خشونت

ناامیدی و بی‌اعتمادی بی‌سابقه به آینده در میان مردم آلمان

ناامیدی و بی‌اعتمادی بی‌سابقه به آینده در میان مردم آلمان



نظرسنجی‌ها در آلمان نشان می‌دهد ناامیدی و خشم در میان شهروندان آلمان رو به افزایش است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: دویچه وله نوشت: نتایج یک نظرسنجی حاکی است که روحیه شهروندان آلمان بیش از پیش متاثر از سرخوردگی، بی‌اطمینانی به آینده و خشم است. اداره جنائی فدرال آلمان نگران است که معضلاتی نظیر افزایش بهای انرژی، امنیت داخلی را به خطر بیندازد. هنوز پیامدهای پاندمی کرونا خاتمه نیافته و زندگی شهروندان و کسب و کارها به حالت عادی بازنگشته بود که جنگ روسیه علیه اوکراین کشورهای اروپایی، از جمله آلمان را با چالش‌های جدیدی روبه‌رو کرد.

برای سنجش میزان تاثیر این چالش‌ها بر روحیه شهروندان آلمانی به سفارش هفته‌نامه اشپیگل یک نظرسنجی انجام شده است. بر پایه این بررسی که موسسه افکارسنجی Civey انجام داده ۴۱ درصد پرسش‌شوندگان به این پرسش که آیا واژه «خشم» برای توصیف وضعیت روحیه آنها در شرایط کنونی مناسب است، پاسخ مثبت داده‌اند. برای درک روند منفی وضعیت روحیه شهروندان باید در نظر داشت که در ماه مه سال ۲۰۲۰ فقط ۱۵ درصد پرسش‌شوندگان و در ماه مه امسال کمتر از ۳۰ درصد آنها به این پرسش پاسخ مثبت داده بودند.

پرسش‌شوندگان در پاسخ‌های خود کمتر مفاهیم مثبت را برگزیده‌اند؛ فقط حدود ۲۳ درصد گزینه خوش‌بینی نسبت به آینده را انتخاب کرده‌اند، ۱۷ درصد احساس «قدردانی» می‌کنند و کسانی که گزینه «شادمانی» را انتخاب کرده‌اند هفت درصد بیشتر نیستند.

از کسانی که در نظرسنجی شرکت کرده‌اند فقط پنج درصد گفته‌اند، احساس «امنیت و اطمینان» می‌کنند. تمام این شاخص‌ها نسبت به یک سال پیش کاهش داشته‌اند. در مقابل این روند، شمار کسانی که وضعیت روحی و احساسات خود را با مفاهیم منفی توصیف کرده‌اند به شدت افزایش یافته است.

به نوشته اشپیگل ۴۲ درصد پرسش‌شوندگان گزینه «عدم اطمینان» را برای توصیف روحیه خود مناسب دانسته، ۳۳ درصد گزینه «از دست دادن کنترل/ عجز» و ۲۶ درصد گزینه «ناامیدی/اضطراب» را مناسبت‌ترین وصف حال خود عنوان کرده‌اند.

بنابر این گزارش، مقایسه نتایج نظرسنجی‌های مشابه در سال‌های اخیر نشان می‌دهد که روحیه و حال و هوای شهروندان آلمانی به مرور تیره‌تر شده و جنبه‌های مثبت رو به کاهش و احساسات منفی رو به افزایش است.

در نظرسنجی موسسه Civey درباره منشاء و علت وضعیت حسی و روحیه افراد پرسشی نشده، اما گمان می‌رود معضلاتی نظیر بالا رفتن تورم وبحران‌هایی نظیر تجاوز نظامی روسیه به اوکراین و پیامدهای آن در تیره و تار شدن وضعیت نقش مهمی داشته باشند.

به نظر می‌رسد رویدادهایی نظیر بسیج بخشی از نیروهای ذخیره ارتش روسیه و نگرانی از بالا گرفتن بحران و خطر جنگ در اروپا در پاسخ پرسش‌شوندگان نقش داشته است.

