خان طومان

نگاهی به زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار «ابوالقاسم شریفی» مسئول ایثارگران کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، از شناسایی پیکرهای مطهر هفت شهید مدافع حرم در منطقه خان‌طومان سوریه خبر داد.

وی در این‌باره افزود: پس از تطبیق نمونه DNA در مرکز ژنتیک سپاه، هویت پیکر هفت تن از شهدای مدافع حرم استان‌های مازندران، البرز، قزوین و خوزستان شناسایی و تأیید شد و پیکر‌های مطهر شهدا به میهن اسلامی بازگشت.

براساس اعلام مسئول ایثارگران کل سپاه، شهیدان والامقام «رضا حاجی‌زاده»، «علی عابدینی»، «محمد بلباسی» و «حسن رجایی‌فر» از استان مازندران، شهید «زکریا شیری» از استان قزوین، شهید «مجید سلمانیان» از استان البرز و شهید «مهدی نظری» از استان خوزستان، شهیدان مدافع حرمی هستند که اخیراً پیکر آن‌ها کشف شده و به کشور بازگشته است. (بیشتر بخوانید)

همچنین ساعاتی بعد، خبر کشف و شناسایی پیکر مطهر شهید «محمود رادمهر» هم اعلام شد تا بر این اساس، تعداد شهدای مدافع حرمی که اخیراً پیکرهای مطهر آن‌ها کشف و شناسایی شده است، به هشت نفر برسد.

نگاهی بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

سوءاستفاده تکفیری‌ها از آتش‌بس در منطقه «خان‌طومان»

شهدای منطقه «خان‌طومان» اکثراً از رزمندگان مازندرانی هستند که برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) و مبارزه با تکفیری‌ها به سوریه اعزام شدند. «خان‌طومان» نام روستایی در «جبل سمعان» استان «حلب» سوریه است که در پس از اشغال تکفیری‌ها، در سال ۹۵ به دست نیروهای ایرانی مدافع حرم افتاد و آتش‌بسی کوتاه بین دو طرفدر این منطثه برقرار شد؛ اما تکفیری‌ها از این فرصت پیش‌آمده سوءاستفاده کرده و با بمباران و به شهادت رساندن جوانان مازندرانی، دوباره این منطقه را تصرف کردند.

در ادامه، گذری داریم بر زندگی‌نامه شهیدانی که به‌تازگی پیکر مطهر آن‌ها در این منطقه شناسایی شده و به خاک کشورمان بازگشته است.

شهید محمد بلباسی

شهید «محمد بلباسی» سال ۱۳۵۷ در شهرستان «قائمشهر» متولد شد. وی پس از گذراندن دوران تحصیل خود، وارد دانشگاه شد و دوران دانشجویی خود را در رشته «متالوژی» دانشگاه مشهد گذراند و سپس به زادگاهش بازگشت. شهید «بلباسی» مجاهدی بود که در طول زندگی پربرکت خود، نقش موثری در اردوی‌های جهادی و راهیان نور ایفا کرد و در انجام این کار‌ها سر از پا نمی‌شناخت.

شهید «بلباسی» تیم «خادمان شهدای مازندران» را تشکیل داد که پس از ثبت نام افراد علاقه‌مند، کار خادمی زائران اردو‌های راهیان نور را برعهده گرفتند. صندوق خیرخواهانه «امام زمان (عج)» قائمشهر نیز با هدف جمع‌آوری کمک‌های خیّران برای محرومان، توسط وی پایه‌گذاری شد که امروز با همت دوستان او، فعالیت آن ادامه دارد.

شهید «بلباسی» فروردین سال ۹۵ به‌همراه دیگر رزمندگان مازندران، برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) و مبارزه با تکفیری‌ها عازم سوریه شد و در ۱۷ اردیبهشت همان سال، به‌همراه ۱۲ شهید مدافع حرم دیگر، در منطقه «خان‌طومان» به شهادت رسید.

نگاهی کوتاه بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

شهید رضا حاجی‌زاده

شهید مدافع حرم «رضا حاجی‌زاده» سال ۱۳۶۶ در شهرستان «آمل» متولد شد. ۱۸ ساله بود که برای خدمت به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رفت و پس از پایان دوره سربازی، همان‌جا جذب شد. حدوداً ۲۰ سال داشت که ازدواج کرد و سپس صاحب دو فرزند به‌نام‌های «فاطمه حلما» و «محمد طاها» شد.

