دشت عباس

ماجرای شکست مفتضحانه ژنرال بعثی با نامه آبشناسان به صدام

شکست مفتضحانه نماینده صدام از شهید «آبشناسان»/ لقب بی‌مانند مردم جنوب به شهید «آبشناسان»


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، با هجوم صدام به ایران و از اولین روز‌های دفاع مقدس یکی از غیورمردان ارتشی بود که در کنار دیگر نیرو‌های نظامی به جبهه‌های جنگ رفت. در همان روز‌های اول توانست اولین اسرای عراقی را به اسارت بگیرد. او که پس از کسب دیپلم اتفاقی و با درخواست از پدرش برای ضمانتش به دانشگاه افسری رفت و دوره مقدماتی را با رتبه ممتاز به پایان رساند و در دوره عالی ستاد فرماندهی شرکت کرد. دوره‌های چتربازى و تکاورى را در داخل و خارج از کشور طى کرده بود به همین دلیل از ورزیدگی و قدرت نظامی بالایی برخوردار بود. بسیاری از رشته‌های ورزشی را در حد قهرمانی یاد گرفت. کاراته، والیبال، کشتی، پیاده‌روی‌های چند ساعته و سنگین در کوهستان نشان از اهمیت دادن او به ورزش داشت.

ماجرای شکست مفتضحانه ژنرال بعثی با نامه آبشناسان به صدام

در جریان غائله ضد انقلاب در غرب کشور و نیز جنگ تحمیلی به تربیت نیرو پرداخت و شاگردان زیادی را تحویل داد. امیر محمدی ودود پژوهشگر و نویسنده حوزه دفاع مقدس و از فرماندهان سابق نیروی زمینی ارتش درباره سوابق نظامی این شهید گفته است: «او استاد برجسته تاکتیک و تکنیک نظامی بود. فردی بود که دوره نظامی زیادی را گذرانده بود و آموزش‌های او در دوران دفاع مقدس بسیار تاثیرگذار بود. امروز جای شهید حسن آبشناسان در میان مستشاران ایرانی در سوریه خالی است. حضور او قطعا تاثیر زیادی در موفقیت‌های جبهه اسلام در سوریه و عراق می‌داشت.»

نامه آبشناسان به صدام و شکست مفتضحانه ژنرال عراقی

یکی از خاطرات جالب دوره نظامی آبشناسان به گذراندن دوره سخت چتربازی و تکاوری در کشور اسکاتلند برمی‌گردد که در مسابقه نظامی بین تکاوران ارتش‌های جهان اول شد. پس از حمله صدام به ایران او در نامه‌ای به صدام وی را به نبرد در دشت عباس فرا خواند، در این نامه نوشته بود: «اگر جناب صدام حسین، امیر جنگی است و فنون نظامی را خوب می‌داند و نظریه‌پرداز جنگی است، پس به راحتی می‌تواند در دشت عباس با من و دوستان جنگاورم دیدار کند و با هر شیوه‌ای که می‌پسندد، بجنگد، نه اینکه با بمب افکن‌های اهدایی شوروی محله‌های مسکونی و بی‌دفاع را بمباران کند و مردم را به خاک و خون بکشد.»

صدام یک لشکر به فرماندهی ژنرال عبدالحمید به منطقه دشت عباس فرستاد، عبدالحمید کسی بود که در اسکاتلند از این ایرانی شکست خورده و هفتم شده بود. پس از نبردی نابرابر و طولانی بعثی‌ها شکست خوردند و او شخصا ژنرال عبدالحمید را به اسارت گرفت.

ماجرای شکست مفتضحانه ژنرال بعثی با نامه آبشناسان به صدام

شیر صحرا لقب مرد بزرگ میدان جنگ

رشادت‌های او باعث شد تا به او القابی، چون «شیر صحرا»، «چریک پیر» و… بدهند. لقب شیر صحرا را مردم دشت عباس در اوایل جنگ تحمیلی که مردم مناطق مرزی درگیری زیادی با رژیم بعثی داشتند به شهید آبشناسان دادند که حضور او باعث شده بود تا حدودی امنیت در منطقه دشت عباس و اندیمشک حکم‌فرما شود. حتی عراقی‌ها نیز شهید آبشناسان را با همین لقب می‌شناختند.

