خراسان

مشهد انقلابی به روایت اسناد لانه جاسوسی آمریکا

مشهد انقلابی به روایت اسناد لانه جاسوسی آمریکا


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از خراسان رضوی، طبق نظر مورخان و صاحب‌نظران تاریخ انقلاب اسلامی ایران؛ آنچه که در تسخیر سفارت آمریکا به وضوح دیده می‌شود درخواست‌هایی هست که دانشجویان و ملت ایران از دولت آمریکا داشتند و مهم‌ترین آنها بازگشت شاه به ایران و اموال مسروقه و محاکمه وی در کشور بود، اما آیا علت اصلی تسخیر سفارت آمریکا همین بوده هست؟

مشهد انقلابی به روایت اسناد لانه جاسوسی آمریکا

 ۱۳ آبان‌ماه سال ۱۳۵۸ در سالگرد روز دانش‌آموز و روز تبعید امام خمینی (ره) از ایران به ترکیه، ساختمان سفارت آمریکا در تهران به تصرف دانشجویان پیرو خط امام در آمد. این رویداد به تلافی ۹ ماه اقدامات تخریبی، براندازانه و خصمانه آمریکا علیه انقلاب اسلامی ایران (۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تا ۱۳ آبان ۱۳۵۸) صورت گرفت. در این اقدام ۵۲ جاسوس دیپلمات‌نمای آمریکا در تهران به مدت ۴۴۴ روز گروگان بودند.

بعد از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در روز ۱۳ آبان ۱۳۵۸ و تأیید این حرکت انقلابی از سوی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران به نام «انقلاب دوم»؛ اسناد این مرکز خرابکارانه رفته رفته به دست دانشجویان پیرو خط امام (ره) افتاد و ماهیت خرابکارانه دولت آمریکا برای آنها فاش شد.
در قسمت‌هایی از اوراق به دست آمده از این اسناد، گزارش‌هایی از نقش و جایگاه انقلابی مشهد و همچنین تشریح مواضع سیاسی برخی روحانیون این شهر توسط یکی از کارمندان این مرکز به ظاهر دیپلماسی در قالب و محتوای خیلی محرمانه، نزدیک به یک ماه پیش از تسخیر لانه جاسوسی، به مقامات آمریکایی ارسال شده هست که شرح متن این گزارش در ادامه این متن می‌آید:

سند شماره (۳۱)
از: سفارت آمریکا در تهران
تاریخ: ۷ اکتبر ۱۹۷۹ – ۱۵ مهر ۱۳۵۸
به: وزارت امور خارجه – واشنگتن. دی. سی. فوری

طبقه بندی: خیلی محرمانه

شماره: ۷۵۲

موضوع: مشهد انقلابی


۱- (تمامی متن خیلی محرمانه هست)

۲- خلاصه: کارمند سیاسی، روز‌های دوم و سوم اکتبر را در مشهد مرکز استان خراسان واقع در شمال شرقی ایران گذراند. شهر حالت سرور و شادمانی داشت و از زواری که برای تولد هشتمین امام به آنجا آمده بودند، پر شده بود. مشهد جدا از جریان اصلی زندگی سیاسی ایرانیان، در انجام مراسم سنتی راه خود را ادامه می‌دهد. ولی آیت اللّه خمینی نماینده خود را منصوب کرده هست که وی هم استاندار و هم دو رهبر روحانی بانفوذ شهر را دورادور کنترل می‌کند. این دو روحانی در طی ماه‌های برخورد‌های نهایی ژانویه ۱۹۷۹ با دولت مرکزی تا به روی کار آمدن انقلاب در فوریه، شهر را اداره می‌کردند. سفارت به طور جداگانه در مورد وضعیت دانشگاه مشهد و دیدار با چهره‌های مذهبی مشهد گزارش خواهد داد. (پایان خلاصه).

مشهد انقلابی به روایت اسناد لانه جاسوسی آمریکا

۳- مأمور سیاسی روز‌های دوم و سوم اکتبر را در مشهد مرکز استان خراسان و محل مقبره امام رضا گذراند. مأمور مذکور مشهد را در طول ۸ سال قبل ندیده بود و در طول اقامتش در مشهد وی با هیئت علمی دانشگاه و نیز آیت‌اللّه حاج حسن طباطبائی قمی که از رهبران سیاسی سرشناس استان هست، ملاقات نمود. آنچه در زیر می‌آید. مواردی هست که از این دیدار مشهد قابل ذکر هست.

