دانشگاه تهران

چرا اندیشمند جهانی نداریم؟

چرا اندیشمند جهانی نداریم؟


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، چند وقت پیش، دانشکده الهیات دانشگاه تهران، سلسله وبینارهایی برگزار کرد در آن نادیا مفتونی، عضو هیئت علمی این دانشکده با اساتید مختلف و مطرح جهانی بحث و گفتگو می‌کرد. تا پیش از این نام مفتونی را فقط در جلسات و نشست‌ها و یا روی جلد کتاب‌ها دیده بودم ولی وقتی در این وبینارها نام او را به عنوان گفتگو کننده و پژوهشگر ارشد و برجسته دانشگاه ییل در کنار افرادی چون اسلاوی ژیژک، آنتونی گیدنز، دیوید بوردول و همسرش کریستین تامسون دیدم، کنجکاو شدم بیشتر راجع به او بدانم و طبیعتاً همیشه اولین منبع برای دانسته‌های اینروزهای ما اینترنت و گوگل است. اولین یافته‌هایی که خیلی نظرم را جلب کرد یافته‌های نوشتاری و تصویری مفتونی به همراه همسرش بود و عشقی که به او دارد. در بسیاری از رسانه‌ها از عشق به همسرش گفته بود و اینکه ۳۷ سال پیش او از همسرش خواستگاری کرده و هنوز که هنوز است عاشق اوست.

قصد داشتم راجع به فعالیت‌های علمی اش بیشتر بخوانم اما وقتی متوجه شدم که او علاوه بر فلسفه ورزی و فعالیت‌های علمی، کار هنری هم می‌کند و فارغ التحصیل مدرسه جامع رضوی است و تحصیلات حوزوی دارد این شخصیت برایم جذاب‌تر شد و فهمیدم که با یک شخصیت چند وجهی طرف هستم. فلسفه خوانده ای عاشق، هنرمند، نقاش و البته اندیشه ورز که به قول خودش همه اینها را از برکت عشق به دست آورده است. تعداد تالیفاتش به زبان انگلیسی از تعداد تالیفاتش به زبان فارسی بیشتر است اما از میان تالیفات فارسی او می‌توان به آثاری چون «فارابی: خیال و خلاقیت هنری»، «اخلاق هنر از نگاه فارابی» و «پژوهشی در فلسفه علم دانشمندان مسلمان» اشاره کرد.

وقتی گفتگوهای این بانوی ایرانی با اساتید مطرح خارجی را دنبال کردم و تسلطش به زبان انگلیسی و مباحث فلسفی را دیدم به عنوان یک زن ایرانی هم خیلی حس غرور و افتخار کردم و هم شوق بیشتری برای گفتگو با او پیدا کردم و تصمیم گرفتم هرچه زودتر با او قرار ملاقات بگذارم.

در آخرین گفتگویی که با اسلاوی ژیژک داشت، این فیلسوف اسلوونیایی خطاب به مفتونی گفت: تو از من دور نیستی و تحت رادار من هستی. من شیفته آثارو خوانش رویکرد تو به سنت ایران هستم و وقتی داستان خواستگاری تو ازهمسرت را در اینترنت خواندم گریه کردم. علاوه بر ژیژک بسیاری از اساتید مطرح دنیا نظرات مفتونی، خصوصاً نظرات او درباره فارابی را ستودنی و قابل تأمل دانسته اند و بارها از تلاش‌های او تقدیر کردند.مجموعه همه اینها منجر شد که این ملاقات اتفاق بیفتد.

گفتگویی که در ادامه می‌خوانید، حاصل گپ وگفتی یکساعته در یک ظهر تابستانی در دفتر نادیا مفتونی در دانشکده الهیات دانشگاه تهران است.

* خانم مفتونی، با توجه به اینکه دایره فعالیت‌های شما زیاد است اگر قرار باشد ما شما را از زبان خودتان معرفی کنیم باید چه بگوییم؟

من اگر خودم را بخواهم معرفی کنم، غیر از مطالبی که در اینترنت راجع به من پیدا می‌کنید، خودم را در این لحظه اینگونه معرفی می‌کنم: نادیا مفتونی، یعنی عاشق پیشه، مشخصاً عاشق حسین نوری، و هرچیزی که خداوند به من داده است از برکت این عشق داد و خیلی هم عشق بابرکتی بوده است. بنابراین اگر تفاوت و تمایزی در داشته‌های من با بقیه اساتید می‌بینید از برکت عشقی است که از حسین نوری دارم. ما دقیقاً ۳۷ سال است که زندگی بسیار لذت بخشی در کنار دو فرزند و دو نوه‌مان داریم.

*درگفتگوهایی اخیری که در وبینارهای دانشگاه تهران داشتید، با عنوان پژوهشگر ارشد دانشگاه ییل حضور داشتید، آیا در این دانشگاه هم حضور فیزیکی دارید و تدریس می‌کنید یا از به صورت مجازی مشغول هستید؟

بنده حدود دوسال است که از طریق فعالیت‌های علمی و پژوهشی که در اینترنت داشتم به جایگاه پژوهشگر ارشد یا پیشکسوت دانشگاه دست پیدا کردم، چون تعداد تالیفات انگلیسیم از تعداد تالیفات فارسی بنده بیشتر است ولی در این مدت حضور فیزیکی در دانشگاه ییل نداشتم. این جایگاهی که الان من دارم جایگاه بسیار ویژه ای است که به یکسری افراد خاص اعطا می‌شود.

البته چندین بار برایم دعوتنامه ارسال شده تا حضور پیدا کنم ولی چون من بدون آقای نوری هیچ جا نمی‌روم تا زمانی که ایشان تصمیم به سفر به آمریکا نگیرند بنده هم تصمیمی برای رفتن به آنجا نمی‌گیرم. حتی در گفتگوی اخیرم با آقای ژیژک، ایشان هم گفت: اگر به آمریکا آمدی بیا باهم یک نسکافه بخوریم و بحث کنیم که بنده گفتم اگر امدم حتماً اطلاع می‌دهم.

نادیا مفتونی، یعنی عاشق پیشه، مشخصاً عاشق حسین نوری، و هرچیزی که خداوند به من داده است از برکت این عشق داد و خیلی هم عشق بابرکتی بوده است. بنابراین اگر تفاوت و تمایزی در داشته‌های من با بقیه اساتید می‌بینید از برکت عشقی است که از حسین نوری دارم

*یعنی شما بدون آقای نوری تا حالا سفر نرفتید؟

خیر بنده بدون حضور ایشان هیچ سفری نرفتم و به غیر از چند مورد که در بیمارستان بودم و آن هم مربوط به تولد فرزندانمان بود در هیچ مورد دیگری بدون حاج آقا جایی نبودم چون همه لذت زندگی برای من در همجواری با ایشان است. من کشورهای مختلفی برای کنفرانس و سخنرانی سفر می‌کنم ولی همه را به همراه آقای نوری می‌روم. اخیراً هم فیلم آقای نوری در جشنواره فیلم آنجلیکا جایزه گرفت ولی پسرم حاضر شدند و جایزه را دریافت کردند.

*سرچشمه این عشق از کجاست همه این اتفاقات به ازدواج و آشنایی با آقای نوری برمی گردد یا قبل از این آشنایی هم این عشق و جوشش در وجود شما بود؟

از بس که ایشان دوست داشتنی هستند. من قبل ازدواجم، در دانشگاه صنعتی شریف فیزیک کاربردی می‌خواندم و به این موضوعات ورودی نداشتم. البته شعر، قصه و نمایشنامه در حد یک دختر دبیرستانی می‌نوشتم ولی اصل این عشق از زمانی که ۱۹ سالم بود و یک نوجوان بودم با آقای نوری آشنا شدم اتفاق افتاد و اصل فعالیت‌های هنری و علمی ام به سالهای بعد از ازدواجم مربوط می‌شود.

*ظاهرا ایشان دارای معلولیتی هم هستند؟

بله ایشان در زمان شاه دچار شکنجه شدند و جانباز انقلاب هستند و از هر دودست و هردوپا ناتوان است و با دندان نقاشی می‌کنند البته در حال حاضر حدود هفت سال است با همراهی خانواده یعنی بنده و یکی از پسرانمان که درس سینما خوانده و فیلمساز است در حال ساخت یک فیلم سینمایی هستند.

*با وجود این ناتوانی و با توجه اینکه شما می‌بایست به کارهای ایشان هم رسیدگی می‌کردید چطور فرصت می‌کردید به کارهای علمی تان برسید؟

منزل ما نزدیک دانشکده است و من، هم به بهترین شکل به کارهای پرستاری ایشان می‌رسم به طوریکه در تمام این ۳۷ سال ایشان پرستار غریبه به غیر از من و پسرانم نداشتند و هم با نظم به کلاس‌های درسی و وظایف دانشگاهی و علمی می‌رسم.

*برگردیم به بحثمان راجع به وبینارهای دانشگاه تهران که برگزار می‌شد، کمی راجع به شیوه برگزاری آنها بگویید و اینکه موضوعات این وبینارها را برچه اساسی انتخاب می‌کردید؟

شیوه برگزاری وبینارها خیلی پیچیده نیست و هراستادی با توجه به توانمندی که دارد می‌تواند این کار را انجام دهد. در دانشکده الهیات دانشگاه تهران هم بنده عضو هیئت علمی آنجا هستم، ریاست و معاونت آنجا یعنی دکتر باقری و دکتر بادکوبه نگاه و افق بین المللی دارند و موافق برگزاری چنین وبینارهایی هستند و وقتی بنده پیشنهاد آن را دادم مورد موافقت قرار گرفت و اتفاق افتاد. بنده به آنها اطمینان دادم که سراغ افراد درجه دوم و دانشگاه‌های درجه دو نمی‌روم چون جایگاه دانشگاه تهران با طرف‌های گفتگو سنجیده می‌شود.

