دشت عباس

عملیات فتح المبین کمر دشمن را شکست

عملیات فتح المبین کمر دشمن را شکست


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس‌ از لرستان، در هشت سال دفاع مقدس، رژیم بعثی آمده بود تا میراث گرانسگ ۱۴۰۰ ساله مان را به یغما ببرد، اما دلاورمردان این مرز و بوم با خون خود نهال انقلاب اسلامی را آبیاری کردند تا آیندگان بر این درخت تکیه زنند و بر روحیه مقاومت و ایستادگی گذشتگان خود ببالند و از آن‌ها الگو پذیرند.

همزمان با سالروز عملیات غرور آفرین فتح المبین، با امیرسرتیپ دوم «علی عبدی بسطامی» از پیشکسوتان دفاع مقدس که در عملیات  فتح المبین حضور داشته و علاوه بر نقش آفرینی خود، از نزدیک شاهد رشادت‌ها و جان فشانی‌های نیرو‌های عمل کننده  بوده است، مصاحبه‌ای انجام داده‌ایم که ماحصل آن را در ذیل می‌خوانید:

دفاع‌پرس: در مورد زمان و محدوده منطقه عملیاتی فتح المبین توضیح دهید.

عملیات فتح‌المبین در یکم فروردین سال ۱۳۶۰ آغاز شد. شب عید را در حرکت بودیم، ولی به دلیل اینکه دشمن به بخشی از نیرو‌های ما حمله کرده بود، تصمیم قرارگاه‌های فتح و فجر این بود که یک روز عملیات به تأخیر افتاد و در تقویم روز دوم فرودین شروع عملیات محسوب می‌شود. این عملیات تقریبا هشت روز به طول انجامید و در مناطق «چیخواب»، «کمر سرخ»، «دچه»، «عین خوش»، «دشت عباس» و «ابو غریب» به وقوع پیوست.

دفاع‌پرس: مسئولیت شما در آن عملیات چه بود؟

من در ابتدا مسئول رکن سوم گردان ۱۳۹ بودم، ولی در روز چهارم عملیات فرمانده گردان «شاهمراد نقدی» به شهادت رسید. بعد از این حادثه تاسف بار، به من گفتند هم معاون گردان هستی و هم مسئول رکن سوم گردان ۱۳۹ منتهی، چون از قدیمی‌های گردان بودم و با همه مسائل گردان آشنایی داشتم، آن زمان به یاری خداوند، نقش من در هدایت گردان مؤثر بود.

دفاع‌پرس: در سِمتی که گفتید چه کاری انجام می‌دادید و چه نقشی داشتید؟

با هدایت بخشی از نیرو‌ها نقش همکار و کمکی فرمانده گردان و فرمانده گروهان تک ور را بر عهده داشتم.

دفاع‌پرس: علاوه بر لشکر ۸۴ لرستان، نیرو‌های دیگری از سایر استان‌ها در عملیات فتح المبین نقش داشتند؟ 

بله. در مجموع یگان‌های تابعه قرار گاه عملیاتی قدس از جمله تیپ‌های امام حسین (ع) و ثار‌الله از سپاه، ۸۴ پیاده و ۲ زرهی دزفول، هوانیروز، یگان‌های مهندسی و توپخانه.

دفاع‌پرس: بر اساس مشاهدات شما، اوج مقاومت رزمندگان در چه محوری بود؟

اوج مقاومت رزمندگان این محور برای انهدام دشمن و حفظ هدف متصرفی، بر روی تپه ۲۰۲ در جنوب غربی پادگان «عین خوش» بود و برای مقابله با پاتک‌های شدید یگان‌های زرهی عراق، شبانه خاکریزی در دامنه شمالی این ارتفاع احداث شد و در پناه این دژ، ضربات محکمی بر دشمن وارد گردید. تلاش دشمن برای دستیابی دوباره به «عین خوش» و «دشت عباس» بی‌نتیجه ماند و در نهایت مجبور به فرار شد. البته تعدادی از رزمندگان و فرماندهان نامدار در اطراف این خاکریز به شهادت رسیدند.

دفاع‌پرس: مهمترین ویژگی عملیات فتح المبین چه بود؟

در این عملیات هر روز و هر لحظه شاهد رویداد‌هایی از شکست دشمن و یا پیروزی‌های رزمندگان بودیم. حُسن این عملیات این بود که دشمن چنان غافلگیر و دست پاچه شده بود که گاهی اوقات تصمیم‌هایی می‌گرفت که کاملاً معلوم بود از روی آشفتگی است و عرصه به گونه‌ای بر آن‌ها تنگ شده بود که نمی‌دانستند می‌خواهند چکار کنند!

