خمینی

چرا از زندگی «بی‌بی‌جان» فیلم نمی‌سازند؟!

چرا از زندگی «بی‌بی‌جان» فیلم نمی‌سازند؟!



حتی با محافظان حضرت آقا گفت‌وگو کردیم و عموم این افراد کسانی بودند که پیدا کردنشان راحت نبود. ولی اول با لطف خدا و بعد با همکاری خانواده شهدا توانستیم با این افراد ارتباط بگیریم.

گروه جهاد و مقاومت مشرق – در هفته دفاع‌مقدس، نشست بررسی کتاب «راز ‌بی‌بی جان» پربرکت بود. غیرازخانم الناز عباسیان که به‌عنوان نویسنده دعوت ما را پذیرفت، خانم مهدیه زکی‌زاده به نمایندگی از انتشارات روایت فتح و حجت‌الاسلام سیدحمید علم‌الهدی، (برادر شهید) و همسرشان به نمایندگی از خانواده شهید علم‌الهدی در گفتگو حاضرشدند.همه‌مان تلاش کردیم چراغی باشیم برای بهتر دیده‌شدن این کتاب که زوایای پنهانی از زندگی یک شیرزن را نشان‌مان می‌دهد.

چرا از زندگی «بی‌بی‌جان» فیلم نمی‌سازند؟!

از آغاز کار این کتاب برایمان بگویید.
الناز عباسیان: پیشنهاد این موضوع از طرف انتشارات روایت فتح به من داده شد. خانم زکی‌زاده تماس گرفتند و موضوع را مطرح کردند. آن لحظه من فکر می‌کردم مادر هنوز در قید حیات هستند.۱۷- ۱۸ سالی بود که از شهدا می‌نوشتم و کارم بیشتر در حوزه مادران شهدا بود و به‌راحتی پذیرفتم چون نسبت به کار با مادران شهدا حس خوبی داشتم.فکر نمی‌کردم ایشان ۳۳ سال پیش به رحمت خدا رفته و کسانی که با او ارتباط تنگاتنگی داشتند نیز در قید حیات نیستند. حتی فکر می‌کردم این خانواده در تهران ساکن هستند و نمی‌دانستم باید منابع‌مان را از اهواز پیگیری کنیم.من با خواب‌هایم زندگی می‌کنم. حدودا شش‌ماه پیش از این‌که این کار به من پیشنهاد داده شود، خواب عجیبی دیدم و آن خواب برای من بسیار باارزش بود. می‌دانستم پرونده‌ای از شهید عزیزی به دست من می‌رسد. بعد از مدت‌ها متوجه شدم که شمایل آن مرد در خواب من، چقدر شبیه شهید عزیز سیدحسین ‌علم‌الهدی است.

چرا از زندگی «بی‌بی‌جان» فیلم نمی‌سازند؟!
مادر شهید سیدحسین علم‌الهدی در زمان جنگ

درگذشت پری‌خانم
تازه می‌خواستم کار را شروع کنم که با دختر مرحوم ‌بی‌بی خدیجه تماس گرفتم. پری‌خانم گفتند که با شما هماهنگ می‌کنیم چون ایشان مریض‌احوال و به کرونا مبتلا بودند. شنیدم که چند روز بعد ایشان به رحمت خدا رفتند. خانواده تحت‌تاثیر فوت ایشان قرار داشتند. در آن دوره اکثر اعضای خانواده کرونا گرفته بودند و شروع کار ما تا مهرماه سال ۱۳۹۹ به تاخیر افتاد.در اولین دیدار ما با خانواده شهید همه با ماسک و الکل حاضر شدند و درفاصله دوری ازهم نشسته بودیم.این مصاحبه برای من عجیب بود. می‌ترسیدم مشکلی ایجاد کنم، چون از خواهران سن و سالی گذشته بود و خانواده هنوز داغدار بودند.

به یاد دارم پری‌خانم از اول تا آخر آن جلسه گریه می‌کردند. شروع کار ما این‌طور بود و خود من از این بابت ناراحت بودم.نوشتن از بی‌بی‌جان برای من مانند کار در معدن بود که می‌شکافتیم، پیش می‌رفتیم و به طلا دست می‌یافتیم. از ‌بی‌بی‌جان به خانواده‌ای رسیدیم که هرکدام از اعضایش پتانسیلی خاص برای داستانی متفاوت دارند. به دختران و پسران ایشان رسیدیم؛ به اطرافیان و کسانی که در چایخانه اهواز و تهران با ‌بی‌بی‌جان بودند.هر کدام از این مراحل گنجی بود. خصلت‌هایی از ‌بی‌بی جان به دستم می‌آمد که حیران می‌ماندم. ماجراهایی تعریف می‌شد که وقتی برای خانواده تعریف می‌کردم به من می‌گفتند ما نمی‌دانستیم و برای من بسیار جالب بود.

چرا از زندگی «بی‌بی‌جان» فیلم نمی‌سازند؟!
الناز عباسیان / نویسنده

گفتند عجله نکنید!
ازطرف روایت فتح به من گفته شد دست شما باز است ووقت دارید وبا حوصله کار کنید، چون نمی‌خواستند بعد از اتمام کار متوجه شوند با یکی از افراد مرتبط مصاحبه نشده یا اثری جا مانده و روایتی مفقود است.فکر کردم می‌توانم کار را زیر یک سال جمع کنم چون دیگر کتاب‌های من نهایتا با ۲۰ تا ۳۰ مصاحبه و رجوع به تعدادی کتاب در عرض یک سال به انتشارات تحویل داده می‌شد، ولی مصاحبه‌های این کتاب خیلی زیاد شد و من هم دلم نمی‌آمد جمعش کنم. حاج حمید هم کمک می‌کرد و مرتبا شماره‌هایی ارسال می‌کرد.

