دانشگاه تهران

همسری که به شهادت شوهرش ایمان داشت

همسری که به شهادت شوهرش ایمان داشت


«زهرا افشون» همسر شهید سردار «صادق امیدزاده» به مناسبت سالگرد شهادت این شهید والامقام در گفتگو با خبرنگار دفاع‌پرس، با کلماتی پر از عاطفه و صبوری از سال‌های زندگی مشترکشان می‌گوید. از اولین روز‌های آشنایی‌شان در یک مهمانی ساده تا رسیدن به سال‌ها زندگی مشترک و همراهی در مأموریت‌های مختلف که زندگی را برای او پر از دوری و غربت ساخت.

همسری که به شهادت شوهرش ایمان داشت

وی گفت: صادق متولد تیرماه سال ۱۳۴۳ بچه محله مسیرنفت کرمانشاه بود؛ از همان دوران نوجوانی و جوانی در دلش آرزو داشت برای دفاع از وطن، دین و مذهبش فداکاری کند. زمانی که جنگ تحمیلی آغاز شد، تنها شانزده سال داشت و با شوق و اراده‌ای وصف‌ناشدنی از مادرش اجازه خواسته بود تا به جبهه برود. مادرش، که خود از پیشگامان فداکاری در دوران جنگ بود، رضایت داد. از همان لحظه، زندگی صادق مسیری پر از خدمت و ایثار بود.

لحظه‌های تلخ و شیرین زندگی با یک شهید

ما در سال ۱۳۷۳، در حالی که من دانشجوی دانشگاه تهران بودم و او در دانشگاه شهید بهشتی درس می‌خواند، زندگی مشترک‌مان را آغاز کردیم. همه چیز ساده و طبیعی به نظر می‌رسید، اما آن زمان هیچ‌کدام از ما نمی‌دانستیم که در پیش‌رو روز‌هایی سخت و پر از چالش قرار داریم. صادق از آن روز‌هایی که جوانی پر از انرژی و انگیزه بود، همیشه به فکر راهی بزرگ‎‌تر از خودش بود. او هیچ‌گاه به دنیا به چشم یک مقصد نمی‌نگریست؛ بلکه همه‌چیز برایش وسیله‌ای بود برای رسیدن به حقیقت و رسیدن به آرمان‌هایی بزرگ‌تر از خود. زندگی مشترک‌مان، همیشه در سایه آن مسئولیت بزرگ و فداکاری‌هایی که صادق داشت، رنگ و بویی متفاوت داشت.

وی همیشه به من می‌گفت: «زندگی‌ام برای من نیست، برای مردم هست» این جمله برای من همیشه یادآور آن بود که صادق نه فقط برای من، بلکه برای همگان می‌زیست. زندگی کنار او، هرچند که از بسیاری جهات سخت و پر از دوری و اضطراب بود، اما هر لحظه‌اش برای من پر از افتخار بود.

من از همان ابتدا می‌دانستم که شغل صادق همیشه با خطر همراه هست و باید برای مأموریت‌ها و دوری‌های طولانی از خانه آماده باشم. اما هیچ‌گاه احساس نمی‌کردم که زندگی با او، چیزی جز افتخار و سربلندی هست. او با قلبی بزرگ، همواره به دیگران کمک می‌کرد، حتی اگر این کمک‌ها به قیمت دوری از خانواده‌اش تمام می‌شد. در کنار من بود، اما بیشتر از آن که کنار من باشد، در خدمت مردم بود. برای صادق، خدمت به وطن و اسلام، هر چیزی بود که زندگی‌اش را معنی می‌داد.

عشق و فداکاری در میان آتش و خون

او با قلبی بزرگ، همواره به دیگران کمک می‌کرد، حتی اگر این کمک‌ها به قیمت دوری از خانواده‌اش تمام می‌شد. برای صادق، خدمت به وطن و اسلام، هر چیزی بود که زندگی‌اش را معنی می‌داد. حاج صادق همیشه به من می‌گفت: «تمام قصد و نگاهم برای رضایت خداست». زندگی کنار او، هرچند که از بسیاری جهات سخت و پر از دوری و اضطراب بود، اما هر لحظه‌اش برای من و سه پسرم پر از افتخار هست.

