داعش

وداع با پیکر مطهر شهدای خان‌طومان در ساری


وداع با شهدای خان‌طومان در ساریبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، مراسم وداع با شهدای مدافع حرم تازه تفحص شده در منطقه خون‌طومان با حضور مسئولین استانی، خانواده شهدا و مردم در ساری برگزار شد.

در این مراسم دختر شهید محمود رادمهر دلنوشته‌ای را در رسای پدر شهیدش قرائت کرد و نماینده ولی فقیه در مازندران به ایراد سخنرانی پرداخت.

بر اساس این گزارش، این‌ شهدای تازه تفحص شده، بامداد دیروز  (۲۱ مهر ۹۹ ) در بارگاه منور رضوی طواف داده شدند و با استقبال حجت‌الاسلام احمد مروی، تولیت آستان‌قدس‌رضوی، به رواق بزرگ امام خمینی (ره) منتقل، سپس با رعایت پروتکل‌های بهداشتی، بدون اجتماع مردمی و تنها با حضور جمعی از خانواده‌های معزز شهدا و خادمان بارگاه رضوی، به امامت آیت‌الله سید احمد علم‌الهدی، نماینده ولی فقیه در استان، بر پیکر‌های مطهرشان نماز اقامه شد.

پس از اقامه نماز هم وداع عاشقانه آن‌ها با حضور خانواده‌های چشم به راهشان در این‌سال‌ها به خلوتی عاشقانه مبدل شد.

شهیدان گران‌قدر مدافع حرم رضا حاجی‌زاده (۱۶ اردیبهشت)، علی عابدینی (۱۷ اردیبهشت)، محمد بلباسی (۱۷ اردیبهشت)، حسن رجایی‌فر (۱۷ اردیبهشت)، زکریا شیری (۴ آذر)، مجید سلمانیان (۱۷ اردیبهشت) و مهدی نظری (۲۰ خرداد) از شهدای لشکر عملیاتی ۲۵ کربلا هستند که در سال ۹۵ در منطقه خان‌طومان سوریه به شهادت رسیدند و پیکر‌های پاکشان در معرکه نبرد جاماند.

پیکر این‌شهدا پس از تطبیق نمونه DNA شناسایی شد و این‌ مدافعان حرم حضرت زینب (س) از استان‌های مازندران، البرز، قزوین و خوزستان پس از چهار سال به وطن بازگشتند.

انتهای پیام/ ۲۴۱



منبع خبر

وداع با پیکر مطهر شهدای خان‌طومان در ساری بیشتر بخوانید »

دستگیری یکی از معاونان سرکرده القاعده در عراق

دستگیری یکی از معاونان سرکرده القاعده در عراق



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، نیروهای اطلاعاتی و امنیتی عراق، امروز، سه‌شنبه (۱۳ اکتبر) موفق شدند یکی از معاونان «ابومصعب الزرقاوی» سرکرده سابق گروه تروریستی القاعده را در بغداد شناسایی و دستگیر کنند.

بیشتر بخوانید:

خنثی‌سازی ۴۱ عملیات انتحاری داعش و القاعده در یمن

به نوشته پایگاه خبری «بغداد الیوم»،نیروهای اطلاعاتی پلیس فدرال عراق موفق شدند طی یک عملیات ویژه، معاون ابومصعب الزرقاوی را در محله «الرفاق» پایتخت دستگیر کنند.

بنا بر این گزارش، عملیات مذکور پس از تشکیل یک تیم ویژه و گذاشتن کمین برای این فرد که از استان دیالی تحت پیگرد و تعقیب بود، انجام شد و وی در بغداد دستگیر شد. این فرد بر اساس ماده ۴ مبارزه با تروریسم به دلیل همکاری با گروه‌های تروریستی داعش تحت تعقیب بود و در بخش «جوخه‌های ترور» در «هبهب» واقع در استان دیالی فعالیت داشت.

ببینید:

فیلم/ مقایسه رضا پهلوی با القاعده!

این فرد در بازجویی‌های اولیه خود به همکاری با گروه‌های تروریست و جنایتکار و مشارکت در چندین حمله تروریستی داعش و القاعده در هبهب پیش از عملیات آزادسازی استان دیالی اعتراف کرده است. تمامی اعترافات او ثبت و به طرف‌های مسئول تحویل شده است.

«عبدالخالق العزاوی» عضو کمیسیون امنیت و دفاع پارلمان عراق، در گفت‌وگو با «المعلومه» گفت که گروه تروریستی داعش طی عملیات‌های ویژه طی سه هفته گذشته، چهار تن از مهمترین سرکرده‌های خود را از دست داده است.

