خط امام

خواهرانم را به مرام فاطمی و برادرانم را به خط امام رهنمون کنید

خواهرانم را به مرام فاطمی و برادرانم را به خط امام رهنمون کنید


به گزارش مجاهدت از خبرنگار ساجد دفاع‌پرس، شهید «خسرو شقاقی آزاد» ۲۴ تیر سال ۱۳۴۶ در تهران چشم به جهان گشود. وی تا دوم راهنمایی درس خواند و با شروع جنگ تحمیلی، به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. تا این‌که سرانجام دوم خرداد سال ۱۳۶۷، در دهلران بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.

این شهید والامقام نامه‌ای خطاب به خانواده خود نوشته است که در ادامه متن آن را می‌خوانید:

با عرض سلام خدمت پدر و مادر و خانواده عزیزم:

شاید هنگامی که این نامه به دست شما برسد من در کنار شما نباشم و اگر لیاقت داشته باشم در راه خدا و اهداف انقلاب و آرمان‌های امام خمینی و دفاع از میهن و خاک مقدس این مرز و بوم به درجه شهادت نائل شوم و دوباره در کنار همرزمانم قرار گیرم.

پدر و مادر عزیزم، دوست دارم اگر فرزندتان به درجه شهادت دست یافت با افتخار سخن بگویید و بدانید که هرکسی به این مهم دست نمی‌یابد. از این پیش آمد ناراحت نباشید؛ چون فرزندتان به عرش رسیده است. مادرم تو خودت می‌دانی که با هر اشک تو دشمنان خشنود و خوشحال می‌شوند دوست دارم به خواهرانم دلداری بدهی و مانند همیشه آن‌ها را به ساده زیستی و حجاب و مرام فاطمی رهنمون کنی.

پدرم از شما تقاضا دارم برادرانم را به خط امام و اهداف شهدای خط امام همچون گذشته رهنمون کنی. پدرم و برادران عزیزم شما می‌دانید که از این به بعد وظیفه ما نسبت به این جامعه دو چندان می‌شود و باید بدانیم که هدف از دفاع و انقلاب پرشکوه اسلامی چیست؟ مطمئن هستم همگی واقف هستید شما می‌دانید این انقلاب به سادگی به پیروزی نرسیده و ما باید از جان گذشتگی دشمنان را از این خاک بیرون بیندازیم.

برادران و خواهرانم مراقب همدیگر و پدر و مادر باشید. دیگر عرضی ندارم امیدوارم خداوند یاور شما باشد. ما را از دعای خود محروم نفرمایید.

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

خسرو شقاقی آزاد

فرزند شما و سرباز امام و وطن

۶۷/۱/۲۵

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خواهرانم را به مرام فاطمی و برادرانم را به خط امام رهنمون کنید بیشتر بخوانید »

وقتی متهمان تحریف خط امام مدعی می‌شوند

وقتی متهمان تحریف خط امام مدعی می‌شوند



روزنامه هم‌میهن متعلق به غلامحسین کرباسچی مدعی شد، بسیاری از میراث‌های امام خمینی تغییر کرده یا قلب واقعیت شده است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، کیهان در ویژه های خود نوشت:

هم‌میهن می‌نویسد: «احیاگری دینی، انقلاب، جمهوریت با پسوند اسلامی و… از جمله اهم میراث امام خمینی است. آیا این میراث به همان شکلی که در سال ۶۸ بود، باقی مانده است؟ آنچه که امروز می‌بینیم لزوماً همانی نیست که در سال ۶۸ تحویل گرفته‌ایم. البته این را می‌پذیریم که حتی اگر ایشان هم در این مدت بودند، حتماً تغییراتی در این میراث می‌دادند، ولی این بدان معنا نیست که تغییرات رخ‌داده در همان مسیر اولیه است، چه‌بسا آنها تغییر کرده یا قلب واقعیت شده باشند.

جمهوریت و سخن گفتن از آن در ایران پیش از انقلاب و امام یک تابو و خط قرمز بود، به‌ویژه آنکه برخی از نیروهای اسلامی نیز با آن نه‌تنها میانه نداشتند، بلکه مخالف هم بودند و هنوز هم هستند و بروز هم می‌دهند… این رویکرد بسیار روشن است. تحت عنوان اسلامیت یا هیچ‌چیز دیگری نمی‌توان ویژگی جمهوریت نظام را نادیده گرفت و نقض کرد. این ویژگی نیز قابل سنجش است و هرگاه به اصل وجود چنین حمایتی خدشه‌ای وارد شود، راه‌های قانونی از جمله رفراندوم برای سنجش آن وجود دارد. این ویژگی چنان نیست که یک‌بار رخ دهد و تا ابد باقی بماند. استمرار این ویژگی باید اثبات شود و راه اثبات آن نیز مورد اتفاق‌نظر باشد.

