خیبر

پل «خیبر»؛ شاهکار مهندسان ایرانی

پل «خیبر»؛ شاهکار مهندسان ایرانی


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از تبریز، «پل خیبر واقعاً یک شاهکار بود؛ به صراحت می‌گویم الان هم نمی‌توانید در یک جنگ، مشابه چنین پلی را پیدا کنید. این پل حاصل ابتکار و نبوغ مهندسان ایرانی بود که کار‌های ناشدنی را شدنی می‌کنند»؛ این جمله، بخشی از روایت «محمد امنی‌رئوف» رزمنده جهادسازندگی در دوران دفاع مقدس، از چگونگی ساخت پل «خیبر» است که در عملیات «خیبر»، برای تسهیل در رفت‌وآمد رزمندگان و ادوات به جزیره «مجنون» ساخته شد.

«امنی‌رئوف» از همان هفته‌های آغازین جنگ تحمیلی راهی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شده و ابتدا مدتی در کنار شهید «مصطفی چمران» در ستاد جنگ‌های نامنظم جنگیده و سپس چندین نوبت دیگر، گاه به‌عنوان جهادگر و گاه در لباس بسیجی، در عملیات‌های گوناگون شرکت کرده است.

وی همزمان با ایام سی و هشتمین سالگرد عملیات «خیبر»، در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‌پرس در تبریز به بیان خاطرات خود از این عملیات، خصوصاً چگونگی ساخت پل «خیبر» پرداخته است که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:

دفاع‌پرس: از حضورتان در عملیات «خیبر» بگویید؛ خیبر چندمین تجربه شما در جبهه بود؟

من قبل از آن شش یا هفت بار در عملیات‌های مختلف مثل «فتح‌المبین»، «رمضان»، «مسلم بن عقیل» و موارد دیگر شرکت کرده بودم. قبل از این عملیات چندبار به‌صورت جسته و گریخته به‌عنوان جهادگر حضور یافته بودم؛ اما اکثرا به‌عنوان عضو گردان «سیدالشهداء (ع)» لشکر عاشورا شرکت می‌کردم و بعد از اتمام عملیات، سعی می‌کردم با آشنایی که از مسائل مهندسی داشتم، به دوستان جهادگر مخصوصاً شهیدان مهندس «بهروز پورشریفی» و «حسن کسائی» کمک کنم. خوشبختانه توفیق شد در عملیات «خیبر» هم حضور داشته باشم.

دفاع‌پرس: مهم‌ترین کار جهاد سازندگی در عملیات «خیبر»، طراحی و ساخت پل شناور بود. این پل چه زمانی و چرا ساخته شد؟

در آغاز عملیات، رزمنده‌های ما از طریق غواصی، قایق و هلی‌برن وارد جزیره مجنون شدند و آن‌جا را تصرف کردند؛ اما نیاز بود نیروهایمان پشتیبانی شوند و برایشان مهمات و آب و غذا رسانده شود و بقیه نیرو‌ها هم وارد جزیره شوند. این قضیه موضوع زیادی داشت؛ چراکه با توجه به باتلاقی و نیزار بودن منطقه، دشمن با کنترل آب باعث می‌شد قایق‌ها به مشکل بخورند. برای همین ساخت پل از قبل که طراحی و پیش‌بینی شده بود، در روز دوم یا سوم عملیات اجرایی شد.

دفاع‌پرس: از جزئیات و مختصات پل بگویید.

بین نقطه خشکی ما و قسمت شمالی جزیره مجنون، ۱۴ کیلومتر فاصله وجود داشت. برای اتصال ۲ نقطه، به ۲ هزار و ۵۰۰ قطعه احتیاج داشتیم. عرض هر قطعه سه متر و طول آن شش متر بود و در چهار گوشه آن، گوشواره وجود داشت تا به‌وسیله پین به یکدیگر متصل شوند.

هرچند ۲ هزار و ۵۰۰ قطعه مورد نیاز بود؛ اما دستور ساخت ۵ هزار قطعه به جهاد سازندگی ۲۵ استان کشور داده شده بود. به‌نحوی که مثلاً تراکتورسازی تبریز موظف بود ۱۰۰ قطعه بسازد. اسکت و شاسی این قطعات، از تیرآهن نمره ۱۴ بود که به شکل لانه‌زنبوری طراحی شده و وسط آن‌ها یونولیت جاگذاری شده بود و هرکدام  ۶۰،۵۰ تا ۷۰ سانتی‌متر ارتفاع داشتند تا روی آب شناور بماند.

