داعش

وقتی تکفیری‌ها مدافع مرزهای اسراییل بودند

وقتی تکفیری‌ها مدافع مرزهای اسراییل بودند



وقتی تکفیری‌ها مدافع مرزهای اسراییل بودند

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سردار شهید حاج قاسم سلیمانی امروز اول فروردین ۶۴ ساله شد. اینکه سردار که بود و چه کرد این روزها دیگر برای کسی پنهان نیست و تو گویی که ضرورتاً باید افراد اثرگذار جسماً از دنیا رحلت کنند تا دیگران متوجه طریق حضور و سلوک آنها بشوند.

حضور سردار و نیروهایش در منطقه بویژه در نبرد سوریه، هم به نفع جهان اسلام بود و هم به نفع مردم و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران. پس از آنکه جریان مقاومت اسلامی با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در منطقه شکل گرفت، حکومت سوریه به رهبری حافظ اسد که از سال‌های قبل مدافع مهم ملت فلسطین و لبنان بود، به عنوان همپیمان ایران، بدل به یکی از بازوهای اصلی جریان مقاومت شد.

پشتیبانی حکومت سوریه از جریان مقاومت فلسطین کارنامه درخشانی را برای حافظ اسد و ملت سوریه رقم زد و البته از دید استعمار این مهم‌ترین گناه حکومت و ملت سوریه بود. استعمار به خوبی می‌دانست که مقدمه نابودی جریان مقاومت و ضربه زدن به ایران، ساقط کردن حکومت سوریه است.

تحلیل‌های غربی‌ها نشان داده بود که ساقط کردن حکومت سوریه رویایی دست یافتنی است. تنوع اقوام سوری و اختلاف احتمالی میان آنها، خشونت عجیبی که نیروهای سلفی تکفیری داشتند و هراسی که با خشونت خود در دل مردم مظلوم می‌انداختند، مسلح کردن این نیروها و حمایت نیروهای ارتجاعی منطقه از آنها، همه و همه موفقیت این براندازی را روی کاغذ تضمین کرد، اما آنها یک نکته را فراموش کرده بودند و آن تقویت جریان مقاومت به دست توانایی سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی بود.

پس از آغاز درگیری‌ها در سوریه به درخواست حکومت این کشور مستشاران نظامی ایران در این کشور حضور یافتند. مطالعات آنها نشان داد که ارتش سوریه به تنهایی توانایی مقابله با تروریست‌های تکفیری را ندارد پس از آغاز درگیری‌ها در سوریه به درخواست حکومت این کشور مستشاران نظامی ایران در این کشور حضور یافتند. مطالعات آنها نشان داد که ارتش سوریه به تنهایی توانایی مقابله با تروریست‌های تکفیری را ندارد. بسیاری از نیروهای نظامی سوریه اقوامی میان قبیله‌های فریب خورده که دست همکاری به تروریست‌های تکفیری داده بودند، حضور داشتند و از این جهت در مبارزه تزلزل نشان می‌دادند. همچنین آموزش عقیدتی نیروهای سوری نیز مشکل داشت و حجم عمده آنها حاضر به بذل جان برای خاک و کشورشان نبودند. این نکته در مکتوبات و خاطرات بجای مانده از مبارزه جریان مقاومت در جبهه سوریه عیان است.

همین مسائل ضرورت حضور یک نیروی نظامی دیگر در سوریه را بیش از پیش عیان می‌کرد. نیرویی که بجز آموزش‌های نظامی از نظر عقیدتی نیز آبدیده باشد. نیرویی که با گوشت و پوست خود درک کرده باشد که حضور استعمار در منطقه چه مصیبتی برای مسلمانان است. تشکیل و سازماندهی تیپ فاطمیون و بعدها لشکر فاطمیون بر اساس همین ضرورت بود. یکی دیگر از ضرورت‌های سازماندهی این تیپ نیز مقابله با تبلیغات تروریست‌های تکفیری بود. این تروریست‌ها از مسلمانان کشورهای مختلف بودند و در تبلیغات خود آزادسازی امت مسلمان را جار می‌زدند.

تیپ فاطمیون توسط مبارز کهنه‌کار افغانستانی شهید علیرضا توسلی، شکل گرفت. نیروهای این تیپ معمولاً از میان افغانستانی‌ها انتخاب می‌شدند و آموزش آنها نیز توسط مستشاران نظامی ایرانی صورت می‌گرفت. این تیپ که بعدها به لشکر و نیروی مستقلی تبدیل شد توانست رشادت‌های بسیاری انجام دهد و حضوری حماسی در «جبهه شام» داشته باشند. تعداد شهدای این نیرو در سوریه هم بسیار قابل توجه است. آنها هم مانند ایرانیان شهدای نخبه زیادی در جبهه سوریه داشتند.

اکنون روایت‌های مهمی از حضور این نیروها در سوریه در دست است. یکی از آنها که توانست روایت خود را به مخاطبان ایرانی برساند، مصطفی نجیب است. کتاب او با عنوان «ابوباران» با تاریخ‌نگاری زهرا سادات ثابتی توسط انتشارات خط مقدم در سال ۹۹ منتشر شد و به فاصله کوتاهی با استقبال مخاطبان چاپ‌های متعدد را تجربه کرد.