همزمان، روزنامه «تاگس اشپیگل» با استناد به یک گزارش داخلی اداره فدرال جنایی آلمان (BKA) می‌گوید، این اداره برآورد می‌کند که افزایش بهای انرژی و تورم تهدیدی فزاینده برای امنیت داخلی است. با توجه به شرایط نامناسب اقتصادی باید وضعیتی نظیر بالا گرفتن حرکت‌های اعتراضی به محدودیت‌های کرونایی را مد نظر داشت.

اداره فدرال جنایی آلمان هشدار می‌دهد، این اتفاق زمانی ممکن است رخ دهد که بخش قابل توجهی از شهروندان موقعیت زندگی خود را به خاطر تصمیم‌گیری‌های سیاسی در معرض خطر احساس کنند.

در گزارش داخلی BKA ابراز نگرانی شده که نارضایتی و خشم شهروندان ممکن است به اقدام‌هایی نظیر اشغال یا بلوکه کردن شرکت‌های فعال در حوزه انرژی یا صنایع تسلیحاتی و اقدام‌های مجرمانه علیه سیاستمداران و تصمیم‌گیرندگان منجر شود.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ناامیدی و بی‌اعتمادی بی‌سابقه به آینده در میان مردم آلمان بیشتر بخوانید »

سفیر آلمان به وزارت امور خارجه احضار شد

سفیر آلمان به وزارت امور خارجه احضار شد


به گزارش مجاهدت از گروه اخبارداخلی دفاع‌پرس، در پی استمرار اظهارات مداخله جویانه مقامات آلمانی در قبال تحولات داخلی جمهوری اسلامی ایران و مواضع حمایت‌آمیز آن‌ها از آشوب و اغتشاش و بی‌ثباتی در ایران، “هانس اودو موتسل” سفیر این کشور مقارن شب جاری به وزارت امور خارجه احضار شد.

در این دیدار مراتب اعتراض شدید جمهوری اسلامی ایران به تداوم دخالت‌های غیر قابل قبول آلمان در امور داخلی جمهوری اسلامی ایران به سفیر این کشور ابلاغ و به وی تاکید شد آلمان در حالی مواضع ریاکارانه‌ای را علیه مقابله مشروع جمهوری اسلامی ایران بر ضد ترور و خشونت اتخاذ می‌کند که امنیت خود در قبال تحولات اخیر داخلی این کشور را خط قرمز می‌داند.

همچنین به سفیر آلمان خاطرنشان شد برخورد‌های گزینشی و دوگانه مقامات آلمانی، به نحوی که اقدامات براندازانه را برای دیگران خوب و برای خود بد می‌دانند، شدیداً تأسف‌بار است.

در بخش دیگری از احضار تأکید شد کارنامه تاریک آلمان نزد مردم ایران در تجهیز صدام دیکتاتور به سلاح‌های کشتار جمعی شیمیایی که منجر به شهادت و جراحت هزاران شهروند بیگناه ایرانی ازجمله صد‌ها دختر کرد ایرانی شد و نیز همراهی برلین با تحریم‌های غیرقانونی امریکا علیه ملت ایران، این کشور را در جایگاه پاسخگویی به ملت ایران قرار داده و این کشور نمی‌تواند ملت ایران را برای رعایت حقوق بشر موعظه کند.

سفیر آلمان گفت مراتب را در اسرع وقت به کشورش منتقل می‌کند.

