داستان

اعلام نامزدهای بخش رمان بزرگسال جشنواره شهید غنی‌پور

اعلام نامزدهای بخش رمان بزرگسال جشنواره شهید غنی‌پور



اعلام نامزدهای بخش رمان بزرگسال جشنواره شهید غنی‌پور

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، دبیر این جشنواره نامزدهای بخش رمان بزرگسال این جشنواره را معرفی کرد.

بنابر اعلام  محمد ناصری، داوران این بخش پس از بحث و گفت‌وگو در جلسات حضوری و غیر حضوری، چهار اثر زیر را به عنوان نامزدهای نهایی بخش «رمان بزرگسال» بیستمین جشنواره ادبی شهید حبیب غنی پورانتخاب و معرفی کردند.

  • با اعمال شاقه/ محمد حنیف/ انتشارات کتاب نیستان
  • عروس قریش/ مریم بصیری/ انتشارات اسم
  • به فردا فکر نمی کنم/  مرسده کسروی/  انتشارات کتاب نیستان
  • ستاره ها هم می میرند/  نرگس فرجاد امین/  انتشارات کتاب نیستان

ابراهیم زاهدی مطلق، ‏گلعلی بابایی، مصطفی خرامان، مهرداد غفارزاده ومحمدعلی قربانی هیئت داوران این بخش از بیستمین جشنواره ادبی شهید حبیب غنی پور بوده‌اند.

جایزه شهید حبیب غنی‌پور هر سال با بررسی آثار داستانی تألیفی در بخش‌های کودک، نوجوان و بزرگسال برگزار می‌شود. این جایزه به ابتکار زنده‌یاد امیرحسین فردی و با همکاری شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه(ع) برگزار می‌شود. جایزه شهید غنی‌پور یک جایزه مردمی در حوزه ادبیات است که در تمام این سال‌ها استقلال خود را از این جهت حفظ کرده است.

جایزه شهید حبیب غنی‌پور هر سال با بررسی آثار داستانی تألیفی در بخش‌های کودک، نوجوان و بزرگسال برگزار می‌شود. این جایزه به ابتکار زنده‌یاد امیرحسین فردی و با همکاری شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه(ع) برگزار می‌شود. جایزه شهید غنی‌پور یک جایزه مردمی در حوزه ادبیات است که در تمام این سال‌ها استقلال خود را از این جهت حفظ کرده است.



منبع خبر

اعلام نامزدهای بخش رمان بزرگسال جشنواره شهید غنی‌پور بیشتر بخوانید »

از کاباره‌های مجلل پاریس تا روضه امام حسین(ع)

از کاباره‌های مجلل پاریس تا روضه امام حسین(ع)



کتاب , نشر معارف , قاره اروپا , داستان ,  - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، کتاب «جذبه مشرقی» که توسط دفتر نشر معارف روانه کتابفروشی‌ها شده، روایتی است از تازه‌مسلمانان در کشورهای مختلف که به‌قلم حسین سروقامت تدوین و منتشر شده است. کتاب در ابتدا مقدمه‌ای دارد که در آن وضعیت تمایل به اسلام طی سال‌های اخیر مورد بررسی قرار گرفته و در ادامه، شرح‌حال ۴۰ تن از نومسلمانان ارائه شده است. 

نویسنده مخاطب اصلی این کتاب را جوانان معرفی می‌کند، هرچند مطالعه این کتاب که در واقع شرحی است از جذابیت‌های دین اسلام برای هر مخاطب مسلمانی جالب است. سروقامت کوشیده است گاه این گزارش‌ها و شرح‌حال را از زاویه دید سوم شخص غائب روایت و گاه در قالب گفت‌وگو آنها را عرضه کند.

هرچند دولت‌های غربی در سال‌های اخیر تلاش کرده‌اند با ایجاد محدودیت، از گرایش به دین اسلام در جوامع خود بکاهند، اما آمارها چیز دیگری را حکایت می‌کند. تمایل به اسلام به‌عنوان یک گمشده در جهان امروز میان جوامع مختلف غربی امری انکارنشدنی است. سروقامت در کتاب خود ضمن پرداختن به چرایی شکست سیاست‌های اتخاذشده، گوشه‌ای از عشق تازه‌مسلمانان را روایت می‌کند؛ مسلمانانی که دین خود را نه براساس جبر جغرافیا و مناسبات خانوادگی، که براساس مطالعه و تحقیق انتخاب کرده و ای‌بسا برای حفظ آن، از موقعیت‌های شغلی خود نیز دست کشیده‌اند. سروقامت معتقد است آنچه دولت‌ها تاکنون انجام داده‌اند، پنهان کردن دینی است که با فطرت آشنایی دارد؛ از این جهت چندان موفق نبوده‌اند.