برای این‌که هنگام عبور خودرو‌ها این پل به مشکل نخورد و یونولیت‌ها نشکنند، یک ورق آهنی عاج‌دار روی آن گذاشته شده بود. همچنین برای اینکه هنگام بالا و پایین شدن و تکان خوردن پل، ماشین‌ها به آب نیفتند – که البته چند مورد هم این اتفاق افتاد و بعضی از خودرو‌ها و آمبولانس‌هایمان به آب افتادند- در ۲ طرف قطعات با لولا، باله نصب شده بود تا پل روی آب شناور باقی بماند.

علت ساخت ۵ هزار قطعه (۲ برابر مقدار مورد نیاز) این بود که ممکن بود قطعات در اثر حمله دشمن آسیب ببینند و نیاز شود تا آن‌ها را تعویض کنیم.

از امتیازات بزرگ پل، وزن کم آن بود؛ به‌طوری‌که رزمندگان به سادگی قطعات را حمل می‌کردند. بعضی از قطعات اضافه را لابه‌لای نیزار‌ها پنهان کرده بودیم تا از دید دشمن در امان باشند و هر موقع که قطعه‌ای در اثر توپ دشمن سوراخ یا متلاشی می‌شد، سریعاً با باز و بست کردن پین‌ها، آن را تعویض می‌کردیم.

به‌نظر من پل خیبر واقعاً یک شاهکار بود؛ به صراحت می‌گویم الان هم نمی‌توانید در یک جنگ، مشابه چنین پلی را پیدا کنید. این پل حاصل ابتکار و نبوغ مهندسان ایرانی بود که کار‌های ناشدنی را شدنی می‌کردند.

پل «خیبر»؛ شاهکار مهندسان ایرانی

دفاع‌پرس: قطعات چطور به منطقه آورده شدند؟

همان‌طور که گفتم، قطعات هرکدام در یک کارخانه ساخته می‌شدند و ظاهرا جز رئیس کارخانه، کسی از کاربری آن اطلاع نداشت. هر چهار قطعه با یک تریلی حمل می‌شد. راننده‌ها هم آن‌ها را به اهواز می‌آوردند؛ اما برای اینکه در آن‌جا دپو نشوند، بعدا آن‌ها را در ورودی جاده اهواز-خرمشهر که «بنه عقبی» می‌گفتیم، پیاده کردیم. سپس با ماشین‌های سبک به اسکله آوردیم. جالب اینکه قطعات کوچکی هم به‌عنوان نفررو طراحی شده بودند که فقط برای عبور رزمندگان پیاده بود و در موازات پل بزرگ‌تر نصب شدند.

دفاع‌پرس: ظاهرا این پل قبلا در تهران آزمایش شده بودند. ماجرای آن چه بود؟

پل در دریاچه ورزشگاه آزادی توسط مهندس شهید «بهروز پورشریفی» و در حضور فرماندهان امتحان شده بود و بعد از دیدن نتیجه موفقیت‌آمیز، ساخت آن تصویب شد. وزیر وقت صنایع سنگین هم در جریان قرار گرفته بود و پس از طرح در هیئت دولت، هزینه‌های آن تامین شد.

دفاع‌پرس: چطور جریان آب، پل را با خود نمی‌برد؟

آب جزیره مجنون ثابت بود و سرعت و جریانی نداشت. در اروند هم که رودخانه وحشی و طغیانگری است، ساخت چنین پلی جواب نداد؛ البته به جایش پل «بعثت» ساخته شد که آن هم ماجرای مفصلی دارد.

دفاع‌پرس: نصب پل در منطقه چقدر زمان برد؟

حدود یک هفته طول کشید؛ اما بعداً که عملیات تمام شد و مدتی گذشت، فشار دشمن برای بازپس‌گیری جزیره خیلی زیاد شد. به یاد دارم که شهید «مهدی باکری» آمد و به حاج «بهروز پورشریفی» گفت: «ما نیاز داریم که توپ و تانک و بولدوزر به جزیره ببریم. این پل جواب نمی‌دهد؛ چون تحمل وزن ماشین آلات سنگین را ندارد». برای همین قرار شد یک جاده احداث شود؛ یعنی کنار همان پل «خیبر»، به طول ۱۴ کیلومتر یک جاده ساخته شد.

