دانشگاه تهران

آغاز مراسم اولین سالگرد شهادت «سردار سلیمانی» در دانشگاه تهران


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، مراسم اولین سالگرد شهادت «سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی» و «ابومهدی المهندس» و یاران‌شان صبح جمعه با حضور جمعی از مسئولان لشکری و کشوری و خانوادهی شهدا در دانشگاه تهران آغاز شد.

قرار است در این مراسم، حجت‌الاسلام والمسلمین سید ابراهیم رئیسی، رئیس قوه قضائیه و سردار قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه به سخنرانی بپردازند.

این مراسم بنا به دستورات صادره از سوی ستاد ملی کرونا با رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی و تنها با حضور خانواده شهدا و جمعی از خبرنگاران در حال برگزاری است.

 ادامه دارد…



منبع خبر

آغاز مراسم اولین سالگرد شهادت «سردار سلیمانی» در دانشگاه تهران بیشتر بخوانید »

چرا ۱۶ آذر «روز دانشجو» نام گرفت؟


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: هر سال با فرا رسیدن ۱۶ آذر (روز دانشجو)، دانشجویان در دانشگاه‌های سراسر کشور برای گرامیداشت این روز گرد هم می‌آیند و با برگزاری جلسات، کرسی‌های آزاداندیشی و مناظرات بین تشکل‌ها با نگاه‌های مختلف سعی دارند تا برخی از مشکلات خود و مردم را به گوش مسئولان برسانند.

البته که برگزاری این جلسات در سال‌های اخیر به محلی برای بگومگو‌های سیاسی بین جناح‌های مختلف نیز تبدیل شده است، اما فلسفه برگزاری جلسات در روز دانشجو به‌دلیل گرامیداشت این روز و توجه به این قشر مهم در جامعه است. اما برای دانستن اینکه چرا از ۱۶ آذر به عنوان روز دانشجو نام می‌برند باید حادثه‌ای که در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ در دانشگاه تهران رخ داد را مرور کنیم که جالب‌تر اینجاست که آمریکایی‌ها نقش اول این سناریو را در آن سال بازی کردند، چراکه مسبب اصلی به خاک و خون کشیده شدن دانشجویان در آن روز، آمریکایی‌ها بودند.

موضوع از این قرار بود که نظامیان رژیم پهلوی، علاوه بر حمله به دانشگاه تهران برای سرکوب دانشجویان، سه دانشجو به نام‌های «مصطفی بزرگ‌نیا»، «احمد قندچی» و «آذر شریعت‌رضوی» را به شهادت رساندند. اعتراض دانشجویان به‌دلیل آمدن «ریچارد نیکسون» معاون وقت رئیس جمهور ایالت متحده آمریکا شکل گرفت و از طرفی دانشجویان به‌دلیل اینکه قرار بود تا روابط بین ایران و بریتانیا به‌شدت تقویت شود، خشمگین شده بودند. سفر نیکسون به ایران حدود یک ماه قبل از آذر آن سال رسانه‌ای شد، لذا برخی اعتراضات به این سفر از آبان آغاز شد و نهایتا در ۱۶ آذر به اوج رسید.

دانشجویان تصمیم گرفتند در فضای سنگینی که بعد از کودتای سیاه در کشور حاکم و حکومت نظامی که شکل گرفته بود، دست به برگزاری تظاهرات علیه رژیم بزنند. دو روز قبل از آن حادثه غمگین، «اردشیر زاهدی» تجدید رابطه با انگلستان را اعلام کرد و تصمیم بر این شد تا «دنیس رایت» از طرف دولت انگلستان برای بررسی اوضاع به ایران بیاید، لذا در این روز اکثر بازار‌ها و دانشگاه‌ها تظاهرات کردند و روز بعد دانشجویان دانشگاه تهران در دانشکده حقوق و داروسازی گرد هم آمدند تا برای تظاهرات ۱۶ آذر برنامه‌ریزی کنند.