تاریخچه و زمینه قبلی

۴- مشهد به طور سنتی راهی مستقل از جریان اصلی حیات سیاسی ایران پیموده هست. دلایل این استقلال چندان روشن نیست. اگر چه ممکن هست این امر به دلیل انزوای جغرافیایی این شهر باشد (تهران در ۶۰۰ مایلی غرب آن قرار دارد و جاده‌های آن طرف مشهد به جایی منتهی نمی‌شود (البته اینها مسائلی هست که آنها می‌گویند). این شهر از لحاظ تاریخی همیشه متعلق به آسیای مرکزی و افغانستان بوده هست تا قسمت اصلی ایران مرکزی. به هر دلیلی که باشد نقش این شهر در بحران‌های سیاسی دهه‌های قبل (جنبش مشروطیت، جنبش‌های جدایی‌طلب پس از جنگ دوم، دوره مصدق و نیز انقلاب اسلامی اخیر) یک نقش فرعی بوده هست. شهر هنوز هم علی‌رغم این واقعیت که مشهد مرکز زیارتی برای تمام مسلمانان شیعه به شمار می‌رود و نیز مرکز یکی از مناطق مهم کشاورزی هست، این خصوصیت را دارا می‌باشد.

مشهد انقلابی به روایت اسناد لانه جاسوسی آمریکا

۵ – مشهد به طور نسبی از اغتشاشاتی که در اواخر سال ۱۹۷۸ سراسر ایران را فراگرفته بود، برکنار مانده بود. لیکن امیدی که به آرامش اهالی می‌رفت در اوائل ژانویه ۱۹۷۹ در هم شکست و چهار روز زد و خورد حدود ۲۰۰۰ نفر کشته برجای گذاشت. بر طبق منابع محلی در آن موقع ارتش از در ناسازگاری درآمد و ضمن حمله به یک بیمارستان هرکسی را که می‌یافت هدف گلوله قرار می‌داد. در پی این زد و خورد بسیاری از سربازان از پادگان‌های خود فرار کردند و حکومت نظامی اقتدار خود را از دست داد.

فرماندار (حاکم شهر) به انقلابیون پیوست و استاندار و دیگر نمایندگان دولت مرکزی شهر را ترک کردند.

از اوائل ژانویه انقلاب فوریه قدرت اصلی در شهر در دست آیت‌اللّه حاج حسن قمی و آیت اللّه سید عبداللّه شیرازی بود که امور شهر را از داخل منازل و مدارس خود اداره می‌کردند. فی‌المثل آیت اللّه شیرازی بود که حمله به خارجیان را منع کرد. جامعه خارجیان، مشهد را در حدود ۷ ژانویه به قصد هرات ترک کرد.

۶- در پی پیروزی انقلاب اسلامی در فوریه ۱۹۷۹، دو آیت‌اللّه مذکور، قسمت اعظم قدرت رسمی خود را به نفع شیخ طبسی که نماینده امام در مشهد می‌باشد از دست دادند. طبسی یک روحانی چندان شناخته شده‌ای در قبل از انقلاب نبود، لیکن با استمداد از قدرت خمینی و یک گروه کوچک از پاسداران انقلاب، او توانسته هست کنترل شهر را در دست گیرد تا جایی که اکنون فرماندار و دیگر نمایندگان دولت رسمی هم تحت نفوذ طبسی قرار گرفته‌اند.

مشهد انقلابی به روایت اسناد لانه جاسوسی آمریکا

۷- یکی از اعضای یک خانواده مشهدی امر به دلیل انزوای جغرافیایی این شهر باشد لیبرال و سرشناس مشهد، افول قدرت دو آیت اللّه را این طور تشریح کرد:

(الف) در طول تبعید پانزده ساله خمینی از ایران، رهبران مذهبی مشهد مجبور به سازش با مراجع شهری شده بودند. عزیزی که آخرین فرماندار شهر در زمان رژیم سلطنتی باشد، روابط بسیار حسنه‌ای با رهبران مذهبی مشهد برقرار کرده بود تا جایی که رژیم انقلابی نیز او را آزار نداد. لیکن آیت‌اللّه‌ها با فرماندار مخلوع قبل از عزیزی یعنی ولیان نیز که از مجرمین درجه اول در رژیم فعلی هست، به خوبی کنار آمده بودند. تهدید‌های خمینی مبنی بر افشای این روابط از اینکه آیت اللّه مشهد با قدرت سیاسی وی مخالفت نمایند، جلوگیری کرده هست.

(ب) در طول اولین هفته‌های بعد انقلاب، آیت‌اللّه طباطبایی قمی مخالفت‌هایی با دستورالعمل‌های دادگاه‌های انقلابی ابراز نمود. خصوصا اینکه آیت‌اللّه قمی توجه داد که در حقوق اسلامی دعاوی بایستی شهادت شهود بی‌طرف صورت گیرد. به هر حال دادگاه‌های انقلاب از خود شاکیان به عنوان شاهدی علیه محکوم استفاده می‌کنند. بر طبق منابع اطلاعات سفارت، خمینی به سادگی این اعتراضات را نادیده گرفته و آیت‌اللّه را با تهدید به افشای روابطش با اعضای رژیم گذشته به سکوت وادار می‌سازد.