او از شاخص‌ترین چهره‌های ارتش پس از انقلاب اسلامی بود که در تیر سال ۱۳۶۴ خورشیدی به فرماندهی لشکر ۲۳ نیرو‌های مخصوص تکاور منصوب شد و توانست در مدت کوتاه فرماندهی‌اش، تحولات چشمگیری در این لشکر به وجود آورد. موفقیت‌های او باعث شد تا در سال ۱۳۶۲ به عنوان فرمانده یگان جنگ‌های چریکی قرارگاه سیدالشهدای مشترک سپاه و ارتش منصوب شود و نیرو‌های تازه نفس را آماده رویارویی با دشمن کند. یک سال بعد به دستور قرارگاه رمضان مسئولیت آموزش نبرد‌های چریکی و پارتیزانی به نیرو‌های سپاه و بسیج را برعهده گرفت.

ماجرای شکست مفتضحانه ژنرال بعثی با نامه آبشناسان به صدام

بزرگ مردی در همه ابعاد

او را با اراده‌ای قوی و روحی بزرگ توانست نقش موثری در دفاع از کشور ایفا کند. در عین حال هم از آمادگی بالای جسمی برخوردار بود هم از روحیه بلند معنوی. یکی از همرزمانش می‌گفت: «سرهنگ، آدم غریبی بود؛ آرام، کم گو و همواره در حال اندیشه یا مطالعه؛ بسیار خوب فکر و بسیار خوب عمل می‌کرد؛ استوار، نترس و همزمان، از خلق و خوی مهربان برخوردار بود؛ افراد پرکار او را به عنوان الگوی خود پذیرفته بودند؛ او هیچ‌گاه بیکار نمی‌ماند.»

همسرش تعریف کرده است: «زندگی را ساده شروع کردیم. دو تا اتاق اجاره کرده بودیم که نه آشپزخانه داشت نه حمام. نمی‌شد گفت خانه. کنار در یکی از اتاق‌ها یک تورفتگی داشت، که حسن برایش دوش گذاشت و شد حمام. زیرپله هم سکوی آجری بود. سه فتیله خوارک‌پزی را گذاشته بودیم رویش، آنجا هم شد آشپزخانه. به نظر من خیلی قشنگ بود، خیلی هم ساده.»

پایان یک اسطوره

امیر سرلشکر حسن آبشناسان نوزدهم اردیبهشت ۱۳۱۵ در محله نازی‌آباد تهران، چشم به جهان گشود و هشتم مهر سال ۱۳۶۴، در حالی که فرماندهی لشکر ۲۳ نوهد (نیروی ویژه هوابرد) و قرارگاه شمال غرب ارتش یعنی بخشی از قرارگاه حمزه سیدالشهدا را به دوش داشت، هنگام نبرد با نیرو‌های بعثی در منطقه سرسول کلاشین شمال عراق بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ به شهادت رسید.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

شکست مفتضحانه نماینده صدام از شهید «آبشناسان»/ لقب بی‌مانند مردم جنوب به شهید «آبشناسان» بیشتر بخوانید »

ماجرای شکست مفتضحانه ژنرال بعثی با نامه آبشناسان به صدام

ماجرای شکست مفتضحانه ژنرال بعثی با نامه آبشناسان به صدام


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، با هجوم صدام به ایران و از اولین روز‌های دفاع مقدس یکی از غیورمردان ارتشی بود که در کنار دیگر نیرو‌های نظامی به جبهه‌های جنگ رفت. در همان روز‌های اول توانست اولین اسرای عراقی را به اسارت بگیرد او که پس از کسب دیپلم اتفاقی و با درخواست از پدرش برای ضمانتش به دانشگاه افسری رفت، با درجه دومی فازغ التحصیل شد و دوره مقدماتی را با رتبه ممتاز به پایان رساند و در دوره عالی ستاد فرماندهی شرکت کرد. دوره‌های چتربازى و تکاورى را در داخل و خارج از کشور طى کرده بود به همین دلیل از ورزیدگی و قدرت نظامی بالایی برخوردار بود. بسیاری از رشته‌های ورزشی را در حد قهرمانی یاد گرفت. کاراته، والیبال، کشتی، پیاده روی‌های چند ساعته و سنگین در کوهستان نشان از اهمیت او به ورزش داشت.