دفاع‌پرس: این جاده چطور ساخته شد؟

ساخت جاده ۷۲ روز طول کشید و چون تعداد روزها ساخت آن به تعداد یاران حضرت سیدالشهداء (ع) بود، نامش را جاده سیدالشهداء (ع) گذاشتند. ۱۸ متر عرض جاده بود و با ریختن شن و ماسه و سنگ و پر کردن باتلاق درست شد. ساخت آن هم از ۲ طرف آغاز شد، چون در جزیره هم بعضی ماشین‌آلات از دشمن به غنیمت گرفته شده بود. وقتی ۲ طرف به هم رسیدند، در آن نقطه گوسفند قربانی شد و رزمنده‌ها شکر و حمد خدای بزرگ به جا آوردند.

یادم می‌آید موقع ساخت جاده، شهید «باکری» به مهندس «پورشریفی» گفت: «این جاده کی تمام می‌شود؟ چون هر روز شهید می‌دهیم». «حاج بهروز» گفت: «آقا مهدی! نگران نباش. بچه‌های جهاد یا کاری را قبول نمی‌کنند یا اگر قبول کردند، تمام می‌کنند».

پل «خیبر»؛ شاهکار مهندسان ایرانی

دفاع‌پرس: در جریان عملیات‌ها وقتی کار جهادگر‌ها تمام می‌شد، در ادامه چه کاری انجام می‌دادند؟ مثلا وقتی پل خیبر ساخته شد، بعد از آن یک هفته چه کار می‌کردید؟

در جبهه استراحت وجود نداشت. کسی ساعت را نگاه نمی‌کرد و این بچه‌ها بودند که دنبال کار می‌رفتند، نه اینکه کار آن‌ها را پیدا کند. بعد از تصرف جزیره «مجنون»، لازم بود تا آن را حفظ کنیم؛ چون حفظ پیروزی سخت‌تر از به دست آوردن آن است. برای همین در جزیره جاده و خاکریز و بیمارستان صحرایی و سکوی موشک و سکوی تانک ساختیم.

به یاد دارم که در جزیره چهار جاده مهم ساختیم؛ اما یک روز دیدیم دشمن آب را زیاد کرد و نزدیک بود تا پد‌های ما زیر آب بروند. ما هم بشکه‌ها را پر از شن و ماسه کردیم و کنار هم چیدیم. روی بشکه‌ها هم چند لایه کیسه خاک و شن و ماسه قرار دادیم. دشمن هم دیوانه‌وار بشکه‌ها را می‌زد، ولی ما مجددا جایگزین می‌کردیم. واقعا همه کار می‌کردند. به همین ترتیب جزیره را با چنگ و دندان حفظ کردیم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پل «خیبر»؛ شاهکار مهندسان ایرانی بیشتر بخوانید »

عملیات بدر نشان داد انقلاب اسلامی ذلت ناپذیر و پیشتاز جهاد فی سبیل الله است

عملیات بدر نشان داد انقلاب اسلامی ذلت‌ناپذیر و پیشتاز جهاد فی سبیل الله است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از ارومیه، روابط عمومی اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان آذربایجان غربی به مناسبت فرارسیدن سالروز عملیات بدر، بیانیه‌ای صادر کرد.

متن این بیانیه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

دوران پرافتخار دفاع مقدس، نمادی از شکوه، قدرت و اراده مردان با ایمانی است که با انگیزه الهی، شجاعانه جان را در طبق اخلاص گذاشته و از مرزهای دین و میهن دفاع کردند.

امروز همزمان با فرارسیدن 20 اسفند مصادف با سالروز عملیات «بدر» بار دیگر جلوه‌هایی از عزت و اقتدار رزمندگان رشید اسلام که حماسه‌های ماندگاری را در طول هشت سال دفاع مقدس خلق کردند، در یاد‌ها تداعی گشت.عملیاتی مهم و تأثیرگذار که با طراحی آبی ـ خاکی، در راستای تغییر راهبرد‌های عملیاتی و انتخاب شیوه‌های جدید برای تداوم دفاع مقدس و مقابله با ارتش بعثی عراق، با بهره‌گیری از تجارب و دستاورد‌های عملیات خیبر، در شبانگاه بیستم اسفند ماه سال ۱۳۶۳ با رمز  یا زهرا(س) در غرب هورالهویزه انجام پذیرفت، و در همان روزهای اولیه، تمامی خطوط و استحکامات دشمن را به سرعت در هم کوبید.