وی افزود: سرویس مبارزه با تروریسم و سرویس‌های اطلاعاتی و سایر تشکیلات امنیتی عراق طی سه هفته گذشته عملیات‌های ویژه ای در چهار استان عراق از جمله دیالی انجام دادند که به کشته شدن  شماری از تروریست‌ها از جمله چهار سرکرده مهم داعش منجر شد.

منبع: فارس



منبع خبر

دستگیری یکی از معاونان سرکرده القاعده در عراق بیشتر بخوانید »

♡ حضرت صاحب الزمان خدا به شما صبر دهد. زیرا که ایشان منتظر ماست نه اینکه ما منت…



? حضرت صاحب الزمان خدا به شما صبر دهد.
زیرا که ایشان منتظر ماست نه اینکه ما منتظر ایشان باشیم.
? زمانی میتوان گفت منتظریم که خود را [برای تعجیل در ظهور ایشان] اصلاح کنیم.
.
? برشی از وصیتنامه شهید مشلب
.



منبع

♡ حضرت صاحب الزمان خدا به شما صبر دهد. زیرا که ایشان منتظر ماست نه اینکه ما منت… بیشتر بخوانید »

شهدای خان‌طومان به زیارت امام رضا علیه‌السلام رفتند+ تصاویر


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، پس از تطبیق نمونه DNA در مرکز ژنتیک سپاه، هویت پیکر هفت تن از شهدای مدافع حرم استان‌های مازندران، البرز، قزوین و خوزستان شناسایی و تایید شد و پیکر‌های مطهر شهدا به میهن اسلامی بازگشت.

پیکر مطهر این شهدای والامقام امروز توسط خادمان آستان قدس رضوی، در حرم مطهر امام علی بن موسی الرضا (ع) زیارت و طواف داده شد و با توجه به شیوع گسترده ویروس کرونا، این مراسم در مشهد مقدس بدون حضور مردم قدرشناس و شهید‌پرور برگزار شد.

شهیدان والامقام رضا حاجی‌زاده، علی عابدینی، محمد بلباسی و حسن رجایی فر از استان مازندران، شهید زکریا شیری از استان قزوین، شهید مجید سلمانیان از استان البرز و شهید مهدی نظری از استان خوزستان از شهدای تفحص شده منطقه خان‌طومان هستند.

شهدای خان‌طومان به زیارت امام رضا(ع) رفتند+ تصاویر

شهدای خان‌طومان به زیارت امام رضا(ع) رفتند+ تصاویر

شهدای خان‌طومان به زیارت امام رضا(ع) رفتند+ تصاویر

شهدای خان‌طومان به زیارت امام رضا(ع) رفتند+ تصاویر

شهدای خان‌طومان به زیارت امام رضا(ع) رفتند+ تصاویر

شهدای خان‌طومان به زیارت امام رضا(ع) رفتند+ تصاویر

شهدای خان‌طومان به زیارت امام رضا(ع) رفتند+ تصاویر

انتهای پیام/ ۱۱۷



منبع خبر

شهدای خان‌طومان به زیارت امام رضا علیه‌السلام رفتند+ تصاویر بیشتر بخوانید »

محمد بلباسی:‌ به فرزند چهارم بگو دلتنگ بابا نباشد!

محمد بلباسی:‌ به فرزند چهارم بگو دلتنگ بابا نباشد!



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، امیر اسماعیلی،‌ نویسنده،‌روزنامه‌نگار و فعال رسانه‌ای است. از او اخیرا کتابی منتشر شد با نام «کوچه باران» که روایت‌هایی درباره برخی شهدای دفاع مقدس و دفاع از حرم است. اولین روایت این کتاب درباره شهید مدافع حرم،‌ محمد بلباسی است.

این نویسنده پس از اعلام خبر بازگشت پیکر شهید بلباسی و تعدادی از همرزمانش در فضای مجازی نوشت:

حالا دیگر زینب جایی دارد برای سبک شدن و درددل کردن با پدرش. پدری که ندید او را. پدری که رشید بود و یل. پدری که پهلوان دیارش بود.

محمدآقا خوش آمدی‌!

`پی نوشت‌: ببخشید که ما سرمون شلوغ است و اخبار جدایی آناشید از پسر سفیر و دلار و معیشت و کرونا و دارو و کف‌زدن‌های بلند موقع تلقین شجریان و … وقت فکر کردن به آمدن شما برایمان نذاشته…

امیر اسماعیلی همچنین در روایتش در کتاب کوچه باران نوشته بود:

جمعه تا ظهر خانه مادرشوهرم بودیم. بعدازظهر که آمدم خانه‌خودمان، برادر محمد زنگ زد و گفت:«زن‌داداش! ما می‌خواهیم بچه‎‌ها را ببریم پارک، شما هم می‌آیید؟»

می‌خواستند مرا ببرند بیرون که نفهمم. قبول نکردم. اما آمدند و بچه‌ها را بردند پارک. همان روز شهادت محمد، ساعت خانه خوابید، تسبیح در دستم پاره شد، آبگرمکن خاموش شد. ولی اصلاً نمی‌خواستم فکر بد کنم، می‎گفتم اینها همه اتفاقی است. دلم ریش می‎شد ولی خودم را گول می‌زدم. ساعت ۸شب عمویم زنگ زد که عموجان می‌خواهیم با پدرت بیاییم خانه‎تان، هستید؟ گفتم: «قدمتان سرچشم». همسایه‎مان اینترنت و تلفن خانه را قطع کرده بود.