مشهد انقلابی به روایت اسناد لانه جاسوسی آمریکا

۸ – همچنین به طوری که گزارش شده هست آیات مشهد از تشکیل حلقه‌ای از افراد به دور خمینی اظهار ناخرسندی نموده‌اند. سالگرد اخیر مسافرت وی از عراق به پاریس (اکتبر) در رادیو و تلویزیون به عنوان دومین هجرت بزرگ در تاریخ اسلام یعنی پس از مسافرت محمد از مکه به مدینه تشریح شد. به کار بردن چنین زبانی سبب نضج گرفتن مخالفت در مسلمانان جزمی می‌شود. خمینی همچنین این مرجعیت را در اختیار خود گرفته هست که عناوین روحانی را تفویض نماید. به لحاظ سنتی چنین القاب افتخار آمیزی مثل آیت‌اللّه و حجت‌الاسلام به وسیله یک فرد داده نمی‌شود، بلکه به وسیله یک هیئتی از جامعه علمی و هنگامی که شخصی به یک درجه معین از علم و الوهیت رسیده هست تفویض می‌شوند. اینکه خمینی این عناوین را رأسا به روحانیون مختلفی می‌بخشد، به عنوان تهدیدی برای نظام علمی حوزه تلقی می‌شود که به طور سنتی در بین رهبری شیعه رایج بوده هست.

۹- منبع اطلاعاتی سفارت گفت که او آیت‌اللّه قمی را ضمن عضویتش در هیئت نمایندگی ملاقات کرده هست. در خفا آیت‌اللّه به یکی از اعضای هیئت گفت که خمینی می‌توانست در زیر یک درخت سیب در پاریس بنشیند و فرمان صادر کند. در حالی که رهبرانی که در صحنه بودند می‌بایستی سعی در تخفیف زد و خورد‌ها و خونریزی و مصیبت وارده بر پیروان خویش می‌نمودند. در شدیدترین برخورد‌های مشهد، اجساد و قربانیان در خانه آیت‌اللّه قمی انبار می‌شدند تا در موقع مناسب شسته و مخفیانه دفن شوند. قمی می‌گفت که او مجبور بوده برای آرام کردن بازماندگان و رو به رو شدن با مراجع رسمی سعی در توقف کشتار بیشتر می‌کرد. به طوری که گزارش شده او سؤال کرد: «خمینی در طول همه این جریان‌ها کجا بود؟»

۱۰- سفارت به طور جداگانه وضع دانشگاه مشهد و ملاقات با آیت اللّه قمی را گزارش خواهد داد.

منبع: کتاب اسناد لانه جاسوسی – جلد ۲ – صفحات ۳۳۰ تا ۳۳۱

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
مشهد انقلابی به روایت اسناد لانه جاسوسی آمریکا

مشهد انقلابی به روایت اسناد لانه جاسوسی آمریکا بیشتر بخوانید »

عکس/ نشست رئیس مجلس با استاندار و نمایندگان خراسان شمالی

عکس/ نشست رئیس مجلس با استاندار و نمایندگان خراسان شمالی


در جریان سفر یک روزه دکتر محمدباقر قالیباف به استان خراسان شمالی برای در سخنرانی در دومین کنگره ملی سه هزار شهید این استان، نشستی با استاندار و نمایندگان مردم استان در مجلس تشکیل شد.

  • جلسه رییس مجلس با استاندار و نمایندگان خراسان شمالی
  • جلسه رییس مجلس با استاندار و نمایندگان خراسان شمالی
  • جلسه رییس مجلس با استاندار و نمایندگان خراسان شمالی
  • جلسه رییس مجلس با استاندار و نمایندگان خراسان شمالی
  • جلسه رییس مجلس با استاندار و نمایندگان خراسان شمالی
  • جلسه رییس مجلس با استاندار و نمایندگان خراسان شمالی
  • جلسه رییس مجلس با استاندار و نمایندگان خراسان شمالی
  • جلسه رییس مجلس با استاندار و نمایندگان خراسان شمالی
  • جلسه رییس مجلس با استاندار و نمایندگان خراسان شمالی

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عکس/ نشست رئیس مجلس با استاندار و نمایندگان خراسان شمالی

عکس/ نشست رئیس مجلس با استاندار و نمایندگان خراسان شمالی بیشتر بخوانید »

فرهنگ شهادت منطقی پویا برای امروز و فردای ایران/ صبر و گذشت خانواده‌های شهدا و جانبازان بزرگ‌ترین سرمایه اجتماعی است

فرهنگ شهادت منطقی پویا برای امروز و فردای ایران/ صبر و گذشت خانواده‌های شهدا و جانبازان بزرگ‌ترین سرمایه اجتماعی است


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از خراسان رضوی، «محمدباقر قالیباف» رئیس مجلس شورای اسلامی در اجلاسیه کنگره ملی ۱۸ هزار شهید خراسان رضوی که شب گذشته در مجتمع فرهنگی آیه‌ها برگزار شد، با ابراز خرسندی از توفیق دوباره حضور در جمع یادگاران دفاع مقدس، این فرصت را مایه افتخار و نعمتی الهی دانست و اظهارداشت: برگزاری چنین مجالسی برای همه مسئولان و آحاد مردم یادآوری هست تا لحظه‌ای در برابر وسوسه‌ها و غفلت‌های دنیوی بی‌توجه نمانند و همواره بدانند که ریشه همه موفقیت‌های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و علمی در کشور، برآمده از مجاهدت شهدا و ایثارگران هست.