در مورد موضوعات هم تلاش من برای انتخاب موضوعات گفتگو این بود که بیشتر به موضوعات بین رشته‌ای مثل فلسفه موسیقی، فلسفه سینما، فلسفه رسانه و امثال اینها بپردازم برای اینکه روزگار فعلی، روزگار علوم بین رشته‌ای است. البته علاوه بر گفتگوهایی که در حوزه فلسفه هنر داشتم، چند گفتگو هم در حوزه فلسفه اقتصاد داشتم. مثلاً با آنتونی گیدنز مدیر مدرسه اقتصاد لندن درباره فلسفه اقتصاد گفتگو کردم.

شیوه من برای انتخاب موضوعات وبینارهای دانشگاه تهران این گونه بود که بیشتر به موضوعات بین رشته‌ای مثل فلسفه موسیقی، فلسفه سینما، فلسفه رسانه و امثال اینها بپردازم برای اینکه روزگار فعلی، روزگار علوم بین رشته‌ای است

*در میان فلاسفه و اندیشمندان ایرانی به کدامیک از اندیشمندان علاقه یا تعلق خاطر بیشتری دارید؟

از تعبیر علاقه نمی‌توانم استفاده کنم ولی بیشترین وقتم را برای فارابی گذاشتم. چون فارابی به فکر جامعه جهانی فاضله است و یک نگاه بین المللی دارد و ادیان مختلف را می بیند. لذا در همایش‌هایی که در خصوص ارتباط ادیان و گفتگوی ادیان برگزار می‌شود من معمولاً دیدگاه فارابی را ارائه می‌کنم و عمدتاً هم مورد توجه قرار می‌گیرد.

علاوه بر این فارابی برای زندگی امروز ما خیلی کارآمد است. ضمن اینکه توانستم از نظریات مختلف فارابی نظریه اقتصادی استخراج کنم و همین جامعیت خیلی ذهن من را به خودش مشغول کرده است. اما در عین حال ابن سینا و ملاصدرا و سهروردی را هم به اقتضای دروس دانشگاهی تدریس می‌کنم. ولی فارابی را به نسبت کارآمدتر یافتم.

*از فلاسفه عصر حاضر و در زمانه خودمان که در قید حیات هستند به چه کسی علاقه دارید؟

اجازه بدید نام کسی را نبرم چون همه شأن محترم هستند و تعداد این افراد انقدر زیاد هست که نگرانم از تعدادی نام ببرم و تعدادی از قلم بیفتند و در حقشان ظلم شود. تعداد افراد زیاد است هم اساتید پیشکسوت و با سابقه و هم اساتید جوان. ولی اگر بخواهم از یک فیلسوف و متفکر نام ببرم که واقعاً فلسفه ورزی می‌کند نام همسرم حسین نوری را می برم.

ایشان به معنای واقعی فیلسوف است و بدون قید و بندهای آئین نامه‌ای و اکادمیک فلسفه ورزی می‌کند و بنده خیلی از افکار و عقاید ایشان استفاده می‌کنم. نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت. به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد. بنده خودم در بند قیود آکادمیک و اسیر این کتاب‌ها هستم و پشت این کتاب‌های دانشگاهی نشستم ولی این توفیق را دارم از تفکر خالص آقای نوری لذت میبرم و با ایشان مصاحبت می‌کنم.

*شما در تحقیقات و پژوهش‌هایتان از اصطلاحی سخن گفتید با عنوان «همه عاشق انگاری» لطفاً کمی در اینباره توضیح دهید؟

مقالات فارسی و انگلیسی بسیاری درباره این اصطلاح نوشتم و این اصطلاح را از دیدگاه‌های ابن سینا گرفتم که براساس این دیدگاه، ابن سینا ثابت می‌کند که عشق در همه موجودات جاری و ساری است. بنده دیدگاه‌های شیخ الرئیس را به صورت یک گزارش تحقیقی درآوردم و منتشر کردم و برای آن، این اصطلاح را وضع کردم.

*اینکه از نظریات فلاسفه اسلامی و قدیمی مان بخواهیم در زندگی امروز استفاده کنیم موافقان و مخالفان خودش را دارد؛ عده‌ای معتقدند چنین کاری شدنی نیست و آن نظریات امروز دیگر کاربردی ندارد ولی عده‌ای هم اعتقاد دارند که امکانپذیر است و استفاده از نظریات آنها در این دوره هم قابل استفاده است. به نظر می‌رسد شما جزو دسته دوم هستید. اخیراً هم که در کتاب جدیدتان با عنوان «اقتصاد فرهنگ و رسانه فاضله فارابی» به کمک نظریات فارابی بسیاری از اصطلاحات رایج غلط در حوزه اقتصاد را تصحیح و اصلاح کردید. چرا فکر می‌کنید نظریات آن دوره در عصر و زمانه فعلی هنوز قابل استفاده است؟

یک محقق هیچوقت یک تاریخ را برای خود تاریخ نمی‌خواند و کار نمی‌کند بلکه تاریخ را بهانه‌ای قرار می‌دهد که مشکلات روزگار خودش را هدف قرار دهد. لذا فارابی که هزارسال پیش زندگی می کرده است، فی النفسه اهمیتی برای یک محقق ندارد مگر اینکه به درد گرفتاری امروز بشر بخورد. حالا این گرفتاری ممکن است فرهنگی باشد یا اقتصادی.

علاوه براین، ما در حال حاضر به نقطه‌ای رسیدیم که آنتونی گیدنز از شنیدن نظریات افرادی مثل فارابی در حوزه اقتصاد شگفت زده می‌شود. به قول یک فیلمساز، شما هیچوقت توسط کسی که بیشتر از خودت کار می‌کند، مورد انتقاد قرار نمی گیری. در واقع ما با تلاش و کارمان قضاوت می‌شویم و من هم هیچوقت وارد بحث‌های جنجالی نشدم و سرم را انداختم پایین و کارم را انجام دادم و خروجی کارم همیشه مورد قضاوت و داوری قرار گرفته است.

البته هدف ما از وبینارها این نبود که کارهای من داوری شود ولی در گفتگو با ژیژک حدود ۵۰ دقیقه از گفتگویمان مربوط به کارهای من شد. جالب اینکه بعد از صحبت‌هایش راجع به کارهای علمی م غافلگیرم کرد و گفت: بهترین آرزوها را برای همسرت دارم. گفتم مگه شما همسر من را می‌شناسی؟ گفت: وقتی داستان خواستگاری تو از همسرت را خواندم گریه کردم.

از فلسفه ورزی تا عاشق‌پیشگی و هنرورزی/چرا اندیشمند جهانی نداریم؟

*یکی از نکات جالب در مورد شما این است که شخصیت علمی شما آنقدری که در آنسوی مرزها شناخته شده در ایران شناخته شده نیست و اساتید و اندیشه ورزان خارجی بسیاری شما را می‌شناسند که در ایران اینگونه نیست بنظرتان چرا اینطور است؟

راستش من کمی بیم این دارم که حرفهایم حمل بر خودستایی شود ولی علاقه‌ای که اندیشمندان خارجی به تحقیقات من دارند بیشتر به توانمندی من در برقراری ارتباط با اندیشمندان و فیلسوفان برمی گردد.

چون دانستن یک زبان انگلیسی به تنهایی کافی نیست، یک استاد علوم انسانی و علوم اجتماعی نیاز دارد زبان انگلیسی‌ای را بلد باشد که صرفاً گرامر نیست بلکه زبان انگلیسی‌ای را بداند که متناسب با بهترین دانشگاه‌های علوم انسانی دنیاست و از آن مهم‌تر اینکه ما اصلاً بدانیم آن دانشگاه‌ها با چه مسائلی درگیر هستند. برای چنین ارتباطی نمی‌توانیم به مترجم متکی باشیم چون هرروز صدها مقاله منتشر می‌شود.

لذا فرد باید خودش مطلع باشد تا حرف برای گفتن داشته باشد. چون مثلاً وقتی بدانی که امروز بحث روز دنیا فلسفه زندگیست می‌توانی حرف فارابی و ابن سینا را درباره فلسفه زندگی بزنی و حتماً برای آنها جذابیت دارد.

مشکل فضلا و متفکران ما این نیست که سواد بالایی ندارند بلکه مشکلشان این است که شیوه ارائه آن را بلد نیستند و نمی‌دانند درست مثل زعفران ما که در تولید قوی هستیم ولی وقتی بسته بندی مناسب نداشته باشد مشتری ندارد حالا وقتی همین زعفران یک بسته بندی مقبول برایش انجام شود خیلی هم عالی فروخته می‌شود. بنابراین موضوع توانمندی زبان انگلیسی کارآمد در حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی موضوع بسیار مهمی است.

موارد بسیاری پیش آمده که از من درخواست کردند که برای دعوت یک میهمان خارجی به حضور در یک نشست یا برنامه بنده ایمیل بزنم چون اینکه در نامه چه بنویسی و چگونه ایمیل بزنی خیلی مهم است و نامه نگاری با یک استاد دانشگاه، فرهنگ و اصول خاص خودش را دارد. مثلاً سخن گفتن با استاد دانشگاه هاروارد با سخن گفتن با استادی مثل ژیژک خیلی رک، راحت و بی پرواست فرق دارد.