دفاع‌پرس: خاطره‌ای جذاب و شیرین از عملیات فتح المبین را نقل کنید. 

سرباز «منفرد» در این عملیات به عنوان راننده موتور پرشی با من بود و همکاری می‌کرد. بعد از ظهر روز پنجم فروردین نفس‌زنان نزدم آمد و گفت: «چند نفر سرباز از پایین آمده‌اند و می‌گویند تعداد زیادی عراقی به صورت دسته جمعی آماده تسلیم هستند! یکی از سرباز‌ها را احضار کردم و چگونگی قضیه را از او جویا شدم. او سَمتی را به طرف شمال‌غربی پایگاه متروکه عراقی نزدیک «شیخ قوم» به من نشان داد و گفت: «نزدیک هستند و در محل گودی تجمع کرده‌اند. دست‌ها را بالا برده و می‌خواهند تسلیم شوند!» گفتم: «مطمئنی قصد دارند تسلیم شوند؟ فریبی در کار نباشد!» او گفت: «اسلحه و مهمات ندارند زیر پیراهن سفید خود را بلند کرده‌اند و با اشاره از ما می‌خواهند به طرف آن‌ها برویم.»

ابتدا به علت کمبود سرباز و احتمال درگیری مایل نبودم خود را درگیر قضیه‌ای کنم که احتمال اشتباه در گزارش وجود داشت، ولی در نهایت با استفاده از نیرو‌های بسیجی که از گردان «ثار‌الله» کرمان به فرماندهی حاج «قاسم سلیمانی» بودند تصمیم به انجام ماموریت گرفتم. سرباز «منفرد» که همراه آن‌ها بود پس از ساعتی برگشت و با خوشحالی گفت: «آن‌ها حدود ۴۰۰ نفر هستند و تسلیم شدند!»

دفاع‌پرس: پس شما با سردار سلیمانی همرزم بودید؟

بله همانطور که خدمت شما عرض کردم، در آن عملیات حاج «قاسم سلیمانی» فرمانده تیپ لشکر ثارالله بود که با تیپ ۸۴ لرستان ادغام شده بودند.

دفاع‌پرس: به نظر شما چه عاملی باعث شده بود آن نیرو‌های بعثی خودشان را تسلیم کنند؟

به خاطر آتش فراوان و پیشروی رزمندگان ما، عراقی‌ها آشفته و سر در گم بودند و خودشان را باخته بودند. اگر به طرف نیرو‌های خودشان حرکت می‌کردند، راحت نجات پیدا می‌کردند. ولی با اوضاعی که در منطقه حاکم بود و از توان نیرو‌های ایرانی ترسیده بودند گمانشان این بود که به هر طرف حرکت کنند کشته و یا اسیر می‌شوند؛ بنابراین تصمیم گرفته بودند خودشان را تسلیم کنند.

دفاع‌پرس: از رزمنده‌های لرستانی که آن زمان همراه شما بودند، اسامی چه کسانی را به یاد دارید؟

بیشتر افرادی که در عملیات فتح المبین شرکت داشتند به ویژه فرماندهان لرستانی بودند، البته از شهر‌ها و استان‌های دیگر هم بودند. شهیدان نقدی، حیدری، همتی و تعدادی دیگر که به شهادت رسیدند لرستانی بودند. تیپ ۴۸ سرباز‌هایی بودند که خودمان آموزش دادیم.

دفاع‌پرس: کدام رویداد عملیات فتح المبین، بیشتر شما را آزرده خاطر کرد؟

شهادت سرگرد شاهمراد نقدی، ایشان بسیار شجاع، غیور و جسور بود. هیچگونه هراسی به دل راه نمی‌داد. آخرین باری که او را دیدم در همان روز‌های آغازین عملیات، زمانی بود که پاسداران اعزامی از جانب حاج حسین خرازی فرمانده تیپ امام حسین (ع) که آن‌ها نیز با تیپ ۸۴ به صورت ادغامی عمل کردند، با او صحبت می‌کرد و من از پهلوی راست او را می‌دیدم. از جا بلند شد و به سمت من برگشت و با دست به ما علامت داد و گفت شما حرکت کنید به سمت «عین خوش». گویا این حرکت دست علامت جدایی و خداحافظی بود و دیگر او را ندیدم مگر پیکر گلوله باران شده‌اش را! شرح نحوه شهادت و پیدا کردن پیکر او همراهانش ماجرای مفصلی دارد که در این مجال نمی‌گنجد و مفصل در کتاب «خاکریز ۲۰۲» آن را بیان کرده ام.

