دانشگاه تهران

مادر شهید: نمی‌خواستم پسرم برگردد! + عکس

مادر شهید: نمی‌خواستم پسرم برگردد! + عکس



گفتم پسرم! خوش آمدی به وطنت؛ خوشا به سعادتت که در جوار حضرت زینب بودی و آنجا به شهادت رسیدی؛ خوشا به سعادتت. رفتم نشستم و دو رکعت نماز شکر خواندم و گفتم خدا را شکر…

گروه جهاد و مقاومت مشرق – سه داغ و غم فرزند، حاج خانم کریمی را آنقدر قوی کرده بود که وقتی گفتند مرتضی در سوریه شهید شده و پیکرش هم نیامده، مقاومت کرد و حتی حاضر شد مادریِ چند شهید گمنام و چند شهید از شیرگاه‌های بهزیستی را قبول کند.

قسمت قبلی گفتگو را هم بخوانید؛

مادر شهید: بیست روز در کُما بودم! + عکس

مادر شهید: مرتضی پسر من نبود! + عکس

«مرتضی» با تن مجروح به دنبال دوستان شهیدش رفت!

مادر شهید مرتضی کریمی شالی وقتی به مهمانخانه طبقه دوم خانه‌شان وارد شد، ابهت و صلابتش، رشته افکار و سئوالاتمان را به هم ریخت. چند دقیقه صبر کردیم تا فضا به حالت عادی برگردد و مصاحبه را شروع کنیم. آنچه در یک صبح زمستانی بین ما و مادر شهید کریمی و همسرِبرادر شهید گذشت را در شش قسمت برایتان آماده کرده‌ایم. در روزهایی که حدود ۶ ماه از پیدا شدن بخشی از پیکر آقامرتضی می‌گذرد و حالا آرامشی عجیب به دل مادر داغدار خانواده نشسته است…

**: یعنی هنوز سر پا بود؟

مادر شهید: بله هنوز سرپا بوده؛ همان موقع بلند می شود؛ هر چی فرمانده‌اش می گوید باشد، من می روم بچه ها را می آورم، می گوید نه، من خودم باید بروم. خودش ماشین را با یک راننده برمی‌دارد که برود. می رود بچه ها را جمع کند، وقتی نیروها را جمع می کند، مجروح ها را جمع می کند، شهدا را جمع می کند و می گذارد در ماشین، از آن طرف یک موشک کُرنر می خورد که آقا مرتضی همانجا به شهادت می رسد…

مادر شهید: نمی‌خواستم پسرم برگردد! + عکس

**: یعنی به همان ماشینی که داشتند شهدا را به عقب منتقل می‌کردند، اصابت کرد؟

مادر شهید: بله، تازه می‌خواسته سوار بشود که موشک می آید و بعد آقا مرتضی شهید می شود. یکی از فرماندهانشان که گمان می‌کنم  اسمش علی بنایی بود می گفت من رفتم که بروم دنبالش ولی…

**: همان آقای بنایی که باهاشون صحبت کردید تا آقامرتضی را نفرستند به سوریه؟

مادر شهید: نه، یک فرمانده دیگرشان بود. می گوید وقتی که داشتم می رفتم ببینم آقا مرتضی کجا به شهادت رسیده، می گفت دیدم یک سَری آنجا افتاده؛ برگرداندم و دیدم آقا مرتضی است؛ سر آقا مرتضی بود؛ یک دست هم  از آقا مرتضی مانده بود. گفتم خدایا! چیزی است که خودت خواستی، این خودش از تو خواست و تو قبول کردی. خدا آقا مرتضی را خوب خرید. گفت این دو تا را آوردم و گذاشتم بغل دیوار؛ یک چفیه گذاشتم رویش که برگردیم و ببریمش که دیگر نتوانستیم؛ آتش دشمن دیگر نگذاشت ما برگردیم؛ اینها ماندند آنجا، که تا شش سال آقا مرتضی ماند آنجا پیش حضرت زینب.

