دشمن بعثی

پنج روز محاصره در دل دشمن، روایتی شنیدنی از دفاع مقدس


پنج روز محاصره در دل دشمن، روایتی واقعی از دفاع مقدسبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، عملیات محدود «عاشورا» در منطقه میمک در  ۲۵ مهر سال ۱۳۶۳ با رمز «یا اباعبدالله‌ الحسین (ع)» با همکاری نیرو‌های ارتش و سپاه راس ساعت ۲۳ آغاز شد. می‌توان حضور شخص صدام حسین در منطقه عملیاتی را هم نشانه اهمیت درگیری‌ها و حساسیت منطقه مورد نزاع برای عراق برشمرد که با برتری رزمندگان ایرانی پایان یافت. اما در حین این عملیات در یکی از محور‌های عملیاتی اتفاقی افتاد که تعدادی از نیرو‌های خودی به مدت پنج روز محاصره شدند. سرنوشت این افراد موضوع جالبی است که در کتاب سی و سوم از روزشمار جنگ ایران و عراق با عنوان «تجدید رابطه آمریکا با عراق» که توسط انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر شده، به طور کامل به آن پرداخته شده است.

روزشمار جلد سی و سوم

روز اول (۱۳۶۳/۰۷/۲۶)؛ محاصره نیرو‌های خودی

عملیات در ارتفاعات میمک موسوم به «عاشورا» که از شب گذشته آغاز شد. در شیار نی‌خزر (شیار میمک) ابتدا خبرهایی که به قرارگاه فرماندهی می‌رسید، نسبتاً امیدوارکننده بود. اما با روشن شدن هوا و سپری شدن ساعاتی بیشتر از شروع عملیات، رسیدن خبرهای نومیدانه از این محور بیشتر و بیشتر شد و مشخص گردید که تیپ نبی اکرم (ص)، اهداف خود را هنوز تأمین نکرده است و تعدادی از نیروهایش در محاصره دشمن ماندند؛ به علاوه، اجساد شهدا و تعدادی از مجروحان نیز در منطقه جا ماندند.

روز دوم؛ حمله به دشمن جهت نجات محاصره شدگان

تنها مسئله مهمی که در شب دوم، در این محور اتفاق افتاد، بازگشت طالبی فرمانده گردان خیبر به اتفاق چهار نفر دیگر، از درون محاصره نیروهای دشمن بود که از صبح روز عملیات تا تاریکی شب، پشت نیروهای دشمن به همراه ۱۳ تن دیگر، داخل نیزار‌ها مخفی مانده بودند. به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از راوی قرارگاه سلمان، سه نفر از این ۱۳ نفر باقی‌مانده، جراحت سختی در بدن و پای خود دارند و امکان انتقال آن‌ها به عقب مشکل است ولی ۱۰ نفر بقیه که سالم بودند، داوطلبانه و با اراده شخصی خود کنار مجروحان باقی مانده‌اند و از آن‌ها محافظت می‌کنند. قرار بر این شده است که نیرو‌هایی که باز می‌گردند، چنانچه موفق شدند به خط خودی بازگردند، برای یافتن راهکار و تهیه طرح حمله‌ای به دشمن جهت نجات محاصره شدگان، اقدام کنند.