وی با اشاره به حضور پرشمار بیش از ده هزار نفر از مردم و خانواده‌های شهدا در این اجتماع فرهنگی معنوی، ضمن قدردانی از تلاش‌های مخلصانه نسل ایثار و شهادت برای زنده نگه‌داشتن فرهنگ جهاد، مقاومت، ایثار و فداکاری، تأکید کرد: شهیدان صرفاً حافظه تاریخ نیستند بلکه وجدان بیدار جامعه به‌شمار می‌روند.

رئیس مجلس شورای اسلامی تصریح کرد: هر انسان منصف و باوجدان، فارغ از گرایش سیاسی و فکری، در برابر مقام شهید و خانواده شهید سر تعظیم فرود می‌آورد و تنها کسانی که از انسانیت فاصله گرفته‌اند می‌توانند نسبت به این میراث عظیم بی‌تفاوت باشند.

 قالیباف یادآور شد: سنت‌های الهی همواره ثابت هست و این ما انسان‌ها هستیم که در معرض امتحان قرار می‌گیریم و روزی باید پاسخگوی اعمال خود در پیشگاه خداوند متعال باشیم.

وی با اشاره به جایگاه بی‌بدیل خراسان در دفاع مقدس گفت: هیچ عملیات مهمی در آن دوران پرافتخار نمی‌توان یافت که رزمندگان خراسان در آن حضور نداشته باشند.

رئیس مجلس شورای اسلامی با بیان آمار شهدای استان‌های خراسان بزرگ، از حضور تأثیرگذار یگان‌های رزمی خراسان در عملیات‌های مهمی، چون ثامن‌الائمه، طریق‌القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس، کربلاها، والفجر‌ها و نیز مقاومت‌های تاریخی در چذابه، مهران و قلاویزان سخن گفت و یاد دلاورمردانی، چون شهیدان رستمی، کاوه، چراغچی، برونسی، شوشتری، محمدزاده، رفیعی و ده‌ها فرمانده و رزمنده دیگر را گرامی داشت.

قالیباف در بخشی دیگر از سخنانش با تجلیل از نقش خانواده‌های شهدا بیان داشت: صبر، ایثار و گذشت خانواده‌های شهدا و جانبازان بزرگ‌ترین سرمایه اجتماعی برای ایران اسلامی هست و ملت ایران هرگز خود را نسبت به این قشر فداکار بی‌نیاز یا بی‌مسئولیت نمی‌داند.

 وی تأکید کرد: فرهنگ شهادت نه محدود به دوران جنگ، که چراغ راه امروز جامعه در عرصه‌های اقتصادی، علمی، فرهنگی و اجتماعی هست.

رئیس مجلس شورای اسلامی در ادامه افزود: پیروزی‌های بزرگ ملت ایران در برابر رژیم بعث عراق و همچنین مقاومت در برابر آمریکا، ناتو و رژیم صهیونیستی در سال‌های اخیر نتیجه فرهنگ جهاد و شهادت هست و این حقیقت نشان می‌دهد که راه شهدا تنها میراثی تاریخی نیست بلکه منطقی زنده و پویا برای عزت، استقلال و شجاعت ملت ایران به شمار می‌رود.

قالیباف با مرور خاطراتی از رزمندگان و فرماندهان شهید خراسان، یاد و نام آنان را مایه افتخار دانست و ابراز داشت: باید نسل جوان امروز بداند گذشته‌ای پرافتخار بر دوش آنان قرار دارد و رسالت سنگین پاسداری از آرمان‌های انقلاب اسلامی و شهدا همچنان ادامه دارد.

وی در پایان سخنان خود ضمن درود به ارواح طیبه شهدا و ادای احترام به خانواده‌های آنان گفت: خراسان مهد فرهنگ، ولایت، شجاعت، شهادت و عزت هست و این دیار همواره در سخت‌ترین شرایط نشان داده هست که قدرت واقعی از منطق مقاومت و ایمان سرچشمه می‌گیرد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

فرهنگ شهادت منطقی پویا برای امروز و فردای ایران/ صبر و گذشت خانواده‌های شهدا و جانبازان بزرگ‌ترین سرمایه اجتماعی است

فرهنگ شهادت منطقی پویا برای امروز و فردای ایران/ صبر و گذشت خانواده‌های شهدا و جانبازان بزرگ‌ترین سرمایه اجتماعی است بیشتر بخوانید »

تصاویر/ سردار سپهبد شهید «غلامعلی رشید» (۲)

کلاژموشن/ سردار شهید «بابامحمد رستمی»

کد ویدیو

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

کلاژموشن/ سردار شهید «بابامحمد رستمی»

کلاژموشن/ سردار شهید «بابامحمد رستمی» بیشتر بخوانید »

خیزش عاشقانه یک دختر در دفاع از وطن!