خدمت خیلی از عزیزان رفتیم و بعد به جایی رسیدیم که مصاحبه‌های ما بیشتر از حجم کتاب شده بود. باید ۲۰۰ صفحه تحویل می‌دادیم اما حدود ۵۰۰ صفحه مطلب داشتیم. دوستان در روایت فتح لطف کردند و اجازه بالا بردن حجم کتاب را تا ۳۰۰ صفحه صادر شد. اما باید باز هم بخشی از مصاحبه‌ها حذف می‌شد. قرار بر این بود کتاب دو جلدی باشد.بنا بر لیست در دستم با حدود ۹۰ نفر گفت‌وگو شد که این تعداد لزوما افراد عادی نبودند. برای مثال یکی از آنها آقا مجتبی، پسر شهید مطهری و عروس شهید مطهری بودند. با خانواده شهید رجایی مصاحبه شد.

حتی با محافظان حضرت آقا گفت‌وگو کردیم و عموم این افراد کسانی بودند که پیدا کردنشان راحت نبود. ولی اول با لطف خدا و بعد با همکاری خانواده شهدا توانستیم با این افراد ارتباط بگیریم. آقای آهنگران هم به ما کمک زیادی کرد و در مورد بخش‌هایی از کتاب، ایشان واسطه ارتباط‌ما با خانواده‌هایی در اهواز بود که کار آسانی نبود. باید بگویم ‌بی‌بی جان قلاب را انداخت و مرا به طرف خودش کشید.

چرا از زندگی «بی‌بی‌جان» فیلم نمی‌سازند؟!

چطور برای تدوین کتاب به این سیستم رسیدیم و زاویه دید دانای کل و سوم شخص را انتخاب کردید؟
حدود ۱۳ تا ۱۴ نفر از مصاحبه شوندگان را از لیست ‌بی‌بی جان حذف کردیم و برای کتاب سید حسین نگه داشتیم چون اختصاصا در مورد ایشان بود. سیر تاریخی کتاب سه برهه مهم تاریخ ایران را در بر می‌گیرد. کسی که این کتاب را می‌خواند تاریخ معاصر را ورق می‌زند.

کنش‌گری نوجوانانه و حتی کودکانه سوژه با موضوع کشف حجاب رضاخان و نوع مبارزه او با موضوع، مخالفت با کاپیتولاسیون درحالی که مسئولیت بچه‌های خود و خواهرش را بر عهده داشت. او نه در سال‌های نزدیک به پیروزی انقلاب، بلکه در سال ۱۳۴۲ فعالیت انقلابی داشت.حیف است از همسر ایشان یاد نکنم. این دو با وجود تفاوت سنی، زندگی عارفانه‌ای با هم داشتند و ‌بی‌بی جان تحت تاثیر ایشان رشد کرد. برای من عجیب است که در آن دوران چطور یک زن کم سن و سال در اهواز خانم‌ها را جمع می‌کند و برای سلامتی آیت‌ا… خمینی مراسم ختم صلوات هفتگی می‌گیرد؟! رساله امام را می‌خوانند، طومار ‌می‌نویسند، امضا می‌کنند و به شاه تلگراف می‌فرستند که این تلگراف در اسناد ساواک موجود است.

هر برهه زندگی این زن الگوست و باید به آن پرداخته شود. حیف است از زندگی چنین الگوهایی فیلم ساخته نشود و آنها به زنان و مادران معرفی نشوند.من توفیق داشتم و در خدمت مادران شهید بودم، ولی بسیاری از این مادران به‌واسطه شهادت پسران‌شان وارد فعالیت و کنشگری شده‌اند، اما ‌بی‌بی جان قبل از شهادت پسرش، فرمانده‌ای در جامعه زنان بود. ‌بی‌بی جان، عمری کوتاه، ولی با برکت داشتند.

چرا از زندگی «بی‌بی‌جان» فیلم نمی‌سازند؟!

تجدید بیعت با امام
پس از پیروزی انقلاب تا آغاز جنگ دوران سکوت بسیاری از مادران شهداست، ولی این مادر در آن دوره شخصیتی طلایی بود. زنان را جمع می‌کند و از اهواز با وسایل حمل‌ونقل آن زمان برای تجدید بیعت با امام راهی تهران می‌شوند. یکی از آن زنان به ما گفت ‌بی‌بی جان در تک‌تک ماها را می‌زد و می‌گفت من راهی می‌شوم اگر دوست دارید بیایید و اگر طلایی دارید در راه انقلاب بدهید. این کارها به ذهن چه کسی می‌رسد؟!در سه ماهه اول جنگ بسیاری جان خودشان و فرزندان‌شان را برداشتند و به جایی امن رفتند. این مادر نه‌تنها از شهر نرفت، بلکه به مادران دیگر گفت شهر را خالی نکنند.

عکسی از ‌بی‌بی جان در میان آوارهای بمباران اهواز وجود دارد. این زن در آن زمان خانه خود را خالی کرده و به مامنی برای رزمنده‌ها و پایگاهی برای کمک به جبهه تبدیل کرده است.یکی از پارامترهای سوگ‌درمانی این است که وقتی کسی عزیزی را از دست داده و به آرامش رسیده، دیگر داغداران را تسلی بدهند. ‌بی‌بی جان اوایل جنگ سوگ‌درمانی را درک کرده بود و همراه با مادران شهید به دیگر مادران داغدار دلداری می‌داد.

دوست دارم تا جایی که می‌توانم ‌بی‌بی جان را معرفی کنم. به دوستان و همکارانی که برای ساخت مستند می‌آیند؛ می‌گویم که من تا جایی که بتوانم همکاری می‌کنم تا اتفاقات خوبی‌ بیفتد.

