دانش آموز شهید

شهید نوجوانی که دوستانش را به راه حق کشاند

مثل شهدا عاشق کشور و میهن باشید


شهید «ناصر رازی» در ۸ خرداد ۱۳۴۹ در استان بوشهر بندرگناوه چشم به جهان گشود و تحصیلات خود را تا مقطع چهارم دبستان ادامه داد و پس از اصرارهای بسیار و کسب رضایت از والدین راهی جبهه های نبرد شد و در تاریخ ۱۷ مهر ۱۳۶۱ در جوانرود بر اثر اصابت ترکش به شکم به شهادت رسید. با مادر این شهید که جزو کم سن ترین شهدای دانش آموز استان بوشهر است به گفت‌وگو پرداختیم که در ادامه آن را می خوانید.

شهید نوجوانی که دوستانش را به راه حق کشاند

خانم «کبری آبادی» مادر مکرمه  شهید«ناصر رازی» در ابتدا، صحبت های خود را با معرفی شخصیت پسرش شروع کرد و گفت: او بسیار آرام و مهربان بود و با همان سن کم با دیگران همدلی و همیاری می کرد. ناصر انقدر به جبهه و رفتن به جنگ علاقه داشت که تکالیف مدرسه اش را در پایگاه بسیج محله انجام می داد. در آخر هم مدرسه را رها کرد و راهی جبهه جنگ علیه دشمن شد. او هنگام رفتن به جبهه به ما گفت:«الان درس جایز نیست، باید جبهه بروم و بجنگم.»

وی ادامه داد: پسرم از زمان جنگ تمام دغدغه اش رفتن به جبهه بود، با اینکه سنی نداشت اما از درک بالایی برخوردار بود و اهمیت رفتن به جبهه را خوب می فهمید و می گفت:«اگر ما به جبهه نرویم، دشمن به کشور ما حمله و همه جا را اشغال می کند.»

کبری آبادی درباره رضایت گرفتن پسرش برای رفتن به جبهه گفت: با من و پدرش درباره جبهه بارها صحبت می کرد و می گفت:«اگر اجازه بدهید من جبهه بروم، انگار که شما به حج واجب رفتید.» ناصر بسیار مذهبی و مقید به واجبات و محرمات بود و در این مورد حتی برادران بزرگ خود و دوستانش را نیز ارشاد می کرد و می گفت:«همیشه در این باره جدی باشید و راه دین را پراهمیت بدانید.»

وی به مخالفت اعضای خانواده برای رفتن ناصر به جبهه اشاره کرد و افزود: ناصر سنش بسیارکم بود و به او می گفتیم که«تو هنوز زود است به فکر جبهه رفتن باشی» ولی در نهایت با اصرار و نا آرامی های او و گریه ها و التماس هایش راضی شدیم و گفتیم که «اگر تو را با این سن کم به جبهه می برند، ما هم راضی هستیم.»

این مادر شهید درباره فضا و محله ای که شهید در آن زندگی می کرد، گفت: بچه ها چون در سن کمی بودند، نقش تاثیرگذاری نداشتند ولی در محل زندگی ما کسانی بودندکه عازم جبهه شدند. در محله ما چند شهید تشییع شدند که همین امر باعث شد پسرم بیشتر به جبهه علاقه‌مند شود.   

کبری آبادی ادامه داد: وقتی همسایه ها متوجه شهادت ناصر شدند، بسیار همدلی و همدردی کردند و ما را در آن زمان تنها نگذاشتند و ما را در غممان همراهی کردند. آخرین باری که پسرم را دیدم روز اعزامش بود. او از طریق بسیج محله عازم جبهه شد و فکر نمی کرد آخریم خاطره‌ام از او، دیدار آخرمان باشد. از ناصر تنها یک نامه به یادگار مانده که آن هم چند روز بعد از شهادتش به دست ما رسید که خطاب به من و پدرش بود.

ناصر راه مدرسه را به جبهه پیوند زد/ خاک به جای دفتر و جبهه به جای مدرسه/ اگر من بروم، انگار شما به حج رفتید/ شهید نوجوانی که دوستانش را به راه حق کشاند

مادر شهید ناصر رازی شهادت فرزندش را باعث ایجاد تغییراتی بنیادین در زندگی و افکارش عنوان کرد و گفت: شهادت ناصر باعث شد که بدانیم شهدا در این راه عاشقانه رفتند و جان باختند. اگر افرادی مثل آنها نبودند سرنوشت کشور معلوم نبود. آن ها بودند که عاشقانه جان باختند تا مال و ناموس کشورشان در امان بماند.

وی درباره تاثیر شهادت فرزندش بر اهالی محل و همکلاسی هایش اظهار داشت: شهادت ناصر باعث شد که دیگر دوستان او نیز به جبهه های حق ملحق شوند و به درجه رفیع شهادت برسند؛ از جمله شهید رسول سلیمانی و مجید بارونی که همسایگان همجوار ما بودند و با رفتن ناصر آن ها نیز به جبهه رفتند.

کبری آبادی خطاب به جوانان امروزی توصیه ای کرد: پیام من به همه جوانان این است که همچون شهیدان عاشق کشور و میهن خود باشند و با جان و دل از مرز و بوم کشورشان مراقبت و حمایت کنند. حضور نوجوانان و جوانان در جبهه نشان از غیرت و جوانمردی آن ها بود که با این سن کم، مردم از شهادت آنان درس جوانمردی و غیرت گرفتند.