هرچند دقیقه یک‌بار آشناها و دوستان زنگ می‎زدند به موبایلم و احوالپرسی می‎کردند. بعد از عمو یکی از دوستانم از تهران زنگ زد و گفت: «نگران نباشی‌ها آن خبری که داده‌اند تکذیب شده». اصلا به روی خودم نیاوردم که بی‎خبر هستم. گفتم: «آهان، باشه دست شما درد نکنه». بعد رفتم گوشی محمد را آوردم و از طریق سیم‌کارت، اینترنت گوشی را فعال کردم، همان لحظه در گروهی، پسرعموی محمد پیام داد که«محمد شهادتت مبارک». بعد هم عکسی را پست کرد.

عکس تار و محو بود. تصویر آدمی با لباس نظامی که روی زمین افتاده بود. تمام بدنم می‎لرزید. جلوی دهانم را گرفتم تا جیغ نزنم و بچه‎ها از خواب نپرند. عکس داشت واضح می‎شد و شیشه عمرم نازک‎تر! عکس محمد بود. محمد من! به سرش تیر خورده بود. یا امام حسین. عکس که واضح شد. چشمم تار شد؛ «محمد! محمدم! آقای خانه! بابای بچه‎ها…! جواب مهدی را چه بدهم که امروز حسابی بهانه‌ات را گرفت.» دستم را به چهارچوب در گرفتم. دست دیگرم هنوز جلوی دهانم بود. بچه‎هایم؛ فاطمه، حسن و مهدی خواب بودند.

محمد رفته بود. قبل از اینکه زینبش را ببیند؛ زینبی که ۶‌ماه دیگر تازه به دنیا می‌آمد. خودم را به آشپزخانه رساندم. شیر آب را باز کردم. فقط می‎گفتم محمد! دستم را زیر آب گرفتم. آب در دستم جمع شد؛ « محمد زنگ بزن!» نیت وضو کردم و آب را به‌صورتم پاشیدم؛« محمد! یه خبری از خودت بده.» آب را روی دست راستم ریختم؛«محمد! یعنی زینبت رو نمی‌خوای ببینی؟» آب را روی دست چپم ریختم. تصویر واضح محمد تیرخورده آمد جلوی چشم‌هایم. همان‎طور که از پشت سرش خون می‎رفت، بلند شد، ایستاد و خندید. مسح کشیدم. جانماز را پهن کردم؛« دو رکعت نماز شکر می‎خوانم برای رضای خدا و شهادت محمدم! قربة الی‌الله. ‌الله‌اکبر…»

آن شب کسانی که آمدند خانه‎مان خیلی گریه کردند. اما من، مادرشوهرم و خواهرهای محمد آرام بودیم. تا صبح مهمان‎ها می‎آمدند و می‌رفتند. بچه‌ها بیدار شدند، فاطمه شروع کرد به گریه کردن، حسن به روی خودش نمی‌آورد، مهدی فهمیده بود ولی لج کرده بود و چیزی نمی‌گفت. در آن شلوغی فرصت نکردم خودم به بچه‌ها بگویم. خودشان متوجه شدند چون دیگر مهدی نمی‎گفت بابا کجاست؟ چرا نمی‌آید؟ ‌یاد زینب افتادم. محمد وقتی متوجه شد فرزند چهارم را خدا به ما عنایت کرده ‌گفت: «حس می‌کنم دختر است و اسمش را با خودش آورده، اسمش را زینب بگذاریم». حالا زینب چند روز است که به دنیا آمده است.

برعکس تولد ۳فرزند دیگرم که همه با سر و صدا تبریک می‎گفتند، بعد از دیدن زینب همه گوشه چشم‌شان‌تر می‎شود. بغلش می‌کنم و آرام وصیت‎نامه محمد را که دیگر حفظ شده‎ام در گوش‌اش زمزمه می‌کنم:«از طرف من روی فرزندانم را ببوس و به فرزند چهارم بگو این سختی‌ها، آسایشی به همراه خواهد داشت و دلتنگ بابا نباشد». زینب آرام می‎خوابد و من به عکس محمد روی دیوار نگاه می‌کنم.



منبع خبر

محمد بلباسی:‌ به فرزند چهارم بگو دلتنگ بابا نباشد! بیشتر بخوانید »