صبح ۱۶ آذر فرا رسید و شرایط در دانشگاه تهران مانند روز‌های قبل نبود. تمام دانشجویان هنگام ورود به دانشگاه، به‌شدت مورد بازرسی قرار می‌گرفتند و حتی در اطراف دانشگاه تجهیزات نظامی مستقر شد که معلوم بود، رژیم تصمیم جدی برای سرکوب اعتراض احتمالی دانشجویان دارد. بعد از گذشت مدتی، سربازان برای دستگیری دو دانشجوی معترض که به حضور سربازان در محیط دانشگاه اعتراض داشتند، وارد یکی از کلاس‌ها شدند و همین اقدام آن‌ها آتش اعتراض در کل دانشگاه تهران را روشن کرد و نظامیان از بیم شروع اعتراض گسترده در محیط دانشگاه، برخی از دانشکده‌ها را تعطیل کردند و حتی بعد از مدتی رئیس دانشگاه تهران اعلام کرد که کلیه کلاس‌ها تعطیل شده است.

اوج اعتراضات در دانشکده فنی دانشگاه تهران رخ داد و با آغاز شعار‌های دانشجویان علیه پهلوی، فرمان آتش از سوی فرمانده نظامیان حاضر در محیط دانشگاه صادر شد و این‌گونه بود که دانشجویان به خاک و خون کشیده شدند و در نهایت هم سه دانشجو به شهادت رسیدند. وقاحت رژیم طاغوت به همین جا ختم نشد، چراکه رئیس پلیس اعلام کرد که «دانشجویان در ۲۶ آذر به جای توجه به کلاس درس، شروع به مسخره کردن نیرو‌های نظامی کرده بودند و با اینکه پلیس قصد زدن دانشجویان را نداشت، اما دانشجویان با هدف گرفتن اسلحه نظامیان به آن‌ها حمله کردند، لذا پلیس نیز مجبور به دفاع از خود بود و در این شرایط طبیعی است که چندین نفر زخمی و یا کشته خواهند شد». پهلوی از بیم گسترده شدن اعتراضات دستپاچه شده بود، لذا در اقدامی دیگر تیمسار «مزینی» را برای عذرخواهی و دلجویی از اساتید و دانشجویان به دانشگاه تهران می‌فرستد و حتی وی با خانواده جان‌باختگان نیز دیدار می‌کند اما نکته جالب اینجا بود که دو روز بعد از حادثه ۱۶ آذر، «نیکسون» به ایران آمد و در همان دانشگاهی که دانشجویان بی‌گناه به خاک و خون کشیده شده بودند، مدرک دکترای افتخاری در رشته حقوق دریافت کرد!

این‌گونه بود که روز ۱۶ آذر به‌دلیل مقاومتی که دانشجویان بصیر این مرز و بوم علیه آمدن معاون رئیس جمهور وقت آمریکا به کشور انجام دادند، روز مقاومت و ایستادگی دانشجویان این سرزمین در برابر استعمار غرب و روز دانشجو نام گرفت تا یاد و خاطره شهدای این حادثه غم‌بار همه ساله گرامی داشته شود و البته اندیشه و راهی که این عزیزان آغاز کرده بودند ادامه یابد.

در ابتدای گزارش اعلام شد، روز دانشجو در سال‌های اخیر به میدانی برای جنگ‌های سیاسی بین جناح‌های مختلف تبدیل شده است و کمتر به اصل موضوع پرداخته می‌شود و از طرفی در این روز به جای پرداختن به دغدغه‌های دانشجویان، مسائل پیش پا افتاده سیاسی در جلسات مطرح می‌شود که بعضاً لزومی ندارد به برخی از آن‌ها پرداخته شود؛ بنابراین تشکل‌های دانشجویی باید با توجه به رهنمود‌های رهبر معظم انقلاب اسلامی فعالیت خود در محیط دانشگاه را ادامه دهند تا به امید خدا باری را از دوش کشور بردارند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در دیدار با دانشجویان بار‌ها تأکید کرده‌اند که دانشجویان باید در اعلام نظرات خود آزاد باشند و جنبش‌ها و تشکل‌های دانشجویی نیز باید فضا را برای برگزاری جلسات و همایش‌های مختلف مهیا کنند تا این مهم انجام شود.

در ادامه به بخشی از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با دانشجویان می‌پردازیم.

«حالا دانشجو به حیث دانشجو، عضو جنبش دانشجویی است. ممکن است آن کسی که خودش در تسخیر لانه‌ی جاسوسی فعال بوده، بعد از مدتی از کار خودش پشیمان شود. کمااینکه ما پشیمان‌شده‌هایی هم داریم! خیلی از کسانی که در جنبش دانشجویی حضور داشتند، در برهه‌ی دیگری، گرفتاری‌های زندگی و انگیزه‌های مختلف، ثبات قدم را از آن‌ها گرفت – لکن حرکت بزرگ مربوط به دانشجوست، که این حرکتِ تسخیر لانه‌ی جاسوسی یکی از مهمترینِ این حرکات است.