ابوباران بارها در روایت خود اشاره کرده که سربازان سوری و نیروهای ارتش سوریه حاضر به جانفشانی در راه وطن خود نبودند و این مهم توسط نیروهای مقاومت صورت می‌گرفت. تیپ فاطمیون خط شکن همه نبردها بود و به همین دلیل نیز تروریست‌های تکفیری کینه عجیبی از آنها به دل گرفته بودند مصطفی نجیب با گوشت و پوست خود، مصیبت‌ها و معضلات حضور نیروهای استعمار در منطقه را درک کرده بود. به همین دلیل نیز با آگاهی از تشکیل تیپ فاطمیون فوراً به این نیروها پیوست و قدم در راه جهاد گذاشت. روایت او از نبرد شام تکان دهنده است. این روایت که بدون واسطه از دل نبرد به دست مخاطبان رسیده ناگفتنی‌های بسیاری را عیان می‌کند و حضور حماسی تیپ فاطمیون برای دفاع از کیان اسلام را شرح می‌دهد.

ترسی که نیروهای ارتش سوریه از تروریست‌های تکفیری داشتند

حضور نیروهای مقاومت و فاطمیون در سوریه بسیار به نفع خود سوری‌ها بود. ابوباران بارها در روایت خود اشاره کرده که سربازان سوری و نیروهای ارتش سوریه حاضر به جانفشانی در راه وطن خود نبودند و این مهم توسط نیروهای مقاومت صورت می‌گرفت. تیپ فاطمیون خط شکن همه نبردها بود و به همین دلیل نیز تروریست‌های تکفیری کینه عجیبی از آنها به دل گرفته بودند. ابوباران در کتاب روایت کرده که چگونه این تروریست‌ها کینه خود را روی پیکرهای شهدای تیپ فاطمیون خالی می‌کردند.

روایت‌های بدون واسطه ابوباران از نیروهای ارتش سوریه نیز حیرت آور است. به عنوان مثال ابوباران در ماجرای عملیات تل العماره روایت کرده که که راننده‌های تانک‌های سوری جرات حضور در میدان را نداشتند و اگر با تانک‌های خود وارد میدان می‌شدند، دشمن را هراس برمی‌داشت و عقب نشینی می‌کرد. او همچنین روایت کرده که پس از پیروزی در برخی نبردها به نیروهای ارتش سوریه مشروب می‌دادند تا آنها بتوانند جشن پیروزی بگیرند.

وقتی تکفیری‌ها مدافع مرزهای اسراییل بودند

جولان حاج قاسم در مرز اسراییل

سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، فرمانده‌ای نبود که صرفاً از اتاق خود عملیات‌ها را رهبری کند. او مدام در خط مقدم جبهه نبرد علیه معاندان جهان اسلام حضور داشت و از این بابت کشورهای منطقه مدیون او هستند. در نبردهای شام مرز اسراییل زیرپای او بود و اگر نبودند دشمنان تکفیری و داعش، چه بسا که تمام فکر و توان حاج قاسم متوجه شر مطلق و رهایی جهان اسلام از او می‌شد. ابوباران در کتاب خود روایت‌های مهمی را از حضور حاج قاسم در مرز اسراییل و همچنین خط مقدم نبرد علیه تروریست‌های تکفیری داده است. روایت زیر را به نقل از صفحات ۱۲۹ و ۱۳۰ کتاب «ابوباران: خاطرات مدافع حرم، مصطفی نجیب از حضور فاطمیون در نبرد سوریه» بخوانید:

«استان درعا هم مرز با اسراییل است و پادگان و پایگاه‌های نظامی زیادی دارد. برای همین، موقعیت‌های جغرافیایی مصنوعی هم ساخته‌اند. کوه‌ها و تل‌هایی که در دل آنها تونل و راه‌های مخفی درست کرده‌اند.

در نبردهای شام مرز اسراییل زیرپای او بود و اگر نبودند دشمنان تکفیری و داعش، چه بسا که تمام فکر و توان حاج قاسم متوجه شر مطلق و رهایی جهان اسلام از او می‌شد همان‌زمان شبی من و ابوحامد و دانیال از این تونل‌ها و ایست و بازرسی‌هایش رد شدیم. من نمی‌دانستم قرار است کجا برویم؛ اما ابوحامد کارتی را که همراه داشت به ماموران لبنانی نشان داد و آنها به ما اجازه عبور دادند. تا اینکه به منطقه تاریکی رسیدیم و ماشین را نگه داشتم. به محض پیاده شدن یک نفر جلو آمد و به من دست داد و گفت: چطوری جوان؟ در تاریکی شب نتوانستم چهره‌اش را تشخیص بدهم اما وقتی با ابوحامد به داخل یک اتاقک رفتند، دانیال به من گفت: فهمیدی آن مرد که بود؟ حاج قاسم بود.

باورش برایم سخت بود. خیلی خوشحال و هیجان زده شده بودم. به دانیال گفتم: بیا ما هم به داخل برویم. داخل اتاقک شدیم و دیدیم انتهای اتاق، یک در دیگر است که در دل کوه ساخته شده و پله‌هایی به سمت پایین دارد. از پله‌ها که پایین رفتیم راهرو مانندی بود که دو طرفش اتاق‌هایی با درهای بسته وجود داشت. ما همانجا منتظر ابوحامد که در جلسه بود، ماندیم. جلسه درباره عملیات پیش‌رو بود، عملیاتی که قرار بود در منطقه تل عنتر بشود.

سمت راست ما، روستای دیرالعدس و سمت چپ ما روستای کفر شمس بود که هر دو در تصرف دشمن بودند. نقطه رهایی ما تل صغیر بود که پشت آن روستای هباریه و تل قرین قرار داشت.»

