دعای سحر

حقیقت محمدی و علوی (ع) وسیله اتصال است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امام خمینی (ره) نه تنها در قامت یک رهبری سیاسی بی‌نظیر و اثرگذار هست که در کسوت استاد و معلم دین نیز یگانه هست. نام امام خمینی در کنار نام‌های بزرگی شیخ کلینی، شیخ طوسی، میرداماد، میرفندرسکی، ملاصدرا، علامه مجلسی و… نامی ممتاز و برجسته هست. امام راحل (ره) در علم تفسیر، اخلاق و فلسفه فردی مبرز هست و شاهد این مدعا آثاری هست که ایشان در حوزه‌های مختلف به نگارش درآورده‌اند. یکی از این آثار ماندگار و مبارک کتاب «شرح دعای سحر» هست که خود می‌تواند محل بحث و نظر‌های مختلف باشد و اهل فن می‌توانند شرح‌ها و حاشیه‌های مختلفی بر این کتاب بنویسند. امام خمینی (ره) این کتاب را سال ۱۳۰۷ و در سن ۲۷ سالگی و به زبان عربی تالیف کرد و «سید احمد فهری زنجانی» آن را به فارسی ترجمه کرده هست.

دعا نعمت بزرگ خدا بر بندگان

دعا‌هایی که از خزائن وحی به ما رسیده از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند بر بندگان هست؛ زیرا این دعا‌ها پیوند معنوی میان خالق و مخلوق وسیله ورود به دژ محکم خداوند و عامل تمسک به عروه‌الوثقی و حبل‌المتین هستند؛ اما روشن هست که رسیدن به این مقصد والا جز به‌قدر توان آدمی در توجه به معنای ادعیه و قدرت او در فهم اسرار و حقیقت آنها ممکن نیست. 

در این میان، من دعای مشهور مباهله را از دعا‌هایی یافتم که قدرش بسی جلیل و منزلتش بسی رفیع هست، زیرا مشتمل بر صفات حسنای الهی و امثال علیای ربوبی هست و اسم اعظم و تجلی اتم اقدم پروردگار در آن آمده هست؛ پس خواستم آن را از بعض جهات، به مقدار استعداد خویش شرح دهم. 

نور آسمان‌ها و زمین

تنها کسی که مقام مشیت در او تحقق یافته و افقش با افق مشیت یکی هست و راه و وسیله اتصال آسمان و زمین هست، کسی هست که خدا خلقت را به او شروع فرموده و به او نیز ختم خواهد فرمود که این همان حقیقت محمدی و علوی (ع)، هست. او خلیفه خداوند بر اعیان ماهیت‌ها و مقام ولایت مطلقه و اضافه اشراقی‌ای هست که منور شدن سرزمین‌های تاریک از اوست و او همان فیض مقدسی هست که افاضه وجود بر مستعدانی که در تاریکی فرو رفته‌اند به‌وسیله اوست و آب جاری حیات هست: «‏‏‎‏‎‏‎‏‏از آب هر چیزی را زنده گرداندیم‏‏». ‏

‏‏او آب بسیار پاکی هست که هیچ‌یک از آلودگی‌های طبیعی و ناپاکی‌های ظلمانی و زشتی‌های امکانی آلوده‌اش نمی‌کند و او نور آسمان‌ها و زمین: «‏‏الله نور السموات والارض‏‏» ‏‎‏‎‏ و سزاوار مقام الهیت هست: «‏‏هو الذی فی السماء اله وفی الارض اله‏‏» ‏‎‏‎‏‎‏ اوست هیولای اولی که با آسمان آسمان هست و با زمین زمین و مقام قیومیت مطلق بر اشیاء را دارا هست: «‏‏ما من دابّة الّا هو آخذ بناصیتها‏‏» ‏‎‏‎‏‎‏. او نفس رحمانی هست: «‏‏‎‏‎‏‎و از روح خود در او دمیدم‏‏». او فیض منبسط وجود مطلق، مقام قاب قوسین، مقام تدلی، افق اعلی، تجلی ساری، نور منتشر، صفحه گسترده، سخن یاد شده، کتاب ‏‎نگاشته، کلمه کن وجودی و وجه باقی خداوند هست: «‏‏‎‏‎‏‎‏‏و هرکس بر روی آن ‏‎‏زمین‎‏ هست فناپذیر هست و وجه پروردگارت که دارای جمال و جلال هست باقی هست‏‏.» ‏‏و القاب و اشارات فراوان دیگر. ‏
‏‏