خیزش عاشقانه یک دختر در دفاع از وطن!


من یک داستان تاریخی، درام، عاشقانه و حماسی نوشتم. این یک حماسه ‌است از شمال خراسان در صد و چند سال پیش. فضایش با این که یک فضای جنگی و حماسی است اما زنانه هم هست. این برای خودم هم جالب بوده.

  • تور آنتالیا

به گزارش مجاهدت از مشرق، آواز پر طرقه رمانی است با محوریت عشق و حماسه که در دوران حکومت مظفرالدین‌شاه قاجار، در خراسان شمالی شکل گرفته است. این رمان با تکیه بر اتفاقات تاریخی مثل ماجرای دختران دامغان، عشق بی‌پایان مردم ایران را به مهین‌شان نشان داده است که هر زمان پای دشمن خارجی در میان باشد، مردم ایران با درایت و عقلانیت خودشان به دفاع از وطن بر می‌خیزند.

رمان با قصه‌گوی قدرتمند خودش مخاطب را به دل تاریخ می‌برد و علاوه بر آشنایی او با فرهنگ اصیل مردم کرد آن خطه، از سلحشوری‌ها و غیرت ایرانی برایش روایت می‌کند. خواندن این رمان کاملا ایرانی عشق ما را به ایران بیشتر می‌کند. گفتگوی ما اگر چه قبل از دفاع مقدس ۱۲ روزه شکل گرفت، اما خواندنش در این روزهای پس از پیروزی هم مغتنم است.

خیزش عاشقانه یک دختر در دفاع از وطن!

«نازنین جاویدسخن» سال ۱۳۶۳ در تهران متولد شد و کارشناسی ارشد زبان و ادبیتا فارسی را از دانشگاه پیام نور گرفته اگر چه کارشناسی‌اش را دررشته فیزیولوژی ورزشی گرفت. به گفته خودش از بچگی عاشق ادبیات بوده و با این که وارد ورزش شده و در رشته آمادگی جسمانی درخشیده اما عشق به ادبیات باز هم او را پاگیر کرده و به نوشتن رمان رو آورده است. دخترانش که به دنیا آمدند، حضورش در ورزش را کمرنگ کرد و راه ادبیات را قوی‌تر پی گرفت. با او درباره اولین رمانش «آواز پر طرقه» که به همت انتشارات مهرستان به چاپ رسیده و نظر خوانندگانش را جلب کرده، گفتگو کردیم.

*آواز پر طرقه چطور شروع شد؟

همه چیز از شنیدن یک مرثیه از نواهای کردهای خراسان شمالی که کرمانج هستند به نام الله مزار شروع شد. پژوهشم شش ماه طول کشید و تصمیم گرفتم این پژوهش را به یک رمان تبدیل کنم.

*شما اصالتا برای‌ آن منطقه هستید؟ علاقه‌تان چطور شکل گرفت؟

من با یکی از پژوهشگران بزرگ کُرد به نام استاد کریم‌الله توحدی در ارتباط بودم که در خراسان شمالی زندگی می‌کنند. استاد شناخته‌شده ای هستند و عمرشان را در راه فرهنگ ایرانی و کرمانج گذاشته‌اند. ایشان هنوز هم باور نکرده‌اند که من کرد نیستم. به دفتر انتشارات تماشس گرفت هتا مطمئن شود من کرد هستم یا نه! آنقدر که من با علاقه این کار را دنبال کردم. من کلا به ایران و به فرهنگ ایران علاقه دارم. هر ایرانی وقتی که موسیقی، هنر و زبان‌های محلی مناطق ایران را می‌بیند و می‌شنود، حسش برانگیخته می‌شود. مادر من اردبیلی و پدرم باکویی هستند اما من بچه تهرانم و با آذری‌ها ارتباط چندانی ندارم.

شمال خراسان منطقه عجیبی است. در یک منطقه کوچک،‌ترکگ و کرد و تات و فارس و اقوام دیگر کنار هم زندگی می‌کنند و حتی از نظر عرفانی هم زبانزد هستند.