**: بعد همین بنده خدا کمک کرده بود که جای پیکر را پیدا کنند؟

مادر شهید: خود ایشان هم کمک کردند ولی خیلی از بچه ها کمک کردند که ایشان را پیدا کنند.

**: پیکر بقیه هم دیگر برنگشت…

مادر شهید: همه یکی یکی برگشتند؛آخری آقا مرتضی بود.

**: شایعه شده بود که همان اوایل یک مقدار از پیکرشان را برگردانده بودند، این خبر درست است یا نه؟

مادر شهید: نه، گفتند به ما که برگرداندیم اما بعدا گفتند نه؛ بعد که آزمایش کردیم دیدیم نه، برای آقا مرتضی نیست. بعد یکی از افرادی که تفحص کرده بود همین دو سه هفته پیش سر مزار مرتضی بود و می‌گفت وقتی که داشتیم می رفتیم آنجا را تفحص کنیم که پیدایشان کنیم،‌هر چه گشتیم پیدا نکردیم. آمدم خانه. می گفت بچه هایم هم سوریه هستند؛ آنجا منزل گرفته‌ایم و زندگی می کنیم. می گفت آمدم خانه و خیلی گریه کردم و گفتم آقا مرتضی! تو را به خدا خودت یک کاری کن تو را پیدا کنیم؛ مادرت چشم انتظار است؛ دخترهایت چشم انتظارند، همسرت چشم انتظار است، تو را خدا یک کاری کن ما تو را پیدا کنیم.

می گوید آن شب تا صبح مدام من دعا خواندم، قرآن خواندم، گفت دیگر امروز را می روم ان‌شاالله بلکه آقا مرتضی را پیدا کنم. ما رفتیم آن حدودی که ایشان آنجا به شهادت رسیده بودند؛ خیلی آنجاها را کندیم، خیلی تقلا کردیم تا نزدیک های غروب بود که دیدم بچه ها می گویند آقا بیا؛ ما رفتیم و دیدیم که یک سَری پیدا شده با یک استخوان به اندازه دست که آوردیمش؛ با خودم گفتم این دیگر آقا مرتضی است.

**: پلاکی چیزی نبود؟

مادر شهید: نه، پلاکش را که همان ساعت خودش داده بود به همان رفیق و دوستش.

**: پس آزمایش دی ان ای انجام دادند؟

مادر شهید: می گفت آوردیم و چند ماهی کشید تا روی این آزمایش کردیم.

مادر شهید: نمی‌خواستم پسرم برگردد! + عکس

**: بدون اینکه به شما چیزی بگویند؟

مادر شهید: به ما چیزی نگفتند، آزمایش که کردیم دوباره خودم هم دوباره رفتم آزمایشگاه و گفتم من باید خودم هم باشم، آزمایش کردیم و خدا را شکر آزمایش درست شد و از دندان‌هایش فهمیدیم آقا مرتضاست.

**: از شما نمونه دی ان ای گرفته بودند؟

مادر شهید: نه از ما نگرفتند، چون اینها که سپاهی هستند، قبل از این که بروند، ازشان نمونه خون را می گیرند و بعد می روند. من شهرستان بودم و به من خبر دادند که پیکر آقا مرتضی آمده و در معراج شهدا است که من بلند شدم و آمدم تهران. به حاج آقا گفتم حاجی! برون معراج ببین چه خبر است. حاج آقا رفتند معراج و آمدند؛ نشستم، گفتم چیه چی شده؟ گفت هیچی، آقا مرتضی آمده معراج است. گفتم خوب چه کار کنیم؟ برویم دیدن آقا مرتضی؟ چون ما باید می رفتیم فرودگاه استقبالش، حالا باید برویم معراج شهدا استقبالش.