وی از نیرو‌های یگان صابرین سپاه بود که برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) و مبارزه با تکفیری‌ها عازم سوریه شد و سرانجام در روز ۱۷ اردیبهشت سال ۹۵ در «خان‌طومان» به شهادت رسید.

نگاهی کوتاه بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

شهید علی عابدینی

شهید مدافع حرم «علی عابدینی» ۲۵ مرداد سال ۱۳۶۵ در روستای «فرم» از توابع شهرستان «فریدونکنار» دیده به جهان گشود. وی سال ۱۳۸۵ جذب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شده و پس از گذراندن دوره‌های آموزشی و تکاوری، در لشکر ۲۵ کربلا مازندان مشغول خدمت شد.

شهید «علی عابدینی» برای اولین‌بار سال ۱۳۹۴ جهت دفاع از حرم حضرت زینب (س) و مبارزه با تکفیری‌ها راهی سوریه شد. وی دومین‌بار در فروردین سال ۱۳۹۵ با وجود مجروحیتى که داشت، راهی سوریه شد و سرانجام در تاریخ ۱۷ اردیبهشت همان‌سال در شهر «خان طومان» به شهادت رسید. از این شهید والامقام یک فرزند به‌نام «امیر محمد» به یادگار مانده است.

نگاهی کوتاه بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

شهید حسن رجایی‌فر

شهید مدافع حرم «حسن رجایی‌فر» در چهارم تیر سال ۱۳۵۴ در یکی از روستا‌های «کامی‌کلا» از توابع شهرستان «بابل» چشم به جهان گشود. از همان دوران کودکی به عضویت بسیج محله درآمد و طولی نکشید که عضو فعال بسیج و مسجد محله شد. وی دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه‌اش را در همان روستا و منطقه به پایان رساند و سپس وارد بازار کار شده و پس از دو سال وارد خدمت مقدس سربازی شد و در همان سال اول خدمت سربازی، ازدواج کرد.

سال ۱۳۸۲ در دانشگاه آزاد اسلامی در رشته «مدیریت بازرگانی» ادامه تحصیل داد و طی ۲ سال و نیم لیسانس گرفت. در سال‌های ۹۳-۹۲ نیز در رشته «مدیریت استراتژیک» در مقطع کارشناسی ارشد، تحصیل کرد و در این مقطع هم فارغ‌النحصیل شد.

دی سال ۱۳۹۴ بود که برای اولین‌بار برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) و مبارزه با تکفیری‌ها به سوریه رفت و پس از ۲۰ روز مبارزه، از ناحیه کتف مجروح شد و برای معالجه و درمان به ایران بازگشت؛ اما مجروحیت مانعی برای مبارزه وی با تکفیری‌ها نشد و مجدداً ۱۴ فروردین سال ۱۳۹۵ برای دومین‌بار به مصاف تکفیری‌ها رفت و سرانجام در ۱۷ اردیبهشت همان سال، در «خان‌طومان» به شهادت رسید.

نگاهی کوتاه بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

شهید زکریا شیری

شهید مدافع حرم «زکریا شیری» نهم فروردین سال ۱۳۶۵ در «خدابنده» زنجان به‌دنیا آمد. از کودکی تا زمانی که ازدواج کرد، همیشه سعی می‌کرد از لحاظ مالی خانواده‌اش را درک کند. وی ارادت خاصی به امام حسین (ع) داشت و همیشه در ایام محرم و صفر در دسته‌های عزاداری پابرهنه شرکت می‌کرد و اصلا اهل تکبر و غرور نبود، همچنین در حضور او، به‌هیچ‌وجه غیبت انجام نمی‌گرفت.

شهید «زکریا شیری» به خانواده‌های مستمند، به‌خصوص برای تهیه جهیزیه کمک می‌کرد و خانواده‌اش این موضوع را پس از شهادتش فهمیدند. وی زمانی که پیش‌دانشگاهی خود را به پایان رساند، برای استخدام در سپاه قزوین اقدام کرد و با توجه به‌این‌که زمان خدمت سربازی او فرارسیده بود، همزمان به خدمت سربازی رفت و هشت‌ماه در سنندج خدمت کرد. پس از قبولی در سپاه، وارد دانشگاه افسری شد و پس از گذراندن دوره‌های آموزشی تکاوری، به‌مدت هشت سال در تیپ صاحب‌الامر (عج) سپاه قزوین مشغول به خدمت شد.