طی این عملیات که تلفات سنگینی به دشمن وارد شد، بیش از ۵۰۰ کیلومتر مربع از منطقه هور از جمله روستا‌های ترابه، لحوک، نهروان، فجره و نیز جاده خندق به طول ۱۳ کیلومتر، که فاصله آن با جاده العماره – بصره ۶ کیلومتر است، به تصرف نیرو‌های خودی درآمد. البته پس از این عملیات، عراق با استفاده از پشتیبانی هوایی و موشکی خود به حملات گسترده به شهر‌ها و مناطق مسکونی و نیز کشتی‌های حامل نفت ایران مبادرت ورزید.

به عبارت دیگر عملیات خیبر و بدر را می‌توان مبدا تحول و دگرگونی در اقدامات نظامی ایران در سال‌های بعد دانست. البته هرچند ملت بزرگ ایران در این عملیات شهدای گرانقدر و فرماندهان شجاع و ولایتمداری چون سردار شهید مهدی باکری  را تقدیم انقلاب اسلامی و استقلال کشور کرد اما به نظام سلطه و استکبار اثبات کردند پرورش یافتگان مکتب عاشورا و انقلاب اسلامی ذلت ناپذیر و پیشتاز جهاد فی سبیل الله و مصاف با دشمنان امت اسلامی هستند.

اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس آذربایجان غربی ضمن گرامیداشت یاد و خاطره حماسه‌آفرینان عملیات بدر اعلام می دارد که همواره ادامه دهنده مسیر ولایت و حضرت سیّدالشهدا علیه‌السلام خواهیم بود.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عملیات بدر نشان داد انقلاب اسلامی ذلت‌ناپذیر و پیشتاز جهاد فی سبیل الله است بیشتر بخوانید »

عملیات خیبر؛ سمبل قدرت ایران و ضعف رژیم عراق

عملیات خیبر سمبل قدرت ایران و ضعف رژیم بعث عراق


گروه استان‌های دفاع‌پرس – قاسم الازمنی پیشکسوت دفاع مقدس؛ قبل از عملیات خیبر (5 الی 28 اسفند 62)، فرماندهان دفاع مقدس امیدوار بودند، تا با یک عملیات قدرتمند، هم به رزمندگان در غرب کشور که تصور می‌کردند، عملیات در جنوب ناممکن شده، پیامی بدهد و هم برای کسانی که می‌گفتند «جنگ را نباید ادامه داد و راهی برای پیگیری و پایان آن نمانده» جواب دندان شکنی داشته باشد.

در زمستان سال 62 خبر سردار محسن رضایی فرمانده وقت سپاه، مبنی بر اینکه عملیات بعدی در هور خواهد بود- همه فرماندهان لشکرها در شوک فرو برد، اما زمانی که اقدامات شناسایی قرارگاه نصر، به فرماندهی شهید علی هاشمی به آنها اعلام شد، آرام گرفتند. چراکه نیروهای این قرارگاه، ‌حتی آب راه‌های هور را هم متر کرده و فیلمی از اتوبان بغداد- بصره گرفته بودند.

۳ اسفند ۶۲ بود که عملیات خیبر در شمال بصره و مقابل استان‌های العماره و بصره با رمز یا رسول الله (ص) در منطقه ای به وسعت هزار کیلومتر آغاز شد. در شب و روز اول، رزمندگان دلاور اسلام در محور شمالی به جاده بصره – العماره رسیدند، اما در جنوب (محور زید) نیروها نتوانستند از موانع عبور کنند و عملیات در آنجا خیلی زود متوقف شد. با این حال موفقیت محور شمالی امیدوارکننده بود.

در حالی که عملیات به بن بست رسیده بود، مراتب به استحضار حضرت امام (ره) رسید، معظم له در بعدازظهر ۱۴ اسفند ۶۲ طی فرمانی فرموده‌اند: جزایر حتماً باید نگهداشته شود. هر طور که شده.