بلند شدیم رفتیم معراج شهدا. پیکر از زمان دفاع مقدس زیاد بود. من توی این پیکرها داشتم می گشتم و می گفتم آقا مرتضی در کدام تابوت هست که من پیدایش نمی کنم. بعد یک آقایی آمد گفت حاج خانم بیا، آقا مرتضی اینجا نیست، آقا مرتضی اینجاست، که رفتم و یک دری را باز کرد و رفتم داخل. دیدم دو تا گنجشک‌هایش (به دو تا دختراش می گفت گنجشکای بابا) بالای پیکرش نشسته‌اند و دارند درد دل می کنند و با بابایشان صحبت می کنند؛ آنها و همسرش زودتر رفته بودند. بعد رفتم صورتشان را بوسیدم و بهشان تبریک گفتم؛ گفتم تبریک بهتان می گویم بابایتان برگشته. تسلیت می گویم که بابایتان برگشته. حالا دیگر بابادار شدید؛ شش سال بود بابا را ندیده بودید؛ حالا بابایتان برگشته.

آقا مرتضی را بغل کردم؛ خوش‌آمد بهش گفتم؛ گفتم پسرم! خوش آمدی به وطنت؛ خوشا به سعادتت که در جوار حضرت زینب بودی و آنجا به شهادت رسیدی؛ خوشا به سعادتت. رفتم نشستم و دو رکعت نماز شکر خواندم و گفتم خدا را شکر، به حق حضرت زهرا ان‌شاالله همه پیکرهایی که جاوید الاثر هستند برگردند و دل این مادرها شاد بشود ان‌شاالله. برگشتم و آقا مرتضی را دیدم.

برگشتند گفتند پیکر آقا مرتضی را باز کنید؛ گفتم نه؛ پیکر آقا مرتضی نباید باز بشود. چون همانطور که آقا مرتضی را من بدرقه کردم با آن قد و قواره‌اش، با آن شکلی که او رفته، می خواهم همان در ذهنم بماند و جلوی چشمانم باشد.  یکی هم من جلوی دشمن نمی خواهم پیکر آقا مرتضی را باز کنم که دشمن خوشحال شود و بگوید مادر بچه اش را می فرستد و صحیح و سالم می رود، بعد برمی‌گردد با دو تا استخوان؛ نمی خواهم دشمن را شاد کنم. بگذار ما شاد باشیم که در ایران چنین جوان هایی داریم که می روند به خاطر کشورشان، اسلام، دینشان، برای ناموسشان می روند و جانشان را فدا می کنند که دینشان بماند، اسلام بماند. که پشتیبان حضرت آقا باشند که ان‌شاالله جوان‌هایمان همیشه پشتیبان حضرت آقا باشند. حضرت آقا سالم باشد، سلامت باشند، خدا آن روز را نیاورد که ما اشک در چشمان حضرت آقا ببینیم که حضرت آقا گریه کند؛ اما برای سردار سلیمانی خیلی گریه کردند؛ ما هم گریه کردیم؛ گفتیم آقا ما گریه‌های تو را نمی خواستیم ببینیم ولی چون اینجا باید می دیدیم، دیدیمش. خوشا به سعادت شهدایمان، خوشا به حال جوان هایمان که همه چیز را رها می کنند؛ فرزند، همسر، پدر، مادر، دنیایشان را رها  می کنند به خاطر دینشان می روند و جانشان را هم فدا می کنند. واقعا ما شرمنده این شهدا هستیم باید راه این شهدا را ادامه بدهیم، باید پشتیبانی حضرت آقا باشیم که اگر حضرت آقا صحیح و سالم باشند، ما خوشحالیم. که آقا مصطفی می گوید هر وقت آقا دستور بدهد من آماده باشم.

ان‌شاالله که اسلاممان پیروز باشد که پیروز هست؛ ان‌شاالله زودتر صاحب اصلیمان برسد، آقا امام زمانمان برسد ان‌شاالله.

