دفاع مقدس 12 روزه

ماجرای حضور تازه‌داماد در خط مقدم نبرد با صهیونیست‌ها

ماجرای حضور تازه‌داماد در خط مقدم نبرد با صهیونیست‌ها


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید «مهدی کمالی» تازه دامادی بود که تنها ۳۴ روز پس از برگزاری مراسم ازدواجش در روز ۲۴ خردادماه و در تجاوز رژیم صهیونیستی به کشورمان شهید شد. او تکاور پاسداری بود که به صورت داوطلبانه برای مقابله با دشمن صهیونیستی عازم عملیات شد و روز دوم جنگ بر اثر موشک شلیک شده از پهپاد اسرائیلی به شهادت رسید. خبر شهادت او برای خانواده که به تازگی جشن ازدواجش را برگزار کرده بودند؛ بسیار سخت بود. اما مهدی قدم در مسیری گذاشته بود که سال‌ها قبل پدر مرحومش در جبهه‌های دفاع مقدس برداشته بود. گفت‌و‌گوی «جوان» با مهسا کمالی، خواهر کوچک‌تر شهید را پیش رو دارید. نازنین کمالی، خواهر بزرگ‌تر شهید نیز دلنوشته‌ای از برادر را برای‌مان ارسال کرده هست.

کلیپی در فضای مجازی دیدم که در آن همسر شهید کمالی از شهادت ایشان تنها چند روز پس از ازدواج‌شان می‌گفت. آقا مهدی داماد چند روزه بود؟

برادرم در ایام ولادت امام رضا (ع) که اردیبهشت ماه امسال بود ازدواج کرد و درست ۳۴ روز بعد در ۲۴ خرداد به شهادت رسید. نکته جالب در زندگی شهید کمالی این هست که نیمه‌شعبان سال ۷۴ متولد شده بود. به همین خاطر نامش را مهدی گذاشتند. بعد‌ها که به سن ازدواج رسید، من یکی از دوستانم را به ایشان معرفی کردم و بعد از صحبت‌های اولیه، قرار خواستگاری گذاشته شد. شبی که به خواستگاری رفتیم، شب سالروز ازدواج امیرالمؤمنین (ع) و حضرت زهرا (س) بود. امسال هم که در ایام ولادت امام رضا (ع) مراسم ازدواج برادرم برگزار شد و حدود یک ماه بعد در شب عید غدیر به شهادت رسید. 

ایشان برادر بزرگ‌تر شما بودند؟ چند خواهر و برادر هستید؟

بله، برادر بزرگ‌تر و پسر ارشد خانواده بود. ما در خانواده دو خواهر و دو برادر هستیم. آقا مهدی فرزند دوم پس از خواهر بزرگ‌ترمان هست. بعد از ایشان یک برادر دیگرمان متولد شد و فرزند آخر خانواده من هستم. پدرمان حدود ۹ سال پیش بر اثر بیماری به رحمت خدا رفتند، آقا مهدی آن زمان ۲۰ سالش بود. ایشان هشت، ۹ سالی از من بزرگ‌تر هستند. بعد از پدرم، جای او را برای من گرفت. آنموقع من سن کمی داشتم. برادرم مثل یک استاد یا مربی سعی می‌کرد راهنمایی‌ام کند. نه فقط با کلام که با رفتار و کارهایش به صورت عملی سعی داشت اخلاق حسنه خودش را به من انتقال بدهد. شهید واقعاً پشتکار بالایی داشت در هر کاری این سعی و پشتکارش به خوبی دیده می‌شد. هرچند پدرمان بعد از شهادت حقوقی از خودش گذاشته بود، ولی شهید از دوره نوجوانی سعی داشت مستقل باشد. در کنار این استقلال، به خانواده هم بسیار رسیدگی می‌کرد. یعنی هم از لحاظ مالی و هم عاطفی، آقا مهدی هر کاری از دستش برمی‌آمد برای ما انجام می‌داد. شاید فکر کنید که ما یک رابطه کوچک‌تری و بزرگ‌تری محض داشتیم، ولی اصلاً اینطور نبود. ایشان واقعاً مثل یک دوست برای من بود. طوری که پس از شهادتش احساس می‌کنم هم برادرم را از دست داده‌ام و هم یک رفیق و دوست بسیار صمیمی و مهربان را. 

گویا پدر مرحوم‌تان هم سابقه حضور در جبهه‌های دفاع مقدس را داشت؟

بله ایشان ۲۲ ماه به صورت بسیجی و داوطلبانه به جبهه رفته بود. اثرات حضور بابا در جبهه و ایثارگری‌هایی که داشت، بعد‌ها باعث شد برادرم هم به عضویت سپاه درآید. ابتدا آقا مهدی در قسمت اداری مشغول شده بود. اما چون خودش روحیه عملیاتی داشت و از پشت میزنشینی خوشش نمی‌آمد، رسته‌اش را تغییر داد و به تیپ تکاوری پیوست. همه‌جور دوره‌ای را هم پشت سرگذاشته بود. چتربازی، تیراندازی، کوهنوردی و… کلاً یک آدم ورزشکار و بسیار پرروحیه و عملیاتی بود. 

صرفه نظر از آموزش‌هایی که در دوره‌های تکاوری دیده بود، خود شهید به چه ورزش‌هایی علاقه داشت؟

در خیلی از رشته‌های ورزشی دستی برآتش داشت. مثل کوهنوردی، چتربازی، فوتبال، والیبال و…، اما سه‌رشته ورزشی مثل بدنسازی، چتربازی و فوتبال را سفت و سخت‌تر از باقی رشته‌ها دنبال می‌کرد. موقع شهادتش یک جوان ۲۹ ساله بود. هنوز چند ماهی مانده بود که ۳۰ ساله شود. بسیار قبراق و پرروحیه و پر انرژی بود. 

وقتی که صهیونیست‌ها به کشورمان حمله کردند، آقا مهدی چه واکنشی به این تجاوز داشت؟

شب قبل از حمله صهونیست‌ها، برادرم و همسرش که هنوز در خانه ما زندگی می‌کردند، قصد داشتند روز بعد که ۲۳ خرداد می‌شد به الیگودرز بروند و در مراسم ازدواج یکی از دوستان برادرم شرکت کنند. آن شب تا نیمه‌های شب مشغول جمع‌و‌جور کردن وسایل سفر بودند. زمان زیادی از استراحت‌شان نمی‌گذشت که دور و بر ساعت ۵ صبح دیدم برادرم باکسی تلفنی صحبت می‌کند. از چهره‌اش مشخص بود، بسیار ناراحت هست و گویا خبر ناگوری را شنیده هست. تماس را که قطع کرد گفت: تعدادی از سرداران و فرماندهان به شهادت رسیده‌اند… خیلی ناراحت بود. صبح که شد به دوستش زنگ زد و گفت نمی‌توانم برای مراسم ازدواجت بیایم. شما مراسم را برگزار کن ولی به خاطر شهادت سرداران و دانشمندان و هموطنان‌مان، سعی کن کمی مراعات کنی. 