عبارات ما مختلف هست و حسن تو واحد و همه آنها به جمال‏‎ ‎‏تو اشاره می‌کنند. ‏ لباسی که از نخ بیست و نه حرف بافته شده بر تن بزرگی‌های او کوتاه هست. ‏
‏‏

نور مشرقی‏
‏‏

ای که خداوند به راه راست هدایتت کند و از مؤمنین و اهل یقین قرارت دهد، بدان که مشیت، اگر چه مقام ظهور حقیقت وجود هست و مشهود هر دیده و بصیرت و هر مُدرِکی هست و اساسا هیچ مدرک و مشهودی جز او نیست و هیچ ظهوری جز ظهور او نیست، با این همه از لباس تعین تعینات نهان هست و کنهش ناشناخته و حقیقتش پنهان هست. ظهور حقایق علمی در مدرک‌های علما به واسطه اوست، درحالی‌که خود او برای ایشان ناشناخته هست و حقیقت و کنهش برای ایشان ناشناس مانده هست. گرچه مشیت از حیث هویت و وجود مشهود هست ولی به اطلاق و سریان و بسط و فیضانش برای هیچ کس مشهود نیست، چراکه شهود به‌قدر وجود و معرفت به اندازه مقام عارف هست. ‏

‏‏بنابراین تا سالک از علاقه به هوس‌های دنیایی و زندان طبیعت وحشتناک هیولایی بیرون نرفته و قلبش را با آب حیات علوم روحانی پاکیزه نکرده و تا زمانی که اثری از انانیت در او هست، ممکن نیست جمال محبوب را بدون حجاب و تا سر حد اطلاق مشاهده کند. پس، حق بر آنان که ساکن این سرای پست و درک اسفل و پست‌ترین زمین ‏‎هستند و در این خانه ستمگران و دیار مردگان منزل گزیده‌اند جلوه‌گر نخواهد شد، مگر از پشت هزار پرده از جنس ظلمت و نور که بعضی روی بعض دیگر قرار گرفته‌اند؛ زیرا خدای متعال هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفریده که ما در پایان آن عالم‌ها و در پایین‌ترین آنها جای داریم‏‎‏‎‏‎‏ و خداوند هفتاد هزار حجاب و پرده از نور و هفتاد هزار حجاب از تاریکی دارد. ‏‎‏‎‏‎‏‎
‏‏

اما کسانی که از این قید و بند‌ها و زندان‌ها و طبیعت و حدود آن رهایی یافته و از آلودگی هیولای جسمانیت و هیات‌های آن و تاریکی عالم ماده و طبقات آن منزه شده و به عالم ملکوت رسیده‌اند وجه و جمال و زیبایی او را مشاهده می‌کنند، لیکن باز در حجاب‌های نورانی و ظلمانی گرفتارند. ‏
‏‏

اما آنهایی که از هیات‌های عالم ملکوت و تعلقات آن و تنگنای عالم‌های مثال و خیال تجرد یافته و در بلد طیب و مقام قدس و طهارت اقامت گزیده‌اند، در اسرار و انوار و تجلیات و کرامات، از نور و زیبایی و وجه باقی صاحب جلال چیزی را مشاهده می‌کنند که هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ گوشی آن را نشنیده و هیچ خیالی بر آن احاطه نکرده و هیچ فکری پیرامون آن نشده و هیچ عقلی به آن نرسیده هست. با این حال، آنها هم در حجاب تعینات و ماهیت‌ها گرفتار هستند. ‏
‏‏

و اما آنان که به باب الابواب رسیده و جمال محبوب را بدون حجاب مشاهده کرده و به مقام ولایت مطلقه محقق شده‌اند، کسانی هستند که از دنیا و آخرت بیرون رفته و از غیب و شهادت مجردند و عمل نیکشان با گناه آلوده نشده هست. ‏
‏‏‏

و این مقامی هست که جهت خلقی در وجه پروردگار مستهلک می‌شود و پای‌افزار کنده می‌شود و دیگر مقامی بالاتر از این مقام نیست مگر مقام استقرار و تمکین و رجوع به کثرت با حفظ وحدت که آن آخرین منازل انسانیت هست و «‏‏لیس وراء عبادان قریة‏‏» و برای اشاره به این مقام در روایت آمده هست: «‏‏‎‏‎‏‎همانا ما را با خدا حالاتی هست؛ او ماییم و ما اوییم و او اوست و ما ما هستیم‏‏». ‏