با ابلاغ این پیام به رزمندگان، روحیه تازه‌ای به آنان دمیده شد. همگی همصدا شدند که از جزایر بیرون نمی‌رویم؛ حتی اگر سازمان نیروهای مسلح از بین برود… بسیاری از فرماندهان قرارگاه هم سلاح گرفتند و به خط مقدم رفتند.

از ۱۶ تا ۲۰ اسفند، رژیم بعث عراق هر چه داشت رو کرد تا جزایر را پس بگیرد. ۷۲ ساعت جنگ بی‌امان ادامه داشت، اما حرف امام زمین نماند. جزایر به سمبل قدرت ایران و ضعف رژیم بعثی تبدیل شده بود.

خبرگزاری فرانسه در سوم فروردین سال 63 نوشت: نیروهای ایرانی پلی ۱۳ کیلومتری مثل قایق شناور ساخته‌اند که جزیره شمالی را به مرز ایران وصل می‌کند. این در تاریخ نظامی‌مدرن بی‌سابقه است.

در این عملیات 140 کیلومتر مربع در جزایر مجنون و 40 کیلومتر در طلاییه آزاد شد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عملیات خیبر سمبل قدرت ایران و ضعف رژیم بعث عراق بیشتر بخوانید »

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی شهید باکری


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، تقویم این سرزمین همیشه با عطر شهادت همراه بوده است؛ از «باکری»، «خرازی» و «همت» گرفته تا «حجت‌الله رحیمی» که همگی مردان نام‌آشنای عاشقی در راه معبود هستند.

جنگ که باشد، فرقی نمی‌کند که آخر سال است یا اول آن، زمستان است یا تابستان؛ دشمن که راه خانه را بست، قهرمانانی از راه می‌رسند تا با غیرت و نثار خون خود، رویای هر اهریمنی را که قصد وطن ما کند، به کابوسی پریشان تبدیل کنند.

روزهای آخر اسفند، سالروز یادآوری برخی از این حماسه‌هاست؛ حماسه‌های قهرمانانی که مردانه ایستادند و تاریخ این سرزمین تا ابد مرهون ایثار آن‌هاست. یکی از این قهرمانان «حمید باکری» نام دارد، سردار گمنام دفاع مقدس که خستگی را خسته کرد.

آذر سال ۱۳۳۴ «حمید» به‌عنوان ششمین فرزند خانواده «باکری»، در ارومیه به‌دنیا آمد. پدرش کارمند کارخانه قند و مادرش هم خانه‌دار بود. ۱۸ ماه بیشتر نداشت که یک تصادف، او را برای همیشه از مهر مادری محروم کرد. «حمید» سال‌های درس و مدرسه را در کارخانه قند ارومیه گذراند و پس از اخذ دیپلم ریاضی، به خدمت سربازی رفت.

سال‌ها بعد، داغ از دست رفتن مادر تنها غم‌شان نشد؛ بلکه برادر بزرگ‌ترش «علی باکری» نیز توسط «ساواک» دستگیر و در زندان به شهادت رسید. شاید همین امر سرآغاز فعالیت سیاسی «حمید» و برادرش «مهدی» شد؛ به‌طوری که راهی تبریز شدند و به پخش اعلامیه‌ها و سخنرانی‌های امام خمینی (ره) در این شهر پرداختند.

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی

«حمید» چندی بعد یعنی در سال ۱۳۵۵، با مشورت برادرش «مهدی» تصمیم گرفت تا برای فراهم‌شدن امکان بیشتر مبارزه علیه رژیم پهلوی، برای ادامه تحصیل راهی خارج از کشور شود؛ بنابراین ابتدا به ترکیه سفر کرد؛ اما به‌دلیل این‌که شرایط محیطی مغایر با عقایدش بود، از آن‌جا راهی آلمان شد. بعد از هجرت امام خمینی (ره) به پاریس، «حمید» هم راهی فرانسه شد تا از نزدیک و بدون واسطه، گوش جان به سخنرانی‌های امام خمینی (ره) بسپارد؛ این سفر، فصل جدیدی از مبارزات او را به‌همراه داشت و در آن‌جا مأموریت پیدا کرد تا عازم سوریه و لبنان شده و آموزش‌های چریکی را فرا گیرد.

