»

واسطه ازدواج؛ مسئول شکست ازدواج‌ها نیست!

از جمله سختی‌های کار ما زمانیست که دختر و پسر باهم سازش‌شان نمی‌شود و در ازدواج‌شان دچار مشکلات جدی می‌شوند. آن وقت است که خانواده‌ها کسی را جز معرف برای ابراز ناراحتی و عصبانیتشان پیدا نمی‌کنند:«شما در این کار توقع تشکر هم نباید داشته باشید. خود من مواردی داشتم که معرفی کردم و منجر به ازدواج شده‌ است اما بعد از آن جواب پیام تبریکم را هم ندادند. بی‌انصافی نکنم و برخی هم تشکر کردند. ولی خدای نکرده اگر یکی از این ازدواج‌ها به مشکل بخورد. موردی داشتم که بین دختر و پسر دعوای شدید داشتند و حتی به طلاق هم فکر کردند. بعد مادر آقا پسر پیام ناله و نفرین برای من فرستادند! البته برخی هم منطقی هستند و متوجه این موضوع هستند که معرف مسوول نیست. درست است که من از نظر منطقی می‌توانم به خودم بگویم که مقصر نیستم ولی این رفتارها از نظر روحی به آدم آسیب می‌زند. مثلا من خیر سرم خواستم کار ثواب بکنم  اما به توهین و نفرین و ناله یک مادر دچار شدم.»

معرف‌ها ربات گزینه‌یاب یا گزینه‌ساز نیستند!

از مشکلات بزرگ معرف بودن برای ازدواج؛ کنترل خواسته‌ها و ملاک‌های غیرمنطقی افرادیست که مراجعه می‌کنند و خانم ابراهیمی برای مطرح کردن این گله جمله بامزه‌ای دارد:«یکی دیگر از سختی‌های معرف بودن توقعات افراد وقت معرفی‌هاست. اگر موردی را معرفی کنیم که از نظرشان خوب باشد گویی وظیفه‌مان را انجام دادیم. اما اگر نپسندند گاهی برخورد‌ها خیلی بد است. مثلا من دختری را معرفی کرده‌ام و به هر دلیلی خانواده آقا پسر موافق نباشند، پیام‌ها و تماس‌های تند و گلایه‌آمیز شروع می‌شود. یکبار موردی بود که مادر آقاپسر با تندی تماس گرفت و گفت مگر من به شما نگفتم دخترخانم حتما رنگ پوستش سفید باشد؟ اینکه سفید نبود. چرا وقت ما را می‌گیرید؟! علاوه بر این برخی افراد و خانواده‌ها با ما مثل یک ربات گزینه‌یاب یا گزینه‌ساز رفتار می‌کنند. مثلا زمانی که به مورد‌های ما نیاز دارند. تبریک می‌گویند حال و احوالمان را می‌پرسند و یادی از ما می‌کنند. اما به محض اینکه موردی معرفی می‌کنیم و کارشان پیش می‌رود حتی زحمت پیام دادن به اینکه کارشان به کجا رسید را نمی‌دهند و وقتی جویا می‌شوی حس می‌کنند ما در کارشان فضولی می‌کنیم.»