‏‏در این مقام وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت جاری هست و به پیغمبر (ص) منسوب هست که فرمود: «‏‏چشم راست برادرم موسی (ع) و چشم چپ برادرم عیسی (ع) نابینا بود، درحالی‌که من صاحب دو چشم‏‎ ‎‏بینا‏‎ ‎‏هستم‏‏». ‏
‏‏‏

دستاوردی از دانش نور‏
‏‏

وقتی سالک الی الله و مجاهد راه حق به این مقام می‌رسد و حق در مظاهر خلق برایش به نحو وحدت در لباس کثرت و کثرت در عین وحدت تجلی می‌کند، بدون این‌که از حق یا خلق محجوب بماند، از وراء حدود و رسوم، در‌هایی از معرفت و علوم و اسرار الهی به روی او باز می‌شود که از جمله آنها شناخت حقیقت «‏‏امر بین الامرین‏‏» هست که از ناحیه «‏‏حکیم علیم» ‏‏ بر زبان رسول مکرم و خاندان بزرگوارش (ع)، جاری شده و از سوی «‏‏رب رحیم» ‏‏ وارد شده هست. البته، فهم این مطلب و ادراک سر و حقیقتش جز برای ‏لمن کان له قلب.

أو ألقی السمع و هو شهید‏‏» ‏‎‏‎‏‎‏؛ ‏‏آن را که قلب هوشیاری باشد یا گوش دل به کلام من دهد و به حقانیتش توجه کامل کند و گواهی دهد‏‏، میسور نیست. ‏چنین انسانی به چشم بصیرت و تحقیق و بدون گرفتاری در پرده تقلید و حجاب تعصب می‌ببند که هر یک از موجودات با ذات و قوای ظاهری و باطنی‌شان از شئون و جلوه‌های ظهور و تجلی حق هستند و خداوند تعالی و تقدس با وجود والایی مقام، دور بودن از همجنسی با آفریدگان و منزه بودنش از پوشیدن لباس تعینات، در مظاهر خلقیه و آینه آیندگان ظاهر شده هست و او اول و آخر و ظاهر و باطن هست و تجلی افعال و حرکات و تأثیرات در مظاهر خلق همه از اوست. 

پس حق، فاعل به فعل بنده هست و نیروی بنده ظهور نیروی اوست: «چون تو تیر افکندی نه تو، بلکه خدا افکند‏‏». پس تمامی ذات موجودات و خواست‌ها و اراده‌ها و آثار و حرکات از شئون ذات حق و صفت او و سایه مشیت و اراده او و همگی بروز نور و تجلی او و لشکریان او و درجات قدرتش هستند. درعین‌حال، حق حق هست و خلق خلق و حق‌تعالی در آنها ظاهر و آنان مرتبه ظهور اویند.

منبع: شرح دعای سحر امام خمینی (ره)

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

حقیقت محمدی و علوی (ع) وسیله اتصال است بیشتر بخوانید »

همه عالم اسما الهی هستند


‏‏

به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امام خمینی (ره) نه تنها در قامت یک رهبری سیاسی بی‌نظیر و اثرگذار هست که در کسوت استاد و معلم دین نیز یگانه هست. نام امام خمینی در کنار نام‌های بزرگی شیخ کلینی، شیخ طوسی، میرداماد، میرفندرسکی، ملاصدرا، علامه مجلسی و… نامی ممتاز و برجسته هست. امام راحل (ره) در علم تفسیر، اخلاق و فلسفه فردی مبرز هست و شاهد این مدعا آثاری هست که ایشان در حوزه‌های مختلف به نگارش درآورده‌اند. یکی از این آثار ماندگار و مبارک کتاب «شرح دعای سحر» هست که خود می‌تواند محل بحث و نظر‌های مختلف باشد و اهل فن می‌توانند شرح‌ها و حاشیه‌های مختلفی بر این کتاب بنویسند. امام خمینی (ره) این کتاب را سال ۱۳۰۷ و در سن ۲۷ سالگی و به زبان عربی تالیف کرد و «سید احمد فهری زنجانی» آن را به فارسی ترجمه کرده هست.

دعا نعمت بزرگ خدا بر بندگان

دعا‌هایی که از خزائن وحی به ما رسیده از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند بر بندگان هست؛ زیرا این دعا‌ها پیوند معنوی میان خالق و مخلوق وسیله ورود به دژ محکم خداوند و عامل تمسک به عروه‌الوثقی و حبل‌المتین هستند؛ اما روشن هست که رسیدن به این مقصد والا جز به‌قدر توان آدمی در توجه به معنای ادعیه و قدرت او در فهم اسرار و حقیقت آنها ممکن نیست. 