گفتید شهید و همسرش هنوز در خانه پدری زندگی می‌کردند، بعد از ازدوج آنجا ساکن شده بودند؟

چون برادرم نظامی بود، خانه سازمانی به ایشان تعلق می‌گرفت. در نوبت تحویل خانه بود که ازدواج کرد و چون هنوز مسکن نداشتند، موقتاً در خانه پدری زندگی می‌کردند. قرار بود وقتی خانه‌شان را تحویل گرفتند، به خانه خودشان بروند که متأسفانه عمر این زندگی مشترک فقط ۳۴ روز به طول انجامید. 

ایشان در نیروی زمینی بودند، چطور شد به مأموریت عملیاتی رفتند؟

روز ۲۳ خرداد برادرم تا حدود ساعت ۴ الی ۵ عصر در خانه بود. بعد گویا یکی از دوستان و همرزمانش با او تماس می‌گیرد و خبری را به ایشان می‌دهد و برادرم هم راهی می‌شود. شب آن روز مراسم ازدواج یکی از همکاران پدرخانم آقا مهدی برگزار می‌شد. وقتی که رفتن به مراسم ازدواج دوست برادرم کنسل شد، می‌خواستند آن شب به مراسم ازدواج همکار پدر خانمش بروند. عصر که برادرم می‌خواست بیرون برود، به ما نگفت کجا می‌رود. ما اصلاً نمی‌دانستیم که او دارد به پادگان می‌رود. فکر می‌کردیم دارد مهیای رفتن به مراسم می‌شود. البته به خانمش گفته بود که کجا می‌رود. به ما نگفته بود، چون می‌ترسید مانع رفتنش شویم. خصوصاً مادرم که خیلی نگران آقا مهدی بود. برادرم اخلاقی که داشت خیلی اهل خداحافظی کردن و اینطور چیز‌ها نبود. اما آن روز با صدای بلند از مادرمان خداحافظی کرد. بعد رو به ما کرد و بغض‌آلود گفت: مراقب خودتان باشید. رفت و دیگر برنگشت. 

مأموریت‌شان چه بود؟ همرزمان شهید بعد‌ها چه خاطراتی از آن روز برای‌تان تعریف کردند؟

برادرم و دوستانش نیروی تکاوری بودند و گویا حدود ۲۰ نفر از آنها به صورت داوطلبانه مأمور می‌شوند تا با بچه‌های پادگان امام علی (ع) همراه شوند و با نفوذی‌ها یا ایادی رژیم صهیونیستی مقابله کنند. این ۲۰ نفر به گروه‌های کوچک‌تری تقسیم می‌شوند تا منطقه را پوشش بدهند و همه‌جا را پاکسازی کنند. یکی از همرزمان برادرم می‌گفت روزی که صهیونیست‌ها به ایران حمله کردند، ما با تعدادی از بچه‌ها تماس گرفتیم تا اگر تمایل داشتند به پادگان بیایند و عازم مأموریت شوند.

چون آقا مهدی تازه ازدواج کرده بود با او دیرتر از بقیه تماس گرفتیم. هرچند دیر به او زنگ زدیم ولی زودتر از همه خودش را به ما رساند و به مأموریت رفت. آنطور که ما شنیدیم گویا برادرم و گروهی که در آن حضور داشت، با تعدادی از نفوذی‌های دشمن درگیر می‌شوند و از این عملیات موفق بیرون می‌آیند. ولی در هنگام بازگشت، یک پهپاد اسرائیلی به آنها شلیک می‌کند. برادرم ترکشی می‌خورد و بعد خودش را روی یکی از دوستانش می‌اندازد تا جان ایشان را نجات بدهد.

در انفجار‌های بعدی، ترکش‌های دیگر به برادرم می‌خورد و به شهادت می‌رسد. اما دوستش نجات پیدا می‌کند و بعد با شلیک هوایی دیگر بچه‌ها را مطلع می‌کند. آنها هم به کمک گروه برادرم و دوستانش می‌آیند. البته از این گروه چند نفره فقط همین بنده خدا زنده مانده بود. الان ایشان جانباز هست و درگیر عوارض موج انفجار شده هست. این مطالب را به پدرشان بیان کرده و پدر ایشان هم برای ما تعریف کرد. دوست برادرم گفته بود قبل از اینکه به مأموریت برویم؛ آقا مهدی غذای خودش را به من داد و گفت زیاد گرسنه‌ام نیست شما غذای من را بخورید. بعد هم در اثنای مأموریت و موقعی که مورد حمله پهپادی قرار گرفته بودند، جان همین دوستش را نجات داده بود. 

شما چه زمانی مطلع شدید برادرتان برای مأموریت رفته هست؟

ما تا چند ساعت خبر نداشتیم کجا رفته هست. بعد که متوجه شدیم به سرکارش رفته، نگران شدیم. اما زن داداشم گفت با همسر یکی از دوستان شهید صحبت کرده و ایشان هم گفته آقا مهدی به پادگان تیپ تکاوری رفته و جایش امن هست. زن داداشم به ما گفت به دلیل رعایت مسائل امنیتی، برادرم گفته نباید با ایشان تماس بگیریم. ما وقتی شنیدیم مهدی جایش امن هست، خیال‌مان راحت شد. ولی تا صبح نخوابیدیم. از طرفی نمی‌توانستیم به او زنگ بزنیم یا پیام بدهیم و این موضوع هم باعث کلافگی‌مان شده بود. وقتی برادرم به شهادت رسیده بود، گویا بعضی از اقوام و آشنا‌ها متوجه این مسئله شده بودند. ولی ما خبر نداشتیم. صبح زود خاله‌مان تماس گرفت و سراغ مهدی را گرفت. ما شک کردیم. اما خاله گفت خواب بد دیده و زنگ زده تا احوالپرسی کند. کمی با مادرمان صحبت کرد و وقتی تماس قطع شد، دلشوره ما بیشتر شد.