اشاره شد که در این کتاب مدام به حضور سردار در خط مقدم و تغییر مداوم جای و مکان اشاره شده است. به روایت ابوباران، پهپادهای آمریکایی مدام در جست‌وجوی حاج قاسم بودند، اما نمی‌توانستند جایگاه او را تشخیص دهند.

ابوباران روایت کرده که در عملیات فتح شهر بوکمال، به جهت آنکه احتمال حمله داعش به مردم عادی و غیرنظامی می‌رفت، ماشین‌های بسیاری برای انتقال مردم در محل نبرد حضور پیدا کرده بودند. تیپ فاطمیون تمام تلاش خود را به کار برد تا عزت و احترام مردم در این انتقال حفظ شود، اما به هر حال مردم هراس داشتند. این میان حاج قاسم نیز مدام از طریق بیسیم با این نیروها صحبت می‌کرد و دستورات لازم را ارائه می‌داد.

در صفحه ۳۰۷ کتاب چنین نوشته شده است: «با اینکه حاج قاسم در منطقه عملیاتی حضور داشت، به علت مسائل امنیتی زیاد نمی‌توانست پشت بیسیم صحبت کند. پهپادهای آمریکایی که به رنگ سیاه بودند، دائماً در آسمان منطقه گشت می‌زدند. آمریکایی‌ها پهپادهای خود را از پایگاه‌هایی که داخل خاک عراق و سوریه داشتند، بلند می‌کردند. بچه‌های اطلاعات شناسایی می‌گفتند: «همین که پشت بیسیم یک کلمه از زبان حاج قاسم شنیده می‌شود، سریع ساختمان شناسایی می‌شود و چهار پهپاد همزمان بالای همان ساختمان می‌آیند.» برای همین مکان حاج قاسم را مدام تغییر می‌دادند.»

همانطور که می‌دانیم شهادت حاج قاسم نیز در عملیات پهپادهای امریکایی صورت گرفت. اما حاج قاسم همانطور که در نبرد شام نشان داده بود، نخبه‌تر از این حرف‌ها بود که پهپادهای آمریکایی او را شناسایی کنند. آیا می‌توان مسئله «خیانت» برخی را دخیل در موفقیت عملیات منجر به شهادت دانست؟

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سردار شهید حاج قاسم سلیمانی امروز اول فروردین ۶۴ ساله شد. اینکه سردار که بود و چه کرد این روزها دیگر برای کسی پنهان نیست و تو گویی که ضرورتاً باید افراد اثرگذار جسماً از دنیا رحلت کنند تا دیگران متوجه طریق حضور و سلوک آنها بشوند.

حضور سردار و نیروهایش در منطقه بویژه در نبرد سوریه، هم به نفع جهان اسلام بود و هم به نفع مردم و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران. پس از آنکه جریان مقاومت اسلامی با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در منطقه شکل گرفت، حکومت سوریه به رهبری حافظ اسد که از سال‌های قبل مدافع مهم ملت فلسطین و لبنان بود، به عنوان همپیمان ایران، بدل به یکی از بازوهای اصلی جریان مقاومت شد.

پشتیبانی حکومت سوریه از جریان مقاومت فلسطین کارنامه درخشانی را برای حافظ اسد و ملت سوریه رقم زد و البته از دید استعمار این مهم‌ترین گناه حکومت و ملت سوریه بود. استعمار به خوبی می‌دانست که مقدمه نابودی جریان مقاومت و ضربه زدن به ایران، ساقط کردن حکومت سوریه است.

تحلیل‌های غربی‌ها نشان داده بود که ساقط کردن حکومت سوریه رویایی دست یافتنی است. تنوع اقوام سوری و اختلاف احتمالی میان آنها، خشونت عجیبی که نیروهای سلفی تکفیری داشتند و هراسی که با خشونت خود در دل مردم مظلوم می‌انداختند، مسلح کردن این نیروها و حمایت نیروهای ارتجاعی منطقه از آنها، همه و همه موفقیت این براندازی را روی کاغذ تضمین کرد، اما آنها یک نکته را فراموش کرده بودند و آن تقویت جریان مقاومت به دست توانایی سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی بود.

پس از آغاز درگیری‌ها در سوریه به درخواست حکومت این کشور مستشاران نظامی ایران در این کشور حضور یافتند. مطالعات آنها نشان داد که ارتش سوریه به تنهایی توانایی مقابله با تروریست‌های تکفیری را ندارد پس از آغاز درگیری‌ها در سوریه به درخواست حکومت این کشور مستشاران نظامی ایران در این کشور حضور یافتند. مطالعات آنها نشان داد که ارتش سوریه به تنهایی توانایی مقابله با تروریست‌های تکفیری را ندارد. بسیاری از نیروهای نظامی سوریه اقوامی میان قبیله‌های فریب خورده که دست همکاری به تروریست‌های تکفیری داده بودند، حضور داشتند و از این جهت در مبارزه تزلزل نشان می‌دادند. همچنین آموزش عقیدتی نیروهای سوری نیز مشکل داشت و حجم عمده آنها حاضر به بذل جان برای خاک و کشورشان نبودند. این نکته در مکتوبات و خاطرات بجای مانده از مبارزه جریان مقاومت در جبهه سوریه عیان است.

