به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از ساری، ویژه برنامه «همعهدی با شهدا» سلسله جلسات روایت سیره شهدا چهارشنبه سوم اسفند ساعت 19:30 در مسجد بعثت بابل برگزار میشود.
این مراسم نورانی که به همت پایگاه فرهنگی دفاع مقدس شهرستان بابل و با رعایت پروتکلهای بهداشتی برگزار میشود، با روایتگری دریادار «مرتضی صفاری» فرمانده سابق نیروی دریایی سپاه و فرمانده سابق دانشگاه افسری و تربیت پاسداری دانشگاه امام حسین (ع) معاون نظارت و ارزیابی قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء (ص) همراه است.
ویژه برنامه «همعهدی با شهدا» در گرامیداشت شهید «سید حسن علی امامی» برگزار خواهد شد.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعی امنیتی دفاعپرس، سردار سرتیپ دوم «محمدرضا حسنی آهنگر» فرمانده دانشگاه جامع امام حسین (ع) صبح امروز در نشست خبری سومین همایش بینالمللی گام دوم انقلاب اسلامی که در سالن امام رضا (ع) دانشگاه علوم پزشکی بقیةالله (عج) برگزار شد، اظهار داشت: از همایش دوم که یک سال میگذرد، ۱۰۶ نشست تخصصی در دانشگاهها و مراکز علمی برگزار کردیم و طی آن ۲۸۰ مقاله به دبیرخانه همایش راه یافت.
وی ادامه داد: علاوه بر این، در مدت یادشده پنج همایش بینالمللی نیز با دریافت ۲۷ مقاله داشتیم که در روز همایش مقالههای برتر با حضور یکی از سران قوا ارائه میشود.
فرمانده دانشگاه جامع امام حسین (ع) افزود: برای برگزاری این همایش دو هدف را مد نظر قرار دادیم؛ اولین موضوع این است که ما سند راهبردی را بعد از قانون اساسی، دومین سند برتر کشور میدانیم؛ به همین جهت برای این سند راهبردی، باید سعی و تلاش همه جامعه نخبگانی و گفتمان عالی جبهه مقاومت، در جهت تبیین این سند باشد.
سردار حسنی آهنگر اضافه کرد: این سند باید به برنامههای راهبردی و اجرایی کشور تبدیل شود و میتواند در هفتمین برنامه پنج ساله، تحقق این بیانیه لحاظ شود.
وی ادامه داد: بر این اساس برای رسیدن به این دو هدف بیانیه باید تسریع و شتاببخشی به حرکت عمومی جامعه یعنی مشارکت و حضور مردم، محقق شود؛ زیرا هرگاه از حضور مردم در حوادث و رویدادهای مختلف انقلاب مانند دوران دفاع مقدس، مقابله با فتنههای داخلی و نیز در زمان حوادث طبیعی استفاده کردیم، موفق شدیم در این وقایع به خوبی عمل کنیم.
فرمانده دانشگاه جامع امام حسین (ع) خاطرنشان کرد: بر این اساس در همایش اول به موضوع حل نظام مسایل اساسی کشور پرداختیم و در همایش دوم چون در کشور نیاز به مدیران جهادی داریم، تلاش کردیم تا مکتب شهید سلیمانی را تعریف و معرفی کنیم؛ در همایش سوم نیز برای تسریع در حرکت عمومی جامعه، مجدداً مکتب شهید سلیمانی را الگوی جریانساز و ملاک قرار دادیم.
بنابراین گزارش، مجموعه مقالات ارائه شده به دورههای اول و دوم این همایش را میتوانید در لینکهای ذیل دریافت کنید.
نخستین همایش بینالمللی گام دوم انقلاب اسلامی
دومین همایش بینالمللی گام دوم انقلاب اسلامی
انتهای پیام/ 231
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
گروه جهاد و مقاومت مشرق – گمنامیِ سردار شهید، حاج مرادعلی عباسیفر، انگیزه اصلی ما در شکلگیری این گفتگو بود. سرداری که از یاران قدیمی حاج قاسم سلیمانی بود و داغ شهادت او تا آخر عمر با سید شهدای مقاومت همراه ماند.
حاج مراد، شیرمردی کرمانشاهی بود از ۱۵ سالگی به میدان نبرد رفت و حتی بازنشستگی هم نتوانست او را خانهنشین کند. در ۵۳ سالگی آنقدر در خط مقدم نبرد با تکفیریها ماند و جنگید تا در ۱۶ فروردین ۱۳۹۶ به شهادت رسید و پیکرش به دست تکفیریها افتاد.