چون به تماس خاله و حرف‌هایی که می‌زد شک کرده بودیم. کم کم این اضطراب بیشتر شد و تصمیم گرفتیم پرس‌وجو کنیم. هر کسی یک حرفی می‌زد. حتی گفتند شاید ایشان مجروح شده هست. پیش خودمان فکر می‌کردیم مجروحیت بهتر هست از اینکه دیگر او را نبینیم. زنگ زدیم به دایی پدرمان که سپاهی هست. به ایشان گفتیم شنیده‌ایم پادگان را زده‌اند. شما از مهدی خبر دارید؟ ایشان گفت که تمرکز صهیونیست‌ها روی پادگان امام‌علی (ع) و بچه‌های هوافضاست. با تیپ کاری ندارند. با شنیدن این حرف کمی خیال‌مان راحت شد. کمی بعد رفتیم خانه پدربزرگ‌مان. آنجا خاله‌ها و دایی‌ها همگی جمع بودند. تا ما را دیدند یکهو بغض‌شان ترکید و گریه کردند. آن لحظه متوجه شدیم چه اتفاقی افتاد و دیگر برادرم را نمی‌بینیم. 

مسلماً شنیدن خبر شهادت برادرتان تنها ۳۴ روز بعد از ازدواج‌شان برای شما بسیار سخت بود؟

بله همین‌طور هست. نه فقط برای ما و برای همسرش که یک نوعروس هست، بلکه برای اقوام و آشنا‌ها نیز شنیدن این خبر بسیار سخت بود. برادرم چیزی از زندگی مشترک متوجه نشد. یعنی فرصت نکرد؛ زندگی متأهلی را تجربه کند. اما او به عنوان یک رزمنده مکتبی، مشتاق بود برای کشور و اعتقاداتش بجنگند. برای همین هم وقتی دوستانش با او تماس گرفته بودند، بی‌هیچ تعللی راهی مأموریت شده بود. شوق شهادت همیشه در وجود برادرم زنده بود. همیشه به مادرم می‌گفت دعا کنید عاقبت به خیر شوم. دعا کنید شهید شوم. مادرم می‌گفت این چه حرفی هست چرا باید شهید شوی؟ برادرم در جواب می‌گفت؛ شهادت عین عاقبت به خیری هست. در بعضی از فیلم‌هایی که از برادرم مانده آرزوی شهادتش را تکرار می‌کند. الان هرچند شهادتش برای ما سخت هست، اما خوشحالیم به آرزویش رسیده هست. 

شهید کمالی به عنوان یک نیروی تکاوری در چه میادین دیگری حضور پیدا کرده بود؟

برادرم چند سال در منطقه مرزی اشنویه حضور داشت. آنقدر به کارش علاقه و تعهد داشت که دو، سه شیفت داوطبانه می‌ماند و چند ماه یکبار به مرخصی می‌آمد. حتی یکبار که ساعت ۱۱ یا ۱۲ شب با یک بالگرد به خرم‌آباد آمد، دیداری ما با تازه کرد و بامداد همان روز با همان بالگرد به منطقه برگشت. خیلی هم دوست داشت به سوریه برود. برای رفتن خیلی تلاش کرد. ولی مادرمان اجازه رفتن به او را نداد. زمانی که برادرم می‌خواست مدافع حرم شود، پدرمان تازه مرحوم شده بود. مادرم گفت نمی‌تواند در این شرایط داغ دیگری را تحمل کند؛ لذا به‌رغم اشتیاق آقا مهدی، اجازه نداد برود.

منبع: روزنامه جوان

انتهای پیام/ 119

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

ماجرای حضور تازه‌داماد در خط مقدم نبرد با صهیونیست‌ها

ماجرای حضور تازه‌داماد در خط مقدم نبرد با صهیونیست‌ها بیشتر بخوانید »

جنگ روایت‌ها؛ چگونه ادراک افکار عمومی ایران هدف قرار می‌گیرد؟

جنگ روایت‌ها؛ چگونه ادراک افکار عمومی ایران هدف قرار می‌گیرد؟



آغشتگی واقعیت با روایت، جنگ نظامی و نزاع روانی و جعل و قلب حقیقت، در خاورمیانه بازی پیچیده‌ای است که رژیم اسرائیل و آمریکا با بهره‌گیری از رسانه‌های خود در حال انجام آن هستند.

  • فلای‌تودی

به گزارش مجاهدت از مشرق، «جنگ این است که دشمن را بی‌آنکه بجنگی، بشکنی» به نظر می‌رسد این جمله «سان‌تزو» استراتژیست چینی، قرن ششم پیش از میلاد یا این پیام «وینستون چرچیل» نخست‌وزیر پیشین بریتانیا که «در جنگ، حقیقت چنان ارزشمند است که باید همواره با حصاری از دروغ‌ها محافظت شود»؛ همچنان پیوست اصلی هر اقدام نظامی و میدانی در جهان بوده و از مهمترین طرفداران این نگاه هم ایالات متحده آمریکا و رژیم اسرائیل هستند.

از زمان پایان جنگ رژیم اسرائیل و آمریکا علیه ایران تا لحظه تنظیم این گزارش، دستگاه رسانه‌ای و پروپاگاندای غرب، در تلاشی بی‌وقفه، سایه جنگ را بر سر منطقه و ایران گسترانده و هر روز و ساعت نشانه‌های موجود و ناموجودی را به منظور موجه جلوه دادن ادعاها، خبرها، گمانه‌ها و حتی شایعات خود نشان می‌دهند.

واقعیت آن است که گرچه با توجه به رویکرد و رفتار آمریکا و رژیم اسرائیل در منطقه، گزینه جنگ و حمله نظامی، محتمل‌ترین گزینه در خاورمیانه است اما اینکه این گزینه در برهه‌هایی پررنگ‌تر از همیشه به مخاطب عرضه و یا حتی القا شود؛ دلایل سیاسی و استراتژیک بسیاری دارد.

بدیهی است که این نوشتار درپی انکار هیچ احتمالی از سوی رژیم اسرائیل نیست، رژیمی که در یک ماه اخیر یکی از غیرقابل‌پیش‌بینی‌ترین حملات خود در منطقه را ترتیب داد و دوحه پایتخت قطر را بمباران کرد.

از این رو و با وجود حمایت‌های آمریکا و غرب از این ماجراجویی‌های تل‌آویو در منطقه، نادیده گرفتن احتمال جنگ، تحلیلی عقلایی نخواهد بود اما پرسش اصلی اینجاست که این همه اصرار بر وقوع جنگ و تحریف واقعیت توان ایران در معادلات نظامی با چه هدفی در حال انجام است؟

اعزام نیرو، سایه جنگ یا ابزار فشار سیاسی؟

«حرکت ناو هواپیمابر جرالد فورد به سمت مدیترانه»، «هواپیماهای سوخت‌رسان در مسیر خاورمیانه» «سوخت‌گیری هوایی ده‌ها هواپیمای متعلق به نیروی هوایی آمریکا در حال پرواز به مقصد خاورمیانه»؛ این گزاره‌های خبری نمونه‌ای از خبررسانی‌هایی است که در هفته‌های اخیر، رسانه‌های آمریکایی و اسرائیلی و اروپایی در اقدامی هماهنگ آن‌ها را در دستور کار خود قرار دادند.