شهید «زکریا شیری» برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) و مبارزه با تکفیری‌ها، در اول صفر سال ۱۳۹۴ عازم سوریه شد و ۱۳ روز بعد یعنی ۴ آذر در منطقه «العیس» سوریه در سن ۲۹ سالگی، به شهادت رسید.

نگاهی کوتاه بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

شهید مجید سلمانیان

روحانی شهید مدافع حرم «مجید سلمانیان» سال ۱۳۶۷ در کرج به‌دنیا آمد. وی از دوران مدرسه در بسیج ثبت نام کرد و از آن بسیجی‌های قدیمی و پای کار بود. عشق و علاقه عجیبی هم به شهدا داشت. خیلی وقت‌ها به تپه نورالشهدا یا بهشت زهرا (س) می‌رفت و هرجا که نام و یادی از شهید بود، سر و کله او هم آن‌جا پیدا می‌شد.

به‌دلیل علاقه‌اش به مسائل مذهبی، از اوایل دهه ۸۰ به حوزه علمیه امام جعفر صادق (ع) کرج و از سال ۸۲ هم به حوزه علمیه «چیذر» رفت و کمی بعد نیز طلبه حوزه علمیه قم شد و تا پایه چهارم حوزه که معادل «دکترا» است درس خواند.

شهید «مجید سلمانیان» نزدیک به سه سال در قم تبلیغ می‌کرد و بعد هم به‌عنوان مبلغ به شهر‌های زیادی سفر کرد و نهایتاً به «شاهرود» رفت و آن‌جا علاوه بر تدریس در دانشگاه، امام جماعت مسجد شد؛ البته مدتی هم در دانشگاه شریف درس اخلاق تدریس می‌کرد.

نگاهی کوتاه بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

وی عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و می‌خواست حوزه نمایندگی ولی فقیه در منطقه سکونت خود را عهده‌دار شود که با شروع جنایات تکفیری‌ها در عراق و سوریه، تصمیم گرفت تا به سوریه برود؛ اما چون مبلّغ توانا و نخبه‌ای بود، اجازه رفتن به او نمی‌دادند. برای این‌که اعزام شود، خیلی تلاش کرد و همه آموزش‌ها را هم در دوره‌های مختلف سپری کرد. حتی دو بار به شکل محدود و برای کار‌های تبلیغی به سوریه اعزام شد؛ اما این مسائل او را راضی نمی‌کرد و می‌خواست به صف رزمنده‌ها در خطوط مقدم بپیوندند؛ حتی بار آخر هم با این‌که به‌عنوان مبلغ اعزام شده بود، به خط مقدم رفت. تلاش‌هایش برای اعزام در خط مقدم را بیشتر کرد و بالاخره توانست به خط مقدم جبهه‌های مقاومت اعزام شود.

سرانجام وی پس از حضور در خطوط مقدم مبارزه با تکفیری‌ها و دفاع از حرم اهل بیت (ع)، ۱۷ اردیبهشت سال ۱۳۹۴ در منطقه «خان‌طومان» به شهادت رسید.

شهید مهدی نظری

شهید مدافع حرم «مهدی نظری» سال ۱۳۶۴ در «اندیمشک» خوزستان متولد شد. وی از رزمندگان لشکر عملیاتی هفت ولیعصر (عج) سپاه خوزستان بود که برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) و مبارزه با تکفیری‌ها به سوریه اعزام شد و سرانجام در ۱۷ اردیبهشت سال ۱۳۹۵ در منطقه «خان‌طومان» به شهادت رسید.

نگاهی کوتاه بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

شهید محمود رادمهر

شهید مدافع حرم «محمود رادمهر» سال ۱۳۵۹ در «ساری» متولد شد. از سال ۱۳۶۳ تحصیل را از سر گرفته و دیپلمش را کسب کرد و دروسی نظیر تفسیر آیات و روایات را خدمت پدرش که یک روحانی انقلاب است، فرا گرفت. بعد از پایان دبیرستان در کنکور شرکت کرد و در دانشگاه «شهید ستاری» ارتش قبول شد؛ اما به‌دلیل این‌که دچار مشکل جسمی شد، نتوانست به دانشگاه شهید ستاری برود؛ با این حال سال بعد، بورسیه دانشگاه امام حسین (ع) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و از دانشگاه علوم و فنون اصفهان مدرک فوق دیپلم گرفت.