 

انتهای پیام/933

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سفیر آلمان به وزارت امور خارجه احضار شد بیشتر بخوانید »

بیانیه ضدایرانی آمریکا و کانادا

بیانیه ضدایرانی آمریکا و کانادا



دولت های آمریکا و کانادا امروز با نقض قوانین بین المللی در لزوم عدم مداخله در امور داخلی کشورهای مستقل، بیانیه ضدایرانی مشترکی را صادر کردند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، در بیانیه مشترک آمریکا و کانادا که در وبسایت کاخ سفید منتشر شده، ادعا شده است: کانادا و ایالات متحده در محکوم اقدامات خشونت‌آمیز ایران در قبال معترضان مسالمت‌آمیز و سرکوب مردم ایران متحد هستند. ما سرکوب و خشونت ایران علیه زنان را محکوم می‌کنیم. تشدید خشونت علیه مردم توسط مقامات ایرانی پس از مرگ مهسا امینی باید با پاسخ نتیجه‌بخش از همه نقاط جهان مواجه شود.

در ادامه این بیانیه آمده است: امروز ما تحریم‌های هماهنگ‌شده‌ای علیه مقامات ایرانی که در نقض حقوق بشر نقش داشتند، اعمال کردیم. ما شدیدا نگران گزارش‌های اخیر در خصوص اعمال شنیع استفاده‌شده برای سرکوب معترضان هستیم. دادگاه‌های ایرانیان نیز همزمان درحال اعمال محکومیت‌های شدید – ازجمله حبس‌های طولانی یا محکومیت اعدام – علیه معترضان هستند.

در انتهای این بیانیه مشترک نوشته شده است: ما در حمایت از مردم دلیر ایران متحد هستیم. ما به همراه یکدیگر به یافتن راه‌های بیشتر برای هزینه گذاشتن بر روی دستان کسانی که حقوق بشر ایرانیان را نقض می‌کنند، ادامه خواهیم داد. همگی در ایران باید حق آزادی بیان و تجمع مسالمت‌آمیز را داشته باشند و دولت ایران باید به استفاده از خشونت که مردمش که تنها خواستار حقوق‌شان هستند، پایان دهد.

منبع: مهر

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بیانیه ضدایرانی آمریکا و کانادا بیشتر بخوانید »

 منشا این همه خشونت، کجاست؟!

 منشا این همه خشونت، کجاست؟!



کشتن بیرحمانه حافظان امنیت یا افراد دارای چهره مذهبی، با چاقو و قمه، پنجه بوکس یا اسلحه، تکه تکه کردن و حتی سوزاندن افراد این سؤال را به ذهن می‌آورد که منشأ این حد از خشونت و توحش کجاست؟!

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد عبداللهی در یادداشتی نوشت: خشونت عجیب و رفتارهای وحشیانه بعضی آشوبگران هر بیننده ای را به تعجب وا میدارد. کشتن بیرحمانه حافظان امنیت یا افراد دارای چهره مذهبی، با چاقو و قمه، پنجه بوکس یا اسلحه، تکه تکه کردن و حتی سوزاندن افراد این سوال را به ذهن می آورد که منشا این حد از خشونت و توحش کجاست؟! چگونه جامعه ایران که به مهربانی و خونگرمی، به نجابت و مدارا شناخته میشود، چنین افرادی را از بطن خود بیرون می ریزد؟! که تا این حد نسبت به یک «انسان» میتوانند شقاوت و قساوت به خرج دهند. (نمونه اش قتل وحشیانه شهید آرمان علی وردی)

اندیشمندان علوم اجتماعی و تحلیلگران سیاسی دلایل زیادی برمی شمرند: از اخبار عصبانی کننده و نفرت پراکنی شبکه های ماهواره ای تا بازی های خشن رایانه ای. هرچه هست ریشه خشونت و نفرت در «رسانه» است. خوب است به نقش رسانه دیگری نیز بپردازیم: سینما و فیلم.

این برخی از معروفترین و پرفروش ترین فیلم های سینمایی ده سال گذشته ایران است: به موضوع و محتوای آنها دقت کنید:

– مغزهای کوچک زنگ زده: داستان یک خانواده معتاد و قاچاقچی که ۳ پسرش قاچاقچی و معتاد و آدمکش و باند مواد مخدر دارند. در فیلم حمله مسلحانه باند شکور به پلیس و دستگیری مظلومانه آنها! نشان داده میشود.