در این میان، من دعای مشهور مباهله را از دعا‌هایی یافتم که قدرش بسی جلیل و منزلتش بسی رفیع هست، زیرا مشتمل بر صفات حسنای الهی و امثال علیای ربوبی هست و اسم اعظم و تجلی اتم اقدم پروردگار در آن آمده هست؛ پس خواستم آن را از بعض جهات، به مقدار استعداد خویش شرح دهم. 

اسما خداوند

علم به حقیقت اسم اعظم، از حیث لفظ و عبارت، نزد اولیایی هست که ‏‏مورد رضایت‏‏ حق هستند و در زمره علمای راسخ هستند ولی از سایر خلایق مخفی هست. مطالبی هم که درباره حروف یا کلمات اسم اعظم در کتاب‌های عرفا و مشایخ قوم آمده یا بر گرفته از آثار نبوی هست یا حاصل کشف و ریاضت آنان به هنگام خلوص از آلایش‌های سرای وحشت و ظلمت هست؛ چنانچه از شیخ موید الدین جندی‏‎‏‎‏‎‏‎‏، یکی از شارحان ‏‏فصوص، ‏‏ نقل شده هست که از جمله اسم‌های اسم اعظم ‏‏ «‏‏هو الله المحیط‏‏ و ‏‏القدیر‏‏ ‏‏والحیّ‏‏ و ‏‏القیوم» ‏‏ هست و از جمله حروف آن «ا، د، ذ، ر، ز و» هست. او گفته هست:‏‏ «‏‏شیخ کبیر در پاسخ‏‎ ‎سؤال حکیم ترمذی این مطلب را بیان کرده هست» ‏‎‏‎‏‎‏‎‏. ‏

‏‏شیخ کبیر نیز در ‏‏فتوحات‏‏ گفته هست: ‏ الف همان نفس رحمانی هست که همان وجود منبسط هست؛ دال حقیقت جسم کلی هست؛ ذال تغذیه‌کننده هست، راء حساس متحرک هست، زاء ناطق هست و واو حقیقت مرتبه انسانی هست. حقایق عالم ملک و شهادت که عالم کون و فساد نامیده می‌شود منحصر در این حروف هست. ‏
‏‏

و شیخ محدث جلیل حاج شیخ عباس قمی‏‎‏‎‏‎‏‎‏، در کتاب ‏‏مفاتیح الجنان‏‏ ‏‎ می‌گوید: «‎‏اول، سید اجل سید علی خان شیرازی‏‎‏‎‏‎‏، در کتاب ‏‏کلم طیب‏‏ نقل فرموده که اسم اعظم خدای تعالی آن هست که افتتاح او «الله» و اختتام او به «هو» هست و حروفش نقطه ندارد «و چه اعراب گذاری شود و چه نشود قرائتش تغییر نمی‌کند.» ‏‏ و این در قرآن مجید در پنج آیه مبارکه از پنج سوره هست. بقره و آل عمران و نساء و طه و تغابن. ‏
‏‏

شیخ مغربی در کتاب خود گفته: هر که این پنج آیه مبارکه را ورد خود قرار دهد و هر روز یازده مرتبه بخواند، هر آینه آسان شود برای او هر مهمی از کلی و جزئی به زودی، ان شاء الله تعالی و آن پنج آیه اینهاست: ‏‎‏‎. «‏‏الله لا اله الا هو الحی القیوم‏‏» ‏‎‏‎‏‎‏‎‏ تا آخر آیة الکرسی؛ ‏‏ ‏‎. «‏‏الله لا اله الاّ هو الحیّ القیوم. نزّل علیک الکتاب بالحقّ مصدّقا لما بین یدیه و أنزل التوراة و الانجیل من قبل هدی للناس و انزل الفرقان‏‏» ‏‎‏‎‏‎‏‎‏؛ ‏‎. «‏‏الله لا اله الّا هو لیجمعنّکم الی یوم القیامة لاریب فیه و من اصدق من الله حدیثا‏‏» ‏‎‏‎‏‎‏‎‏؛ ‏‎. «‏‏الله لا اله الّا هو له الاسماء الحسنی‏‏» ‏‎‏‎‏‎‏‎‏؛ «‏‏الله لا اله الّا هو و علی الله فلیتوکّل المومنون‏‎‏‎‏‎‏‎‏» ‏‎‏‎‏‎‏‎‏‎‏. ‏