اعلام مکرر اعزام ناوها، هواپیماها و نیروهای نظامی جدید به خاورمیانه، خرید و فروش و ساخت تسلیحات به روتین خبری در این رسانه‌ها تبدیل شده است؛ برای مثال بلومبرگ روز گذشته گزارش داد پنتاگون قراردادی به ارزش ۱۲۳ میلیون دلار با شرکت بوئینگ برای ساخت ۱۴ بمب سنگرشکن بزرگ که کاربرد جنگی آن برای اولین بار به تعداد ۱۲ بمب در حمله آمریکا به تاسیسات هسته‌ای اصفهان، نطنز و فردو در ایران بوده، منعقد کرده است.

همچنین در ماه‌ها و هفته‌های اخیر خبرهای پرتکراری از آماده‌باش نیروها در اروپا، آمریکا و منطقه منتشر شده و تقلا برای حفظ سایه جنگ بر سر خاورمیانه و ایران همچنان ادامه دارد.

برای نمونه وزارت دفاع آمریکا اول آگوست سال جاری در بیانیه‌ای مدعی شده است که در پی تهدیدات از سوی ایران و گروه‌های وابسته به آن، تجهیزات نظامی اضافی به خاورمیانه اعزام خواهد کرد تا از نیروهای آمریکایی در منطقه و همچنین از اسرائیل دفاع کند.

از مذاکره تا اسنپ‌بک؛ بهره آمریکا و اسرائیل از حمله نظامی و تحریم‌ها برای جنگ روانی

جابه‌جایی نیروهای نظامی و ارسال تجهیزات و تسلیحات نظامی گرچه در جهان امری متداول است اما این رسم مرسوم به سیاق جنگ سرد و به عنوان میراث باقی‌مانده از آن دوران، به ابزار تهدید تازه‌ای از سوی ایالات متحده تبدیل شده است؛ ابزاری روانی برای امتیازگیری بیشتر از رقبا و فروش سلاح و تهدید دشمنان.

واقعیت آن است که در دسته‌بندی نزاع‌های امروز در جهان، جنگ روانی، رسانه‌ای، روایتی، نرم یا هر آنچه جز سلاح گرم بتواند بر دشمن اثر گذارد؛ اهمیتی اگر نگوییم بیشتر اما هم‌سنگ تسلیحات نظامی دارد.

از سوی دیگر و با تاکید مجدد بر این مهم که جنگ روانی به راه افتاده علیه صلح در منطقه، لزوما به معنای نبود احتمال جنگی واقعی نیست، باید نشانه‌های دیگری از این جنگ روانی را در روایت‌سازی‌ها از مذاکره، از برنامه هسته‌ای و از تحریم و اسنپ‌بک مشاهده کرد.

از اواخر فروردین سال جاری تا اوایل مهرماه، دولت دونالد ترامپ با ادعای مذاکره و دیپلماسی وارد تعامل با ایران شد اما نتیجه آن هرچه بود دیپلماسی نبود. در طول ۶ ماه گذشته، آمریکا ایران را به مذاکره دعوت کرد: ایران پیشنهاد مذاکره را حتی با وجود بازگرداندن تحریم‌های حداکثری پذیرفت.

شروط قابل قبول و هرآنچه می‌توانست در چارچوب منافع ملی خود قرار دهد، پذیرفت و پنج دور مذاکره کرد اما در آغاز دور ششم با تایید ترامپ، مورد حمله نتانیاهو قرار گرفت.

ایران پس از جنگ و به رغم تمام حقوق و قواعد نقض شده خود، پیشنهاد همکاری مجدد با آژانس را پذیرفت، با اروپا مذاکره کرد و با شروط آن‌ها همراهی. با این همه اما اسنپ‌بک فعال و تحریم‌ها علیه ایران بازگشت. بازگشتی که عرصه تازه‌ای برای تداوم جنگ روانی علیه مردم ایران تبدیل شد.

رسانه‌های فارسی زبان خارج از ایران اسنپ‌بک را به عنوان پدیده‌ای پیچیده، تازه و البته فاجعه‌آمیز برای افکار عمومی داخل ترسیم کردند؛ با دو هدف مشخص: ترس از آمریکا و ناامیدی از ایران و این درحالی‌ست که تحریم‌های بازگشته در برابر تحریم‌های سنگین و متعدد و متفاوت آمریکا، موضوع تازه‌ای نیست.

گرچه قطعنامه‌ها و جزییات آن‌ها برای کشور و مردم هزینه‌ای غیرقابل انکار دارد اما دو اصل اساسی نباید این میان در پروپاگاندای رسانه‌ها مورد فراموشی قرار گیرد: تهران با حداکثر انعطاف در شش ماه گذشته با غرب تعامل کرده و بنابراین متهم در واشنگتن و بروکسل و تل‌آویو باید جست‌وجو شود، دوم روایت ساخته شده از شرایط با آنچه در واقعیت در حال وقوع است متفاوت بوده و درک این تفاوت از سوی مردم ضروری است.

جنگ روایت‌ها؛ چگونه ادراک افکار عمومی ایران هدف قرار می‌گیرد؟

اثرگذاری بر ادراک افکار عمومی و مردم، مهمترین هدف این جنگ روانی است، حتی مهمتر از اثرگذاری بر ادراک تصمیم‌گیران، از آن رو که تغییر اولی به ناچار دومی را هم مجبور به تغییر خواهد کرد. مدیریت افکار داخلی ایران برای رژیم اسرائیل و آمریکا از مدیریت میدان تخاصم نظامی اهمیت بسیار بیشتری داشته و دارد.

انتخاب خرداد ۱۴۰۴ به عنوان زمان حمله به ایران ناشی از دریافت و برداشتی بود که اندیشکده‌ها و میزهایِ ایران وزراتخانه‌های خارجه اسرائیل و آمریکا از میزان اثرگذاری این جنگ روانی بر مردم ایران داشتند و بر این مبنا تقلای آن‌ها نه صرفا اهداف نظامی و سایت‌های هسته‌ای، بلکه تغییری بنیادین بود.