در کار شهدا دنبال پول و نام نیستم
از صمیم قلب می‌گویم که در کار شهدا به‌دنبال دو چیز نبوده و نیستم؛ یکی پول و دیگری اسم است. با وجود این‌که از لطف این عزیزان هر دوی اینها به من می‌رسد، اما من به دنبال‌شان نیستم. حساب و کتاب من با شهدا جداست.همان‌طور که گفته شد، ‌بی‌بی جان برای کارهایش الهی، هیأتی و مردمی جلو می‌رفتند. با خودم گفتم یعنی من نمی‌توانم به‌عنوان ذره‌ای کوچک که خود را به این اسم بزرگوار چسبانده‌ام، این نیت را داشته باشم و در این اثر بحث پول و مادیات نداشته باشم؟! به همین دلیل هیچ‌وقت عواید مادی این اثر را پیگیری نکرده‌ام در حالی‌که در مورد آثار دیگر قراردادهای سنگین‌تری بسته‌ام و حساب آنها جداست.

چرا از زندگی «بی‌بی‌جان» فیلم نمی‌سازند؟!

حجت‌الاسلام سیدحمید علم‌الهدی (برادر شهید): خانم عباسیان کاری کرد کارستان
برای نوشتن کتابی درباره مادر، چند بار تصمیم گرفته شد، ولی همتی درست و حسابی نبود. کار از این بابت که از مادرمان تعریف کنیم، خوشایند خانواده نبود؛ ولی شخصیت ایشان ابعاد مختلفی داشت و می‌توانست الگو باشد. چنین زندگی با شخصیتی چندجانبه که از ازدواجش تا فرزندآوری او،ایثار وخدمت بود.

ایشان قبل وبعد ازپیروزی انقلاب و دردفاع‌مقدس شخصیتی اجتماعی داشت و حضور ومحوریت‌شان باعث تاثیرگذاری بود.مادر، شخصیت عجیبی داشت و کار شگرفی کرد. دختری ۱۴ساله از خرم‌آباد با مردی ۳۰ساله ازدواج می‌کند و به نجف می‌رود تا پنج فرزند شوهرش را بزرگ کند. فرزند اول فقط یک‌سال از ایشان کوچک‌تر بود. ایشان با وجود چنین مسئولیت سنگینی و سکونت درنجف با همسران مراجع رفت‌وآمد فراوان داشت. ما نمی‌دانیم ایشان چطور عربی یاد گرفته بودند، تا دوره‌ای که منزل ما در زمان جنگ، پایگاه بود.خاطره‌ای برای شما تعریف می‌کنم.

چرا از زندگی «بی‌بی‌جان» فیلم نمی‌سازند؟!

نیمه اول دهه ۷۰ بود، در ایام سالگرد شهید مطهری بودیم. من در نهاد رهبری در دانشگاه مشغول بودم. حاجیه‌خانم مطهری را دعوت کرده بودیم و می‌خواستیم نامه‌ای بفرستیم. به راننده آدرس دادم و از او خواستم نامه را به منزل شهید مطهری ببرد. راننده که آمد گفت حاجیه‌خانم من را ۲۰ دقیقه پشت در نگه داشته و برای من تعریف می‌کرد که مادرتان که بود و چه شخصیتی داشت. ولی وقتی می‌خواستند مصاحبه‌های این کتاب را انجام دهند حاجیه‌خانم مطهری مریض‌احوال بودند و شرایط گفت‌وگو نداشتند.خانم عباسیان را خدا رساند و کاری کارستان انجام دادند. مادر ما عبارتی داشتند وهمیشه می‌گفتند:«کار باید این ویژگی‌ها راداشته باشد؛الهی، هیأتی، مردمی» اگر پیگیری، همت و پشتکار خانم عباسیان نبود این کتاب تهیه نمی‌شد. ما با تمام وجود برای ایشان و دوستان روایت فتح دعا می‌کنیم.

چرا از زندگی «بی‌بی‌جان» فیلم نمی‌سازند؟!

از نگاه عروس خانواده
حاجیه‌خانم شخصیتی مهربان داشتند و نه‌فقط با ما که عروس‌شان بودیم بلکه با هرکسی که برخورد می‌کردند، او حس مهربانی را درک می‌کرد. ما ساکن قم بودیم و حداقل ماهی یک‌بار به اهواز می‌رفتیم و برمی‌گشتیم. پسر بزرگ من روح‌ا… به ایشان وابسته بود و مادربزرگش را خیلی دوست داشت.در قم در خانه خودمان نشسته بودیم. من بودم و دو فرزندم، ‌بی‌بی‌خدیجه و حاجیه‌خانم که کمی ناخوش‌احوال بودند و می‌خواستند بخوابند. من و ‌بی‌بی‌خدیجه، احوال حاجیه‌خانم را خیلی تحویل نگرفتیم. دخترم رضوان حدودا دوساله بود، تازه کمی حرف‌زدن یاد گرفته بود.پیش حاجیه‌خانم رفت و به او گفت ‌بی‌بی‌جان چرا ناراحتی؟ ‌بی‌بی‌جان آن‌قدر از برخورد بچه خوشش آمده بود که به من و ‌بی‌بی‌خدیجه گفت از این بچه یاد بگیرید ببینید چقدر با محبت و مهربان است.قبل از ازدواج من در اهواز، پسرخاله‌ام سال۱۳۵۹ قبل از شهادت سیدحسین، شهید شده بود. خاله من در خانه مستاجری ما بودند. زمان جنگ و موشکباران بود و در زیرزمین زندگی می‌کردیم. در زدند و دیدیم خانم ‌علم‌الهدی است. ما نسبت فامیلی داشتیم و ایشان برای دیدار پیش ما آمده بودند. تا نشستند شروع به دلداری خاله من کردند. این رفتار ایشان برای ما خیلی جالب بود. خودشان شهید نداده بودند ولی درک خوبی از وضعیت مادر شهید داشتند. چند روز بعد، حسین شهید شد.

نسبت انتشارات روایت فتح با این کتاب
مهدیه زکی‌زاده: برنامه کتاب شهید حسین ‌علم‌الهدی و مادر ایشان به سال ۱۴۰۰برمی‌گردد. تصمیم مجموعه بر این بود تا به شهدای مظلوم هویزه که در رابطه با آنها کم کار شده، بپردازیم. پررنگ‌ترین شهید در این حوزه، شهید ‌علم‌الهدی است و دیدیم پای کسی چون نصرت‌ا…محمودزاده در میان است وایشان علاقه زیادی به شهید ‌علم‌الهدی دارند و روی این موضوع بسیار حساس هستند. ایشان یکی از پایه‌های روایت فتح هستند.متوجه شدیم در مورد محمدحسین ‌علم‌الهدی کار شده است، پس چه باید می‌کردیم؟! در وهله اول سه شهید هویزه در نظر گرفته شد تا در مورد آنها کار کنیم.

