تصاویر/ شورای ترویج و توسعه فرهنگ ایثار و شهادت استان مرکزی
تصاویر/ شورای ترویج و توسعه فرهنگ ایثار و شهادت استان مرکزی بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از اردبیل؛ کتاب «دیدار در آنسوی پل» نمایشنامهای در باب دفاع مقدس که به نویسندگی «سلیم معزی» توسط انتشارات «خط هشت» در ۱۰۰۰ نسخه با حمایت مالی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان اردبیل به چاپ رسیده هست.
کامبیز دانشجوی فوق لیسانس رشته عکاسی هست و نامزد دختری به نام هستی هست. او برای ازدواج با هستی سختیهای بسیاری کشیده هست. تصمیم دارد تا از آثار هنری یکی از جانبازانی که اخیرا شهید شده نمایشگاهی برپا کند؛ او با شهید ارتباط روحی برقرار میکند و از ماجراهایی با خبر میشود و در تصمیمش برای برپایی نمایشگاه جدیتر میگردد.
دوست جانباز وی راضی به این کار نیست. او زیاد تلاش میکند ولی نتیجهای در بر ندارد. نقاش تمام توانش را میگذارد تا دوست جانبازش را قانع کند، او باز راضی نمیشود. صحبت به آنجا میکشد که برای انتقال فرهنگ دفاع مقدس به نسل جدید او باید اجازه دهد تا تصویری از وی در کنار سایر نقاشیها زینتبخش نمایشگاه باشد.
در بخشی از کتاب آمده هست:
جهان (جهانگیر): حقیقتش رو بخوایین اون پشت عکسها و تابلوهای زیادی هست که تو تاریکی هستند. میدونید اونا حیفن که توی تاریکی بمونند. اونا باید مثل صاحبهاشون در تاریخ ماندگار باشند… ببخشید، البته، شما باید بدونید اون تابلوها چی هستند و چی میخوان بگن این حق شماست… میدونید… حقیقتش، نمیدونم از کجا چه جوری از کی شروع کنم. همیشه شروع برای من خیلی سخت بود و مهم. اما خوب از یه جایی باید شروع کرد.
حاج نصرت میگفت: شروع رو از جایی شروع کن که قدرتشو داری. حداقل اون موقع میتونی حرف بزنی یعنی حرفی برای گفتن داشته باشی. من میخوام یه حکایتی رو تعریف کنم. حکایتی که همه شما میدونید ولی میخوام از یه رازی حرف بزنم.
آرام بیرون رفته با خود سه پایه تابلویی را آورد…
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
«دیدار در آنسوی پل» بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از اردبیل؛ کتاب «سوز عطشم میکشد…» نمایشنامهای در باب دفاع مقدس به نویسندگی «محمد سیمزاری» توسط انتشارات «خط هشت» در ۱۰۰۰ نسخه با حمایت مالی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان اردبیل به چاپ رسیده هست.
پهلوانی معرکه گرفته و زور بازویش را به نمایش گذاشته جوانی که لباس رزم بر تن دارد شاهد این معرکه هست بعد از پایان برنامه جوان همچنان ایستاده و پهلوان را مینگرد. گفتوگویی میان آندو صورت میگیرد و پهلوان از راه و رسم او میپرسد جوان از طریقت رزمندگان سخنها میگوید و پهلوانان واقعی را همانهایی میداند که در میدان جنگ علیه دشمن صف کشیدند. پهلوان از سخنان جوان متاثر میشود…
در بخشی از کتاب آمده هست:
«هر جایی که بتوان در آن معرکهای را به نمایش گذاشت- پهلوانی معرکه گرفته هست. شاگردش فرهاد میدان را برای او آماده میکند پهلوان چرخی میزند.»
پهلوان: دم به دم در همه دم بر گل رخسار محمد صلوات
جماعت: اللهم صل علی محمد و آل محمد
پهلوان: اول دفتر به نام حی داور
فرهاد: ناز نفست پهلوان… به نام حق… یا علی
پهلوان: حق خود فرمود که من از علیام و علی از من، پس جمال علی، مرد مردان، شیر یزدان صلوات
جماعت: اللهم صل علی محمد و آل محمد
پهلوان: با نام نامی حسین فرزند علی… او که حق را لبیک گفت و ممات جاوید بر حیات ذلت برگزید. همو که مظلومش خوانند و پناهگاه همه مظلومان… بر افضل الفضلا… سید الشهدا… پیامبر را نور عین… علی را شور و شیرین… بر جمال حسین صلوات
جماعت: اللهم صل علی محمد و آل محمد
پهلوان: بر جمال آن خضال نیکو، زیبارویان را زیبارو، هزار نگار نرگس و نرگس عسگری صلوات…
جماعت: اللهم صل علی محمد و آل محمد
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
«سوز عطشم میکشد…» بیشتر بخوانید »