یک محقق هیچوقت یک تاریخ را برای خود تاریخ نمی‌خواند و کار نمی‌کند بلکه تاریخ را بهانه‌ای قرار می‌دهد که مشکلات روزگار خودش را هدف قرار دهد. لذا فارابی که هزارسال پیش زندگی می کرده است، فی النفسه اهمیتی برای یک محقق ندارد مگر اینکه به درد گرفتاری امروز بشر بخورد

*و شما اینها را چگونه آموختید؟

برای این باید بگویم زحمت کشیدم. حتی در دانشکده الهیات کارگاه‌های بسیاری با عنوان «حضور بین المللی در رشته‌های علوم انسانی، هنر و علوم اجتماعی» برپا کردم؛ ضمن اینکه تجربه زیسته و سفرهای علمی وهنری که ازشرق و غرب از چین و لبنان گرفته تا آلمان و کانادا داشتم هم خیلی کمکم کرد.

*به نظر شما چرا ما در عرصه جهانی اندیشمند مطرح مثل هایدگر یا ژیژک و امثال اینها نداریم؟

به دو دلیل؛ یکی اینکه متفکر ایرانی خودش را به حوزه بین المللی وصل نمی‌کند، می گویم خودش را وصل نمی‌کند چون جز خود فرد هیچکس دیگری مسئول نیست، دوم اینکه رسانه‌های ما در ایران به نسبت رسانه‌های خارجی ضعیف‌تر هستند. درباره دلیل اول اگر بخواهم بیشتر توضیح دهم اینکه ما برای زبان انگلیسی مان به صورت ناکارآمد هزینه کردیم و تصورمان از زبان انگلیسی مخدوش است.

الان به محض اینکه من توانستم دیدگاه‌های فلاسفه مسلمان را معرفی کنم به عنوان پژوهشگر دانشگاه ییل پذیرفته شدم و عضو هئیت تحریریه مجله تاریخ فلسفه دانشگاه ایلینوی هم هستم. دلیل همه اینها زبان انگلیسی کارآمد است. بنابراین متفکر ایرانی اگر بخواهد مطرح شود باید به حوزه بین المللی وصل باشد.

*به عنوان سوال پایانی اینکه با توجه به سوابق علمی و هنری که داشتید و دارید حتماً پیشنهاداتی برای تدریس و زندگی در کشورهای دیگری داشتید، هیچوقت به مهاجرت و زندگی در کشور دیگری فکر کردید؟

به نظر من در زمانه فعلی جایگاه فیزیکی آدم بی معناست و کرونا این موضوع را بی معناتر هم کرد. ما قبلاً برای سفر و تفریح مسافرت می‌رفتیم ولی در این دوسال حتی نمایشگاه‌ها را هم از خانه برگزار می‌کردیم. برای من شخصاً در زندگی تسخیر مخاطب مهم است و وقتی در دانشکده الهیات نشستم و مخاطب را تسخیر می‌کنم نیازی به جابجایی فیزیکی و زندگی در جایی دیگر نمی بینم اما هرطوری که سلامتی و برنامه‌های همسرم اقتضا کند همان کار را می‌کنم. یعنی اگر روزی سلامتی همسرم اقتضا کند که جای دیگری زندگی کنیم حتماً این کار را خواهم کرد و تابع ایشان هستم.

ایشان اهل مشهد هستند ولی از زمان شاه که تحت فشار بودند وبه تربت جام تبعید شدند درآنجا زندگی کردند و من هم با ایشان مدتی در تربت جام زندگی کردم و بعد از مدتی به مشهد رفتیم و بعد هم که به تهران آمدیم. حالا هم هروقت تصمیم بگیرند هرجای دنیا برای زندگی بروند من با ایشان همانجا می‌روم.

منبع: مهر

از فلسفه ورزی تا عاشق‌پیشگی و هنرورزی/چرا اندیشمند جهانی نداریم؟

نادیا مفتونی، اندیشمند و استاد فلسفه دانشگاه تهران، وقتی می‌خواهد خودش را معرفی کند می‌گوید، عاشق حسین نوری و معتقد است هرآنچه دارد از برکت عشقی است که به او دارد.



منبع خبر

چرا اندیشمند جهانی نداریم؟ بیشتر بخوانید »

روش‌های جلوگیری از تقلب در آزمون‌های مجازی

روش‌های جلوگیری از تقلب در آزمون‌های مجازی



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، محمود نیلی احمد آبادی رئیس دانشگاه تهران درباره منویات رهبر معظم انقلاب و ابراز نگرانی ایشان از افت یادگیری دانشجویان در پی آموزش مجازی، اظهار کرد: آموزش الکترونیکی در زمان شیوع ویروس کرونا، فرصت خوبی بود که امکان برگزاری کلاس‌های آموزشی برای دانشجویان را فراهم کرد و آنان توانستند با بهره‌مندی از این فضا به ادامه تحصیل در این ایام بپردازند.

وی افزود: باید بپذیریم که آموزش الکترونیکی، ظرفیت‌هایی اضافی برای دانشگاه‌ها ایجاد کرده که از جمله آن می‌توان به بارگذاری بیشتر مطالب علمی و دانشگاهی از سوی اساتید در سامانه‌های آموزشی اشاره کرد تا دانشجویان با استفاده از این ظرفیت و با شیوه‌های جدید به تحصیل ادامه دهند.

نیلی احمد آبادی ادامه داد: شواهد نشان می‌دهد که دانشجویان و اساتید توانستند با استفاده از آموزش الکترونیکی، به نحو احسن از ظرفیت‌های تکنولوژی در زمان شیوع ویروس کرونا بهره ببرند.

*ضعف‌های آموزش الکترونیکی

رئیس دانشگاه تهران با اشاره به مشکلات آموزش الکترونیکی، تصریح کرد: بزرگترین مشکل این نوع آموزش، عدم حضور دانشجویان در دانشگاه و فضای دانشگاهی است.

وی بیان کرد: در دوران شیوع ویروس کرونا، ضعف آموزش الکترونیکی در ارائه دروس عملی به وضوح دیده شد و این امکان برای تمامی دانشگاه‌ها وجود نداشت که آموزش عملی را به خوبی به دانشجویان ارائه دهند.

نیلی احمد آبادی بیان کرد: بهترین شیوه آموزش در شرایط فعلی، آموزش تلفیقی به شکل مجازی و حضوری است و امیدواریم با واکسیناسیون دانشجویان، اساتید و کارکنان دانشگاه ها بتوانیم از این شیوه آموزشی استفاده کنیم.

*راهکارهای جلوگیری از تقلب

رئیس دانشگاه تهران درباره جلوگیری از تقلب در برگزاری آزمون‌های مجازی، گفت: به این منظور اساتید باید به برگزاری آزمون‌های مستمر در طول ترم تحصیلی بپردازند و ارزیابی آموزشی دانشجویان را محدود به آزمون پایان ترم نکنند؛ در این دانشگاه هم به اساتید توصیه کردیم که ارزیابی‌ها به شکل مستمر انجام شوند و این راهکار در کنترل تقلب موثر واقع شده است.

وی یادآور شد: علاوه بر آن، اساتید می توانند با برگزاری شفاهی آزمون پایان ترم و طرح سؤالات تشریحی به کنترل تقلب در برگزاری امتحانات بپردازند. در دانشگاه تهران سعی شد برای این منظور از سیستم‌های پیشرفته همچون روشن بودن وبکم دانشجو استفاده شود و با این کار تا حد زیادی توانستیم به کنترل تقلب بپردازیم.

نیلی احمد آبادی در خصوص نحوه برگزاری آزمون های پایانی ترم دوم تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ دانشگاه تهران، خاطرنشان کرد: بنا داریم آزمون های پایانی این ترم را به صورت مجازی برگزار کنیم.



منبع خبر

روش‌های جلوگیری از تقلب در آزمون‌های مجازی بیشتر بخوانید »

فلسفه جنگیدن از نگاه سردار خرمشهر

فلسفه جنگیدن از نگاه سردار خرمشهر


فلسفه جنگیدن از نگاه سردار خرمشهربه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید عبدالرضا موسوی در سال ۱۳۳۵ در خانواده‌ای مذهبی متولد شد. او دوران تحصیلش را در خرمشهر گذراند و در همه ایام تحصیل دانش‌آموز ممتاز بود.

دیپلمش را با معدل ۱۹/۵۸ گرفت و با رتبه عالی وارد دانشگاه تهران شد و در رشته پزشکی ادامه تحصیل داد. مدتی که از تحصیلش گذشت، با دوستانش تصمیم گرفتند تا هرکدام به شهر خود برگردند و با توجه به شناختی که از فرهنگ منطقه و مردم خود دارند، رابطه‌ای محکم‌تر برقرار کنند و همین علت باعث شد تا از دانشگاه تهران برای دانشگاه جندی‌شاپور انتقالی بگیرد.

سال ۱۳۵۵ رو به پایان بود که از طرف گارد دانشگاه اخطار دریافت کرد، اما سید به این موضوع اهمیتی نداد تا اینکه اخطار دوم منجر به اخراجش از دانشگاه شد.

هرروز به فعالیت‌های انقلابی او افزوده می‌شد تا بدان جا که به علت فشار ساواک، خانه‌ای در شهر اجاره کرد و فعالیت‌هایش را به شکل نیمه مخفی درآورد و با عضویت در حزب‌الله خرمشهر، زمینه آشنایی‌اش با سید محمدعلی جهان‌آرا فراهم شد.

با افزایش فعالیت‌های انقلابی، عبدالرضا و برخی از دوستانش توسط ساواک به زندان افتادند، اما با پیروزی انقلاب، زمینه آزادی آنان فراهم شد.