چرا از زندگی «بی‌بی‌جان» فیلم نمی‌سازند؟!

«به رنگ خاک» از اینجا شروع شد و مجموعه خاطراتی است درباره شهید ‌علم‌الهدی که توسط خانم مهدویان مورد بازنویسی قرار گرفت. با وجود این‌که کتاب مجموعه خاطره است اما استقبال خوبی از آن شد.در این رفت‌وآمدها متوجه مادر شهید ‌علم‌الهدی شدیم که چه زندگی پررنگی دارند و چه سوژه‌ بابرکتی هستند و حیف که این‌قدر دیر به سراغ‌مان آمدند، چون ما اعتقاد داریم خودشان سراغ ما می‌آیند. با وجود این‌که خانواده ‌علم‌الهدی دست به قلم هستند و می‌شود بین نوه‌ها چند نویسنده یافت؛ از این جهت کار نشدن این موضوع عجیب بود و می‌شود گفت توفیق ما بوده است.

وقتی به مادرها رسیدیم تصمیم گرفتیم اثری جدید منتشر کنیم که قبلا کار نشده است. در رفت‌وآمد با خانواده ‌علم‌الهدی در کتاب به رنگ خاک متوجه شده بودیم با خانواده‌ای صاحب‌نظر طرف هستیم و کار چیزی نیست که بتوانیم کمی پا کج بگذاریم.ما به کسی احتیاج داشتیم که در مرحله تحقیق و نویسندگی با خانواده همراهی کامل داشته باشد. نترسد، چون تجربه ما می‌گفت این میزان حساسیت خانواده‌ها، نویسنده‌ها را می‌پراند، طاقت نمی‌آورند و می‌ترسند، چون فکر می‌کنند وقتی حین مصاحبه و نوشتن این همه حساسیت وجود دارد، شاید خانواده بعد از اتمام کار اثر را قبول نکنند.

موارد زیادی داشتیم که خانواده‌ها کتاب را کنار گذاشتند و اثر به انتشار نرسید. از این رو نویسنده‌ای می‌خواستیم که از نظر اخلاقی صبور باشد، همراهی کند و دل بدهد. دل‌دادن برای من بسیار مهم بود. انتخاب نویسنده دو دوتا چهارتا نیست. می‌شود موضوع توفیق را کنار ماجرا گذاشت. این همه نویسنده داریم و خانم عباسیان در انتشارات ما و درمیان این جمع فردی تازه‌کاربه حساب می‌آمد.مدت زیادی از دوستی و همکاری ایشان با ما نمی‌گذشت. از واژه دوستی استفاده می‌کنم، چون اخلاق زیبا و پسندیده ایشان ارتباط را صمیمی‌تر کرد و همکاری ما با خانم عباسیان به دوستی رسید.

ما با بچه‌های خبرنگار خوب جلو می‌رویم. خبرنگارانی که وارد فضای نویسندگی می‌شوند با ما همراه‌تر هستند؛ شاید چون روحیه کنجکاوی در این گروه بالاتر است و ما از بابت تحقیق خیال‌مان آسوده است و می‌دانیم تا به هدفی که می‌خواهند نرسند، ول نمی‌کنند.من خانم عباسیان را برای تالیف این اثر پیشنهاد دادم. قلم ایشان را می‌شناختم و می‌دانستم خبرنگارها خیلی راحت می‌توانند خط کار را بگیرند. این کتاب برای ما بسیار مهم بود، چون حساسیت خانواده را می‌شناختیم، از این رو به خانم عباسیان گفتیم با خیال راحت و فراغ بال کار کنند و باهم کاری به زمان تحویل اثر نداشتیم تا کار درستی ارائه شود.

میثم رشیدی مهرآبادی – قفسه کتاب/ روزنامه جام‌جم

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

چرا از زندگی «بی‌بی‌جان» فیلم نمی‌سازند؟! بیشتر بخوانید »

حاج‌قاسم و امام؛ عاشقانه‌ای که از یک عکس شروع شد

حاج‌قاسم و امام؛ عاشقانه‌ای که از یک عکس شروع شد



حاج‌قاسم اولین بار در یک باشگاه ورزشی نام خمینی را شنید، از او بیشتر پرسید و عکسش را گرفت، نگاهش به چشمان نافذ روح‌الله افتاد و از همانجا شیفته روح‌الله خمینی می‌شود.

به گزارش مجاهدت از مشرق، جوان ۲۰ ساله‌ای بود به پابوس امام هشتم رفته بود، در باشگاه ورزشی مشهد حضور یافت و مشغول تمرین شد، همزمان مکالمه دو نفر را می‌شنود و اولین بار نام خمینی به گوشش می‌خورد و متوجه می‌شود شخصی برای تغییر رژیم برخاسته است، گوش‌هایش را تیز و همه حواسش را جمع می‌کند تا بهتر بشنود.

چند دقیقه‌ای گذشت، برخاست و به سمتشان رفت، با آنها رفیق شده بود بنابراین از خمینی بیشتر پرسید و عکسش را از آنها گرفت، نگاهش به چشمان نافذ روح‌الله افتاد چند دقیقه‌ای سکوت کرد و به تصویر خیره شد، لبخند زد هر لحظه روی صورتش پهن و پهن تر شد و از چشمانش بیرون زد.

با همان چشمان ذوق زده سرش را بلند کرد و رو به رفیقش گفت: می‌توانم این عکس را داشته باشم؟ او هم در جواب گفت: آری ولی خیلی مراقب باش، اگر ساواک آن را با تو ببیند خونت را می‌ریزد.