ماجرای شکست مفتضحانه ژنرال بعثی با نامه آبشناسان به صدام

در جریان غائله ضد انقلاب در غرب کشور و نیز جنگ تحمیلی به تربیت نیرو پرداخت و شاگردان زیادی را تربیت کرد. امیر محمدی ودود پژوهشگر و نویسنده حوزه دفاع مقدس و از فرماندهان سابق نیروی زمینی ارتش درباره سوابق نظامی این شهید گفته است: «او استاد برجسته تاکتیک و تکنیک نظامی بود. فردی بود که دوره نظامی زیادی را گذرانده بود و آموزش‌های او در دوران دفاع مقدس بسیار تاثیرگذار بود. امروز جای شهید حسن آبشناسان در میان مستشاران ایرانی در سوریه خالی است. حضور او قطعا تاثیر زیادی در موفقیت‌های جبهه اسلام در سوریه و عراق می‌داشت.»

نامه آبشناسان به صدام و شکست مفتضحانه ژنرال عراقی

یک از خاطرات جالب دوره نظامی آبشناسان به گذراندن دوره سخت چتربازی و تکاوری در کشور اسکاتلند برمی‌گردد که در مسابقه نظامی بین تکاوران ارتش‌های جهان اول شد. پس از حمله صدام به ایران او در نامه‌ای به صدام حسین وی را به نبرد در دشت عباس فرا خواند، در این نامه نوشته بود: «اگر جناب صدام حسین، امیر جنگی است و فنون نظامی را خوب می‌داند و نظریه‌پرداز جنگی است، پس به راحتی می‌تواند در دشت عباس با من و دوستان جنگاورم دیدار کند و با هر شیوه‌ای که می‌پسندد، بجنگد، نه اینکه با بمب افکن‌های اهدایی شوروی محله‌های مسکونی و بی‌دفاع را بمباران کند و مردم را به خاک و خون بکشد.»

صدام یک لشکر به فرماندهی ژنرال عبدالحمید به منطقه دشت عباس فرستاد، عبدالحمید کسی بود که در اسکاتلند از این ایرانی شکست خورده و هفتم شده بود. پس از نبردی نابرابر و طولانی عراقی‌ها شکست خوردند و او شخصا ژنرال عبدالحمید را به اسارت گرفت.

ماجرای شکست مفتضحانه ژنرال بعثی با نامه آبشناسان به صدام

شیر صحرا لقب مرد بزرگ میدان جنگ

رشادت‌های او باعث شد تا به او القابی، چون «شیر صحرا»، «چریک پیر» و … بدهند. لقب شیر صحرا را مردم دشت عباس در اوایل جنگ تحمیلی که مردم مناطق مرزی درگیری زیادی با رژیم بعث داشتند به شهید آبشناسان دادند که حضور او باعث شده بود تا حدودی امنیت در منطقه دشت عباس و اندیمشک حکم فرما شود. حتی عراقی‌ها نیز شهید آبشناسان را با همین لقب می‌شناختند.

او از شاخص‌ترین چهره‌ها ارتش پس از انقلاب اسلامی بود که در تیر ۱۳۶۴ خورشیدی به فرماندهی لشکر ۲۳ نیرو‌های مخصوص تکاور منصوب شد و توانست در مدت کوتاه فرماندهی، تحولات چشمگیری در این لشکر به وجود آورد. موفقیت‌های او باعث شد تا در سال ۱۳۶۲ به عنوان فرمانده یگان جنگ‌های چریکی قرارگاه سیدالشهدای مشترک سپاه و ارتش منصوب شود و نیرو‌های تازه نفس را آماده رویارویی با دشمن کند. یک سال بعد به دستور قرارگاه رمضان مسئولیت آموزش نبرد‌های چریکی و پارتیزانی به نیرو‌های سپاه و بسیج را برعهده گرفت.