معرف‌ها می‌توانند اصلاح معیارهای غلط شوند

مریم معتقد است اگر همه معرف‌های رسمی و یا غیر رسمی حوزه ازدواج جلوی کسانی که توقعات بیجا دارند بایستند و موردی را به‌ آن‌ها معرفی نکنند آن افراد متوجه توقعات بی‌جایشان می‌شوند و خودشان را اصلاح می‌کنند:«از مواردی که معرف‌ها حتما باید رعایت کنند همین است که همگی باهم این تصمیم را بگیرند که به پسر و دخترهایی که ملاک‌های غیرمنطقی دارند موردی معرفی نکنند. چون این افراد ملاک‌هایشان را تغییر نمی‌دهند. بلکه از پیش این معرف پیش دیگری می‌روند. من معتقدم این تغییر را از خودمان شروع کنیم. اگر معرفین حوزه ازدواج این موضوع را رعایت کنند. آن دختر و پسر به مرور متوجه می‌شود که متر و معیارش برای ازدواج غلط است و آن‌ها را تغییر می‌دهد. در بقیه مسائل هم همینطور است. یکی از گله‌هایی که دختر خانم‌ها دارند این است که مادر آقاپسرها باید خودشان تنها بیایند و دختر خانم را بپسندند و در جلسه بعد پسر را بیاورند. این موضوع حس بدی به دختران می‌دهد. اگر همه دختران تصمیم بگیرند این اجازه را ندهند این روند و رفتار غلط هم تغییر می‌کند. باید مشخص شود که حق دیدار در جلسه اول برای دختر و پسر یکسان است. مادر به 10 خانواده زنگ بزند و ببیند که کسی چنین اجازه‌ای نمی‌دهد، رفتار و توقعش تغییر می‌کند.»

دخترها جرات صحبت از گله‌هایشان را ندارند

مریم در اینستاگرام صفحه‌ای دارد که گاهی خاطراتش را از این کار می‌نویسد و گاهی هم بحث‌های روانشناسی‌اش را مطرح می‌کند. او می‌گوید چون در رسانه‌‌‌های رسمی بیشتر درباره مشکلات پسرها حول ازدواج حرف زده می‌شود دوست دارد در صفحه شخصی‌اش درباره گله دختران از جلسات خواستگاری و روند ازدواج صحبت کند و صدای آن‌ها شود: «در رسانه‌ها درباره گله پسرها پیرامون مهریه زیاد صحبت می‌شود. درباره ساده گرفتن ازدواج و پایین آمدن توقع دختران برای داشتن خانه و ماشین پسرها زیاد حرف زده می‌شود. درباره عروسی نگرفتن و سادگی مراسم و خرید صحبت زیاد می‌شود. اما آیا درباره درد دل‌های دختران هم حرف زده می‌شود؟ متاسفانه جای حرفهای دختران خالیست. برخی دخترها هم از ترس برچسب خوردن جرات گفتن گله‌هایشان را ندارند. آیا یک دختر می‌تواند بگوید که مادر یک پسر مرا دید و مرا نپسندید؟ متاسفانه مسائل دختران شدیدا اعتماد به نفس دختران را نشانه گرفته ‌است و من برای اینکه برای مساله مبارزه کنم گاهی زبان این دخترها شدم و این گله‌هایشان را بازگو کنم. وقتی این مسائل را در صفحه‌ام گفتم تعداد پیام‌های زیادی از سوی دختران داشتم که می‌گفتند ما فکر می‌کردیم این قبیل مشکلات و بدرفتاری‌های خواستگاری و پروسه ازدواج فقط برای ما اتفاق افتاده‌است. اما فهمیدیم که تنها نیستیم و لزوما برای ما نیست. اما در رسانه‌‌ها یک پسر خیلی راحت‌تر می‌تواند مساله‌اش را مطرح کند، مثلا بگوید که من رفتم خواستگاری خانه و ماشین نداشتم دختر را به من ندادند. حتی وقتی پسری این خاطره‌را مطرح کند همه خانواده دختر را مذمت می‌کنند. طبیعی هم هست. اما یک دختر نمی‌تواند چیزی را که مسقیما عزت نفسش را نشانه رفته‌است را عنوان کند.»