در همان روزها، مسئولیت حمل اسلحه از مرز ترکیه به ایران را برعهده گرفت تا این‌که بعد از شنیدن خبر ورود امام خمینی (ره) به ایران، به کشورش بازگشت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به عضویت سپاه پاسداران ارومیه درآمد و به‌عنوان نیروی واحد عملیات، در این نهاد انقلابی مشغول به خدمت شد.

همزمان با صدور فرمان تاریخی تشکیل بسیج مستضعفین توسط امام امت (ره)، «حمید باکری»‌ مسئولیت بسیج ارومیه را برعهده گرفت و برای رفع محرومیت‌های روستاها، در جهاد و سازندگی فعالیت کرد. غائله کردستان که فرا رسید، وی مانند دیگر سپاهیان غیور، راهی این دیار شد و در عمليات پاک‌سازی منطقه «سرو» و آزادسازی «مهاباد»، «پيرانشهر» و «بانه»، نقش به‌سزایی ایفا کرد.

پس از آغاز تجاوز ارتش بعث عراق به میهن، این‌بار «حمید باکری» راهی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد و ضمن برعهده گرفتن فرماندهی خط مقدم ایستگاه «هفت» آبادان، به سازمان‌دهی نیرو‌های مردمی پرداخت و پس از مدتی، عهده‌دار مسئوليت پاک‌سازی مناطق آزادشده كردنشين در منطقه «سرو» و سپس به‌عنوان مسئول كميته برنامه‌ریزی جهاد استان آذربایجان غربی، منصوب شد.

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی

عملیات «فتح‌المبین»، آغازی بود بر حضور دائمی «حمید باکری» در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل؛ همچنین عملیات «بیت‌المقدس» نیز شاهد حماسه‌های این رزمنده دلاور به‌عنوان فرمانده گردان در تیپ «نجف» بود که به‌همراه دیگر رزمندگان اسلام، نقش مهمی را در آزادسازی «خرمشهر» ایفا کرد.

عملیات موفقیت‌آمیز «مسلم بن عقیل» بخشی دیگر از رشادت‌های «حمید باکری» را به تصویر کشید؛ به‌طوری از طرف فرماندهی کل سپاه، او را به‌عنوان فرمانده تیپ حضرت ابو‌الفضل (ع) منصوب کردند؛ اما شایستگی‌های «حمید باکری» به این‌جا نیز ختم نشد؛ چراکه بعد از عملیات «والفجر مقدماتی» مسئولیت معاونت لشکر ۳۱ عاشورا را به وی سپردند.

«حمید باکری» سپس در عملیات‌های «والفجر ۱»، «والفجر ۲» و «والفجر ۴» در کنار رزمندگان تحت امر خود، در خطوط مقدم جبهه‌ها حضور پیدا کرد؛ او در حالی که در عملیات «والفجر ۱» از ناحیه پا مجروح شده و زانوی وی تحت عمل جراحی قرار گرفته بود، اما در عملیات‌های بعدی، با وجود این‌که از درد پا رنج می‌برد، این درد را هیچ‌وقت بر زبان نمی‌آورد.

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی

عملیات «خیبر» نقطه پایان حماسه‌های «حمید باکری» در دفاع مقدس و نقطه آغاز جاودانگی وی در تاریخ ایران است. قبل از عملیات، برادرش، شهید «مهدی باکری» در جمع فرماندهان گفت: «ما باید در این عملیات ابولفضل‌وار بجنگیم و هرکس آماده شهادت نیست، پا پیش نگذارد و حمید آرام گفت که برادران دعا کنید من هم شهید شوم»؛ این جمله «حمید»، همه را به گریه انداخت.

«حمید باکری» در عملیات «خیبر» توانست با نیرو‌های خود، در ساعت ۱۱ شب روز سوم اسفند سال ۱۳۶۲، پل مجنون را در عمق ۶۰ کیلومتری خاک عراق تصرف کند و سپس تا پای جان، در این منطقه به نبرد با دشمن بعثی بپردازد و به دیدار معبود خوبش بشتابد.