صادق می‌گفت: در هر مأموریتی که باشم، باید با دیگران همدلی کنم، باید همه را به یک هدف مشترک سوق دهم. حتی وقتی در لبنان و سوریه بود، همیشه به فکر یکی بودن و همدلی میان مردم و نیرو‌ها بود. در سوریه، از نیرو‌های مختلفی از جمله فاطمیون، حیدریون، حزب‌الله لبنان حتی نیرو‌های سوری و ایرانی در کنار هم کار می‌کردند. صادق تلاش می‌کرد تا اختلافات قومی و ملیتی پیش نیایید تا با هم در مسیر مشترک خدمت به کشورشان گام بردارند. او همیشه می‌گفت: باید به جای اختلافات، بر وحدت تأکید کنیم و هدف اصلی‌مان باید آزادی و آبادانی کشور باشد.

همراه صادق در جاده‌های عشق و جهاد

آخرین باری که صادق به سوریه (دمشق) رفت، من هم همراه او بودم. شرایط امنیتی سخت شده بود و خطرات بسیاری در کمین بود، ولی صادق با ایمان راسخ به کار خود ادامه می‌داد. حاج صادق از نیرو‌های سپاه قدس پاسداران انقلاب اسلامی بود، ولی من هیچ‌وقت در مورد کارهایش از ایشان سوال نمی‌پرسیدم می‌دانستم که نمی‌شود برخی چیزی‌ها را بگوید حتی به من… هفت ماه قبل از شهادتش پسرم به من گفت که نام «صادق امیدزاده» در رسانه‌های آمریکایی به عنوان مغز متفکر طراحی حمله علیه نیرو‌های آمریکایی آمده هست.

همسری که به شهادت شوهرش ایمان داشت

زمانی که عملیات طوفان‌الاقصی انجام شد، برای حاج صادق نگران شدم و با شهادت سید‌رضی موسوی از نیرو‌های قدس سپاه در دی‌ماه سال ۱۴۰۲ یقین پیدا کردم که نفر بعدی صادق من هست. اما صادق با آرامش همیشگی‌اش و ایمان عمیقش، هیچ‌گاه اجازه نداد که نگرانی‌های من او را از هدفش دور کند. آن روزها، با اینکه در کنار او بودم، می‌دانستم که هیچ‌چیز نمی‌تواند صادق را از مسیرش منصرف کند. آن روز‌هایی که با هم در دل خاک سوریه بودیم، در دل جنگ و تهدیدات مداوم، هیچ‌گاه از اعتقاداتش کم نشد.

همسری که به شهادت شوهرش ایمان داشت

شهادت صادق، آغاز مسیری پرافتخار

۳۰ دی‌ماه سال ۱۴۰۲ روزی، که در محل کارش (دمشق) بود، صدای انفجار‌هایی شنیدم که دلم را به لرزه انداخت و یقیقن داشتن محل کارش را هدف قرار گرفته‌اند، به سرعت به محل کارش رسیدم و سه طبقه ساختمان که سقفش روی زمبن نشسته بود، در آنجا دیدم که هیچ‌کدام از همکارانش زنده نمانده‌اند.

صادق در دل جنگ و عشق به وطن به حقیقت رسید

اما در همان لحظه، به طرز عجیبی احساس آرامش کردم. گویی خداوند به من نشان داد که صادق، در مسیری که انتخاب کرده بود، به حقیقت رسیده هست. شهادتش نه پایان زندگی او، بلکه آغاز یک سفر جدید بود، سفری که باید آن را ادامه می‌دادم، برای او، برای اسلام، برای وطن. حاج صادق هیچ‌گاه برای جنگیدن نمی‌رفت، او برای دفاع از آرمان‌های بزرگ‌تر از خودش، برای دفاع از وطن، برای حفاظت از ایمان و آزادی می‌جنگید. صادق به هدفش رسید و من همچنان باور دارم که خون او و تمام شهدا، روزی ثمر خواهد داد.

