دانشگاه

هرجا از مکتب حاج قاسم سلیمانی دور شدیم شکست خوردیم


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، مراسم بزرگداشت اولین سالگرد شهید مدافع حرم «اصغر پاشاپور»، امروز (چهارشنبه) با حضور سردار سرتیپ «حسین اشتری» فرمانده نیروی انتظامی، سردار سرتیپ پاسدار «محمد حجازی» جانشین فرمانده نیروی قدس سپاه، حجت‌الاسلام «علیرضا پناهیان»، خانواده‌های شهدا و عموم مردم، در فرهنگسرای بهمن برگزار شد.

سردار سرتیپ «حسین اشتری» طی سخنانی در این مراسم با گرامیداشت یاد و خاطره شهدا، خصوصا سیدالشهدای مقاومت سردار حاج «قاسم سلیمانی» و شهید «اصغر پاشاپور»، اظهار داشت: رمز موفقیت ما طول عمر انقلاب اسلامی، خصوصاً در دوران نهضت انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، داشتن روحیه جهاد و شهادت بوده است.

وی با بیان اینکه دشمن از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، تمام توان خود را به کار گرفت تا انقلاب ملت ایران را از مسیر خود منحرف کند، افزود: ما در دوران هشت سال دفاع مقدس کمترین امکانات را داشتیم؛ اما دنیا با تمام امکانات خود به سرکردگی آمریکا جنگ را بر ما تحمیل کرد؛ با این وجود رزمندگان ما با لبیک به ندای امام خمینی (ره) و روحیه ایثار و شهادت، نگذاشند حتی یک وجب از خاک خود را از دست بدهیم.

وی تأکید کرد: هشت سال دفاع مقدس متعلق به یک دوره نیست، بلکه به فرموده رهبر معظم انقلاب اسلامی سال‌های آینده نیز می‌تواند برای ما الگو قرار بگیرد.

فرمانده نیروی انتظامی گفت: ملت ایران بعد از دفاع مقدس نیز در حوادثی نظیر، فتنه سال ۷۸، فتنه سال ۸۸ و اتفاقی که سال ۹۶ و ۹۸ افتاد، با همان روحیه انقلابی خود این فتنه‌ها را خنثی کردند.

وی ایثار رزمندگان مدافع حرم را پیچیده‌تر از ایثار رزمندگان دوران دفاع مقدس دانست و اظهار داشت: در دفاع مقدس همه مردم برای دفاع از مرز‌ها و اعتقادات توجیه بودند؛ اما در دفاع از حرم، فضا، یک فضایی نبود که همه دست به دست هم دهند و یک رزمنده را برای رفتن به جنگ تشویق کنند.

سردار اشتری تاکید کرد: دفاعی که مدافعان حرم در سوریه و عراق انجام دادند، ضمن اینکه مستشاری بود، امنیت کشور خودمان را نیز تامین کرد و سال‌ها باید بگذرد تا برخی بفهمند که مدافعان حرم چه خدمتی به اسلام و امنیت کشور کردند.

وی ادامه داد: شهید «اصغر پاشاپور» صد‌ها کیلومتر دور از وطن خود، در مقابل انحراف تکفیری‌ها که دست پرورده آمریکایی‌ها بودند تا در مقابل اسلام ناب محمدی با نام اسلام بایستند، ایستادگی کرد.

فرمانده نیروی انتظامی خاطرنشان کرد: امروز امنیت کشور ما به واسطه خون شهدا، رهنمود‌های امام خمینی (ره) و هدایت‌های امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) تحقق یافته است، درحالی که مستکبران دست به هم دادند تا این امنیت را از بین ببرند.

وی رمز پیروزی ملت ایران را روحیه انقلابی و جهادی دانست و بیان داشت: سردار سپهبد شهید «قاسم سلیمانی» به‌عنوان یک فرمانده استراتژیک، دیپلمات قوی و متفکر نظامی، رمز موفقیت وی اخلاص و ولایتمداری بود که آن را از دفاع مقدس آموخته بود.

سردار اشتری خاطرنشان کرد: امروز هم نوآوری‌های علمی نظیر هسته‌ای و واکسن کرونا، توسط کسانی صورت می‌گیرد که یا دفاع مقدس را درک کرده‌اند یا از دفاع مقدس الگو گرفته‌اند.

وی ضمن توصیه مسئولان به الگوگیری از «مکتب سلیمانی»، گفت: اگر از مکتب سلیمانی الگوگیری کرده و آن را دنبال کنیم، موفقیت خواهیم بود؛ اما اگر دل در گرو دشمن داشته باشیم، از آرمان‌های امام خمینی (ره) فاصله گرفته‌ایم.

خاطرنشان می‌شود، در این مراسم که با حضور پرچم بارگاه ملکوتی حضرت علی بن موسی الرضا (ع) و خادمان حرم رضوی همراه بود، «صابر خراسانی» و مهدی رسولی به مدح اهل بیت علیهم‌السلام پرداخته و در پایان نیز از چند خانواده شهید مدافع حرم تجلیل شد.

انتهای پیام/ ۱۱۳



منبع خبر

هرجا از مکتب حاج قاسم سلیمانی دور شدیم شکست خوردیم بیشتر بخوانید »

محمودی: مسعود «باخانمان» در ابتدا یک طلبه بود/ تلویزیون فرصت شوخی کردن به سازندگان بدهد

محمودی: مسعود «باخانمان» در ابتدا یک طلبه بود/ تلویزیون فرصت شوخی کردن به سازندگان بدهد


خبرگزاری فارس-گروه رادیو و تلویزیون: این شب ها سریال «باخانمان» به کارگردانی برزو نیک نژاد از شبکه سه سیما پخش می شود. سریالی کمدی با فضایی که می تواند برای مخاطبان تلویزیونی که مدت ها است سریالی با این سبک و سیاق ندیده اند جذاب باشد. قصه های خانوادگی و کاری شخصیتی به نام «مسعود خاکپور» که در نوبه خود او را دچار چالش هایی می کند. از فرزند خواندگی تا استاد دانشگاه و ماجرای عاشقانه او با دختر عمویش و … همگی در این سریال دیده می شوند.