چند ماه بعد از پیروزی انقلاب، سپاه خرمشهر تشکیل شد و سید به‌عنوان مسئول عملیات شروع به کار کرد. آبان ماه سال ۵۸ بود که برای ادامه تحصیلات دانشگاهی‌اش در سال پنجم دانشکده پزشکی وارد دانشگاه شد و هنوز یک ترمی بیشتر نگذشته بود که به اصرار شهید جهان‌آرا، دوباره درس را رها کرد و برای رسیدگی به وضعیت خرمشهر راهی شهرش شد.

جنگ شروع شد و او به‌ مانند بسیاری از بچه‌های خرمشهر وارد عرصه نبرد با بعثی‌ها شد و در این جنگ نابرابر که به‌منظور جلوگیری از سقوط خرمشهر انجام می‌شد به‌شدت مجروح شد.

بعد از شهادت شهید محمد جهان‌آرا در حادثه سقوط هواپیمای سی ۱۳۰ در هفتم مهرماه سال ۱۳۶۰، موسوی فرمانده سپاه خرمشهر شد.

در قامت یک فرمانده هر کاری که از دستش برمی‌آمد برای پیشبرد هدف مقدس که دفاع از آب و ناموس و میهن بود انجام می‌داد، حال بلند کردن جعبه مهمات بود، یا رانندگی آمبولانس یا سرکشی به خطوط مقدم جنگ.

پیوستن به جهان‌آرا

عملیات بیت‌المقدس در جریان بود و چیزی به آزادسازی خرمشهر نمانده بود، اما او لحظه‌ای آرام و قرار نداشت و مدام در خط مقدم از این‌طرف به آن‌طرف می‌رفت و به بچه‌ها سرکشی می‌کرد.

با گرفتن یک موتور مرتباً در خط جبهه به هماهنگی گردان‌های مستقر در خط می‌پرداخت. به علت فعالیت مداوم، در شبانه‌روز بیش از ۳ تا ۴ ساعت نمی‌خوابید و در اکثر گشت‌های شناسایی ضد دشمن حضور فعال داشت، به همین دلیل چهره‌اش به‌شدت لاغر و تکیده شده بود.

سرانجام در هفدهم اردیبهشت سال ۱۳۶۱، زمانی که به سرکشی گردان‌های مستقر در خط مشغول بود، پس از آوردن آمبولانس برای چند زخمی، به دلیل خط آتش شدید دشمن، گلوله توپی در کنار او به زمین خورد و بر اثر اصابت ترکش توپ، بدنش متلاشی شده و به لقاءالله پیوست و در پی دوست و همرزم شهیدش سید محمد جهان‌آرا رفت.

همسر شهید:

با اینکه دست‌ و پایش قطع شده بود و بخشی از شکم پاره و نیمی از صورتش متلاشی شده بود، گمان می‌کردم که اکنون‌که مشمع را از روی پیکرش کنار بزنم، با سیدی متلاشی روبرو خواهم شد و نمی‌توانم چهره‌اش را شناسایی کنم، اما بااینکه سه روزی از شهادتش گذشته بود، همچنان لبخندی بر لب داشت که هیچ‌گاه از خاطرم بیرون نمی‌رود و یاد حرف‌هایش افتادم که می‌گفت: شهدا از شهادت لذت خاصی می‌برند تا جایی که در چهره‌هایشان به هنگام شهادت هویداست.

عطر خوش سید، فضای سردخانه را پر کرده بود تا جایی که من تاکنون چنین عطری نبوییده بودم و به نظرم آمد که این بوی سیدی است که اکنون بهشتی شده است.

فراز‌هایی از وصیت‌نامه شهید

فلسفه جنگیدن

جنگ فعلی نتیجه جبری ادامه حرکت انقلابی مردم و تلاش برای تحقق اهداف انقلاب است. انقلاب در حرکت رو به پیش خود با این موانع و توطئه‌ها و کارشکنی‌ها روبرو می‌شود و هر انقلاب اصیل و مردمی چنین است و لذا باید در ادامه راه خود به‌ سوی هدف‌های انقلابی، همه موارد را از پیش پا بردارد.

برادران عزیز من، برای ما استقلال و تمامیت ارضی میهن اسلامی‌مان در چهارچوب هدف‌های انقلاب و مکتب، معنی پیدا می‌کند. جنگ با عراق برای ما هدف نیست و همه‌چیز هم نیست، بلکه وظیفه‌ای است در کنار و به دنبال دیگر وظایف انقلابی و اسلامی که تاکنون داشته‌ایم و ازاین‌پس خواهیم داشت.

رسالت سپاه

برادرانم سپاه باید مبارزه درازمدت مکتبی را تا تحقق همه ایده‌آل‌های توحیدی، دستورالعمل زندگی و حیات خویش قرار دهد.

باید‌ها و نباید‌های ما

تحت چه شرایطی استعمارگران و دشمنان زخم‌خورده ما حاضرند به‌جای مخالفت و خصومت، به حمایت از ما برخیزند؟ آیا با نفی همه خواسته‌هایی که تاکنون در راهشان جنگیده‌ایم و قربانی داده‌ایم؟

آیا جز با نفی همه هدف‌هایی که دشمنی شیطان‌ها را برانگیخته بود؟ نفی استقلال واقعی و جوهره مکتبی انقلاب؟

و راستی برادران، اگر ما اختلاف خود را با استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا فراموش کنیم، چه چیزی برای ما می‌ماند؟

آری برادران ما برای تحقق آرمان‌های توحیدی انقلاب کرده‌ایم و به همین دلیل جنگ باید در خدمت این آرمان‌ها باشد.

با تحمل آوارگی از شهر و دیار و مصیبت از دست دادن عزیزان و آزار وارده از دشمن، همراه با کسب آگاهی و تقویت ایمان، صلاحیت وراثت زمین و رهبری نهضت‌های رهایی‌بخش انبیاء را در عصر خود به دست آوریم.

بجنگیم تا انقلابمان ادامه یابد و اسلام پیروز شود و آزادی و برابری و قسط اسلامی برقرار گردد و سرانجام استکبار و ستم گری و شرک و استبداد و استعمار در سراسر جهان نابود شود.

پیام قیام امام حسین (ع)

پیام حسین (ع)، نفی سازش با شیطان و مقاومت در برابر باطل است و اگر انسان بخواهد برای خود ارزش قائل باشد، باید میزان ظلم‌ستیزی و شیوه آن را ملاک قرار دهد و این مبارزه است که به انسان ارزش و شخصیت می‌بخشد.

حفظ خط انقلابی و استقلالی

برادرانم مبادا که از خط امام عدول ورزید و بکوشید تا خط استقلالی خویش را از جریان‌های قدرت، جدا و حفظ کنید، در غیر این صورت ابزاری برای قدرت یکی از جریان‌های سیاسی، بیشتر نخواهید بود.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

فلسفه جنگیدن از نگاه سردار خرمشهر بیشتر بخوانید »

اختراع جالب «پزشک مهندسان» دهه هفتادی/ با تلفن همراه ببینید کرونایی هستید یا نه!

اختراع جالب «پزشک مهندسان» دهه هفتادی/ با تلفن همراه ببینید کرونایی هستید یا نه!


گروه سلامت خبرگزاری فارس – محمد رضازاده: جوانند و با انگیزه؛ هم پزشک‌اند هم مهندس؛ یعنی در کنار تحصیل در رشته پزشکی، دستی هم در مهندسی دارند. تیم ۲۷ نفره‌ای را تشکیل داده‌اند برای یک کار بزرگ در بحران کرونا.

تعطیلی دانشگاه‌ها و شیوع بیماری کرونا باعث نشد تا دست از کار بکشند و دل به کلاس‌های مجازی خوش کنند؛ بلکه بحران باعث شد تا جوانان دهه هفتادی با یک کار گروهی دست به یک اختراع جالب بزنند.

با آنکه دل‌هایشان از غم بیماری و از دست دادن عزیزانی که روزانه در نبرد با کرونا جان می‌دهند پر از درد و رنج است، اما تلاش کردند تا به نوعی گرد و غبار خستگی را از چهره کادر درمان بزدایند و با ترکیب پزشکی و مهندسی، گامی در زمینه شناسایی سریع‌تر مبتلایان به کرونا بردارند.

این طور شد که گرد هم آمدند تا در این روزهای تعطیلی و قرنطینه چراغ آزمایشگاه دانشگاه علوم پزشکی بقیةالله (عج) را روشن نگه دارند، پا به پای کادر درمان در میدان حضور داشته باشند و …

حسین باختر، محقق و دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله (عج) ورودی ۹۷ ، محقق اصلی این پروژه است،  توانسته ۲۷ دانشجو از دانشگاه‌های برتر تهران شامل، دانشگاه تهران، علوم پزشکی تهران،، دانشگاه صنعتی شریف، دانشگاه شهید بهشتی، دانشگاه بقیه الله را دور هم جمع کند تا با کمک یکدیگر تیم علمی را برای کارهای پژوهشی و تحقیقاتی تشکیل دهند؛ او در این خصوص توضیح می‌دهد «ناگفته نماند هزینه‌های خرید تجهیزات برای کارهای تحقیقاتی نیز توسط خود اعضا تأمین شد. ما جزو معدود تیم‌های فناوری هستیم که خودمان هزینه خود را تامین می‌کنیم و معتقدیم که دانش باید ثروت ایجاد کند.