این کتاب قرار است روز سه‌شنبه، ۷ بهمن‌ماه، ساعت ۱۱ در فرهنگسرای خانواده رونمایی شود. خبرنگار ما به همین مناسبت به گفت‌وگو با نویسنده «جذبه مشرقی» پرداخته است که در ادامه می‌خوانید:

* آقای سروقامت، کتاب «جذبه مشرقی» شرح‌حالی است از تازه‌مسلمانان از کشورهای مختلف. این کتاب با چه هدفی تدوین شده و به‌نظر شما چه جذابیتی ممکن است برای مخاطب فارسی‌زبان مسلمان داشته باشد؟

ما طی سال‌های گذشته با هجمه‌هایی نسبت به مسائل فرهنگی و مسائل دینی مواجه هستیم. این هجمه‌ها اسلام را به‌عنوان یک مکتب آزادی‌بخش مورد هدف قرار داده‌اند. در شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی شبهه‌هایی طرح می‌شود که نوک حمله آنها اسلام و قوانین این دین است. به‌نظر می‌رسد که مخاطب طرح این نوع شبهات نیز نسل جوان است. شاید دست‌هایی پشت‌پرده باشد که قصد دارند عقاید جوانان را نسبت به مذهب و عقیده خود سست کنند؛ که اگر این اتفاق بیفتد آن وقت می‌توانند به اهداف دیگر نیز برسند. قصد من از نگارش کتاب «جذبه مشرقی» طرح این موضوع بود که ما مکتبی داریم که جاذبه‌های قوی در آن وجود دارد که دیگران از مکاتب دیگر به آن گرایش پیدا می‌کنند و دست از دین و مکتب خود می‌کشند.

آدم‌ها اگر قرار باشد چیزی را در زندگی خود تغییر دهند، مکتب و دین آخرین گزینه تغییر است. ممکن است آدم محل زندگی‌اش را تغییر دهد یا شغلش را عوض کند یا حتی تصمیماتی برای خانواده خود بگیرد، اما معمولاً به این راحتی از عقاید و دین خود جدا نمی‌شود، این موضوع در طول تاریخ وجود داشته است. روایت‌های تاریخی نشان می‌دهد که مردم به‌حدی با دین خود عجین بوده‌اند که حاضر نمی‌شدند از دین و عقاید خود دست بکشند. چطور می‌شود که یک انسان از دین خود دست بردارد و دین خود را تغییر دهد؟ چه در دین جدید دیده است که تصمیم می‌گیرد دین خود را تغییر دهد؟ مقصود من از طرح گزارش درباره ۴۰ نفر نومسلمانی که در این کتاب ذکر شده است، این بوده است که به مقوله دین اسلام و جاذبه‌های آن از درون بنگرم تا با خود فکر کنیم که؛ اگر این مسائل به‌عنوان جذابیت‌های اسلام به چشم فرانسوی‌ها، آلمانی‌ها، ژاپنی‌ها و… آمده چرا به چشم ما نیامده است؟ چرا ما به این مسائل فکر نکرده‌ایم؟

کتاب , نشر معارف , قاره اروپا , داستان ,

مخاطب اصلی کتاب نیز جوانان هستند، زبان کتاب نیز به‌گونه‌ای انتخاب شده است که بتواند با نسل جوان ارتباط برقرار کند. دیدن جاذبه‌های دین اسلام و هم ترویج و تبلیغ این جاذبه‌ها برای نسل جوان، دو هدف اصلی من برای نگارش کتاب «جذبه مشرقی» بوده است.

* اشاره کردید که در این اثر با ۴۰ تن از نومسلمانان صحبت کردید…

من با آنها صحبت نکردم، بلکه گزارشی از روند مسلمان شدن آنها ارائه کردم. 

*به‌نظر می‌رسد در برخی مواقع قالب کتاب به‌صورت گفت‌وگو است!