وی برای ادامه تحصیل در رشته «جغرافیای سیاسی» در دانشگاه امام حسین (ع) «ساری» پذیرفته شد و از آن‌جا لیسانس گرفت و در حین تحصیل برای اولین‌بار در سپاه «بهشهر» مشغول به خدمت شد، پس از آن به توپخانه «نکا» منتقل و بعد در لشکر ۲۵ کربلا و بعد هم در پادگان «قدس» خدمت کرد.

شهید «محمود رادمهر» آبان سال ۹۴ به مدت ۵۸ روز به‌همراه برادرش «محمدرضا» برای نخستین‌بار به سوریه رفت و در مرحله دوم نیز ۱۴ فروردین سال ۹۵ به جبهه مقاومت اعزام شد و سرانجام در ۱۷ اردیبهشت همان سال در منطقه «خان‌طومان» به شهادت رسید.

نگاهی کوتاه بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

نگاهی به زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس بیشتر بخوانید »

شهدای خان طومان یا ترگل؛ کدام زیباتر است؟

شهدای خان طومان یا ترگل؛ کدام زیباتر است؟


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، یک کاربر فضای مجازی در خصوص اقدام شورای شهر برای نام‌گذاری دو خیابان در تهران طی توییتی نوشت: شورای شهر که در جلسه امروز از بی اسمی، نام دو تا خیابون تو منطقه 22 رو گذاشته «ترگل یک» و «ترگل دو»، نمی تونست اسم یک از شهدای مدافع حرم که پیکرشون اخیرا از خان طومان برگشته رو بذاره؟ لااقل بجای ترگل دو!

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.





منبع خبر

شهدای خان طومان یا ترگل؛ کدام زیباتر است؟ بیشتر بخوانید »

طوفان خان‌طومان در شبکه‌های اجتماعی

طوفان خان‌طومان در شبکه‌های اجتماعی


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، کانال تلگرامی رصدخانه افکار عمومی به نقل از مدرس سواد رسانه‌ای درباره واکنش کاربران فضای مجازی به بازگشت پیکر شهدای خان‌طومان نوشت: از سال ۹۵ نامش را شنیدیم؛ خان طومان و شهدایش نماد ایستاده رفتن هستند؛ شهدایی که در پی سوءاستفاده تکفیری‌ها از فرصت ایجاد شده از آتش‌بس کوتاه و بمباران ناجوانمردانه منطقه، آسمانی شدند.

حالا ۴ سال گذشته و فرزندان وطن دوباره خبرساز شدند، چند ماه قبل پیکر یکی از فرمانده‌هانشان آمد و حالا شهدایی که می‌آیند تا بار دیگر جریان بسازند و یادآوری کنند دشمن همیشه ناجوانمرد است و غیرقابل‌اعتماد.

این بازگشت سرخ در شبکه‌های اجتماعی با بیش از ۱۵۱ هزار پست، می‌رود که حماسه اقتدار و مظلومیت این شهدا را به شهدای غواص و … پیوند زده و حرکت آفرین باشد.

رصد دیتاک در سه بستر توییتر، اینستاگرام و تلگرام نشان می‌دهد کاربران هشتگ قهرمانان وطن را در مجموع بیش از ۶۳ هزار بار مورد استفاده قرار دادند.

سنگ تمام توییتری‌ها

کاربران توییتر با ۱۳۳.۵ هزار پست، ۱۱۳.۴ هزار ریتوییت و ۳۱۶ هزار لایک، حدود ۶۰هزار بار استفاده از هشتگ قهرمانان وطن، ۱۷ هزار بار استفاده از هشتگ شهدای خان طومان، نزدیک به ۹.۵ هزار بار استفاده از هشتگ کبوتران حرم، ۴۹۷۵ بار استفاده از هشتگ شهید محمدبلباسی و ۱۸۸۵ بار استفاده از هشتگ خان طومان، موضوع بازگشت پیکر شهدا را مورد توجه قرار دادند.

«از شام بلا شهید آوردند» محبوب‌ترین توییت با ۳۳۰۰ لایک و ۶۰۵ ریتوییت بوده است.