 من و فرزندانم ادامه خواهیم داد، به همان گونه که او همیشه می‌گفت: «ما باید برای خدا باشیم، و همیشه در مسیر حق قدم برداریم». وقتی مقام معظم رهبری اعتقاد دارند مقاومت پیروز هست قطعا ما هم به همین باور اعتقاد قلبی داریم. صادق امیدزاده و همه شهیدان همیشه در دل‌ها خواهند ماند، چون با فداکاری، از وطن دفاع کردند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

همسری که به شهادت شوهرش ایمان داشت بیشتر بخوانید »

غبارروبی مزار شهید مفتح توسط خادمان حرم حضرت معصومه (س)+ تصاویر

غبارروبی مزار شهید مفتح توسط خادمان حرم حضرت معصومه (س)+ تصاویر


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ دفاع‌پرس، مزار آیت‌الله شهید «محمد مفتح» صبح امروز (سه‌شنبه) به‌مناسبت چهل‌وپنجمین سالروز شهادت وی توسط خادمان حرم بانوی کرامت، حضرت معصومه (سلام الله علیها) غباروبی و با گلاب عطرافشانی شد.

آیین غبارروبی، عطرافشانی و گل‌آرایی مزار شهید مفتح با حضور تعدادی از خادمان آستان مقدس بانوی کرامت در مقبره این شهید واقع در صحن امام رضا (علیه‌السلام) حرم مطهر برگزار شد.

مزار شهید مفتح توسط خادمان حرم حضرت معصومه (س) غبارروبی شد+ تصاویر

شهید مفتح از جمله روحانیون روشنفکر و روشنگری بود که نقش مهمی در نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی (ره) ایفا کرد.

وی همچنین قدم‌های موثری در راه ایجاد وحدت بین حوزه‌های علمیه و دانشگاه و دو قشر روحانی و دانشگاهی برداشت و به همین خاطر این روز به‌پاس تلاش‌های آن بزرگوار، در تقویم به نام «وحدت حوزه و دانشگاه» نامگذاری شده هست.

شهید مفتح سرانجام در راه احیای تفکر اسلامی و مخالفت با افکار انحرافی و التقاطی روز ۲۷ آذر ۱۳۵۸ هنگام ورود به دانشکده الهیات دانشگاه تهران توسط عناصر گروهک تروریستی «فرقان» هدف گلوله قرار گرفت و به فیض عظیم شهادت نائل آمد.

تصاویری از غبارروبی مزار شهید مفتح را در زیر ببینید:

مزار شهید مفتح توسط خادمان حرم حضرت معصومه (س) غبارروبی شد+ تصاویر

مزار شهید مفتح توسط خادمان حرم حضرت معصومه (س) غبارروبی شد+ تصاویر

مزار شهید مفتح توسط خادمان حرم حضرت معصومه (س) غبارروبی شد+ تصاویر

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

غبارروبی مزار شهید مفتح توسط خادمان حرم حضرت معصومه (س)+ تصاویر بیشتر بخوانید »

«سیدمحمد هاشمی» مسئول سازمان اوج شد

«سیدمحمد هاشمی» مسئول سازمان اوج شد


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ دفاع‌پرس، «سید محمد هاشمی» به عنوان مسئول سازمان هنری رسانه‌ای اوج تعیین شد.

هاشمی متولد ۱۳۶۵ و دارای تحصیلات دکترای حقوق عمومی از دانشگاه علامه طباطبایی (ره) و کارشناسی ارشد فقه و حقوق اسلامی از دانشگاه تهران هست.

از جمله سوابق او می‌توان به قائم‌مقام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت سیزدهم، معاون حقوقی، امور مجلس و استان‌های وزارت فرهنگ در دولت سیزدهم، جانشین بنیاد فرهنگی خاتم الاوصیا (عج) و معاون توانمندسازی و امور استان‌های سازمان هنری رسانه‌‌ای اوج اشاره کرد. 