حالا این یک تاریخچه است، تا امروز هم ادامه دارد. در تمام دوران‌های مختلف، در طول انقلاب، حوادث گوناگون، لحظه‌های حساس و خطیر، حضور دانشجویان مؤمن، متعهد، عدالتخواه، باگذشت، توانسته فضا را در جهت صحیح هدایت کند. این برداشت من از جنبش دانشجویی و نگاه من به جنبش دانشجویی است: ضد استکباری، ضد فساد، ضد اشرافی‌گری، ضد حاکمیت تجمل‌گرایانه و زورگویانه، ضد گرایش‌های انحرافی؛ این‌ها خصوصیات جنبش دانشجویی است. در همه‌ی این سال‌های انقلاب، حضور دانشجویان در این صحنه‌ها، حضور فعال و مؤثری بوده است. دانشجو‌ها گفتمان‌ساز بوده‌اند، فضای فکری ساخته‌اند، گفتمان‌های سیاسی و انقلابی را در جامعه حاکم کرده‌اند که در موارد زیادی این وجود داشته است.

البته من قضاوتم روی بدنه‌ی دانشجوست. ممکن است افرادی، بخش‌هایی از مجموعه‌ی دانشجویی جور دیگری باشند. نه تعجب می‌کنیم، نه انکار می‌کنیم؛ مطمئناً این است؛ اما بدنه‌ی دانشجویی، طبیعت کار دانشجویی و روحیه‌ی دانشجویی، اینی است که عرض کردم. دانشجو ضد ظلم است، ضد استکبار است، ضد سلطه‌ی خارجی است، عاشق آرمان‌های بزرگ است، امیدوار به رسیدن به این آرمانهاست. در واقع حضور قشر جوان، به‌خصوص دانشجو، موتور حرکت یک جامعه است. باید دانشجو‌ها همیشه به این توجه داشته باشند و روی او برای آینده‌ی کشور حساب کنند.

دانشجو نقش‌آفرین است؛ هم در زمینه‌های علمی، هم در زمینه‌های سیاسی. آن کسانی که برای این کشور و برای این ملت خواب‌هایی دیده‌اند، ناچارند روی دانشجوی ایرانی سرمایه‌گذاری کنند؛ از جاذبه‌های غریزی گرفته تا فریب‌های سیاسی، تا دکان‌داری‌های به‌ظاهر معنوی – عرفان‌های ساختگی – که انواع و اقسام این چیز‌ها وجود دارد. تشکل‌ها می‌توانند مصونیت‌بخش باشند؛ می‌توانند دانشجو را از افتادن در گرداب‌های مختلف و منجلاب‌های مختلف نجات بدهند و حفظ کنند. این، نقشی است که تشکل‌ها می‌توانند ایفا کنند.»

گزارش از احسان یعقوبی

انتهای پیام/ 117



منبع خبر

چرا ۱۶ آذر «روز دانشجو» نام گرفت؟ بیشتر بخوانید »

نگاهی به توصیه‌های رهبر انقلاب درخصوص وظایف جنبش دانشجویی/ چرا ۱۶ آذر «روز دانشجو» نام گرفت؟


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: هر سال با فرا رسیدن ۱۶ آذر (روز دانشجو)، دانشجویان در دانشگاه‌های سراسر کشور برای گرامیداشت این روز گرد هم می‌آیند و با برگزاری جلسات، کرسی‌های آزاداندیشی و مناظرات بین تشکل‌ها با نگاه‌های مختلف سعی دارند تا برخی از مشکلات خود و مردم را به گوش مسئولان برسانند.

البته که برگزاری این جلسات در سال‌های اخیر به محلی برای بگومگو‌های سیاسی بین جناح‌های مختلف نیز تبدیل شده است، اما فلسفه برگزاری جلسات در روز دانشجو به‌دلیل گرامیداشت این روز و توجه به این قشر مهم در جامعه است. اما برای دانستن اینکه چرا از ۱۶ آذر به عنوان روز دانشجو نام می‌برند باید حادثه‌ای که در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ در دانشگاه تهران رخ داد را مرور کنیم که جالب‌تر اینجاست که آمریکایی‌ها نقش اول این سناریو را در آن سال بازی کردند، چراکه مسبب اصلی به خاک و خون کشیده شدن دانشجویان در آن روز، آمریکایی‌ها بودند.