… رویکرد ایشان به‌طور طبیعی در مقام اثبات، دفاع و تبلیغ و اجرای اسلام و برداشت‌های خودشان از اسلام بود. ولی در مقام ثبوت این امر به پذیرش و ظرفیت و نیازهای جامعه و مردم مربوط می‌شد و این مسئله نیز امری اثباتی محسوب می‌شود. به همین علت است که ایشان قانون اساسی اولیه که به رای عمومی گذاشته نشد و فاقد اصل ولایت فقیه بود را تایید کردند، سپس قانون موجود را هم تایید کردند که در سنت اسلامی بسیاری از نهادهای آن را نداشته‌ایم.

در زمینه شریعت اسلام نیز اجتهاد و نوآوری‌های ایشان در فتاوا، مسئله تاثیر زمان و مکان بر اجتهاد، مسئله مصلحت و درک از اختیارات دینی ولی‌فقیه (و نه جایگزین قدرت مردم شدن) جملگی حرکت به‌ سوی وجه ثبوتی جمهوریت در حدوث و بقای این نظام بود… در میان مجموعه میراث ایشان شاید ایجاد اعتماد به نفس یکی مهم‌ترین‌ها است. اینکه به ملت و جوانان اعتماد به نفس دادند؛ ملتی که باید منتظر می‌ماندند تا ببینند که در واشنگتن و لندن چه تصمیمی برای آنان باید بگیرند، به خودشان باور کردند و عنان اختیار خود را به دست آوردند…

باید بیندیشیم که ما با این سه میراث مهم چه کردیم؟ جمهوریت را به یک گروه محدود و بسیار اندک تقلیل داده‌ایم. اسلامی را که پیامش عقلانیت، عدالت، رحمت، عطوفت و اخلاق محمدی بود، به مناسک که بعضاً به بدعت تنه می‌زند، به مشتی داستان‌های خرافی تقلیل داده‌ایم. و از همه بدتر اعتماد به ‌نفس و امید مردم و جوانان را در مسیر ساختن آینده زایل کرده‌ایم.

به لحاظ جمعی و اجتماعی باید ریشه‌یابی شود که چرا از آن اوج توان روحی و مقاومت ملی و اعتماد به ‌نفس بی‌نظیر به این وضعیت رسیده‌ایم؟ آیا این ناشی از سیاست‌های عمومی نیست که جوانان و نسل‌های میانسال از گردونه سیاست و ساختن آینده حذف شده‌اند و تعدادی افراد محدود که تابع شرایط و منافع خود هستند و از این راه ارتزاق می‌کنند و تعهد اخلاقی و حرفه‌ای لازم هم ندارند، میدان‌دار امور شده‌اند؟ در نتیجه وجود چنین وضعی نیست که شاهد رکود ۱۲ ساله اقتصاد کشور، گرایش به مهاجرت از کشور، رشد بی‌اعتمادی میان جامعه و سیاست، حذف نظام‌مند نیروها از عرصه سیاست و بسته بودن راه‌های پیشرفت و مشارکت و نزول چشمگیر همراهی و همدلی با اسلام و انقلاب هستیم؟»

تحلیل روزنامه هم‌میهن از ابعاد مختلف، مخدوش است. برخی مدعیان پیروی از امام (در قالب نارسای چپ و راست مصطلح) خود دچار انحراف شدند و برای اینکه انحراف خود از اصول و آرمان‌ها و خط امام را توجیه کنند، به تحریف در این زمینه پرداختند. اعتماد به آمریکا (شیطان بزرگ)، پیوند با گروهک‌های التقاطی و برانداز که حضرت امام با آنها مرزبندی قاطع داشت، نفی جامعیت اسلام و معیار بودن آن، عدم پایبندی به ولایت فقیه که بالاترین میراث امام بود، رویارویی پنهان و آشکار با جمهوریت و تلاش برای قبضه قدرت و تعطیلی انتخابات، اشرافی‌گری و امتیازطلبی و رانت‌جویی، بی‌اعتنایی به طبقات جامعه و ترویج تجمل و تبعیض، و در یک کلام، استحاله در بسیاری از ارزش‌ها و آرمان‌ها، ویژگی جریانی است که بعدها خود را طرفدار اعتدال و اصلاحات جا زد و برخی زعمای آن اعتراف کردند که برخلاف اول انقلاب، دیگر اعتقادی به «آیت‌الله خمینی» ندارند.