با «حسام محمودی» بازیگر نقش مسعود در این سریال که این شب ها به یکی از چهره های تلویزیونی تبدیل شده است گفت و گو کردیم.

 

** تا الان بازخوردها چطور بوده است؟

– بازخوردها مثبت بوده است و تا به حال بازخورد منفی از مخاطبین سریال نشنیدم.

** تا به حال در میان کارهای تلویزیونی که بازی کرده بودید به این اندازه بازخورد مثبت دریافت کرده بودید؟

– نه واقعا خیلی ویژه بود.

** فکر می کنید دلیلش چه بوده؟

– یکی از دلیل هایش این است که اینجا نقش اصلی بازی می کنم و هر شب دیده می شود و معمولا وقتی هر شب دیده می شوی بیشتر هم درباره ات حرف می زنند. از اولین حضورم در سینما ده سالی می گذرد و اگر از همان سال هم حساب کنیم در تمام این سالها اگر کم کم هم آموخته باشم موجود کامل تری نسبت به گذشته شدم.

** این ماجرا به داستان سریال هم ربط دارد. چون شما در سریال «زعفرانی» هم بازی کردید و آنجا یکی از نقش های تقریبا محوری را داشتید.

– بله قبول دارم که همه چی به قصه برمی گردد. اما قیاس با زعفرانی خیلی درست نیست چون اگر آن نقش از کلیت قصه حذف می شد هیچ اتفاقی برای سریال نمی افتاد. اما شخصیت مسعود از جمله کاراکترهایی است که نمی شود از قصه حذفش کرد و اگر بخواهیم این کار را انجام دهیم قصه دیگر پیش نمی رود.

 

** همان زمان که قصه سریال «باخانمان» به شما پیشنهاد شد کدام گزینه برایتان اولویت داشت؟

– بیشتر از همه چیز حضور برزو نیک نژاد برایم مهم بود. به خاطر اینکه دوست داشتم با برزو کار کنم و قصه هم برایم از جهات مختلف جذاب بود. اینکه کمدی بود و من تا حالا کمدی کار نکرده بودم و آنهم کمدی موقعیت. کاراکتر مسعود هم برایم خیلی جای کار داشت و برایم جالب بود که مردم شخصیت یک استاد دانشگاه را دوست دارند، اما نمی شود منکر این شد و کارگردان بخش هایی را به کار تزریق می کند.

** خودتان هم قبول دارید در قالب شخصیت مسعود آدم دیگری شدید؟

– خیلی خوشحالم از این موضوع و خودم هم معتقدم همینطور است چون همه چیز به درستی در کنار هم چیده شده است. روزهای اولم در این سریال خیلی سخت بود روزهایی که کلی کار انجام می دادم و برزو من را اصلاح می کرد اما از جایی به بعد دیگر دستم آمد چکار کنم و سعی کردم با همان متر و معیار پیش بروم. چه در مدل نگاه کردن و حرف زدن و … که کاراکتر برای تماشاگر دوست داشتنی شود و خیلی سعی کردم تا این اتفاق رخ دهد.

** به حضور برزو نیک نژاد برای انتخاب این نقش اشاره کردید اما دلیلش را نگفتید؟

– از وسواسی که در کار با بازیگر دارد خیلی شنیده بودم و برای هر بازیگری این فرصتی است که در مسیر بازیگریش چنین افرادی در کنارش باشند و شبیه به یک کلاس بازیگری بود که حالا من هر روز درگیرش بودم و البته با یک گروه حرفه ای که خیلی هم اجازه خطا کردن ندارید و همه این چالش ها برایم جذاب بود.

 

** گویا نقش مسعود در اجرا دچار تغییراتی شده بود.

-بله، در ابتدا مسعود یک طلبه ای بود که هنوز ملبس نشده بود و تصمیم گرفتند که طلبه نباشد.

** شاید به خاطر تکراری شدن قصه های یک طلبه به این بخش ورود نکردند.

– نه اینطور نیست. مگر در تلویزیون کارهای تکراری ساخته و پخش نمی شود؟ به نظرم شاید کمی دستمان را در شوخی کردن می بست و شاید به این دلیل بود و همه معترض می شدند. حتی در جلسه هایی که مقام معظم رهبری در سال های گذشته با کارگردان های تلویزیونی داشتند و چند وقت پیش وایرال شد، این را بیان کردند که با همه شوخی کنید اما تلویزیون اینطور رفتار نمی کند. ما نقشی داشتیم که مربوط به نیروی انتظامی بود و همین دوستان در خنده دار ترین موارد اظهار نظر می کردند و همین ها باعث می شود بعد از مدتی آدم به خودش می گوید برای چی دارم کار کمدی می کنم؟ در این سریال هم خیلی اذیت شدیم و اگر اجازه دهند کمی فضایمان دوستانه تر شود خیلی بهتر است. این تلویزیون جایی است که سالهای سال تعداد زیادی هنرمند تربیت کرده است.

من عقیده ای درباره تئاتر دارم و فکر می کنم به عنوان کسی که کارم را از تئاتر شروع کردم این اجازه را داشته باشم که درباره آن حرفی بزنم.  آنهم این است که تئاتر از روزی ضربه خورد که از مرکزیت خارج شد و ما دیگر نمی رفتیم تئاتر شهر تئاتر ببینیم و می رفتیم ایرانشهر نمایشی را تماشا می کردیم. تئاتر ما به کوچه پس کوچه رفت و کوچه پس کوچه های تنگ و با دیوارهای بلند و جاهای ناشناخته و عجیب و غریب و از مرکزیت خارج شد و آن وقت همان تئاتر خودش را به اندازه سلیقه مخاطبش پایین کشید و طوری شد که تبدیل به یک سرگرمی آخر هفته ای برای برخی ها شد و اینطور بود که عده ای لااقل برای پز دادن هم که شده می رفتند تئاتر می دیدند.  

تلویزیون نباید این اشتباه را بکند و نباید به اندازه سلیقه مخاطبش خودش را پایین بکشد. در همین تلویزیون هزاردستان تولید شده مختارنامه تولید شده و برنامه های عروسکی ویژه ای داشته است. خیلی از بازیگرانی که الان استارهای سینما هستند از همین تلویزیون آمدند و دیده شدند. اعتقادم این است که الان تلویزیون باید از همه این افرادی که از طریق تلویزیون به این شهرت رسیدند بخواهد در ازای قراردادی برایش کار کنند. این هم من را خوشحال می کند که خیلی ها می گویند ما با سریال شما دوباره داریم تلویزیون نگاه می کنیم.