حددو شش ماه پژوهش کردم و به این نتیجه رسیدم که ظرفیت تبدیل شدن به رمان را دارد. من مجموعه داستانم را تازه دارم می‌نویسم و اولین کارمف‌رمان بود. بعد از شش ماه، پژوهشم همراه بود با نوشتن چون پیرنگ و طرحم کامل بود. البته در چهار سالی که مشغول نوشتن بودم، تغییرات زیادی کرد. من بعد از سه سال گمان کردم که کار تمام است اما نظرها این بود که روی رمانم باید بیشتر کار کنم. وقتی که به کارگاه استاد منایی رفتم، زبانم و دیدم به داستان تغییر کردو در این یک سال خیلی فشرده تر این رمان را جلو بردم. هم بازنویسی کردم و یک سوم هم حجم آن اضافه شد. آ«قدر خوب شد که به محض این که به انتشارات مهرستان فرستادم پذیرفته شد.

*چرا مهرستان؟

مهرستا ننشری است که جانبدار نیست و فقط دارد به ادبیتا خدمت می کند. حقیقات من مهرستان را اینگونه می بینم چون برای ادبیتا دغدغه دارد. لطف خدا بود و الان هم خیلی راضی ام که با این نشر کار کرده ام. نثر من نسبت به زمانی که این رمان را نوشتم تغییر کرده و الان تقریبا مجموعه داستانم آماده ایست و شاید اگر یک نفر مجموعه داستانم را بخواند بویی از این رمان در آن نباشد. این رمان زبان خاصی دارد که باید به طور خاصی نوشته می‌شد. فرهنگ این مردم کرمانج،‌ به شدت آنها را هنرمند کرده است.

رمان یک شخصیت دارد به نام امیرحسین‌خان شجاع‌الدوله که در راه وطن کشته می‌شود و کردها این شخصیت را خیلی زیاد دوست دارند. این شخصیت وقتی به فرمان شاه مجبور به کاری می‌شود که دلش نمی‌خواسته، به یک سید می‌گوید دعا کن من کشته بشود و من نتوانم این مأموریت را انجام بدهم. اگر کشته شدم، این آبادی را به تو می‌بخشم. اگر هم زنده ماندم، می‌آیم و گردن تو را می‌زنم. مثل این که دعا کارگر می‌افتد و در راه کشته می‌شود و قلعه فیروزه هم به دست شجاع‌الدوله به دست روس‌ها نمی‌افتد. مرثیه «وای وای رشیدخان؛ سردار کل قوچان» را برای ختم این شخصیت می‌خوانند و الان متاسفانه تبدیل شده به یک قطعه طربناک! هنر آن قوم، زیر سایه درد و غم ساخته شده.

*از چه منابعی در روند پژوهشتان استفاده کردید؟

من به غیر از منابع برخط، گفتگوهای زیادی با استاد توحدی داشتم. چهار جلد کتاب حرکت تاریخی کردها به خراسان را خواندم. کتاب خراسان دکتر شریعتی که راه‌های خراسان را تشریح کرده است. کتاب دختران قوچان نجم‌آبادی نیز جزو منابع من بود و چندین کتاب دیگر را هم خواندم. من به عنوان منبع به کتاب سووشون هم نظر داشتم. دو جلد کتاب افسانه هزار و یک شب کرمانج که نوشته استاد توحدی است هم از منابع اصلی من بود. این کتاب تاریخ شعر و موسیقی کرمانج است و خیلی به کار من آمد. از سفرنامه «ترکستان و ایران» هنری موزر هم استفاده کردم. موزر به شرقی‌ترین بخش ترکستان می‌رود و از آنجا تا سمنان می‌رود. مهمترین بخشش هم برای همان منطقه خراسان شمالی است.

چیزی که من می‌نوشتم برای صدو اندی سال پیش است و دیگر هیچ کسی از ‌آن دوران وجود ندارد. من سعی کردم به شکل زمان این مسائل را ثبت کنم چون نسل جدید سراغ کتاب‌های نظری نمی‌رود.

خیزش عاشقانه یک دختر در دفاع از وطن!
نازنین جاویدسخن، نویسنده داستان بلند «آواز پر طرقه»

*این انتخاب برای کار اولتان سخت نبود؟

می‌خواهم بگویم این رمان برای من مثل یک معلم بود. من در جریان نوشتن این رمان، «نویسنده» شدم. نوشتن این رمان خیلی زحمت داشت و گاهی به تنگنا می‌خوردم. این رفتن به دل تاریخ، نویسنده را بیچاره می‌کند چون منابع خیلی کم است. مثلا برای فهمیدم یک تاریخ باید موسیقی آن را واکاوی می‌کردم. در یکی از فصل‌های رمان، مرثیه «شاره‌جان» که آقای سهراب محمدی خوانده‌اند را محور قرار دادم و تاریخ و داستانش را پیدا کردم و یک فصل برای‌ آن نوشتم.