همین مسائل ضرورت حضور یک نیروی نظامی دیگر در سوریه را بیش از پیش عیان می‌کرد. نیرویی که بجز آموزش‌های نظامی از نظر عقیدتی نیز آبدیده باشد. نیرویی که با گوشت و پوست خود درک کرده باشد که حضور استعمار در منطقه چه مصیبتی برای مسلمانان است. تشکیل و سازماندهی تیپ فاطمیون و بعدها لشکر فاطمیون بر اساس همین ضرورت بود. یکی دیگر از ضرورت‌های سازماندهی این تیپ نیز مقابله با تبلیغات تروریست‌های تکفیری بود. این تروریست‌ها از مسلمانان کشورهای مختلف بودند و در تبلیغات خود آزادسازی امت مسلمان را جار می‌زدند.

تیپ فاطمیون توسط مبارز کهنه‌کار افغانستانی شهید علیرضا توسلی، شکل گرفت. نیروهای این تیپ معمولاً از میان افغانستانی‌ها انتخاب می‌شدند و آموزش آنها نیز توسط مستشاران نظامی ایرانی صورت می‌گرفت. این تیپ که بعدها به لشکر و نیروی مستقلی تبدیل شد توانست رشادت‌های بسیاری انجام دهد و حضوری حماسی در «جبهه شام» داشته باشند. تعداد شهدای این نیرو در سوریه هم بسیار قابل توجه است. آنها هم مانند ایرانیان شهدای نخبه زیادی در جبهه سوریه داشتند.

اکنون روایت‌های مهمی از حضور این نیروها در سوریه در دست است. یکی از آنها که توانست روایت خود را به مخاطبان ایرانی برساند، مصطفی نجیب است. کتاب او با عنوان «ابوباران» با تاریخ‌نگاری زهرا سادات ثابتی توسط انتشارات خط مقدم در سال ۹۹ منتشر شد و به فاصله کوتاهی با استقبال مخاطبان چاپ‌های متعدد را تجربه کرد.

ابوباران بارها در روایت خود اشاره کرده که سربازان سوری و نیروهای ارتش سوریه حاضر به جانفشانی در راه وطن خود نبودند و این مهم توسط نیروهای مقاومت صورت می‌گرفت. تیپ فاطمیون خط شکن همه نبردها بود و به همین دلیل نیز تروریست‌های تکفیری کینه عجیبی از آنها به دل گرفته بودند مصطفی نجیب با گوشت و پوست خود، مصیبت‌ها و معضلات حضور نیروهای استعمار در منطقه را درک کرده بود. به همین دلیل نیز با آگاهی از تشکیل تیپ فاطمیون فوراً به این نیروها پیوست و قدم در راه جهاد گذاشت. روایت او از نبرد شام تکان دهنده است. این روایت که بدون واسطه از دل نبرد به دست مخاطبان رسیده ناگفتنی‌های بسیاری را عیان می‌کند و حضور حماسی تیپ فاطمیون برای دفاع از کیان اسلام را شرح می‌دهد.

ترسی که نیروهای ارتش سوریه از تروریست‌های تکفیری داشتند

حضور نیروهای مقاومت و فاطمیون در سوریه بسیار به نفع خود سوری‌ها بود. ابوباران بارها در روایت خود اشاره کرده که سربازان سوری و نیروهای ارتش سوریه حاضر به جانفشانی در راه وطن خود نبودند و این مهم توسط نیروهای مقاومت صورت می‌گرفت. تیپ فاطمیون خط شکن همه نبردها بود و به همین دلیل نیز تروریست‌های تکفیری کینه عجیبی از آنها به دل گرفته بودند. ابوباران در کتاب روایت کرده که چگونه این تروریست‌ها کینه خود را روی پیکرهای شهدای تیپ فاطمیون خالی می‌کردند.

روایت‌های بدون واسطه ابوباران از نیروهای ارتش سوریه نیز حیرت آور است. به عنوان مثال ابوباران در ماجرای عملیات تل العماره روایت کرده که که راننده‌های تانک‌های سوری جرات حضور در میدان را نداشتند و اگر با تانک‌های خود وارد میدان می‌شدند، دشمن را هراس برمی‌داشت و عقب نشینی می‌کرد. او همچنین روایت کرده که پس از پیروزی در برخی نبردها به نیروهای ارتش سوریه مشروب می‌دادند تا آنها بتوانند جشن پیروزی بگیرند.

وقتی تکفیری‌ها مدافع مرزهای اسراییل بودند

جولان حاج قاسم در مرز اسراییل

سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، فرمانده‌ای نبود که صرفاً از اتاق خود عملیات‌ها را رهبری کند. او مدام در خط مقدم جبهه نبرد علیه معاندان جهان اسلام حضور داشت و از این بابت کشورهای منطقه مدیون او هستند. در نبردهای شام مرز اسراییل زیرپای او بود و اگر نبودند دشمنان تکفیری و داعش، چه بسا که تمام فکر و توان حاج قاسم متوجه شر مطلق و رهایی جهان اسلام از او می‌شد. ابوباران در کتاب خود روایت‌های مهمی را از حضور حاج قاسم در مرز اسراییل و همچنین خط مقدم نبرد علیه تروریست‌های تکفیری داده است. روایت زیر را به نقل از صفحات ۱۲۹ و ۱۳۰ کتاب «ابوباران: خاطرات مدافع حرم، مصطفی نجیب از حضور فاطمیون در نبرد سوریه» بخوانید:

«استان درعا هم مرز با اسراییل است و پادگان و پایگاه‌های نظامی زیادی دارد. برای همین، موقعیت‌های جغرافیایی مصنوعی هم ساخته‌اند. کوه‌ها و تل‌هایی که در دل آنها تونل و راه‌های مخفی درست کرده‌اند.