– متری ۶ و نیم: قهرمان فیلم، قاچاقی ای است (نوید محمدزاده) که با پول قاچاق، میخواهد خانواده و اقوامش را خوشبخت کند! در سرتاسر فیلم، پلیس به صورت نیرویی عصبی، فحاش، و ظالم تصویرپردازی میشود. (تمام لوکیشن فیلم در «زندان» است)

– ابد و یک روز: داستان خانواده ای که پسر معتاد آنها (نویدمحمدزاده) بخاطر خرده فروشی کل خانواده را درگیر میکند. پسر باهوش خانواده، پلیس را فریب میدهد، مادر مواد پسرش را مخفی میکند و خواهر (پریناز ایزدیار) برای پرداخت قرض برادر بزرگش، خانواده ای افغان را وعده ازدواج میدهد. دو خواهر دیگر (مطلقه و شوهرمرده). خانواده ایرانی فروپاشیده و تلخ و سیاه بخت.

– فروشنده: زنی که با شوهرش خانه سابق یک فاحشه را اجاره میکنند و مورد تعرض یکی از مشتریان زن فاحشه قرار میگیرد! زن و شوهر هیچکدام به دستگاه قضایی مراجعه و اعتماد نمیکنند و تلاش میکنند خودشان متجاوز را پیدا و مجازات کنند.

– دارکوب: داستان زنی معتاد که بدنبال شوهر سابق و فرزندش است. دوربین در سرتاسر فیلم در خانه زنان معتاد و محل های مصرف و پخش مواد مخدر میچرخد. سکانسهای چندش آور مصرف مواد مخدر به راحتی جلو چشم بیننده پخش میشود. حمله پلیس به لانه معتادان حمله ای ظالمانه و بی فایده تصویر میشود.

– سرخپوست: پلیس به دنبال مردی بیگناه ولی فراری است. پلیس عاشق (زمان پهلوی) به خاطر عشق به دختر امدادگر زندان (که هرگز در دوره پهلوی چنین موضوعی وجود نداشته) سرانجام پس از یافتن فراری او را رها میکند. تمام فیلم در «زندان» میگذرد.

– نهنگ عنبر: (کمدی مثلا) دختری عاشق آمریکا که بی هیچ دلیلی شیفته «مهاجرت» به امریکاست تا جاییکه عشق دوران کودکیش را رها میکند و سالها به امریکا مهاجرت میکند!

– جدایی نادر از سیمین: زنی که بخاطر «مهاجرت» تصمیم به طلاق دارد.

– میلیونر میامی: چهار نفر به دنبال «جسد سوخته» ای میگردند که او را بجای خود جا بزنند و از بیمه پول هنگفتی به جیب بزنند. در سکانس های متعدد فیلم، سوخته یک انسان عادی سازی میشود و با لذت و ولع و خنده و خوشحالی از خودکشی یا انسان سوخته و جزغاله شده یاد میشود.

– خوک: تم اصلی این فیلم هم «قتل» است. قاتلی در شهر کارگردان های مهم سینما را میکشد و روی پیشانی آنها مینویسد «خوک». یکی از کارگردانها منتظر قاتل نمیماند و خود او را به دام میندازد و کشتن با اسلحه. قهرمان فیلم هم زن دارد هم معشوقه (لیلاحاتمی). معشوقه ای که گویا معشوقه دیگر کارگردانها هم میشود. و فیلم به سادگی از این روابط نامشروع میگذرد.

– ژن خوک: پسری برای رسیدن به معشوقش با همراهی زندانی دیگری از «زندان» فرار میکند. یکی از آنها به شکل مظلومانه ای! توسط پلیس ظالم و بیرحم! کشته میشود ولی نهایتا دو عاشق فراری فرار میکنند. این تم حتی در دوره پهلوی قفل بوده و فرار از دست قانون از جمله خط قرمزهای سینما بوده است.