دفاع‌پرس: مهمترین نتایج و دستاورد‌های عملیات فتح المبین چه بود؟

در عملیات فتح المبین در مجموع حدود هفت لشکر از نیرو‌های عراقی مقابل نیرو‌های ما بودند که بیش از ۱ هزار و ۲۰۰ تانک در اختیار داشتند. از ۲۰ الی ۸۰ درصد یگان‌هایشان منهدم شدند. نزدیک ۱۵ هزار و ۴۵۰ نفر از نیرو‌های عراقی اسیر شدند. تجهیزات فراوانی، از توپ و تانک و نفربر گرفته تا سلاح‌های سبک و مهمات از آن‌ها به جای ماند.

شاید از نظر منطقه جغرافیایی عملیات‌های گسترده‌تر از فتح المبین داشتیم؛ اما این موفقیتی که در فتح المبین داشتیم، حتی در بیت المقدس نداشتیم؛ با وجودی که در عملیات بیت المقدس نیز پیروز شدیم و حتی منطقه بیشتری هم آزاد شد، اما در عملیات فتح المبین کمر دشمن شکسته شد و بیش از آن اهدافی که پیش بینی شده بود، پیشروی کردیم، تجربیات عالی کسب کردیم و روحیه ما به اوج خود رسید.

عملیات بیت المقدس تقریبا ۴۰ روز بعد از فتح المبین به وقوع پیوست. همان نیرو‌های عمل کننده در عملیات فتح المبین پس از ستون کشی و جابه‌جایی، در عملیات بیت المقدس نیز شرکت کردند.

گفت‌وگو از عصمت دهقانی

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عملیات فتح المبین کمر دشمن را شکست بیشتر بخوانید »

خواهران عزیزم حجاب و پاک‌دامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید

خواهران عزیزم حجاب و پاک‌دامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از خرم آباد، ‌«قربانعلی نوروزی» یکم خرداد ۱۳۴۰‌ در روستای «زنگور» از توابع شهرستان «ازنا» چشم به جهان گشود. به‌عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. پنجم فروردین ۱۳۶۱ در دشت عباس توسط نیروهای عراقی براثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در شهرستان زادگاهش واقع است.

فرازهایی از وصیت‌نامه شهید «قربانعلی نوروزی»

بسم الله الرحمن الرحیم

ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیا عند ربهم یرزقون

گمان نکنید آن‌کسانی که درراه خدا کشته می‌شوند مرده‌اند بلکه زنده‌اند و پیش خدای خود روزی می‌خورند.

اکنون‌که وصیت‌نامه مرا بازکرده‌اید و می‌خوانید می‌دانم چشمانتان اشک‌بار شده، چون ذاتاً در نهاد هر خانواده‌ای موجود است که وقتی فردی از خانواده‌اش شهید و یا به مرگ عادی و طبیعی از دنیا برود در لحظه اول غمگین می‌شوند و سپس با صبر خداوندی استقامت می‌کنند. پدر و مادرم من امروز عازم جبهه نبرد با کفار هستم و هیچ‌گونه وحشت و نگرانی در وجودم احساس نمی‌کنم بلکه خیلی مسرورم که این آگاهی را دریافتم که می‌توانم بفهمم فرامین امام بلا درنگ اجرا شدنی است و با رضایت کامل مجری آن هستم.

من این مرگ را از عسل بر وجودم گواراتر می‌دانم و من امروز شهادت را در وجودم لمس می‌کنم و ذره‌ای تردید بر من مستولی نیست.

امام فرموده است چشم امید من به شما جوانان است. ما نیز او را تنها نخواهیم گذاشت و یار و یاور او خواهیم بود و این خط سرخ را که ۱۴۰۰ سال است ادامه دارد ادامه خواهیم داد.

این را هم بگویم که ما این راه را آگاهانه انتخاب کرده‌ایم و آن را به‌عنوان یک وظیفه انجام می‌دهیم. وصیت من به پدر و مادر و برادرانم و خواهرانم و تمامی فامیل‌ها این است که بعد از شهادتم بر من گریه نکنید و سیاه نپوشید و عزا نگیرید، چون شب دامادیم است و خوب می‌دانید که پیش معبودی می‌روم که همیشه قلب و روحم آنجا بود. جایی می‌روم که ملکوت اعلاء نامند بجایی می‌روم که بهشت نامند و شهادت را بر زندگی ذلت‌بار ترجیح می‌دهم و شهادت سعادتی است که نصیب همه‌کس نمی‌شود؛ و خدا می‌داند شهادت هزار مرتبه بهتر است از عروس یا داماد شدن و من از شما تقاضا می‌کنم که مجلس عزا برای من نگیرید اگر هم گرفتید آن را زیاد تجملاتی نکنید و پول آن را به فقرا بدهید و این آرزوی من است که بعد از شهادتم شیرینی و نقل تقسیم کنید.