سلیمانی از همانجا شیفته روح‌الله خمینی می‌شود، بعدها درباره این لحظه باشکوه می‌نویسد: از همان لحظه، امام خمینی(ره) بخشی از وجودم شد، پس عکس را زیر پیراهنش و درست در کنار قلبش پنهان می‌کند و با خود به کرمان می‌آورد، عکس را به دوستش (علی یزدانپناه) نشان می‌دهد، او هم همان جمله را تکرار می‌کند و می‌گوید: اگر ساواک تو را با این عکس بگیرد، حتما کشته می‌شوی.

اما قاسم در خودش جرأت و شجاعت عجیبی احساس و همزمان با ایجاد صداهای مخالف در کرمان، او شعارنویسی را بر روی در و دیوار شهر آغاز می‌کند و اولین قدم را در این مسیر نورانی برمی‌دارد.

انقلاب خمینی(ره) با همراهی و کمک سلیمانی‌ها به پیروزی می‌رسد و وارد سختی‌ها و تلخی‌ها می‌شود، با شروع جنگ تحمیلی، قاسم وارد جنگ می‌شود و از همان زمان برای دفاع از کشور، شب و روز را در هم می‌آمیزد، فصلی که تا پایان زندگی‌اش ادامه دارد.

بعد از جنگ، سلیمانی مرادش را از دست می‌دهد، وقتی خبر رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی را می‌شنود کمرش می‌شکند، سخت ناراحت می‌شود و به هم می‌ریزد، اما با انتخاب سید علی خامنه‌ای به رهبری نظام امیدوار می‌شود و قامت راست می‌کند.

او درد نبود خمینی(ره) را در وجودش نگه می‌دارد و قسم می‌خورد برای حفظ میراث امام(ره) و برای جانشین خلف آن رهبر بزرگ، هرچه در توان دارد بگذارد و در راهآرمان‌های آن سر بدهد، موضوعی که بالاخره ۳۰ سال بعد اتفاق می‌افتد و حاج‌قاسم سوار بر بال فرشتگان به امام و رفقایش می‌پیوندد.

سلیمانی در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «خداوندا ! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه‌ای عزیز ــ که جانم فدای جان او باد ــ قرار دادی.»

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حاج‌قاسم و امام؛ عاشقانه‌ای که از یک عکس شروع شد بیشتر بخوانید »

اندیشه امام خمینی برای تبیین فردای ایران زیادی قدیمی است! / قدر کارگران را بدانیم، مثل مدل اصلاح‌طلبان در هفت تپه!

«حسینیه جماران» برای تبیین فردای ایران زیادی قدیمی است! / قدر کارگران را بدانیم، مثل مدل اصلاح‌طلبان در هفت تپه!



اکنون سالهای طولانی است که پروژه «معرفی امامِ منهای خط امام» به کارویژه اصلی افراطیون اصلاح طلب بدل شده است.

سرویس سیاست مشرق – روزانه می‌توان از لابه‌لای گزارش‌ها و عناوین خبری رسانه‌های مکتوب و حتی غیر مکتوب، نکات قابل‌توجهی استخراج کرد؛ موضوعاتی که می‌تواند برای مخاطبین قابل‌ استفاده و محوری برای تحلیل باشد، در گزارش روزانه “ویژه‌های مشرق” نکات و تأملات قابل‌استخراج از رسانه‌ها برای مخاطبین عرضه خواهد شد؛ با   «ویژه‌های مشرق» همراه شوید.

*******

** «حسینیه جماران» برای تبیین فردای ایران زیادی قدیمی است!

«فیاض زاهد» فعال اصلاح طلب که در دولت روحانی مشاور دو ارگان اقتصادی دولتی بوده است و از فعالین فتنه ۸۸ نیز بوده است، در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: «وقتی عکس جلسه اصلاح‌طلبان را در حسینیه جماران دیدم، حسی از ناامیدی و خشم مرا فرا گرفت... حسینیه جماران برای همه ما نوستالژی است، اما برای یک جریان سیاسی که می‌خواهد فردا را تبیین کند، زیادی قدیمی است.»

وی در ادامه نوشت: «مگر می‌شود شما مسوول تشکیلاتی باشید و آن مجموعه در انتخابات شکست بخورد و هیات‌رییسه آن همچنان در صدر باقی بماند! چگونه ممکن است جریانی مدعی یافتن راهی به جلو است اما بانوانی که در آن تشکیلات حضور دارند هیچ تناسبی با نسل جدید زنان پوینده و آوانگاردی که موتور اصلی تحول اجتماعی ایران امروزند در آنها جایی نداشته باشند! »

این فعال اصلاح طلب در این یادداشت تاکید کرد: «این چگونه تشکیلاتی است که در جامعه و حکومت حزب‌ستیز و حزب‌گریز، بیش از ۴۰ حزب سیاسی در آن وجود دارند که نیروهای حامی و اجتماعی آنان از انگشتان یکدست هم تجاوز نمی‌کند! تلخ است اما بر این باورم که برخی از ما حزب زده‌ایم تا به واسطه آن بتوانیم در جلسه تصمیم‌سازان اصلاح‌طلب شرکت نماییم. در واقع این احزاب برای مردم شکل نیافته‌اند. پاسخی به نیازهای طبیعی گروهی، لایه‌ای و طبقه‌ای اجتماعی نیست. حزبی است در راستای منویات خویش.»

اندیشه امام خمینی برای تبیین فردای ایران زیادی قدیمی است! / قدر کارگران را بدانیم، مثل مدل اصلاح‌طلبان در هفت تپه!

هر چند این یادداشت ظاهرا در نقد جریان اصلاح طلبی نوشته شده است، اما توهین نویسنده یادداشت مذکور به امام خمینی(ره)، قابل تأمل و البته تاسف برانگیز است.