در نبردهای شام مرز اسراییل زیرپای او بود و اگر نبودند دشمنان تکفیری و داعش، چه بسا که تمام فکر و توان حاج قاسم متوجه شر مطلق و رهایی جهان اسلام از او می‌شد همان‌زمان شبی من و ابوحامد و دانیال از این تونل‌ها و ایست و بازرسی‌هایش رد شدیم. من نمی‌دانستم قرار است کجا برویم؛ اما ابوحامد کارتی را که همراه داشت به ماموران لبنانی نشان داد و آنها به ما اجازه عبور دادند. تا اینکه به منطقه تاریکی رسیدیم و ماشین را نگه داشتم. به محض پیاده شدن یک نفر جلو آمد و به من دست داد و گفت: چطوری جوان؟ در تاریکی شب نتوانستم چهره‌اش را تشخیص بدهم اما وقتی با ابوحامد به داخل یک اتاقک رفتند، دانیال به من گفت: فهمیدی آن مرد که بود؟ حاج قاسم بود.

باورش برایم سخت بود. خیلی خوشحال و هیجان زده شده بودم. به دانیال گفتم: بیا ما هم به داخل برویم. داخل اتاقک شدیم و دیدیم انتهای اتاق، یک در دیگر است که در دل کوه ساخته شده و پله‌هایی به سمت پایین دارد. از پله‌ها که پایین رفتیم راهرو مانندی بود که دو طرفش اتاق‌هایی با درهای بسته وجود داشت. ما همانجا منتظر ابوحامد که در جلسه بود، ماندیم. جلسه درباره عملیات پیش‌رو بود، عملیاتی که قرار بود در منطقه تل عنتر بشود.

سمت راست ما، روستای دیرالعدس و سمت چپ ما روستای کفر شمس بود که هر دو در تصرف دشمن بودند. نقطه رهایی ما تل صغیر بود که پشت آن روستای هباریه و تل قرین قرار داشت.»

اشاره شد که در این کتاب مدام به حضور سردار در خط مقدم و تغییر مداوم جای و مکان اشاره شده است. به روایت ابوباران، پهپادهای آمریکایی مدام در جست‌وجوی حاج قاسم بودند، اما نمی‌توانستند جایگاه او را تشخیص دهند.

ابوباران روایت کرده که در عملیات فتح شهر بوکمال، به جهت آنکه احتمال حمله داعش به مردم عادی و غیرنظامی می‌رفت، ماشین‌های بسیاری برای انتقال مردم در محل نبرد حضور پیدا کرده بودند. تیپ فاطمیون تمام تلاش خود را به کار برد تا عزت و احترام مردم در این انتقال حفظ شود، اما به هر حال مردم هراس داشتند. این میان حاج قاسم نیز مدام از طریق بیسیم با این نیروها صحبت می‌کرد و دستورات لازم را ارائه می‌داد.

در صفحه ۳۰۷ کتاب چنین نوشته شده است: «با اینکه حاج قاسم در منطقه عملیاتی حضور داشت، به علت مسائل امنیتی زیاد نمی‌توانست پشت بیسیم صحبت کند. پهپادهای آمریکایی که به رنگ سیاه بودند، دائماً در آسمان منطقه گشت می‌زدند. آمریکایی‌ها پهپادهای خود را از پایگاه‌هایی که داخل خاک عراق و سوریه داشتند، بلند می‌کردند. بچه‌های اطلاعات شناسایی می‌گفتند: «همین که پشت بیسیم یک کلمه از زبان حاج قاسم شنیده می‌شود، سریع ساختمان شناسایی می‌شود و چهار پهپاد همزمان بالای همان ساختمان می‌آیند.» برای همین مکان حاج قاسم را مدام تغییر می‌دادند.»

همانطور که می‌دانیم شهادت حاج قاسم نیز در عملیات پهپادهای امریکایی صورت گرفت. اما حاج قاسم همانطور که در نبرد شام نشان داده بود، نخبه‌تر از این حرف‌ها بود که پهپادهای آمریکایی او را شناسایی کنند. آیا می‌توان مسئله «خیانت» برخی را دخیل در موفقیت عملیات منجر به شهادت دانست؟



منبع خبر

وقتی تکفیری‌ها مدافع مرزهای اسراییل بودند بیشتر بخوانید »

فیلم/ آنچه بر سوریه گذشت...

فیلم/ آنچه بر سوریه گذشت…

فیلم/ آنچه بر سوریه گذشت… بیشتر بخوانید »

ویراست تازه‌ای از «عاشق داعشی من» در بازار کتاب

ویراست تازه‌ای از «عاشق داعشی من» در بازار کتاب



عاشق داعشی من - کتابستان - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ویراست چهارم کتاب «عاشق داعشی من»، نوشته هاجر عبدالصمد با ترجمه مهدیه داوودی توسط انتشارات کتابستان معرفت منتشر و روانه بازار نشر شد.

«عاشق داعشی من» تلاش می‌کند جنایت‌های آشکار داعش را در سایه‌ داستانی عاشقانه روایت کند و از این رهگذر برخی مسائل جامعه را از نگاه زنی مطلقه به چالش بکشد.

نویسنده سعی کرده جنایت‌های داعش را با سبک و سیاق هنری و در قالب رمان روایت کند  و ماجرای دخترانی را بنویسد که با سرخوردگی از ظلم و بیداد جامعه‌ خود، در دام اندیشه‌های مسموم داعش گرفتار شده‌اند و زمانی به حقیقت ماجرا پی می‌برند که دیگر دیر شده است و خود را در بند کسانی می‌بینند که هیچ بویی از انسانیت نبرده‌اند و هر یک دچار سرنوشتی خواندنی و عبرت‌آموز می‌شوند.