حالا از او یادی به جا مانده و مزاری خالی که در انتظار پیکر پاک اوست…
همسر بزرگوار شهید عباسیفر و پسر عزیزشان آقاعلیرضا در خانه باصفایشان و در یکی از آخرین روزهای خردادماه، میزبان ما شدند و حدود دو ساعت به سئوالات ما پاسخ دادند. آنچه در ادامه میخوانید، حاصل این همکلامی است…
**: پس شما باید ایشان و علی آقا را هم آرام می کردید… اینطور که معلوم است، شما صبورترین بودید…
همسر شهید: شکر خدا علیرضا هم مقاوم بود. تقریبا یک ماه قبل از شهادت حاج آقا، یک بار می خواست بخوابد، گریه می کرد و خیلی هم با کتاب شهدا انس داشت و آنها را می خواند. مثل کتاب شهید ابراهیم هادی و بقیه شهدا. یک شب قبل از این که بخوابد، خیلی گریه کرد. گفتم: علی جان برای چه گریه می کنی؟ گفت: اگر بابا شهید بشود من چه کار بکنم؟ گفتم: باید خدا را شکر کنی. این افتخاری است که نصیب خانواده ما می شود… اما بعد از شهادت حاج آقا خیلی صبور بود اما برادرش حسین، خیلی بیتابی می کرد.
**: هنوز هم همانطوری هستند؟
همسر شهید: بله؛ هنوز هم گاهی بیتابی می کند…
**: علت بیتابی حسین آقا در نبود حاجآقا چیست؟
همسر شهید: حسین آقا می گوید الان که پدر شدهام، جای خالی پدرم را حس می کنم و نبودنش برایم خیلی سخت است. مصیبت ما در قبال مصیبت حضرت زینب واقعا ناچیز است. البته ما حضور حاج آقا را در همیشه حس می کنم. خیلی از ایشان کمک می گیرم و مشورت می کنم.
۹ دی هر سال بزرگداشت ۹ دی ۸۸ را می گیرند و مساجد شهرک محلاتی اتوبوسهایی می گذاشتند و اهالی را به مراسمها می بردند. یک بار برای نماز جمات که رفته بودم، متوجه شدم که مراسم در مسجد برگزار می شود و اتوبوسی در نظر گرفته نشده. مراسم اصلی هم معمولا در مصلای امام خمینی برگزار می شد. صبحش به خودم گفتم باید به مصلا بروم. تصمیم گرفتم کمی استراحت کنم و بعدش راه بیفتم. با مترو به راحتی می توانستم به مصلا بروم.
کمی خوابم برد و در خواب، حاج مراد را دیدم. آمد و بیدامر کرد که جا نمانم. آنجا فهمیدم که واقعا واجب است خودم را به مراسم اصلی در مصلا برسانم.
**: برای حاج آقا مزار یابودی هم در نظر گرفته اند؟
همسر شهید: بله؛ در قطعه ۲۹ بهشت زهرا(س).
**: البته مدافعان حرم بیشتر در قطعه ۵۰ هستند.
همسر شهید: ما انتخاب کردیم که در قطعه ۲۹ باشیم. چون شهید فرزانه و شهید حاج شعبان نصیری آنجا بودند، تصمیم گرفتیم حاج مراد را هم به آنجا ببریم. شهید حاج حیدر که فرمانده حیدریون بودند و با حاج آقا شهید شدند را هم در قطعه ۲۶ به خاک سپردند.
**: وقتی پیکر حاج حیدر و چند همرزم دیگرشان تفخص شد و از شما خواسته شد برای شناسایی بروید، عکسی از پیکرها هم نشانتان دادند؟
همسر شهید: آن زمان پیکرها در سوریه بود و فقط از حسین آقا آزمایش دی ان ای گرفتند که مطابقت بدهند. خود داعش گفته بودند که پیکر را برده ایم. برخی هم می گویند احتمال دارد پیکر حاجی را به سردخانه ادلب برده باشند یا این که جای دیگری دفن کرده باشند.
بعضی وقتها برخی از فامیل و اقوام می گویند شما چرا آنقردر بی خیالید و پیگیری نمی کنید؟ من می گویم به جنگ خودمان در دفاع مقدس نگاه کنید؛ آنجا که در زمین خودمان بود، هنوز هم شهدایی را تفحص می کنند و تکلیف خیلی ها معلوم نیست. آنجا که نه دشمن و نه زمین هیچکدامش ثابت و مشخص نبود.