فیاض زاهد در این یادداشت به کنایه گفته است «حسینیه جماران برای همه ما نوستالژی است، اما برای یک جریان سیاسی که می‌خواهد فردا را تبیین کند، زیادی قدیمی است.»؛ این یعنی امام خمینی(ره) و اندیشه امام و آرمان های امام صرفا یک نوستالوژی و خاطره است و برای فردای ایران، فاقد پیاده سازی است و عملا برای آینده ایران غیرقابل استفاده است.

اما این اولین بار نیست که جریان اصلاح طلب به امام خمینی(ره) و اندیشه های بنیانگذار انقلاب اسلامی توهین می کنند. «اکبر گنجی» اصلاح طلب فراری- فروردین ۷۹- در مصاحبه با روزنامه تاگس اشپیگل آلمان در اظهارنظری تأمل برانگیز گفت: «حرکت اصلاح طلبان عاقبت به جدایی دین از سیاست خواهد انجامید.»

گنجی در ادامه تصریح کرد: «ما تلاش میکنیم [امام] خمینی را به گونه ای تفسیر کنیم که مخالف دموکراسی نباشد. خمینی دیگر وجود ندارد آنچه وجود دارد فقط برداشت های ما از سخنان اوست. او به هر حال یک روزی به موزه خواهد رفت و هیچکس نمی تواند جلوگیری کند. این یک تکامل تاریخی است.»

در یک نمونه دگیر، «عیسی سحرخیز» از فعالان اصلاح‌طلب، مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت ارشاد دولت اصلاحات و از حامیان میرحسین موسوی در انتخابات ۸۸ و بازداشتی فتنه ۸۸ در گفت‌وگو با یک سایت ضدانقلاب گفته بود: «بسیاری از اصلاح‌طلبان بر خلاف اوایل انقلاب دیگر علاقه‌ای به آقای خمینی ندارند»!

سالهاست که طیف تندروی اصلاح طلب به دنبال جاانداختن تز «امام منهای خط امام» هستند. این طیف با حمایت از مفسدان اقتصادی و نجومی بگیران و مدیران ناکارآمد و با رویکرد اشرافیگری و مخالفت با استکبارستیزی دقیقا در پازل آمریکا و دیگر دشمنان ملت ایران بازی می کنند.

این در حالی است که منظومه فکری امام خمینی(ره) همواره متکی بر قرآن کریم و اهل بیت(ع) و آموزه‌های دینی بوده و هیچگاه تابع زمان نبوده است.  امام خمینی، همواره اسلام آمریکایی و به عبارتی اسلام بی تفاوت در برابر جنایات صهیونیسم و آمریکا و اسلام چشم دوخته به آمریکا و قدرتهای بزرگ را مردود می دانستند.

اعتماد به صدق وعده الهی، بی اعتمادی به قدرتهای مستکبر و زورگوی جهانی، باور عمیق به مردم سالاری و احترام به آرای مردم، توجه ویژه به حمایت از محرومان و مستضعفان، مخالفت جدی با خوی کاخ نشینی و اشرافیگری، اعتقاد به استقلال و نفی سلطه پذیری، توجه ویژه به مسئله وحدت ملی و…از خطوط اصلی تفکر امام و راه امام و خط امام خمینی(ره) بوده است.

اکنون سالهای طولانی است که پروژه «معرفی امامِ منهای خط امام» به کارویژه اصلی افراطیون اصلاح طلب بدل شده است. همان طیفی که هیچ اعتقادی به مردم سالاری ندارد و به دلیل شکست در انتخابات، رأی مردم را لگدمال کرد؛ جریانی که حامی اصلی مدیران نجومی بگیر است و این مدیران متخلف را ذخیره نظام معرفی می کند؛ طیفی که مفسدان گردن کلفت اقتصادی را کارآفرین برتر و نخبه معرفی می کند؛ و همان جماعتی که دولت آمریکا را کدخدا می نامد و مدعی است که باید همچون برده ای در مسلخ و بره ای در مذبح، در خدمت آمریکا باشیم و جریانی که مدعی است توان دفاعی و قدرت موشکی ایران قابل معامله است.

** اصلاح طلبان در سال ۸۸ عرصه انتخابات را با جنگ عوض کردند

«محمد مهاجری» فعال سیاسی اصلاح طلب در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: «اصلاح‌طلبان، به‌ویژه بخش تندرو آن، به‌ دلیل اشتباه خود در ۱۳۸۸ که عرصه انتخابات را با جنگ عوض کردند و نه‌فقط احمدی‌نژاد بلکه کل نظام سیاسی کشور را به چالش کشیدند، خسارت بزرگی به خود و کشور وارد کردند. این ادعا که رفتار آنها با تعاریف اصلاحات نیز فاصله جدی داشت، بیراه نیست.»

این فعال اصلاح طلب در ادامه نوشت: «سخنرانی تحریک‌آمیز احمدی‌نژاد (دو روز بعد از انتخابات) و راهپیمایی نسبتا پرجمعیت ۲۵ خرداد با حضور میرحسین موسوی و نیز ادعای اصلاح‌طلبان مبنی ‌بر تقلب در انتخابات، آتش‌زنه‌هایی بودند که کمترین تأثیرش بروز خشونت در کشور بود. نتیجه اینکه حصر موسوی و همسرش و کروبی امری چندان غیرقابل‌پیش‌بینی نبود.»

اندیشه امام خمینی برای تبیین فردای ایران زیادی قدیمی است! / قدر کارگران را بدانیم، مثل مدل اصلاح‌طلبان در هفت تپه!