سردار «جمشید نظمی» یکی از همرزمانش، در خصوص آخرین دیدار خود با «حمید باکری» گفته است: «آخرین باری که حمید را دیدم، بعد از تصرف پل «شیتات» بود و حدود عصر. من مجروح شده بودم و مرا گذاشته بودند آن‌جا. «حمید» داشت نیرو‌ها را هدایت می‌کرد که یادش افتاد نماز ظهرش را نخوانده است. سریع رفت وضو گرفت و آمد، جایی قامت بست و نماز خواند که در تیر‌رس بود. هر لحظه امکان داشت فاجعه اتفاق بیافتد؛ اما او با طمأنینه و آرامشی نمازش را می‌خواند که من دردم را فراموش کردم و فقط به او خیره شدم. حتی وقتی بلندم کردند که ببرندم، برگشته بودم به آرامش نماز خواندن حمید نگاه می‌کردم».

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی شهید باکری بیشتر بخوانید »

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، تقویم این سرزمین همیشه با عطر شهادت همراه بوده است؛ از «باکری»، «خرازی» و «همت» گرفته تا «حجت‌الله رحیمی» که همگی مردان نام‌آشنای عاشقی در راه معبود هستند.

جنگ که باشد، فرقی نمی‌کند که آخر سال است یا اول آن، زمستان است یا تابستان؛ دشمن که راه خانه را بست، قهرمانانی از راه می‌رسند تا با غیرت و نثار خون خود، رویای هر اهریمنی را که قصد وطن ما کند، به کابوسی پریشان تبدیل کنند.

روزهای آخر اسفند، سالروز یادآوری برخی از این حماسه‌هاست؛ حماسه‌های قهرمانانی که مردانه ایستادند و تاریخ این سرزمین تا ابد مرهون ایثار آن‌هاست. یکی از این قهرمانان «حمید باکری» نام دارد، سردار گمنام دفاع مقدس که خستگی را خسته کرد.

آذر سال ۱۳۳۴ «حمید» به‌عنوان ششمین فرزند خانواده «باکری»، در ارومیه به‌دنیا آمد. پدرش کارمند کارخانه قند و مادرش هم خانه‌دار بود. ۱۸ ماه بیشتر نداشت که یک تصادف، او را برای همیشه از مهر مادری محروم کرد. «حمید» سال‌های درس و مدرسه را در کارخانه قند ارومیه گذراند و پس از اخذ دیپلم ریاضی، به خدمت سربازی رفت.

سال‌ها بعد، داغ از دست رفتن مادر تنها غم‌شان نشد؛ بلکه برادر بزرگ‌ترش «علی باکری» نیز توسط «ساواک» دستگیر و در زندان به شهادت رسید. شاید همین امر سرآغاز فعالیت سیاسی «حمید» و برادرش «مهدی» شد؛ به‌طوری که راهی تبریز شدند و به پخش اعلامیه‌ها و سخنرانی‌های امام خمینی (ره) در این شهر پرداختند.

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی

«حمید» چندی بعد یعنی در سال ۱۳۵۵، با مشورت برادرش «مهدی» تصمیم گرفت تا برای فراهم‌شدن امکان بیشتر مبارزه علیه رژیم پهلوی، برای ادامه تحصیل راهی خارج از کشور شود؛ بنابراین ابتدا به ترکیه سفر کرد؛ اما به‌دلیل این‌که شرایط محیطی مغایر با عقایدش بود، از آن‌جا راهی آلمان شد. بعد از هجرت امام خمینی (ره) به پاریس، «حمید» هم راهی فرانسه شد تا از نزدیک و بدون واسطه، گوش جان به سخنرانی‌های امام خمینی (ره) بسپارد؛ این سفر، فصل جدیدی از مبارزات او را به‌همراه داشت و در آن‌جا مأموریت پیدا کرد تا عازم سوریه و لبنان شده و آموزش‌های چریکی را فرا گیرد.

در همان روزها، مسئولیت حمل اسلحه از مرز ترکیه به ایران را برعهده گرفت تا این‌که بعد از شنیدن خبر ورود امام خمینی (ره) به ایران، به کشورش بازگشت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به عضویت سپاه پاسداران ارومیه درآمد و به‌عنوان نیروی واحد عملیات، در این نهاد انقلابی مشغول به خدمت شد.

همزمان با صدور فرمان تاریخی تشکیل بسیج مستضعفین توسط امام امت (ره)، «حمید باکری»‌ مسئولیت بسیج ارومیه را برعهده گرفت و برای رفع محرومیت‌های روستاها، در جهاد و سازندگی فعالیت کرد. غائله کردستان که فرا رسید، وی مانند دیگر سپاهیان غیور، راهی این دیار شد و در عمليات پاک‌سازی منطقه «سرو» و آزادسازي «مهاباد»، «پيرانشهر» و «بانه»، نقش به‌سزایی ایفا کرد.