**: مگر این که خدا بخاهد و معجزه ای بشود.
همسر شهید: ما هم راضی هستیم به رضای خدا.
**: اگر احیانا پیکر پیدا بشود و قرار باشد که مبادله بکنند، شما راضی هستید که در قبالش امتیازاتی به داعش داده بشود؟
همسر شهید: اصلا و ابدا…
**: این که می گویید اصلا، واقعی است؟
همسر شهید: بله؛ چون هر پولی که از اینجا برود، باز می شود گلوله ای به سمت گلوی بچه های شیعیان…
**: پسبه این گزینه فکر کرده اید؟
همسر شهید: بله، قطعا…
**: اما احتمالا پدر حاج آقا راضی بشوند چون خیلی کمطاقت هستند.
همسر شهید: چه کاری است به کسی که در حال جنگ با او هستیم، کمک کنیم؟!
**: آدم ها با هم فرق می کنند. برخی ها آنقدر تحت فشار دلتنگی هستند که نمی تاونند به چیز دیگری فکر کنند. باید به آن ها هم حق داد. در همین نبرد سوریه این اتفاق افتاد. مثل خانواده شهید عبدالله اسکندری که نپذیرفتند مبادلهای انجام بشود. دیداری هم با حضرت آقا داشتید؟
همسر شهید: هنوز نه. دیدارها به وبت است و هنوز نوبت به ما نرسیده. پسرم علیرضا در مراسم میثاق پاسداری در دانشگاه امام حسین (ع) خدمت حضرت آقا رسید و تفقد کردند. انگشتر آقا را هم گرفت. برای نماز ظهر ماه رمضان هم آقاعلیرضا با حسین آقا رفتند و آنجا هم دو انگشتر از آقا گرفتند. در آن نماز گفتند برای مادر و مربی مسجدمان انگشتر می خواهم که حضرت آقا باز هم عنایت کردند. آقا پرسیده بودند چرا برای خودت نمی گیری؟ آقا علیرضا هم می گوید که خودم پارسال انگشتر گرفته ام.
گروه جهاد و حماسه دفاعپرس: سوسنگرد مجاهدانی را در خود پرورش داد که بعدها مدیریت و فرماندهی جنگ را به عهده گرفتند به طوریکه اکثر مسئولان عالی رتبه نظامی در این جبهه رشد یافتهاند. رزمندگان سه روز با حداقل امکانات و تجهیزات مقاومت کردند و در برابر ارتش قدرتمند عراق ایستادند. اجحاف در حق رزمندگان داخل شهر سوسنگرد است اگر نگوییم با شرایط حماسی ایستادگی کردند. جنگ تمامعیار و جانانهای در تاسوعا و عاشورا انجام دادند. رزمندگان عزم و اراده دشمن را در اصلیترین محور شکستند و اولین سیلی و ضربه را به دشمن بعثی زدند تا عزم، اراده، شجاعت و شهامت خود را به رخ دشمن بکشند.
سردار احمد غلامپور از فرماندهان دوران دفاع مقدس است. فرماندهای که سینه وی مملو از خاطرات و دلاورمردیهای رزمندگان و شهیدانی همانند «مصطفی چمران»، «حمید تقویفر»، «علی غیور اصلی» و «حسین بسطامی» است. گنجینهای مملو از خاطره شهامت، شجاعت و ایمان مردانی که در عملیاتهای مختلف در دفاع از حریم ایران اسلامی در هشت سال دفاع مقدس در دل خود دارند.
وی طی سالها حضور متمادی در جنگ به مدارج بالای فرماندهی سپاه در دفاع مقدس دست یافت از جمله فرماندهی قرارگاه کربلا، سپاه خوزستان و بسیاری از عملیاتها دوران دفاع مقدس. وی اکنون عضو هیات علمی و استاد دانشگاه امام حسین (ع) است و در سنگر علم و دانش به تدریس مباحث نظامی میپردازد تا جوانمردان دیگری را برای فردای جامعه اسلامی تربیت کند.
از اینرو برای یادآوری دلاورمردیهای رزمندگان اسلام و ثبت خاطرات دوران دفاع مقدس به ویژه سالهای ابتدایی آن، به سراغ سردار احمد غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا، فرمانده سابق سپاه سوسنگرد و عضو هیات علمی دانشگاه امام حسین (ع) رفته و با وی به گفتوگو نشستیم.