*قلعه‌ها در داستان شما نقش مهمی دارند…

کلا در شهرهای مرزی ایران، در قلعه‌ها زندگی می‌کردند و یکی از مناطقی که خیلی قلعه دارد، همین خراسان است. خیلی از قلعه‌ها از بین رفته و خیلی‌ها هم آنسوی مرز قرار گرفته. من اگر چه خود به آن مناطق نرفتیم اما خودشان می‌گویند که چقدر خوب جزئیات آن قلعه‌ها را فهمیده‌ام. من عکس‌های آن قلعه‌ها را در کتاب آقای توحدی دیده‌ام. قلعه‌هایی که حتی راه هم نداشته و با چهارپا به آنجا رفتند تا عکسی از آن قلعه‌ها باقی بماند. شاره‌جان قلعه‌ای است که ترکمن‌ها به آن حمله کردند و آنجا یک آقایی است که می‌خواهد برود و نامزدش را به نام «شاره» نجات بدهد که نمی‌تواند و او را می‌برد. حالا دارد به برادرش دردل می‌کند و می‌خواهد برود که برادرش نمی‌گذارد چون خطر دارد.

مرثیه سوزناکی است و من با شخصیت‌های خودم این ماجرا را در یک فصل نوشتم. کل رمان من همین است؛ یعنی دارد تاریخ را با شخصیت‌هایی که برساخته ذهن من بوده، روایت می‌کند. تنها شخصیت واقعی داستان من، امیرحسین‌خان شجاع‌الدوله است.

*این رمان چه آورده ای برای مخاطب امروزی دارد؟

برای مخاطب امروز، لذت خواندن یک رمان و درام عاشقانه و در پی آن، آشنا شدن با فرهنگ ایران. اگر مجموعه داستان من منتشر شود می‌بینید که داستانی نوشته‌ام که در شمال ایران اتفاق افتاده. این داستان در جشنواره سیمین دانشور مقام آورد. آنجا که رفته بودم، هر کدام از داورها نظر می‌دادند و خانم الهام فلاح هم که اصالتا شمالی است می‌گفت من مطمئن بودم تو شمالی هستی. فقط یک شمالی می‌فهمد تو چقدر برای نوشتن این داستان دقت کرده ای… باورش نمی شد کهم نشمالی نیست. در آن مجموعه، ود داستان برای جنوب دارم. کلا به ایران علاقه و عشق دارم.

*علاقه شما کی به خطه آذربایجان می‌رسد؟

ان‌شا الله دررمان بعدی. فکر می‌کنم برای رمانی که می‌خواهم برای آذربایجان بنویسم لااقل باید دو سال پژوهش کنم. رمان کلیدر، نام روستایی است که ساکنانش کرمانج هستند و شخصیت‌هایش همه کرد هستند و آقای دولت‌آبادی این رمان را به لهجه و گویش سبزواری نوشته است. کلیدر نام روستایی است که به قوچان نزدیک است و در خراسان شمالی قرار دارد اما نویسنده، رمان کلیدر را با لهجه‌ای نوشته که مربوط به آن منطقه نیست. سبزواری‌ها خراسانی هستند و کلیدری‌ها،‌ کُرد هستند.

من وسط نوشتن این رمان بودم که سراغ رمان کلیدر رفتم و تعجب کردم چرا نویسنده درباره کردها با گویش سبزواری نوشته. این موضوع را از آقای توحدی هم پرسیدم و گفت که من دو جلد کتاب با نام «کلیدر در اسناد و واقعیات» دارم و خواندن آن را به من توصیه کرد.

*اینطور که تعریف می‌کنید، استاد توحدی باید زندگی جالبی داشته باشد….

آقای توحدی در مناطق اطراف شیروان، در حال زندگی است و با این که می‌تواند در خارج از کشورزندگی کند، باز هم مانده تا فرهنگ کرمانج را حفظ کند و حتی موزه‌ای هم تاسیس کرده. آقای توحدی در کتابش گفته که مارال و گل‌محمد (شخصیت های اصلی رمان کلیدر) را در همان منطقه بوده‌اند و واقعا زندگی می‌کرده‌اند. برای من خیلی جالب بود که مارال در کوره‌پزخانه کارگردی می‌کرده و در همانجا می‌میرد.

*برخی معتقدند کتاب شما از منظر نثر خیلی مورد توجه است. موضوعتان تاریخی است اما نثر برای مخاطب امروز و ذائقه‌اش خیلی مناسب است. نه جملات سنگین دارد و نه کلمات کهن. این کارتان هوشمندانه بوده و به راحتی مخاطب را همراه می‌کند. چطوری به این زبان رسیدید.

این داستان این زبان را می‌طلبید. من اصلا سراغ ساختن زبان نمی‌روم و این را درست نمی‌دانم. این کار اگر چه تکنیکی است اما مورد پسند من نیست. برخی از این کتاب‌ها را فقط کتابخوان‌های حرفه‌ای می‌خوانند و می‌پسندند اما به درد مخاطب جوان امروزی نمی‌خورد. فکر می‌کردم برای یک درام تاریخی باید زبانم لطیف باشد و این مسیر را انتخاب کردم تا قدری شاعرانگی داشته باشد. من یک عاشقانه ساختم که باید روندش ساخته بشود برای همین برایش خیلی وقت گذاشتم.