موضوع از این قرار بود که نظامیان رژیم پهلوی، علاوه بر حمله به دانشگاه تهران برای سرکوب دانشجویان، سه دانشجو به نام‌های «مصطفی بزرگ‌نیا»، «احمد قندچی» و «آذر شریعت‌رضوی» را به شهادت رساندند. اعتراض دانشجویان به‌دلیل آمدن «ریچارد نیکسون» معاون وقت رئیس جمهور ایالت متحده آمریکا شکل گرفت و از طرفی دانشجویان به‌دلیل اینکه قرار بود تا روابط بین ایران و بریتانیا به‌شدت تقویت شود، خشمگین شده بودند. سفر نیکسون به ایران حدود یک ماه قبل از آذر آن سال رسانه‌ای شد، لذا برخی اعتراضات به این سفر از آبان آغاز شد و نهایتا در ۱۶ آذر به اوج رسید.

دانشجویان تصمیم گرفتند در فضای سنگینی که بعد از کودتای سیاه در کشور حاکم و حکومت نظامی که شکل گرفته بود، دست به برگزاری تظاهرات علیه رژیم بزنند. دو روز قبل از آن حادثه غمگین، «اردشیر زاهدی» تجدید رابطه با انگلستان را اعلام کرد و تصمیم بر این شد تا «دنیس رایت» از طرف دولت انگلستان برای بررسی اوضاع به ایران بیاید، لذا در این روز اکثر بازار‌ها و دانشگاه‌ها تظاهرات کردند و روز بعد دانشجویان دانشگاه تهران در دانشکده حقوق و داروسازی گرد هم آمدند تا برای تظاهرات ۱۶ آذر برنامه‌ریزی کنند.

صبح ۱۶ آذر فرا رسید و شرایط در دانشگاه تهران مانند روز‌های قبل نبود. تمام دانشجویان هنگام ورود به دانشگاه، به‌شدت مورد بازرسی قرار می‌گرفتند و حتی در اطراف دانشگاه تجهیزات نظامی مستقر شد که معلوم بود، رژیم تصمیم جدی برای سرکوب اعتراض احتمالی دانشجویان دارد. بعد از گذشت مدتی، سربازان برای دستگیری دو دانشجوی معترض که به حضور سربازان در محیط دانشگاه اعتراض داشتند، وارد یکی از کلاس‌ها شدند و همین اقدام آن‌ها آتش اعتراض در کل دانشگاه تهران را روشن کرد و نظامیان از بیم شروع اعتراض گسترده در محیط دانشگاه، برخی از دانشکده‌ها را تعطیل کردند و حتی بعد از مدتی رئیس دانشگاه تهران اعلام کرد که کلیه کلاس‌ها تعطیل شده است.

اوج اعتراضات در دانشکده فنی دانشگاه تهران رخ داد و با آغاز شعار‌های دانشجویان علیه پهلوی، فرمان آتش از سوی فرمانده نظامیان حاضر در محیط دانشگاه صادر شد و این‌گونه بود که دانشجویان به خاک و خون کشیده شدند و در نهایت هم سه دانشجو به شهادت رسیدند. وقاحت رژیم طاغوت به همین جا ختم نشد، چراکه رئیس پلیس اعلام کرد که «دانشجویان در ۲۶ آذر به جای توجه به کلاس درس، شروع به مسخره کردن نیرو‌های نظامی کرده بودند و با اینکه پلیس قصد زدن دانشجویان را نداشت، اما دانشجویان با هدف گرفتن اسلحه نظامیان به آن‌ها حمله کردند، لذا پلیس نیز مجبور به دفاع از خود بود و در این شرایط طبیعی است که چندین نفر زخمی و یا کشته خواهند شد». پهلوی از بیم گسترده شدن اعتراضات دستپاچه شده بود، لذا در اقدامی دیگر تیمسار «مزینی» را برای عذرخواهی و دلجویی از اساتید و دانشجویان به دانشگاه تهران می‌فرستد و حتی وی با خانواده جان‌باختگان نیز دیدار می‌کند اما نکته جالب اینجا بود که دو روز بعد از حادثه ۱۶ آذر، «نیکسون» به ایران آمد و در همان دانشگاهی که دانشجویان بی‌گناه به خاک و خون کشیده شده بودند، مدرک دکترای افتخاری در رشته حقوق دریافت کرد!