لیلی در زندگی‌اش با مشکلات زیادی روبه‌رو است که سمیره، دوستش پیشنهاد پیوستن به داعش را می‌دهد، او با چیزهایی که می‌شنود متقاعد می‌شود که به این گروهک بپیوندد. اول کار همه‌چیز جالب و حتی محترمانه است اما در پس پرده این گروهک چیزهایی است که کم‌کم هویدا می‌شود حوادث تهدیدکننده‌ای که زندگی لیلی و خانواده‌اش را هدف گرفته است.

هاجر عبدالصمد، نویسندهی مصری، متولد اکتبر ۱۹۸۹، فارغ‌التحصیل دانشکده‌ حسابداری از دانشگاه المنصوره، چند سالی است که در عرصه‌ی نویسندگی قلم می‌زند.«عاشق داعشی من (حبیبی داعشی)» نخستین رمان اوست. قبل از نگارش این رمان، دو داستان کوتاه به نام‌های «پیراهن بلند سفید» (فستان الابیض) و «مرد غریبه» (الرجل الغریب) در کتاب «الوان» ویژه داستان کوتاه عرب در ۲۰۱۵ از او چاپ شده‌بود.

در بخشی از این کتاب آمده است‌:

«ابوسیاف وقتی داشت این ها را می‌گفت، حس شکارچیان پیروزی را داشت که صیدشان را به دام انداخته‌اند.

-عمر گفت: هنوز فرق اون رو با بقیه دخترها نمی‌فهمم!

ابوسیاف متعجب به عمر نگاه کرد و گفت:-تا حالا ندیده بودم روی دختری این قدر حساس باشی! چرا روی اون کلید کردی؟!

عمر که سعی می‌کرد تابلو بازی‌اش را جبران کند گفت: حساس نیستم فقط کنجکاوم! اون هم مثل بقیه دخترها، ام سلمان سفارشش را کرده؟!

ابوسیاف از مخفی کاری همیشگی استفاده نکرد و گفت: سفارش ام سلمان ربطی به دختره نداره، به باباش مربوطه!

عمر قدری نگران شد و پرسید:مگه باباش کیه؟!

ابوسیاف جواب داد: یه تاجر سرشناس تو مصر، تاجر ماشین. شرکتش میلیون دلار می‌ارزه! نفوذ زیادی توی دم و دستگاه‌های اون جا داره، برای همین دخترش برای ما ارزش زیادی داره! اون گروگان خوبیه!»

چاپ چهارم کتاب «عاشق داعشی من» در ۲۹۲ صفحه با ۴۵هزار تومان منتشر شده است.



منبع خبر

ویراست تازه‌ای از «عاشق داعشی من» در بازار کتاب بیشتر بخوانید »

تشییع پیکر شهید مدافع حرم پس از ۷ سال در پاکدشت +عکس

تشییع پیکر شهید مدافع حرم پس از ۷ سال در پاکدشت +عکس



پیکر شهید مدافع حرم پس از ۷ سال در پاکدشت تشییع شد + تصاویر

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ظهر امروز و پس از اقامه نماز جمعه هم‌زمان با روز بزرگداشت شهدا پیکر مطهر شهید محمدرضا امیری پس از ۷ سال فراغ و دوری از وطن بر دوش مردم ولایتمدار شهرستان پاکدشت تشییع و در آستان مقدس حمزه رضا (ع) منطقه خاتون‌آباد پاکدشت آرام گرفت.

شهید امیری از کارگران پرتلاش و ساعی پاکدشت بود که پس از دیدن فیلمی از سربریدن دختر سوری با کسب اجازه از والدین خود برای نبرد با تکفیری‌های داعش راهی سوریه شد.

وی در سن ۳۱ سالگی و در درگیری شدید با دشمنان به دلیل اصابت گلوله تک‌تیراندازهای داعش به مقام شهادت نائل آمد.

گفتنی است پیکر این شهید والامقام پس از ۷ سال در تفحص اخیر شناسایی و به آغوش خانواده و مردم ولایتمدار پاکدشت بازگشت.

تشییع پیکر شهید مدافع حرم پس از ۷ سال در پاکدشت +عکستشییع پیکر شهید مدافع حرم پس از ۷ سال در پاکدشت +عکس



منبع خبر

تشییع پیکر شهید مدافع حرم پس از ۷ سال در پاکدشت +عکس بیشتر بخوانید »

تعبیر متفاوت یک شاعر از «جنگ نرم»

تعبیر متفاوت یک شاعر از «جنگ نرم»



رونمایی سور سوریه

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه جهاد و مقاومت مشرق، مراسم رونمایی از کتاب سور سوریه به قلم محمدقائم خانی با حضور فعالین فرهنگ و رسانه در کتابفروشی بین‌الملل برگزار شد

محمدقائم خانی: فکر می‌کردم تهران را آب برده است!

محمدقائم خانی، نویسنده کتاب سور سوریه و منتقد ادبی در این مراسم گفت: نوروز 1398 و در سفر دمشق، تصاویر شبکه خبر را که می‌دیدم، فکر می‌کردم که تهران و ایران را آب برده است. وقتی که به آنجا رفتیم فهمیدیم که بیست و چند نفر از نویسنده‌ها به آنجا رفته اند و چند کتاب هم در این باره نوشته‌اند. بعد از این که ما به ایران برگشتیم، اتفاقاتی پشت سر هم افتاد که بعید می‌دانم نویسنده‌ای به آنجا رفته باشد.