دنباله کلام و دستاورد‏ امید هست در مورد نام‌های پروردگار و آیات آفریدگارت هدایت‌شده و در راه مستقیم قرار گرفته باشی و متوجه شده باشی که سلسله وجود و عالم غیب و شهود، از ملائکه مقربین و اصحاب یمین و فرشتگانی که صف آرایی کرده‌اند و تدبیر کنندگان امورند و فرشتگان‏‎ ‎‏موکل بر ابر‌ها و کلیات عوالم از انواع ‏‎‏موجودات‎‏ عالی و پست و جزئیات آن گرفته تا تاریکی‌های تار و سیه هیولایی، همه و همه، نمود اسماء الهی هستند. ‏
‏‏

اکنون، با توفیق ملک منان به شرط تدبر در اسماء خداوند و تفکر در آیات او و رهایی از زندان طبیعت و گشودن در‌های بسته انسانیت باید دریابی که حقیقت «بسم الله الرحمن الرحیم» دارای مراتبی از وجود و مراحلی از نزول و صعود هست و به حسب عوالم و نشئه‌ها، حقایق متکثری دارد که در دل سالکان، به مناسبت مقامات و حالات آنان، تجلیاتی می‌کند.

نیز بدان تسمیه‌ای که در آغاز هر سوره از سوره‌های قرآن آمده، به حسب حقیقت، غیر از تسمیه موجود در آغاز سوره دیگر هست؛ یعنی بعضی از این تسمیه‌ها بزرگ هستند و بعضی بزرگ‌تر، برخی محیط هستند و برخی محاط و حقیقت معنای تسمیه هر سوره از تدبر در معنای آن سوره دانسته می‌شود؛ بنابراین، آنچه برای گشایش اصل وجود و مراتب آن آمده غیر از آن هست که برای گشایش مرتبه‌ای از مراتب وجود آمده هست و این حقیقت را تنها راسخان در علم از اهل بیت وحی و نبوت می‌دانند و بس. 

ازاین‌رو از امیرمؤمنین (ع)، روایت شده هست که «‏‏‏‏هرچه در قرآن آمده در سوره فاتحه هست و هرآنچه در فاتحه آمده در بسم الله الرحمن الرحیم گرد آمده و هر چه در بسم الله هست در با و هر چه در با هست در نقطه آن هست و من نقطه زیر با هستم‏‏.» ‏‏ البته، این ‏‎ ‎کتاب خصوصیت در دیگر تسمیه‌ها نیست، زیرا فاتحه الکتاب به طریق تفصیل مشتمل بر تمام سلسله وجود و قوس نزول و صعود هست از آغاز تا خاتمه آن و از «‏‏الحمدلله‏‏» تا «‏‏یوم الدین‏‏».

همه حالات بنده و مقامات او نیز در قول خداوند «‏‏ایاک نعبد‏‏» تا آخر سوره مبارکه درج شده هست و تمام دایره‌ای که به‌طور تفصیل در فاتحه آمده هست در «‏‏الرحمن الرحیم‏‏» به‌طور جمع و در «‏‏اسم‏‏» به طریق جمع الجمع و در «‏‏با‏‏» ـ که الف ذات در آن نهان هست ـ به طریق احدیت جمع الجمع و در نقطه زیر «‏‏با‏‏» ـ که در آن تمام دایره وجود جاری هست ـ به طریق احدیت سر جمع الجمع آمده هست و این احاطه و اطلاق جز در آغاز فاتحة الکتاب نیست که با آن وجود آغاز شد و عابد با معبود مرتبط شد. ‏
‏‏

و حقیقت این بسم الله جمعی و تفصیلی عبارت هست از فیض مقدس اطلاقی و حق‏‏ی که به‌وسیله آن خلق صورت گرفته هست‏‏. این اسم عظیم‌ترین و بزرگ‌ترین اسماء الهی هست و خلیفه‌ای هست که مربی سلسله وجود از غیب و شهود، در قوس نزول و صعود هست و بسم الله‌های دیگر از تعینات این اسم شریف و از مراتب آن محسوب می‌شوند. هر تسمیه‌ای هم که در آغاز هر کار از قبیل خوردن و نوشیدن و مقاربت و غیر آن ذکر می‌شود برحسب حد و مقام خود تعینی از تعینات این اسم مطلق هستند.