بله، قالب را این‌طور تعیین کردم، نه اینکه گفت‌وگو باشد. اگر روش را ـ در کتاب‌هایی که به این دست از موضوعات می‌پردازد ـ به یک صورت انتخاب کنیم و تغییری ندهیم، ممکن است ذهن مخاطب خسته شود. من گاه موضوعات را به‌صورت شخص سوم غایب حکایت و در برخی مواقع، برخی از این ماجراها را با تغییر قالب، به‌صورت گفت‌وگو ارائه کردم، در واقع روبه‌رو به‌صورت ذهنی گفت‌وگو کردم؛ چون چند تن از این تازه‌مسلمانان از دنیا رفته‌ یا شهید شده‌اند. 

*این اطلاعات از چه‌طریقی جمع‌آوری شده است؟

این اطلاعات از روش‌های مختلف گردآوری شده‌اند، در پاره‌ای مواقع که نسبت به صحت آنها تردید داشتم یا اطلاعات کامل نبود، از منابع مختلف بهره بردم. ادواردو آنیلی میان تازه‌مسلمانان چهره‌ای معروف‌تر و شناخته‌شده‌تر است که بنیادی نیز به نام او در ایران درباره تازه‌مسلمانان فعالیت می‌کند. بخشی از اطلاعات کتاب از طریق ارتباط با این بنیاد جمع‌آوری و تدوین شد. بخش دیگری نیز یا از طریق اینترنت یا از سخنرانی‌های آنها، از طریق گفت‌وگو با برخی از آنها یا منابع مکتوب گردآوری شده است. دسترسی من به این منابع از روش‌های مختلف بوده است تا اطلاعات کامل و دقیق باشد.

کتاب , نشر معارف , قاره اروپا , داستان ,

*طی سال‌های گذشته فشار به مسلمانان در جوامع مختلف به‌ویژه جوامع غربی و در کشورهایی مانند فرانسه بیشتر بوده است، شما در مقدمه اشاره کردید که چشم‌انداز گرایش به اسلام در جهان غرب روشن است و حتی در برخی از جوامع، تعداد مسلمانان در سال‌های آتی به رقم قابل توجهی می‌رسد، به‌نظر شما، با توجه به تجربه‌ای که در تدوین این اثر داشتید، این میزان تمایل با وجود سخت‌گیری‌ها و فشارهایی که وجود دارد، از کجا نشئت می‌گیرد؟

وقتی دینی فطری باشد و با فطرت آدمی آمیخته باشد، نمی‌توان با زور و سرنیزه دفن کرد، مثلاً نمی‌توان محبت مادری را با زور از بین ببرید، امکان ندارد، این حس فطری درونی است که هرگز قابل از بین بردن نیست. ممکن است بتوان مادری را مجبور کرد که از این احساسات حرفی نزند، اما نمی‌توانید در دل او دخل و تصرف کنید که این محبت و علاقه را به فرزند خود نداشته باشد، گرایش به حقیقت و فطرت در درون انسان است و جداشدنی نیست.

اسلام سرتاسر ارتباط با فطرت است، هیچ حکمی از احکام اسلام را نمی‌بینید که با فطرت انسان ناسازگار باشد. گاه درباره برخی از احکام سؤالی ایجاد می‌شود که؛ چرا اسلام چنین حکمی داده است؟ بعد که تحقیق می‌کنید متوجه می‌شوید که علت بخصوصی داشته که این حکم را به این صورت داده است، مثلاً در قرآن وقتی صحبت از غیبت می‌شود، خداوند خوردن گوشت برادر مرده را مثال می‌زند. ممکن است برای کسی که با این مکتب آشنا نباشد، این مثال، مثال سنگینی باشد. بعد که بررسی می‌کنیم، متوجه می‌شویم که خداوند می‌خواهد این موضوع برای فرد مسلمان سنگین باشد و به هیچ وجه این امر در جامعه رخ ندهد. وقتی این‌طور حرف می‌زند، برای این است که می‌خواهد قبح آن را به‌معنی واقعی کلمه به مردم نشان دهد، بنابراین، اسلام به‌طور کامل با فطرت انسان آمیخته شده است، از سوی دیگر، فطرت مردم در سراسر جهان پاک است و از این جهت تفاوتی بین مردم ایران، با مردم فرانسه یا استرالیا وجود ندارد اما گاه شرایطی رخ داده است که روی این فطرت غبار و زنگاری گرفته است که به فطرت خود توجه نمی‌کنند، اگر این زنگار کنار رود، مردم متوجه فطرت خود می‌شوند، این امری قابل انکار و رد نیست.