دقت کردید: فیلم هایی با ۴ تم اصلی: اعتیاد، مهاجرت، تجاوز و قتل و مقابله حتی مسلحانه با پلیس.

با تماشای این فیلم ها نه تنها هیچ حس مثبت و «حال خوب»ی دریافت نمیکنید (شعار تکراری بازیگران و سینماگران)؛ برعکس با اعصاب و روح و روانی سیاه و منفی و آلوده مجبور میشوید فیلمهایی تلخ را تحمل کنید. فیلمهایی که حتی کمدی شان هم ژانر عجیبی دارد به اسم «کمدی سیاه»! فیلم هایی سراسر سیاه و سیاهی. سراسر نکبت و فلاکت. دریغ از معنویت، اخلاق، نگاه زیبابین، دریغ از قهرمان هایی مثبت و سازنده.

شبکه خانگی با فیلمهای سیاه و سراسر خیانت و تجاوز و قتل (شهرزاد، زخم کاری، یاغی، دل، مانکن و..) خود داستان غمناک دیگری است. صدا و سیما هم وضع بهتری ندارد. سریالها حتی سریالهای طنز، کمدی سیاه است و به تصویر کشیدن خانواده های بدبخت و مفلوک. دریغ از سریالی که الهامبخش امید و کار و کارآفرینی به جوانان مملکت باشد. سازنده و هنرمندانه، ارزشهای اخلاقی و انسانی و فرهنگ اسلامی ایرانی را به تصویر بکشد.

هرگز گمان نکنید این فیلم ها، بدون برنامه ریزی، بی هدف و بدون استراتژی خاصی و صرفا از سر دغدغه و علاقه کارگردان و فیلمساز ساخته میشوند. برخلاف وزارت ارشاد و صداوسیمای ایران که بی هیچ هدف و استراتژی و به صورت پراکنده و گتره ای تصمیم میگیرند، این فیلم ها با نقشه راه و کاملا برنامه ریزی شده و هدفمند ساخته میشوند. و اثرگذاری آنها در تشدید آسیب های اجتماعی واقعی و ملموس است. نگاهی به روند صعودی و هولناک آمارهای مهاجرت، طلاق، خودکشی، قتل، قتل های خانگی بیندازید تا اثرگذاری مستقیم رسانه بر جامعه را ببینید. تاثیر سیاسی امنیتی این فیلم های به ظاهر اجتماعی، در تزریق نفرت و خشونت، تمایل به قتل و کشتن و سوزاندن حافظان امنیت، بی تردید یکی از اثرات رسانه و سینمای سیاه و نفرت پراکن است.

خشونت عجیب و رفتارهای وحشیانه بعضی آشوبگران هر بیننده ای را به تعجب وا میدارد. کشتن بیرحمانه حافظان امنیت یا افراد دارای چهره مذهبی، با چاقو و قمه، پنجه بوکس یا اسلحه، تکه تکه کردن و حتی سوزاندن افراد این سوال را به ذهن می آورد که منشا این حد از خشونت و توحش کجاست؟! چگونه جامعه ایران که به مهربانی و خونگرمی، به نجابت و مدارا شناخته میشود، چنین افرادی را از بطن خود بیرون می ریزد؟! که تا این حد نسبت به یک «انسان» میتوانند شقاوت و قساوت به خرج دهند. (نمونه اش قتل وحشیانه شهید آرمان علی وردی)