قدرشناسی اینستاگرامی‌ها

کاربران اینستاگرام با بیش از ۵.۵ هزار پست که شامل ۲۶۰۰ ویدیو، ۲۳۰۰ عکس، ۶۵۳ پست اسلایدی، بیش از ۳۵۲ هزار لایک و حدود ۱۰ هزار کامنت بوده است، بیشتر موضوع «شهادت» و «ادای دین به شهدا» را مورد توجه قرار دادند.

هشتگ‌های شهدای مدافع حرم ۱۸۱۳، شهید ۱۶۶۴، شهدا ۱۵۲۳، شهدا شرمنده‌ایم ۱۴۳۶ و قهرمانان وطن ۱۳۶۸ بار توسط کاربران این بستر مورد استفاده قرار گرفته است.

توییت علیرضا پناهیان با متن «ما از مرگ می‌ترسیم چون پایان یافتن فرصت حیات را دوست نداریم. تنها راه جاودانه شدن و زنده ماندن شهادت است. شهدا بهتر از ما در حال زندگی هستند» با بیش از ۴۱ هزار لایک و ۴۳۰ کامنت مورد توجه‌ترین مطلب اینستاگرام بوده است.

استقبال تلگرامی‌ها از خبر بازگشت شهدا

کاربران تلگرام موضوع بازگشت پیکر شهدای خان طومان را با ۱۱.۱ هزار پست که اکثرا تولید شده توسط مخاطبان بوده و با بیش از ۱۷ میلیون بازدید مورد توجه قرار دادند که تعداد ۵۴۰۰ عکس و ۲۸۰۰ ویدیو نشان می‌دهد تصاویر بیش از متن‌ها در فضای این بستر تولید و منتشر شده است.

هشتگ‌های پرکاربرد تلگرام شهدای خان طومان، قهرمانان وطن و شهید محمد بلباسی بوده است.

تلگرامی‌ها خبر انتشار یافته توسط خبر فوری درباره شناسایی پیکر هفت شهید مدافع حرم در سوریه را با بیش از ۱۸۱ هزار بار بازدید بیش از سایر محتواها مورد توجه قرار دادند.

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

حالا ۴ سال گذشته و فرزندان وطن دوباره خبرساز شدند، چند ماه قبل پیکر یکی از فرمانده‌هانشان آمد و حالا شهدایی که می‌آیند تا بار دیگر جریان بسازند و یادآوری کنند دشمن همیشه ناجوانمرد است و غیرقابل‌اعتماد

شبکه‌های اجتماعی نمایه



منبع خبر

طوفان خان‌طومان در شبکه‌های اجتماعی بیشتر بخوانید »

مصطفی با پای مجروح نعره می‌زد و شلیک‌ می‌کرد + عکس

مصطفی با پای مجروح نعره می‌زد و شلیک‌ می‌کرد + عکس


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سرگرد گفت: – با سد شدن دشمن بین ما و بچه های خط عمار و حمزه، در خط یاسر و مالک در محاصره افتادیم. شب، خودمان را به تل قاسم، قسمت انتهایی خط مالک رساندیم و تا ساعت چهار، مقاومت کردیم. با دستور عقب نشینی که حدود ساعت چهار صبح رسید، یک پله از تل قاسم عقب تر نشستیم و با تشکیل یک خط دفاعی، چهل و هشت ساعت آن را نگه داشتیم. بعد از دو روز مقاومت، نیروهای کمکی از سمت حمره رسیدند و ما به عقب منتقل شدیم.

اگر نبود این دفاع جانانه، در مقابل نیروهای تکفیری، که با تمام نیرو و نفراتشان آمده بودند که در چند ساعت تا الحاضر را بگیرند، علاوه بر تلفات بیشتری که بر جا می گذاشتیم، تمام مناطق پشت سرمان، که شامل حمره، خلصه و سابقیه هم می‌شد، در همان شب به دشمن تحویل می دادیم، در حالی که با این مقاومت، علاوه بر تلفات سنگینی که بر دشمن تحمیل کردیم از پیشروی‌شان هم جلوگیر کردیم.