این‌گونه بود که روز ۱۶ آذر به‌دلیل مقاومتی که دانشجویان بصیر این مرز و بوم علیه آمدن معاون رئیس جمهور وقت آمریکا به کشور انجام دادند، روز مقاومت و ایستادگی دانشجویان این سرزمین در برابر استعمار غرب و روز دانشجو نام گرفت تا یاد و خاطره شهدای این حادثه غم‌بار همه ساله گرامی داشته شود و البته اندیشه و راهی که این عزیزان آغاز کرده بودند ادامه یابد.

در ابتدای گزارش اعلام شد، روز دانشجو در سال‌های اخیر به میدانی برای جنگ‌های سیاسی بین جناح‌های مختلف تبدیل شده است و کمتر به اصل موضوع پرداخته می‌شود و از طرفی در این روز به جای پرداختن به دغدغه‌های دانشجویان، مسائل پیش پا افتاده سیاسی در جلسات مطرح می‌شود که بعضاً لزومی ندارد به برخی از آن‌ها پرداخته شود؛ بنابراین تشکل‌های دانشجویی باید با توجه به رهنمود‌های رهبر معظم انقلاب اسلامی فعالیت خود در محیط دانشگاه را ادامه دهند تا به امید خدا باری را از دوش کشور بردارند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در دیدار با دانشجویان بار‌ها تأکید کرده‌اند که دانشجویان باید در اعلام نظرات خود آزاد باشند و جنبش‌ها و تشکل‌های دانشجویی نیز باید فضا را برای برگزاری جلسات و همایش‌های مختلف مهیا کنند تا این مهم انجام شود.

در ادامه به بخشی از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با دانشجویان می‌پردازیم.

«حالا دانشجو به حیث دانشجو، عضو جنبش دانشجویی است. ممکن است آن کسی که خودش در تسخیر لانه‌ی جاسوسی فعال بوده، بعد از مدتی از کار خودش پشیمان شود. کمااینکه ما پشیمان‌شده‌هایی هم داریم! خیلی از کسانی که در جنبش دانشجویی حضور داشتند، در برهه‌ی دیگری، گرفتاری‌های زندگی و انگیزه‌های مختلف، ثبات قدم را از آن‌ها گرفت – لکن حرکت بزرگ مربوط به دانشجوست، که این حرکتِ تسخیر لانه‌ی جاسوسی یکی از مهمترینِ این حرکات است.

حالا این یک تاریخچه است، تا امروز هم ادامه دارد. در تمام دوران‌های مختلف، در طول انقلاب، حوادث گوناگون، لحظه‌های حساس و خطیر، حضور دانشجویان مؤمن، متعهد، عدالتخواه، باگذشت، توانسته فضا را در جهت صحیح هدایت کند. این برداشت من از جنبش دانشجویی و نگاه من به جنبش دانشجویی است: ضد استکباری، ضد فساد، ضد اشرافی‌گری، ضد حاکمیت تجمل‌گرایانه و زورگویانه، ضد گرایش‌های انحرافی؛ این‌ها خصوصیات جنبش دانشجویی است. در همه‌ی این سال‌های انقلاب، حضور دانشجویان در این صحنه‌ها، حضور فعال و مؤثری بوده است. دانشجو‌ها گفتمان‌ساز بوده‌اند، فضای فکری ساخته‌اند، گفتمان‌های سیاسی و انقلابی را در جامعه حاکم کرده‌اند که در موارد زیادی این وجود داشته است.

البته من قضاوتم روی بدنه‌ی دانشجوست. ممکن است افرادی، بخش‌هایی از مجموعه‌ی دانشجویی جور دیگری باشند. نه تعجب می‌کنیم، نه انکار می‌کنیم؛ مطمئناً این است؛ اما بدنه‌ی دانشجویی، طبیعت کار دانشجویی و روحیه‌ی دانشجویی، اینی است که عرض کردم. دانشجو ضد ظلم است، ضد استکبار است، ضد سلطه‌ی خارجی است، عاشق آرمان‌های بزرگ است، امیدوار به رسیدن به این آرمانهاست. در واقع حضور قشر جوان، به‌خصوص دانشجو، موتور حرکت یک جامعه است. باید دانشجو‌ها همیشه به این توجه داشته باشند و روی او برای آینده‌ی کشور حساب کنند.