مادر شهید: نمی‌خواستم پسرم برگردد! + عکس
لباسی که آقا مرتضی علاقه زیادی به آن داشت

**: حاج خانم این شش سال به شما چطور گذشت؟ خواب آقا مرتضی را هم می دیدید؟

مادر شهید: خواب نمی دیدم، اما شب و روز چشم به راه بودم. هیچ موقع نمی گفتم که حتما باید بیاید. چون چیزی را که من هدیه داده بودم نمی خواستم برگردد؛ یعنی واقعا نمی خواستم برگردد؛ نه اینکه دوست نداشتم برگردد؛ واقعا هدیه داده بودم؛ چون مادر وهب را دیده بودم که دشمن سَرِ فرزندش را آنطوری پرت کرد جلویش و خودش برگشت و سر فرزندش را گرفت و چند قدم آمد جلوی دشمن ایستاد؛ یک مادر بود؛ سر را پرت کرد جلوی دشمن، گفت من چیزی که هدیه دادم پس نمی گیرم. من هم این هدیه را واقعا نمی خواستم پس بگیرم، اما خودشان دیگر صلاح دیدند که ایشان را برای من فرستادند.

**: حاج آقا هم همین طور فکر می‌کردند؟ موافق بودند؟

مادر شهید: بله حاج آقا هم موافق بودند. ولی مثلا یک موقع صدای زنگ در که می‌آمد، می گفتند آقا مرتضاست. صدای زنگ هایش برای من همیشه فرق می کرد.

**: دو تا مدل داریم در این چشم انتظاری، بعضی خانواده های شهدا هنوز مطمئن نیستند که فرزندشان شهید شده و به خاطر همین با هر تماس یا زنگی احساس می کنند که فرزندشان برگشته، شما ولی مطمئن بودید که آقا مرتضی شهید شده…

مادر شهید: به شهادت مرتضی مطمئن بودم، چون روزی که آقا مرتضی داشت می رفت، من می دانستم آقا مرتضی بر نمی گردد. چون آقا مرتضی چهار پنج ساله بود که حاج آقا داشتند می رفتند جبهه، آن موقع اعزام در دانشگاه تهران بود، در جایگاهی که نماز جمعه است، می رفتند آنجا، ایشان گفتند ما امروز اعزامیم و می رویم. من هم می خواستم بروم ایشان را بدرقه کنم؛ آقا مرتضی ۴ ، ۵ ساله بود؛ گفت مامان من هم می آیم؛ گفتم بیا برویم؛ یک سربند یا زهرا برایش بستم و رفتیم.

در کتابی که برای آقا مرتضی چاپ کردند، عکسش هست. ما رفتیم آنجا؛ وقتی که حاج آقا از در آمدند که بروند سوار ماشین بشوند؛ آقا مرتضی برگشت و گفت که بابا کجا می روی؟ گفت می روم جبهه پسرم؛ می روم جنگ. گفت که پس نوبت ما کی می شود؟ حاج آقا برگشت و گفت که این راه هنوز ادامه دارد؛ حالا به نوبت شما هم می رسد. و حالا آقا مرتضی آمد و رسید به آن جایگاهی که رفت، ما هنوز اینجا هستیم. چون آقا مرتضی از همان اول از بچگی‌اش در همین مسیر بود. مسیرش همیشه مسجد بود، هیئت بود؛ کوچک بود ولی می رفت مسجد مکبّری می کرد، اذان می گفت، وقتی باباش می رفت مسجد باهاش می رفت، باباش چون مداح بود، می رفت هیئت باهاش می رفت؛ مداحی را از بابایش یاد گرفته بود.