 

**‌ شخصیت مسعود یک استاد دانشگاه بود ، اما فرزند یک خانواده از قشر متوسط جامعه است. جمع شدن همه این ویژگی ها آنهم در یک شخصیت کار سختی است و فکر می کنم همین هم باعث شد تا این نقش تفاوت های ویژه ای با سایر نقش هایی که تا به حال شما بازی کردید داشته باشد.

– بله، به هر حال شخصیت اگر متناقض باشد جذاب می شود. یعنی اینکه سر یک دوراهی باشد و همواره نداند چه تصمیمی بگیرد و در نهایت تصمیمی بگیرد که مخاطب هم حیرت کند. اساسا اینکه یک آدمی با ویژگی های مسعود این مسیر را انتخاب کند که این خانواده پر از بحران را با آغوش باز بپذیرد و با همه بحران ها کنار بیاید و از خود واقعی اش که برای ساخته شدنش زمان بسیاری گذاشته است، فاصله بگیرد، به نظرم بُعد سلوک شخصی به کاراکتر می دهد و مخاطب متوجه می شود که این شخصیت به مرور دارد بزرگ می شود و جهان و علاقه اش تغییر می کند.  

** داستان کلی که در این سریال دستمایه قرار داده شده است، بیشتر از کمدی شبیه به یک درام است و اتفاق هایی که برای مسعود رخ می دهد کاملا غیر کمدی است.

– بخش زیادی از این ماجرا به این برمی گردد که سریال کمدی موقعیت است و این بخش جدایی ناپذیرش است. اتفاق های جدی می افتد که تاثیرش روی مسعود اینطور است. همین موضوع بخش تعقل ذهن مخاطب را فعال می کند و باعث می شود خنده ای کوتاه روی لبان او نقش ببندد و لازم نیست به قهقهه ختم شود چونکه در اصل هدفش قهقهه نیست.

** شما در این سریال نقش جدی را در کاری کمدی بازی می کنید. این از ابتدا در قصه وجود داشت؟ یا اینکه خودتان دوست داشتید شخصیتی جدی را بازی کنید؟

– نه این در واقع تمهید کارگردانی آقای نیک نژاد بود. یک بازیگر در بازیگری اش دوست دارد تائید شود و سعی می کند بامزه تر باشد و تیکه های بامزه بگوید تا مخاطب را بخنداند اما برزو خیلی حواسش به این ماجرا بود و شخصیت مسعود هم نباید کمدی می شد چونکه ما از او انتظار نداریم چیزی بگوید که ما بخندیم.

 

** یکی دیگر از ویژگی های مسعود استاد دانشگاه بودن او است. خودتان در برهه ای از زمان تدریس می کردید. چقدر از خودتان وام گرفته بودید و تا چه میزان هم با شما متفاوت بود؟

– خیلی زیاد فرق داشت و من سعی کردم خودم را در این بخش گردگیری کنم و حسام مدرس را در خودم پیدا کنم. به این خاطر که کار پژوهشی خیلی دوست داشتم برای برگزاری یک کلاس سه ساعته در یک هفته حدود ۱۲ ساعت مطالعه می کردم. حواسم کاملا به همه بچه ها بود و از همان روز اول اسم کوچکشان را حفظ می کردم و سعی می کردم فضا را دوستانه کنترل کنم. از طرفی خیلی هم جدی بودم و اگر برای مثال فردی را از کلاس اخراج می کردم دیگر حاضر نمی شدم سر کلاس پذیرایش باشم. خودم وقتی تدریس می کردم با بچه ها مثل یک دوست بودم و تفاوتش با مسعود به خاطر درسی است که تدریس می کند. حتی تدریس در آموزشگاه با دانشگاه متفاوت است.

** در دانشگاه درس می دادید؟

– نه آموزشگاه بازیگری درس می دادم و یک زمانی هم برای بچه هایی که می خواستند امتحان فوق لیسانس کارگردانی تئاتر دهند کلاس می گذاشتم که برای امتحان کنکور آماده شان کنم.

** تحصیلاتتان در چه زمینه ای بود؟

– در مقطع لیسانس حقوق قضایی خواندم و فوق لیسانس کارگردانی تئاتر خواندم و طوری درس خواندم که بتوانم تدریس هم انجام دهم و همان سال رتبه ام 3 شد.

** چقدر به این شخصیت ویژگی هایی اضافه کردید؟

– خیلی غیر قابل تفکیک  است به این دلیل که در این چند ماه موارد زیادی اضافه و کم شده است و جدا کردنش کار سختی است و نمی توانم بگویم کدامش برای من بوده و کدام در قصه و کارگردانی بوجود آمده است و در اصل باید گفت این ویژگی ها در هم تنیده شده است.

** شما کار حرفه ای تان را از کمدی شروع کردید اما در ادامه خیلی در این ژانر نماندید. چرا؟ ترجیح خودتان این بود که در کمدی نمانید و به سمت کارهای جدی بروید؟

– اولین فیلم سینمایی ام خسته نباشید بود که همان سال در جشنواره فجر به دلیل های مختلف مورد بی مهری قرار گرفت. بعد از آن سلسه فیلم هایی بازی کردم که همگی جدی بود و برخی هایش هم در بخش هنر و تجربه و غیر بازاری قرار می گرفت. حتی فیلم مرگ ماهی هم که با آقای حجازی کار کردم خیلی خوب دیده نشد. همینطور شد که صبر کردم و خیلی هم اصراری به دیده شدن نداشتم و بعد از مدت ها دوباره توانستم با این نقش برگردم.

 

** خودتان کمدی را دوست دارید؟

– بله به دلیل های خیلی زیادی دوستش دارم. سعی می کنم نقشم را خوب انتخاب کنم و ژانر برایم اولویت ندارد.

