خط هشت

«حریر مهتاب»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اردبیل، کتاب «حریر مهتاب» مجموعه مقالاتی با موضوع حجاب و عفاف هست که به نویسندگی «لیلا نظری گیلانده» توسط انتشارات «خط هشت» در هزار نسخه با حمایت مالی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان اردبیل به چاپ رسیده هست.

کتاب حریر مهتاب مجموعه مقالاتی هست در باب حجاب و عفاف که به بررسی این مفهوم در قرآن و ادیان الهی می‌پردازد. حجاب زنان ما در زمان جنگ تحمیلی بایستی الگوی رفتاری زنان و دختران امروزی باشد. حجاب و عفاف و حفظ آن پرچمی برای پاسداری از خون شهدا هست. چرا که بخش عمده‌ای از وصیت‌نامه‌های رزمندگان سرشار از مفاهیم مرتبط با بحث حجاب هست. چنین اندیشه‌ای را می‌توان در خیل دست‌نوشته‌های به جا مانده از شهدا یافت.

در بخشی از کتاب آمده هست:

به یقین یکی از علت‌های اصلی تسریع حکم حجاب و پوشش برای زنان، حفظ جایگاه انسانی و ارتقای سطح منزلت آنان هست. در این که حرمت و شخضیت زن، به عنوان یک گهر گران بها، می‌بایست در حرز و حفاظ باشد، جای تردید نیست. حساسیت و ضربه پذیری زن، به لحاظ جذابیت‌هایی که دارد، ایجاب می‌کند که طبق یک سنت تکوینی که در آفرینش موجود هست، وی در حصار و حجابی قرار گیرد که مانع از طمع و آرزو‌های پست دیگران باشد. قانون آفرینش هست که موجودات لطیف و آسیب پذیر را در حصاری حفظ می‌سازد. مثلا مغز بادام و گردو و امثال آنها را آفریدگار در پوسته‌ای محکم قرار داده تا از نفوذ عوامل فساد محفوظ بماند.

به طور کلی، همه مغز‌ها را خدا در پوسته‌ای مناسب و مطمئن جای داده و برای میوه‌ها که آسیب پذیرند، پوسته‌ای مناسب قرار داده و جواهرات و گوهر‌های گرانبها را در دل کوه‌ها و در قعر دریا‌ها پنهان ساخته هست و طبیعی هست اگر چیزی سهل الوصل باشد، طبعا در معرض طمع و تجاوز نخواهد بود.

زن و مرد گرچه از نظراصول کلی انسانی یکسان هستند، اما زن از جنبه خاص و زنانگی و ظرافت و لطافت و جاذبیت که خصلت طبیعی اوست با مرد تفاوت محسوس و انکارناپذیر دارد. همان گونه که دلدادگی و نظربازی مرد را نیز در نوعیت خود، نمی‌توان انکار کرد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

«حریر مهتاب» بیشتر بخوانید »

«میان گریه می‌خندم»

«میان گریه می‌خندم»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اردبیل، کتاب «میان گریه می خندم» با مصاحبه و تدوین مهناز نورالله زاده مروری بر خاطرات جانباز دفاع مقدس یاور نورالله‌زاده به رشته تحریر در آمده است. این کتاب در 159 صفحه توسط انتشارات «خط هشت» منتشر شده است

کتاب «میان گریه می خندم» ضمن مرور خاطرات رزمنده جانباز یاور نوراله زاده به خصوصیات اخلاقی و ولایتمداری و روابط با خانواده، آشنایان و دوستان پرداخته و جانبازان را به عنوان الگوی اخلاقی معرفی می‌کند.

بخشی از کتاب:

سربازان تازه وارد را برای تقسیم کردن بردند. یاور و علی هر دو به گروهان 3 افتادند. تقریبا شب شده بود که به آنها لباس نظامی دادند و به آسایشگاه راهنمایی شان کردند. شام خوردند و لباس ارتش را پوشیدند. آسایشگاه پر بود و هیچ تخت خالی وجود نداشت. آن شب علی و یاور مجبور شدند روی زمین بخوابند.

صبح فردای آن روز آن ها را به میدان بردند و قدم رو دادند و بعد به سمت انبار رفتند. در آنجا به سربازان تازه وارد کفش های نظامی دادند. همان کفش هایی که یاور عاشقشان بود. طریقه بستن کفش را نشان دادند و سپس آنها را ده نفر، ده نفر برای برای تراشیدن موهای سرشان بردند. یاور به علی گفت:با این نان و غذای کمی که به ما می دهند نمی توانیم طاقت بیاوریم و این طور پیش برود از گرسنگی خواهیم مرد.