روز سوم؛ تلاش بی حاصل

در این محور، نجات محاصره شدگان در نیزار و بازگرداندن مجروحان و شهیدان مانده در منطقه، از نظر فرماندهان تیپ نبی‌اکرم هدف اصلی عملیات محسوب می‌شد. وقتی مشخص شد که در شیار نی‌خزر عملیاتی در کار نخواهد بود و معلوم شد که اصولاً این کار اگر صرفاً با هدف نجات محاصره‌شدگان باشد، باعث شهادت و حتی بر جای ماندن تعداد بیشتری نیز خواهد شد و از این رو مقدور و معقول نیست، با تلاش فرمانده گردان نیروهای محاصره شده در نیزار، یک گروه داوطلب نجات تشکیل شد. این گروه، از خود او و برادرانی از مخابرات، اطلاعات عملیات، امداد (تخلیه مجروح) و نیز چند نفر از نیروهای باتجربه و قدیمی تشکیل شد تا راهی منطقه شوند و برای نجات محاصره‌شدگان اقدامی کنند. علی‌رغم کوشش آنان، این بار نیز به برادران محاصره شده کمکی نشد و با مراقبت و حساسیتی که دشمن نشان داد، این گروه داوطلب نتوانستند در عمق دشمن نفوذ کنند و به نیزار راهی پیدا نمایند. آنان تا نزدیکی نیزار نیز رفتند؛ اما خود در خطر محاصره قرار گرفتند و پیشروی و تلاش بیشتر را بی‌حاصل یافتند و مراجعت کردند.

روز چهارم؛ گلوله‌هایی با طعم کشمش و پسته‌

چهارمین روز از اقامت نیرو‌های محاصره شده در دل دشمن سپری می‌شود. آن‌ها در حاشیه یک رودخانه، حدود ۵۰۰ متر آن طرف‌تر از یک مقر گروهان دشمن، داخل یک شیار فرعی به طول حدود ۱۰۰ تا ۱۲۰ و عرض ۳۰ تا ۴۰ متر، در یک نیزار به طول ۴۰ تا ۵۰ و عرض ۳۰ متر، پناه گرفته و مانده‌اند.

موضوع محاصره‌شدگان از دغدغه‌های فرماندهان است؛ ولی راه حلی برای آن پیدا نمی‌شود. برادر قالی‌باف معاون قرارگاه سلمان در این باره می‌گوید: «می‌خواهند به وسیله توپ ۱۰۵ میلی‌متری برای آن‌ها غذا بریزند.» برادر ناصح می‌گوید: «بنا داریم کشمش و پسته توسط ۱۰ گلوله توپ، قاطی گلوله‌های جنگی، برای برادران محاصره شده بفرستیم. خود آن‌ها اصرار دارند نفرستید. یکی برایشان فرستادند؛ ولی صدایی از بی‌سیم نمی‌آید.»

سرانجام در هنگام غروب، گلوله‌های توپ ۱۰۵ که درون پوکه‌های آن مقادیری کشمش و پسته جاسازی شده بود، به طرف نیزار پرتاب می‌شود. این ابتکار اگر چه راه حلی امیدوار کننده نبود، لیکن به منظور تقویت بنیه برادران برای امکان تهاجم به خط دشمن و استخلاص نهایی، تنها راه چاره به نظر می‌رسید. منتهی از آن جهت که دشمن حساسیتی پیدا نکند، گلوله‌هایی جنگی نیز همراه این پوکه‌ها در اطراف این نیزار روانه شد. نیروهای در محاصره نیز با شلیک هر گلوله، به وسیله بی‌سیم، گرای گلوله‌ها را تنظیم و گزارش می‌کردند. این طرح نیز جواب مثبت نداد و بر اثر آن، آتش‌سوزی در میان نیزار ایجاد شد که می‌رفت به دیگر نقاط سرایت کند؛ ولی با توسل به دعا و ذکر، به نحوی، حریق در هفت الی هشت متری برادران خاموش شد. به این ترتیب با محدود شدن منطقه استتار، مشکلی بر مشکلات محاصره‌شدگان افزوده شد.

روز پنجم (۱۳۶۳/۰۷/۳۰)؛ رهایی از کمین؛ پرواز به ملکوت، حصر در غربت

امروز پنجمین روز اقامت اجباری محاصره‌شدگان شیار نی‌خزر در میان دشمن و در پناه یک نیزار است. دشمن هنوز هم به مخفی‌گاه آن‌ها پی نبرده است؛ اما آنان با هدف بازگشت به خط خودی، تصمیم به ترک مخفی‌گاه خود گرفتند؛ به این ترتیب که امروز صبح خیلی زود، از بی‌سیم صدای ضعیفی به گوش رسید و برادران به‌آهستگی اعلام کردند: «ما می‌خواهیم از لانه‌مان بیرون بیاییم.» قبل از این، پیرو مکالمه کوتاهی که فرمانده تیپ نبی اکرم (ص) بابرادران داخل نیزار داشت، به آن‌ها اعلام شده بود: «اگر می‌خواهید، تسلیم بشوید. ما دیگر برای شما کاری نمی‌توانیم بکنیم. خودتان هرطور صلاح می‌دانید عمل کنید.» برادران پس از این اتمام حجت بود که راجع به بازگشت، با یکدیگر به گفتگو و مشورت پرداختند.

