داعش سوریه

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، عباس گلرو عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی صبح امروز (دوشنبه) در اختتامیه همایش ملی ابعاد نظری و عملی مقاومت که به منظور گرامیداشت یاد و خاطره سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در دانشگاه امام صادق (ع) برگزار شد، اظهار داشت: پروژه‌ای که آمریکایی‌ها حدود هشت سال پیش در سوریه با استفاده از گروه‌های تکفیری راه انداختند، تئوری «هرج و مرج بزرگ در خاورمیانه» نام داشت و متاسفانه برخی از کشور‌های منطقه با این استراتژیک آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها همراه شدند تا سوریه را به بی‌ثباتی کامل برسانند.

وی با بیان اینکه استکبار جهانی با استفاده از معارضان داخلی سوریه به دنبال تضعیف دولت بشار اسد بود، ادامه داد: روز‌های سختی بر محور مقاومت گذشت تا جایی که تروریست‌ها به دنبال تسلط بر دمشق بودند و صدای چکمه‌های تروریست‌ها در کاخ ریاست جمهوری دمشق نیز شنیده می‌شد و نکته مهم هم این بود که دولت سوریه نمی‌توانست در مقابل این حجم از فشار مقابله کند. یکی دیگر از اهداف آمریکایی‌ها تضعیف ارتش‌های عرب و محور مقاومت بود که این اقدام از کشور سوریه آغاز شد.

گلرو افزود: در این زمان بود که مردی وارد دمشق شد و موجی از امید را بین مردم و مسئولان دولت بشار اسد ایجاد کرد. مذاکره بر سر این بود که دولت بشار اسد باید ماندگار باشد، لذا حاج قاسم سلیمانی به فکر مشارکت دادن مردم برای مقابله با داعش بود.

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی گفت: هدف اصلی سردار سلیمانی شکل گیری نیرو‌های مردمی در کنار ارتش سوریه بود، به طوری که همگان این کار حاج قاسم را شاهکار ایشان برمی‌شمردند چراکه نیرو‌های مردمی توانستند به سرعت میدان را به دست بگیرند و با شکست داعش محور مقاومت را تثبیت کنند. در آن دوران ۷۰ کشور دنیا به دنبال سرنگونی دولت بشار اسد بودند، اما در نهایت به ۱۱ کشور تقلیل پیدا کردند. محور مقاومت در حلب و دمشق در یک همکاری توانستند برای اولین بار در تاریخ در یک جبهه مشترک مقابل استکبار ایستادگی کنند.

گلرو تصریح کرد: درحال حاضر نیز حضور ایران در منطقه بسیار مهم است. حضور سردار سلیمانی در لبنان با هدف دفاع از مظلوم و مقابله با تروریست جهانی بود و نیرو‌های حاج قاسم که اکثرا نیرو‌های مردمی تلقی می‌شدند، توانستند ماشین جنگی دشمن را متوقف کنند. سردار سلیمانی عمق استراتژیک ایران را تا شرق مدیترانه گسترش داد و امنیت را برقرار کرد. در جبهه حق تمام آزادی‌خواهان حضور داشتند و در سوریه در منطقه «نبل» و «الزهرا» شاهد حضور حاج قاسم بودیم که منطقه‌ای شیعه‌نشین است، اما برای وی فرقی نمی‌کرد که افراد مورد محاصره شیعه باشند یا نه. چراکه در برخی از مناطقی که مسیحی‌نشین بودند نیز حاج قاسم حضوری گسترده داشت.

وی اذعان کرد: آمریکایی‌ها که خود داعش را تولید کرده بودند، در نهایت به دنبال این بودند که پایان خلافت داعش را به نام خودشان ثبت کنند؛ اما همگان شاهد بودیم که پایان داعش با درایت حاج قاسم صورت گرفت. نکته مهم دیگر این است که درحال حاضر سازمان ملل با به کارگیری گروه‌های اروپایی به دنبال پاک کردن و از بین بردن جنایات داعش است، لذا همه باید تلاش کنیم تا جنایات داعش در تاریخ بماند تا به آیندگان منتقل شود.

این نماینده مجلس شورای اسلامی اظهار داشت: ما امروز میراث دار تلاش‌های سردار سلیمانی هستیم و باید هوشیار باشیم تا تاریخ را آن طور که رقم خورد برای آیندگان بیان کنیم. حاج قاسم یک دیپلمات تراز اول بود که شرایط زمانی و مکانی را درک می‌کرد. مذاکره کننده قهار بود و دلیل این حرف هم عملکرد و نتایج تلاش‌های وی در منطقه بود. سردار سلیمانی حتی مذاکرات مفیدی را با ولادیمیر پوتین داشت که ورق به نفع جبهه مقاومت برگشت. از طرفی حاج قاسم در عرصه سیاست هم بی‌نظیر بود.