قسمت اول و دوم این روایت را اینجا بخوانید:

پاره شدن دل و روده در آتش‌بس! / مقاومت در خان‌طومان با کلاش و آرپی‌جی

یک جهنم واقعی در خان‌طومان! / آخرین سخن «رادمهر» در بی‌سیم چه بود؟ / بلباسی و رجایی‌فر برای کمک رفتند و برنگشتند

رو به برادران که با سکوت خود فقط وقایع را از زبان دوستانش می‌شنید، گفتم – عکسی از شما و آقای صالحی دیدم که مجروح شده و در بیمارستان بستری هستید، شما چرا چیزی از خودتان نمی گویید؟

برادران لبخندی زد و گفت: – هر چه گفتیم از خودمان گفتیم، اگر موافق باشید دیگر از خودمان نگوییم، نظرتان چیست؟

من که متوجه منظور برادران نمی‌شدم گفتم: شما بگو، هر چه می خواهد دل تنگت بگو.

برادران که نگاه خیره اش به گوشه نامعلومی نشان از خاطره دور و درازی داشت لب وا کرد و گفت:

– این باره به جای این که از خودم بگویم، می خواهم از کسی بگویم که وقتی لبخند صورتش را می آراست، آرامش را به دوستانش هدیه می داد و وقتی ابروانش گره میشد و نعره می کشید، موی بر تن دشمن راست می گردید. شجاع ترین مردی که در تمام عمر به چشم دیده بودم.

با شور و اشتیاق گفتم: – حالا این شخصیت شجاع و بی نظیر را معرفی می کنی یا می خواهی تا صبح فقط اوصافش را برایمان ردیف کنی؟

– نامش مصطفی نبود. مصطفی صدایش می کردند. شیرمردی که نام گردانش را نصرت گذاشته بود. جوانمردی قد بلند و کشیده، که ورزیدگی عضلاتش، اولین و کوچکترین نشان مردانگی اش بود. علامت های بزرگتر را باید در صحنه پیکار از او میدیدی، آن هم با چشمان خودت، نه با زبان الکن من تا همین جایش هم برای ما که مصطفی را ندیده بودیم، کافی بود که به اوج اقتدار و مردانگی اش پی ببریم، آخر کسی داشت این اوصاف را برای او می گفت که خود، در شجاعت، زبانزد تکاوران لشکر است.

برادران خود فرماندهی تکاوران است و به خوبی می داند چه می گوید. با دیدن چشمان منتظر ما، برادران ادامه داد:

– اولین بار، او را در شروع سلسله عملیاتهای محرم دیدم؛ آبانماه ۹۴. بنا بود، در طی عملیات جدیدی دست به آزادسازی روستاهای مریمین، حمیده و ارتفاعات اطراف الحاضر بزنیم. به همراه شهید سالخورده، به اتاق عملیات رفتیم. وقت زیادی برای شناسایی منطقه نداشتیم. با عکس های هوایی جغرافیای منطقه توجیه شد و وظیفه هر کسی ابلاغ گردید. سالخورده کمیل و ابوتراب به همراهی گردان های نصرت، سیدهاشم و فاطمیون، باید به عنوان نیروهای پیشتاز، جهت تصرف منطقه حرکت می کردند.

تاریخ ۸ آبان ۱۳۹۴ روز عملیات بود. پس از نماز مغرب و عشا، با نیروهای پیشتاز حرکت کردیم.

بعد از نقطه رهایی، یعنی روستای مریمین، درگیری در جناح راست به فرماندهی سالخورده شروع شد. جناح چپ با من بود. با شروع درگیری، من باید با گردانهای ابوتراب با همراهی گردان های ناصرین، حزب الله و نصرت، برای تصرف دیگر مواضع، به سوی اهداف پیش رو حرکت می کردیم.

به علت بارش و باران، مسیر گل و لای بود و حرکت، بسیار سخت و به کندی انجام می شد. بچه ها حسابی خسته شده بودند. یک ستون ۳۰۰ نفره، لحظه به لحظه پیش می رفت و با هر قدم که بر می داشتیم کار دشوارتر می‌شد. به علت کندی حرکت، در برنامه ریزی زمان بندی شده با قرار گاه هماهنگ نبودیم.

از قرارگاه دستور رسید همه نیروها به سمت هدف نهایی که روستای حمیده بود حرکت کنند. یک ساعت بیشتر تا روشنایی صبح باقی نمانده و باید قبل از روشن شدن هوا خودمان را می رساندیم. سختی راه و خستگی نیروها، همه را از نفس انداخته بود. نیروها از حرکت باز مانده بودند. با دستور فرماندهی، تنها گردانی که برای ادامه ی مسیر، آن هم با سرعت بیشتر، اعلام آمادگی کرد و به راه افتاد، گردان نصرت بود.