** یک کمدی خوب دارای چه ویژگی هایی است؟

– باید به تماشاگری که الان با یک کلیپ در گوشی موبایلش می تواند عجیب ترین فیلم ها را در جهان ببیند، صادق باشد و نباید تماشاگر حس کند به او توهین می شود و باید بخشی از فردیت او را تحت تاثیر قرار دهد که امروز در اجتماع آن بخش از فردیتش دچار ناکارآمدی شده است و به همان بخش تلنگر بزند که دارد آسیب می بیند و این باعث می شود که آن بخش را ترمیم کند و اجتماعش را بسازد و در نتیجه حالش را خوب می کند.

** تا به حال کسی به استاد دانشگاه بودن مسعود و ورود به معضلات هیئت علمی دانشگاه، واکنشی نداشته است و همین شما را به عنوان بازیگر این نقش دچار محدودیت نکرده است؟

– هنوز نه واکنشی در این باره نداشتیم. اما اساسا سعی می کردیم به مواردی که حس می کنیم محدودیت است ورود نکنیم و کنترلش می کردیم.

 

** بعد از این کار مشغول کار دیگری نشدید؟

– سریالی را پیشنهاد داشتم که قبول نکردم و این روزها بیشتر استراحت می کنم.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از فارس، سریال «باخانمان» به کارگردانی برزو نیک نژاد و تهیه کنندگی زینب تقوایی هر شب از شبکه سه سیما پخش می شود. در این سریال آتیلا پسیانی، افسانه بایگان، سعید امیرسلیمانی، حسام محمودی، مارال فرجاد، شهره لرستانی، حسن پورشیرازی، الهام اخوان و … به ایفای نقش پرداختند.

انتهای پیام/‍

 

 





منبع خبر

محمودی: مسعود «باخانمان» در ابتدا یک طلبه بود/ تلویزیون فرصت شوخی کردن به سازندگان بدهد بیشتر بخوانید »

هنرمندی که هر شب به یاد شهید مدرس است

هنرمندی که هر شب به یاد شهید مدرس است



عطایی: ناشران از تحریف تاریخ و بی‌هویت نشان دادن انسان جلوگیری کنند

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، مراسم رونمایی کتاب‌های «یک مرد و یک نامرد»، «هر چه شما بگویید ارباب»، «محاکمه رضاشاه و روشنفکران»، «رازهای دو عصا» و «پدربزرگ من» عصر امروز با حضور احمد عطایی مدیر انتشارات قدر ولایت، محسن بغلانی نویسنده، نادر ملک‌کندی پژوهشگر و عضو هیئت‌مدیره مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت و محمدحسین صلواتیان تصویرگر کتاب، در کتابفروشی چاپ و نشر بین‌الملل برگزار شد.

ملک‌کندی: کتاب‌های تاریخ معاصر پرمخاطب شده‌اند

در این مراسم نادر ملک‌کندی با اشاره به رسالت انتشارات قدر ولایت در خصوص حضور در میدان نبرد فرهنگی که پیرو فرمایش رهبر انقلاب مبنی بر «این میدان، میدان نبرد فرهنگی است» تعیین شده، گفت: این مؤسسه در راستای دغدغه‌ها و اشارات مقام معظم رهبری به این حوزه فرهنگی نشر، وارد شد و خوشبختانه در این چند ساله بیش از ۸۵۰ اثر منتشر کرده است.

عضو هیئت‌مدیره مؤسسه قدر ولایت اظهار داشت: مؤسسه فرهنگی قدر ولایت در حوزه‌های دفاع مقدس، تاریخ معاصر، معارف و تاریخ صدر اسلام، برای گروه‌های سنی کودک و نوجوان و بزرگسال فعالیت می‌کند. کتاب‌های تاریخی مؤسسه در بین قشر جوان جایگاه خود را پیدا کرده است. در همه این حوزه‌ها نگاه مؤسسه به انگشت رهبری بوده و اینکه ایشان در چه بخش‌هایی دغدغه دارند و به آن اشاره می‌کنند. مخصوصاً در حوزه تاریخ که یکی از بزرگترین دغدغه‌های رهبری تحریف تاریخ بوده که در سخنرانی‌های اخیرشان هم به کرّات به آن اشاره کرده‌اند که جوان امروز نباید از تاریخ ۱۵۰- ۲۰۰ سال اخیر مطلع نباشد و نداند در کشورش چه اتفاقاتی افتاده است. خوشبختانه کتاب‌های تاریخ معاصر جای خودشان را در بین محققین و جوانان باز کرده و کتاب‌هایی که در این حوزه منتشر شده مخاطبین خودش را پیدا کرده است.

عطایی: ناشران از تحریف تاریخ و بی‌هویت نشان دادن انسان جلوگیری کنند

نادر ملک‌کندی ضمن اشاره به اینکه فعالیت مؤسسه با رویکرد تاریخ معاصر بوده اظهار کرد: یکی از بخش‌هایی که در مؤسسه به آن پرداخته شده، موضوع پهلوی و خصوصاً پهلوی اول است. این تاریخ از این نظر اهمیت دارد که بستری است برای تحریف که الان متأسفانه در فضاهای دانشگاهی افرادی هستند که سعی می‌کنند با تطهیر پهلوی، تاریخ پهلوی ما را تحریف کنند و حضرت آقا به این موضوع اشاره داشتند که مضمون آن این است: وقتی پهلوی آمد حکومت قاجار را زیر سؤال برد، اما بعد از حکومت پهلوی کسی نبود که به این جنایت‌ها و خیانت‌ها و نقش مخربی که این حکومت در این پنجاه ساله داشتند، بپردازد، لازم است که به آن پرداخته شود. این پنج عنوان کتابی که امروز رونمایی می‌شوند دقیقاً در همین زمینه است.