هاشمی همچنین در مقطعی مسئول ستاد رسانه‌ای روایت جهاد قرارگاه بقیة ‌الله الاعظم (عج) و عضو شورای طرح و برنامه بنیاد روایت فتح بوده هست.

عضویت در هیأت امنای انجمن سینمای جوان کشور و رییس هیأت مدیره بنیاد بین المللی فرهنگی هنری امام رضا علیه‌السلام از دیگر سوابق سید محمد‌ هاشمی هست.

پیش از این احسان محمدحسنی؛ موسس سازمان اوج، ۱۵ سال مدیریت سازمان هنری رسانه‌ای اوج را برعهده داشت و بعد از استعفای او ساسان زارع موقتا به عنوان سرپرست این مجموعه انتخاب شده بود.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

«سیدمحمد هاشمی» مسئول سازمان اوج شد بیشتر بخوانید »

آن «سه قطره خون»؛ آن «سه آذر اهورایی»...

آن «سه قطره خون»؛ آن «سه آذر اهورایی»…


آن «سه قطره خون»؛ آن «سه آذر اهورایی»...

به گزارش نوید شاهد، روز شانزدهم آذر هرسال بعنوان «روز دانشجو»، یادآور شانزدهم آذر خونین 1332 است که رژیم ستم و سرکوب طاغوتی، سرمست از قدرت‌یابی و تسلط مجدد به پشتگرمی و پشتوانه استعمار پیر انگلیس و استکبار تازه نفس آمریکای جهانخوار در کودتای سیاه 28 مرداد همان سال، با دعوت از «ریچارد نیکسون» معاون وقت رئیس جمهور آمریکا- و رئیس جمهور بعدی حزب جمهوریخواه- نمک بر زخم خونچکان مردم ایران پاشید. برنامه بازدید و حضور او در دانشگاه اما، هدفی جز تحقیر و تازه کردن این جراحت عمیق تاریخی نداشت. فرزندان رشید و غیرتمند ایران، خسته‌دل و آزرده‌جان از حضور نماینده کشور و دولتی که با مداخله مستقیم در سیاست ایران و کمک به روی کار‌آمدن مجدد دیکتاتور و بسط خفقان و استبداد داخلی وابسته و عامل استثمار خارجی، خنجر از پشت بر پیکر این ملت فروکرده و هنوز خون شهدای ما از چنگ و دندانش می‌چکید، تاب این تحقیر را نیاوردند و دانشگاه را با طنین فریاد اعتراض خود به کانون خیزش ملی بر علیه سلطه استکباری آمریکا و تجلیگاه خشم و خروش و غیرت مردم ایران تبدیل کردند. مزدوران شیطان بزرگ، سه دانشجوی شریف و پاکباخته دانشکده فنی دانشگاه تهران را برای خوشایند ارباب، به شهادت رساندند: آذر شریعت رضوی، مصطفی بزرگ نیا و احمد قندچی… و این «سه قطره خون» تا همیشه دانشگاه را با فرهنگ جهاد و شهادت پیوند زد؛ از آن روز تا 15 خرداد خونین و تا انقلاب اسلامی و تا دفاع مقدس… و تا امروز و با مدافعان شهید حرم