مدیریت اشرافی غربگرایانه در کنار امتیازطلبی و تلاش برای مصادره به مطلوب انتخابات، و سپس شورش علیه جمهوریت و اسلامیت (در پی شکست در انتخابات ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸ و ۱۴۰۰) چهره‌ای از مدعیان اصلاح‌طلبی ساخته که جز شورش علیه میراث ماندگار امام خمینی(ره) نام دیگری بر آن نمی‌توان نهاد.

اگر امام به درستی در مقابل آمریکا به ملت اعتماد به نفس داد، جریان غربگرا ماموریت داشت تا ایران را در برابر غرب تحقیر کند و ناتوان جا بزند. و در همین مسیر بود که غربگرایان، بدترین کارنامه اقتصادی را رقم زدند اما به جای عذرخواهی از قصور و تقصیر خود، سعی می‌کنند به عنوان انحراف از میراث امام وانمود کنند!

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

وقتی متهمان تحریف خط امام مدعی می‌شوند بیشتر بخوانید »

حرکت در خط امام(ره) مانع از انحراف می شود

حرکت در خط امام (ره) مانع از انحراف می‌شود


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از ارومیه، «محمد کاظم ناصحی فرد» در سال 1336 در شهر ارومیه پا به عرصه هستی گذاشت. در دوران کودکی او بچه آرام و سربه راه و همیشه در اطاعت والدین‌اش بود و بسیار مودبانه با آنها برخورد می کرد.

حسن خلق بالایی داشت و اخلاق خوب و رفتار شایسته و صله ارحام از خصوصیات بارز این شهید و عامل محبوبیتش در بین مردم بود.

او در کلاس‌های نهج البلاغه شرکت می کرد قرآن را با صوت دلنشینی تلاوت می‌کرد و جز افراد فعال مسجد محله بود و وفای به عهد او زبان زد خاص و عام بوده و هنوز هم دوستان و اطرافیان از این خصوصیتش یاد می کنند.

محمدکاظم از هنگامی که جنگ آغاز شد احساس مسئولیتش بیشتر شد و خود را موظف می دانست در جبهه‌های نبرد حضور داشته باشد.

اولین اعزام او به جبهه در سال 1361 و در سن 25 سالگی بود. او شور و حال بلاوصفی در اعزام داشت و از اینکه به ندای حق لبیک گفته بود بسیار خرسند و خوشحال بود، زیرا معتقد بود ما مسلمانان هیچ وقت نمی‌توانیم بی‌تفاوت نشسته و شاهد تجاوز دشمن به کشور اسلامی‌مان باشیم.

او که خود را از قفس دنیا رهائیده بود جنگ و جبهه را بهترین سکوی پرش به نزد مقربان درگاه الهی می‌دانست و لذا دوست داشت هرچه زودتر پرواز کند. اعمال و رفتار و کردار و گفتارش موید این قضیه بود.

وقتی محمدکاظم ناصحی فرد بار آخر که به جبهه اعزام می شد پدرش در مکه مکرمه بودند.

با این حال نتوانست صبر کند تا او برگردد حال و هوای عجیبی داشت و بی قرار بود لذا بدون دیدن و وداع با پدرش بار سفر را می‌بندد.

وی برای شهادت خیلی بی‌تابی می‌کرد و در هنگام تشییع جنازه شهدا به حال آنها غبطه می‌خورد و در اکثر تشییع جنازه‌های شهدا با حال و هوای غریبی شرکت می کرد.

مادر شهید می‌گوید: محمدکاظم نسبت به نماز اول وقت سفارش می کرد. خودش هم نمازش سر وقت بود. یک روز تازه از جبهه برای مرخصی آمده بود دیدم خیلی سرفه می کند. گفتم: «کاظم جان دو سه روز نرو جبهه تا حالت کمی بهتر شود». با آن حال مریضش دستم را فشرد و گفت: «مادرم اگر من به بهانه مریضی به جبهه نروم و استراحت کنم چگونه طاقت بیاورم برادرانم آنجا با جانشان بازی می کنند». دیگر من چیزی نگفتم.