آمار مراکز تحقیقاتی نیز در این زمینه قابل توجه است، به‌عنوان مثال، مؤسسه gatestone institute در حالی از گرایش روزافزون اروپایی‌ها به اسلام سخن می‌گوید که براساس نظرسنجی شرکت faith matters، دوسوم افرادی که در انگلیس به اسلام گرویده‌اند، زنان هستند. بیش از ۷۰ درصد این زنان، سفیدپوست‌اند و متوسط سن آنها ۲۷ سال است.

روزنامه سان چاپ لندن نیز گزارش کرده است سالانه پنج هزار انگلیسی به اسلام می‌گروند که نیمی از آنها سفیدپوست‌اند و ۷۵ درصد آنان را زنان تشکیل می‌دهند، همچنین مرکز تحقیقات پیو (Pew Research center)، تعداد مسلمانان اروپا را در سال ۲۰۱۰ حدود ۴۴ میلیون نفر برآورد و پیش‌بینی می‌کند این تعداد تا سال ۲۰۳۰ به حدود ۶۰ میلیون تن برسد. گفته می‌شود براساس رشد فزاینده اسلام، آلمان تا سال ۲۰۵۰ کشوری مسلمان‌نشین خواهد بود. در مجموع طبق بررسی‌ها، تعداد مسلمانان اروپایی حدود دو برابر شده است؛ یعنی از ۲۹/۶ میلیون نفر در سال ۱۹۹۰، به ۴۴/۱ میلیون نفر در سال ۲۰۱۰ رسیده است. بر اساس آنچه تاکنون رخ داده است، تا سال ۲۰۲۷ از هر پنج فرانسوی، یک نفر مسلمان خواهد بود. نکته جالب اینجاست که کشورهای انگلیس، فرانسه، ایتالیا و آلمان که بیشترین مخالفت‌ها و محدودیت‌ها را برای مسلمانان وضع کرده‌اند، در ۲۰ سال آینده، بیشترین افزایش تعداد مسلمانان را شاهد خواهند بود.

* برگردیم به این موضوع که؛ چرا هرکدام از این تازه‌مسلمانان علی‌رغم فشارها و سخت‌گیری‌ها به اسلام تمایل نشان دادند؟ آنها در این دین چه دیدند که جذب آن شدند؟

هر کدام از این تازه‌مسلمانان با بخشی از جذابیت اسلام به این دین گرایش پیدا کرده‌اند؛ برخی از آنها با عشق به امام حسین(ع) مسلمان شده‌اند، می‌گفتند “وقتی دیدیم که عشق به امام حسین(ع) این شور را میان مردم عالم ایجاد می‌کند که در ماه محرم همه مسلمانان لباس عزا بر تن می‌کنند و عزاداری می‌کنند، احساس کردیم که در این امر باید نکته‌ای باشد.”، وقتی تحقیق کردند، به اسلام گرویدند. برخی از آنها با شنیدن آیاتی از قرآن مسلمان شدند، آیاتی از قرآن یا معنای برخی از آیات به گوششان رسیده است و متحول شده‌اند. بخشی دیگر نیز از طریق جذابیت‌هایی که برخی از مناسک مانند حج وجود داشته است مسلمان شده‌اند، مثلاً با یک خانم آلمانی که مسلمان شده بود، صحبت می‌کردم، دراین‌باره می‌گفت “ما آلمانی‌ها آدم‌های فوق‌العاده منظمی هستیم و نظم یکی از اساس اصلی در زندگی ماست. من وقتی دیدم که در ایام حج حدود سه‌میلیون نفر با نژادها، آداب و رسوم و مذاهب مختلف به حج می‌آیند و با هم این مراسم را با نظم و احترام انجام می‌دهند، برایم جالب بود. با دیدن مراسم حج این پرسش در ذهنم ایجاد شد که کدام دین است که بتواند میان مردم با تنوع مختلف، چنان وفاقی برقرار کند که با یکدیگر زیر یک پرچم جمع شوند و این عظمت را در دنیا ایجاد کنند.”