مادرم و پدرم، چون کوه باشید و، چون کوه استقامت کنید و در حین تشییع‌جنازه‌ام جلوی تابوت بروید و ندای الله‌اکبر خمینی رهبر سر داده و سخن شهیدان را به مردم برسانید که همانا سخن شهیدان پیروی کردن از قرآن است.‌ای برادران عزیزم پیوسته درراه اعتلای اسلام عزیز کوشا و تمامی فرمان‌ها امام را به جان‌ودل پذیرا باشید و زمان زمان حسین است و ایام عاشورا.‌ای خواهران عزیزم حجاب و پاک‌دامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید و همیشه فاطمه وار و زینب گونه زندگی و مبارزه کنید‌ای خواهران باخبر شنیدن شهادتم گریه نکنید و زینب گونه پیام شهیدان راه خدا را به گوش جهانیان برسانید.

پدر و مادر و خواهران و برادران عزیزم امکان دارد اتفاقی واقع شود که جنازه من به دست شما نرسد آنگاه به یاد شهدای کربلا بیفتید و ناراحت نشوید و هر وقت دلتان گرفت به بهشت‌زهرا بروید و به مزار این‌همه شهید بنگرید آن‌وقت درد خود را فراموش خواهید کرد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خواهران عزیزم حجاب و پاک‌دامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید بیشتر بخوانید »

در عملیات «فتح المبین» قرارگاه لشکر و توپخانه دشمن در ارتفاعات 202  تصرف شد

تصرف توپخانه دشمن بعثی در عملیات «فتح‌المبین»


به‌ گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از خرم آباد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دشمنان سلطه طلب که تاب تحمل استقلال و آزادی این ملت حماسه آفرین را نداشتند، تگرگ جنگ تحمیلی را بر باغ و بوستان این مرز و بوم زدند و با بمباران هوایی شهرها و مناطق، دود جنگ را جای جای میهن عزیزمان گستراندند غافل از اینکه ایران اسلامی جوانانی در دامان خویش پرورانده است که در دفاع از ارزش‌های ملی و مذهبی خود لبیک گویان به امام و مقتدای خویش عاشقانه در کوی جهاد می‌نهند و در جنگی نا برابر با دشمن متجاوز با نثار جان خود در راه آر مانهای والا  خالق حماسه های  جاوید خواهند شد و امروز عظمت دفاعشان الگویی است برای تمامی مردمانی که شعارشان آزادگی است و زیر بار ظلم و استبداد شانه خم نمی‌کنند.

دومین روز از فروردین ماه یادآور  چهارمین عملیات  مهم هشت سال دفاع مقدس، یعنی عملیات غرور آفرین «فتح المبین» است که در سال 1361 با رمز یا «زهرا (س)» در منطقه غرب دزفول، شوش و دشت عباس  آغاز شد

اهداف عملیات فتح‌المبین

عملیات «فتح المبین» که یکی از اهداف آن ایجاد امنیت برای شهرهای «شوش»، «دزفول»، «اندیمشک» و پایگاه هوایی چهارم دزفول بود به همکاری سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی ایران، در طی هشت روز به وقوع پیوست.

در این عملیات مهم که در منطقه‌ای به وسعت 2 هزار و 500 کیلو متر مربع به وقوع پوست؛ یکصد گردان از سپاه پاسداران و 35 گردان از ارتش جمهوری اسلامی ایران در مقابل 270 گردان دشمن تا دندان مسلح قرار داشتند.

علت نامگذاری عملیات به «فتح المبین»

قبل از شروع عملیات «فتح المبین»، فرمانده وقت  سپاه پاسداران، سرلشکر «محسن رضایی» خدمت حضرت امام خمینی (ره) رفتند و با مشورت با ایشان، طرح عملیاتی را توضیح دادند و اینکه عراق در این منطقه عملیات کرده و کاملاً هوشیار است را نیز با ایشان در میان گذاشتند. حضرت امام به ایشان فرمود:«بد نیست با قرآن تفأل نمایید»، سر لشکر رضایی بنا به سفارش ولی امر مسلمین، قرآن را باز کرده که سوره مبارکه «فتح» آمد به همین دلیل اسم عملیات را «فتح المبین» نهادند.

محورهای عملیات

عملیات «فتح المبین» در چهار محور و در چهار مرحله به اجرا در آمد که در مرحله اول و دوم به ترتیب تنگه‌های «عین خوش» و «رقابیه» مسدود شد و در مرحله سوم و چهارم قوای دشمن به غرب ردوخانه دویریج عقب رانده شدند. همچنین تجهیزات بسیار زیادی از جمله  82 قبضه توپ از نیروهای دشمن به دست رزمندگان ایرانی می‌افتد که همگی آنان را ساعاتی بعد بر علیه ارتش عراق بکار می‌گیرند.