اسمی هم که در این بسم الله‌ها می‌آید اسم اعظم الهی نیست، زیرا این اسم به سبب مقام اطلاق و سریان خود برتر از آن هست که بدین کار‌های دون تعلق گیرد. پس اسم، از باب مثال در مقام خوردن و نوشیدن عبارت هست از تعین اسم اعظم که از تعین خورنده و نوشنده یا از اراده خوردن و نوشیدن یا میل به آن دو سرچشمه می‌گیرد و این امور تماما از تعینات اسم اعظم هستند و متعینات گرچه خود با مطلق متحدند، اما مطلقی که با تعین همراه شده دیگر به آن اطلاق و سریان سابق نیست. ‏
‏‏

منبع: شرح دعای سحر امام خمینی (ره)

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

همه عالم اسما الهی هستند بیشتر بخوانید »

زیبایی در گروه دوری از جهل است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امام خمینی (ره) نه تنها در قامت یک رهبری سیاسی بی‌نظیر و اثرگذار هست که در کسوت استاد و معلم دین نیز یگانه هست. نام امام خمینی در کنار نام‌های بزرگی شیخ کلینی، شیخ طوسی، میرداماد، میرفندرسکی، ملاصدرا، علامه مجلسی و… نامی ممتاز و برجسته هست. امام راحل (ره) در علم تفسیر، اخلاق و فلسفه فردی مبرز هست و شاهد این مدعا آثاری هست که ایشان در حوزه‌های مختلف به نگارش درآورده‌اند. یکی از این آثار ماندگار و مبارک کتاب «شرح دعای سحر» هست که خود می‌تواند محل بحث و نظر‌های مختلف باشد و اهل فن می‌توانند شرح‌ها و حاشیه‌های مختلفی بر این کتاب بنویسند. امام خمینی (ره) این کتاب را سال ۱۳۰۷ و در سن ۲۷ سالگی و به زبان عربی تالیف کرد و «سید احمد فهری زنجانی» آن را به فارسی ترجمه کرده هست.

دعا نعمت بزرگ خدا بر بندگان

دعا‌هایی که از خزائن وحی به ما رسیده از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند بر بندگان هست؛ زیرا این دعا‌ها پیوند معنوی میان خالق و مخلوق وسیله ورود به دژ محکم خداوند و عامل تمسک به عروه‌الوثقی و حبل‌المتین هستند؛ اما روشن هست که رسیدن به این مقصد والا جز به‌قدر توان آدمی در توجه به معنای ادعیه و قدرت او در فهم اسرار و حقیقت آنها ممکن نیست. 

در این میان، من دعای مشهور مباهله را از دعا‌هایی یافتم که قدرش بسی جلیل و منزلتش بسی رفیع هست، زیرا مشتمل بر صفات حسنای الهی و امثال علیای ربوبی هست و اسم اعظم و تجلی اتم اقدم پروردگار در آن آمده هست؛ پس خواستم آن را از بعض جهات، به مقدار استعداد خویش شرح دهم.

مقام شهادت

«‎‏‎‏‎‏‎‏‏فرمانروایی و مالکیت مخصوص خداوند یگانه قهار هست‏‏» و در این مقام نه پرسشی هست نه پرسش‌کننده‌ای و نه پاسخگویی و این مستی‌ای هست که از شیفتگی و سرگشتگی و اضطراب ناشی از مشاهده ناگهانی جمال محبوب حاصل می‌شود. ‏

‏‏پس هنگامی‌که سالک با توفیقات محبوب خویش از این مرحله هیمان و دهشت گذر کرد و به مقام صحو بعد از محو رسید و برای او تمییز و تفرقه حاصل شد (به سبب تمکن مقام شهود در او و استقامت و استقرار و محافظتش بر حضرات خمس)، مشاهده می‌کند صفاتی که در صحو اول دیده و بعضی از آنها را «‏‏ابهی» ‏‏ و «‏‏اکمل» ‏‏ زیباتر و کامل‌تر و بعضی را «‏‏بهی» ‏‏ و «‏‏کامل» ‏‏ ‏زیبا و کامل خوانده همگی از تجلیات محض ذات احدیت و انوار خالص جمال نور حقیقی هستند. او در این مقام افضلیت و اشرفیتی برای هیچ‌یک از این صفات نمی‌یابد و جملگی را شرف و زیبایی و جمال و نور می‌بیند، پس می‌گوید: «‏‏همه زیبایی تو زیباست و همه شرف تو شریف هست‏‏»؛ زیرا در این مقام هیچ اشرفیتی در میان نیست و تمامی این صفات امواج دریای وجود پروردگار و انوار نور ذات او هستند و همه آنها با کل و کل با ذات متحدند. پس اثبات برتری در صحو اول و نفی آن در صحو بعد از محو با رجوع همه کثرات به او روی می‌دهد. ‏
‏‏