*یک پیشنهاد جالب برای غربال بیماران

قبلا روی بیماری «ای ال اس» تحقیق می‌کردیم و داشتیم محصولاتی را برای تکلم این بیماران طراحی کردیم که متاسفانه شیوع بیماری کرونا باعث ایجاد وقفه در این روند شد و غالب بچه‌های تیم ما به شهرستان و خانه‌هایشان رفتند و کمی پراکنده شدیم. در آن زمان من در تهران ماندم و در آزمایشگاه ویروس شناسی بیمارستان کمک حال کادر درمان بودم. در اوایل شیوع کرونا یک مشکل اساسی داشتیم و آن کمبود کیت تشخیص و گران بودن آن بود و حجم زیادی از افراد درخواست تست کرونا داشتند. نیاز داشتیم افراد را به صورت اولیه غربال کنیم و کسانی که احتمال آلودگی به بیماری را داشتند شناسایی کنیم. تست پی سی آر برای همه افراد مراجعه کننده یک ایراد داشت زیرا اگر یک کیت را مصرف کنی و پاسخش منفی شود نه تنها کلی هزینه برای خرید کیت هدر شده بلکه حق بیمار دیگری که نیاز به کیت تشخیصی داشته ضایع می‌شود.

برای غربال اولیه بیماران به پزشکان یک راه حل پیشنهاد دادیم. به این صورت که با استفاده از اندازه گیری سه علائم زیستی شامل، دمای بدن، ضربان قلب و اکسیژن خون افراد آلوده را با احتمال بالا شناسایی کرده و سپس از آنها تست کرونا بگیریم.»

*سه نکته اساسی در تشخیص بیماران کرونا

پر جنب و جوش است و تلاش می‌کند همه زوایای کا را برای ما تشریح کرند، یک پایش در آزمایشگاه است و پای دیگرش پشت میکروسکوپ و قطعات الکترونیکی، با هیجان می‌گوید: « الگوی کار هوش مصنوعی ما شبیه به کار پزشکی عمومی است به این صورت که، وقتی دمای بدن بالاست یعنی شما به یک عامل عفونی مبتلایی و سیستم ایمنی درگیر با عفونت است که این عفونت می‌تواند، باکتریایی قارچی یا ویروسی باشد. سپس ضربان قلب بیمار را اندازه می‌گیریم و وقتی ضربان قلب الگوی خاصی (گاهی بالا و گاهی پایین) از خود بروز دهد می‌تواند بدین معنی باشد که شما شما دچار التهاب شده‌اید.

التهاب عمومی زمانی رخ می‌دهد که بدن از ارائه پاسخ اختصاصی به یک آنتی ژن جا بماند یعنی یک عامل عفونت اینقدر سریع در بدن تقسیم شود که سیستم از پاسخ اختصاصی جا بماند و کل بدن را به حالت التهاب درآورد. این عفونت‌ها غالبا به دو شکل بروز می‌کند، یا آلرژیک یا عفونت ویروسی.

بنابراین پس از اینکه تب و ضربان قلب را دستگاه اندازه گیری کرد، اکسیژن خون را اندازه می‌گیرد ، مثلا می‌بینیم به جای ۹۵ و ۹۶، عدد ۹۱، ۹۲، ۸۹ نشان داده می‌شود حاکی از آن است که عملکرد ریه بیمار مختل شده. در نتیجه گیری نهایی دستگاه می‌گوید بیمار عفونت دارد، یعنی عفونت ویروسی  هم داشته و عفونت ویروسی ریه را هم درگیر کرده، به طوری ریه را درگیر کرده که ریه از عملکرد طبیعی خودش بازمانده است، پس این بیمار با احتمال بالا مبتلا به کرونا شده است. آنفلوانزا و سرماخوردگی هم ریه را درگیر می‌کنند اما غالبا نه به طوری که ریه از عملکرد طبیعی جا بماند».

*یک اختراع کوچک اما مفید

بحثمان به نحوه تشخیص بیماران کرونا و نحوه عملکرد دستگاه که می‌رسد توضیح می‌دهد: «برای غربالگری اولیه در اورژانس، از سه دستگاه، ضربان قلب، دما و اکسیژن خون برای بیماران استفاده می‌شود و در صورتی که فرد علائم مشکوک داشت به فرد اعلام می‌شود که برو و تست پی سی آر بده. ما یک محصولی ساختیم که وقتی فرد انگشت خود را روی آن می گذارد، دستگاه هر سه مورد علائم (ضربان، دما و اکسیژن خون) را اندازه گیری و با هوش مصنوعی پردازش می‌کند و نتیجه را به شما می‌گوید و نیازی به اپراتور یا پزشک برای سه دستگاه مختلف نیست و نیاز به حضور بیمار در مرکز درمانی نیست.

تحقیق و توسعه این محصول خیلی از ما زمان برد به طوری که ما از عید سال ۹۹ روی آن کار می‌کنیم و چندین مدل برای آن طراحی کردیم و نهایتا به مدل فعلی رسیدیم. «صالح عرفاتی» از دانشجویان همکاران ما در این تیم نرم افزار دستگاه را طراحی کرده و کدنویسی دستگاه را نیز انجام داده، طراحی بدنه دستگاه را  دیگر همکاران ما در دانشگاه هنر انجام داده‌اند و داکیومنت نویسی را «خانم علیرضایی» انجام داده و طراحی سخت افزاری را هم خودم انجام داده‌ام. می‌خواهم بگویم این کار یک کار تیمی دانشجویی بوده است.»

*با تلفن همراه ببینید کرونا دارید یا خیر!

اما این همه کار این تیم دهه هفتادی نیست، بلکه در همین چند ماهه اخیر توانسته‌اند با ترکیب علم پزشکی و مهندسی الکترونیک این امکان را ایجاد کنند که افراد مشکوک به بیماری کرونا بیماری‌شان را روی گوشی موبایل تشخیص دهند. «دستگاه دیگری که کار تحقیقات را برای ساخت آن را تقریبا تمام کردیم دستگاهی است که به تلفن همراه متصل می‌شود و از طریق آن می‌توان ضربان قلب، اکسیژن خون و دمای بدن فرد فرد را به صورت غیرتماسی اندازه‌گیری کند. این دستگاه با «یو اس پی» در منزل به گوشی، کامپیوتر و هر محصولی که بتواند از یو اس پی استفاده کند وصل می‌شود. علائم زیستی افراد را گرفته و در خود ذخیره و تحلیل می‌کند. اگر کسی ناهنجاری ناشی از بیماری نشان دهد ، طبق الگویی که پیشتر گفتیم با احتمال بالا بیماری فرد عفونت یا کرونا را تشخیص می‌دهد.»

کار برد دیگری که برای این دستگاه متصوریم کاربرد سازمانی است،  یعنی این دستگاه می‌تواند در کنار دستگاه حضور و غیاب اداره قرار گرفته و با وای فای و بلوتوث به شبکه اداره شما وصل می شود و کارمندان اداره می‌توانند از آن استفاده کنند. این دستگاه برای هر کارمند یک پروفایل جداگانه تشکیل می‌دهد و اطلاعات کارمندان را ثبت می‌کند. در مواقعی که از آن استفاده نمی شود داده‌های کارمندان را تحلیل می کند و اگر کسی ناهنجاری ناشی از عفونت (کرونا) نشان دهد روی شبکه‌ اتوماسیون سازمان وضعیت فرد و نمودار وضعیت روزهای گذشته هر کارمند را گزارش می‌دهد.

*۶ ما تلاش دهه هفتادی‌ها برای ساخت دستگاه

طراحی و ساخت این دستگاه بیش از یک سال زمان برده است و از ابتدای شیوع کرونا یعنی فروردین ۹۹ این کار را شروع کردیم. و شاید برایتان جالب بشد همه اعضای تیم دهه هشتادی و هفتادی هستند.

یک کاربرد دیگر این دستگاه استفاده عمومی از آن است و با قرارگیری در مکان‌های عمومی و تجمع مانند ایستگاه مترو و فرودگاه علائم زیستی را تحلیل می‌کند. یعنی افراد انگشت خود را می‌گذارند روی دستگاه و داده ها به موبایل خود فرد یا سرور خاصی در وزارت بهداشت منتقل می شود. پس کارشناس مربوطه می‌تواند به طور آنلاین، دمای بدن و احتمال آلودگی مردم به ویروس را بسنجد و این برای اپیدمیولوژیست‌ها یک کاربرد فوق‌العاده است.»

*کم هزینه و سریع

شاید به صرفه بودن و قیمت مناسب این دستکاه را بتوان نقطه عطفی در محصولات تولید داخل دانست به طوری که آقای باختر در این باره می‌گوید: «دماسنج های غیر تماسی استاندارد دو تا سه میلیون تومان هزینه دارند اما ما این دستگاه را با هزینه کمتر قرار است به بازار ارائه دهیم که دما، ضربان و اکسیژن خون فرد را با هم می سنجد و به راحتی به تلفن همراه متصل می‌شود. این دستگاه نمونه خارجی ندارد و اختراع آن نیز به نام خود ما ثبت شده است.

برای کار با این دستگاه یک اپلیکیشن روی گوشی افراد نصب می‌شود، داده‌های افراد را در حافظه گوشی ذخیره می‌کند و با هوش مصنوعی تحلیل می‌کند و به سرور یا پزشک انتقال داده و در صورت نگرانی افراد آنها را به طور آنلاین به پزشکان مجرب متصل می‌کند و اگر فردی مشکلی داشته باشد پزشکان به فرد اطلاع می دهند. همچنین افراد می‌توانند با تماس با پزشک مشاوره دریافت کنند، برای کار با این ماژول اپلیکیشن روی موبایل نصب شده و فرد می‌تواند از این طریق از دستگاه استفاده کند و اگر فرد ناهنجاری ناشی از عفونت داشت دستگاه به وی اطلاع رسانی می‌کند.