رفتارهای غلط در خواستگاری اعتماد به نفس دختران را خرد می‌کند

رفتارهای غلط در جلسات خواستگاری یکی از نکاتی‌ست که خانم روانشناس روی آن تاکید زیادی دارد و می‌گوید در لطمه زدن به روحیه خصوصا دخترها بسیار موثر است و از معرف‌ها می‌خواهد که حتما رعایت این موارد را تذکر دهند:«برخی رفتارهای متداول در خواستگاری باید اصلاح شود و باید این رفتارها را آموزش بدهیم. بسیار پیش آمده ‌است که مادر آقا پسر وقتی به تنهایی خواستگاری آمده‌است. دختر خانم را نپسندیده و وقتی رفته حتی دیگر اطلاع نداده‌است. نمی توانید تصور کنید این دختر چقدر در خانواده‌اش احساس خرد‌شدن و شکستن پیدا می‌کند. دخترها می‌فهمند مادری که نیم ساعت آمده ‌است و نشسته‌است او را به خاطر عقایدش که رد نکرده ‌است. یا به خاطر چهره‌اش رد کرده‌است. یا به خاطر اندامش رد کرده‌ است و یا به خاطر سر و وضع زندگی‌شان این کار را انجام داده ‌است و این قبیل اتفاقات پرتکرار مدام دارد به دختران ما حس کافی نبودن، به اندازه کافی زیبا نبودن و کم بودن می‌دهد. من این حرفها را از سوی دختران زیاد شنیده‌ام و وظیفه دارم که بیان کنم. چون اگر دختری بگوید این گله را دارد فوری انگ اینکه این دختر دنبال شوهر می‌گردد می‌خورد!»

چند نفر را برای ازدواج به یک نفر معرفی نکنید!

مریم کنار گله از برخی رویه‌های غلط که معرف‌ها هم دچارش می‌شوند خاطرات جالب توجهی از سطح توقعات مراجعین دارد:«یکی دیگر از اشتباهات معرف‌های ازدواج این است که چند نفر را به یک نفر معرفی می‌کنند. موردهایی دیدم که 5 دختر به یک آقا پسر معرفی شده و می‌گویند همینطوری تماس بگیر ببین کدام بیشتر به دل‌تان می‌نشیند. این رویه غلط است. معرف‌ها باید در حین معرفی به ازدواج غلط‌های فکری و معیاری‌ خانواده‌ها را نیز اصلاح کنند. مواردی بوده که به طور مثال آقاپسر خیلی سخت‌گیر بودند که همسرشان تحصیلات بالایی داشته باشد. بعد که یک خانم پزشک معرفی کردیم و ازدواج کردند مادرشان دوباره تماس گرفت و برای پسر دومشان هم تاکید داشتند که حتما پزشک یا دندان‌پزشک باشد چون شأن خانوادگی‌شان پایین نیاید و بین پسرهایشان حسادت به وجود نیاید. مادری بود که عروس اولش چشم‌های روشن داشت حالا مادر تاکید داشت که حتما دختری را معرفی کنیم که چشم روشن داشته باشد! استدلالشان این است که عروس‌ها باهم تناسب داشته باشند.»

از نخواندن رشته حقوق تا قد بالای 165!

اعتقادات دیکته شده یکی از مشکلات معرف‌ها با مراجعین است که مریم گله زیادی در این باره دارد. او می‌گوید یکسری اعتقادات برای خود مراجعه کننده نیست اما احساس می‌کند باید همسرش آن معیارها را داشته باشد چون مد شده‌است و یا جامعه او را از چیزهایی ترسانده‌است:«هرچندوقت یکبار یکسری مسائل در حوزه ازدواج و خواستگاری مد می‌شود. مثلا جدیدا مد شده‌ است که می‌گویند کسی که معرفی می‌کنید حقوق نخوانده باشد. تصورشان این است چنین کسی به خصوص اگر دختر باشد چون از قوانین سر در می‌آورد فردا می‌رود دادگاه و طلاق می‌خواهد و حقوقش را طلب می‌کند. یا جلو می‌آیند و می‌گویند که دختری را معرفی کنید که پزشک یا دندان‌پزشک باشد. جالب اینجاست پسران پزشک این حرف را نمی‌زنند. یکی از مواردی که متاسفانه شاهد هستیم تاکید بسیار روی زیبایی چهره است. برخی تاکید شدید دارند که کسی را معرفی کنید که «بور» باشد. این واقعا عجیب است. بالاخره اینجا ایران است. اسکاندیناوی که نیست. مگر چند نفر سفید و بور وجود دارد. از این تعداد بور چند نفر هستند که به طور مثال حجاب و اعتقاداتش به شما بخورد و باز میان این تعداد چندنفر هستند که ممکن است آنها شما را بپسندند. وقتی گزینه‌های ازدواجتان را محدود کردید و دنبال چیزی که در ذهنتان هستید واقعا کسی به شما نمی‌تواند کمک کند. مواردی بودند که انگار ملاک‌ها را حفظ کردند یعنی از جایی به آن‌ها دیکته شده ‌است. مثلا آقایی تاکید داشت قد خانم 165 به بالا باشد. کوتاه‌تر معرفی کردیم و منجر به ازدواج شد و اصلا الان آقا هنوز نمی‌داند قد خانمش کوتاه‌تر است!»