ماجرای شکست مفتضحانه ژنرال بعثی با نامه آبشناسان به صدام

بزرگ مردی در همه ابعاد

او را با اراده قوی و روحی بزرگ توانست نقش موثری در دفاع از کشور ایفا کند. در عین حال هم از آمادگی بالای جسمی برخوردار بود هم از روحیه بلند معنوی. کی از همرزمانش می‌گفت: «سرهنگ، آدم غریبی بود؛ آرام، کم گو و همواره در حال اندیشه یا مطالعه؛ بسیار خوب فکر می‌کرد و بسیار خوب عمل می‌کرد؛ استوار، نترس و همزمان، از خلق و خوی مهربان برخوردار بود؛ افراد پرکار او را الگوی خود پذیرفته بودند؛ او هیچ‌گاه بیکار نمی‌ماند.» همسرش تعریف کرده است: زندگی را ساده شروع کردیم. ۲ تا اتاق اجاره کرده بودیم که نه آشپزخانه داشت نه حمام. نمی‌شد گفت خانه. کنار در یکی از اتاق‌ها یک تو رفتگی داشت، که حسن برایش دوش گذاشت و شد حمام. زیرپله هم سکوی آجری بود. سه فتیله خوارک پزی را گذاشته بودیم رویش، آنجا هم شد آشپزخانه. به نظر من خیلی قشنگ بود، خیلی هم ساده

پایان یک اسطوره

حسن آبشناسان در هشتم مهرماه ۱۳۶۴، در حالی که فرماندهی لشکر ۲۳ نوهد (نیروی ویژه هوابرد) و قرارگاه شمال غرب ارتش یعنی بخشی از قرارگاه حمزه سیدالشهدا را به دوش داشت، در هنگام نبرد با نیرو‌های بعثی در منطقه سرسول کلاشین شمال عراق بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ به شهادت رسید.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

ماجرای شکست مفتضحانه ژنرال بعثی با نامه آبشناسان به صدام بیشتر بخوانید »

فداکاری سردار «کوسه‌چی» و یارانش برای نجات دزفول از موشک‌های دوربرد بعثی


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس ـ رحیم محمدی؛ این روز‌ها مصادف با عملیات فتح المبین است که دوم فروردین ۱۳۶۱ به مدت هفت روز انجام شد لذا به همین مناسبت نگاهی به این عملیات از نگاه مرحوم سردار محمدحسن کوسه چی (پارساکیان) مدیر گروه ارزیابی نیروی زمینی قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء (ص) و مشاور عالی فرمانده کل سپاه خواهیم داشت.

حضور در فتح المبین باعث شد ما میزبان بسیاری از رزمندگان که از گوشه و کنار کشور وارد منطقه شده بودند، باشیم. من سراغ ندارم که هیچ یگانی به جز محور شوش حداقل دو نفر به بالاتر از نیرو‌های دزفول که خصوصا در کار اطلاعات و عملیات بودند در یگان حضور نداشته باشند. در کل عملیات فتح المبین واقعا همه نیرو‌های دزفول حضور داشتند.

زمانی که خواسته شد ادامه تک بدهیم هدف ما می‌شود ارتفاعات رادار و سایت ۴ و ۵ که در این‌باره جالب است در برخی کتاب‌ها متاسفانه از دیگر یگان‌ها اسم می‌برند و نوشته‌اند که ما آنجا را گرفته‌ایم، اما واقعیت امر چیز دیگری است و این نیرو‌های تیپ ۷ دزفول بودند که آنجا را فتح کردند.

سردار «کوسه چی» فرمانده ای تاثیر گذار در عملیات فتح المبین

آن زمان استعداد تیپ ما به اندازه یک لشکر بود، چون تعداد گردان‌های ما به اندازه یک لشکر بود که البته در عملیات والفجر مقدماتی در همین سال به لشکر ارتقا پیدا کردیم؛ در واقع ما کار شناسایی منطقه فتح المبین را از سال ۵۸ شروع کرده بودیم، چون در این منطقه از آن سال حضور داشتیم و آن را می‌شناختیم، اما طبیعی است که در منطقه فتح المبین این همه تیپ و یگان وارد عمل شده بودند و ما هم جزئی از آن بودیم، ولی چون تسلط به کل منطقه داشتیم همه دوستان در یگان‌ها حضور پیدا کردند و جالب این جاست که بعضی از این دوستان تا چند سال بعد در این یگان‌ها ماندند و این هم از نمونه مشارکت‌هایی بود که نیرو‌های دزفول داشتند.