**: یعنی حاج آقا هم اهل روضه و مداحی بودند؟

مادر شهید: بله، آقا مرتضی از همان اول علاقه داشت به این راه؛ عشقش این راه بود؛ خیلی مستضعفین را پرستاری می کرد؛ پایین‌دست را حمایت می کرد؛ مثلا یک بچه کوچک را می آورد تا بهش کمک کند؛ مثلا یک روز که جشن یا مراسم وفاتی بود، می خواست مثلا چیزی پخش کند، بچه ها را می آورد و می گفت مامان چیزهایی که بسته‌بندی کردی را بده؛ می گفتم مادر شما ماشاالله دو تا بچه داری، این بچه ها دیگر که هستند؟ می گفت مامان! اینها را باید الان درست تحویل این جامعه بدهیم، برای آینده این جامعه، اینها هستند که باید به این جامعه خدمت کنند، باید اینها را درست به راه بیاوریم. نمونه‌اش مجید قربانخانی که نمی دانم ماجرایش را شنیدید یا نه…

مادر شهید: نمی‌خواستم پسرم برگردد! + عکس

**: بله، آقا مجید در کنار آقا مرتضی متحول شدند و…

مادر شهید: بله، او که آنطوری متحول شد. یک جوانی است که در محله مان بود، پدرش نانوایی داشت؛ تک‌فرزند بود، نه خواهر داشت نه برادر، تنها خودش بود. ولی خانواده‌اش را خیلی اذیت می کرد، چون بچه های ناباب آمده بودند دورش را گرفته بودند؛ چون تک فرزند بود یک مقدار وضعش خوب بود، دورش را گرفتند و بنده خدا را معتاد کردند؛ مادرش همیشه ناراحت بود و گریه می کرد و می آمد دست به دامن مرتضی می شد؛ می گفت آقا مرتضی جان! فقط تو می توانی پسر من را برگردانی. تا یک روز آمد خانه ما گفت تو را خدا شماره آقا مرتضی را به من بده، من شماره اش را دادم که باهاشون تماس گرفته بود…

*میثم رشیدی مهرآبادی

ادامه دارد…

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مادر شهید: نمی‌خواستم پسرم برگردد! + عکس بیشتر بخوانید »

هفتمین نشست از سلسله نشست‌های «روایت بیداری» برگزار می‌شود

هفتمین نشست از سلسله نشست‌های «روایت بیداری» برگزار می‌شود


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، هفتمین نشست از سلسله نشست‌های «روایت بیداری» با حضور کارشناسان عرصه ادبیات بیداری و مقاومت؛ «مجتبی رحماندوست» رئیس شورای هنر و ادبیات بیداری، «محمدرضا سنگری» رئیس اندیشکده پایداری، «عفراوی» مدیر عامل مؤسسه أدب ناب و ملا ابراهیمی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و مترجم کتاب‌های سبکبالان و وصف ياران برگزار می‌شود.

این نشست چهارم اسفند از ساعت ۱۵ در سالن سلمان هراتی حوزه هنری انقلاب اسلامی به نشانی خیابان سمیه نرسیده به خیابان حافظ میزبان علاقه‌مندان خواهد بود.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

هفتمین نشست از سلسله نشست‌های «روایت بیداری» برگزار می‌شود بیشتر بخوانید »

عکس/ تجمع دانشجویان در اعتراض به‌ اقدام ضداسلام هند

عکس/ تجمع دانشجویان در اعتراض به‌ اقدام ضداسلام هند



جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران شنبه ۳۰ بهمن ماه در اعتراض به اقدامات ضداسلام دولت هند مقابل سفارت این کشور در تهران تجمع کردند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عکس/ تجمع دانشجویان در اعتراض به‌ اقدام ضداسلام هند بیشتر بخوانید »

آگاهی دادن به مخاطبان از لحاظ دینی و فقهی، ضروری است

آگاهی دادن به مخاطبان از لحاظ دینی و فقهی، ضروری است


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، نخستین پیش‌نشست همایش ملی «حقوق و رسانه» با عنوان «ابعاد فقهی حقوق مخاطب» با همکاری معاونت حقوقی و امور مجلس رسانه ملی، معاونت پژوهشی دانشکده فارابی دانشگاه تهران، انجمن فقه و حقوق اسلامی حوزه علمیه و انجمن ارتباطات و تبلیغ حوزه علمیه برگزار شد.