*ایده ساخت دستگاه از کجا آمد؟

اوایل شیوع کرونا افراد زیادی به بیمارستان مراجعه می‌کردند و دائما تست پی سی آر می‌خواستند ما باید یک روشی برای غربال اولیه آن ها پیدا می‌کردیم و افراد با احتمال بالا آلوده را شناسایی می‌کردیم. من این ایده را مطرح کردم که به جای گذاشتن دو یا سه دستگاه به طور مجزا و انجام کار توسط اپراتور و همچنین حضور فرد مشکوک در بیمارستان، هر سه کار را در یک سنسور را در یک دستگاه هوشمند کوچک ترکیب کنم که هر کسی بتواند با آن کار کند و با یکبار انگشت گذاشتن سه داده (دمای بدن، ضربان قلب و اکسیژن خون) در موبایل شخصی برایش تحلیل شود و با دقت خیلی بالا احتمال آلودگی فرد مشخص شود و دیگر نیازی به حضور افراد و نگرانی بیش از حدشان نباشد.

*تست ۵۰۰ نفری

این دستگاه را روی بیش از ۵۰۰ نفر تست و کارآزمایی بالینی دقیق انجام دادیم و می دانیم که دستگاهمان درست کار می کند ولی تا گرفتن مجوزهای کامل از سازمان غذا و دارو تجهیزات پزشکی روی عملکرد دستگاه قسم نمی‌خوریم. همانطور که می‌بینید محصول دانش بنیان حاصل کار چند تخصص است در این تیم رشته‌هایی چون مهندسی کامپیوتر، مهندسی برق، پزشکی، کارآفرینی و طراحی صنعتی دست به دست هم دادند تا چنین محصولی تولید شود.»

*عدم حمایت وزارت بهداشت 

محمد صالح عرفاتی متولد ۷۹ دانشگاه تهران رشته مهندسی کامپیوتر؛ یکی دیگر از اعضای جوان این تیم تحقیقاتی است وی در خصوص نحوه آشنایی با این تیم توضیح می‌دهد: «این تیم علمی و آقای باختر را یکی از دوستانم که با آنها همکاری داشت معرفی کردند و تقریبا نزدیک به یک سال است با این تیم همکاری علمی می‌کنم. من نقش برنامه نویس را داشته‌ام، شروع کارم از تیرماه ۹۹ بود. ابتدای کار تلاش می‌کردیم سریع به ددلاین‌ها برسیم و کمکی کنیم و این باعث سختی کار بود.

دانشگاه غالبا حمایت کننده بوده و وزارت بهداشت مانع ایجاد کرده است. بزرگترین مافیای هر کشوری مافیای  دارو و تجیزات پزشکی آن کشور است و بازار مافیایی اجاز نمی‌دهد محصول ما از آزمایشگاه بیرون برود و رنگ بازار را به خود ببیند. از ما مردم دعوت می‌کنیم که در این پروژه تحقیقاتی مشارکت کرده و با پیش خرید این محصول با تخفیف 50 درصدی در رشد و توسعه محصول مشارکت داشته باشند. سایتی آماده شده است که مردم می توانند به آن مراجعه کنند که محصول را از ما پیش خرید کنند.»

*ما را حمایت کنید

برای فروش محصول هم ایده جالبی دارند و معتقدند که همه افراد جامعه و سازمان‌ها باید در حمایت از تولید داخل سهیم باشند و هر طرح تولید داخل نباید صرفا به صورت انحصاری دست یک سازمان باشد؛ در این خصوص می‌گوید: «در اقتصاد بحثی به نام “سرمایه گذاری جمعی” داریم شما محصول را به جامعه ارائه می کنی و برنامه ما این است که این محصول که در حال تحقیق و توسعه آن هستیم از ما پیش خرید شود، تخمین می زنیم پروژه یک ماه دیگر آماده تحویل باشد و تست های کارآزمایی بالینی‌اش تمام شده باشد، در واقع با پولی که از پیش خرید محصول جمع شده خط تولید انبوه راه می اندازیم و محصول را به مشتری ها تحویل می‌دهیم. دانشگاه‌های کشور روی طرح سرمایه گذاری خوبی داشته‌ و آن ها از ما حمایت می‌کنند و دانشگاه آزمایشگاه بقیه‌الله را در اختیار ما قرار داده است.»

*سه ماه است کار را شروع کرده‌ام

الهام علیرضایی ورودی مهر ۹۶ علوم پزشکی قم، نیز در خصوص همکاری با این تیم می‌گوید: «به طور جدی کارم را حدود سه ماه است شروع کرده ام و دیرتر از بقیه وارد گروه شدم. چند جلسه به آزمایشگاه آمدیم و در مورد نرم افزار و سخت افزار محصولاتشان با من صحبت کردند و با توجه به مطالعاتی که در حوزه کارآفرینی، کسب و کار و بازاریابی و تبلیغات داشتم به این تیم پیوستم. مدل کسب و کارها را نوشته‌ایم و الان روی برنامه بازار یابی کار می‌کنیم و چون تجربه کمی داریم نمونه‌های اولیه را آماده می‌کنیم که از افراد با تجربه تر و متخصصین کمک بگیریم برای سرمایه گذاری هایی که می خواهیم روی پروژه انجام دهیم.

بعد از اینکه سرمایه گذاری ها را جذب کردیم روی بحث بازاریابی و فروش کانال های توزیع کار می‌کنیم. تحقیقاتی هم روی بازار و رقبای خود داریم و بررسی می‌کنیم که با چه استراتژی می توانیم وارد “نیچ مارکتمان” شویم و بتوانیم پیشرفت کنیم و وارد بازارها شویم.

*می‌توانیم بازار خوبی کسب کنیم

با توجه به اینکه نسبت به محصولات مشابهی که در بازار است هزینه کمی داریم احتمال موفقیت ما زیاد است اما قابل پیش بینی نیست البته می توانیم بازار خوبی کسب کنیم و در محصولات و تکاملات بعدی محصولات تولیدیمان وارد بازارهای رقابتی هم شویم.

مزیت رقابتی ما این است که هزینه هایمان را خیلی کم کرده ایم.  هر کس می تواند با راحتی از آن استفاده کند.  با توجه به تست هایی که انجام داده ایم این دستگاه دقت بالایی هم دارد. روش تشخیص قطعی کرونا روش پی سی آر است اما روش پی سی آر هم نسبتا گران است و اینکه اگر کسی شک به کرونا داشت و بخواهد تست پی سی آر انجام دهد، بیمارستان ها شلوغ می شود و کار مراکز درمانی ما سخت می شود.

در واقع این دستگاه این امکان را می دهد که افراد غربالگری اولیه را انجام دهند و قبل از اینکه علائم بروز کند، برای قطعی شدن می توانند به بیمارستان و آزمایش پی سی آر هم انجام دهند که اگر مثبت شد وارد روند درمانی شوند.

*دانش را باید در کشور خرج کرد

تعهدی که ما به کشورمان داشته ایم و مزایایی که از دانشگاه های دولتی و شرایطی که برای ادامه تحصیل، کشور برایمان فراهم کرده، ما را ترغیب کرده که باید  دانشی که کسب می کنیم در این کشور خرج کنیم. اگر به فکر مهاجرت بودم ، به دنبال دانش کارآفرینی و بازاریابی و استارتاپ نمی‌رفتم زیرا کسی که به فکر رفتن است دنبال این است که رزومه‌ای برای خود بسازد و برود اما کسی که وارد کارهای کارآفرینی می شود و این جسارت را دارد که در وقت و عمر و سرمایه خود ریسک کند خیلی به رفتن فکر نمی کند.»

*ترکیب پزشکی و کارآفرینی

از علاقه‌اش و نحوه ورودش به حیطه کارآفرینی و بازاریابی که سوال می‌کنم توضیح می‌دهد« از طریق المپیاد کارآفرینی که در دانشگاه برگزار می شود با کارآفرینی آشنا شدم و از منابع المپیاد کارآفرینی، مطالعه در این حوزه را شروع کردم اما هیچوقت با تئوری و کتاب نمی توان کاری یاد گرفت و با عضویت در گروه های کارآفرینی سعی کردم دایره ارتباطم را گسترش دهم و با آقای باختر و افراد فعال این حوزه آشنا شدم.

*دانشگاه کارخانه آدم سازی است

دانشجوها باید آگاه شوند و فعالیت دانش بنیان و تولیدی انجام دهند و صرفا درس نخوانند و واحد پاس نکنند چون طبق گفته امام خمینی (ره) دانشگاه کارخانه آدم سازی است دانشجو وظیفه‌اش کارآفرینی و تولید محصول دانش بنیان است و نه واحد پاس کردن صرف! ما به حمایت نیاز داریم، مشکلات  اقتصادی با تلاش‌های یک نفر حل نمی‌شود و سرمایه گذاری جمعی جهش تولید را محقق می‌کند.»

انتهای پیام/





منبع خبر

اختراع جالب «پزشک مهندسان» دهه هفتادی/ با تلفن همراه ببینید کرونایی هستید یا نه! بیشتر بخوانید »

حجاب به ما کمک می‌کند سوژه جنسی نشویم/حجاب داشتن لطف نیست بلکه وظیفه توحیدی ماست

حجاب به ما کمک می‌کند سوژه جنسی نشویم/حجاب داشتن لطف نیست بلکه وظیفه توحیدی ماست


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، همیشه افرادی که در زندگی‌شان «تغییر» را در سبک زندگی تجربه کرده‌اند و آن تغییر را خودشان به وجود آورده و انتخاب کرده‌اند حرفهای جذابی برای گفتن دارند. «تغییر» پوشش و انتخاب حجاب و به ویژه پوشش چادر از جمله تغییرات سخت و پرچالشی‌ست که دختران تجربه‌اش می‌کنند. تغییر پررنگی که در نگاه دیگران همواره چرایی آن موجب پرسش‌های فراوانی می‌شود و آنها باید برای همه گروه‌ها و طیف‌های مختلف جواب درخورد داشته باشند.