آن‌ها ۱۴ تن بودند که به جز سه زخمی، ۱۱ تن عازم شدند. از این عده، تنها چهار نفر از معرکه رهایی یافتند. نجات یافتگان، در گفتگو با واحد اطلاعات عملیات تیپ نبی اکرم (ص)، حوادث بعدی را به شرح زیر نقل کردند:

«قبل از روشن شدن هوا، از نیزار بیرون زدیم و به راه افتادیم. در اولین شیار، از دو طرف به کمین دشمن برخورد کردیم و تعدادی از عراقی‌ها ما را صدا زدند که: «بیایید بالا! شما را نخواهیم کشت. شما را سالم می‌خواهیم.  ما همگی زمین‌گیر شدیم. بعد قرار شد یکی یکی فرار کنیم و هرکس که از محاصره عبور کرد، سنگی بیندازد (و عبور خود را به این شکل اعلام کند) چهار نفر عبور کردیم و با این‌که سنگ انداختیم، برادران دیگر نیامدند. ما حدود ساعت ۶:۳۰ صبح به خط پدافندی خودمان رسیدیم».

براساس آخرین تماسی که نفرات باقی‌مانده (هفت تن) به وسیله بی‌سیم با خط خودی برقرار کردند، معلوم شد که این نیرو‌ها پس از عبور از چند شیار، به زیر تپه‌ای رسیده‌اند. آن‌ها اعلام کردند: «ما حرکت خود را ادامه می‌دهیم.» در ساعت ۱۱:۳۰ صبح در حالی که به نظر می‌رسید کار‌ها بر وفق مراد پیش می‌رود، درگیری شدیدی در خط دفاعی عراق در شیار نی‌خزر صورت گرفت. چگونگی رخداد این واقعه غیر مترقبه، از خط خودی با دوربین بخوبی مشاهده می‌شد. در این درگیری، ابتدا با پرتاب نارنجک به‌وسیله برادران، دو نفر از نیروهای عراقی بر زمین می‌افتد و بقیه با تحمل جراحت، خود را از معرکه دور می‌کنند؛ ولی در ادامه، آتش شدیدی به طرف برادران متمرکز می‌گردد و تا وقتی مهمات‌شان تمام می‌شود، ادامه می‌یابد. در آخر، تنها یکی از برادران، با وخامت حال زنده می‌ماند که با یک وسیله عراقی غول‌پیکر کشان کشان بر روی زمین، با وضعی دردناک، به عقب حمل می‌شود.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

پنج روز محاصره در دل دشمن، روایتی شنیدنی از دفاع مقدس بیشتر بخوانید »

عملیاتی که معابر نفوذی ضدانقلاب به مریوان را مسدود کرد


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: با آغاز جنگ تحمیلی در سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی، ملت ایران در جبهه‌های نبرد از یک سو باید در مقابل هجوم همه‌جانبه دشمن بعثی که مورد حمایت بیش از ۸۰ کشور خارجی بود، قرار می‌گرفت و از سوی دیگر نیز باید به نبرد با گروهک‌های ضدانقلاب و معاند که از پیروزی انقلاب اسلامی ایران مکدر شده بودند، می‌رفتند؛ لذا در آن شرایط که کشور‌های مختلف جهان با پشتیبانی از رژیم صدام به نوعی وارد جنگ با ایران شده بودند، نبرد در دو جبهه کاری بسیار دشوار بود که رزمندگاذن اسلام به خوبی از پس آن برآمدند که این پیروزی‌های پی در پی در طول جنگ تحمیلی به گونه‌ای شکل گرفت که تعجب قدرت‌های جهانی را برانگیخت.