سردار احمد غلامپور در این گفتوگو اظهار داشت: باید تاریخچهای به صورت محدود در مورد سوسنگرد بیان کنم، چون ما وقتی میگوییم سوسنگرد باید دقیقا معلوم کنیم که کدام عملیات در چه مقطعی و حادثهای است؟ ۲۶ آبان در واقع سالروز «شکست حصر سوسنگرد» است، نه سالروز آزادسازی آن؛ زیرا آزادسازی به مواردی مثل فتح خرمشهر اطلاق میشود، که، چون این شهر کاملا اشغال شده بود، عملیات آزادسازی برای فتح آن انجام شد، در صورتی که سوسنگرد محاصره شده بود و ما حصر سوسنگرد را شکستیم.
وی افزود: واقعیت مهم این بود، که دشمن به کشور ما تجاوز کرد. مهمترین هدف اصلی دشمن اشغال محور خوزستان بود، سه محور در شمال خوزستان برای خودش تعیین کرده بود، تصرف شهرهای شوش، دزفول بستن جاده مهم و استراتژیک اندیمشک و قطع ارتباط با استانهای شمالی هدف دشمن بود و در خوزستان یک محور چذابه به سمت بستان، سوسنگرد و حمیدیه تعریف کرد و قصد تصرف اهواز را داشت. محور میانی که دو بخش اصلی داشت و محور دیگر طلاییه کوشک که عراقیها برای تصرفش با لشکر پنج مکانیزه روی جاده اهواز خرمشهر آمده بودند و نیز با الحاق لشکر ۹ در منطقه سوسنگرد به هم پیوستند. محور دیگر محور جنوبی خرمشهر ـ آبادان بود که عراقیها قصد داشتند از محور شلمچه وارد شوند. دشمن تصمیم گرفته بود، از سه محور به خوزستان حمله کند.
سیلی اول رزمندگان اسلام به ارتش بعث
غلامپور ادامه داد: متاسفانه با وجود مجموع حوادثی که در استان خوزستان اتفاق افتاد، در جنگ تحمیلی و سالهای بعد از جنگ، خیلی در موردش صحبت و تبلیغات نمیشود. عمدهترین مسئله محور خرمشهر و آبادان است، در صورتی که حوادث در محور میانی سوسنگرد اتفاق افتاد و مسائل بسیار مهمی بودند، که سرنوشت جنگ در این محور رقم زدند؛ البته مشخص است که فتح خرمشهر حماسهای بزرگ بود اما اگر به حوادث روزشمار جنگ نگاه کنیم، در واقع سیلی اول به صدام و ارتش بعث در جبهه سوسنگرد زده شد. همه محاسبات صدام غلط از کار درآمد و نقش برآب شد. در روزهای اول جنگ که ارتش عراق به کشور ایران حمله کرد، در محور شمالی تا پشت رود کرخه جلو آمد. خیلی مقاومت جزئی و محدودی صورت گرفت. در واقع حادثه مهمی رخ نداد. شاید یکی از دلایل این بود، که مناطق جمعیتی در مسیر ارتش عراق وجود نداشت. اما نهم مهر سال ۵۹ تازه ۱۰ روز از جنگ گذشته بود. زمانی که لشکر ۹ عراق به حمیدیه و لشکر ۵ مکانیزه به ۲۰ کیلومتری جاده اهواز رسیدند، تقریبا دشمن با یک حرکت میتوانست اهواز را تصرف کند.
وی گفت: در این مقطع حادثه شبیخون غیور اصلی اتفاق افتاد که باعث شد، تقریبا آن حرکت آخر لشکر ۵ و ۹ عراق که قصد تصرف و اشغال اهواز را داشتند، ناکام مانده و نقشه عراقیها به هم بریزد و اهواز از سقوط نجات پیدا کند. نهم مهر آن سال فقط ۱۰ روز از جنگ گذشته بود، اگر اهواز سقوط میکرد امروز چیزی به نام سقوط خرمشهر و حصر آبادان معنا و مفهوم نداشت، چون اگر اهواز سقوط کرده بود، آبادان و خرمشهر هم توسط دشمن اشغال میشد. این حادثه بزرگ که اتفاق افتاد، نقشه عراقیها را به هم زد و باعث شد وقتی به شمال خوزستان میرسند پشت کرخه متوقف شوند. به دلیل این که محورهای دیگر متوقف شده و ناچار شدند به محور میانی در جنوب با توجه به مقاومتهایی که صورت گرفت بروند یعنی به سمت کارون که نهایتا حصر آبادان شکل گرفت.