اما گفتگو با «هدی محمدی» فقط پیرامون این تغییر پوشش در زندگی او نیست. او کارشناسی علوم ارتباطات اجتماعی دارد و هم‌اکنون روزهای پایانی دانشجویی‌اش در رشته مطالعات فرهنگی دانشگاه تهران را می‌گذراند.

سردبیر برنامه‌ تلویزیونی «مصیر» از شبکه چهار سیماست و حالا دو تا پایش را کاملا داخل رسانه گذاشته. او بارها در صفحه مجازی خود از روند محجبه شدنش گفته ‌است و حالا در این گفتگو دوباره از این روند و مواجهه‌هایش با حجاب و تبلیغات فرهنگی در این حوزه می‌گوید و اینکه چه چیزهایی او را در ابتدا جذب و یا گاهی پس‌زده‌است؟ این گفتگو را در ادامه بخوانید.

گفتم قرار است فردا چطور مادری برای فرزندم شوم؟

نقطه‌ای که حجاب و انتخاب پوشش را برای هدی مساله کرد با یک سوال شروع شد که قرار است در آینده چطور مادری باشد؟ اصلا قرار است چه شکلی مادر باشد. سوالی که آغاز یک مسیر شد:«من یکسال زودتر از بقیه به دانشگاه رفتم. یعنی هفده ساله بودم که وارد دانشگاه شدم. همانطور که می‌دانید در کارشناسی علوم ارتباطات اجتماعی خواندم. برخی این رشته را جزو علم رسانه می‌دانند اما من به شخصه ارتباطات یک علم اجتماعی تعریف می‌کنم. در ابتدا محجبه نبودم. مانتوی گشاد می‌پوشیدم ولی موهایم کاملا مشخص بود. بیشتر وقت‌ها در دانشگاه مقنعه سر می‌کردم. و چون در دانشگاه تهران مقنعه اجبار نیست، یک وقت‌هایی شال هم می‌پوشیدم. وقتی وارد محیط دانشگاه شدم به نقطه‌ای رسیدم که برایم سوال شد که من باید چطوری باشم؟ اولش مقداری کاریکاتوری و احساسی‌گونه پیش رفت. مثلا با خودم می‌گفتم من وقتی بچه بودم چادر مادرم را می‌گرفتم. پس اگر من زمانی مادر شدم قرار است فرزندم کجا را بگیرد؟ و مدام به این فکر می‌کردم که قرار است چه شکلی باشم؟ از طرفی در مواجهه با قشر مذهبی داخل دانشگاه می‌دیدم که آنها خودشان را جدا از بقیه تعریف می‌کنند. مثلا وقتی در هیئت‌ها شرکت می‌کردم و یا در یک سری مواجهات در جلسه‌ها تاکید می‌کردم که عجله کنید نماز قضا می‌شود سریع با تعجب می‌پرسیدند: «مگر شما هم نماز می‌خوانی؟» خیلی برایشان عجیب بود که کسی مثل من حجابش کامل نیست ولی نماز می‌خواند! در حالی که تقریبا در خانواده ما هیچکس حجابش صد در صدکامل نیست اما همه نماز می‌خوانند.»

انتخاب چادر، یک انتخاب بزرگ است

هدی می‌گوید انتخاب چادر برخلاف تصور برخی چادری‌ها انتخاب ساده‌ای نیست. بلکه فردی که از بدحجابی به حجاب و بعد چادر را انتخاب می‌کند خودش را وارد چالش بزرگی کرده‌است:«من الان به طور مشخص 5 سال است چادری شده‌ام. اما اگر بخواهم صادقانه صحبت کنم باید بگویم هنوز چادر برای من عادی نشده ‌است و هنوز که هنوز است به اندازه روز اول برایم سخت است. واقعا هم سخت است. از این بابت که من تجربه مانتویی بودن را داشته‌ام و شاید خیلی از چادری‌ها ندارند و این اختلافی که من از آن حرف می‌زنم برایشان محسوس نیست. اختلاف دما در تابستان برای من بیشتر قابل درک است تا کسی که همیشه چادری بوده و عادت دارد. من وقتی از سرکار به خانه می‌آیم خواهرم از من می‌پرسد واقعا تمام روز چادر سرت بوده؟ در صورتی که بوده و تصور این بودن دائمی چادر در همه ساعات کاری برای او سخت است. حالا این‌ها جنبه‌های فیزیکی چادر بود. بخواهم صادقانه‌تر حرف بزنم باید از منظر شخصی خودم بگویم کسی که بعد از محجبه شدن چادر را انتخاب می‌کند، خودش را وارد چالش بزرگی کرده‌است.»

برخی گمان می‌کنند چادری‌ها بابت منفعت خاصی چادر می پوشند

یکی از چالش‌های بزرگ چادر برای هدی این است که عده‌ای خیال می‌کنند چادری‌ها حتما به دستگاه‌های حاکمیتی وابسته هستند و یا اینکه به منظور قرار گرفتن در آنها چادر سر می‌کنند. در حالی که چادر پوشش سنتی ایرانی‌هاست و این ممکن است کسی که چادر را انتخاب کرده و به این حرف‌ها عادت ندارد را اذیت کند:«چادر سر کردن چالش‌های زیادی دارد. اجازه بدهید برایتان یک مثال بزنم. شما وقتی چادر سرتان است، بسیاری از افراد جامعه خیال می‌کنند شما نماینده تام‌الاختیار حکومت هستید. نماینده‌ای که خوبی‌هایش را به پای تو نمی‌نویسند اما خیال می‌کنند کسی که اختلاس کرده حتما با شما نسبتی دارد. اگر اتفاق بدی در ساختار حاکمیت بیفتد تو قطعا از آن اتفاق بد حمایت می‌کنی. اگر بنزین به آن شکل بد گران شد تو حتما مقصری و باید جواب بدهی در صورتی که دقیق یادم می‌آید من در مترو برای همه توضیح می‌دادم خانم باور کنید من هم بابت گرانی بنزین مثل شما معترض هستم. برای من هم سخت است. این چالش‌ها ممکن است هرکسی که تازه چادری شده را اذیت کند. اما من انتخابش کردم.»

حجاب به ما کمک می‌کند سوژه جنسی نشویم/حجاب داشتن لطف نیست بلکه وظیفه توحیدی ماست

انتخاب چادر انتخاب آسانی نیست!

پروسه چادری شدن هدی بعد از محجبه شدن شش ماه  طول می‌کشد. برای همین او معتقد است انتخاب چادر واقعا سخت است و نیازمند یک سری بلوغ فکری است:«به نظر من چادری شدن یک پروسه بسیار طولانی‌ است. مخصوصا اگر قرار باشد منطقی با آن کنار بیایی و دقیقا برای من این پروسه خیلی طولانی شد. بگذارید یک مثال بزنم. من نوروز 93 تصمیم گرفتم که دیگر چادر سر کنم. نمیدونم چطور بگویم ولی چندین بار موهایم را داخل کردم و گفتم من از فردا چادر سر می‌کنم اما اصلا جرات این کار را نداشتم. به نظر من یک بخش به خاطر نگاه مردم است. من به برخی افراد چادری به لحاظ سبک فکری و رفتار اجتماعی نزدیک نبودم اما با چادر در جامعه با او همسان دیده می‌شدم. این سخت بود و البته هست. اغراق نیست بگویم بعد از چادری شدن برخی روابط و دوستانم را از دست دادم. طرز فکر آن‌ها درباره هدی محمدی چادری خیلی عجیب بود و البته هست. می‌گفتند نکند عاشق شده‌ای، یا صداوسیما کار می‌کنی. باید می‌گفتم من قبل از اینکه چادری شوم صداوسیما رفتم. باید جواب پس می‌دادم که نخیر چادری شدن من مثل فلان خانم مجری نیست یا من درست است چادری هستم اما اصلا مثل فلان شخص فکر نمی‌کنم. دومین مشکل هم این بود که الگوی درست از چادر متاسفانه بسیار کم داریم و حتی نمی‌شود من به عنوان دختر چادری در صحبت‌هایم به آن اشاره کنم و البته سیاست‌گذاری‌ها و تبلیغات فرهنگی برای چادر هم بسیار بد است! برای ارجاع به الگوها باید خیلی قبل‌تر بروم، مثلا بگویم خانم دباغ! الگوی اخیری که نزدیک به نسل من باشد را پیدا نمی‌کنم.»