مصطفی که فرماندهی گردان نصرت را به عهده داشت به محض شنیدن دستور فرماندهی گفت: با توکل به خدا حرکت می کنیم. و حرکت کرد. او قبل از عملیات به تمام نیروهای خود گفته بود: تنها کسانی به این عملیات پا بگذارند که داوطلبند و نیروی لازم را در خود می بینند. تنها چهل نفر داوطلب شدند، که باید کار صدوپنجاه نفر را انجام می‌دادند. بماند که همین چهل نفر هم به علت ناآشنایی با منطقه و شرایط سخت پیش آمده، آمادگی لازم را نداشتند.

مصطفی که با نیروهایش به ۲۰۰متری روستا رسید، هوا روشن شد. اگر عملیات طبق برنامه پیش می رفت، کار باید خیلی زودتر از اینها شروع می‌شد. مصطفی و نیروهایش وارد روستا شدند. درگیری آغاز شد. سالخورده و نیروهایش هنوز در مریمین درگیر بودند. با ورود نیروهای گردان نصرت به روستا، دشمن غافلگیر شد و پا به فرار گذاشت. مصطفی خیلی زود توانست نیروهایش را آرایش بدهد. با استقرار مصطفی داخل روستا، نیروهایی که عقب مانده بودند به آنان پیوستند و توانستیم موقعیت خودمان را تثبت کنیم.

هوا مه آلود بود. دشمن با استفاده از استتار مه، دوباره توانست به روستا نزدیک شود و قصد بازپس گیری حمیده را داشت. نیروهای گردان نصرت تازه وارد و بی تجربه بودند. به محض شروع درگیری مصطفی تیرباری برداشت و به تنهایی، تاکید می کنم، به تنهایی! نعره می کشید و دشمن را به آتش بست.

به چشم خودم دیدم که مانند ببر می غرید و آن چنان به گله کفتارها میزد که دشمن با دیدن او، و فقط او، چاره ای جز فرار دوباره ندید. او در حالی پنج ساعت با دشمن درگیر بود که پایش از ناحیه ی ساق، تیر خورده بود. آن را با یک چفیه بست و به نیروهایش می گفت: پایم پیچ خورده، تا روحیه نیروهایش تضعیف نشود.

بالاخره با زور توانستیم او را جهت مداوا به عقب منتقل کنیم، مگر می‌رفت! این جریان گذشت و من با کسی همراه شده بودم که فکر و ذهنم را تا مدتها، حتی وقتی به ایران بازگشته بودم، به خود مشغول کرده بود. تاریخ ۱۸ فروردین ۱۳۹۵ دوباره به سوریه اعزام شدیم. وقتی وارد خان طومان شدیم خیلی سراغش را می گرفتم. بالاخره با خبر شدم در محور کناری خان طومان محور پدافندی خط الحاضر به عنوان تیربارچی مشغول خدمت است.

ادامه دارد…

آنچه خواندید، روایت سید عبدالرضا هاشمی ارسنجانی از وضعیت نبرد در خان طومان است. این روایت را در کتاب از حاج ابراهیم تا خان طومان، انتشارات شهید کاظمی منتشر کرده است.

خان طومان

دیدم که مانند ببر می غرید و آن چنان به گله کفتارها میزد که دشمن با دیدن او، و فقط او، چاره ای جز فرار دوباره ندید. او در حالی پنج ساعت با دشمن درگیر بود که پایش از ناحیه ی ساق، تیر خورده بود…

خان طومان



منبع خبر

مصطفی با پای مجروح نعره می‌زد و شلیک‌ می‌کرد + عکس بیشتر بخوانید »

این است قهرمان حقیقی ملت ایران!

شهدای خان طومان از چه چیزهایی گذشتند؟ +فیلم


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، یک کاربر فضای مجازی با انتشار فیلمی از شهید محمد بلباسی در توییتر نوشت: هر چی خواستم بنویسم نتونستم. خودتون ببینید از چه چیزهایی گذشتند.

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.





منبع خبر

شهدای خان طومان از چه چیزهایی گذشتند؟ +فیلم بیشتر بخوانید »