پس از آغاز تجاوز ارتش بعث عراق به میهن، این‌بار «حمید باکری» راهی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد و ضمن برعهده گرفتن فرماندهی خط مقدم ایستگاه «هفت» آبادان، به سازمان‌دهی نیرو‌های مردمی پرداخت و پس از مدتی، عهده‌دار مسئوليت پاک‌سازی مناطق آزادشده كردنشين در منطقه «سرو» و سپس به‌عنوان مسئول كميته برنامه‌ریزی جهاد استان آذربایجان غربی، منصوب شد.

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی

عملیات «فتح‌المبین»، آغازی بود بر حضور دائمی «حمید باکری» در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل؛ همچنین عملیات «بیت‌المقدس» نیز شاهد حماسه‌های این رزمنده دلاور به‌عنوان فرمانده گردان در تیپ «نجف» بود که به‌همراه دیگر رزمندگان اسلام، نقش مهمی را در آزادسازی «خرمشهر» ایفا کرد.

عملیات موفقیت‌آمیز «مسلم بن عقیل» بخشی دیگر از رشادت‌های «حمید باکری» را به تصویر کشید؛ به‌طوری از طرف فرماندهی کل سپاه، او را به‌عنوان فرمانده تیپ حضرت ابو‌الفضل (ع) منصوب کردند؛ اما شایستگی‌های «حمید باکری» به این‌جا نیز ختم نشد؛ چراکه بعد از عملیات «والفجر مقدماتی» مسئولیت معاونت لشکر ۳۱ عاشورا را به وی سپردند.

«حمید باکری» سپس در عملیات‌های «والفجر ۱»، «والفجر ۲» و «والفجر ۴» در کنار رزمندگان تحت امر خود، در خطوط مقدم جبهه‌ها حضور پیدا کرد؛ او در حالی که در عملیات «والفجر ۱» از ناحیه پا مجروح شده و زانوی وی تحت عمل جراحی قرار گرفته بود، اما در عملیات‌های بعدی، با وجود این‌که از درد پا رنج می‌برد، این درد را هیچ‌وقت بر زبان نمی‌آورد.

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی

عملیات «خیبر» نقطه پایان حماسه‌های «حمید باکری» در دفاع مقدس و نقطه آغاز جاودانگی وی در تاریخ ایران است. قبل از عملیات، برادرش، شهید «مهدی باکری» در جمع فرماندهان گفت: «ما باید در این عملیات ابولفضل‌وار بجنگیم و هرکس آماده شهادت نیست، پا پیش نگذارد و حمید آرام گفت که برادران دعا کنید من هم شهید شوم»؛ این جمله «حمید»، همه را به گریه انداخت.

«حمید باکری» در عملیات «خیبر» توانست با نیرو‌های خود، در ساعت ۱۱ شب روز سوم اسفند سال ۱۳۶۲، پل مجنون را در عمق ۶۰ کیلومتری خاک عراق تصرف کند و سپس تا پای جان، در این منطقه به نبرد با دشمن بعثی بپردازد و به دیدار معبود خوبش بشتابد.

سردار «جمشید نظمی» یکی از همرزمانش، در خصوص آخرین دیدار خود با «حمید باکری» گفته است: «آخرین باری که حمید را دیدم، بعد از تصرف پل «شیتات» بود و حدود عصر. من مجروح شده بودم و مرا گذاشته بودند آن‌جا. «حمید» داشت نیرو‌ها را هدایت می‌کرد که یادش افتاد نماز ظهرش را نخوانده است. سریع رفت وضو گرفت و آمد، جایی قامت بست و نماز خواند که در تیر‌رس بود. هر لحظه امکان داشت فاجعه اتفاق بیافتد؛ اما او با طمأنینه و آرامشی نمازش را می‌خواند که من دردم را فراموش کردم و فقط به او خیره شدم. حتی وقتی بلندم کردند که ببرندم، برگشته بودم به آرامش نماز خواندن حمید نگاه می‌کردم».

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی بیشتر بخوانید »