دانشجو نقش‌آفرین است؛ هم در زمینه‌های علمی، هم در زمینه‌های سیاسی. آن کسانی که برای این کشور و برای این ملت خواب‌هایی دیده‌اند، ناچارند روی دانشجوی ایرانی سرمایه‌گذاری کنند؛ از جاذبه‌های غریزی گرفته تا فریب‌های سیاسی، تا دکان‌داری‌های به‌ظاهر معنوی – عرفان‌های ساختگی – که انواع و اقسام این چیز‌ها وجود دارد. تشکل‌ها می‌توانند مصونیت‌بخش باشند؛ می‌توانند دانشجو را از افتادن در گرداب‌های مختلف و منجلاب‌های مختلف نجات بدهند و حفظ کنند. این، نقشی است که تشکل‌ها می‌توانند ایفا کنند.»

گزارش از احسان یعقوبی

انتهای پیام/ 117



منبع خبر

نگاهی به توصیه‌های رهبر انقلاب درخصوص وظایف جنبش دانشجویی/ چرا ۱۶ آذر «روز دانشجو» نام گرفت؟ بیشتر بخوانید »

ماجرای عجیب مومیایی زن یزدی

ماجرای عجیب مومیایی زن یزدی


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ۲۸ آبان ماه خبر رسید که شورای ملی ثبت آثار منقول تاریخی، با حضور معاون میراث فرهنگی و اعضای این شورا برگزار و تعدادی از آثار به ثبت ملی رسیدند یکی از این آثار جسد مومیایی به دست آمده از شهر یزد بود که در موزه ملی تاریخ پزشکی تهران نگهداری می‌شود. جسدی مرموز که نشانه‌های به دست آمده از آن به قرار زیر است.

فاطمه احمدی که پرونده ثبتی این مومیایی را تهیه کرده و مسئول و راهنمای موزه تاریخ پزشکی نیز هست، توضیح می‌دهد: «طبق گزارش‌هایی که به ما رسیده این مومیایی اواخر دهه ۷۰ به دست میراث فرهنگی رسیده است. اینکه دقیقاً در چه نقطه‌ای و چطور به دست میراث فرهنگی رسیده را نمی‌دانیم اما همزمان با تأسیس موزه تاریخ پزشکی در سال‌های ۷۸ یا ۷۹ این مومیایی به موزه منتقل شد.»

پیرزن ۶۵ ساله

احمدی طبق آنچه که از گذشته به او اعلام شده می‌گوید: «این مومیایی متعلق به زنی تقریباً ۶۵ ساله است که بین ۷۰۰ تا ۹۰۰ سال پیش در اطراف شهر یزد دفن شده و به دلیل شرایط خاص، یعنی آب و هوای خشک و نمک زیاد منطقه به همان حالت باقی مانده در اصطلاح به صورت طبیعی مومیایی شده است.»

او ادامه می‌دهد: «این جسد در بخش دیرین انسان شناسی موزه قرار گرفته از این جهت که آناتومی و متریال یک مومیایی را به خوبی نشان می‌دهد. در این بخش مجموعه کاملی را از بقایای انسانی داریم مثل ۳۰ جمجمه ۵ هزار ساله از شهر سوخته زابل به همراه چند جمجمه، استخوان و بقایای انسانی از مسجد کبود تبریز و یک اسکلت کامل بدن از شهر سوخته. این مومیایی در این میان چنین مجموعه‌ای قرار گرفته تا تاکید کننده آن باشد که ما در هیچیک از ادیان مان اعتقادی به نگهداشت بدن انسان نداشته‌ایم و این جسد اگر باقی مانده به صورت طبیعی مومیایی شده است.»

در تمام طول ۲۰ سالی که این مومیایی با چنین اهمیتی در موزه تاریخ پزشکی ایران خوابیده، هیچ وقت هیچ کسی نه از دانشگاه تهران و نه از سوی متولیان میراث فرهنگی در کشور درباره این مومیایی آزمایشی، تحقیق و پژوهشی انجام نداده تا با آزمایش‌های مخصوص باستان شناسی به چرایی فوت، سن دقیق‌تر، نوع غذا، پوشش و … پاسخ دهند.