در این نشست که به دبیری سید احمد حبیب‌نژاد، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران برگزار شد، علیرضا پویا، عضو هیئت علمی دانشگاه صداوسیما، حجت‌الاسلام حسین جوان آراسته، عضو هیئت مدیره انجمن فقه و حقوق اسلامی حوزه علمیه سخنرانی کردند.

ارتباط سواد رسانه‌ای و حقوق رسانه

علیرضا پویا، عضو هیئت علمی دانشگاه صداوسیما در این نشست به موضوع ارتباط سواد رسانه‌ای و حقوق رسانه پرداخت و اظهار داشت: حداکثر بهره‌برداری از رسانه‌های جمعی و فضای مجازی، ضمن آسیب حداقلی، مستلزم مدیریت این فضاست.

وی ادامه داد: تعریف ساده و کاربردی از سواد رسانه‌ای دقیقا همین است که کاربران با داشتن مهارت لازم بتوانند از امکان بهره‌مندی از رسانه‌های نوین، نهایت استفاده را بکنند و کمترین آسیب را ببینند.

عضو هیئت علمی دانشگاه صداوسیما گفت: در مواجهه با رسانه‌های نوین از منظر سواد رسانه‌ای، اولا شخصی که از این رسانه‌ها استفاده می‌کند ابتدا باید با مراکز تولید پیام‌ها در این رسانه‌ها آشنایی اولیه داشته باشد. ثانیا، در استفاده از فرآورده‌های رسانه‌ای در پی برطرف کردن نیازهای خود باشد و جیره مصرف برای خود تعیین کند. ثالثا، مخاطب باید حداقل شرایط لازم را برای تحلیل و نقد فضای رسانه‌ای را داشته باشد، به ویژه در جایی که خودش پیام‌رسان می‌شود.

پویا با بیان اینکه استفاده کنندگان از رسانه‌ها که به هنجارهای دینی مقید هستند، برای استفاده از رسانه‌های جمعی بدون آسیب دیدن، نیازمند آموزش هستند، بر ضرورت در نظر گرفتن این آموزش به عنوان حق مخاطب تاکید کرد.

آموزش سواد رسانه‌ای به عنوان حق مخاطب

پویا با بیان اینکه هم باید نهادهای آموزشی و حاکمیتی و هم اشخاص به سواد رسانه‌ای اهمیت دهند، تصریح کرد: برای دریافت اهمیت سواد رسانه‌ای باید آسیب‌های رسانه‌های نوین را به خوبی درک کرد. در آسیب‌های فردی، خانوادگی و اجتماعی استفاده ناصحیح از رسانه‌های نوین در حال حاضر اطلاعات روشنی وجود دارد. نخستین آسیب، تزلزل در نظام افکار و نظام ارزشی اشخاص است که نتیجه آن بی‌هویتی خواهد بود.

عضو هیئت علمی دانشگاه صداوسیما ادامه داد: بر مبنای مطالعات انجام گرفته، رواج بی‌بندوباری و فساد اخلاقی، فشار به گروه‌های آسیب‌پذیر، تشدید شکاف بین نسلی، تزلزل در بنیان‌های خانواده، انزواطلبی و ترویج جرایم از جمله دیگر آسیب‌های مشهود رسانه‌های نوین است.

وی تاکید کرد: در چنین شرایطی یکی از حقوق مسلم مخاطبان به ویژه در کشور و جامعه اسلامی ما، رسانه‌های جمعی قبل از دیگر نهادها باید به ترویج سواد رسانه‌ای به عنوان یک حق طبیعی بپردازند. این حق طبیعی باید در قالب قانون به رسمیت شناخته شود. این امر، اصلا به مثابه بی‌توجهی به حقوق و اختیار مخاطب در استفاده از فضای رسانه‌ای نخواهد بود.