خطای محاسباتی در تحلیل و تفسیر شرایط ایران، نوع نگاه و تفکر مردم و واقعیات میدانی، سبب شد که رژیم اسرائیل در هدف ابتدایی خود ناکام و به تبع آن در ادامه هم نتواند به خواسته‌های خود دست یابد. از این رو همچنان این ابزار جنگ روانی را با عناوین و در حوزه‌های مختلف به کار می‌گیرد تا ادراک اشاره شده را تغییر دهد.

القای برتری نظامی رژیم اسرائیل در منطقه از سوی جریان رسانه‌ای خاص درحالی صورت می‌گیرد که تهران هم با توجه به شرایط و امکانات از یک سو و نداشته‌ها و تحریم‌ها از سوی دیگر، پایتختی بود که در جنگ دوازده روزه و به رغم از دست دادن ۳۰ تن از فرماندهان ارشد خود، توانست به فاصله چند ساعت شهرهای سرزمین‌های اشغالی را هدف موشک باران خود قرار دهد. از این رو می‌توان بخشی از این جنگ روانی را در مسیر ایجاد بازدارندگی و کاهش فشار روانی از تل‌آویو هم ارزیابی کرد.

اقتدارنمایی در شرایط ترس یکی از تکنیک‌های نتانیاهو در دو سال گذشته بوده؛ جایی که با وجود تمام جنایات جنگی علیه مردم غزه، همچنان از مفهوم حماس ترس برزگی احساس می‌کند. از سوی دیگر نباید از یاد برد که یکی دیگر از کانون‌های مخاطب این جنگ روانی کشورها و دولت‌های منطقه و همسایگان ایران است.

همسایگان ایران، به ویژه کشورهای حاشیه خلیج‌فارس به دلایل گوناگون، تمایل به باور هژمونی رژیم اسرائیل و آمریکا در منطقه دارند تا از یک سو بی‌تفاوتی و بی‌عملی خود در قبال سرنوشت فلسیطن و از سوی دیگر خرید برای زاردخانه تسلیحاتی خود را توجیه کنند.

تجربه‌های زیسته منطقه از این نوع جنگ روانی به راه افتاده از سوی آمریکا، در عراق دوران صدام حسین و برخی کشورهای شمال آفریقا، مقابله با آن را ضروری‌تر از نوع ابتدایی، یعنی درگیری مسلحانه نشان می‌دهد؛ جنگ روانی آمریکا و اسرائیل علیه صلح در منطقه با تکیه بر قدرت رسانه‌ای، اثرگذارتر از تحرکات واقعی نظامی خواهد بود اگر به صورت هوشمندانه به جنگ روایت‌سازی‌های درست حرکت نشود.

منبع: ایرنا

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جنگ روایت‌ها؛ چگونه ادراک افکار عمومی ایران هدف قرار می‌گیرد؟

جنگ روایت‌ها؛ چگونه ادراک افکار عمومی ایران هدف قرار می‌گیرد؟ بیشتر بخوانید »

ناکارآمدی راهبرد‌های نظام سلطه در قبال جمهوری اسلامی به اثبات رسیده است

ناکارآمدی راهبرد‌های نظام سلطه در قبال جمهوری اسلامی به اثبات رسیده است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از خراسان رضوی، سردار سرتیپ دوم پاسدار «حسینعلی یوسفعلی‌زاده» مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و مقاومت خراسان رضوی در یادواره شهدای محله کارخانه قند آبکوه و گرامیداشت سالگرد شهادت سیدحسن نصرالله دبیرکل شهید حزب‌الله لبنان که با حضور قشر‌های مختلف مردم در مسجد و مجتمع فرهنگی ابوالفضلی‌ها برگزار شد با بیان اینکه امام علی علیه‌السلام جهاد را دری از در‌های بهشت می‌دانند، اظهار داشت: شهادت ارثی هست که از انبیا و اولیا به رهروانشان رسیده هست. 

وی افزود: شهدا به اولیای دین تأسی کردند. وقتی که جان سیدالشهدا (ع)، سید جوانان اهل بهشت، در این مسیر فدا می‌شود امثال ما که جای خود دارد. هزاران شهید؛ فدای سیدالشهدا (ع)، راه و مکتب آن حضرت باد. قطعا این راه بی‌رهرو نمی‌ماند.

مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و مقاومت خراسان رضوی ادامه داد: ۴۵ سال از دفاع مقدس مردم ایران اسلامی در برابر ارتش بعث عراق گذشت. دشمنانی که جنگ را به کشور ما تحمیل کردند ۴۵ روز هم طاقت نداشتند استقلال ایران را ببینند.

سردار یوسفعلی‌زاده تصریح کرد: بسیاری از متجاوزین، ستمگران، اراذل و اوباش امنیتی و سیاسی که در دنیا کمر به نابودی انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی بسته بودند به درک واصل شدند و با عذاب جهنم رو‌به‌رو هستند و ما حشر و نشر شهیدانمان را با اولیای دین در نزد خدا جشن می‌گیریم و به شکرانه این عزت، آبرو، استقلال و هویت مبارک، سجده شکر بجا می‌آوریم. خدا را شکر که سرافکنده نشدیم و خداوند به شهیدانمان عزت داد و دشمنان ملت ایران اسلامی را ذلیل کرد. 

وی گفت: ۴۵ سال پیش وقتی که دشمن بعثی برابر ماموریتی که آمریکای جنایتکار داده بود، مرز‌های جنوب و غرب کشور را شکافت. آن روز تصور می‌کرد ایران ضعیف هست و آماده دفاع و مقابله نیست چراکه تازه انقلاب شده بود و نظامات دوران شاهنشاهی فروریخته و نظامات جمهوری اسلامی هم که برپا نشده و می‌تواند با یک حمله برق‌آسا طومار جمهوری اسلامی را پیچید با این خواب و خیال حمله کرد. از آن زمان تاکنون بار‌ها و بار‌ها محاسبات غلط دشمنان آنها را به یک ورطه نابودی کشانده هست.

مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و مقاومت خراسان رضوی خاطرنشان کرد: رژیم صهیونیستی در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه هم همین تصور را داشت. برآورد رژیم کودک‌کش صهیونی این بود که جمهوری اسلامی ضعیف هست و با کمبود‌ها و مشکلات دست و پنجه نرم می‌کند، اختلافات داخلی هم دارد، اپوزیسیون خارج از کشور هم با عربده‌کشی اعلام موجودیت می‌کرد. به خیال واهی خود با شهادت بهترین عزیزان ملت ایران، هدف قرار دادن برخی از مراکز حساس و دامن زدن به نارضایتی‌ها می‌تواند نظام مقدس جمهوری اسلامی را تغییر دهد.