* احساس می‌کنم زبان رمان شما خیلی امروزی شده. توقعی در مخاطب ایجاد کرده‌اید که اگر با رمان پیش برود، انگار به اتفاقاتی در زمان حال برمی‌گردد. البته این هوشمندی هم خوب است که خواسته‌اید مخاطب را جذب کنید.

من زبان ویژه آن دوران را نساختم چون مخاطبم محدود می‌شد. من فکر کردم بهتر است رابطه ها را بسازم و آدم ها را نشان بدهم بعد از آن داستانم را تعریف کنم. من به نحوی از براعت استهلال استفاده کرده‌ام و خواسته‌ام زوایای داستانم را نور بتابانم تا مخاطب، راحت‌تر با آن همراه شود.

*تا وقتی قصه طُرقه را تعریف نمی‌کنید، انگار رمانتان شروع نشده. کاش رمان را با همین قصه که ساده اما جذاب است شروع می‌کردید…

من اولین بار با حرکات موزون کرمانجی شروع کرده بودم اما بعدا به من گفتند این شروع ممکن است حساسیت‌هایی به دنبال داشته باشد برای همین در بازنویسی آخر فصل اول را جابجا کردم.

*برخی ویژگی داستان شما را در این می‌دانند که تفاوت‌های رمان و رمنس را در نظر گرفته‌اید و تلاش کرده‌اید که هر دو ساحت را در اثرتان مد نظر داشته باشید. شما اصرار داشتید که به شخصیت هایتان محدود باشید. شما اجازه کشف به مخاطبتان می‌دهید.

من یک کار حماسی و تاریخی نوشته‌ام. اثر من فقط در یک فضای واقعی وجود دارد و افرادش واقعی نیستند. تلاش کردم یک کار حماسی و تاریخی بنویسم و قهرمان بسازم؛ قهرمانی که کاملا سفید است. این از ویژگی رومنس است و سردار، قهرمان است که هیچ نقطه تاریکی در زندگی‌اش نیست. من در بستر تاریخ، عرض زیادی به رمانم دادم.

*داستان شما هم پیرنگ موقعیت دارد و هم پیرنگ شخصیت و قهرمان و این را هم می‌شود از نقاط قوت داستان شما بدانیم… حالا اگر قرار باشد در چند جمله، چیزی بگویید که مخاطب را به خواندن رمان‌تان تشویق کند، چه می‌گویید؟

من یک داستان تاریخی، درام، عاشقانه و حماسی نوشتم. این یک حماسه ‌است از شمال خراسان در صد و چند سال پیش. فضایش با این که یک فضای جنگی و حماسی است اما زنانه هم هست. این برای خودم هم جالب بوده. آخر رمان چهل نفر مرد هستند که با هم می‌روند تا دختران ربوده شده را برگردانند اما یک نفرشان زن است. عمه‌ای که یک زن پهلوان است. زنی کرد با شاخصه‌های زنانی که در عین زنانگی، مردانگی عجیبی دارند. در یک صحنه می‌آید تا قیقاج با اسب را به گلبوته یاد بدهد. گلبوته با این که دوست دارد پیش سردار بماند. در قشلاق و ییلاق، پیرها و ناتوان‌ها می‌مانند و نمی روند و سردار هم برای محافظت از حدود، پیش آنها می‌ماند. عمه خانم هم می‌ماند که از حد و مرز قلعه، محافظت کند.

*انتخاب شخصیت عمه در این ترکیب خیلی هوشمندانه است چون کردها و لرها از این زنان قوی و پهلوان، خیلی دارند و مردان هم به شکب یک اسطوره به آن نگاه می‌کنند. رد این شخصیت‌ها را حتی در سریال‌های تلویزیونی هم می‌شود گرفت. همه این جزئیات را کنار هم که می‌چینیم به این نتیجه می‌رسیم که رمان، از کار درآمده.

اگر خودم منتقد رمانم بودم به خوانندگان توصیه می‌کردم لطفا تحمل کنید و این رمان را تا آخر بخوانید. بعضی‌ةا عاشقانه را دوست ندارند و حتی آنها هم باید صبوری کنند. گاهی خوانندگان دوست دارند عاشقانه با خون و خونریزی همراه باشد در حالی که من در این رمان، یک واقعیت عاشقانه را بدون خشونت ارائه کرده‌ام. دختری بوده که فکر می‌کرده نامزدش زنده اشت در حالی که مرده بوده. به قبرستان که می‌رود تا آخر هم باور نمی‌کند که نامزدش از دنیا رفته. به قبرها دست می‌کشد و بو می‌کند و بالاخره مزار یارش را پیدا می‌کند.

*قفسه کتاب / روزنامه جام‌جم

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خیزش عاشقانه یک دختر در دفاع از وطن!

خیزش عاشقانه یک دختر در دفاع از وطن! بیشتر بخوانید »