«محمدحسن کوسه‌چی» فرزند صفرعلی در یکم مهر سال ۱۳۳۳ در دزفول دیده به جهان گشود. پدرش کاسبی خوشنام بود که فرزندانش را در پای منبر و مسجد، درس دینداری و آزادگی آموخت. علاقه محمد حسن در جوانی به ورزش وزنه برداری او را تا کسب سکو‌های قهرمانی کشوری در این ورزش بالا برد.

در بهمن ۱۳۵۷ وقتی حضرت امام سربازان وطن را به نافرمانی از ارتش شاه فراخواند، او که سرباز پادگان تیپ ۲ دزفول بود به توصیه انقلابیون سربازان را به اجرای این دستور تشویق کرد.

علی رغم اینکه علاقه خاصی به امور فنی و راه اندازی کارگاه صنعتی داشت، اما با پیروزی انقلاب اسلامی و تهدید مرز‌ها از خطر دشمن بعثی، به کمک نیرو‌های سپاه به دفاع از مرز‌های غربی کشور شتافت. با آغاز جنگ تحمیلی در دو جبهه مهم به خدمت پرداخت: آموزش نظامی و تاکتیک به نیرو‌های بسیجی و فرماندهی محور دشت عباس.

سردار «کوسه چی» فرمانده ای تاثیر گذار در عملیات فتح المبین

یک سال و نیم تلاش بی وقفه او و همرزمانش در کسب اطلاعات از دشمن، منجر به خلق پیروزی بزرگ فتح المبین و رها شدن دزفول از زیر توپ‌های دوربرد دشمن شد. او در این عملیات فرمانده محور دشت عباس، از مهمترین محور‌های این عملیات بود.

وی در سال ۱۳۶۱ هم به عضویت رسمی سپاه درآمد و هم تشکیل خانواده داد که به عنایت خدا صاحب دو فرزند دختر و یک فرزند پسر شد. سردار پارساکیان در طول جنگ با حضور در بیش از ۱۴ عملیات گسترده و متمرکز ابتدا جانشین تیپ و سپس جانشین لشکر ۷ حضرت، ولی عصر (عج) شد و در مقطعی از جنگ نیز فرماندهی لشکر ۲۵ کربلا را به عهده گرفت. او همچنین در کارنامه عملیاتی خود، افتخار فرماندهی قرارگاه‌های منطقه‌ای نجف اشرف و صاحب الزمان (عج) نیروی زمینی سپاه و مشاور فرمانده کل سپاه را هم داشت.

سردار کوسه چی اواخر اسفند سال ۱۳۹۹ به یاران شهیدش پیوست.

انتهای پیام/ 231



منبع خبر

فداکاری سردار «کوسه‌چی» و یارانش برای نجات دزفول از موشک‌های دوربرد بعثی بیشتر بخوانید »

استخاره‌ای که سرنوشت یکی از بزرگ‌ترین عملیات‌های ایران را تعیین کرد


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، عملیات فتح المبین، روز دوم فروردین ۱۳۶۱ ساعت ۳۰ دقیقه بامداد با رمز مقدس «یا زهراء (س)» در مناطق غرب شوش تا مرز فکه (منطقه فتح المبین) و در تاریکی کامل آغاز شد. پس از تداوم هشت روزه عملیات، با پیروزی قاطع نیرو‌های ایران به پایان رسید که از جمله دستاورد‌های آن، آزاد سازی دو هزار و ۴۰۰ کیلومترمربع از خاک میهن اسلامی بود.

گاهی اوقات تعداد سربازان و قدرت ظاهری نیرو‌های جبهه باطل از تعداد سربازان و قدرت ظاهری جبهه حق بیشتر است؛ اما جبهه حق علی رغم اینکه از نظر ظاهری ضعیف‌تر از جبهه باطل است، بوسیله نیروی ایمان و به خواست خداوند پیروز می‌شود. خداوند در آیه ۲۴۹ «سوره بقره»، می‌فرماید «کَم مِن فئةٍ قلیلةٍ غلبت فئةً کثیرةً بإذن الله و الله مع الصابرین/ چه بسا گروهی اندک که با إذن خدا بر گروهی بسیار پیروز شدند و خداوند با صابران (و استقامت کنندگان) است.»