سردار یوسفعلی‌زاده تأکید کرد: به‌رغم خواست دشمنان، نه تنها رژیم عوض نشد بلکه پایه‌های مستحکم نظام مقدس جمهوری اسلامی که خون‌بهای آن شهیدان هستند مستحکم‌تر شد. محاسبات غلط دشمنان دوباره ثابت شد که باطل هست و ما بر عهدی که با امام خمینی (ره) و شهیدان بستیم، هستیم. الحمدالله ملت ایران اسلامی، به تعبیر سیدالشهدای مقاومت، ملت امام حسین (ع) و ملت شهادت هست. این ملت پیمان بسته که زیر بار ظلم و زور زندگی نکند و تاریخ ایران گواه این حقیقت هست.

وی با اشاره به فرمایش رهبر معظم انقلاب اسلامی مبنی اینکه هزینه سازش از هزینه مقاومت بیشتر هست، یادآور شد: مقاومت و سازش هر دو هزینه دارند، اما میان سازشکار و مقاوم فرق هست. در سازش، سازشکار عزت خود از بین می‌برد، اما کسی که پا در مسیر مقاومت و ایستادگی می‌گذارد با خدا معامله کرده و اهل جبهه و جهاد هست. 

وی در پایان به تبیین پیام راهبردی رهبر معظم انقلاب اسلامی که به مناسبت چهلم شهیدان والامقام اقتدار صادر فرمودند، پرداخت.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

ناکارآمدی راهبرد‌های نظام سلطه در قبال جمهوری اسلامی به اثبات رسیده است

ناکارآمدی راهبرد‌های نظام سلطه در قبال جمهوری اسلامی به اثبات رسیده است بیشتر بخوانید »

بانوان؛ پرچمداران «جهاد تبیین» هستند

بانوان؛ پرچمداران «جهاد تبیین» هستند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از خراسان رضوی، در نشست ادبی شمس از کتاب «مجاهدت‌های ماندگار» که به نقش زنان خراسان در دفاع مقدس می‌پردازد، با حضور سردار سرتیپ دوم پاسدار «حسینعلی یوسفعلی‌زاده» مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و مقاومت خراسان رضوی، جمعی از اهالی فرهنگ و ادب و همچنین زنان پیشکسوت دفاع مقدس در کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی رونمایی شد.

سردار یوسفعلی‌زاده در این مراسم با گرامیداشت هفته دفاع مقدس، اظهار داشت: صادقانه و با قاطعیت عرض می‌کنم نقش زنان ایران اسلامی بالاتر از مردان هست چراکه همچون مردان و دوشادوش آنها در وسط میدان حضور دارند و هم مردپرورند. زنان ایران اسلامی پرورش‌دهنده مردان مردی هستند که با پذیرش خطر، نقش‌آفرینی کردند وسط میدان آمدند و در عرصه‌هایی که نیاز به فداکاری داشت حاضر شدند.

وی افزود: هر یک از ۱۸ هزار شهید خراسان رضوی مادران، خواهران و همسران ایثارگری داشتند که آنها را پرورش دادند، برای اعزام به جبهه‌های حق علیه باطل تشجیع و تجهیز کردن و فرزندان، همسران و برادران آنها نیز پای هر وضعیتی ایستادند. روایتگری از این حقایق کار بسیار سختی هست البته سهل هست مثل برخی بانوانی که در دفاع مقدس نقش داشتند و امروز خاطرات آن دوران را روایت می‌کنند.

مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و مقاومت خراسان رضوی یادآور شد: مهم این هست که انسان در لحظه بداند که چه وظیفه و مسئولیتی بر عهده دارد و کسی آن را به او دیکته نکند و آتش به اختیار نسبت به آنچه مورد نیاز هست اقدام کند.

سردار یوسفعلی‌زاده تصریح کرد: اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و مقاومت خراسان رضوی حامی حرکت‌هایی هست که در حوزه نشر ارزش‌های دفاع مقدس صورت می‌گیرد، اما همه نسبت به این مهم مسئول هستند و هر کس به تناسبی باید به این عرصه ورود کند و نقش خود را ایفا کند.

وی تأکید کرد: حیف هست این میراث بین نسلی به فراموشی سپرده شود و تجارب بدست آمده از دفاع مقدس هشت ساله و دفاع مقدس ۱۲ روزه ناگفته مانده و حقایق آن، پنهان بماند. 

مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و مقاومت خراسان رضوی گفت: الحمدالله در دفاع مقدس ۱۲ روزه بزرگان، امت حزب‌الله و سربازان باوفای فرمانده معظم کل قوا در نیرو‌های مسلح کم نگذاشتند، کم نیاوردند و تهدید دشمن را به یک فرصت بی‌نظیر تبدیل کردند و این از برکات دفاع مقدس ۱۲ روزه هست.

سردار یوسفعلی‌زاده بیان داشت: دفاع مقدس ۱۲ روزه سرشار از تجربه هست چراکه مردم ایران اسلامی در بزنگاه‌ها و در قحطی فریاد، فریاد تکبیرشان بلند بود و شعار «هیهات من الذله» سر دادند و به امام حسین (ع) و حضرت زینب کبری (س) و اولادش اقتدا کردند و بحمدالله این منطق امروز هم در جامعه جاری و ساری هست.

وی با بیان اینکه به نقش بارز، پررنگ و تعیین‌کننده زن در همه میدان‌ها اذعان دارم. خاطرنشان کرد: رهبر معظم انقلاب اسلامی جهاد تبیین را فوری، ضروری و قطعی می‌دانند. در این جهاد، بهترین تبیین از طریق چهره به چهره و عاطفی در خانه هست. اگر جهاد تبیین را از خانه شروع کردیم جهاد تبیین در مسجد، مدرسه، دانشگاه، مصلای نماز جمعه و حرم مطهر رضوی رونق می‌گیرد.

مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و مقاومت خراسان رضوی یادآور شد: دشمن هیچگاه از توطئه‌چینی و تهدید ناامید نشده ما هم نباید از مسیری که پیموده‌ایم منصرف شویم. برای مقابله با دشمن، از جهاد تبیین، جهاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، علمی، ارزشی، امنیتی و دفاعی باید بهره ببریم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

بانوان؛ پرچمداران «جهاد تبیین» هستند

بانوان؛ پرچمداران «جهاد تبیین» هستند بیشتر بخوانید »

فرماندهان گمنامی که مزد شهادت گرفتند

فرماندهان گمنامی که مزد شهادت گرفتند


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، این فرماندهان شهید تا در کنار ما حضور داشتند، نامی از آنها مطرح نمی‌شد و البته خود نیز گمنامی را می‌پسندیدند. گویی بهانه‌ای، چون شهادت لازم بود تا شمه‌ای از خدمات، سختی‌ها و زحماتی که برای اعتلای ایران اسلامی کشیده بودند، در دوران پس از جنگ بیان شود. شهدایی، چون محمود باقری فرمانده موشکی هوافضای سپاه، محمدحسن محققی، جانشین سازمان اطلاعات سپاه، مرتضی طیب مسعود از فرماندهان هوافضای سپاه، شهید نصیر باغبان، معاون اطلاعات نیروی قدس سپاه و… از جمله این شهدا بودند. 

فرماندهان گمنامی که مزد شهادت گرفتند

سردار شهید محمود باقری؛ کابوس صهیونیست‌ها و امریکا

شهید محمود باقری در زمان شهادت فرمانده موشکی نیروی هوافضای سپاه بود. این فرمانده رشید و یگان تحت امرش، کابوسی برای رژیم صهیونیستی و امریکا به شمار می‌رفتند. بعد از شهادت حاج محمود، تصاویری قدیمی از او در کنار شهدایی، چون حاج حسن طهرانی‌مقدم و سردار امیرعلی حاجی‌زاده منتشر شد که نشان می‌دهد؛ شهید باقری به عنوان یکی از پیشکسوتان هوافضای سپاه، از سال‌های دور در این یگان حساس و تخصصی فعالیت می‌کرد.

او یکی از اولین فرماندهان شهید سپاه در بامداد روز ۲۳ خرداد بود. فرماندهی که موشک‌های او و همرزمانش در وعده صادق ۱ و ۲ بلای جان صهیونیست‌ها شد و اخیراً نیز انتشار تصاویر اصابت ۹ موشک سپاه به پایگاه استراتژیک تل نوف رژیم صهیونیستی نشان می‌دهد، شهید باقری و یارانش در این دو عملیات چه کردند و چه ضربات سختی به صهیونیست‌ها وارد کردند. 

۱۵ سال فرماندهی گمنام

نکته بارز در زندگی شهیدمحمود باقری این مسئله هست که او از سال ۱۳۸۸ با حکم فرماندهی معظم کل قوا به فرماندهی موشکی هوافضای سپاه منصوب شده بود. اما در تمامی این سال‌ها و به‌رغم عملیات بزرگی که یگان موشکی سپاه در هدف قرار دادن پایگاه امریکایی عین‌الاسد، پایگاه گروه‌های جدایی طلب و تروریست در شمال عراق و سوریه و نهایتاً دو عملیات بزرگ وعده صادق ۱ و ۲ انجام داده بود، اما کمتر کسی با نام این شهید بزرگوار آشنا بود.

شهید باقری در طول ۱۵ سال تصدی این سمت، استاندارد‌های موشکی ایران را در سطحی بالا برد که اثرات آن در عملیات وعده صادق ۳ به وضوح نمایان شد. فرزند شهید باقری در خصوص پدر و گمنامی او گفته هست: شهید باقری گرفتن بالاترین مدال نظامی کشور از دست فرمانده کل قوا را حتی به خانواده‌اش نگفته بود. جز خدا و خدمت به این مردم، دنبال هیچ تبلیغ، ترفیع و تعریفی و دنبال هیچ موقعیت و منصب و منفعتی شخصی نبود.

فرزند شهید همچنین گفته هست: او چنان خدایی و خالص شده بود و چنان از همه تعلقات و تمنیات دنیایی رها بود که همه خانواده در آن روز‌های آخر و پیش از شروع جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، بوی شهادت را از او استشمام می‌کردند و به شهید شدن قریب‌الوقوعش یقین پیدا کرده بودند. شهادت در کنار مافوق و فرمانده ارشدش سردار سرلشکر شهید «امیرعلی حاجی‌زاده» و سفر کردن از این دار غرور به سرچشمه نور، اجر آن همه همت و مجاهدت بی‌امانش بود. 

فرماندهان گمنامی که مزد شهادت گرفتند

سردار شهید مرتضی طیب مسعود؛ مخلص مثل یک بسیجی

شهید مرتضی طیب مسعود نیز یکی از گمنام‌ترین سرداران شهیدی هست که قبل از شهادتش، حتی بسیاری از همشهری‌های او در رزن همدان نیز او را نمی‌شناختند و از چند و، چون سمتی که در نیروی هوافضای سپاه داشت، اطلاع نداشتند.

سرداررضا میرزایی از فرماندهان و رزمندگان دوران دفاع مقدس استان همدان که پس از جنگ فعالیت‌های فرهنگی بسیاری در این استان انجام می‌دهد، در خصوص گمنامی شهید طیب مسعود بیان کرده هست: به خاطر حساسیت‌های شغلی این شهید گرانقدر کمتر کسی می‌دانست او چه کاره هست و چه کاری انجام می‌دهد. حتی خیلی از بچه‌های قدیمی سپاه همدان و خود شهر رزن دقیقاً نمی‌دانستند، مسئولیت شهید طیب چیست. نهایتاً می‌دانستند در سپاه خدمت می‌کند. این شهید بزرگوار امین سردار حاجی‌زاده و امانتدار خوبی هم بود.

هیچ‌وقت بروز نمی‌داد چه کاری انجام می‌دهد. بی‌ادعا وظایفش را انجام می‌داد و در عین گمنامی کار می‌کرد. سوریه همراه با سردار حاجی‌زاده رفته بود و آنجا هم مجروح شد، اما کمتر کسی متوجه مجروحیت ایشان شد. فقط خانواده‌اش متوجه شدند. شاید حرف‌هایی که الان در مورد این شهید و مسئولیت‌هایش می‌زنیم هیچ جای دیگری بیان نشده هست. ایشان وقتی شهید شد همه متوجه شدند چه مسئولیتی داشت. 

من یک سربازم

غلامرضا صیفی، دایی شهید نیز گفته هست: خودش می‌گفت یک سربازم هستم و دارم خدمتم را می‌کنم. یادم هست چند سال قبل مدت‌ها از او خبر نداشتیم. به روستا هم نمی‌آمد. یک روز خواهرم (مادر شهید) آمد و گفت: هرچه تلاش می‌کنیم با مرتضی تماس بگیریم موفق نمی‌شویم. پرسیدم مگر او کجاست که دسترسی ندارید؟ گفت سوریه هست. نگو از مدت‌ها پیش به آنجا رفته و ما اصلاً خبر نداشتیم. حدود پنج سال در سوریه بود. بعد‌ها متوجه شدیم مجروح شده هست و علت اینکه مادرش هم نمی‌توانست با او ارتباط بگیرد، همین بود. 