وی خاطرنشان کرد: محور مقاومت باید به تلاش خود برای تثبیتش در منطقه ادامه دهد و نیرو‌های مردمی در منطقه بازوان قدرتمند برای ایران اسلامی هستند و باید از این سرمایه عظیم حراست کنیم چراکه تشکیل این نیروها، ژنرال‌های آمریکایی را نیز به حیرت وا داشته است. همچنین ما در مجلس شورای اسلامی درصددیم تا طرح‌هایی را برای انتقام از قاتلان سردار سلیمانی به تصویب برسانیم.

انتهای پیام/ 117

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، زینب سلیمانی» فرزند سردار سپهبد شهید «قاسم سلیمانی» در گفت‌‌وگو با شبکه خبری «راشاتودی» ضمن تشریح نحوه اطلاع یافتنش از شهادت شهید قاسم سلیمانی به تبیین نگاه و مواضع خود نسبت به دولت جدید آمریکا و چگونگی شهادت پدرش پرداخت و با تاکید بر اینکه وظیفه‌شناسی شهید قاسم سلیمانی در برابر ایران و منطقه را عامل عصبانیت آمریکا از آن شهید دانست، اظهار داشت: «ترامپ» دستور کشتن پدر من را صادر کرد و «بایدن» هم از آن حمایت کرد، پس بین «ترامپ» و «بایدن» تفاوتی وجود ندارد. «بایدن» هم با «باراک اوباما» رئیس جمهور سابق آمریکا در تشکیل گروه تروریستی داعش هم‌عقیده بود. تفاوت بین «ترامپ» و «بایدن» چیست؟ چه‌چیزی تغییر خواهد کرد؟ آن‌ها افکارشان یکی است و تفاوتی باهم ندارند. برای ما هیچ‌کدام فرقی ندارند. ما با سیاست‌های دولت آمریکا مشکل داریم و این تغییر نخواهد کرد. «ترامپ» و «بایدن» شبیه هم با افکار و رویکرد مشابه هم هستند و هیچ‌‌کدام بهتر از دیگری نیست. (بیشتر بخوانید)

در ادامه فیلم بخشی از سخنان «زینب سلیمانی» آمده است.

انتهای پیام/ 112

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، زینب سلیمانی» فرزند سردار سپهبد شهید «قاسم سلیمانی» در گفت‌‌وگو با شبکه خبری «راشاتودی» ضمن تشریح نحوه اطلاع یافتنش از شهادت شهید قاسم سلیمانی به تبیین نگاه و مواضع خود نسبت به دولت جدید آمریکا و چگونگی شهادت پدرش پرداخت و با تاکید بر اینکه وظیفه‌شناسی شهید قاسم سلیمانی در برابر ایران و منطقه را عامل عصبانیت آمریکا از آن شهید دانست، اظهار داشت: «ترامپ» دستور کشتن پدر من را صادر کرد و «بایدن» هم از آن حمایت کرد، پس بین «ترامپ» و «بایدن» تفاوتی وجود ندارد. «بایدن» هم با «باراک اوباما» رئیس جمهور سابق آمریکا در تشکیل گروه تروریستی داعش هم‌عقیده بود. تفاوت بین «ترامپ» و «بایدن» چیست؟ چه‌چیزی تغییر خواهد کرد؟ آن‌ها افکارشان یکی است و تفاوتی باهم ندارند. برای ما هیچ‌کدام فرقی ندارند. ما با سیاست‌های دولت آمریکا مشکل داریم و این تغییر نخواهد کرد. «ترامپ» و «بایدن» شبیه هم با افکار و رویکرد مشابه هم هستند و هیچ‌‌کدام بهتر از دیگری نیست. (بیشتر بخوانید)

در ادامه فیلم بخشی از سخنان «زینب سلیمانی» آمده است.

انتهای پیام/ 112

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، محمد‌طه امیری، فعال رسانه‌ای و عکاس جبهه مقاومت، با انتشار عکسی از محافظان حاج قاسم سلیمانی برای اولین‌بار در صفحه شخصی خود نوشت: «در بوکمال کار گره خورده بود، همه‌چیز به همدیگر قفل شده بود. مشکلاتی در پشتیبانی، کمی کلافگی نیرو‌هایی که نمی‌توانستند راه ورود به شهر را پیدا کنند و ترس اینکه نکند با کار حساب نشده‌ای همه‌چیز بهم بریزد.

چند متر عقب‌تر از خط، اما هلیکوپتری برخلاف اصرار که «پرواز در این منطقه اصلا به صلاحش نیست» از زمین کنده می‌شود و به پرواز درمی‌آید.