پیش از این «محمدرضا جلایی پور»  فعال اصلاح طلب و از محکومین فتنه ۸۸ در مصاحبه با روزنامه شرق با اعتراف به ظلم جریان فتنه به مردم ایران، گفته بود: «بعد از اعتراضات ۸۸… کشور قربانی تحریم‌های شدیدتر و کاهش ظرفیت حل‌مسئله‌ای دولت و کاهش قدرت متشکل جامعه شد و تا سال ۹۲ در نوعی فضای کم‌رنگ سیاسی فرورفت

وی در بخش دیگری از این مصاحبه اذعان کرده بود: «از سویی دیگر بسیاری از خانواده‌ها و شبکه‌های ارتباطی ایرانیان دوپاره شد و قطبی‌شدن جامعه هزینه‌های سنگینی داشت

فعالین فتنه در سال ۸۸ با این ادعا که انتخابات از سوی شورای نگهبان، مهندسی شده است و با ادعای «لزوم برگزاری انتخابات آزاد» ۵ ماه پیش از برگزاری انتخابات، موضوع تشکیل «کمیته صیانت از آراء» را مطرح کردند! این اقدام یکی از بخش های پازل پروژه بزرگ فتنه ۸۸ بود.

یکی از پروژه های اصلی دشمن به واسطه فتنه ۸۸، تکه تکه کردن ایران و برافروختن آتش جنگ داخلی در اقصی نقاط کشور بود که با هوشمندی مردم و درایت رهبری، این نقشه شوم رسوا شد.

به عبارت دیگر،  فتنه ۸۸ پروژه بسیار پیچیده و گسترده ای بود که اهداف ضدایرانی متعددی را دنبال می کرد. این فتنه، هم معیشت مردم ایران را هدف قرار داده بود، هم امنیت مردم را، هم تمامیت ارضی کشور و هم استقلال کشور را.

** قدر کارگران را بدانیم، مثل مدل اصلاح طلبان در هفت تپه!

روزنامه آرمان در مطلبی با عنوان «قدر کارگران را بدانیم» نوشت: «یکی از روزهایی که در جامعه جهانی نامگذاری شده، روز جهانی کارگر مصادف با ۱۱ اردیبهشت ماه است. ضمن اینکه این روز را گرامی می‌داریم و از تلاش همه کارگران و دست‌اندرکاران این حوزه، بابت تلاش‌هایی که برای جامعه انجام دادند، سپاسگزاری می‌کنیم اما این واقعیت را باید قبول کنیم که قشر اعظم کارگران دغدغه‌های جدی و اساسی دارند.»

در ادامه این مطلب آمده است: «کارگران انسان‌هایی هستند که اگر نباشند، چرخه تولید کامل نمی‌چرخد و اگر در چند سال اخیر محور شعارهای سالی که در آستانه نوروز نامگذاری می‌شود، در اکثر سال‌ها محور اشتغال و تولید بوده است، طبیعتا محور اشتغال و تولید کسانی جز کارگران نیستند. پس قدر آنها را بدانیم.»

اندیشه امام خمینی برای تبیین فردای ایران زیادی قدیمی است! / قدر کارگران را بدانیم، مثل مدل اصلاح‌طلبان در هفت تپه!

جریان اصلاح طلب در حوزه های مختلف کارنامه ای غیرقابل دفاع از خود به جای گذاشته است. از حوزه زنان تا جوانان و کارگران و معلمان و …

این جریان سیاسی در دولت روحانی به مدت ۸ سال به جهت سیاستگذاری های غلط در مدیریت امور اجرایی، اقشار مختلف جامعه و به ویژه کارگران را با مشکلات معیشتی متعدد مواجه کرد.

در دولت روحانی واگذاری غلط برخی کارخانه ها به افراد فاقد صلاحیت، ضربات سنگینی به معیشت کارگران وارد کرد. یک نمونه، نحوه واگذاری کارخانه هفت تپه است.

شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت‌تپه سال ۹۴ و در زمان ریاست  «پوری‌حسینی» (رئیس ستاد انتخاباتی روحانی در آذربایجان شرقی)  بر سازمان خصوصی‌سازی به بخش خصوصی واگذار شد؛ این شرکت به ۲ جوان ۲۸ و ۳۱ ساله (امید اسدبیگی و مهرداد رستمی) واگذار شد که هیچ‌گونه تخصصی در امر کشاورزی و صنعت نیشکر نداشتند!

این شرکت زمینه اشتغال ۸ هزار نفر به صورت دائم و ۴ هزار کارگر فصلی را فراهم کرده بود و اقتصاد شهرستان‌های شوش، دزفول، اندیمشک، شوشتر و روستاهای اطراف به آن وابسته بوده است.

دولتِ اصلاح طلبان این کارخانه بزرگ و بسیار مهم را که ارزش آن حدود  ۱۷۰۰میلیارد تومان بوده است با قیمت ۲۹۱ میلیاردتومان واگذار کرد. نحوه پرداخت نیز اینگونه بوده است که ابتدا ۶ میلیارد تومان بصورت نقد پرداخت شد و قرار شد که بقیه مبلغ (۲۸۵ میلیارد تومان) بصورت اقساطی و هشت ساله با یک سال تنفس از دو نفر که هیچ تخصصی در زمینه صنعت نیشکر و کشاورزی نداشتند، دریافت شود!

در سال ۹۹ دادگاه رسیدگی به اتهامات «امید اسدبیگی» مدیرعامل هفت تپه برگزار شده است. اسدبیگی تنها در یک قلم رشوه ای ۷۰۰ سکه ای به مدیر سابق بانک مرکزی در دولت روحانی داده است. در آن مقطع قاضی «مسعودی مقام» خطاب به اسدبیگی گفت: «تا شما را احضار می کنیم، حقوق کارگران را دو ماه عقب می اندازید»!

در دولت روحانی به دلیل سوءمدیریت و قصور و تقصیرهای فراوان، تعداد قابل توجهی از کارخانه ها و کارگاه های تولیدی تعطیل شده و یا به حالت نیمه تعطیل درآمد. حالا حامیان دولت روحانی در روز کارگر طوری وانمود می کنند که گویا حامی این قشر زحمتکش هستند!