بغلانی: از تحریف بیشتر وقایع دوران پهلوی جلوگیری کنیم

محسن بغلانی نویسنده دو کتاب «رازهای دو عصا» و «پدربزرگ من» و عضو مؤسسۀ قدر ولایت با اشاره به اینکه این مؤسسه با تمرکز بر چهار محور تاریخ معاصر، دفاع مقدس، فلسفه و عقاید اسلامی و سبک زندگی اسلامی (زیست مؤمنانه) آثاری را تولید می‌کند گفت: بحمدالله امسال هم در بخش کودک و نوجوان و هم در بخش بزرگسال کارهای خوبی ارائه شده است. در بخش کودک و نوجوان تا به حال بیش از ۲۲ اثر داشتیم که بخشی از این آثار به بحث سبک زندگی پرداخته است. ازجمله این آثار می‌توانیم به مجموعه «یادداشت‌های یک فرشته» اشاره کنیم و در بخش عقاید و فلسفه کتاب «گوش‌هایت را تیز کن» که اولین رمان نوجوان این مؤسسه بود که امسال روانه بازار شد و بعد از آن دو کتاب دیگر با عناوین «تنور دوستی» و «آن رنج‌ها که بردند» را در دست چاپ داریم که تا پایان بهمن ارائه خواهند شد. این دو کتاب به مسائلی که ملت ایران در دوران پهلوی متحمل شدند، می‌پردازد. می‌توان گفت این دو کتاب تقریباً تمام تاریخ پهلوی اول را در این کتاب‌ها بررسی کرده است.

نویسنده کتاب‌های «رازهای دو عصا» و «پدربزرگ من» گفت: این دو کتاب در رابطه با زندگی شهید مدرس، روحانی سیاسی و عضو مجلس شورای اسلامی و رئیس شورای ملی در دوره پهلوی اول می‌باشد. در «پدربزرگ من» داستان‌هایی از زبان نوه آیت‌الله مدرس روایت شده است که مربوط به دوران کودکی شهید مدرس می‌باشد و درحد کودکان به معرفی شخصیت شهید مدرس پرداخته است. کتاب «رازهای دو عصا» گفتگوهایی بین دو عصا است که یکی از آن‌ها متعلق به شهید مدرس و دیگری متعلق به رضاخان بوده است. این‌ها از دید کسانی که به این دو شخصیت نزدیک بودند، وقایع آن دوران و وقایعی که باعث درگیری بین شهید مدرس و رضاخان شده، می‌پردازد.

عطایی: ناشران از تحریف تاریخ و بی‌هویت نشان دادن انسان جلوگیری کنند

بغلانی با اشاره به اینکه سوم اسفند ماه امسال صدمین سالگرد کودتای ننگین رضا پهلوی است گفت: امیدواریم توانسته باشیم هم در بخش بزرگسال و هم در بخش کودک و نوجوان کارهای خوبی را به جامعه اسلامی ارائه دهیم و از تحریف بیشتر وقایع دوران پهلوی جلوگیری کنیم. ما برای جلوگیری از تحریف تاریخ دست به این کار زدیم و امیدواریم که اقدامات ما در این زمینه مورد رضایت خدا و مورد توجه مردم مسلمان کشور قرار بگیرد. تصویرگری این دو کتاب «رازهای دو عصا» و «پدربزرگ من» نتیجه زحمات آقای صلواتیان بوده و بحث گرافیکی کتاب‌ها را آقای سعیدی‌فر به عهده داشتند.

محسن بغلانی در پایان سخنانش با اشاره به اینکه در بخش نوجوان آثاری را در دست انتشار داریم گفت: دو رمان بلند تا پایان بهمن ماه به بازار عرضه خواهد شد. اولین اثر باعنوان «پدر و پسر» که به وقایع دوران پهلوی اول و دوم می‌پردازد. نویسنده این آثار آقای کاموس، با دقت نظر و حساسیت ویژه‌ای این کتب را نگارش کرده‌اند.

عطایی: ناشران از تحریف تاریخ و بی‌هویت نشان دادن انسان جلوگیری کنند

در ادامه جلسه احمد عطایی مدیر انتشارات قدر ولایت با اشاره به کلام رهبر انقلاب مبنی بر اینکه تاریخ یک ملت هویت آن ملت است بیان کرد: تحریف تاریخ جماعت را بی‌هویت می‌کند و از محتوا تهی می‌کند. یکی از عناصر ضد انقلاب گفته بود که اگر ما بتوانیم تاریخ را آن‌طور بنویسیم که خودمان می‌خواهیم، کار جمهوری اسلامی تمام می‌شود وخودبه‌خود هویت ملت از بین می‌رود و ساقط می‌شود. یکی دیگر از علت‌هایی که تاریخ را تحریف می‌کنند این است که واقعیت‌هایی که برای مردم و در راستای انقلاب پیش آمده را جابه‌جا کنند و همان‌طور که رهبر انقلاب فرمودند جای شهید و جلاد را عوض کنند، مخصوصاً حوادث دهه شصت که هر کدام از آن‌ها می‌توانست پای هر انقلابی را سست کند تا فرو بریزد.

عطایی با اشاره به وعده‌های پوچ آمریکایی‌ها و اشاره آن‌ها به فروپاشی این انقلاب گفت: این‌ها می‌گفتند انقلاب اسلامی چهلمین سال تولد خودش را نخواهد دید، به لطف خدا اکنون در چهل‌ودومین سال تولد انقلاب هستیم و ان‌شاءالله جوانان هشتاد سالگی این انقلاب را هم خواهند دید. در اصل تحریف کردن، وارونه نشان دادن واقعیت هاست که بتوانند آن بخش مورد نظر خودشان را جایگزین کنند.

اگر شاخصه اصلی رژیم قاجار فساد بود، در رژیم پهلوی وابستگی را هم به عنوان شاخص دوم در نظر می‌گیریم و کودتای انگلیسی سرآغاز وابستگی بود که در کودتای ۲۸ مرداد این وابستگی شدت پیدا کرد و انگلیس نقش دوم را در ایران پیدا کرد و آمریکا در جایگاه نخست قرار گرفت. این کتاب‌هایی که امروز رونمایی می‌شوند با توجه به اسنادی نوشته شده‌اند که نزدیک‌ترین افراد به رضاخان بیان کرده‌اند. تاج الملوک همسر رضاخان از فساد و وابستگی و رفت‌وآمدهای دو پهلوی خاطراتی را بیان کرده است که از خواندن برخی موارد هم شرممان می‌شود.

مدیر انتشارات قدر ولایت با اشاره به دیدگاه‌هایی که در حاکمیت پهلوی اول قرار داشت بیان کرد: ما در این آثار سعی کرده‌ایم مستندات را بیان کنیم و تلاش گروه تحقیق و پژوهش مؤسسه بر این است که با ارائه اسناد، چهرۀ واقعی این‌ها را به مردم و جوانان بشناساند. این کارها کارشناسی شده است و حتی مورد تأیید کارشناسانی خارج از مؤسسۀ خودمان نیز قرار گرفته است.