تعبیر متفاوت یک شاعر از «جنگ نرم»

وی افزود: آقای کفاش سال 96 پیشنهاد این سفر را دادند اما من به اندازه ایشان پیگیر اخبار منطقه نبودم و متفاوت بودن کار ایشان در کتاب «قرار مهنا» معلوم شد که ما این کتاب را با خودمان برده بودیم و کسانی که این کتاب را می‌خواندند، نوع نگاه و دقت آن را تحسین می‌کردند.

خانی ادامه داد: بعد از مدتی درخواست سفر ارائه شد و قرار شد با تایید نیروی قدس در زمانی که امنیت کامل برقرار بود به سوریه برویم. فکر می‌کردیم سفرمان دو هفته‌ای باشد اما یک ماه در آنجا ماندیم. آقای عزتی پاک هم در این سفر بودند که کتاب «اجاره‌نشین خیابان الامین» حاصل این سفر است.

این نویسنده تصریح کرد: من بعد از سفر، شش ماه مشغول نوشتن کتاب شدم و سرمست از نوشتن فتح‌نامه بودم که ماجرای آبان و بعد از آن ماجرای دی ماه و شهادت حاج قاسم سلیمانی اتفاق افتاد. من بررسی کردم و دیدم هیچ ردی از نقش رزمندگان و مجاهدان نیروی قدس و حاج قاسم در متن نیامده. خلوص حاج قاسم در بین بقیه نیروهای نیروی قدس هم تسری پیدا کرده بود. این خلوص برایم در حال و هوای تشییع حاج قاسم سنگین بود و دیدم که در حق حاج قاسم جفا کرده‌ام به همین خاطر آن اختتامیه را نوشتم و نام کتاب را هم از آن بخش، برداشت کردم. در افتتاحیه کتاب هم به تشییع پیکر حاج قاسم پرداختم.

محمدقائم خانی افزود: من فعالیت در حوزه داستان را دیر شروع کردم. من علاقه‌ای به ادبیات نداشتم و فقط در دوره دانشجویی سفرنامه‌هایی برای خودم می‌نوشتم. البته برای سوریه هم یک دفترچه همراه بردم و فضای آنجا آنقدر عجیب بود که از همان جا شروع به نوشتن کردم.

نویسنده کتاب سور سوریه خاطرنشان کرد:‌ باید از این فرصت استفاده کنم و از آقای کفاش به خاطر تلاش‌هایش در فضای ادبیات انقلاب برای  کشف استعدادهای بسیار زیادی که شناسایی می‌شوند. تلاش‌های ایشان برای این سفر هم قابل تقدیر است. چرا که این سفر در زندگی من نقطه عطفی ایجاد کرد. همچنین باید از آقای سلطانی و آقای سبحانی تشکر کنم. من سور سوریه را به چند ناشر دادم که در فضای سفرنامه آن را می‌خواندند و وقتی می‌دیدن که سفرنامه نیست، آن را نمی‌پذیرفتند اما با آقای سبحانی گفتگوی سازنده ای داشتیم. من از دوره دانشجویی مشتری کتاب های چاپ و نشر بین الملل بودم و باعث افتخار شد که با این انتشارات دلسوز فرهنگ و حرفه‌ای همکاری کرده‌ام.

علی محمد مؤدب: جنگ نرم، میدان مهمان‌نوازی و محبت است

در ادامه این مراسم علی محمد مؤدب، شاعر و مدیر موسسه فرهنگی شهرستان ادب نیز سخنانی ایراد کرد.

تعبیر متفاوت یک شاعر از «جنگ نرم»

علی محمد مؤدب گفت:‌ من در سُکر این کتابم و دارم آهسته آهسته آن را می‌خوانم و لذت می‌برم. مقدمه کتاب در جاهایی به شعر نزدیک می‌شود و معلوم است که یک نویسنده با ذوق ادبی این روایت را نوشته که من به عنوان یک شاعر حظ کردم. کم می‌شود با یک کتابی در بین هم‌نسلان خودمان کیفور بشویم و من این خلأ را با خواندن آثار قدما پر می‌کنم ولی خوشحالم که آقای خانی کتاب خوبی نوشته که پر از دقایق و لحظاتی است که برای من غنیمت است.

وی افزود: سوریه برای ما مردم ایران یک پدیده جدی است و نمی‌شود از کنارآن گذشت و همیشه جزیی از جهان ماست. شناخت واقعه‌ای که در سال‌های اخیر در سوریه اتفاق افتاد و گریزش به درگیری جبهه استکبار با سوریه بسیار مغتنم است و آقای خانی هوشمندانه از هر تصویری به عمق این مطلب رفته و روایت‌هایی که انتخاب کرده واقعا کمک کننده است برای این که جورچینی در شناخت سوریه داشته باشیم.

مؤدب ادامه داد: آقای خانی شناخت کتابخانه‌ای خوبی از وضعیت منطقه داشته و وقتی وارد این سفر شده، برای روایت بهتر کمکش کرده است. این کتاب از روایت‌های جدی درباره سوریه است و امیدوارم‌ از این دست روایت‌ها ادامه داشته باشد.

این شاعر برجسته کشورمان تصریح کرد:‌ یکی از فرصت‌های شناخت، سفر و جنگ است. حالا در جنگ سوریه، یک مجموعه تمدنی با بقیه مجموعه‌ها درگیر شده و ما در این کتاب یک شرح و آنالیز از خودمان پیدا می‌کنیم و درمی‌یابیم که شناختن سوریه برای ایران امروز، فرصت مغتنمی ‌است.