نقش سپاه لرستان در عملیات فتح المبین

در عملیات «فتح المبین» سپاه لرستان علاوه بر اینکه نیروهایی را تحت فرمان یگان‌های تابعه ی قرار گاه جنوب به منطقه اعزام کرده بود؛ سه گروهان به‌صورت مستقل را سازماندهی کرده و در این عملیات حضور داشتند که اینان نیز به سهم خود رشادت هایی را به نمایش گذاشتند و شهدایی را نیز تقدیم اسلام و مملکت اسلامی خود نمودند.

نقش تیپ مستقل 84 لرستان در عملیات فتح المبین

در جریان این عملیات تیپ مستقل 84 به فرماندهی امیر «اسکندر بیرانوند» در ترکیب سازمان رزم قرار گاه قدس قرار گرفت و در جهت قطع محور ارتباطی لشکر 10 زرهی عراق و یگان تحت کنترل آن، نفوذ به عمق مواضع دشمن روی تپه‌های «عین خوش» و تصرف تو پخانه دوربرد او، نقش آفرینی نمود و سپس چون سپری دفاعی موج پاتک‌های متجاوز را دفع نمود به طوری که انهدام نیروی دشمن و بستن عقبه او در این محور در شکست کلی اشغالگران تأثیر بسزایی داشت.

روایتی از رزمنده نام‌آور لرستانی که فاتح فتح المبین شد

امیر سرتیپ «اسکندر بیرانوند» در دوران جنگ تحمیلی در مسئولیت‌های مختلفی به‌ویژه فرماندهی لشکر 84 ارتش لرستان که از طرف هم‌رزم شهیدش سپهبد «صیاد شیرازی» معرفی شد؛ انجام‌ وظیفه کرد و همچنین رشادت‌ها و شهامت‌های منحصر به‌ فرد وی باعث شد از طرف آیت الله خامنه ای رئیس‌جمهور وقت، مدال فتح و لوح سپاس دریافت کند. این در حالی بود که همواره صدامیان از هیبت نام و واقعیت غیرت این ابرمرد بی‌ادعا لرزه براندام داشتند و بارها مورد تهدید آن‌ها قرار گرفت حتی در رادیوی عراق وی را تهدید می‌کردند گرچه این تهدیدها هیچ‌وقت در روحیه ایثارگری این دلاورمرد تأثیری نداشت.

مأموریت‌های عملیات «فتح‌المبین» به گردان 139  از تیپ مستقل 84 لرستان به فرماندهی سرگرد لایق و بسیار شجاع شهید «شاه‌مراد نقدی»‌ محول شد که منجر به تصرف قرارگاه لشکر و توپخانه دشمن در ارتفاعات 202 در غرب دشت عباس شد و این پیروزی مهم و ارزشمند را نصیب تیپ مستقل 84 خرم‌آباد کردند.

این در حالی بود که صدام گفته بود اگر ایرانیان بتوانند سایت‌های 4 و 5  واقع در «عین خوش» را آزاد کنند کلید شهر «بصره» را تقدیم آنان خواهد کرد، بنابراین کلید «فتح‌المبین» در «عین خوش» بود که به دست دلیر‌مردان تیپ مستقل 84 خرم‌آباد فتح شد.

تسخیر مواضع دشمن

امیر سرتیپ «اسکندر بیرانوند» در خاطراتش راجع به عملیات «فتح المبین» گفته است؛ عملیات آغاز شد و نیروهای لشکر، تانک‌های عراقی را با آرپی‌جی منهدم ‌کردند سپس مواضع و سنگر‌های عراقی تسخیر شد و حالا به خطوط مرزی رسیده بودیم؛ با این اقدام چنان ترسی به دل دشمن افتاده بود که با دوربین نیروهای عراقی را می‌دیدیم وضعیت بسیار آشفته‌ای داشتند و در حال فرار بودند. در این حال با بی‌سیم به گردان‌ها اعلام کردم همه در خط مرزی موضع بگیرند و دستور حمله دادم و وارد خاک عراق شدیم، زمانی به تأسیسات و چاه‌های نفتی رسیدیم خبری از ارتش عراق نبود و تنها دو اسیر عراقی گرفتیم.

دو اسیر را بدون این‌ که بازرسی کنم، سوار ماشین کردم و پس از ساعت‌ها سرکشی و سازمان‌دهی واحدها به دلیل خوشحالی از این پیروزی متوجه اسرایی که همراه داشتم نشدم و وقتی پشت سرم را نگاه کردم دیدم دو درجه‌دار عراقی پشت سرم هستند و گریه می‌کنند که پس‌ از اینکه به قرارگاه رسیدم اسرا را به شهید صیاد شیرازی تحویل دادم.