برای خوشامد به ارباب، دانشگاه، «قتلگاه» شد…

پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سازمان‌های سیاسی تشکیل دهنده جبهه ملی، برای دوره کوتاهی در یک ائتلاف موقتی، تحت نام «نهضت مقاومت ملی» به مقاومت سیاسی دست زدند و تظاهرات‌ها و اعتصاب‌های پراکنده‌ای در پاییز همان سال در دانشگاه تهران و همچنین بازار، از جمله در تاریخ ۱۶ مهر و ۲۱ آبان، در اعتراض به محاکمه مصدق برگزار شد. چند هفته پس از این وقایع، اعلام شد که روابط ایران و بریتانیا که در زمان نخست‌وزیری مصدق قطع شده بود، از سر گرفته خواهد شد و ریچارد نیکسون نایب ریاست جمهوری وقت آمریکا برای دیدار رسمی به ایران خواهد آمد. این موضوع بهانه لازم برای اعتراضات را فراهم کرد و در ۱۶ آذر همین سال، دانشجویان معترض به سخنرانی در کلاس‌ها پرداختند و ناآرامی تمامی محوطه دانشگاه تهران را فرا گرفت. دولت کودتا برای پیشگیری از هرگونه اقدام بعدی تصمیم به سرکوب اعتراضات گرفت. سربازان و نیروهای ویژه ارتشی پس از هجوم به دانشگاه، به کلاس‌های درس حمله کرده و صدها دانشجو را بازداشت و ضرب و شتم کردند. نیروهای امنیتی در دانشکده فنی، اقدام به شلیک تیر کرده و موجب شهادت سه دانشجوی این دانشکده به نام‌های «احمد قندچی»، «مهدی شریعت ‌رضوی» و «مصطفی بزرگ‌نیا» شدند.

دکترای افتخاری به نماینده «ولی نعمت» بر روی خون شهیدان دانشگاه!

فردای آن روز «ریچارد نیکسون» به ایران آمد و دکترای افتخاری در رشته حقوق را در دانشگاه تهران که در اشغال آشکار نیروهای نظامی بود، دریافت کرد.
وقایع آذر ۱۳۳۲، نمایان‌گر واکنش دولت کودتا به فعالیت‌های دانشجویی بود و به دنبال آن سرکوب نظام‌مند تمامی اشکال دیگر مخالفت‌ها، رخ داد.
 ۱۶ آذر، توسط کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور که مرکز اجتماع و مباحثه مخالفان حکومت پهلوی در خارج از ایران بود، روز دانشجو نامیده شد.
دانشجویان پس از آن، هر سال در این روز اعتصاب‌های دانشجویی به راه می‌انداختند و در واقع ۱۶ آذرماه به معیاری برای ارزیابی میزان نفرت از حکومت استبدادی و مستکبران عالم و توانایی و نفوذ مخالفان در بین روشنفکران، تبدیل شد.
این روز از آن زمان، همچنان از اهمیت تاریخی برجسته‌ای در ایران برخوردار بوده‌است.

روایت تکان دهنده شهید دکتر مصطفی چمران از شهادتکده شانزده آذر

دانشجویان مبارز دانشگاه تصمیم گرفتند که هنگام ورود نیکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا و طرفداری خود را از دکتر مصدق نشان دهند. تظاهرات بر علیه افتتاح مجدد سفارت و اظهار تنفر همه جا به چشم می خورد و وقوع تظاهرات هنگام ورود نیکسون حتمی می نمود.
ولی این تظاهرات برای دولتمردان خیلی گران تمام می شد زیرا تار و پود وجود آنها بستگی به کمک سرشار آمریکا داشت. این بود که دستگاه برای خفه کردن مردم و جلوگیری از تظاهرات از ارتکاب هیچ جنایتی ابا نداشت. روز ‌15 آذر یکی از دربانان دانشگاه شنیده بود که تلفنی به یکی از افسران گارد دانشگاه دستور می رسد که «باید دانشجویی را شقه کرد و جلوی در بزرگ دانشگاه آویخت که عبرت همه شود و هنگام ورود نیکسون صداها خفه گردد و جنبنده ای نجبند!…»
… رگبار گلوله باریدن گرفت و چون دانشجویان فرصت فرار نداشتند، به کلی غافلگیر شدند و در همان لحظه اول عده زیادی هدف گلوله قرار گرفتند. لحظات موحشی بود. دانشجویان یکی پس از دیگری به زمین می افتادند به خصوص که بین محوطه مرکزی دانشکده فنی و قسمت های جنوبی سه پله وجود داشت و هنگام عقب نشینی عده زیادی از دانشجویان روی این پله‌ها افتاده نتوانستند خود را نجات دهند. مصطفی بزرگ نیا به ضرب سه گلوله از پای در آمد. شریعت رضوی که ابتدا هدف سرنیزه قرار گرفته به سختی مجروح شده بود، دوباره هدف گلوله قرار گرفت. ناصر قندچی حتی یک قدم هم به عقب برنداشته و در جای اولیه خود ایستاده بود یکی از سربازان با رگبار مسلسل سینه او را شکافت و او را شهید کرد. رگبار گلوله همچنان برای دقیقه های طولانی و مرگبار ادامه داشت. دانشجویان از روی پله‌ها غلطیده و به پایین پرت می شدند و چون درهای آزمایشگاه بسته بود و کسی نمی توانست داخل شود، پس از لحظه ای انبوهی از دانشجویان در پایین پله‌ها تشکیل شد و عده ای زیر فشار له شدند. خون مجروحین آنقدر زیاد بود که پایین پله های گلگون شده بود. بدن مجروحین در حدود دو ساعت در وسط دانشکده افتاده بود و خون جاری بود تا بالاخره جان سپردند.