تا زمانی که وزارت ارشاد، صداوسیما، سازمانهای سینمایی ظاهرا انقلابی، نهادها و دستگاههای فرهنگی کشور، سیاستگذاری و خطوط قرمز ساخت فیلم را به دقت تعیین و اجرا نکنند، فیلمسازان را وادار یا تشویق به فیلم های سازنده (بجای تخریبگر) نکنند، منتظر فاجعه های بدتر از این در کف جامعه ایران باشید. رهبر انقلاب شاه کلید فرهنگ و فعالیت های فرهنگی و هنری و حتی سیاسی کشور را مدتهاست اعلام کرده اند: زنده کردن «امید» در جامعه. «امید موتور پیشران جامعه است». هر فیلمی که مایوس کننده، مخرب امید و پیشرفت باشد از همان ابتدا نباید ساخته شود. نه اینکه ساخته شود و بعد با توقیف، معروفتر و محبوبتر شود. مسئولان فرهنگی کشور را بیدار کنید.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

 منشا این همه خشونت، کجاست؟! بیشتر بخوانید »

پاس گل عباس عبدی به آصف بیات در زمین بازی خشونت و آشوب تهی‌دست خشن

پاس گل عباس عبدی به آصف بیات در زمین بازی خشونت و آشوب تهی‌دست خشن



در روزی که عبدی یکی از ستون‌های فرعی صفحه اول روزنامه اعتماد را به یادداشتی از خود اختصاص داده، سر مقاله همین روزنامه را آصف بیاتی می‌نویسد که نقد سست وی را پاسخ گفته و نحوه تبدیل شدن اصلاحاتی‌ها به انقلابی‌ها را تئوریزه می‌کند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، چگونه می‌توان خشونت آشوبگران را مشروع ساخت؟ این پرسش با همین تیزی و تندی اکنون پیش روی تئوریسین‌ها و جامعه‌شناسان جریان غیرانقلابی است. با وجود اینکه میل اکثریت نظرورزان این جریان متمایل به شعار اعتراضات خشونت پرهیز است، اما هستند کسانی که هنوز  ترجیح می‌دهند به جای چنین ریاکاری اصلاح‌طلبانه، به سادگی  از  ظرفیت مفهوم خشونت،  عبور نکنند.

آصف بیات یکی از همین افراد است که در مصاحبه‌ای به اصلاح‌طلبان تاخته است: «تراژدی بسیاری از اصلاح‌طلبان در این برهه زمانی در این است که نه می‌توانند اصلاحاتی را تحقق بخشند (چون از قدرت رانده شده‌اند) و نه قادرند همراه دگرگونی‌های رادیکال باشند، چون طبق تعریف اصرار دارند که اصلاح‌طلب هستند و نه انقلابی. علت چنین عقیم ماندن غم‌انگیزی رویکرد جزمی، ایستا و غیرتاریخی به مفاهیم و راهبردهای تغییر اجتماعی و سیاسی است. مثلا انگار اصلاح‌طلب باید تا آخر عمرش اصلاح‌طلب بماند و انقلابی تا آخر عمر انقلابی، بدون توجه به آنچه در واقعیت جامعه و سپهر سیاسی در جریان است، واقعیت سیال و پیچیده‌ای که پاسخ‌های درخور، غیر جزمی و خلاقانه می‌طلبد».

بیات در برابر این میل ریاکارانه اصلاح‌طلبان برای تبدیل خشونت به  خشونت پرهیزی، می‌خواهد بگوید، وحی منزل نیامده که اصلاح‌طلب نباید انقلابی شود و اتفاقا اقتضای اصلاح‌طلبی آن است که به فراخور واقعیت‌های سیال (بخوانید خشونت‌های پیش آمده)، انعطاف داشته باشد و خود را نزدیک به آن واقعیت‌ها نزدیک سازد. چنین مواضع تندی که واقعیت میل اصلاح‌طلبان را در نسبت با خشونت‌های اخیر عیان کرده، فردی مانند عباس عبدی را خوش نیامده و وی را وادار به واکنش کرده است.

عباس عبدی این گفته آصف بیات را نادرست دانسته و دلایلی در نادرستی مواضع بیات اقامه کرده است. دلایل سستی که امکان پاسخ منطقی و محکم را برای بیات فراهم می‌آورد. در این یادداشت نمی‌خواهم آن دلایل و این نقدهای بیات را گزارش کنم. قصد نگارنده آن است که نشان دهد، چرا اصلاح‌طلبان در  القای شعار خشونت پرهیزی صادق نیستند و ته دلشان مایل به استمرار چنین خشونت‌هایی است.