غلامپور ابراز داشت: مهمترین محور برای عراقیها محور میانی چذابه از سمت بستان، سوسنگرد و حمیدیه اهواز بود که هدف اصلی آنها تصرف مرکز استان بود. روند حوادث سه ماهه جنگ را که بررسی میکنیم، بیشترین اتفاقات در محور سوسنگرد افتاده است. عراق بیش از چهار بار به سوسنگرد حمله کرد، تا پیشروی قبلی که متوقف شده و آسیب دیده را ترمیم و کامل کند. ایام هیجدهم و نوزدهم آبان عراقیها به سمت عقب رانده شدند و تا نزدیک بستان عقبنشینی کردند اما مجددا تصمیم گرفتند از دو محور سمت رودخانه کرخهکور و ارتفاعات اللهاکبر که آنجا مستقر شده بودند، بروند که محور جاده بستان سوسنگرد بود و از سه مسیر اقدام کردند و سوسنگرد را به مرحله سقوط رساندند.
گروه جهاد و حماسه دفاعپرس: سوسنگرد مجاهدانی را در خود پرورش داد که بعدها مدیریت و فرماندهی جنگ را به عهده گرفتند به طوریکه اکثر مسئولان عالی رتبه نظامی در این جبهه رشد یافتهاند. رزمندگان سه روز با حداقل امکانات و تجهیزات مقاومت کردند و در برابر ارتش قدرتمند عراق ایستادند. اجحاف در حق رزمندگان داخل شهر سوسنگرد است اگر نگوییم با شرایط حماسی ایستادگی کردند. جنگ تمامعیار و جانانهای در تاسوعا و عاشورا انجام دادند. رزمندگان عزم و اراده دشمن را در اصلیترین محور شکستند و اولین سیلی و ضربه را به دشمن بعثی زدند تا عزم، اراده، شجاعت و شهامت خود را به رخ دشمن بکشند.
سردار احمد غلامپور از فرماندهان دوران دفاع مقدس است. فرماندهای که سینه وی مملو از خاطرات و دلاورمردیهای رزمندگان و شهیدانی همانند «مصطفی چمران»، «حمید تقویفر»، «علی غیور اصلی» و «حسین بسطامی» است. گنجینهای مملو از خاطره شهامت، شجاعت و ایمان مردانی که در عملیاتهای مختلف در دفاع از حریم ایران اسلامی در هشت سال دفاع مقدس در دل خود دارند.
وی طی سالها حضور متمادی در جنگ به مدارج بالای فرماندهی سپاه در دفاع مقدس دست یافت از جمله فرماندهی قرارگاه کربلا، سپاه خوزستان و بسیاری از عملیاتها دوران دفاع مقدس. وی اکنون عضو هیات علمی و استاد دانشگاه امام حسین (ع) است و در سنگر علم و دانش به تدریس مباحث نظامی میپردازد تا جوانمردان دیگری را برای فردای جامعه اسلامی تربیت کند.
از اینرو برای یادآوری دلاورمردیهای رزمندگان اسلام و ثبت خاطرات دوران دفاع مقدس به ویژه سالهای ابتدایی آن، به سراغ سردار احمد غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا، فرمانده سابق سپاه سوسنگرد و عضو هیات علمی دانشگاه امام حسین (ع) رفته و با وی به گفتوگو نشستیم.
سردار احمد غلامپور در این گفتوگو اظهار داشت: باید تاریخچهای به صورت محدود در مورد سوسنگرد بیان کنم، چون ما وقتی میگوییم سوسنگرد باید دقیقا معلوم کنیم که کدام عملیات در چه مقطعی و حادثهای است؟ ۲۶ آبان در واقع سالروز «شکست حصر سوسنگرد» است، نه سالروز آزادسازی آن؛ زیرا آزادسازی به مواردی مثل فتح خرمشهر اطلاق میشود، که، چون این شهر کاملا اشغال شده بود، عملیات آزادسازی برای فتح آن انجام شد، در صورتی که سوسنگرد محاصره شده بود و ما حصر سوسنگرد را شکستیم.