از آنجا که گفته شده بود این مومیایی در یکی از شهرهای یزد پیدا شده، محسن فاطمی مدیرکل میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری استان یزد باید در این باره اطلاعاتی می‌داشت. او هم می‌گوید: «مجموعه شهدای فهرج طبق روایات تاریخی، محل دفن تعدادی از سرداران سپاه اسلام به خصوص در قرن اول و دوم بوده است. قبل از انقلاب به رئیس وقت آثار باستانی آن زمان در یزد که آقای محمود مشروطه بود اعلام کردند سارقان قبری را در این مجموعه کنده اند او به محل رفته و می‌بیند جسد درون قبر به طرز عجیبی سالم مانده حتی ابرو و جزئیات صورتش مشخص است. جسد را دفن کردند ولی همان شب دزدان دوباره قبر را کندند و جسد را بردند ولی بعداً حین حمل جسد دستگیر شدند و آن را به موزه‌ای در تهران منتقل کردند.»

زن مومیایی موی بلند و بافته شده داشت

محمود مشروطه از افراد علاقه مند به حوزه میراث فرهنگی بوده حتی یزدی‌ها معتقدند که حفظ بافت تاریخی شهر را مدیون او و دلسوزی‌های این هنرمند، بازیگر و عکاس هستند. او سال ۸۳ فوت کرد. پسر مرحوم محمود مشروطه مدتی در حوزه میراث فرهنگی کار کرده است و آن روز را به خاطر دارد.

ابوالحسن مشروطه درباره آن روز به خبرنگار مهر می‌گوید: «پدرم مسئول بخش آثار باستانی یزد آن زمان که زیر نظر اداره فرهنگ و هنر بود، فعالیت می‌کرد به او خبر دادند قبری را در محل شهدای فهرج که زیارتگاه مقدسی است کنده اند تا چیزی پیدا کنند معلوم نیست آثاری به دست آوردند یا نه. ولی جسدی که درون قبر هست سالم مانده. او از جسد عکس گرفت. گفتند که این زن در دوره جنگ اعراب دفن شده است. خاطرم هست که موی بافته شده حنایی رنگی با صورتی کاملاً سالم داشت. آن موقع به سبب احترامی که به اجساد دوران اسلام می‌گذاشتند به سه زن از همان جا گفتند او را کفن و دفن کنند. روی قبر سیمان ریختند. فردا خبر رسید قبل از اینکه سیمان خشک شود دوباره سارقان قبر را کنده و این بار جسد را با خود برده‌اند. احتمالاً به سارقان گفته شده بوده که اگر چیزی همراه جسد نیست باید خود جسد که سالم مانده مهم باشد. به همین دلیل دوباره دستبرد زده بودند. من از سرنوشت جسد خبری نداشتم تا اینکه آقای فاطمی به من گفت این جسد همانی است که پدرتان عکس و فیلم از او گرفته بود. پدرم همان موقع این تصاویر را به خبرنگار روزنامه کیهان امانت داد اما هیچ وقت آن تصاویر به ما پس ندادند. اما در کتاب داستان‌های شگفت نوشته آیت‌الله عبدالحسین دستغیب این مطلب عیناً نوشته شد.»

جسد کشف شده را متعلق به بی بی حیات دانستند

همانطور که مشروطه گفت تصاویر و جزئیات مربوط به آن جسد در روزنامه کیهان نوشته شده است. این روزنامه جسد را متعلق به بی بی حیات از زنان نامدار اسلام و همراه با سپاه اسلام در فتح ایران دانسته است.

ماجرایی که روزنامه کیهان در دو شماره به تاریخ سوم و پنجم مرداد سال ۱۳۵۳ درباره این جسد نوشته روایتی از اتفاقات آن روز است در این گزارش نوشته شده است:

«چند سارق ناشناس، برای سرقت اشیای عتیقه شبانه قبر «بی بی حیات» یکی از زنان نامدار صدر اسلام را در روستای فهرج یزد، شکافتند و با جسد سالم وی روبرو شدند.

به دنبال نبش قبر بی بی حیات، روستاییان فهرج، جریان دستبرد به زیارتگاه شهدای فهرج را به اداره فرهنگ و هنر یزد اطلاع دادند و کارشناس اداره فرهنگ و هنر یزد نیز، ضمن دیداری از قبر و جسد کشف شده، سالم بودن و تعلق جسد را به «بی بی حیات» تأیید کردند.

جسد کشف شده که حدود ۱۳۰۰ سال پیش در زیارتگاه شهدا دفن شده، هنوز متلاشی نشده و صورت و ابروها کاملاً برجسته مانده است.