عطایی با اشاره به دو کتاب «غرب‌زدگی» و «خدمت و خیانت روشنفکران» اظهار داشت: که ما خواسته‌ایم درحد توان خودمان با ارائه این کتاب‌ها خلأ‌های موجود را پر کنیم. ناشران دیگر موظف هستند با تولید آثار از تحریف تاریخ و بی‌هویت نشان دادن انسان جلوگیری کنند و همه گام دوم انقلاب را محکم‌تر و با صلابت‌تر برداریم.

در ادامه جلسه محمدحسین صلواتیان، تصویرگر دو کتاب «رازهای دو عصا» و «پدربزرگ من» گفت: کتاب باید ماندنی باشد. معرفی کردن شخصیت‌های تأثیرگذار در تاریخ بسیار مهم است. ناشران دیگر هم باید وارد این عرصه شوند و از ظرفیت‌ها استفاده کنند. این کارها دهم آذرماه به من تحویل داده شد که دقیقاً روز شهادت شهید مدرس بود. من در روند این کار ارادتم به این شهید بسیار زیاد شد و شبی نیست که این شهید را یاد نکنم.

در پایان مراسم از نویسندگان و تصویرگر این آثار تقدیر شد.



منبع خبر

هنرمندی که هر شب به یاد شهید مدرس است بیشتر بخوانید »

تشییع پیکر مطهر یک شهید گمنام در دانشگاه جهرم


تشییع پیکر مطهر یک شهید گمنام در دانشگاه جهرمبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، پیکر مطهر یک شهید گمنام دوران هشت سال دفاع مقدس، امروز (یک‌شنبه) مصادف با سالروز شهادت حضرت زهرا (س) در دانشگاه دولتی جهرم تشییع و به خاک سپرده شد.

مردم هرگز از ارزش‌های خود خسته نمی‌شوند

حجت‌الاسلام «محمدحسین مدبر» امام جمعه جهرم در مراسم تشییع و تدفین شهید گمنام ۱۷ ساله، اظهار داشت: دشمنان و بدبینان که می‌گویند مردم خسته شده‌اند، برنامه امروز در جهرم را مشاهده کنند تا متوجه شوند که مردم خسته و ناامید نیستند.

وی با بیان اینکه مردم از دین، اسلام و انقلاب خسته نشده و نخواهد شد، افزود: مردم گاهی اوقات از مدعیان صف اول که مسئولین هستند، شاید خسته شوند؛ اما هرگز از ارزش‌های خود خسته نمی‌شوند.

امام جمعه جهرم گفت: پیام شهدا امیدواری و عدم نگرانی و حزن و انده است و همچنین نهراسیدن از دشمنان از دیگر پیام مهم آنان است که شیطان‌صفت‌ها در تلاش ترساندن مردم هستند.

حجت‌الاسلام مدبر با اشاره به اینکه این شهیدان گمنام رسالت مهمی دارند و ذخیره‌های خداوند متعال هستند، بیان داشت: متاسفانه در روزگار امروزی مشاهده می‌کنیم که خیلی افراد دنبال نام و نشان هستند و عزت خود را برای مشهور شدن لگدمال می‌کنند.

وی ادامه داد: این شهیدان دنبال نام و نشان نبودند؛ بلکه نام، جسم و جان خود را در راه خدا و اسلام اهدا کردند و امروز عظمت و محبوبیت آنان به‌همین دلیل است و این یک پیام مهم برای همه ما مردم است، البته این شهیدان عزیز هرگز گمنام نیستند، بلکه بسیار خوشنام و عزیز برای همه مردم هستند.

امام جمعه جهرم با بیان اینکه مکان دفن شهید، مکان ارزشمند و مقدسی است، تصریح داشت: توقع داریم با ورود این شهید عزیز و والامقام، دانشگاه جهرم محل رویش و خوبی‌ها باشد؛ چراکه دیگر این مکان مقدس و حریم شهید است.

دانشگاه جهرم از این پس وظیفه خود را سنگین‌تر و مهم‌تر می‌داند

«کامبیز مینایی» رئیس دانشگاه دولتی جهرم نیز در این مراسم، اظهار داشت: قطعا ورود شهید گمنام به دانشگاه جهرم یک نقطعه عطف خواهد بود.

وی افزود: محل کسب علم و دانش مقدس است؛ اما امروز با ورود این شهید وظیفه ما را سنگین‌تر کرد و این مکان مقدس‌تر از پیش شد.

مینایی گفت: دانشگاه جهرم از این پس وظیفه خود را سنگین‌تر و مهم‌تر می‌داند و به آن عمل می‌کند و قطعاً از این امانت بزرگی که امروز به ما سپرده شد، امانت‌داری خواهد کرد؛ چراکه این دانشگاه پیش از پیش تبدیل به مکانی فرهنگی و همچنین مکتب شهید سلیمانی خواهد بود.

خاطرنشان می‌شود، قرار است پیکر یک شهید گمنام دیگر نیز عصر امروز در محل یادمان «یاس کبود» واقع در دارالقرآن امام علی (ع) جهرم تشییع و خاکسپاری شود.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

تشییع پیکر مطهر یک شهید گمنام در دانشگاه جهرم بیشتر بخوانید »

شاگرد دکتر قریب در آسایشگاه کهریزک چه می کند؟

شاگرد دکتر قریب در آسایشگاه کهریزک چه می کند؟


گروه جامعه خبرگزاری فارس؛ عطیه اکبری: اهالی آسایشگاه کهریزک با یک هزار و 700 مددجو غریب بودند، قبل از اینکه سر و کله  کرونا پیدا شود، اما حالا یک سال است که غریب تر هم شده اند. قرنطینه، درهای آسایشگاه را به روی همان اندک ملاقات کننده هم بسته است و این تنهایی در روزهای جمعه بیش از هر روز دیگری به دلشان چنگ می زند.