پادگان  آموزشی چهل دختر منطقه سردی بود. آن ها با این که در یک منطقه کوهستانی بزرگ شده بودند و به سرما عادت داشتند ولی تحمل برف و سرما ی چهل دختربرایشان بسیار سخت بود مخصوصا با لباس های معمولی نظامی آن ها لباس گرم نظامی نداشتنند روزها به سختی می گذشت و با غذای اندکی که می دادند آن ها همیشه احساس گرسنگی می کردند. علی باز همچنان اصرار داشت که فرار کند و می گفت: اگر در جنگ کشته نشویم حتما از گرسنگی می میریم

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«میان گریه می‌خندم» بیشتر بخوانید »

«تا ابد تمدید شد»

«تا ابد تمدید شد»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اردبیل، کتاب «تا ابد تمدید شد» به همت حافظعلی دلجو در خصوص معرفی شهدای مدافع حرم اردبیل به رشته تحریر در آمده و توسط انتشارات «خط هشت» به انشار رسیده است.

کتاب «تا ابد تمدید شد» ضمن معرفی شهدای مدافع حرم به خصوصیات اخلاقی و ولایتمداری و روابط با خانواده آشنایان و دوستان پرداخته و شهدا را به عنوان الگوی اخلاقی معرفی می‌کند.

بخشی از کتاب:

«سرباز»
همسر شهید محمد اینالو می‌گوید: من این را به عینه در طول زندگی و همراهی با محمد دیدم. در بسیاری از مواقع حتی در دوران نامزدی وقتی ما به مهمانی یا مراسمی دعوت می‌شدیم ایشان من را به دلایل کار جهادی یا مسائل فرهنگی یا اردو‌های آموزشی همراهی نمی‌کردند.

از محمد دلخور می‌شدم و به ایشان اعتراض می‌کردم که محمد جان در حال حاضر که ما جنگی نداریم و تحدیدی هم نیست این همه آموزش برای چیست محمد هم با یک لبخند زیبا پاسخ می‌داد.

سرباز امام زمان (عج) باید همیشه حاضر و آماده باشد تاوقتی‌ها من ناصر و ینصورنی امام زمانش را شنید لبیک بگوید.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«تا ابد تمدید شد» بیشتر بخوانید »

«سطرهای سربلند»

«سطرهای سربلند»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اردبیل، کتاب «سطرهای سربلند» مجموعه مقالاتی در باب نظریۀ «الگوی سوم، زن ایرانی مسلمان» به اهتمام سرکار خانم لیلا نظری گیلانده نوشته شده است.

سطرهای سربلند در 94 صفحه توسط انتشارات خط 8 و با حمایت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان اردبیل در سال 1401 به مناسبت برگزاری کنگره ملی 3400 شهید استان اردبیل منتشر شده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

شبیه این مسابقه همچنان در کشورهای لائیک برقرار است. البته برای این کشورها که ارزش زن را در زیبایی و جذابیت جنسی می‌دانند، برگزاری چنین رقابت‌هایی دور از ذهن نیست. در کشورهایی چون فرانسه، حتی اگر کسی بخواهد به انتخاب خود از پوشش استفاده کند و جذابیت اندام و موی خود را پنهان نماید، از تحصیلش جلوگیری می‌نمایند و او را در مجامع علمی راه نمی‌دهند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«سطرهای سربلند» بیشتر بخوانید »

« لیلای مجنون »

«لیلای مجنون»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اردبیل، کتاب «لیلای مجنون» خاطرات آزاده دفاع مقدس میرمحمود پورموسوی را روایت می‌کند. این کتاب را فرانک انصاری به نگارش در آورده است.

لیلای مجنون در 188 صفحه توسط انتشارات خط 8 و با حمایت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان اردبیل در سال 1401 به مناسبت برگزاری کنگره ملی 3400 شهید استان اردبیل منتشر شده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

نزدیکی انتهای جاده، هوا گرگ و میش بود. من از سمت چپ جاده حرکت می‌کردم و نیروها پشت سرم. منطقه سوت و کور بود. بعد از نماز مغرب همه راه را یکسره به حالت بدو رو آمده بودیم. حالا آرام راه می‌رفتیم و روی جاده آسفالته طلائیه، فقط صدای پایمان می‌آمد و دیگر هیچ صدایی نبود. همه خسته و خواب آلود بودند و چند روز بود که استراحت نکرده بودند. خودم هم در حال حرکت، چرتکی زدم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«لیلای مجنون» بیشتر بخوانید »