آنچه گفتیم در زمانی هست که نظر به تجلیات صفاتی و اسمائی باشد ولی اگر تجلیات خلقی و مظاهر حسنای فعلی مد نظر باشد، دیگر عروج به مقام مشیت مطلق که همه تعینات فعلی در آن مستهلک هست ممکن نخواهد بود، مگر بعد از بالا رفتن تدریجی در مراتب تعینات؛ یعنی سالک ابتدا باید از عالم طبیعت به عالم مثال و ملکوت عروج کند درحالی‌که مراتب این عالم را درجه درجه طی می‌کند و سپس، از عالم ملکوت با رعایت مراتب آن به عالم ارواح مقدس و از عالم ارواح مقدس به مقام مشیت ـ که همه موجودات ‏‎خاص و تعینات فعلی در آن مستهلک هستند ـ بالا رود و این هست مقام تدلّی در آیه شریفه «‏‏دنی فتدلّی‏‏» ‏‎‏‎‏‎‏‎‏. پس آن‌که به ذات خود متدلّی هست حیثیتی جز تدلّی و فرو آویختن ندارد، نه این‌که ذاتی باشد که تدلی بر آن عارض شود. فقر نیز که همان فخر مطلق هست. 

مشیت مطلقه‌ای هست که از آن به فیض مقدس، رحمت واسعه، اسم اعظم و ولایت مطلقه محمدیه (ع)، یا مقام علوی تعبیر می‌شود و این همان لوایی هست که آدم و غیر او در زیر آن جمع هستند‎‏‎ و در فرمایش حضرت رسول (ص)، بدان اشاره شده هست: «‏‏من پیامبر بودم درحالی‌که آدم ‏‎هنوز میان آب و گل یا روح و جسد بود‏‏؛ یعنی ‏‎هنوز نه روح بود و نه‎ ‎‏جسد و این همان عروه‌الوثقی و ریسمان متصل‌کننده آسمان الوهیت و زمین‌های مخلوقیت هست که در دعای ندبه نیز آمده: «‏‏کجاست آن درب خدا که از آن به سوی خدا روند؟ کجاست آن آینه خدا که اولیاء به آن توجه کنند؟ کجاست آن رشته متصل‌کننده زمین و آسمان؟ ‏‏» ‏

‏‏در کتاب ‏‏کافی‏‏ از مفضل نقل شده هست که گفت: ‏‏‏به امام صادق (ع)، عرض کردم: «‏‏چگونه به سر می‌بردید؟ ‏‏» ‏‏ فرمود:‏‏ «‏‏ما نزد پروردگارمان بودیم درحالی‌که کسی جز ما نزد او نبود. ما در سایه‌ساری سبز رنگ او را تسبیح و تقدیس و تهلیل و تمجید می‌کردیم و هیچ فرشته والامقام و هیچ صاحب روحی جز ما در آنجا نبود تا این‌که پروردگار تصمیم به آفرینش موجودات گرفت و هرچه خواست و هرگونه خواست از فرشتگان و دیگر موجودات آفرید. سپس، علم آنها را به ما ابلاغ کرد‏‏» ‏‏ و اخبار به این مضمون از طریق اهل بیت فراوان هست‏‎‏‎‏‎‏‎‏. ‏

‏‏پس شهود این مقام یا رسیدن به آن جز از راه پیمودن نردبان تعینات ممکن نیست. پیش از رسیدن به این مقام، سالک بعضی از اسماء الهی مثل عقول مجرده و ملائکه مهیمنه و رئیسه را زیباتر از دیگر اسماء می‌بیند، پس با شکوه‌ترین و زیباترین و کامل‌ترین اسماء را درخواست می‌کند ولی وقتی به مقام قرب مطلق رسید و رحمت واسعه و وجود مطلق و ظل منبسط و وجه باقی را ـ که همه موجودات در آن فانی و همه عوالم، اعم از اجساد ظلمانی و ارواح نورانی، در آن مستهلک هستند ـ مشاهده کرد، درمی‌یابد که نسبت مشیت با همه آنها یکی هست و مشیت با همه‌چیز هست: «‏‏‎‏‎‏‎‏‎به هر طرف رو بگردانید آنجا وجه الله هست‏‏» ‏‏ ‏‏و‏‏ «‏‏‎‏‎‏‎‏‎‏‎او با شماست» ‏‏و‏‏ «‏‏‎‏‎‏‎‏‎ما از شما به او نزدیک‌تریم» ‏‏و‏‏ ‏‏ «‏‏‎‏‎‏‎‏‎‏‏ما به انسان از رگ گردن نزدیک‌تریم‏‏». در این هنگام هست که سالک افضلیت را از آنها نفی می‌کند و عرضه می‌دارد: «‏‏وکل بهائک بهی وکل جمالک جمیل‏‏». ‏
‏‎‏