سیاست کشورهای اروپایی و تدابیری که برای جلوگیری از نشر اسلام انجام دادند، سیاست موفقی نبوده است؛ چرا که نتوانسته‌اند روی فطرت را بپوشانند. آنها اسلام را در واقع از مردم خود پنهان کردند. در فرانسه حجاب را منع می‌کنند، اما مسلمانان دست از حجاب برنمی‌دارند، این موضوع در دیگر کشورهای غربی نیز قابل رؤیت است. می‌توان بین مردم و شکوفایی‌های اسلام جدایی ایجاد و اخبار را سانسور کرد، اما آتش فطرت را نمی‌توان در دل آنها خاموش کرد، بر همین اساس است که کشیش‌های مسیحی در این سال‌ها به‌شدت نسبت به گسترش اسلام در اروپا احساس خطر کرده‌اند.

جالب است وقتی ما این نکات را از تازه‌مسلمانان می‌خوانیم، متوجه می‌شویم که آنها در مسلمانی خود خیلی پایبندتر هستند؛ چون همانند ما آبا و اجدادی دین خود را انتخاب نکرده‌اند؛ بلکه در این زمینه تحقیق و تلاش کرده‌اند بهترین را انتخاب کنند. این مسائلی که ما حاضریم به‌راحتی زیر پا بگذاریم، آنها حاضر نیستند از دست بدهند، گاهی حاضرند شغل و درآمد خود را از دست بدهند، اما بر سر مسلمانی خود ثابت‌قدم بمانند.

*روایت‌های مختلفی در کتاب «جذبه مشرقی» از زبان تازه‌مسلمانان ذکر شده است، به‌عنوان یک نویسنده کدام‌یک از این روایت‌ها برای شما جالب و قابل تأمل بود؟

من این کتاب را به شهید ادواردو آنیلی تقدیم کردم، به‌نظرم جریان آنیلی از دیگران قابل تأمل‌تر است، این‌که چطور یک نفر حاضر می‌شود به‌خاطر دین، از ثروت هنگفت خود دست بردارد، جای درنگ دارد. خانواده آنیلی در ایتالیا بسیار ثروتمند هستند و کمپانی‌های خودروسازی معروفی دارند، اگر او می‌خواست با خانواده خود همراهی کند، تا آخر عمر خود و فرزندان و حتی نوه‌هایش را می‌توانست تأمین کند اما پشت‌پا به این ثروت افسانه‌ای می‌زند و در این راه به شهادت می‌رسد. همان‌طور که در کتاب نوشتیم، او تنها کسی از جمع تازه‌مسلمانان است که با امام خمینی(ره) دیدار می‌کند و امام(ره) بر پیشانی او بوسه می‌زند، زندگی او بسیار عجیب و قابل تأمل است.

کتاب , نشر معارف , قاره اروپا , داستان ,

ماجرای خانم ماری پیر والکمان یا مریم ابوالذهب، اسلام‌شناس مشهور فرانسوی، نیز قابل تأمل است. او پژوهشگر بود و اسلام را با پژوهش پذیرفته است. او طوری در اسلام و تشیع خود غرق می‌شود که وصیت می‌کند تا او را در مسیر پیاده‌روی اربعین دفن کنند؛ آن هم جایی که بیابان است و غیر از اوقات پیاده‌روی اربعین کسی از آنجا رد نمی‌شود، این خانم چه دیده در تشیع که وصیت می‌کند “من را از فرانسه به عراق ببرید، در حرم حضرت علی(ع) طواف دهید و بعد در مسیر پیاده‌روی اربعین تدفین کنید.”؟!

کتاب , نشر معارف , قاره اروپا , داستان ,

ماجرای ژروم ایمانوئل کورسل از فرانسه نیز بسیار شنیدنی است، در مراکش مسلمان شد و پس از بازگشت به فرانسه، در رفت‌وآمد به نماز جمعه اهل‌سنت پاریس، به یکی از سخنرانی‌های امام(ره) که به زبان فرانسه ترجمه شده بود، دست یافت و این نقطه عطف آشنایی ژروم با فرهنگ امام(ره) و انقلاب بود. دانشجویان ایرانی کانون پاریس وقتی صمیمیت او را دیدند، پذیرایش شدند تا اینکه شرکت در مراسم دعای کمیل او را متحول کرد، تا جایی که می‌خواست نام «علی» را برای خود انتخاب کند اما به او گفتند که شاید به‌روی این نام در پاریس حساسیت وجود داشته باشد، بنابراین نام «کمال» را برای خود برگزید. در نهایت ژروم در جنگ تحمیلی شرکت می‌کند و در جبهه شهید می‌شود. بعدها والدین او به قم آمدند و مزار او را زیارت کردند. زندگی او نیز سراسر قابل تأمل است و از او با عنوان «روژه گارودی دیگر» یاد شده است.