خبرنگار کیهان در یزد که خود از نزدیک، جسد کشف شده را دیده است می‌نویسد: حتی موهای سر جسد، کاملاً سیاه و بلند است.

آقای مشروطه، کارشناس ویژه اداره فرهنگ و هنر یزد، ضمن تأیید این خبر، گفت: قبر و جسد متعلق به «بی بی حیات»، یکی از زنان برجسته لشکریان اسلام است که در محل شهدا به جنگ با لشکریان یهود و زرتشتی پرداخته‌اند. در حال حاضر، جریان امر، به وسیله مقامات مربوطه تحت رسیدگی است.

آقای دربانی، رئیس اداره فرهنگ و هنر استان یزد نیز، ضمن تأیید این موضوع گفت: قبر و جسد کشف شده، متعلق به لشکریان اسلام و شهداست و ما، هم اکنون سرگرم بررسی و تحقیق پیرامون این ماجرا هستیم.

روستای فهرج، در سی کیلومتری یزد قرار گرفته و دارای چند اثر تاریخی و باستانی است. از جمله این آثار، «زیارتگاه شهدا و بی بی حیات» است که به صدر اسلام تعلق دارد و زیارتگاه روستاییان است. تاریخ ایجاد این آثار، در کتاب تاریخ یزد «مفیدی» نیز به صدر اسلام نسبت داده می‌شود.

روستاییان فهرج می‌گویند: سارقان بخاطر دستبرد به آثار عتیقه‌ای که معمولاً همراه افراد نامدار و سرداران، در قبر گذاشته می شده است، آرامگاه «بی بی حیات» را شکافته‌اند و معلوم نیست چیزی هم به دست آورده‌اند یا نه؟»

آیا این زن همان بی بی حیات است؟

در شماره بعدی روزنامه کیهان به تاریخ شنبه ۵ مرداد ۱۳۵۳، در ادامه شماره قبل نوشته شده است:

«امروز در یزد اعلام شد که مقامات اداره فرهنگ و هنر، اداره اوقاف و ژاندارمری یزد، سرگرم مطالعه چگونگی نبش قبر «بی بی حیات» و علل سالم ماندن جسد هستند. از طرف ژاندارمری یزید نیز، کتباً درخواست رسیدگی شد و در محل، خادم زیارتگاه شهدا مورد بازجویی قرار گرفته است.

مشروطه، کارشناس اداره فرهنگ و هنر یزد، ضمن تأیید سالم بودن جسد و تعلق آن به «بی بی حیات» گفت: کسانی که شبانه قبر «بی بی حیات» را برای یافتن اشیا عتیقه، حفاری کردند، ابتدا دو نقطه زیارتگاه شهدا را خاک برداری کرده‌اند و چون چیزی نیافته‌اند، به نبش قبر «بی بی حیات» دست زده‌اند. با این حال، هنوز روشن نیست اشیا عتیقه‌ای از داخل قبر به سرقت رفته است یا نه. بزودی برای پوشاندن قبر «بی بی حیات» که زیارتگاه روستاییان فهرج است، اقدام خواهد شد.»

آن زمان مردم و مشروطه می‌گفتند که جسد متعلق به بی بی حیات بوده است. حالا پس از ۴۶ سال خبر ثبت ملی یک مومیایی کشف شده از یزد خبرساز شده است. آیا این دو جسد به هم ارتباط دارند؟ فاطمی مدیرکل میراث یزد می‌گوید: محلی‌ها می‌گفتند که این جسد متعلق به بی بی حیات است هنوز این ادعا مشخص نیست باید بررسی شود. ولی من مورد دیگری را جز جسدی که از فهرج دزدیده و بعد پیدا شد سراغ ندارم که مومیایی بوده و به تهران منتقل شده باشد.

حالا این جسد مانده و سوالات بسیار. از طرفی استان یزد فقیرترین استان به لحاظ مطالعات باستان شناسی است دانشگاه تهران و مؤسسه باستان شناسی آن و از همه مهم‌تر وزارت میراث فرهنگی و پژوهشکده باستان شناسی نیز اهمیتی برای آثار نگهداری شده در موزه تاریخ پزشکی قائل نیستند چه برسد به پژوهش، تحقیق حتی بررسی چگونگی محافظت از آثار و یافتن پاسخ سوالات مربوط به این زن مومیایی شده.

منبع: مهر



منبع خبر

ماجرای عجیب مومیایی زن یزدی بیشتر بخوانید »