شهید نوجوانی که دوستانش را به راه حق کشاند

انتهای پیام/

 



منبع خبر

مثل شهدا عاشق کشور و میهن باشید بیشتر بخوانید »

زینب وار قهرمان صحنه های کربلای حسینی باشید

مردم وحدت خویش را همچون گذشته حفظ کنند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس  از اردبیل، «میرصمد رئیس‌زاده فخرآبادی» فرزند «میرشمس‌الدین» سوم فروردین سال ۱۳۵۰ در روستای «فخرآباد» از توابع شهرستان «مشگین‌شهر» استان اردبیل متولد شد.

وی بعد از شروع جنگ تحمیلی در حالی که دانش‌آموز بود، به‌عنوان بسیجی به جبهه رفت و ۳۰ بهمن سال ۱۳۶۲ در جزیره مجنون به فیض شهادت نایل آمد و پیکر مطهرش بعد از مدتی که در جبهه مانده بود، سرانجام در ششم بهمن سال ۱۳۷۴ پس از تفحص، در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت.

وصیت‌نامه بسیجی شهید «میرصمد رئیس‌زاده فخرآبادی»

بسم الله الرحمن الرحیم

«يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي»

قلبم را می‌شکافم و از قطره‌قطره خون‌های ناحق ریخته شده‌ام، پیامی توأم با عشق و ایثار و ازخودگذشتگی به رنگ خون هدیه […] زبانم و روح و جسم و جانم، خمینی کبیر می‌نمایم، باشد که به شفاعت او در دنیا و آخرت به انسانیتم تحقق بخشم و به شیعه على (ع) بودنم اصالت بخشم.

اینجانب عشقم را، ایمانم را، ایثارم و ازخودگذشتگی‌ام و به‌طور عام جهادم را مرهون خداگونگی امامم هستم؛ آنکه معنی و مفهوم جهاد و عشق و شهات را به صحنه آورد و آیات الهی را آشکارا در صحنه طبیعت با تمام آینه کمالی‌اش، متجلی ساخت.

پروردگارا! تو خود شاهدی […] عاشقتم و دوستدار لقائت، تو خود شاهدی که جز به خاطر رضایت تو بدین وادی مقدس پا ننهاده‌ام. تو خود شاهدی که علاقه وافری نسبت به رهبرم و مکتبم و جهادم و مذهبم و دوستان و آشنایان دینم و اولیاء الله مشتعل و شعله‌ور است.

تو خود شاهدی که جهاد را با تمام محتوایش قلباً درک نموده و می‌خواهم که این جهاد مقدس را با ایثار و ایثارم، در آخرین تحلیلاتش به شهادت منجر نمایم، پس‌ ای آفریدگار جهان، و‌ ای معشوق عارفان شب‌زنده‌دار، و‌ ای فریادرس دادخواهان! این خلعت جاودانگی و رستگاری را نسبت به این جسم فرومایه و از بین رونده بپوشان تا لذت و حلاوت محو در خدا شدن و به خدا رسیدن و جاودانگی و رضای الهی را که از هر عسلی شیرین‌تر و لذت بخش‌تر است، بچشم […].

خدایا به من شهادتی عطا کن که در آخرین لحظه زندگیم با امام حسین (ع) دیدار کنم تا شفاعت لقاء الهی را نسبت به اینجانب بشارت فرماید.

خدایا تو می‌دانی که ارزش اسلام بالاتر از این‌هاست که ما تنها یک جان در راهت هدیه کنیم؛، ولی چون یکی بیش نیست، دلم می‌خواهد قاسم (ع) گونه و علی‌اکبر وار (ع) شهید شوم و در قیامت با آنان محشور گردم.

اینجانب وصیت آن‌چنانی به خانواده خویش ندارم، تنها تقاضای من این است که هرگز امام امت را لحظه‌ای فراموش نفرمایید و از مردم شهیدپرور می‌خواهم که وحدت خویش را همچون گذشته حفظ نموده و بیشتر [..] مادر عزیز برایم گریه مکن و بیشتر برای امام حسین (ع) گریه کنید و از برادرانم می‌خواهم که حسین‌وار ادامه‌دهنده راه سرخ و پرجوش و خروش حسینیان باشند و همچنین از خواهرانم تقاضا دارم که زینب‌وار، قهرمان صحنه‌های کربلای حسینی باشند و قهرمانی خویش را در عمل به اثبات رسانند. از تمام دوستان و آشنایان عزیز طلب جلالی و حلیت می‌نمایم.

آنان‌که راه عشق گزیدند همه
با شوق به سوی حق دویدند همه
اگر عاشق صادقی ز مردن مَهَراس
مردار بود هر آن‌که او را نکشند
سر در ره الله جدا شد چه به جا شد
وز گردنم این دین ادا شد چه به جا شد

«اشهدان لااله‌الاالله و اشهد ان محمداً رسول‌الله و اشهد أن علیاً ولی‌الله» … و خمینی روح‌الله.

«والسلام علی من اتبع الهدی»

میرصمد رئیس‌زاده فخرآبادی

۱۳۶۲/۱۱/۲۰

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مردم وحدت خویش را همچون گذشته حفظ کنند بیشتر بخوانید »