تاریخ مصرف برخی ادبیات‌های فرهنگی در حوزه حجاب گذشته است

هدی معتقد است در ترویج حجاب برخی نوعی بی‌احترامی به قشر کم‌حجاب وجود دارد و این باعث می‌شود دو طیف مختلف از مردم روبروی هم قرار بگیرند درحالیکه این قبیل حرفها با نظر اکثریت مذهبی و محجبه‌ها ممکن است همخوانی نداشته باشد:«یکی از سیاست‌های فرهنگی در حوزه حجاب که من نمی‌دانم چطور انقدر در تولیدات فرهنگی ما ریشه دارد این است که چرا تلاش می‌کنیم هرچیزی را با فرم توضیح بدهیم. اگر شما انواع پوستر مربوط به حجاب را در گوگل جستجو کنید می‌بینید که پر است از شکلات با پوست و بی‌پوست تا دلمه و برچسب استادندارد. درست است که سیاستگذاری نظام جمهوری اسلامی ایران این است که باید تبلیغ به حجاب شود. اما قطعا هدف این نبوده که با این ادبیات مبتذل حجاب را تبلیغ کنیم. این ادبیات حتی به من که پوشش چادرم را هم خودم انتخاب کردم و هدفهای مهم‌تر از اصطلاحی که شما برای شکلات و کاغذش به کار می‌رود داشتم، توهین می‌کند. این خروجی یعنی کسی که می‌خواهد تبلیغ حجاب کند اصلا خودش متوجه مهم بودن حجاب نشده‌ است که دارد به این شکل و شمایل تبلیغش می‌کند یا اینکه می‌خواهد دشمنی کند تا از ریشه نابود کند. شما یک نفر را به من معرفی کن که با دیدن این پوسترهای دم دستی بگوید من متحول شدم و فردا چادر سر می‌کنم! و چقدر عجیب که هیچوقت از من محجبه هیچوقت پرسیده نشد که نظرم درباره این قیبل تبلیغ‌ها چیست؟ یک مسئله دیگر در تبلیغات تاکید روی حجاب و عدم تاکید روی عفت است، نتیجه این بی‌توجهی وضعیتی است که الان شاهد آن هستیم، می‌دانیم که پوشیدن مو و بدن و.. بعد ایجابی حجاب است، در حالی که حجاب یک بعد سلبی دارد! اینکه نباید توجه نامحرم را به خود جلب کنی! در این بعد دوم ما تاکید روی عفت را داریم، اما متاسفانه در سیاست‌گذاری و تبلیغات اصلا روی این بعد تاکید نمی‌شود، خب نتیجه این موضوع را کجا می‌بینیم؟ در حجاب استایل‌ها، در صفحات بلاگرهای مذهبی اینستاگرام، در مدلینگ حجاب و…»

حجاب به ما کمک می‌کند سوژه جنسی نشویم/حجاب داشتن لطف نیست بلکه وظیفه توحیدی ماست

حجاب باید با پشتوانه عقل و منطق باشد

هدی معتقد است کاملا عقلانی حجاب را انتخاب کرده و انتخاب احساسی حجاب و به خصوص چادر دوام چندانی نخواهد داشت برای همین بهتر است هرکسی که از روی احساس محجبه و چادری می‌شود بعد از آن دلیل عقلانی هم برایش انتخاب کند. اما اگر بخواهم درباره محجبه شدن جدی و به دور از فضای احساسی حرف بزنم این است که علت محجبه شدن من این بود که حجاب و پوشش اسلامی همراهش امنیت اسلامی است. به شکلی که اگر شما در تاکسی بنشینید و پوشش کاملی داشته باشید احتمال اینکه مورد اذیت‌های مختلف قرار بگیرید بسیار کمتر است. نمی‌گویم صفر اما کمتر است. احتمال اینکه آزار جنسی و کلامی ببینی بسیار کمتر است. صفر نیست چون آدم مریض همیشه مریض است چه چادر سرت باشد چه نباشد او مریض است. من به شکل کاملا عقلانی برای خودم یک طرف ترازو حجاب و مشخصات و دستاوردهایش را گذاشتم و در طرف دیگری سختی‌های حجاب را گذاشتم و دیدم واقعا دستاوردها و یا به اصطلاح آپشن‌های حجاب خیلی بیشتر از سختی‌هایش است. ضمن اینکه من دوستان چادری خیلی خوبی هم داشتم که قطعا تاثیرگذار بودند. چیزی که خیلی برایم قشنگ و جالب بود این است که به من می‌گفتند در محجبه شدن تعجیل کردن خوب است. مبادا احساسی عمل کنی. چون احساس تا جایی تو را پشتیبانی می‌کند اما بعد که سختی‌های چادر را حس می‌کنی دیگر آن احساس شکل قبل نیست. برای همین است که من می‌گویم بله چادر سرکردن برای من که زندگی با پوشش دیگر را تجربه کردم سخت است و اگر احساسی عمل کرده بودم تا الان چادرم بر سرم نمی‌ماند. کما اینکه الان در جمع دوستانم هم چنین افرادی وجود دارد. من دوره کارشناسی چادر نداشتم یکی از دوستانم داشت و الان ارشد هستیم من چادری هستم اما او نیست چون از اول هم احساسی با چادر برخورد کرد. یکی از غلط‌ترین مواجهه‌ها با پوشش برای کسی که می‌خواهد انتخابش کند یا نکند و یا کسی که می‌خواهد سیاستگذاری کند وزنه احساسی دادن به حجاب و به ویژه چادر است. من نمی‌گویم کسی نباید احساسی چادر سر کند. من فقط می‌گویم اتفاقا اگر برخورد احساسی با پوشش داری حتما باید در کنارش هم  عقل و منطق هم داشته باشی و کم کم  عقلانیت را باید اضافه کنی. چون به مرور زمان آن احساس اولیه فروکش می‌کند و بعد نیازمند منطق قوی هستی.»

در مجلس روضه خلاء چادر را در خودم احساس کردم

هدی با این حال می‌گوید در زندگی لحظاتی هم بوده که به شکل کاملا احساسی دلش می‌خواسته پوشش چادر داشته باشد. چادری که در روضه‌ها به آن پناه ببرد:«من هیچ‌وقت آدم لحظه‌ای نبودم و نیستم که بگویم یکباره تحت‌تاثیر چیزی قرار گرفتم و محجبه و چادری شدم. کتاب‌های علامه حکیمی و دکتر بهشتی مرا خیلی تشویق کرد. البته اجازه بدهید یک لحظه احساسی هم برایتان تعریف کنم که بگویم چرا من یک جایی هم احساسی شدم و همه چیز کاملا منطقی نبود. وقتی رفتم روضه و می‌خواستم گریه کنم. دلم می‌خواست یک چیزی باشد که روی سرم بکشم. یک چیزی که بروم داخلش و آن چیز را نداشتم. من چادری نداشتم که توی روضه روی سرم بکشم و های های گریه کنم و این برایم دردناک بود. دلم خواست چادر داشته باشم. از طرفی هم دوست داشتم میان مذهبی‌ها به رسمیت شناخته شوم. احساس می‌کردم بدون چادر آن رسمیت آنطور وجود ندارد. اگرچه من این نقد را دارم که برخی مذهبی‌سنتی‌ها در مقابل یک تازه محجبه و تازه وارد تصورشان چندان درست نیست. مثلا احساس می‌کنند دوران قبل از حجاب تو یک زندگی سیاه و فاجعه بوده‌است و تازه زندگی زیبایی پیدا کردی. این تصور درست نیست. چون بسیاری از کسانی که حجابشان ناقص است فقط همان نقص حجاب را دارند و باقی شرعیاتشان سر جای خودش است. کما اینکه اشتراکاتشان با مذهبی‌ها ممکن است خیلی هم زیاد باشد آنقدر که توقعش را نداشته باشید و تنها نقص حجاب اختلاف آنها باشد.»

حجاب به ما کمک می‌کند سوژه جنسی نشویم/حجاب داشتن لطف نیست بلکه وظیفه توحیدی ماست

هنگام انتخاب بدانید الزامم به حجاب لطف نیست، وظیفه توحیدی ماست

اگر برخورد احساسی و انتخاب احساسی حجاب فایده چندانی ندارد و باید عقلانی باشد. انتخاب عقلانی به چه معناست؟ یعنی باید چه چیزهایی را انتخاب کننده لحاظ کند. سوالی که هدی در پایان اینطور جواب می‌دهد:«وقتی از انتخاب عقلانی حرف می‌زنم منظورم دیدن همزمان سختی‌ها و آسانی‌هاست. یعنی وقتی محجبه می‌شویم بدانیم که سختی‌هایی با خودش دارد و حتی ممکن است خیلی اوقات در تعاملات اجتماعی ما اثرگذار باشد. چون ممکن است برخی به حجاب ما گارد بگیرند. با این حال این انتخاب ماست و پای آن می‌ایستیم. اما اینکه چرا این محدودیت را انتخاب می‌کنیم چند دلیل دارد. بخش مهم انتخاب چادر امنیت اجتماعی آن است. حجاب به ما کمک می‌کند سوژه جنسی نشویم. یعنی اگر با نگاه جنسیت زده در جامعه مشکل داریم حجاب به ما کمک می‌کند که این نگاه تضعیف شود. حجاب کامل در کنش اجتماعی یک پیام اصلی دارد. این که مهم نیست من زن هستم یا مرد! بلکه باید به حرفم گوش بدهی، کیفیت کارم را ببینی. اینجا نگاه جنسی از بین می‌رود و یا اینکه تضعیف می‌شود. برای همین است که من به شخصه نمی‌توانم بگویم حجاب استایل‌ها محجبه هستند. چون آنها این نگاه را اصلاح نمی‌کنند بلکه اتفاقا به آن دامن می‌زنند. نکته دیگری که درباره حجاب وجود دارد نگاه توحیدی آن است. ما با حجاب داریم به حکم حجاب الهی چشم می‌گوییم. حکمی که در حال حاضر چشم گفتن به آن سخت‌تر هم شده‌است اما بازهم به معنی این نیست که ما کار ویژه‌ای می‌کنیم. چون راستش من حجاب را یک مسوولیت شرعی و اجتماعی می‌بینم. نه یک لطف! من حجاب دارم چون وظیفه من است. چادر سر می‌کنم چون دوست دارم وظیفه‌ام را خوب انجام دهم. من چیزی که انتخاب کردم را نباید روی گردن کسی بگذارم. اما می‌گویم که ممنون شهدا هستم که خون دادند تا من بتوانم چادر سرم کنم. در آرامش چادر سرم کنم. در جامعه امن چادر سرم کنم نه در شرایط جنگی و کشور جنگ زده.»

منبع: فارس



منبع خبر

حجاب به ما کمک می‌کند سوژه جنسی نشویم/حجاب داشتن لطف نیست بلکه وظیفه توحیدی ماست بیشتر بخوانید »