منبع خبر

از کاباره‌های مجلل پاریس تا روضه امام حسین(ع) بیشتر بخوانید »

یکبار خواست دعایی در حقش بکنم می‌گفت مادر دعایی بکن، خیلی کارم گیر است. هر وقت امتحانی د…


یکبار خواست دعایی در حقش بکنم می‌گفت مادر دعایی بکن، خیلی کارم گیر است. هر وقت امتحانی داشت یا مشکلی داشت از من می‌خواست که دعایش کنم. سریع روضه پنج تن نذر کردم. یک بار از محل کارش تلفنی باهم صحبت می‌کردیم. پرسیدم حمید مشکلت حل شد؟ گفت آره دستت درد نکند. گفتم من یک روضه پنج تن نذر کردم. با خنده‌ای از ته دل جواب داد دستت درد نکند اگر بدانی چه حاجتی داشتم بعد رو کرد به همکارانش و گفت اگر بدانید چه شده مادرم نذر کرده بروم سوریه!
مادر شهید مدافع حرم حمیدرضا اسداللهی

ذات مرة طلب مني بأن أدعو له. كان يقول: يا أمي أدع لي و عندي مشاكل كثيرة. كلما كان لديه امتحان أو كان يواجه مشكلة ، كان يطلب مني أن أدعو له. سرعان ما نذرت له روضة لأهل البيت. تحدثنا مرة واحدة عبر الهاتف من مكان عمله. سألت حميد هل حلت مشكلتك ؟ قال نعم لا شلت يداك. قلت كان لدي نذر لأهل البيت. ضحك من قلبه وقال: “لا شلت يداك … يا ليت كنت تعرف ما أحتاج إليه ، فتوجه إلى زملائه وقال هل تعرفون ماذا حدث؟ نذرت والدتي للذهاب إلى سوريا!”
والدة الشهيد المدافع عن الحرم حميدرضا أسد اللهي

Once he asked me to pray for him, he said pray for me I have some problem mom. I swore to god if his problem get solved I have a ceremony for the five infallibles. We once talked on the phone from his workplace. I asked Hamid is your problem solved? He said yes because of your prayers! I said I had a vow for five infallibles. he laughed softly and said, “thanks a lot. If you know what I needed, then turned to his colleagues and said if you know what happened, my mother vowed for me to go to Syria!”
Martyr’s mother Hamid Reza Asadollahi

گروه معارف
آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه
(سلام الله علیها)
? @amfm_ir



منبع

amfm.ir@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

یکبار خواست دعایی در حقش بکنم می‌گفت مادر دعایی بکن، خیلی کارم گیر است. هر وقت امتحانی د… بیشتر بخوانید »

آیا مرهمی برای این ناسور هست؟

آیا مرهمی برای این ناسور هست؟



کتاب ناسور

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، مجموعه داستان «ناسور» را انتشارات تاک از خداداد حیدری بهار امسال منتشر کرده است. این مجموعه دو وجه کلی زنانه و مردانه دارد؛ وجه مردانه داستان ها معطوف به جنگ است و وجه زنانه، به خود زن می پردازد.

«مجاهدها کشته نمی‌شوند»، «ستاره‌ها»، «غم‌شار» و «قطعه پنجاه» و در دسته اول جای می گیرند و داستان های «ناسور»، «آن زن»، و «معشوقه من» در دسته دوم. «رقص آخر» و «شش انگشتی» هم هر دو مجه را دارند.

هر چند داستان رقص آخر خلاقیت هایی به همراه داشته و چون دو داستان اول مجموعه (یعنی «ناسور» و «آن زن») مخاطب را به دنبال خود می کشد، اما چیز دندان گیری نصیب ما نمی کند (همچون دو داستان نامبرده شده) و تنها سعی می‌کند از راه جدیدی به همان کلیشه های همیشگی وضعیت زن در جامعه افغانستان (که سنت در آن پرقدرت است) و نیز عواقب جنگ وارد شود، اما «معشوقه من» از قماش دیگری است و ما را به کشفی از وضعیت زن در دنیای امروز (و به ویژه در بخش مهمی از خاورمیانه) می رساند.