حق مخاطبان رسانه ملی

پویا با اشاره به تاکید رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله‌العالی) بر جهاد تبیین تصریح کرد: حتما باید توجه داشت آگاهی دادن به مخاطبان از لحاظ دینی و فقهی، ضروری است، بلکه به لحاظ رقابت رسانه‌ای نیز اهمیت دارد.

عضو هیئت علمی دانشگاه صداوسیما گفت: رهبر معظم انقلاب در دیدار با مسئولان صداوسیما فرموده‌اند «ما یک مأموریتِ محوری برای رسانه‏ی ملی قائل هستیم، که الزاماتی دارد و این مأموریت ملی اهداف کلانی را هم با خودش همراه دارد. به نظر ما آن مأموریتِ محوری عبارت است از مدیریت و هدایت فکر، فرهنگ، روحیه، اخلاقِ رفتاری جامعه، جهت‏دهی به فکر و فرهنگ عمومی، آسیب‏‌زدایی از فکر و فرهنگ و اخلاق جامعه، تشویق به پیشرفت- یعنی روحیه دادن- و زدودن احساس عقب‌‏ماندگی». این تعیین تکلیف و حقی برای مخاطبان رسانه ملی است که بر این اساس می‌توان به تدوین و تحکیم قانون پرداخت.

وی همچنین یکی از لوازم اصلی موفقیت در آموزش سواد رسانه‌ای را برخورداری از رسانه الگو دانست.

پویا ادامه داد: ما برای فعالیت‌هایی از نوع آموزش سواد رسانه‌ای به عنوان حق مخاطب، تجربه‌های بشری را زمانی می‌توانیم به خوبی مورد استفاده قرار دهیم که مبانی اصولی و دینی اسلامی را درست درک و تبیین کرده باشیم.

بایسته‌های دسترسی آزاد به اطلاعات

حجت‌الاسلام و المسلمین حسین جوان آراسته، عضو هیئت مدیره انجمن فقه و حقوق اسلامی حوزه علمیه در این نشست با تاکید بر اینکه حقوق مخاطبان رسانه‌ها در قوانین داخلی کشورمان به رسمیت شناخته شده است، گفت: ذیل مفهوم آگاهی‌های عمومی که در بند دوم اصل سوم قانون اساسی مورد اشاره قرار گرفته، آنچه به عنوان حق برای مردم به رسمیت شناخته شده، آگاهی‌های عمومی در همه سطوح است. قانونگذار به این نکته توجه داشته که ضرورتی برای اینکه همه مردم به همه اطلاعات دسترسی داشته باشند، وجود ندارد.

وی با اشاره به ضرورت ایجاد امکان مشارکت آگاهانه شهروندان در تعیین سرنوشت خود، ادامه داد: بند هشتم همین اصل هم اشاره دارد که یکی از تکالیف دولت، مشارکت دادن عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش است. بنابراین ایجاد آگاهی‌های عمومی از اموری است که دولت باید همه امکاناتش را برای تحقق آن به خدمت بگیرد.

جوان آراسته در همین حال با اشاره به قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات تصریح کرد: دسترسی به اطلاعات، به مفهوم دسترسی به اطلاعات عمومی، حکومت و دولت است. به طور طبیعی دسترسی به اطلاعات البته حاوی محدودیت‌هایی از جمله حریم خصوصی اشخاص است.

عضو هیئت مدیره انجمن فقه و حقوق اسلامی حوزه علمیه یکی از بایسته‌های امروز جامعه را دسترسی به اطلاعات دانست و گفت: زمانی به وضعیت مطلوب می‌رسیم که دسترسی‌ها منجر به وضعیتی نشود که به منافع عامه ضرر برساند، یا در نظم عمومی اخلال ایجاد کند یا منافی عفت عمومی باشد.