از مهمترین نتایج عملیات

در این عملیات خیره‌ کننده و پیروزمندانه، در غرب «دزفول» از «عین خوش» تا «میش‌داغ» حدود 100 کیلومتر از پل کرخه تا عمق حدود 80 کیلومتری خاک میهن از وجود ارتش بعث عراق آزاد شد و 12 قبضه توپ 130 ميلی‌متری کششی، 6 قبضه توپ 122 م – م، ده‌ها تانک و نفربر و بیش از هزاران سلاح سبک و سنگین توسط تیپ مستقل 84 به غنیمت گرفته شد و حدود 2500 نفر از نیروهای عراقی اسیر یورش دلاور‌مردان لشکر عملیاتی 84 خرم‌آباد شدند که بین آنها افرادی از کشور های «تونس»، «مصر»، «سومالی» و «سودان» دیده می شد.

منابع:

1-جغرافیای عملیات ماندگار به نویسندگی احمد احمد پور

2- نامه پایداری به نویسندگی علی عبدی بسطامی

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تصرف توپخانه دشمن بعثی در عملیات «فتح‌المبین» بیشتر بخوانید »

دعوت شهید «میرشکار» به پشتیبانی از امام و رزمندگان

دعوت شهید «میرشکار» به پشتیبانی از امام و رزمندگان


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید «نوروزعلی میرشکار» روز ۱۳۴۳/۱/۱ در روستای «نسرکان» شهرستان «خان‌ببین» در استان گلستان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی خود را در شهر «گلند» و تحصیلات راهنمایی را در شهرستان «آزادشهر» به پایان رساند و پس آن به روستای «والش‌آباد» رفته و در آنجا ساکن شدند.

وی پس از شرکت در دفاع مقدس روز دوم فروردین ۱۳۶۱ طی عملیات فتح‌المبین به شهادت رسید. حال روابط عمومی موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس مصاحبه‌ای با «نرگس میرشکار» خواهر شهید انجام داده است که شما را به مطالعه آن دعوت می‌کنیم:

بزرگترین آرزوی شهید «میرشکار»

رفتار برادرم با والدینمان آنقدر عالی بود که چندین بار بعد از شهادتش مادرم می‌گفت: «کاش این چند سالی که پسرم زنده بود، یک حرف بلندتر به من می‌زد حداقل دلم نمی‌سوخت.» با همه خواهر‌ها مهربان بود و هیچ فرقی بین ما نمی‌گذاشت. بزرگترین آرزوی نوروزعلی این بود که از حقوقش برای پدر و مادرمان خانه‌ای بخرد.

توصیات شهید به حجاب

نوروزعلی بیشتر درمورد حجاب به من توصیه می‌کرد و بار‌ها در دفاتر تکلیفم می‌نوشت:‌ «ای زن، به تو از فاطمه اینگونه خطاب است/ ارزنده‌ترین زینت زن حفظ حجاب است» و همیشه در کتاب‌هایش توصیه به حجاب می‌کرد و می‌گفت: خواهرم حجاب تو وقار توست، وقار تو حجاب توست. با دوستانش خیلی صمیمی بود و در مدتی که با هم به مدرسه می‌رفتیم ندیدم که با دوستی اختلافی داشته باشد.

هر شب جمعه در منزل ما دعای کمیل برگزار می‌شد و برادرم با همرزمانش که از جبهه مرخصی می‌آمدند و دعا می‌خواندند. بیشتر کتاب‌هایی در رابطه با اسلام، امام خمینی (ره) مطالعه می‌کردند.

اعزام به جبهه با دستکاری شناسنامه

برادرم اواخر سال ۱۳۵۹ به جبهه اعزام شد. از آنجا که سنش کم بود، با دستکاری در شناسنامه دو سال سنش را بالا برد. پدرم با همکاری شورای محل کار‌های قانونی شناسنامه را انجام دادند.

روز دوم فروردین ۱۳۶۱ در دشت عباس شوش در عملیات فتح‌المبین با برخورد تیر مستقیم به سرشهید شدند و سه روز بعد از شهادت تشییع شد. آن موقع پدرم گرگان نبود. به مدت سه روز جنازه را نگه داشتند اما به دلیل برف و بسته بودن جاده‌ها پدرم به مراسم تشییع نرسید و تا آخرین روز زندگی‌اش باور نمی‌کرد که تنها پسرش شهید شده باشد.

وصیتنامه برادرم روز تشییع او قرائت شد و دیگر دست ما نیست. نوروزعلی در وصیتنامه خود از ملت خواست که پشت امام و رزمندگان را خالی نگذارند، جبهه‌ها را خالی نگذارند و تاکید کرد که مثل مردم کوفه نباشیم که حضرت علی (ع) را تنها گداشتند. همچنین به خواهر‌ها هم حجاب اسلامی را تاکید کرده بودند.