کمی جلوتر از خط و نزدیکی شهر در میان دود و خاک به هوا بلند شده، آرام به زمین می‌نشیند. کمک خلبان بیرون می‌پرد، در هلیکوپتر را باز می‌کند و بعد از آن حاجی پیاده می‌شود و روی خاک ناامن بوکمال که هنوز نیرو‌های اصلی به آن نرسیده‌اند قدم می‌گذارد.

چند لحظه بعد سه نفر دیگر هم از پرواز پیاده می‌شوند. لباس رزم به تن دارند با اسلحه‌ای در دست. تیم حفاظت حاجی هستند.

حاجی بیسیم می‌زند که ما نزدیکی ورودی بوکمال هستیم، بگویید نیرو‌ها بیایند.

این گوشه‌ای از روایت سخت محافظت از شخصی است که همیشه جلوتر از محافظانش حرکت می‌کند.

برای توصیف عکس باید بگویم از سمت راست، شهید «هادی طارمی» ایستاده وسط شهید «رضا خرمی» و در گوشه سمت چپ هم شهید شهروز مظفری‌نیا.»

اما ای‌ کاش اینجا این امکان را داشتم که عکس را از ۳۰ متر عقب‌تر برایتان توصیف کنم.

حاجی و چند نفر دیگر در حال بازدید از میدان جنگی در عراق هستند.

قانون ۳۰ متر را خود حاجی وضع کرده بود، اینکه هر جایی که من هستم شما باید حداقل ۳۰ متر عقب‌تر باشید. در تعریف عرفی محافظ آمده، که او باید نفس به نفس با شخصیت برود. اما هادی و شهروز و رضا موتوری هیچ چیزشان مثل محافظ‌های عرفی نبود. همیشه باید همه چیز را از ۳۰ متر عقب‌تر هدایت می‌کردند.

یک‌بار حاجی گفته بود، من اصلا دیگر تیم حفاظت نمی‌خواهم! هادی و رضا و شهروز مثل دیوانه‌ها آتش کردند، رفتند دَم خانه حاجی. داخل خانه حاجی سینی چای را که گذاشت، شیرینی کلمپه کرمان را که تعارف کرد، هادی با بغض گفته بود: حاجی دیگه ما رو دوست نداری؟ خودت گفتی هرکی رو از تیم حفاظت بذارم کنار یعنی دوستش ندارم! حاجی هم گفته بود که نه همه شما را دوست دارم منتها بار بودن شما کنار من سنگین است، نمی‌خواهم برای وظیفه سازمانی ور دل من بمانید. آن شب بچه‌ها بار دیگر مجوز حضورشان را این‌بار با اشک از حاجی گرفته بودند. رابطه‌شان با حاجی یک‌جور دیگری شده بود. انگار که حاجی محافظ آن‌ها بود. انگار قرار بود حاجی خیلی چیز‌ها را برایشان تضمین کند.

شهر بوکمال سال ۹۶ آزاد شد، اما شهید رضا خرمی سال ۹۵ به شهادت رسید.

آدمیزاد وقتی راه درست را پیدا می‌کند، رهایش نمی‌کند. آدمیزاد عاشق پایان درست است و انگار هر سه آن‌ها خوب فهمیده بودند که به یمن حاجی قرار است تمام این راه صحیح و سالم بروند.

وقتی خبر رضا را که در حلب شهید شده بود به حاجی دادند، حاجی خدا را شکر کرده بود که «الحمدلله در میدان شهید شد، پیش من از دنیا می‌رفت نمی‌توانستم جواب خونش را بدهم.»

تمام تعاریف عرفی محافظ را بار دیگر مرور می‌کنم. یادم می‌آید یک‌بار یکی از مسئولین سابق بعد از اتمام کارش گفته بود همه پول محافظان را خودم می‌دهم فقط بگذارید بمانند، من بدون این‌ها نمی‌توانم زندگی کنم!

هادی و شهروز هیچ‌گاه قرار فاصله ۳۰ متر را نشکستند البته به جز یک‌بار، فرودگاه بغداد و آن شب کذایی وقتی که دیگر حاجی اجازه داده بود در نزدیک‌ترین حالت پیش او بمانند. حالتی که حتی دیگر نتوان گوشت و پوست و استخوانشان را هم از یکدیگر جدا کرد. حاجی انگار با خبر از عاقبت بچه‌های تیم حفاظت بود. حفاظتی که تا شهادت شخصیت ادامه پیدا کرد. هادی، رضا و شهروز خوب می‌دانستند که در این قصه این حاجی است که محافظ است نه آنها…»

انتهای پیام/ 112