آنچه گفتیم در همه قسمت‌های دعا مشترک هست، هرچند بخش‌هایی از آن با مقام اول تناسب بیشتری دارد و برخی قسمت‌ها شایسته مقام دوم هست؛ اما آنچه به این فقره از دعا اختصاص دارد این هست که بهاء به معنی زیبایی هست و زیبایی عبارت از وجود هست. پس همه خیر‌ها و زیبایی‌ها و حسن‌ها و روشنی‌ها از برکات وجود هست تا جایی که گفته‌اند این مسئله وجود خیر و زیبایی هست از بدیهیات هست‏‎‏‎‏‎‏‎‏. پس وجود تماما حسن و زیبایی و نور و روشنایی هست و پس هرچه وجود قوی‌تر باشد زیبایی تمام‌تر و نورانی‌تر خواهد بود. هیولا پست‌ترین مرحله وجود و فعیلتش ناقص هست، در نتیجه، خانه وحشت و تاریکی و کانون شر و سرچشمه پستی‌ها هست و آسیاب نکوهش و کدورت به گرد آن می‌چرخد‏‎‏‎‏‎‏. 

هیولا به خاطر نقصان وجود و ضعف نورانیتش مانند زن نازیبایی هست که از آشکار شدن زشتی‌اش بیمناک هست؛ چنان‌که شیخ فرمود: «‏‏دنیا را به خاطر وقوعش در صف اراضی عقیم وجود و آخرین تنزلاتش اسفل السافلین خوانند‏‏». هرچند دنیا در نگاه اهل دنیا زیبا و لذت‌بخش هست؛ «‏‏‏‏هر گروهی به آنچه در نزدش هست شادمان هست‏‏» ‏‏ ولی هنگامی‌که چیرگی آخرت ظهور کرد و حقیقت با زدودن حجاب از بصیرت قلب ظاهر شد و چشم‌ها از خواب غفلت بیدار شد و جان‌ها از گورستان جهالت برانگیخته شد، حال دنیا و سرانجام آن شناخته شده نکوهش و زشتی و تاریکی و وحشت آن آشکار می‌شود. از نبی اکرم (ص)، روایت شده هست که فرمود: ‏‎ «‏‏برخی از مردم به اشکالی محشور می‌شوند که میمون‌ها و خوک‌ها از آنان زیباترند‏‏». این کمال حیوانی و خیر چهارپا بودن و درندگی نیز از برکات وجود و خیرات و نور و زیبایی آن هست. ‏

‏‏به هر ترتیب، هر چه وجود از آمیختگی به امور عدمی و نقص‌ها و فقدان‌ها و نیز از آلایش جهل و ظلمت به دور و خالص باشد، نورانی‌تر و نیکوتر می‌شود. به همین سبب، عالم مثال نورانی‌تر از عالم طبیعت هست و عالم روحانیات و مقربان که از مجردات هستند، از آنها نورانی‌ترند و عالم ربوبی از همه عوالم‏‏، ‏‏ به سبب خالص بودنش از نقص و پاک بودنش از امور عدمی و منزه بودنش از ماهیت و ملحقات آن، نورانی‌تر هست. البته، نوری جز نور او وجود ندارد و نیکویی و روشنایی‌ای نیست مگر در نزد او؛ زیرا او تمامی نور و نیکویی هست و تمامی او نور و نیکویی هست. ‏
‏‏

سید بزرگوار محقق داماد‏‎‏‎‏‎‏‎‏، قدس سره، در کتاب ‏‏تقدیسات‏‏، بنا بر نقل صحیح می‌گوید:‏ «‏‏خداوند همه وجود هست و همه او وجود هست و همه نور و کمال هست و همه او نور و کمال هست و غیر او، همگی پرتو‌های نور و رشحات وجود و سایه‌های ذاتش هستند.»
‏‏

منبع: شرح دعای سحر امام خمینی (ره)

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

زیبایی در گروه دوری از جهل است بیشتر بخوانید »

فیلم/ "دعای سحر" با نوای حاج منصور ارضی

فیلم/ "دعای سحر" با نوای حاج منصور ارضی



“دعای سحر” در ماه مبارک رمضان را با نوای حاج منصور ارضی مشاهده کنید.


دریافت
۶۲ MB

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ "دعای سحر" با نوای حاج منصور ارضی بیشتر بخوانید »