وی در همین حال تاکید کرد: البته باید در تناسب بین حق دسترسی به اطلاعات و محدودیت، تفسیر مضیقی داشت که آن حق از دست نرود.

حق بر رسانه از منظر فقهی

جوان آراسته در ادامه سخنانش با اشاره به آیات کلام الله مجید که به فهم ارزش سواد رسانه‌ای تصریح دارد، افزود: دلایل متعدد فقهی مبتنی بر آیات و احادیث، حق مردم را برای دسترسی به اطلاعات تثبیت کرده است؛ به طوری که می‌توان از امکانات امروزی بهترین استفاده را داشت.

عضو هیئت مدیره انجمن فقه و حقوق اسلامی حوزه علمیه با اشاره به امر مشورت که مورد تاکید قرآن است، تصریح کرد: می‌توان این نتیجه را گرفت که آگاهی دادن و اطلاع‌رسانی در خصوص مسائل جامعه، از نظر قرآن مفروض دانسته شده که مردم را به مشورت توصیه کرده است. بنابراین آگاهی یافتن، حق مردم است.

وی مبنای فقهی دیگر برای حق دسترسی به اطلاعات را حق نظارت بر قدرت و پرسشگری خواند و گفت: این حق در متون دینی و فرمایشات امیرالمومنین (ع) بارها مورد تاکید قرار گرفته است. پرسشگری زمانی دقیق است که مسبوق به آگاهی و اطلاعات باشد.

جوان آراسته تاکید کرد: حقوق سیاسی اسلام، اصل حق دسترسی به اطلاعات را به رسمیت شناخته است. بخشی از تحکیم پایه نظام سیاسی این است که مردم احساس کنند در جریان امور هستند و حاکمان آن‌ها را نامحرم تلقی نمی‌کنند.

ضرورت مرزبندی بین اطلاعات

عضو هیئت مدیره انجمن فقه و حقوق اسلامی حوزه علمیه ادامه داد: با مرزبندی بین اطلاعات عام و خاص کاملا مستند به مبانی فقهی و شرعی است. برای تحقق و ضمانت اجرای بهتر و سالم‌تر این امر باید سواد رسانه‌ای و آگاهی بخشی به مردم به این بعد از قضیه، ترویج یابد.

وی گفت: گاهی اوقات برخی متولیان حکومت نگران می‌شوند اگر اطلاعاتی در اختیار مردم قرار گیرد، به یک مجموعه‌ای لطمه وارد می‌کند؛ ولی واقع آن این است که وقتی به قرآن مراجعه می‌کنیم، این کتاب اطلاعاتی را در اختیار مردم قرار می‌دهد که شاید امروز ما پروا داریم به مردم ارائه دهیم. خداوند برای اینکه تبیین را داشته باشد، مسائلی را نقل و سپس نقد می‌کند.

جوان آراسته گفت: قبل از آنکه اجازه بدهیم دشمن با زبان، شگردها و منویات خودش مسئله‌ای را مطرح کند و اطلاعات در هم را به صورت مهندسی‌شده در اختیار مردم قرار دهد، خودمان باید ابتکار عمل را در اطلاع‌رسانی در دست بگیریم و حربه را از دشمن بگیریم.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آگاهی دادن به مخاطبان از لحاظ دینی و فقهی، ضروری است بیشتر بخوانید »

حاشیه‌های انتقال فرزند روحانی از قم به دانشگاه تهران!


مدافع حرم فاطمیون شهید مصطفی کریمی

تا اینکه معماری دانشگاه تهران قبول می شود و می رود در آن فضای کاملا باز به تهران می‌آید. مصطفی از یک فضای مذهبی قم می رود در یک فضای باز…



منبع

حاشیه‌های انتقال فرزند روحانی از قم به دانشگاه تهران! بیشتر بخوانید »