منافقان و نیرو‌های ضدانقلاب نیز در طول جنگ تحمیلی از هیچ تلاشی برای کمک به دستیابی رژیم بعثی به اهدافش مضایغه نکردند و حتی عراقی‌ها روی کمک ضدانقلاب به‌ویژه در مناطق شمال غربی کشور و به اصطلاح جبهه شمالی جنگ حساب ویژه‌ای باز کرده بودند. ضدانقلاب در سال ۱۳۶۲ در مناطقی مانند بانه و مریوان دست به اقداماتی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران زده بود، بنابراین رزمندگان اسلام به فکر اجرای عملیاتی در راستای عقب راندن و بسته شدن معابر نفوذی ضدانقلاب به شهر مریوان و روستا‌های بین بانه و مریوان افتادند.

البته که وجود چندین بلندی مهم و استراتژیک در این منطقه مانند بلندی «سورن»، «سورکوه» و «کانی مانگا» موجب شد تا یکی دیگر از اهداف عملیات والفجر ۴، تصرف بلندی‌های مذکور و وصل کردن آن‌ها به یکدیگر باشد. چراکه درصورت تصرف این بلندی‌ها، شهر مریوان از زیر تیررس دشمن بعثی دور می‌ماند.

دشمن بعثی به‌دلیل اینکه بیشتر تمرکزش در جبهه‌های جنوبی کشور بود، برای فشار به جمهوری اسلامی ایران در مناطق غربی کشور از ظرفیت ضدانقلاب استفاده می‌کرد. به همین دلیل رزمندگان سپاه و ارتش به کمک برخی از نیرو‌های داوطلب مردمی عملیات والفجر ۴ را در ۲۷ مهر ماه سال ۱۳۶۲ با هدف تصرف پادگان پنجوین، تصرف روستای گرمک و ۱۳ روستای دیگر، خارج کردن شهر مریوان از رصد دشمن بعثی و آماده سازی نیرو‌ها برای اجرای عملیات‌های دیگر، با رمز «یا الله، یا الله، یا الله» طرح ریزی و آغاز کردند.

این عملیات حدود ۳۳ روز به طول انجامید و نیرو‌های خودی از دو محور بانه و مریوان به دشمن بعثی و نیرو‌های ضدانقلاب هجوم بردند و در مرحله دوم این عملیات بود که بلندی «سورن» و «کانی مانگا» به تصرف نیرو‌های خودی درآمد، اما دشمن بعثی با کمک نیرو‌های معاند نظام در درگیری شدیدی که با رزمندگان اسلام داشتند در نهایت توانستند بلندی «کانی مانگا» را مجدد از ایران پس بگیرند.

در مرحله سوم این عملیات سپاهیان اسلام با حدود ۲۵ گردان به مواضع دشمن بعثی یورش بردند و بیش از ۳۰۰ کیلومتر مربع از اراضی ایران و بیش از ۷۰۰ کیلومتر مربع از اراضی کشور عراق را آزاد کردند. با اینکه رزمندگان اسلام به اکثر اهداف خودشان در این عملیات دست یافتند، اما مهمترین دستاورد این عملیات عقب راندن ضدانقلاب و بستن راه‌های نفوذ آن‌ها به شهر مریوان و بانه بود.

رزمندگان اسلام در این عملیات موفق به غنیمت گرفتن ۱۰ فروند هواپیما، ۹۰ دستگاه تانک و نفربر، ۲۰۰ دستگاه خودروی سبک و سنگین و ۲۰ قبضه سلاح ضدهوایی شدند. همچنین در این عملیات بیش از ۱۹ هزار نفر از دشمن بعثی کشته، زخمی و اسیر شدند.

انتهای پیام/ ۱۱۷



منبع خبر

عملیاتی که معابر نفوذی ضدانقلاب به مریوان را مسدود کرد بیشتر بخوانید »