16 آذر؛ نماد خودباوری، استکبار‌ستیزی و حق طلبی دانشجوی ایرانی

در این روز با خون پاک سه تن از دانشجویان عزیز در اعتراض به منش و خوی استکباری و گسترش سلطه دولت آمریکا بر ایران، فضای دانشکده فنی و دانشگاه تهران، مطهر و متبرک شد. این واقعه خونین، با ماهیت استکبارستیزانه، روندی را رقم زد که نتیجه نهایی آن ورود جنبش دانشجویی به عرصه مبارزه مستمر با رژیم ستمشاهی و قدرت‌های سلطه‌گر جهانی، حمایت از نهضت اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) و مشارکت همه جانبه دانشجویان و اساتید دانشگاه‌ها در پی افکنی، تثبیت و پیشرفت نظام مقدس جمهوری اسلامی بود. دانشجویان فهیم و بصیر ایرانی در آن روز ثابت کردند که دانشجو تنها مصرف کننده منفعل دانشی خنثی و عقیم و بی جهت نیست. دانشجو بعنوان نوک پیکان بلوغ و بینش و رشد ملی و قشر پیشرو، پیشتاز و مولد در تحول تاریخی و جمعی، مظهر بصیرت در دشمن‌شناسی، زمان‌آگاهی و دردآشنایی، و پیشاهنگ خودآگاهی تاریخی و حرکت در مسیر آزادی و استقلال نیز هست و دانشگاه، نبض بیدار جامعه و سرمایه واقعی و ماندگار کشور و کلید سعادت فردای ایران است. این را دانشگاه در همراهی و پیوند پرشکوهش با نهضت بیدارگر روحانیت برهبری امام امت (ره) در 15 خرداد 42 بیشتر به ثبوت رساند و از آن پس تا روزهای اوج انقلاب که دانشگاه در زبان مردم: «سنگر آزادی» خوانده شد و میعادگاه تظاهرات و تجمعات و تحصن‌های پرشور و تاریخی ملت و روحانیت بود و حوادث تاریخسازی چون سیزدهم آبان 57 نیز با محوریت و مرکزیت دانشگاه شکل گرفت، این نهاد پویا و پر‌تحرک، همواره مرکز مخاطره و ناامنی دستگاه امنیتی و پلیسی رژیم بود و بخش عظیمی از مبارزان و زندانیان سیاسی را دانشجویان آگاه و معترض کشورمان تشکیل می‌دادند.