بیشتر عملیات‌های دفاع مقدس، نام‌هایی مذهبی داشتند و علت این کار را می‌توان توکل رزمندگان اسلام به خداوند و توسل آن‌ها به ۱۴ معصوم (ع) دانست.

پیش از عملیات کربلای ۲، دشمن از حرکات نیرو‌های رزمندگان اسلام و همچنین جاسوسی منافقین، متوجه عملیات شده بود؛ برای همین پیش از شروع عملیات بوسیله پاتک در چزابه و شوش، ساختار نظامی قوای ایرانی را به هم ریخته بود.

با توجه به اقدامات و تحرکات ارتش رژیم بعث و اهداف وسیع پیش بینی شده برای عملیات فتح المبین، تردید‌ها و نگرانی‌هایی میان فرماندهان ارشد نظامی کشور برای اجرای این عملیات پیش آمد.

برای حل این نگرانی، محسن رضایی روز ۲۹ اسفند ۱۳۶۰ با یک فروند «هواپیمای نظامی F۵ دو کابین» از پایگاه هوایی دزفول به سمت تهران حرکت کرد و برای کسب تکلیف از اجرا یا عدم اجرای عملیات و طلب استخاره، به دیدار امام خمینی (ره) در جماران رفت و انتظار پاسخ صریح «بله» یا «خیر» را از ایشان داشت؛ اما امام (ره) فرمودند: «نگران نباشید. شما پیروز هستید، اما درمورد استخاره، ضروری است که ابتدا تمام مشورت‌ها را انجام دهید سپس اگر راهی نیافتید و خواستید دلتان قرص شود، در قرارگاه کربلا از خداوند طلب خیر کنید.»

پس از آنکه فرمانده وقت سپاه از تهران بازگشت، آیت‌الله مشکینی درقرارگاه کربلا، استخاره‌ای کرد و آیات اول «سوره فتح» را خواند و نوید فتح بزرگی را به فرماندهان داد. آن‌ها بعدازاین استخاره، نام عملیات «کربلای ۲» را به «فتح‌المبین» تغییر دادند.

در عملیات فتح المبین، نیرو‌های ارتش و سپاه به صورت ادغامی با هم عمل کردند و روش ادغام هم «گردان با گردان» بود؛ یعنی ۳۰۰ رزمنده هر گردان سپاه با ۳۰۰ رزمنده گردان ارتش با هم ادغام شدند و یک گردان ادغامی بوجود آوردند. فرماندهی این گردان ادغامی با فرمانده گردان سپاه بود و فرمانده گردان ارتش، معاون فرمانده گردان ادغامی بود.

در این عملیات، ارتفاعات «عین خوش»، «علی گره زد»، «تینه»، «ابو غریب»، «تنگه رقابیه»، «دشت عباس»، «تپه‌های ابوصلیبی خات» و پایگاه‌های راداری چهار و پنج نیروی هوایی ارتش ایران از تصرف دشمن درآمدند.

در این عملیات، حدود ۱۰ هزار نفر از نظامیان عراقی، کشته یا مجروح شدند. در مجموع، ۱۱ هواپیما، سه بالگرد، ۳۶۱ دستگاه انواع تانک و نفربر و صد‌ها خودرو نظامی متعلق به ارتش عراق منهدم شد.

۱۵۰ تانک، ۱۷۰ نفربر، ۵۰۰ خودرو، تعداد زیادی سلاح انفرادی و یک رسد کامل موشک «سام ۶» و سه فروند موشک آن به غنیمت درآمد.

از نیرو‌های رژیم بعث، حدود ۱۵ هزار و ۴۵۰ نفر به اسارت درآمدند.