شهادت برادرم افتخار ما است

به خودم افتخار می‌کنم که خواهر شهید هستم. می‌دانم که برادرمان در راه اسلام شهید شد و شهادتش افتخار ماست. ما با حجاب و عفتی که داریم باید زینبی رفتار کنیم و امر به معروف و نهی از منکر باید همیشه ورد زبانمان باشد. اگر می‌بینیم کسی حجابش را رعایت نمی‌کند به او تذکر بدهیم چون در قرآن بر «امر به معروف و نهی از منکر» تاکید شده است.

شوق تحصیل با تشویق برادر

زمانی که برادرم می‌خواست مرا برای کودکستان ثبت نام کند، به مدرسه رفتیم. به ما گفتند: «چون شش ساله هستی باید برای کلاس اول ثبت نام کنی.

برادرم گفت: خواهرم، مدرسه می‌روی؟

من از او پرسیدم: مدرسه چطور جایی است؟

نوروزعلی من را به مغازه‌ روستا برد و برایم مداد، دفتر، مداد رنگی و… خرید و گفت: در مدرسه نوشتن را یاد میگیری و آنجا به تو جایزه می‌دهند.

با حرف‌های برادرم شوقی در من ایجاد شد و الان با سواد بودنم را مدیون برادرم هستم.

عشق به امام خمینی (ره)

یادم هست که به برادرم می‌گفتیم: اگر در جبهه اسیر شوی، عراقی‌ها از تو می‌خواهند که به حضرت امام (ره) توهین کنی، آن وقت چه می‌کنی؟

برادرم گفت: امیدوارم اسیر نشوم اما اگر اسیر شدم، یک چاقو همیشه در کمرم هست و با آن چاقو زبانم را می‌برم که زبان نداشته باشم به امام و رهبرم توهین کنم.

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دعوت شهید «میرشکار» به پشتیبانی از امام و رزمندگان بیشتر بخوانید »

ماجرای شکست مفتضحانه ژنرال بعثی با نامه آبشناسان به صدام

شکست مفتضحانه نماینده صدام مقابل شهید «آبشناسان»/ لقب بی‌مانند مردم جنوب به فرمانده دلاور ارتشی


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، با هجوم صدام به ایران و از اولین روز‌های دفاع مقدس یکی از غیورمردان ارتشی بود که در کنار دیگر نیرو‌های نظامی به جبهه‌های جنگ رفت. در همان روز‌های اول توانست اولین اسرای عراقی را به اسارت بگیرد. او که پس از کسب دیپلم، اتفاقی و با درخواست از پدرش برای ضمانتش به دانشگاه افسری رفت و دوره مقدماتی را با رتبه ممتاز به پایان رساند و در دوره عالی ستاد فرماندهی شرکت کرد، دوره‌های چتربازى و تکاورى را در داخل و خارج از کشور طى کرده بود به همین دلیل از ورزیدگی و قدرت نظامی بالایی برخوردار بود. بسیاری از رشته‌های ورزشی را در حد قهرمانی یاد گرفت. کاراته، والیبال، کشتی، پیاده‌روی‌های چندساعته و سنگین در کوهستان نشان از اهمیت دادن او به ورزش داشت.

ماجرای شکست مفتضحانه ژنرال بعثی با نامه آبشناسان به صدام

در جریان غائله ضد انقلاب در غرب کشور و نیز جنگ تحمیلی به تربیت نیرو پرداخت و شاگردان زیادی را تحویل داد. امیر محمدی ودود پژوهشگر و نویسنده حوزه دفاع مقدس و از فرماندهان سابق نیروی زمینی ارتش درباره سوابق نظامی این شهید گفته است: «او استاد برجسته تاکتیک و تکنیک نظامی بود. فردی بود که دوره نظامی زیادی را گذرانده بود و آموزش‌های او در دوران دفاع مقدس بسیار تاثیرگذار بود. امروز جای شهید حسن آبشناسان در میان مستشاران ایرانی در سوریه خالی است. حضور او قطعا تاثیر زیادی در موفقیت‌های جبهه اسلام در سوریه و عراق می‌داشت.»