از 16 آذر 32 تا 13 آبان 58: دانشگاهی که «مرگ بر آمریکا» را از «فریاد» تبدیل به «فرهنگ» کرد

در سالهای پس از پیروزی نیز، همراهی دانشگاه با اهداف متعالی انقلاب و آرمانهای فضیلت‌آفرین امام (ره) آنچنان بود که کافی است به حماسه تاریخی فتح لانه جاسوسی آمریکای جهانخوار و جنایتکار توسط دانشجویان انقلابی خط امام نظر کنیم که فرزندان و تربیت‌شدگان تفکر خط‌شکن و سلطه‌ستیز آن انسان بزرگ الهی بودند و با اقدام خود اسطوره ابهت و شکست ناپذیری شیطان بزرگ را برای همیشه زیر پا خرد کردند و روح مقاومت و امید را در همه ملتهای تحت سلطه زنده نمودند و پس از آن شمار شهیدان دانشجو در دفاع مقدس، نشانگر معنویت و طهارت محیط دانشگاهی است که با انقلاب و امام، گویی معبد و محراب فضیلت و عرفان شد.

دانشگاه؛ خط مقدم جهاد در مسیر «دانش اقتدار»

امتداد این پیوند مقدس دانشگاه و دانشجو با انقلاب را تا همین امروز می‌توان دید؛ با وجود سرمایه گذاری درازمدت و متمرکز دشمن برای جدا کردن دانشجو از نظام و رهبر و مردم و بحران‌سازی‌های متعدد در این سالها، دانشگاه همچنان مرکزیتی برای تولید علم بر محور الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت و تمدن سازی معنوی برای همه جهان، دستیابی به قله اقتدار و عزت منطقه ای و جهانی با روح هویت ملی، و قرار گرفتن در مسیر تکاپوی مستمر علمی و پژوهشی، روح خلاقیت و ابداع و ابتکار و راهگشایی برای حصول خودکفایی، نفی همه وابستگیها و تحقق فن‌آوری بومی و ملی بوده است. دانشگاهی که یک روز برای وابستگی علمی ما به دشمن ساخته شد، امروز در صنعت دانش بنیان هسته‌ای، نانو‌تکنولوژی و هزاران عرصه دیگر از نوآوری و پیشرفت و روح آفرینشگری علمی، در سنگر و صف اول و خط مقدم جهاد علمی با استکبار جهانی است؛ با ستاره هایی چون: مجید شهریاری، محسن فخری زاده، مصطفی احمدی روشن، مسعود علیمحمدی، و…

انتهای گزارش/



منبع خبر

آن «سه قطره خون»؛ آن «سه آذر اهورایی»… بیشتر بخوانید »

جانشین فرمانده سپاه حضرت محمد رسول الله (ص) تهران بزرگ: شهدای انقلاب جان خود را در راه ولایت، اسلام و استقلال کشور هدیه کردند

شهدا جان خود را در راه ولایت، اسلام و استقلال کشور هدیه کردند


سردار «محمود توکلی» جانشین فرمانده سپاه حضرت محمد رسول‌الله (ص) تهران بزرگ صبح امروز (پنجشنبه) در حاشیه مراسم تشییع و بدرقه ۱۰۰ شهید گمنام دفاع مقدس که از مقابل دانشگاه تهران تا معراج شهدا برگزار شد، در گفت‌وگو با خبرنگار دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، اظهار داشت: امروز در سالروز شهادت حضرت زهرا (س) شهر تهران عطر و بوی شهادت گرفته است.

سردار توکلی ادامه داد: امروز شهر تهران شاهد تشییع پیکر مطهر ۱۰۰ شهید گمنام دفاع مقدس است و مردم با حضورشان در این بدرقه نورانی، با ولایتمداران واقعی و عاشقان حضرت زهرا (س) تجدید پیمان می‌کنند.

جانشین فرمانده سپاه حضرت محمد رسول‌الله (ص) تهران بزرگ گفت: شهدای انقلاب جان خود را در راه ولایت، اسلام و استقلال کشور هدیه کردند و وظیفه داریم راه این عزیزان را ادامه دهیم.

انتهای پیام/ 271

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهدا جان خود را در راه ولایت، اسلام و استقلال کشور هدیه کردند بیشتر بخوانید »