 

ازدواج را منتفی کنید پسرم وقت زن گرفتنش نیست!

گاهی هم پیش می‌آید که خانواده‌ها مخالف ازدواج بچه‌هایشان هستند و بچه‌ها موافق هستند و برای معرف حسابی دردسر درست می‌شود:«البته باید بگوییم یکی از مشکلاتی که ما معرف‌ها داریم خانواده‌ها هستند که گهگاه مشکلات عجیبی را پیش پای ازدواج بچه‌هایشان می‌گذارند. موردی داشتیم آقا پسر دختری را که معرفی کردیم پسندیده اما چون مادر نپسندیده اصرار داشت ماجرا منتفی شود. برخی پسرهای کم سن و سال هم که میل و شرایط ازدواج دارند با مخالفت‌های شدید خانواده روبرو می‌شوند. یکبار آقاپسری با دخترخانم سه جلسه خارج از خانواده صحبت کرده بود و قرار خواستگاری گذاشته بود. وقتی به خانواده‌اش گفته بود مادر جواب داده بود من به شوخی گفتم برو حرف بزن چون اصلا فکر نمی‌کردم کسی پیدا شود شرایط تو را بپذیرد. یا موردی داشتیم که آقا پسر دخترخانم را پسندیده بود مادرش تماس گرفته بود که به نظرش زود است و کاری کنیم که منجر به ازدواج نشود وقتی آقا پسر از ما پیگیر بود ناچار گفتیم که مادرش چنین حرفی زده و واقعا بهم ریخت!»

خاطره شیرین ازدواجی که بانی آن امام رضا شد

با همه این مشکلات خاطرات شیرینی هم از ازدواج‌ها وجود دارد که مریم می‌گوید کار خودش نیست بلکه از اول تا آخرش را خدا خواسته ‌است و خودش پیش برده ‌است. یکی از این خاطرات شیرین مربوط به یک زوج ورامینی ست که مریم معرف آن‌ها بوده‌ است:« یکی از خاطرات شیرینم این است که یکبار بعد از ازدواج، به شکل مجردی با بچه‌های دانشگاه به مشهد رفتم. آن‌جا با دختری ساکن قرچک ورامین همسفر شدم. وقتی از سفر برگشتم. همسرم گفت در این مدت با پسری آشنا شده‌است که ساکن ورامین است و قصد ازدواج دارد. ما هم معرفی کردیم الان خیلی خوشبخت هستند. انگار امام رضا مرا دعوت کرد که این ازدواج رخ بدهدو بانی آن شد و درک کنم که «من» وجود ندارد و همه‌اش کار خداست.»

انتهای پیام/





منبع خبر

گفت‌وگو با یک واسطه‌گر ازدواج و بازخوانی معیارهای غلط/رفتارهای غلط در خواستگاری‌‌ها چیست؟ بیشتر بخوانید »