نامه آبشناسان به صدام و شکست مفتضحانه ژنرال عراقی

یکی از خاطرات جالب دوره نظامی آبشناسان به گذراندن دوره سخت چتربازی و تکاوری در کشور اسکاتلند برمی‌گردد که در مسابقه نظامی بین تکاوران ارتش‌های جهان اول شد. پس از حمله صدام به ایران او در نامه‌ای به صدام وی را به نبرد در دشت عباس فرا خواند، در این نامه نوشته بود: «اگر جناب صدام حسین، امیر جنگی است و فنون نظامی را خوب می‌داند و نظریه‌پرداز جنگی است، پس به راحتی می‌تواند در دشت عباس با من و دوستان جنگاورم دیدار کند و با هر شیوه‌ای که می‌پسندد، بجنگد، نه اینکه با بمب افکن‌های اهدایی شوروی محله‌های مسکونی و بی‌دفاع را بمباران کند و مردم را به خاک و خون بکشد.»

صدام یک لشکر به فرماندهی ژنرال عبدالحمید به منطقه دشت عباس فرستاد، عبدالحمید کسی بود که در اسکاتلند از این ایرانی شکست خورده و هفتم شده بود. پس از نبردی نابرابر و طولانی بعثی‌ها شکست خوردند و او شخصا ژنرال عبدالحمید را به اسارت گرفت.

ماجرای شکست مفتضحانه ژنرال بعثی با نامه آبشناسان به صدام

«شیر صحرا» لقب مرد بزرگ میدان جنگ

رشادت‌های او باعث شد تا به او القابی، چون «شیر صحرا»، «چریک پیر» و… بدهند. لقب شیر صحرا را مردم دشت عباس در اوایل جنگ تحمیلی که مردم مناطق مرزی درگیری زیادی با رژیم بعثی داشتند به شهید آبشناسان دادند که حضور او باعث شده بود تا حدودی امنیت در منطقه دشت عباس و اندیمشک حکم‌فرما شود. حتی عراقی‌ها نیز شهید آبشناسان را با همین لقب می‌شناختند.

او از شاخص‌ترین چهره‌های ارتش پس از انقلاب اسلامی بود که در تیر سال ۱۳۶۴ خورشیدی به فرماندهی لشکر ۲۳ نیرو‌های مخصوص تکاور منصوب شد و توانست در مدت کوتاه فرماندهی‌اش، تحولات چشمگیری در این لشکر به وجود آورد. موفقیت‌های او باعث شد تا در سال ۱۳۶۲ به عنوان فرمانده یگان جنگ‌های چریکی قرارگاه سیدالشهدای مشترک سپاه و ارتش منصوب شود و نیرو‌های تازه نفس را آماده رویارویی با دشمن کند. یک سال بعد به دستور قرارگاه رمضان مسئولیت آموزش نبرد‌های چریکی و پارتیزانی به نیرو‌های سپاه و بسیج را برعهده گرفت.

ماجرای شکست مفتضحانه ژنرال بعثی با نامه آبشناسان به صدام

بزرگمردی در همه ابعاد

او را با اراده‌ای قوی و روحی بزرگ توانست نقش موثری در دفاع از کشور ایفا کند. در عین حال هم از آمادگی بالای جسمی برخوردار بود هم از روحیه بلند معنوی. یکی از همرزمانش می‌گفت: «سرهنگ، آدم غریبی بود؛ آرام، کم گو و همواره در حال اندیشه یا مطالعه؛ بسیار خوب فکر و بسیار خوب عمل می‌کرد؛ استوار، نترس و همزمان، از خلق و خوی مهربان برخوردار بود؛ افراد پرکار او را به عنوان الگوی خود پذیرفته بودند؛ او هیچ‌گاه بیکار نمی‌ماند.»

همسرش تعریف کرده است: «زندگی را ساده شروع کردیم. دو تا اتاق اجاره کرده بودیم که نه آشپزخانه داشت نه حمام. نمی‌شد گفت خانه. کنار در یکی از اتاق‌ها یک تورفتگی داشت، که حسن برایش دوش گذاشت و شد حمام. زیرپله هم سکوی آجری بود. سه فتیله خوارک‌پزی را گذاشته بودیم رویش، آنجا هم شد آشپزخانه. به نظر من خیلی قشنگ بود، خیلی هم ساده.»

پایان یک اسطوره

امیر سرلشکر حسن آبشناسان نوزدهم اردیبهشت ۱۳۱۵ در محله نازی‌آباد تهران، چشم به جهان گشود و هشتم مهر سال ۱۳۶۴، در حالی که فرماندهی لشکر ۲۳ نوهد (نیروی ویژه هوابرد) و قرارگاه شمال غرب ارتش یعنی بخشی از قرارگاه حمزه سیدالشهدا را به دوش داشت، هنگام نبرد با نیرو‌های بعثی در منطقه سرسول کلاشین شمال عراق بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ به شهادت رسید.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

شکست مفتضحانه نماینده صدام مقابل شهید «آبشناسان»/ لقب بی‌مانند مردم جنوب به فرمانده دلاور ارتشی بیشتر بخوانید »