کاربرد چنین دلایل سستی توسط عباس عبدی، بیشتر از آنکه دفاع از اصلاحات خشونت پرهیز باشد، ریشه در به واکنش وادار کردن آصف بیاتی دارد که کتاب سیاست‌های خیابانی او در طول شش سال گذشته یکی از مهمترین و مورد اقبال‌ترین منابع تحلیل اعتراضات سال‌های اخیر بوده است. واقعیت آن است که اگر اصلاحات موفق شود، حرف دلش را از زبان کسی بزند که شهرتش مدیون تحلیل جنبش‌های نوپدید است، توانسته گفتار اقناعی مناسبی برای افکار عمومی مهیا سازد.

نکته دیگر آنکه درست در همان روزی که عباس عبدی یکی از ستون‌های فرعی صفحه اول روزنامه اعتماد را به یادداشتی از خود اختصاص داده، سر مقاله همین روزنامه را آصف بیاتی می‌نویسد که نقد سست عباس عبدی را پاسخ گفته و در ضمن این پاسخ، نحوه تبدیل شدن اصلاحاتی‌ها به انقلابی‌ها را تئوریزه می‌کند.

این رفتار رسانه‌ای، چه معنایی دارد؟ از آن جالب‌تر، جملات یادداشت عباس عبدی است که نشان می‌دهد، وی قبل از انتشار متن آصف بیات، جوابیه او را خوانده و اصل حرفش را پذیرفته است.

به این جملات متن آصف بیات توجه کنید: «مردم زمانی تن به ریسک می‌دهند که احساس کنند راه‌های اصلاحات ساختاری بسته شده و دیگر راه دیگری نیست جز پذیرفتن احتمال مخاطرات. این زمانی است که آن‌ها عذاب «وضع موجود» (status-quo) را بیش از مخاطرات مبارزه انقلابی در وجود خود احساس می‌کنند… دقیقا به خاطر عدم تحمل این‌گونه هزینه‌های وضع موجود است که افراد، آنانی که مرگ تدریجی را انتخاب نکرده‌اند، دست به عمل جمعی برای تغییر وضع موجود می‌زنند، حتی اگر با مخاطرات همراه باشد. «حال این جملات عبدی را ببینید: «این طبیعت رفتار در جامعه است. اگر فضای جامعه به‌گونه‌ای شود که حکومت دیگر نتواند واقعیت را تحریف کند، به یک باره متوجه می‌شود که موافقان یا خیلی موافقان که در حال ریزش هستند، نه ۷۰ درصد که کمتر از ۱۰ درصد هستند. هنگامی که این تصویر عمومیت پیدا کند، کل معادله اجتماعی تغییر خواهد کرد.»

چنین گل و پاس گلی نشان می‌دهد، چرا اصلاح‌طلبان به کسانی محتاجند که از  لایه ریاکاری در  طرح شعار خشونت پرهیزی عبور کرده و خشونت را آن طرف سکه خشونت پرهیزی، ضرب نمایند. این حکایت جریانی است که از مردم فاصله گرفته و در بحران نمایندگی جمعیت‌های انسانی دست و پا می‌زند. چاره اکنون جریان اصلاحات برای تبدیل شدن به نماینده مطالبات عمومی، کره گرفتن از خشونت‌های پیش آمده، تلاش برای تداوم آن خشونت‌ها و تئوریزه کردن این خشونت‌ها در زبان و بیان افرادی است که برچسب تحلیل جناحی و سیاست‌زده به آن‌ها سخت‌تر می‌خورد.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پاس گل عباس عبدی به آصف بیات در زمین بازی خشونت و آشوب تهی‌دست خشن بیشتر بخوانید »