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«حسینیه جماران» برای تبیین فردای ایران زیادی قدیمی است! / قدر کارگران را بدانیم، مثل مدل اصلاح‌طلبان در هفت تپه! بیشتر بخوانید »

دشمن در ماجرای شکدم به دنبال تخریب نهادهای انقلابی بود

دشمن در ماجرای شکدم به دنبال تخریب نهادهای انقلابی بود



عضو کمیسیون قضایی مجلس گفت: استکبار طی 43 سال گذشته ضربه‌های زیادی را انقلاب اسلامی و نهادهای انقلابی به ویژه سپاه خورده و به همین خاطر تمام تلاش خود را برای تخریب و فضاسازی علیه سپاه به کار گرفته است

به گزارش مجاهدت از مشرق، حجت الاسلام محمدتقی نقدعلی، نماینده مردم خمینی شهر در مجلس شورای اسلامی، با اشاره به فضاسازی علیه تعدادی از مقامات کشورمان و به ویژه مقامات سپاه توسط رسانه‌های بیگانه به دنبال سفر یک خانم یهودی به نام کاترین شکدم به ایران گفت: استکبار به خاطر ضرباتی که از انقلاب اسلامی خورده همواره به دنبال تخریب این انقلاب مردمی و نهادهای انقلابی و به ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است.

بیشتر بخوانید:

چرا انگلیسی‌ها پروژه «کاترین شکدم» را سوزاندند؟ 

وی افزود: کاترین شکدم یک بهانه برای فضاسازی علیه مقامات سپاه است؛ چراکه دشمنان ما تمام تلاش خود را به کار می‌گیرند تا اگر از طریق نظامی و اقتصادی نمی‌توانند کاری کنند، از طریق رسانه‌ای بتوانند به اهداف شوم خود در تخریب انقلاب اسلامی و نهادهای انقلابی کشورمان بپردازند.

عضو کمیسیون قضایی مجلس اظهار داشت: امروز دیگر اخبار رسانه‌های معاند در کشور ما شنونده و مخاطب چندانی ندارد و مردم دیگر ارزشی برای گفته‌های آنها قائل نیستند؛ چراکه روز به روز دروغ‌های این رسانه‌ها برملا می‌شود و درواقع تشت رسوایی آنها به زمینه افتاده است.

نقدعلی خاطرنشان کرد: در عرصه بین‌الملل نیز به ویژه در ماه‌های اخیر آن هژمونی قبلی استکبار فروریخته و مردم دنیا چهره کریه اسکتبار را دیده‌اند و دیگر اعتمادی به صحبت‌ها و اظهارات رسانه‌ای آنها ندارند.

وی افزود: امروز شاهد هستیم که اخبار و اطلاعات دروغ این رسانه‌های استکباری از سوی افرادی از بین خود آنها تکلیف می‌شود و درواقع خودشان، خودشان را رسوا می‌کنند.

به دنبال سفر یک خانم یهودی به نام کاترین شکدم به ایران که عنوان کرده بود مسلمان شده و پس از بازگشت از ایران این موضوع را تکذیب کرد، رسانه‌های معاند به فضاسازی علیه مقامات کشورمان  و به ویژه مقامات سپاه پرداختند و اتهاماتی را در ارتباط با این خانم متوجه آنها ساختند که کاترین شکدم در مصاحبه اخیرش با شبکه بی‌بی‌سی تمام این اتهامات را تکذیب کرد و گفت بنده نه از کسی پول گرفته‌ام و نه با کسی ارتباط داشتم و نه جاسوس رژیم صهیونیستی بوده‌ام، بلکه به عنوان یک شهروند به ایران سفر کرده بودم.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دشمن در ماجرای شکدم به دنبال تخریب نهادهای انقلابی بود بیشتر بخوانید »

درس امام خمینی به انقلابیون برای صیانت از بیت‌المال مسلمین

درس امام خمینی (ره) به انقلابیون برای صیانت از بیت‌المال مسلمین


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، در جریان تفحص پیکر یک شهید دوران دفاع مقدس در منطقه فکه، اعضای کمیته جست‌وجوی مفقودین ستاد کل نیرو‌های مسلح سربندی را کشف کردند که شعار «ما همه سرباز توایم خمینی» روی آن حک شده بود.

پیکر این شهید در حالی کشف که چند تن از نمایندگان صلیب سرخ شاهد اجرای عملیات تفحص بودند.

سردار باقرزاده فرمانده کمیته جست‌وجوی مفقودین پس از کشف پیکر این شهید با بیان خاطره‌ای از امام خمینی (ره) اظهار داشت: سرباز امام خمینی سربازی است که در راه اعتقادات جانش را می‌دهد و پیام این سرباز این است که اگر می‌خواهیم به عزت برسیم باید راه خمینی را برویم. خمینی یک حقیقت قرن بود.

وی خطاب به جمع نمایندگان صلیب سرخ روایتی از رفتار امام (ره) با فرانسوی‌ها و رفتار متقابل امام با کشور ایران را بازگو کرد و ادامه داد: زمانی که امام راحل در نوفل لوشاتو بودند جمعی از دانشجویان ایرانی خدمت ایشان رسیدند و گفتند ما می‌توانیم در فرانسه با تلفن‌های همگانی کاری کنیم که بدون پول خرد، مجانی صحبت کنیم. سوال کردند دستور شرعی این کار چیست، آیا می‌توانیم این کار را انجام دهیم یا نه؟ یعنی حکم اسلام چیست. امام فرمودند فارغ از اینکه حکم شرعی اجازه نمی‌دهد، این کار به شما جرات می‌دهد مال مردم را بخورید. پس امام اجازه نداد به اندازه یک پول خرد به فرانسه ضربه وارد شود. اما همین دولت فرانسه در جنگ صدام علیه ما انواع بمب‌های شیمیایی و سلاح‌ها را در اختیار صدام گذاشت. حمایت‌های سیاسی زیادی از صدام و حتی تروریست‌هایی که بسیاری از مسوولین ایرانی را به شهادت رسیدند داشت و امروز هم این حمایت‌ها ادامه دارد. همواره نقش پلیس بد را بازی کرده است. اما رفتار امام ما با او اینگونه بود و این بچه‌ها عاشق چنین امامی بودند.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

درس امام خمینی (ره) به انقلابیون برای صیانت از بیت‌المال مسلمین بیشتر بخوانید »