وی خاطرنشان کرد: به نظر من جنگ نرم، جنگ نیست؛ این عبارت آمده تا ما را متوجه یک درگیری کند اما جنگ نرم، میدان مهمان‌نوازی و محبت است. در فصلی که نویسنده «سور سوریه» به مهمانی می‌پردازد برای فعالین فرهنگی ما یک متاع است که ما ناچار به دیدار با همسایه هستیم یا به «دعوت» و یا به «غارت». تعبیر خوبی در کتاب هست که علمداری، همان «سفره‌داری» است.

مؤدب در ادامه اضافه کرد: تجربه من در کار فرهنگی نشان می‌دهد که ما وظیفه سفره‌داری و محبت داریم. نگرانی حاج قاسم از وضعیت آهوها و بزهای وحشی در نبرد سوریه نشان از همین سفره‌داری دارد. این از نظام عجیب ولایت شیعی برداشت می‌شود که باید به آن توجه ویژه داشت. از این منظر، این کتاب، ظهور یک قلم جدی در مباحث تحلیلی و فرهنگی است. نثر آقای خانی شکوه دارد و نمی‌شود آن را به راحتی خواند و رد شد. امیدوارم این متن‌ها جدی گرفته شود و سیاستگزاران، این حرف ها را برای سیاست‌هایشان در نظر داشته باشند.

حجت‌الاسلام سبحانی صدر: باید پس پرده‌های سوریه را بشناسیم

در این مراسم همچنین حجت‌الاسلام حمید سبحانی صدر، معاون فرهنگی نشرو چاپ بین‌الملل گفت: مقدمه‌ای که آقای خانی درباره حاج قاسم نوشته اند ویژگی خاصی دارد که آیه «علم بالقلم» را به یاد می‌آورد و جنس قلم در این بخش ویژه و متفاوت است.

تعبیر متفاوت یک شاعر از «جنگ نرم»

وی افزود: همه ما نیاز داریم زمینه‌های اجتماعی و مردمی سوریه را بشناسیم. کتاب به معنای زبانی، نیاز به ویرایش نداشت و قلم روانی داشت. مژده‌ای هم بدهم که باز هم کتابی از آقای خانی درباره زندگی حضرت امام خمینی در دست انتشار داریم که امیدواریم تاخردادماه سال بعد رونمایی شود. ایشان در این کار با یک نگاه عارفانه به زندگی امام نگاه‌کرده‌اند.

سبحانی ادامه داد: درباره سوریه هم باید پس پرده‌ها را بشناسیم. ما در چاپ و نشر بین‌الملل، رویکرد نوینی پیدا کرده ایم و به سمت چاپ رمان و داستان دینی و همچنین سفرنامه‌های تحلیلی رفته‌ایم و ان شا الله کتاب هایی در این زمینه به زودی منتشر خواهد شد.

میثم رشیدی مهرآبادی: «سور سوریه» نگاه ما را به این کشور و نبردش پخته‌تر می‌کند

میثم رشیدی مهرآبادی، کارشناس مجری این مراسم نیز در سخنانی درباره کتاب سور سوریه گفت: سورسوریه درباره سوریه هست و درباره سوریه نیست! کتابی عجیب و غریب که ساختار جذاب این کتاب از ذهن مهندسی نویسنده اش بهره می‌برد و تحصیلات عالی نویسنده در حوزه مهندسی بوده و آن را می‌شود در خلال خواندن کتاب فهمید. در این کتاب از روایت‌های احساسی و عمدتا عاطفی درباره سوریه خبری نیست و کتاب، پر از اطلاعاتی است که می‌تواند نگاه ما را به این کشور و نبرد آن پخته‌تر و تکمیل‌تر کند.

تعبیر متفاوت یک شاعر از «جنگ نرم»

وی افزود:‌ فکر می‌کردم چرا انتشارات چاپ و نشر بین‌الملل این کتاب را منتشر کرده است و بعد از خواندن کتاب به این نتیجه رسیدم که هیچ ناشر دیگری این ظرفیت را نداشته که به موضوع سوریه از این منظر وارد شود. اساسا چاپ و نشر بین الملل در دور جدید فعالیت‌هایش باید از این کتاب ها بیشتر چاپ کرده و برای تعالی نگاه مخاطبانش نسبت به فضای بین‌الملل و جهان اسلام، تلاش کند.

این نویسنده و خبرنگار حوزه کتاب ادامه داد: کتاب «سورسوریه» درباره سوریه هست و درباره سوریه نیست! سفرنامه هست و سفرنامه نیست! کتاب شعر هست و کتاب شعر نیست! لحن ادبیانه و شعرگونه آقای خانی در کتاب، متن را دلنشین می‌کند و نمی‌شود آن را تندخواند و رد شد. معلوم است که جملات با حساسیت نوشته شده و از آن کتاب های بالینی است که باید با آرامش خوانده بشود و منجر به خواب آرام شبانه بشود. البته برخی جاها خواب خواننده را هم از چشمش می‌پراند! به نظر می‌رسد این لحن شعرگونه، حاصل همنشینی چندین ساله آقای خانی با دوست خوبمان آقای علی محمد مؤدب بوده است.

تعبیر متفاوت یک شاعر از «جنگ نرم»

در انتهای این مراسم نیز از کتاب سور سوریه پرده‌برداری شد و حاضرین عکسی به یادگار گرفتند.



منبع خبر

تعبیر متفاوت یک شاعر از «جنگ نرم» بیشتر بخوانید »