وی افزود: واقعیت مهم این بود، که دشمن به کشور ما تجاوز کرد. مهمترین هدف اصلی دشمن اشغال محور خوزستان بود، سه محور در شمال خوزستان برای خودش تعیین کرده بود، تصرف شهرهای شوش، دزفول بستن جاده مهم و استراتژیک اندیمشک و قطع ارتباط با استانهای شمالی هدف دشمن بود و در خوزستان یک محور چذابه به سمت بستان، سوسنگرد و حمیدیه تعریف کرد و قصد تصرف اهواز را داشت. محور میانی که دو بخش اصلی داشت و محور دیگر طلاییه کوشک که عراقیها برای تصرفش با لشکر پنج مکانیزه روی جاده اهواز خرمشهر آمده بودند و نیز با الحاق لشکر ۹ در منطقه سوسنگرد به هم پیوستند. محور دیگر محور جنوبی خرمشهر ـ آبادان بود که عراقیها قصد داشتند از محور شلمچه وارد شوند. دشمن تصمیم گرفته بود، از سه محور به خوزستان حمله کند.
سیلی اول رزمندگان اسلام به ارتش بعث
غلامپور ادامه داد: متاسفانه با وجود مجموع حوادثی که در استان خوزستان اتفاق افتاد، در جنگ تحمیلی و سالهای بعد از جنگ، خیلی در موردش صحبت و تبلیغات نمیشود. عمدهترین مسئله محور خرمشهر و آبادان است، در صورتی که حوادث در محور میانی سوسنگرد اتفاق افتاد و مسائل بسیار مهمی بودند، که سرنوشت جنگ در این محور رقم زدند؛ البته مشخص است که فتح خرمشهر حماسهای بزرگ بود اما اگر به حوادث روزشمار جنگ نگاه کنیم، در واقع سیلی اول به صدام و ارتش بعث در جبهه سوسنگرد زده شد. همه محاسبات صدام غلط از کار درآمد و نقش برآب شد. در روزهای اول جنگ که ارتش عراق به کشور ایران حمله کرد، در محور شمالی تا پشت رود کرخه جلو آمد. خیلی مقاومت جزئی و محدودی صورت گرفت. در واقع حادثه مهمی رخ نداد. شاید یکی از دلایل این بود، که مناطق جمعیتی در مسیر ارتش عراق وجود نداشت. اما نهم مهر سال ۵۹ تازه ۱۰ روز از جنگ گذشته بود. زمانی که لشکر ۹ عراق به حمیدیه و لشکر ۵ مکانیزه به ۲۰ کیلومتری جاده اهواز رسیدند، تقریبا دشمن با یک حرکت میتوانست اهواز را تصرف کند.
وی گفت: در این مقطع حادثه شبیخون غیور اصلی اتفاق افتاد که باعث شد، تقریبا آن حرکت آخر لشکر ۵ و ۹ عراق که قصد تصرف و اشغال اهواز را داشتند، ناکام مانده و نقشه عراقیها به هم بریزد و اهواز از سقوط نجات پیدا کند. نهم مهر آن سال فقط ۱۰ روز از جنگ گذشته بود، اگر اهواز سقوط میکرد امروز چیزی به نام سقوط خرمشهر و حصر آبادان معنا و مفهوم نداشت، چون اگر اهواز سقوط کرده بود، آبادان و خرمشهر هم توسط دشمن اشغال میشد. این حادثه بزرگ که اتفاق افتاد، نقشه عراقیها را به هم زد و باعث شد وقتی به شمال خوزستان میرسند پشت کرخه متوقف شوند. به دلیل این که محورهای دیگر متوقف شده و ناچار شدند به محور میانی در جنوب با توجه به مقاومتهایی که صورت گرفت بروند یعنی به سمت کارون که نهایتا حصر آبادان شکل گرفت.
غلامپور ابراز داشت: مهمترین محور برای عراقیها محور میانی چذابه از سمت بستان، سوسنگرد و حمیدیه اهواز بود که هدف اصلی آنها تصرف مرکز استان بود. روند حوادث سه ماهه جنگ را که بررسی میکنیم، بیشترین اتفاقات در محور سوسنگرد افتاده است. عراق بیش از چهار بار به سوسنگرد حمله کرد، تا پیشروی قبلی که متوقف شده و آسیب دیده را ترمیم و کامل کند. ایام هیجدهم و نوزدهم آبان عراقیها به سمت عقب رانده شدند و تا نزدیک بستان عقبنشینی کردند اما مجددا تصمیم گرفتند از دو محور سمت رودخانه کرخهکور و ارتفاعات اللهاکبر که آنجا مستقر شده بودند، بروند که محور جاده بستان سوسنگرد بود و از سه مسیر اقدام کردند و سوسنگرد را به مرحله سقوط رساندند.