«معشوقه من» با گشودن ظرفیت پنهانی که در عنصر زاویه دید وجود دارد، کلیشه های ذهنی ما را فرو می ریزد تا امکان تفکر و ساختن ذهنی نو را برای ما فراهم آورد. ما نمی توانیم همان طور که در ابتدای داستان به زن و جامعه و بازار و مرد و مسائلی دیگر نگاه می کردیم، «معشوقه من» را به پایان ببریم.

داستان ضربه ای به ما وارد کرده که مجبورمان می کند کتاب را ببندیم و بار دیگر به زن، جامعه، بازار، مرد و مسائل دیگر فکر کنیم. داستان یک حادثه شگرف را پیش روی ما قرار نداده است یا خبری کاملا نو به گوش ما نرسانده، بلکه پرده ای از وجود خودمان برداشته تا عمیق تر به نیازهای خودمان و ارتباطات انسانی بیندیشیم. این تأمل نتیجه کشفی است که نویسنده با تمرکز بر «زاویه دید» پیش روی ما قرار داده است. از درون خود فرم داستانی دری به روی جهان انسانی گشوده تا بسیاری از مفاهیم ذهنی ما را از خلال روایت یک قصه به چالش بکشد.

در آن سوی مردانه کتاب، این موفقیت‌ها چشم‌گیرتر است. به خصوص در سه داستان «ستاره‌ها»، «غم‌شار» و «شش انگشتی» باز هم فرم توانسته پرده ای از روی جهان برگیرد و زوایای مخفی روان انسانی را پیش ما مکشوف گرداند. هرچند در این پنج داستان هم پیام های کلیشه ای وجود دارند، اما داستان ها به آن ها محدود نمانده و حرف تازه ای برای ما آورده اند؛ یا دقیق تر این که، جهانی تازه را پیش روی ما گشوده اند. در داستان ستاره ها، بنیاد جنگ به مثابه یک «بازی» مورد توجه قرار گرفته است.

پس از پایان داستان است که ما ناگهان متوجه می شویم جنگ چطور چون حوالتی فراسوی زندگی انسان ها بر آنها وارد می شود و همه چیز را زیر و رو می کند. با این حال و در عین دهشتناک بودن این حقیقت، جنگ چیزی نیست جز مرزکشی که در هر بازی انجام می شود. پس جنگ بازی است و ما را، یعنی جمعیت بزرگی از انسان ها را بازیچه خود می کند. انگار که هر جنگی، آغاز سوت یک بازی جدید است.

اما این سکه روی دیگری هم دارد و آن اینکه هر بازی نیز، یک جنگ است. بازی هم صف کشی دارد، یار و مخالف دارد، دوست و دشمن دارد، قواعدی دارد، و هدفی. شکست یا پیروزی در بازی هم دست کمی از شکست یا پیروزی در جنگ ندارد. «ستاره‌ها» درباره حقیقت برد و باخت است که همان راه رفتن بر مرز مرگ و زندگی است. برخلاف تصور ما، همه بازی ها سرنوشت ساز هستند؛ عده ای را زنده می کنند و برخی را می میرانند. شکست در یک بازی با مرگ، هیچ تفاوتی ندارد، اصلا صورت سمبولیک خود مرگ است.

در «غم‌شار» هم همین کشف رخ می دهد. عنصری فراواقعی پا پیش می گذارد تا ما به اهمیت «نگاه» پی ببریم. «غم‌شار» از یک طرف محدودیت های معرفت و شناخت آدمی را به او متذکر می شود، و از طرف دیگر ضرورت بیرون رفتن از پوسته منافع فردی و حب و بغض های شخصی را به یاد می آورد.

تا وقتی «دیگری» را نبینیم، نمی توانیم از پوسته منافع بیرون بیاییم، پس جنگ پایان ندارد. ما مشکل بصیرت داریم و یکی باید این ضعف و محدودیت را به رخمان می کشید. ما «نمی بینیم» و «نمی دانیم»، و همین منشأ نابودی و ویرانی است. فرم داستانی به کار نویسنده آمده تا جهان ما را به چالش بکشد و نقائص ما را نشانمان بدهد. «شش انگشتی» مانند «رقص آخر» در نقطه تلاقی جنگ و زن قرار گرفته، و به مدد فرم روایی خودش، بسیار موفق تر از آن، سرگشتگی و تکه تکه شدن افغانستان را نشان داده.