پیام امام خمینی (ره) به مناسبت پیروزی نیرو‌های رزمندگان اسلام در عملیات فتح المبین، به شرح زیر است:

«بسم الله الرحمن الرحیم‏

إنْ تَنْصُرُوا االله َ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ اَقْدامَکُمْ‏‎

اخبار غرورآفرین جبهه‌های نبرد علیه قوای شیطانی را یکی پس از دیگری دریافت‏‎ ‎‏کردم. قلم از ابراز احساسات من ناتوان است. به قوای مسلح اسلامی تبریک عرض می‌کنم. پیروزی بزرگی را که با یاری ملائکة الله و نصرت ملکوت اعلی‏‎ ‎‏نصیب اسلام و کشور عزیز ایران (کشور بقیة الله الاعظم (اروحناله الفداء)) کردید، بر شما عزیزانِ افتخار آفرین مبارک باد. ‏‎ ‎

رحمت واسعه خداوند برآن مادران و پدرانی باد که شما شجاعان نبرد در میدان کارزار و‏‎ ‎‏مجاهدان با نفس در شب‌های نورانی را در دامن پاکشان تربیت کردند. مژده باد بر شما‏‎ ‎‏جوانان برومند در کسب رضای پروردگار که در بالاترین سنگر‌های روحانی و جسمانی‏‎ ‎‏پیروزید.

وجود چنین رزمندگان‏‎ ‎‏ارزشمند و مجاهدان فی سبیل الله که آبروی اسلام را حفظ و ملت ایران را روسپید و‏‎ ‎‏مجاهدان راه خدا را سرافراز نمودند، بر بقیة الله (ارواحنا له الفداء) مبارک باد.

ملت بزرگ ایران و فرزندان اسلام به شما‏‎ ‎‏سلحشوران افتخار می‌کنند. آفرین بر شما که میهن خود را میان ملل جهان سرافراز کردید. بر شما ملت قدردان، چنین جوانان رزمنده‌ای که به محض فتح و پیروزی توسط رزمندگان به دعا و شادی‏ برخاستند، مبارک باد.

اینجانب؛ از دور، دست و بازوی قدرتمند شما را که دست خداوند، بالای آن‏‎ ‎‏است می‌بوسم و بر این بوسه افتخار می‌کنم. شما دیْن خود را به اسلام عزیز و میهن‏‎ ‎‏شریف ادا کردید و دستِ طمع ابرقدرت‌ها و مزدوران آنان را از کشور خود کوتاه کردید و‏‎ ‎‏سخاوتمندانه در راه شرف و عزت اسلام جهاد کردید.

درود بر فرماندهان بزرگوار، رزمندگان و مجاهدان راه عظمت کشور و اسلام، لعنت بر منافقانی که می‌خواستند یکی از انبار‌های مهمات چنین‏‎ ‎‏مجاهدانی را به آتش بکشند، غضب خداوند بر آن خداناشناسانی که با کمک‏‎ ‎‏به صدام می‌خواستند او را نجات دهند و شکر بی‌پایان خداوند که توانستید‏‎ ‎‏با شکست رسواکننده نیرو‌های رژیم بعث، نیرو‌های کفر را در بارگاه قادر متعال بی‌آبرو و در پیشگاه ملت‌های‏‎ ‎‏مسلمان منفور کنید.

من از خداوند تعالی نصرت نهایی شما عزیزان و شکست مخالفان‏‎ ‎‏حق را خواستارم. ‏درود بر شما و رحمت خدا بر شهیدان راه حق و شهدای جبهه نبرد حق علیه باطل باد.

‏والسلام علی عبادالله الصالحین
دوم فروردین ۱۳۶۱
روح الله الموسوی الخمینی‏»

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

استخاره‌ای که سرنوشت یکی از بزرگ‌ترین عملیات‌های ایران را تعیین کرد بیشتر بخوانید »

مادر گرانقدر شهیدان «سنگبر موگهی» آسمانی شد


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، بانو «زبیده توکلی‌نژاد» مادر گرانقدر شهیدان «حمیدرضا و غلامرضا سنگبر موگهی» از استان خوزستان طی یک دوره بیماری و بستری در بیمارستان کرمی‌خراط جان به جان آفرین تسلیم کرد و آسمانی شد.

شهید «غلامرضا سنگبر موگهی» سال ۱۳۳۹ در آبادان به دنیا آمد و سال ۱۳۶۱ در حملات توپخانه‌های دشت عباس بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ به شهادت رسید.

شهید «حمید رضا سنگبر موگهی» سال ۱۳۳۴ در آبادان به دنیا آمد و سال ۱۳۶۷ در جزیره مجنون بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.

انتهای پیام/ 112



منبع خبر

مادر گرانقدر شهیدان «سنگبر موگهی» آسمانی شد بیشتر بخوانید »