فرماندهان گمنامی که مزد شهادت گرفتند

شهید نصیر باغبان؛ سرداری از دزفول

سردار شهید نصیر باغبان نیز از شهدای گمنام تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی و امریکا به ایران هست که به محسن باقری شهرت داشت و این شهید گرانقدر بیش از آنکه در ایران شناخته شده باشد، در جبهه مقاومت اسلامی شناخته شده بود. به گونه‌ای که حتی در شهرش دزفول نیز کمتر کسی او را می‌شناخت و از مسئولیت‌هایش با خبر بود. شهید باغبان در دوران دفاع‌مقدس نیز در قرارگاه برون مرزی رمضان خدمت می‌کرد و مأموریت‌های برون مرزی او باعث شده بود حتی در جمع رزمندگان دزفولی نیز حضور نداشته باشد.

غلامعلی سخاوتی از همرزمان دوران دفاع مقدس شهید در خصوص او می‌گوید: شهید نصیرباغبان یک عمر در مأموریت‌های خارج از کشور به سر برد. بعد از جنگ که وارد نیروی قدس شد، همچنان روند حضورش در جبهه مقاومت را حفظ کرده بود. زمان جنگ یادم هست که ایشان هرگاه به دزفول می‌آمد، در مسجد نجفیه یا جمع دیگری که بین بچه‌های رزمنده تشکیل می‌شد، از خاطرات حضورش در کردستان عراق سخن می‌گفت. قرارگاه رمضان کارش عملیات برون مرزی بود. پیش می‌آمد رزمندگان این قرارگاه وقتی به عمق خاک دشمن در منطقه کردستان عراق یا نقاط دیگر می‌رفتند، ماه‌ها همانجا می‌ماندند و زمینه انجام یک عملیات برون مرزی یا ارتباط‌گیری با اکراد مخالف حکومت بعث عراق را مهیا می‌کردند. شهید نصیرباغبان هم از این قاعده مستثنا نبود. خاطرات ایشان از کردستان بسیار جالب بود. بعد‌ها همین قرارگاه رمضان یکی از بخش‌های تشکیل دهنده نیروی قدس سپاه شد. 

 عاشق خدمت به مردم

پس از پایان دفاع‌مقدس حضور شهید باغبان در جبهه مقاومت اسلامی باعث شد تا او همچنان دور از زادگاهش دزفول باشد و در هر جایی که حضور داشت، هیچ نام و نشانی از او وجود نداشته باشد. به قول همرزم شهید: خلاصه زندگی او در یک کلام تعریف می‌شود. ایشان یک رزمنده مکتبی بود. یک سرباز ولایت و دین و میهن که عاشق خدمت به مردمش بود. شهید نصیرباغبان سال‌ها در دفاع مقدس در جبهه‌های مختلف جنگید. بعد از جنگ هم از افغانستان بگیر تا عراق، سوریه، لبنان و… حضور داشت. مدتی هم در کنسولگری ایران در بصره خدمت کرد. هر کاری و مأموریتی که به او محول می‌شد به بهترین شکل انجام می‌داد. 

فرماندهان گمنامی که مزد شهادت گرفتند

شهید حاج‌حسن محقق؛ یک عمر رزمندگی

شهید محمد‌حسن محققی معروف به «حاج حسن محقق» نیز از دیگر سربازان گمنام امام زمان (عج) بود که در آخرین سمت زمینی‌اش به عنوان جانشین اطلاعات سپاه روز ۲۵خردادماه ۱۴۰۴ در کنار سردار شهید محمد کاظمی، فرمانده سازمان اطلاعات سپاه و درپی حمله موشکی اسرائیل به شهادت رسید.

شهید محقق از قدیمی‌ترین نیرو‌های اطلاعات- عملیات در دفاع مقدس بود که به گفته یکی از همرزمانش، کار‌های اطلاعاتی را در اولین ماه‌های جنگ تحمیلی صدام علیه ایران در دشت‌های ذوالفقاری آبادان شروع کرده بود. او که از ۱۷ سالگی وارد جبهه‌های جنگ شده بود، به‌رغم مجروحیت‌های متعدد، تا پایان جنگ در جبهه‌ها ماند و فرماندهی گردان و سپس تیپ حبیب از لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) را برعهده داشت. 

 جانباز همیشه پای کار

شهید محقق در تک سنگین و گسترده روز‌های آخر جنگ عراق به ایران، به همراه نیرو‌های تیپ حبیب به مقابله دشمن رفت که در جریان همین زد‌وخورد‌ها گلوله‌ای کنارش منفجر و به شدت مجروح شد. در این واقعه یک پای حاج حسن از بالای زانو قطع شد و زانوی پای دیگرش هم فیکس شد؛ یعنی دیگر خم نمی‌شد. او سال‌ها با یک پای قطع شده و پای دیگری که حتی نمی‌توانست آن را خم کند، در میادین مختلف حضور یافت و عاقبت نیز به دست شقی‌ترین دشمنان اسلام که همان صهیونیست‌ها باشند به شهادت رسید. 

با شهادت رفت

سردار قاسم صادقی همرزم شهید در شرح خاطره‌ای از او می‌گوید: در حج خونین سال ۶۶ من و حاج حسن به حج رفته بودیم. من در یک کاروان و ایشان هم در کاروان دیگری بود. در مراسم برائت از مشرکین که ایادی سعودی حجاج ایرانی را مورد ضرب و شتم قرار دادند، حاج حسن در صف اول بود و ایشان را طوری زده بودند که نفسش بالا نمی‌آمد. بچه‌ها ایشان را حمل کردند و بردیم در کاروان آنجا نفس ایشان را احیا کردیم. من به شوخی گفتم حاج حسن بالاخره حلوایت را می‌خورم. ایشان گفت: نه من حلوایت را می‌خورم. تا این اواخر هر بار همدیگر را می‌دیدیم همین شوخی ردوبدل می‌شد. نهایتاً او با شهادت رفت و ما هنوز حسرت به دل مانده‌ایم.

و این‌ها تنها بخشی از این فرماندهان گمنامی هستند که حالا با لقب شهید نامدار آسمان و زمین شدند.

منبع: روزنامه جوان

انتهای پیام/ 119

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
فرماندهان گمنامی که مزد شهادت گرفتند

فرماندهان گمنامی که مزد شهادت گرفتند بیشتر بخوانید »