جمعه ها در اتاق ها و سالن های آسایشگاه کهریزک سکوت حرف اول را می زند. مددجویان به چشمان هم اتاقی هایشان خیره نمی شوند. می دانند که در پس نگاه هر چشم منتظری غم بزرگی بیتوته کرده است. یکی غم انتظار دیدن فرزند کلافه اش کرده است، آن یکی دلش خانه پسرش است و هر شب در ذهنش چهره نوه ها را مجسم می کند، در تخیلش کنار آنها می نشیند و با هم حرف می زنند. جوانان معلولی که نزدیک ترین هایشان تاب نگهداری از پاهای بی حرکت را نداشتند و آنها  را به آسایشگاه کهریزک سپرده اند هم جمعه ها دلشان آشوب می شود.

اما در میان انبوه این غم های کوچک و بزرگ،در همین روزهایی کرونا زده، هستند امیدآورانی که لبخند را مهمان صورت اهالی غریب آسایشگاه کهریزک کنند. با نگاهشان امید می آورند، صدای سلام مادرجان و سلام پدرجانشان در راهروی سرای سالمندان آسایشگاه می پیچید و به دل آنهایی که باید می نشیند و حالشان را کمی خوب می کند. دکتر«منوچهر قارونی»؛ متخصص قلب و عروق یکی از همان امیدآوران آسایشگاه کهریزک است.

*رییس بیمارستان یا جهادگر 71 ساله سلامت

در دایره پزشکان و متخصصان قلب برای خودش برو و بیایی دارد. موسفید کرده رشته پزشکی است با 40 سال سابقه طبابت،ریاست یکی از مهم ترین بیمارستان های تهران، عضویت در هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی، ریاست کمیسیون پزشکی دانشگاه تهران همه اینها را که کنار عدد 71 و پایان دهه هفتم عمرش بگذاری، عنوان پزشک داوطلب یا پزشک جهادی برایت جالب تر می شود. میان دکتر قارونی و تک تک سالمندان آسایشگاه کهریزک ماجراهایی است. حرف یک سال و 10 سال نیست، با یک حساب سرانگشتی 36 سال است که جمعه هایش را وقف مددجویان غریب آسایشگاه کهریزک و طبابتشان کرده است. به گفته مسئولان آسایشگاه کهریزک، هیچ قرار و مدار مالی بین دکتر قارونی و مسئولان آسایشگاه نیست.صفر تا صد این حضور، کار دل است.

*اعتراف می کنم؛من یک پزشک خودخواهم

صبح یکی از جمعه های عاشقی سراغش می رویم و گفت و گویمان را با این جمله شروع می کنیم که آقای دکتر؛ 71 سالگی و طبابت داوطلبانه؟ کمی عجیب است! لبخند بر لب پاسخ می دهد:« شاید خودخواهی باشد اما راستش من قبل از هر نیتی اول برای دل خودم به کهریزک می آیم، برای آرامش و حال خوب خودم و بعد برای دل مددجویان آسایشگاه.

می دانی من 35 سال است که احساس پوچی نمی کنم.خستگی یک هفته را به دوش می کشم و جمعه که می شود دلم از شهر و هیاهویش کنده می شود. هر جایی که باشم خودم را به مددجویان آسایشگاه می رسانم. البته اشتباه نگویم. اینجا برای من دانشگاه کهریزک است. انگار هر هفته زندگی، برای من در اتاق اتاق آسایشگاه کلاس درس برگزار می کند و تک تک مددجوها با همان نگاه های غریبشان و قصه های زندگی شان استاد من می شوند.» کرونا که آمد بسیاری از پزشکان از ترس ابتلا به این ویروس درهای مطب را به روی بیماران بستند و خانه نشین شدند تا آب از آسیاب کرونا بیفتد، اما پزشکانی هم هستند که درست در روزهای قرنطینه پزشکی آسایشگاه، وعده 35 ساله شان را فراموش نکردند.

*دکتر قریب گفت روزی که تکبر کنی تمام شده‌ای  

مددکاران آسایشگاه می گویند دکتر قارونی طوری پای درد دل جوانان معلول آسایشگاه می نشیند و بی ادعا و بی تکبر با آنها هم پیاله و هم صحبت می شود که گاهی ما هم یادمان می رود که ایشان یکی از بزرگان نظام پزشکی کشور است. گفت و گویمان که با دکتر قارونی پیش می رود وقتی از ضرورت تواضع و دوری از منیت ها می گوید پای دکتر قریب هم به خاطرات باز می شود و دستمان می آید که ایشان یکی از شاگردان دکتر قریب است. دکتر قارونی می گوید؛ 

«من درس استادم را پس می دهم. دوره ای افتخار شاگردی دکتر قریب را داشتم و انترن ایشان در بیمارستان فیروزآبادی بودم و از این مرد بزرگ درس های بسیاری گرفتم.

یادم می آید یک روز خانمی به بیمارستان آمد و گفت من فخرالسادات حشمت الدوله نوه مرحوم فلان السلطنه هستم. دکتر قریب نگاه عاقل اندر سفیهی به او انداخت و گفت با این همه القاب روی دو صندلی بنشین. می توانی؟ زن از پاسخ دادن طفره رفت و دکتر نگاهی به من انداخت و گفت دوران انترنی شما یک روز تمام می شود و بالاخره دکتر می شوید و به جایی می رسید. یادتان باشد اگر تکبر کردید تمام شده اید. این حرف از آن سال تا امروز آویزه گوشم شده است. برای همین همیشه سعی کرده ام از منیت فاصله بگیرم و ارمغان هم نشینی با اهالی آسایشگاه کهریزک برای من فاصله گرفتن از همین منیت هاست.»