کشوری که در میانه این دو وجه مانده و هنوز نتوانسته نوعی آشتی میان این دو وجه برقرار کند. نه می توان جنگ ها را متوقف نمود و نه می توان زنان را از صفحه گیتی حذف کرد، باید چیزی در این میانه وجود داشته باشد تا امکان زندگی و تعالی را ایجاد بکند.

اما نیست و نابودی مرد و زن (و در نتیجه خود افغانستان) را به همراه داشته است. «شش انگشتی» روایت کوشش ناموفق به همی رسیدن زن و مردِ (جنگاور) برای خلق لحظه ای لذت و شاد ساختن شبی از شب های زندگی است اما سایه سنگین جنگ و نیز چهره مثالی زن در سنت، مانع این ارتباط است. زن مدرن که تنها می خواهد با امکانات جسمانی خویش تنها به شبی می اندیشد، رقیبی بزرگ را در پیش دارد که تمام خاطره مرد افغان با آن شیرین است.

در برابر آن شیرینی، این زن چنان ضعیف و ابزار دست منافع جامعه جدید است که هیچ چیزی برای عرضه ندارد و حتی لطافت تنش به اندازه آنی هم، مرد را سوی خود نمی کشاند. از آن طرف مرد نیز در تمام چهره هایش سفیر مرگ بوده و توانی برای مواجهه با زن جدید ندارد. او هم ابزار دست نابودی بوده و حالا که دیگر از آن فاصله گرفته، هیچ امکانی، حتی در حد یک ارتباط ساده جنسی هم برای روبه‌رو شدن با زن جدید ندارد. او و آغوش زن، هیچ سنخیتی با هم ندارند.

هیچ کاری جز کشتن از دست او بر نمی آید. کتاب «ناسور» با ناکامی داستان «شش انگشتی» پایان می پذیرد تا اعلام شکستی باشد برای پیوند جنگ و زن در افعانستان، هم نشینی وجه مردانه و زنانه افغانستان؛ لااقل اعلام شکستی برای تجربه هایی که تا به حال انجام شده است. «شش انگشتی» با کور شدن روزنه حفظ زندگی در افغانستان بسته می شود تا این زخم ناسور، همچنان خون‌ریز و چرک‌آلود بماند.   

*محمدقائم خانی



منبع خبر

آیا مرهمی برای این ناسور هست؟ بیشتر بخوانید »

فراخوان برگزاری مسابقه داستان کوتاه ۵۰ کلمه‌ای

فراخوان برگزاری مسابقه داستان کوتاه ۵۰ کلمه‌ای



نمایه نویسنده - نویسندگی

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، مسابقه مجازی خاطره و داستان کوتاه ۵۰ کلمه‌ای به همت موسسه فرهنگی هنری پیام آزادگان برگزار می‌شود.

علاقه‌مندان به شرکت در این مسابقه می‌توانند آثار خود را در موضوع ایثار و شهادت، اسارت، خاطرات آزادگان، همسران و فرزندان آزادگان، امید و انتظار تا پنجم دی ماه سال ۱۳۹۹ از طریق شماره زیر ۰۹۰۵۶۲۹۲۸۷۴ به واتساپ یا تلگرام ارسال کنند.

شرکت کنندگان می‌بایست به نکات زیر توجه کنند:

۱. هر اثر باید مجزا و در قالب word در ۵۰ کلمه و با اندازه قلم ۱۴ و فونت B nazanin تایپ و یا به صورت ضبط صدا ارسال شود.
۲. به همراهاثر باید نام و نام خانوادگی و شماره تماس ارسال شود.
۳. افرادی که چند اثر دارند باید هر اثر را در یک فایل جدا ارسال کنند.

در پایان این مسابقه به برگزیدگان لوح تقدیر از موسسه پیام آزادگان، تخفیف ۵۰ درصد خرید از انتشارات پیام آزادگان داده می‎شود و داستان‌های برگزیده در سایت و شبکه‌های اجتماعی موسسه منتشر خواهد شد.



منبع خبر

فراخوان برگزاری مسابقه داستان کوتاه ۵۰ کلمه‌ای بیشتر بخوانید »