همیشه سفارش می کرد «اگر در خط امام حرکت کنیم هیچ انحرافی ما را تهدید نخواهد کرد».

«محمدکاظم ناصحی فرد» سرانجام در منطقه سومار و در عملیات عاشورا بر اثر بمباران هوایی رژیم بعثی عراق، سرش مورد اصابت ترکش قرار گرفته و به شهادت می‌رسد. او در روز عاشورا به سالار و سرور خود امام حسین (ع) لبیک گفت.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حرکت در خط امام (ره) مانع از انحراف می‌شود بیشتر بخوانید »

من با آگاهی، به حسین زمان لبیک گفتم

من با آگاهی، به حسین زمان لبیک گفتم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اردبیل، معلم «حسن رجب زاده» ۱۰ مرداد سال ۱۳۳۳ در شهرستان اردبیل به دنیا آمد و سرانجام ۹ اردیبهشت ۱۳۶۵ بر اثر اصابت ترکش در فاو به شهادت رسید و پیکر پاکش در گلزار شهدای علی آباد شهرستان اردبیل به خاک سپرده شد.

وصیت‌نامه شهید حسن رجب‌زاده:

وصیت نامه خود را با درود و سلام به رهبر انقلاب اسلامی امام خمینی و با سلام بر شهدای به خون خفته کربلای ایران شروع می‌کنم.

به طوری که می دانید تقریباً شش سال از جنگ تحمیلی عراق گذشته و چندی پیش امام عزیزمان فرمان تاریخی خود را اعلام کرد که «شرکت در جبهه ها از اهم واجبات است»و من نیز به نوبه خود با آگاهی به ندای حسین زمان لبیک گفته و عازم جبهه شدم تا شاید من نیز دین خود را به اسلام عزیز، ادا نمایم.

امیدواریم که خداوند ما را در این راه استوار و پایدار نماید. می‌دانم گناهان من بسیار می باشد ولی امیدوارم خداوند از گناهانم درگذرد.

امیدوارم که کسانی که در خود توان رزمی می‌بینند حتما به جبهه آمده تا فردا ناراحت نباشند و خود را سرزنش نکنند.

و سخنی چند برای پدرم که قبل از هر چیز مرا حلال کنی تا خداوند از من درگذرد. پدر گرامی اکنون این سعادت به من دست داده تا عازم جبهه بشوم، این را مدیون شما پدر با ایمان هستم که در تربیت من زحمت زیادی کشیدی تا راهم را خوب انتخاب نمایم‌.

و اما مادرم میدانم که چقدر در بزرگ کردنم زحمت کشیدی و با ایمانی کامل مرا عازم جبهه نمودی امیدوارم مرا حلال نموده و با صبر و استقامت خبر شهادت مرا تحمل کنی.

مادرم بعد از من زحمت دو فرزندم نعمت و مصطفی به گردن مادرش و شماست. امیدواریم چنان تربیت کنید تا به راه عموهایش و من ادامه دهند تا روح من از شما و آنها شاد گردد.

مادرم حالا که توفیق زیارت برادرم کریم را نداشتم امیدوارم بعد از آزاد شدن کریم حتما بر سر خاکم بیاورید تا بوی او را از زیر قبر حس کنم.

و اما همسرم در مدت ۶ سال زندگی خودم از شما بسیار راضی بوده و شما را بسیار اذیت کرده‌ام امیدوارم که مرا حلال کنی و از بچه ها به خوبی مواظبت کن و در تربیت آنها کوشا باش و امیدوارم بعد از شهادت من غمی به خود راه نداده و همیشه در خط امام بوده و در مراسم مذهبی و نماز جمعه شرکت کرده و حتما بچه ها را همراه خود به نماز ببر تا از این کودکی عادت کنند.

و اما خواهرم شما نیز حجاب خود را حفظ کرده و همیشه از اسلام عزیز دفاع کنید. و برادرم تو نیز هر موقع توان رزمی داشتی حتما سنگر رحیم و کریم و بنده حقیر را خالی نگذار و به ندای رهبر لبیک گفته و عازم جبهه‌ها شو.

در خاتمه همه کسانی که مرا می شناسند امیدوارم که مرا حلال کنند.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

من با آگاهی، به حسین زمان لبیک گفتم بیشتر بخوانید »