*جمعه‌های عاشقی از کجا آب می‌خورد؟/ ماجرای دکتر حکیم‌زاده و کارگری‌اش برای ساخت آسایشگاه کهریزک

مددجوها و مددکاران آسایشگاه به دکتر قارونی لقب «طبیب عشق» را داده اند. پا پی دل دکتر می شویم تا خاطراتش را برایمان روی دایره بریزد.برمی گردیم به 35 سال قبل، می پرسیم اصلا چه شد سر از آسایشگاه کهریزک در آوردید؟ ماجرای دکتر قارونی و جمعه های عاشقی در آسایشگاه از کجا رقم خورد؟ طبیب عشق پاسخش با مرور خاطرات موسس آسایشگاه کهریزک گره می خورد؛

«یک روز ناخودآگاه چشمم به روزنامه ای افتاد که در آن سرگذشت دکتر حکیم زاده؛بنیانگذار آسایشگاه کهریزک نوشته شده بود؛ آن خاطرات آنقدر به دلم نشست که گزارش را چندبار مرور کردم. ماجرای راه اندازی آسایشگاه کهریزک را خواندم. روزی که دکتر حکیم زاده در بیمارستان فیروزآبادی چشمش به چند پیرمرد فرتوت می خورد که در گوشه ای از حیاط بیمارستان بساطشان را پهن کرده اند و حال و روزخوبی ندارند. پرس و جو می کند. می گویند بی خانمانیم و جایی برای زندگی نداریم.کمک شان می کند.احوالات پیرمردها، پیرزنان و معلولان ناتوانی که در بیمارستان فیروز آبادی بستری می شدند و هیچ کس و کاری نداشتند، او را به فکر فرو می برد. زمین های مادر دکتر امینی،نخست وزیر آن زمان که همین مکان فعلی آسایشگاه است را از او می خرد تا جایی برای اسکان دادن سالمندان و معلولان بی پناه بسازد.

با اینکه دکتر حکیم زاده پزشک بود اما خودش پا به پای کارگران کار کرد تا به آرزویش که ساخت آسایشگاه بود رسید. آن روز دلم لرزید. جمعه همان هفته به آسایشگاه کهریزک رفتم. در راهروهایش قدم زدم.در احوالات اهالی اش خیره شدم، سر صحبت را با هر کدام باز کردم دیدم چقدر اینها غریبند.

تصمیم گرفتم قدمی برایشان بردارم. من متخصص قلب بودم و از سال 63 کارم را در آسایشگاه شروع کردم. از آن سال تا امروز هفته ای یک بار به آسایشگاه کهریزک می آیم.»

مرگ غریبانه خیلی از سالمندان آسایشگاه کهریزک را به چشم دیده، 36 سال زمان کمی نیست، یک عمر است. با جوان های معلول آسایشگاه هم نشین بوده و با آنها مو سپید کرده است. همین حالا هم خودش را پسر 90 ساله های آسایشگاه و پدر  جوانان کهریزک می داند.

دکتر«منوچهر قارونی»

 

*وقتی می گوید قلبم سنگینی می‌کند، یعنی چند وقت است مادرش را ندیده

جمعه ها، اول وقت همه منتظرش هستند. می دانند دکتر قارونی صدای قلبشان را می شناسد. می داند دلیل ساز ناکوک قلب پیرمرد بخش بنفشه چیست. غصه های دلش سنگینی کرده روی قلبش، تخت به تخت، اتاق به اتاق، بخش به بخش، قلب رنجور سالمندان و معلولان آسایشگاه را معاینه می کند. می داند وقتی معلول قطع نخاعی که 30 سال عمرش را روی تخت آسایشگاه گذرانده و نگاهش به سقف گره خورده به دکتر می گوید قلبم سنگین شده یعنی دو هفته است مادرش را ندیده، یعنی می ترسد از این بیشتر فراموش شدن.

*گلچین خاطرات/از مددجویی که پسرش رییس بیمارستانی در کاناداست تا ماجرای جعل امضای پیرزن توسط بچه هایش

می پرسیم آقای دکتر اگر بخواهید از این همه سال هم نشینی با سالمندان و معلولان آسایشگاه چند خاطره گلچین شده بگویید، آن خاطره ها کدامند؟

دکتر قارونی می گوید:«وقتی به آسایشگاه آمدم فکر می کردم همه مددجوها معلولان و سالمندانی هستند که از روی فقر و نداری در این مرکز زندگی می کنند، اما همه این تصورات من همان اول کار نقش بر آب شد.

 پیرمردی در آسایشگاه زندگی می کند که ثروتمند است اما همه مال و اموالش را وقف آسایشگاه کهریزک کرده و خودش هم ساکن اینجا شده است. پسر یکی از دیگر سالمندان رییس بیمارستانی در کانادا است و آن وقت پدرش را در آسایشگاه رها کرده است.

من اینجا هم مردی دیدم هم نامردی. مادری که بچه هایش سرش کلاه گذاشتند، با جعل امضاء خانه و همه دار و ندارش را بالا کشیدند، این مادر جایی برای ماندن نداشته و به آسایشگاه آمده، سال ها از این ماجرا می گذرد و این مددجو که حالا دیگر سالمند شده چشم انتظار بچه هایش است، می گوید من بچه هایم را می بخشم فقط می خواهم یک بار دیگر ببینمشان.

اینجا آدم هایی هستند که زمانی ثروتمند بودند و برای خودشان بر و بیایی داشتنداما حالا از آن همه جلال و جبروت یک ویلچر برایشان مانده و تختی که میزبان شب و روزشان شده است. اینجا جوانان معلولی زندگی می کنند که در اوج ناتوانی می ارزند به صد جوان توانمند. برای همین است که می گویم اینجا آسایشگاه کهریزک نیست، دانشگاه کهریزک است، پر از درس زندگی.»

*شاگردان جوان من وارثان جمعه های عاشقی اند

خیرخواهی های دکتر قارونی به 35 سال ویزیت رایگان و هم نشینی با مددجویان آسایشگاه کهریزک ختم نمی شود. مسئولان آسایشگاه می گویند:«دکتر پای بسیاری از دانشجویان پزشکی و پزشکان حادق را به آسایشگاه کهریزک باز کرده است. تا به حال گروه های بسیاری به عنوان پزشک داوطلب به آسایشگاه آمده اند. خیلی هاشان  با جوانان معلول ساکن سرا خو گرفته اند و با آنها رفیق شده اند. بعضی ها هم جای خالی پدر و مادرهایشان را با پدر و مادرهای غریب آسایشگاه پر می کنند. خوشحالم اگر یک روز آنقدر ناتوان شوم که دیگر نتوانم به آسایشگاه بیایم، پزشکان جوان و خیری هستند که با حضور و طبابت داوطلبانه مددجویان، برای من جمعه های عاشقی  را مرور کنند.»

انتهای پیام/





منبع خبر

شاگرد دکتر قریب در آسایشگاه کهریزک چه می کند؟ بیشتر بخوانید »